تاریخ سند: 12 مرداد 1334
متن سند:
سیر شایعات
دوازدهم مرداد ماه 1334
محرمانه
به شرف عرض اقدس بندگان اعلیحضرت شاهنشاه میرساند
جاننثار با اغلب محافل از قبیل مجامع روحانیون، نمایندگان مجلس و طبقات تحصیلکرده و دانشگاه دیده مراوده و ارتباط دارد.
معمولاً در اینگونه محافل درباره مسائل جاری کشور تفسیرات و گفت و شنودهایی بعمل میآید که قابل توجه میباشد.
جاننثار از نظر وظیفه خدمتگزاری آنچه را در حدود تفکر و مدرکات خود استنباط میکند بطور اجمال به شرف عرض میرساند.
مسئله روز
این روزها بیشتر صحبتها در اطراف دو موضوع است یکی مسئله اقدامات ترقیخواهانه شاهنشاه در مورد تحولاتی که در نظر است جهت استقرار عدالت اجتماعی به عمل آید و دیگر قضیه جنجال «بهائیت»1
1ـ اقداماتیکه مقرر است بر شالوده «تز» ترقیخواهانه شاهنشاه بر تعدیل زندگی و استقرار عدالت اجتماعی بعمل آید همانطور که بین اکثریت مردم و افراد اصلاحطلب و تحصیل کرده حسن اثر بخشیده است عدهای را هم بکارشکنی ومخالفت وا داشته است.
سرمایهداران کوتهبین که دنیا را از دریچه تنگ منافع آنی خود میبینند، دست به یک مبارزه منفی براساس جعل اکاذیب و تخطئه اقدامات دولت و اشاعه اخبار خلاف واقع و خلاف مصلحت زدهاند، از طرفی تودهایها و عناصر غیر ملی و شاید هم دستهای نامرئی که اصلاح امور وطن ما را به مصلحت خود نمیدانند با طبقه مزبور هماهنگی نموده و از تاخیر دولت در اجرای برنامههای مترقیانه شاهنشاه استفاده تبلیغاتی نموده همهجا مشغول منفیبافی و القاء یأس و بدبینی به «تز» ترقیخواهانه شاهنشاه و اقدامات دولت میباشند.
2ـ موضع دیگر قضیه جنجال بهائیت میباشد از روزیکه موضوع بهائیگری با نطقهای حاد یکی از وعاظ2 مطرح شد به نظر میاید دستهای مرموز بکار افتاده تا با ایجاد مناقشات مذهبی و استفاده از این حربه متروک قرون وسطائی تشنجاتی در کشور ایجاد نمایند، مخالفین اقدامات ترقیخواهانه شاهنشاه هم به منظور انحراف افکار عمومی از کارهای اصلاحی و ایجاد گرفتاریهائی که دست و پای دولت را بگیرد پنهانی به این جریان دامن میزنند، متأسفانه عدهای از معممین هم دانسته یا ندانسته آلت اجرای این نقشه شوم شدهاند و مرتباً به تحریک و اغوای مردم سادهلوح میپردازند خوشبختانه شخصیتهای اول روحانی بخصوص آقای آیۀاله بروجردی به نحوی علاقمندند این موضوع به نحوی مختوم شود البته به وضعی که شأن مرجعیت ایشان رعایت شود و رفع محظوراتی که برای ایشان فراهم شده است بشود، این نظریه با اقداماتیکه از طرف آیۀاله کمالوند بعمل آمد و شرفیابی بحضور مبارک بندگان اعلیحضرت همایونی و اوامری که شاهنشاه به دولت صادر فرمودند تأمین شد و آقای آیۀاله بروجردی در جواب نامه آقای نخست وزیر شرحی به اظهار امتنان از مراحم شاهانه و توجهات دولت نوشته و امضاء کردهاند که برای دولت بفرستند متأسفانه در اثر تفتین و اخلالهائی که میشود نامه مزبور که در اوایل هفته گذشته بایستی فرستاده شده باشد فرستاده نشد و تحریکات اغواکننده در محافل مذهبی ادامه دارد، بنظر میرسد با رسیدن ماه محرم این جنجال شدت پیدا کند و بعید نیست قتل و کشتارهای فجیعی بدست متعصبین پیش بیاید و تشنجاتی بوجود آید که مآلاً در کار برنامههای اصلاحی فتور حاصل نماید.
جاننثار
علیکمالوند
توضیحات سند:
1ـ بهائیت: بهائیه یا بهائیان پیروان میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله که او را مؤسس شریعت تازه و موعودی که باب بشارت ظهور او را داد میدانند.
تعلیمات و آموزههای بهاءالله که بیشتر توسط پسرش عباس افندی معروف به عبدالبهاء منتشر گردید مخلوطی از عرفان اسلامی و برخی از نتایج حکمت و معرفت اروپا در قرن 19 است.
بهائیان انبیاء را مظاهر الهیه میخوانند و معتقدند که بعد از حضرت محمد (ص) باب و بعد از او میرزا حسینعلی بهاءالله به عنوان مظهر الهی به عالم آمدهاند.
اما میگویند که بعد از بهاءالله لااقل تا هزار سال دیگر مظهر الهی در عالم نخواهد آمد.
مبادی عمده اخلاقی بهائیان عبارت است از وحدت افراد عالم، مساوات زن و مرد و مخالفت با تعصبات ملی و دینی.
آنها نماز خاص دارند که هر روز سه نوبت میخوانند و روزه آنان 19 روز آخر هر سال است.
مراکز مهم اجتماعات رسمی آنها حضیرۀالقدس نام دارد (دایرۀالمعارف فارسی مصاحب، ج 1، ص 475) بسیاری از مورخان و محققان تاریخ معاصر ظهور فرقههای بابیه و بهائیه را از نتایج فرقهسازی استعمار اروپاییان در کشورهای مسلمان میدانند.
همگامی این فرقه با سیاستهای استعماری بیگانگان تأییدی بر این مدعا است.
فرق ضاله بهائی در دوران حکومت پهلوی به اوج نفوذ و اقتدار خود در ایران رسید.
ارتشبد حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات محمدرضا شاه معتقد است رضاخان با بهائیان روابط حسنه داشت تا حدی که اسدالله صنیعی را که یک بهایی متعصب بود به سمت آجودان مخصوص محمدرضا، ولیعهد منصوب کرد.
(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 374) فردوست مینویسد محمدرضا شاه نیز از تشکیلات بهائیان و نفوذ افراد بهائی به مقامات مهم و حساس مملکت آگاهی داشت و با حسن ظن به مسئله مینگریست.
هنگامیکه امیرعباس هویدا به نخستوزیری رسید نفوذ بهائیان به اوج خود رسید.
اسدالله صنیعی در کابینه او به وزارت جنگ و وزارت خواربار رسید.
فردوست عقیده دارد عبدالکریم ایادی که پدرش از خواص عباس افندی بود، نقش مهمی در نخستوزیری هویدا دارد.
بهائیان همچنین در این دوره به مراکز مهم اقتصادی کشور نفوذ کردند و ثروتهای کلانی را از طریق زدوبند با مقامهای سیاسی تصاحب کردند.
2ـ منظور حجۀالاسلام و المسلمین فلسفی است.
حجۀ الاسلام والمسلمین شیخ محمدتقی فلسفی فرزند حاج شیخ محمدرضا تنکابنی در سال 1286 شمسی (1326 هجری قمری) در تهران تولد یافت.
تحصیلات خود را از سن 6 سالگی آغاز کرد و از محضر اساتیدی چون مرحوم والدش، آقا شیخ محمدعلی کاشانی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا طاهر تنکابنی و میرزا یونس قزوینی بهرهمند گردید.
وی نخستین بار در سن 16 ـ 15 سالگی در مسجد محل (فیلسوفها) با شعری در وصف حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) به منبر رفت و چنان مورد استقبال مردم واقع گردید که در سن 19 سالگی از جمله مدعوین سخنرانی در مجلس شورای ملی آن زمان شد و نامش ورد زبان مردم گردید.
او مبارزات خود را از زمان رضا خان آغاز نمود و در سال 1316 شمسی پس از حادثه خونین مسجد گوهرشاد، بر بالای منبر این حادثه را محکوم کرد و در نتیجه مدتی ممنوعالمنبر و از پوشیدن لباس روحانیت محروم گردید.
حجت الاسلام فلسفی با حزب توده و تشکیل دولت غاصب اسرائیل مبارزه میکرد و به جمع آوری اعانه جهت کمک به مردم مظلوم فلسطین میپرداخت.
از خصوصیات بارز وی اطاعت محض و بی چون و چرا از مرجعیت عالی شیعه حضرت آیتالله العظمی بروجردی بود که ضمن ملاقات با شاه و رساندن نقطه نظرات آقای بروجردی، موجب عدم تخریب مسجد مادر شاه و ساخت مسجد ارک فعلی، الزامی شدن درس تعلیمات دینی در مدارس و عدم حرکت دادن مشعل از امجدیه تا دربار که نمودی از آتش پرستی بود، گردید.
در پی غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه مخالفت خود و علما و مراجع وقت به ویژه حضرت امام خمینی (ره) را طی یک سخنرانی پرشور ابراز داشت و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت و تا بعد از انجام رفراندوم تحمیلی شاه از رفتن به منبر محروم شد.
آقای فلسفی نخستین بار در تاریخ 18 اسفند سال 1341 در مجلس دومین سالگرد رحلت حضرت آیتالله بروجردی توسط نیروهای شهربانی بازداشت و 2 روز در زندان قزل قلعه محبوس گردید و سپس به مدت 48 روز ممنوعالمنبر شد.
در حادثه مدرسه فیضیه منبرهای متعدد رفت و سخنانی پرشور ایراد کرد.
در شب عاشورای سال 1342 طی نطقی کوبنده به استیضاح دولت اسدالله علم پرداخت که در همان روز، سخنرانی وی تحت عنوان « اولین استیضاح ملی در سال 1342» چاپ و در تیراژ وسیع در اختیار مردم قرار گرفت.
به همین دلیل برای بار دوم از سوی نیروهای شهربانی بازداشت و به زندان شهربانی منتقل گردید.
او که در حادثه خونین 15 خرداد در زندان بسر میبرد، تدریس فن خطابه را برای علاقهمندان در زندان آغاز کرد.
این دوره زندان 45 روز به طول انجامید.
پس از آزادی از زندان در روز جمعه 28 تیرماه 1342، بلافاصله به ساواک احضار و به مدت 100 روز ممنوعالمنبر گردید، اما این بار ممنوعیت به مدت 250 روز طول کشید تا سرانجام در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم ممنوعیت رفع شد.
وی در سفرهای تبلیغی خود به شهرهای مختلف، محور سخنرانیهای خود را پیامهای حضرت امام قرار میداد و به تبیین و تشریح خط کلی نهضت میپرداخت.
پس از تبعید امام به ترکیه، از سوی ساواک مورد سوء قصد قرار گرفت.
در سال 1350 در مورد حادثه اخراج ایرانیان از عراق به ایراد یک سخنرانی و تشریح مواضع امام علیه بعثیون عراق پرداخت، اما به دنبال توهین دو تن از سناتورهای انتصابی رژیم شاه نسبت به حضرت امام، چنان به رژیم شاه حمله کرد که حکم ممنوعیت دائمی او از رفتن به منبر صادر شد.
پس از گذشت 2 سال از ممنوعیت منبر مرحوم فلسفی، رژیم به طور مستقیم به وی اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطری به شاه، ممنوعیت وی لغو خواهد شد، ولی او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید.
آقای فلسفی سالهای 56 و 57 خصوصاً هنگام شهادت آقا مصطفی خمینی و درج مقالهای با نام جعلی احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام به موضعگیریهای بسیار سخت پرداخت.
در ایام محرم 1357 مردم را به برگزاری با شکوه مراسم عزاداری فراخواند و آنان را از گرفتن اجازه عزاداری از شهربانی منع نمود.
سرانجام پس از هفت سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینی (سلامالله علیه) به وطن، در مدرسه علوی (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علما و روحانیون تهران و سایر ولایات ایران، اولین سخنرانی خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد نمود و موجبات انبساط خاطر امام و سایر حاضرین را فراهم آورد.
در پایان امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح شده است.
» حجت الاسلام فلسفی صاحب سخنرانیهای روشنگرانه و تألیفات ارزشمند ماندگار از جمله کتاب کودک در دو جلد، کتاب جوان در دو جلد و آیتالکرسی میباشد.
ایشان علیرغم کهولت سن تا پایان عمر با برکت خود به فعالیتهای مختلف و منبرهای تبلیغی خویش ادامه داد و بالاخره در روز جمعه 27 /9 /1377 و در سن 93 سالگی به رحمت ایزدی پیوست.
وی در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (علیهالسلام) در شهر ری به خاک سپرده شد.
ر.ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک، زبان گویای اسلام، صفحات یازده تا بیست و شش.
منبع:
کتاب
آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک صفحه 7