اطلاعیه
متن سند:
اطلاع حاصل شد شخصی به نام آقای کاوه از طرف اداره اطلاعات به کرمانشاه عزیمت کردند به ملاقات ایشان رفتم در آن روز آقای نصراله نیکروش شغل معلم دبستان نزد آقای کاوه بودند و آقای نیکروش نامه¬ای برای اطلاعات نوشته بودند که موافقت شود که ایشان مرتباً مقالاتی درباره شهرستان کرمانشاه بنویسند و در روزنامه اطلاعات چاپ شود در این بین که چند نفر دیگر هم به نام آقای سرهنگ قرهگزلو افسر بازنشسته ژاندارمری که یکی از افراد است که افکار سیاسی دارد و سابقاً هم در موقع خدمت ژاندارمری برای روزنامه¬های دوره دکتر مصدق مقالاتی به قلم خودشان مینوشتند ایشان هم بودند و چند نفر دیگر هم از کارکنان سرپرستی هم حضور داشتند پس از معرفی آقای کاوه به سایرین بحث و گفتگو درباره روزنامه¬ها و مجلات کشور به میان آمد آقای کاوه اظهار داشت که بنده چندین سال در خوزستان و آقاجاری نمایندگی کلیه جراید کشور را عهده¬دار بودم و اکنون مدتی است که چون برادرم آقای کاوه در تهران امور سرپرستی سازمان شهرستان¬های روزنامه کیهان را عهده¬دار شدند بنده را هم در اداره روزنامه اطلاعات به نام کارمند استخدام نمودند و آقای نیک¬روش اظهار داشتند که میگویند اطلاعات درباری است آیا حقیقت دارد آقای کاوه اظهار داشت که روزنامه اطلاعات امروز در دست یک عده بسیاری از جوانان تحصیل¬کرده و دانشمند اداره میگردد و همه این نویسندگان تازهکار روزنامه اطلاعات از افراد جوان و آزادی¬خواه در این مملکت هستند و چون موقعیت ایجاب نمیکند که اینها بتوانند مثال دوره گذشته مقالاتی بنویسند و یا فعالیت بیشتری نمایند و اگر بخواهند صدا در بیاورند فوری از طرف دولت اداره سازمان امنیت جلوگیری خواهد شد و ممکن است که آنها را توقیف کنند و شما بدانید که آقای عباس مسعودی هیچ سمتی در روزنامه اطلاعات ندارد فقط در پایان هر ماه مثال یک نفر کارمند مبلغ شش هزار تومان پول دریافت می¬دارند و دیگر در امور روزنامه هیچگونه دخالتی ندارند و اطلاعات زیر نظر عده¬ای جوانان باسواد و احساساتی چاپ و منتشر میشود و ایشان هم اظهار داشتند که در موقعی که زلزله در تهران و قزوین آمده بود آقای عباس مسعودی به مسافرت رفته بودند و عده¬ای مقالاتی نوشته و برای درج در روزنامه به اداره اطلاعات آمده بودند و از طرف اداره سازمان امنیت تهران هم چند نفر مأمور مراجعه کردند و اظهار نمودند که این مطلب نباید چاپ شود و از چاپ آن مطالب جلوگیری می¬کردند کارمندان روزنامه موضوع را به آقای فرهاد مسعودی فرزند آقای عباس مسعودی رسانیدند و آقای فرهاد مسعودی دستور دادند که مأمورین سازمان امنیت را از اداره روزنامه بیرون راندند1 یعنی اهمیتی به گفتار و دستور مأمورین نداد و آنها را از اداره روزنامه اطلاعات بیرون کردند و ارزشی برای مأمورین سازمان امنیت قائل نشدند و ایشان اظهار داشت که با این وجود همان مطالب در روزنامه چاپ شد و بعداً چندین نفر از رؤسای بزرگ اداره سازمان امنیت آمدند و دستبند به دست آقای فرهاد مسعودی زدند و ایشان را بازداشت کردند و تا وقتی که آقای عباس مسعودی از مسافرت بازگشتند و اطلاع حاصل نمودند آقای فرهاد مسعودی را از زندان آزاد کردند و ضمناً آقای کاوه اظهار داشتند که فعلاً این جوان¬ها به وسیله روزنامه اطلاعات و به اتکای آقای عباس مسعودی مشغول فعالیت خود می¬باشند و سپس اظهار نمودند که آقای اعتمادی نویسنده کتاب (تویست داغم کن) یکی از جوانان سیاسی و نویسنده روشنفکر می¬باشد که اولین اثر خود را به نام تویست داغم کن به چاپ رسانیده است که از طرف دولت فوری کتاب ایشان توقیف گردید لیکن به اتکای آقای مسعودی برای بار دوم تجدید چاپ شد فعلاً آقای کاوه در کرمانشاه به سر میبرند.
توضیحات سند:
1.
این مطلب اغراقی بیش نبوده است؛ چراکه در اسناد صفحات قبل دیدیم که عباس مسعودی نزد نصیری گریه کرده است.
بعید به نظر میرسد که فرهاد مسعودی مأمورین ساواک را اینگونه تحقیر کرده باشد.
ر.ک: سند مورخه 10 /11 /1346
منبع:
کتاب
مسعودیها به روایت اسناد ساواک صفحه 266