تاریخ سند: 12 آبان 1348
موضوع : اظهارات گلپایگانی و سیدمهدی
متن سند:
از : 21
به : 316 شماره : 3427 /21
غروب شنبه 6 /8 /48 آیت اله گلپایگانی در
منزل خود با شخص ناشناسی که عازم کربلا
بوده ملاقات و گلپایگانی مقداری پول به وی
می دهد و ناشناس اظهار می کند کم است
گلپایگانی می گوید اسب پیش کشی را نباید
دندانش را شمرد و اضافه کرد که من صدمه
روحی زیاد دارم دعا کنید و شما که به زیارت
ائمه می روید به ائمه و امامان بگوئید شما یک
مقدار توجهی به قم بکنید می خواهند قم را
عوض کنند شخص ناشناس در پاسخ می گوید
نجف خیلی از ایران بدتر است.
چه خوبست
ائمه اول توجهی به عراق و کربلا و نجف بکنند بعد به ایران ناشناس اضافه کرد آقایان تهرانی از
حُسن رفتاری شما راضی هستند مخصوصا آقای نوری که خیلی از شما تعریف می کند بعد از
اینکه ناشناس منزل گلپایگانی را ترک نمود علم الهدی آمد و گفت من تصمیم دارم بروم به ساوه
زیرا مردم ساوه به من خیلی علاقه دارند و بیست و هفتم ماه می روم و به شما تلگراف می زنم
گلپایگانی می گوید تلگراف ما را سازمان می بیند و فعلاً وضع ما معلوم نیست نامه و تلگراف
صلاح نیست بفرستید گلپایگانی افزود آستانه مبلغ پنجاه تومان که ماهیانه به چهار نفر از خدام
می داد قطع کرده و علم الهدی گفت بهتر شد و گلپایگانی افزود تمام پولی که به نام خمینی و
شریعتمداری برای مدرسه فیضیه جمع شده هفتاد و دو هزار تومان بود و من بیش از سیصد و
پنجاه هزار تومان تاکنون خرج مدرسه فیضیه کردم و با اینکه پول به نام خمینی و شریعتمداری
بود ولی خدا طوری کرد که اصلاً نام آنها در کار نیامد و به نام من تمام شد زیرا پس از پس گرفتن
[مدرسه فیضیه را] از دولت هر چه خرج بود من کردم و مردم عوام فشار آورده بودند
شما مدرسه را خراب کنید و از نو درست کنید
که اگر سرم را ببرید حاضر نیستم خراب کنم
زیرا ممکن است دولت از ساختمان آن
جلوگیری کند و بگوید میخواهیم فلکه درست
کنیم و شما بروید محل دیگر مدرسه بسازید.
علم الهدی گفت ما سه تا علم الهدی هستیم
یکی خودم یکی جواد علم الهدی و یکی هم آن
یکی و اضافه کرد هر وقت مرا سازمان می برند
می گویند تو علی علم الهدی هستی فورا من
شناسنامه ام را در می آورم و می گویم من محمد
علم الهدی هستم و متوجه نمی شوند و افزود
فلسفی می گوید عجیب این سازمان اشتباه
می کند که اسامی افراد را نمی داند و شما
شناسنامه قلابی می برید متوجه نمی شوند
گلپایگانی می گوید این کار خداست که اینها
متوجه نشوند علم الهدی گفت من همین ایام نیمه شعبان دعوت داشتم به چند جا ولی به خاطر
اینکه نیمه شعبان با چهارم آبان مقارن شده بود لذا هیچ کجا نرفتم برای اینکه به نفع آنها تمام
نشود.
سپس شخصی به نام شیخ محمد حسین که از تهران آمده بود با گلپایگانی ملاقات می کند و
گلپایگانی می گوید از اوضاع قم در تهران چه خبر شیخ محمد حسین اظهار می کند صحبت از
خزعلی بود و آقای فلسفی می گفت مگر محدودیت در منزل گلپایگانی است که کافی را برای
سینما و رفتن منزل گلپایگانی گرفته اند شیخ محمد حسین اضافه کرد و گفت فلسفی به آقای
مروی گفته که من تلفن کردم به سازمان و در مورد کافی که ممنوع المنبر است صحبت کردم
سازمان جواب داد که کار کافی درست نمی شود زیرا او به تحریک سیدمهدی پسر گلپایگانی در
منبر صحبت کرده.
سیدمهدی فرزند گلپایگانی گفت بله کافی را بردند به سازمان و به او گفتند تو چرا رفتی منزل
گلپایگانی و اصلاً نگفتند آقای گلپایگانی به
طور توهین گفته گلپایگانی و این تقی زاده
خیلی توهین کرده.
به کافی و این تقی زاده
خیلی بی شرف است و مثل اینکه عوض شده و
به جای او ناظم زاده آمده گلپایگانی گفت
ناظمیان است که به جای او آمده ولی اینها اگر
کسی عوض شود نمی گویند فعلاً دستگاه
نسبت به ما خیلی حساس است.
سیدمهدی
گفت مخصوصا نسبت به من و می گویند هر چه
هست زیر سر حاج آقا مهدی است شیخ محمد
حسین گفت در تهران نصیری هم گفته این
حاج آقا مهدی چکار می کند سیدمهدی
خندید گفت من خیلی بزرگ شده ام همه جا
می گویند حاج آقا مهدی سپس مهدی گفت
ای کاش من منبر می رفتم و محراب داشتم و
جلوگیری می کردند بیشتر بزرگ می شدم شیخ محمد حسین اظهار کرد بعضیها می گویند حاج
آقا مهدی را می گیرند مهدی گفت از قرار شریعتمداری گفته ممکن است او را بگیرند گلپایگانی
می گوید همین که مهدی را نگرفتند دلیل بر این است که شریعتمداری نگفته و حاضرین
خندیدند (این حرف کنایه از این بود که شریعتمدار دولتی است و اگر او بگوید مهدی را
می گیرند).
نظریه منبع : نظری ندارد.
نظریه رهبر عملیات : مفاد گزارش صحت دارد.
ارم
نظریه امنیت داخلی : مفاد گزارش صحیح است.
گلپایگانی و فرزندش احساس کرده اند که در
وضع بحرانی به سر می برند ولی در عین حال سمپاشی های خود را می کنند در مورد علم الهدی
باید به موقع اقدامات لازم به عمل آید.
ضمنا مجال و فرصتی به گلپایگانی داده نشود که به خود
آید و احتمالاً مخالفتهایی در زمینه اجرای برنامه های پیش بینی شده بنماید.
گلپایگانی از
سیاست اتخاذی شریعتمداری بسیار ناراحت است و از اینکه شریعتمدار در هر مسئله ای که
گلپایگانی قصد بهره برداری دارد کنار می رود سخت برآشفته و پیغام هم به شریعتمداری داده
است که در مورد نزدیکی با وی تصمیم بگیرد.
اصلح است شریعتمداری با سیاست خاصی او را به
بازی بگیرد.
روحانی
رئیس ساواک ـ با تمام وسائل و امکانات موجود سعی می نمایند وسائل تضعیف شریعتمداری را فراهم آورند به منظور درآمد بیشتر.
مهران
رونوشت به پرونده افراد مندرج در گزارش فوق ضمیمه شد.
در پرونده محمدرضا گلپایگانی بایگانی شود ـ اوانی 1 /11 /48
آقای اوانی ـ مذاکره فرمائید 24 /8
توضیحات سند:
1ـ مرحوم شیخ احمد کافی واعظ مشهور در سال 1305 در مشهد مقدس متولد شد دروس اولیه را در زادگاهش خواند
سپس راهی نجف اشرف گردید محضر شهید آیت الله سید اسداللّه مدنی را درک کرد و مدتی در دروس مرحوم آیت الله
خویی حاضر شد پس از تحصیل راهی ایران شد و در تهران به وعظ و خطابه مشغول گردید یکبار دستگیر و مدتی در زندان
قزل قلعه حبس گردید پس از آزادی «مهدیه» تهران را تأسیس کرد و با برنامه های «دعا، روضه» و سخنرانی توانست در میان
عامه مردم، پایگاه و جایگاه وسیع پیدا کند مهدیه تهران، میعادگاه مشتاقان امام زمان (عج) گردید و برنامه های
فوق العاده ای نیز مانند تأسیس حسینیه و مهدیه در شهرهای دیگر، تأسیس کتابخانه ها، تعمیر و تأسیس مساجد،
رسیدگی به زندگی بیش از پنج هزار خانوار فقیر در تهران، از جمله کارهای وی بود در اواخر حکومت پهلوی، سه سال
تبعید به ایلام و دوری از مرکز، آن مرحوم را بر آن داشت تا در اقصی نقاط مملکت نیز برنامه های کلاسهای اصول عقاید،
تبلیغ و ترویج ادعیه را دنبال کند همزمان با تحریم جشن میلاد امام زمان (عج) از سوی امام خمینی (سلام اللّه علیه)،
مرحوم کافی علی رغم فشار ساواک، حاضر به برگزاری جشن میلاد امام زمان نشد و به عنوان سفر راهی مشهد مقدس
گردید که در بین راه، به صورت مشکوکی طی یک تصادف درگذشت.
مراسم تشییع جنازه حجت الاسلام شیخ احمد کافی
به تظاهرات ضد دولتی مبدل گردید.
ر.ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک شهید آیت الله دستغیب ـ ص 562.
و هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ج
4 صص 871 ـ 870.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 591


