سیری در زندگی و آثار استاد علامه جعفری (ره)[1]
اَلَم تَرکیفَ ضَرَبَالله مَثَلاً کَلمهً طَیًبَهً کَشَجَره طَیّبَه أصلُها ثابتٌ وَ فَرعُها فی السَّماء تُوتی اُکُلّها کُلَّ حین باذن رَبٍّها، وَ یَضربُاللهُ الأمثالَ للنّاس لَعَلّهُم یَتَذَکَّرونَ... یُثَبِّتُ اللهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا بِالقَولَ الّثابِتِ فیِالحَیوهِ الدُّنیا وَ فِیالآخرَهِ و یُضِلُّاللهُ الّضالِمینَ، و یَفعَلُ اللهَ ما یَشاءُ.[2]
استاد علامه محمد تقی جعفری رحمهالله علیه در مرداد ماه سال 1304 در تبریز، محلهی شتربان (خیابان شمس تبریزی کنونی) دیده به جهان گشود.
حاج کریم آقا، پدر ایشان به حرفهی نانوایی اشتغال داشت[3] و به راستگویی و صداقت مشهور بود. ایشان در حدود سال 1324 مادر را و در سال 1358 نیز پدر را از دست داد، در تبار ایشان عالم شناختهیی سراغ نیست، خود در این سلک، نخستین بوده و به قول اقبال: خود نژاد خویش است.
دوران تحصیل
تحصیلات ابتدایی را در دبستان اعتماد آغاز میکند. از آنجا که قبل از ورود به مدرسه نزد مادر مقداری درس خوانده بود و آمادگی بسیار برای ورود به کلاس بالاتر را داشت، لذا ایشان را از کلاس اول به کلاس چهارم میبردند. در این کلاس رتبه دوم را به دست میآورد و در سال بعد در کلاس پنجم به رتبه اول نایل میشود. متأسفانه در این هنگام به علت فقر مالی ناگزیر میشود تا مدرسه را رها کرده و برای امرار معاش مشغول کار شود. وی که از عدم ادامه تحصیل سخت ناراحت بود یک شب در خواب با خود صحبت میکند و در حال خواب افسوس میخورد که چرا نمیتواند به تحصیلات خود ادامه دهد. پدر ایشان با توجه به ناراحتی فرزند خود راضی میشود تا فرزندش در مدرسه طالبیه به درس ادامه دهد. استاد نیمی از روز را به کار میپردازد و نیمی دیگر را به تحصیل در مدرسه طالبیه نزد سید حسن شربیانی کتاب امثله و صرف میر را شروع میکند. دروس سیوطی و مطول را نزد میرزا علیاکبر اهری که در ادبیات بسیار قوی بود فرامیگیرد. دروسی را نزد میرزا ابوالفضل سرابی، میرجعفر بخشایشی، و میر حجت ایروانی میآموزد و نیز مقداری فلسفه و منطق را فرامیگیرد.
پس از مدتی تحصیل در مدرسه طالبیه، استاد جهت ادامه تحصیل عازم تهران میشود. در این دوران رشد و بالندگی که در حدود بین سالهای 1319 تا 1322 در حوزهی باطراوت و پرونق آن روز تهران سپری گشت، به مدرسه مروی وارد شده، مطالعه و تحصیل متن رسایل و مکاسب را پی میگیرد. همچنین برای تکمیل سطوح عالی حوزوی به درک محضر فقیه گرانسنگ مرحوم آیتالله شیخ محمدرضا تنکابنی نائل گشته و با باریابی به ساحت حکمی معنوی فیلسوف فرزانه آیتالحکیم میرزا مهدی آشتیانی بهرههای بسیار میبرد. استاد نزد ایشان به مدت دو سال منظومهی حکمت حاج ملاهادی سبزواری و شطری از عمور عامهی اسفار صدرالمتألّهین شیرازی را فرا میگیرد.
استاد پس از تحصیل در تهران، در حدود سال 1323 با هجرت به حوزهی علمیه رو به رونق و ژرفایش قم شریف اتمام دورهی سطح، را پی میگیرد و در آنجا مدت یک سال به ادامه تحصیلات خود میپردازد. در دوران تحصیل در حوزه قم، استاد درگیر فقر شده تا حدی که یکبار مدت دو شبانه روز گرسنگی میکشد و برای تهیه مواد غذایی به بقالی محل سکونت خود رجوع میکند تا مقداری برنج و روغن و خرما تهیه کند. بقال پس از آنکه، آنها را وزن میکند تقاضای پول میکند و چون ایشان اظهار میکند که بعداً وجه آن را پرداخت خواهد کرد، آن مواد غذایی را به جای خود بازمیگرداند و ایشان را ناامید روانه خانه میسازد. استاد بر اثر گرسنگی در حجره خود دچار بی حالی میشود که ناگاه طلبهای جهت رفع اشکال درسی خود به ایشان رجوع میکند و استاد را جهت صرف نهار به حجره خویش دعوت میکند. به این ترتیب استاد از گرسنگی نجات پیدا میکند. از این قبیل محرومیتها در دوران طلبگی استاد بسیار بوده است.
پس از یک سال اقامت در قم به دلیل وقوع فوت مادر، به تبریز مراجعت میکند. پس از مدت کوتاهی اقامت در تبریز، استاد در سال 1325 به اصرار آیتالله میرزا فتاح شهیدی رهسپار نجف اشرف میشود. دوران بلوغ و شکوفایی علمی و معنوی استاد، با تشرف به حریم علوی و پیوستن به اقیانوس پرژرفای حوزهی علمیه نجف آغاز میگردد. ایشان به مدرسه صدر وارد میشود و یک بار دیگر جلد دوم کفایه را بحث و مطالعه میکند و سپس دروس خارج را شروع کرده و با شرکت در دروس فقه و اخلاق فقیه سالک مرحوم آیتالله شیخ محمد کاظم شیرازی مقدار زیادی از باب طهارت و مکاسب محرمه را میگذراند و نیز به درک کرسی اصول عالم بی بدیل آیتالله میرزا حسن یزدی توفیق مییابد. با حضور یازده ساله در درس فقه و اصولی گرانمقدار مرحوم آیتالله سید ابوالقاسم خویی حدود دو دوره اصول فقه را با ابوابی از فقه مانند مکاسب محرمه طی مینماید همچنین هفت سال از درسهای فقه پرهیزگار آیتالله سید عبدالهادی شیرازی بهره میبرد. و نیز دروس حکمی عرفانی را از حکیم عارف مرحوم آقا شیخ مرتضی طالقانی فرامیگیرد. و بعضی از مباحث دروس فلسفه و حکمت را نزد متأله عظیمالقدر حجهالعلام شیخ صدرای قفقازی میآموزد. برای مطالعه کتاب صید و ذباحه در دروس فقیه پرهیزگار آیتالله آقای سید محمود شاهرودی شرکت میکند. حدود یکسال و نیم از درسهای فقیه مجاهد آیتالله سید محسن حکیم، و قاعده فراغ و تجاوز را نیز از درس فقیه نستوهآیتالله سید جمال گلپایگانی، بهره میبرد. همچنین در درسهای فقه و اصول فقه حکیم آیتالله میلانی نیز شرکت میکند.
با مطالعه کتابها و رسالههایی که در آن روزگاران از مصر و لبنان، ترکیه و ایران وارد حوزهی نجف میشد، با علوم انسانی اجتماعی جدید و فلسفههای غربی نیز آشنایی مییابد، و بدین گونه استاد با اندیشهها و معارف شرق و غرب آشنا میشود.
اعطاء جواز اجتهاد از سوی آیتالله شیخ محمدکاظم شیرازی و آیتالله سید عبدالهادی شیرازی خاتم تایید بر ختم این دوره و آغاز فصلی دیگر مینهد.
دوران تدریس و تحقیق
آغاز تدریس خارج فقه و اصول، القاء دروس معارف و همچنین تألیف و انتشار رساله «الامر بین الأمرین» مشتمل بر قسمی از تقییرات درس آیتالله خویی، و رساله «الرضاع»، تقریرات درسهای آیتالله سید عبدالهادی شیرازی، در نجف، نوبرانههای این دوران حیات استاد است. جلد اول کتاب «ارتباط انسان و جهان» را نیز در نجف تألیف میکند و جلدهای دوم و سوم آن را سپس در مشهد به اتمام میرساند.
ایشان در مجموع حدود یازده سال در نجف تحصیل و تدریس میکنند (1336 – 1325) در طی تدریس فلسفه و معارف اسلامی شهید آیتالله محمدباقر صدر به مدت یک سال از درسهای ایشان بهره میگیرد و شهید نواب صفوی نیز حدود یک سال و نیم در درسهای ایشان شرکت میکند.
استاد در دوران طلبگی خود در نجف به علت کمبود شهریه ناگزیر بود تا مدتها روزی دو الی سه ساعت کار کند.
از میان استادان متعدد ایشان در حوزه نجف، مرحوم شیخ مرتضی طالقانی که فقیه عارف والامقامی بوده تأثیرات اخلاقی بسیار بر استاد گذاشته است. استاد از ایشان خاطرهای دارند که نقل آن چنین است:
روزی که آخرین روزهای ذیالحجه بود برای در به خدمتشان رسیدم. همین که وارد شدم و رویارویشان نشستم، فرمودند: برای چه آمدی آقا؟ من عرض کردم: آمدم که درس را بفرمایید. ایشان فرمودند برو آقا، درس تمام شده چون ماه محرم رسیده بود من خیال کردم ایشان میفرمایند چون که تعطیلات محرم (14 روز) فرا رسیده، درس تعطیل است، و آنچه که به هیچ وجه به ذهنم خطور نکرد، این بود که ایشان خبر مرگ و رحلت خود را از دنیا به من اطلاع میدهد. و همه آقایان که در آن موقع در نجف بودند میدانند که ایشان بیمار نبود، لذا من عرض کردم: آقا دو روز به محرم مانده و درسها تعطیل نشده است. ایشان کلمه خاص (لاالهالاالله) را با هیجان غیر قابل توصیفی به زیان آورد و فرمود: میدانم آقا! میدانم! به شما میگویم درس تمام شد. خر طالقان رفته پالانش مانده، روح رفته جسمش مانده، و خدا را شاهد میگیرم هیچ گونه علامت بیماری در ایشان نبود. من متوجه شدم که آن مرد الهی خبر رحلت خود را میدهد. سخت منقلب شدم. عرض کردم پس چیزی بفرمایید برای یادگار. بار دیگر کلمه لااله الا الله را با یک قیافه روحانی و رو به ابدیت گفت. در این حال اشک از دیدگان مبارکش به محاسن شریفش جاری شد و این بیت را در حال عبور از پل زندگی و مرگ برای من فرمود:
تا رسد دستت به خود شو کارگر چون فتی از کار خواهی زد به سر
بار دیگر کلمه لااله الا الله را با حالتی عالیتر گفت. من برخاستم و هرچه کردم که بگذارد دستش را ببوسم نگذاشت و با قدرت بسیار دستش را کشید و من خم شدم پیشانی و محاسن مبارکش را چند بار بوسیدم و اثر قطرات اشکهای مقدس آن مسافر دیار غربت را در صورتم احساس کردم و رفتم. پسفردا در مدرسه صدر که ما در آنجا درس میخواندیم و محرم وارد شده بود، به یاد سرور شهیدان امام حسین علیه السلام نشسته بودیم که مرحوم آقا شیخ محمد علی خراسانی که از زهاد معروف نجف بود، برای منبر رفتن آمدند و همین که بالای منبر نشست پس از حمد و ثنای خداوند گفت: انا لله و انا الیه راجعون. شیخ مرتضی طالقانی به لقاءالله پیوست. بروید به تشییع جنازه. ایشان در یکی از حجرههای مدرسه مرحوم آیتالله العظمی آقا سید محمد کاظم یزدی سکونت داشت و ازدواج نکرده بود، رفتم. اغلب مراجع و عظمای حوزه و طلبهها آمده بودند. از یکی از طلبههای مدرسه سید پرسیدم: شیخ چگونه از دنیا رفت؟ او گفت: دیشب هم مانند همه شب یک ساعت به اذان صبح مانده شیخ از پلههای پشت بام بالا رفت و به طور آهسته مناجات گفت. او همیشه آهسته مناجات میکرد. آمد پایین. نماز صبح را خواند و رفت حجره. دیدم چشم از این دنیا بربسته و حوالی طلوع خورشید، روحش از این فضا ناپدید شد و به ابدیت پیوسته است.»[4]
ایشان در حدود سال 1336 عازم ایران میشود. اندکی پس از مراجعت به ایران، به قصد ادامه اقامت و تدریس، دوباره در سال 1337 به نجف سفر میکنند. استاد ضمن نقل خاطرهای در این باره چنین میفرمایند:
«با ایشان[5] مشورت کردم که میخواهم نجف بمانم چگونه است؟ فرمودند: اگر نجف بمانید بر شما راهی هست، ولی من معادش را نمیدانم. فردای آن روز آیتالله خویی ما را به نهار دعوت کرده بودند. من در آنجا قبل از صرف نهار به ایشان نیز گفتم که میخواهم نجف بمانم. ایشان نیز فرمودند: اگر بمانید برای شما راهی هست، ولکن نمیدانم معادش چه شود! از این رو من نود درصد تصمیم به بازگشت گرفتم. در عین حال گفتم خوب است بروم کربلا تا در ضمن زیارت یک استخاره هم بکنم. رفتم کربلا، هنگام اذان صبح مشرف شدم حرم ابا عبدالله علیه الاسلام و مطلب را با ایشان درمیان گذاشتم و خواستم از خداوند بخواهند تا در یک استخاره امر را بر من روشن کند. استخاره کردم آیه شریفهای آمد که به طور شگفت انگیز اشاره به حرکت از عراق داشت. فهمیدم که خداوند سرنوشت مرا این گونه قرار داده است که برگردم به ایران و برگشتم و ابتدا رفتم مشهد. زمان مرحوم آیتالله میلانی بود. در جلسات استفتائات ایشان شرکت میکردم و همچنین یکی از درسهای عمومی ایشان نیز میرفتم.»[6]
البته استاد نخست به قم مشرف میشود، و مرجع بزرگ مرحوم آیتالله بروجردی از وی جهت اقدامات و تدریس در حوزهی قم دعوت میکند اما به خاطر ناسازگاری آب قم با مزاج ایشان، قصد مشهدالرضا کرده، آنجا رحل اقامت میافکنند و از سوی استادشان مرحوم آیتالله میلانی نیز سخت مورد التفاف واقع میشوند، چنانکه آن بزرگوار در متن اجازهی اجتهادی که برای استاد به سال 1339 (1380 ﻫ ق) به خامه جاری کرده دربارهی ایشان اینگونه تعبیر میفرمایند: «فان قره عینی العلّامه المفضال حجهالاسلام والمسلمین الحاج میرزا محمد تقی الجعفری دامت تأییداته وقد صرف مده طویله من عمره فی تحصیل المعارف الحقّه الألهیه، وجد واجتهد فی ارتقاء العلوم آلدینیه و حضر لدی فی دراساتی الأصولیه و الفقیه حضور تحقیق و تدقیق، فوجدته قدحاز درجه رفیعهً فَلَهُ اَن یَعمل بما یستنبطه من الاحکام...»
اما عدم سازگاری هوای مشهد، استاد را به ترک حریم رضوی و اقامت در تهران وا میدارد و پس از یک سال اقامت در آنجا به تهران میآید و در مدرسه مروی به تدریس میپردازد. آیات عظام شیخ محمد تقی آملی و سید احمد خوانساری نیز از ایشان میخواهند تا امامت جماعت مسجدی را بپذیرند ولی استاد بنا به نیاز زمان به کار تدریس و تحقیق و تألیف میپردازد.
در این ایام استاد با دانشگاهیان ارتباط برقرار میکند و همزمان، با شخصیتهایی چون استاد مطهری و دکتر محمد ابراهیم آیتی به ایراد سخنرانی در دانشگاهها میپردازد و کار سترگ مشارکت در پیریزی بنای فرهنگی و اعتقادی انقلاب اسلامی ایران را در کنار یاران دیگر حضرت امام(ره) همچون آیتالله شهید مطهری آغاز نمود و تا آخرین لحظه حیات پربار و پرثمرش، لحظهای از انجام رسالت و تعهد الهی خویش باز نماند.
در یک سفر نیز که عازم مشهد بود در اتوبوس با مرحوم بدیعالزمان فروزانفر آشنا میشود. در یک بحث و گفتگوی علمی، استاد فروزانفر اعتماد علمی به ایشان پیدا میکند و از استاد برای تدریس در دانشگاه دعوت به عمل میآوردکه استاد نمیپذیرد.
طی سالها ارتباط و ارادت، مجالست و موانست با استاد که برای طیف وسیعی از شاگردان مجالس درس آموزی و دانش اندوزی فراوان از محضر گهربارش فراچنگ میافتاد، الحق خصائل عالی و فضائل والایی در ابعاد: شخصی، بینشی، دانشی، روشی و منشی وی درمییافتند که جمع همه آنها را جز در نوادر و نوابغ نمیتوان سراغ گرفت.
تحقیق، تدریس، خطابه، تصنیف؛ اثبات، نقد، دفاع و حضور در همایشها و کنفرانسهای علمی داخلی و خارجی، و مکاتبه و ملاقات، و مناظره با متفکران و فلاسفه، شیوهها و صحنههایی است که استاد، توسن اندیشه بر آنها تاخته و کمند بیان بدآنها انداخته و هماره نیز شکرلله درفش فتح بر قلهی غلبه افراخته است.
حاصل یک عمر تلاش مخلصانه، دست آورد شگفتی است که صاحبان فضل و ادب بر سجّادهی آنها، سجدهی تحسین خواهد برد:
آنچه تا کنون از لوح ذهن شرقانی استاد بر زبان صمدانی و قلم ربّانی ایشان جاری و سینهی صحایف را نورانی کرده است، بخشی از فرهنگ مکتوب ماندگار معاصر را تشکیل داده، و برغنای میراث فرهنگی جهان اسلام و ایران اسلامی افزوده، در هیأت افزون بر یک صد کتاب و رساله سامان یافته است.
فهرست آثار
عناوین آثار منتشره استاد(ره) به ترتیب تاریخ اولین چاپ زیلاً درج میگردد:
1- الامر بین الامرین فی الجبر و التفویض، المطبعه الحیدریه، نجف اشرف، 1371 ق (1330 ش).
2- الرضاع، المطبعه الحیدریه، نجف اشرف، 1373 ق (1332 ش).
3- تعاون الدین و العلم، نشر به اهتمام مرحوم آقای سید علی خلیلی، تهران، 1378 ق (1337 ش).
4- ارتباط انسان و جهان، 3 جلد، انتشارات دارالکتاب الاسلامیه، تهران، 1337.
5- مبدأ اعلی یا پشتیبان نهائی بشر، انتشارات دارالکتاب الاسلامیه، تهران، 1340.
6- وجدان، کتابفروشی اسلامی، تهران، 1344.
7- جبر و اختیار، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1344.
8- آفرینش انسان، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1344.
9- طبیعت و ماوراء طبیعت، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1344.
10- علم در خدمت انسان، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1344.
11- اخلاق و مذهب، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1344.
12- رابطه علم و حقیقت، کتابفروشی سروش، تبریز، 1345.
13- توضیح و بررسی مصاحبه برتراند راسل- وایت، شرکت سهامی انتشار، 1345.
14- نیایش حسین در بیابان عرفات، کتابفروشی شمس، تهران، 1347.
15- منابع فقه، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1349.
16- انسان در افق قرآن، کانون علمی تربیتی جهان اسلام، اصفهان، 1349.
17- نقد و بررسی برگزیده افکار راسل، شرکت سهامی انتشار، 1350.
18- رسالهای در علم امام علیهالسلام، کتابفروشی اسلام، تهران، 1350.
19- ایدهآل زندگی و زندگی ایدهآل، انتشارات حقیقت، تهران، 1352.
20- نگاهی به امام علی ، انتشارات نور، تهران، 1353.
21- تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی مولوی، 15 جلد، شرکت سهامی انتشار، کتابخانه صدر و انتشارات اسلامی، تهران، 1357-1349.
22- حرکت و تحول، انتشارات فجر، تهران، 1356.
23- مجموعه مقالات، انتشارات حافظ، تهران، 1357.
24- مولوی و جهان بینیها، انتشارات بعثت، تهران، 1357.
25- فلسفه و هدف زندگی، انتشارات صدر، تهران، 1359.
26- طرحهایی در انقلاب فرهنگی، انتشارات پیشوا، تهران، 1359.
27- کیفر سرقت در اسلام، انتشارات اسلامی، تهران، 1359.
28- ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، 27 جلد، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، تهران، 77-1357.
29- علم از دیدگاه اسلام، سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی، تهران، 1360.
30- شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1360.
31- حیات معقول، انتشارات سیمای نور، تهران، 1360.
32- شناخت انسان در تصعید حیات تکاملی، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1362.
33- فلسفه زیبایی و هنر ار دیدگاه اسلام، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1364.
34- از دریا به دریا، 4 جلد رحلی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374.
35- تحلیل شخصیت خیام، انتشارات کیهان، تهران، 1368.
36- علم و دین در حیات معقول، کانون علم و دین، تهران، 1369.
37- حکمت و اصول سیاسی اسلام، بنیاد نهجالبلاغه، تهران، 1369.
38- تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب، دفتر خدمات حقوقی بینالمللی، تهران، 1370.
39- حکمت و اخلاق و عرفان در شعر نظامی، انتشارات کیهان، 1370.
40- سرگذشت اندیشهها، 2 جلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 71- 1370.
41- بقاء در قرن بیست و یکم، نقد و بررسی بیانیه وانکوور کانادا، کمسیون یونسکو، تهران، 1370.
42- تحقیقی در فلسفه علم، دانشگاه صنعتی شریف، تهران، 1372.
43- تکاپوی اندیشهها، (مجموعه مصاحبه با محققین خارجی، 2 جلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1373.
44- عرفان اسلامی، دانشگاه صنعتی شریف، تهران، 1373.
45- فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1373.
46- بررسی و نقد نظریات هیوم در چهار مسئله فلسفی، دانشگاه علم و صنعت، تهران، 1374.
47- فلسفه دین، 2 جلد، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1375.
48- عوامل جذابیت سخنان مولوی، دانشگاه تبریز، تهران 1376.
49- رسائل فقهی، مؤسسه نشر کرامت، تهران، 1377.
50- پیام خرد، مؤسسه نشر کرامت، تهران، 1377.
... و چندین کتاب کوچک و بزرگ منتشر شده و منتشر نشده.
تنوع و ژرفایی این مجموعهی گرانسنگ حکایتگر تنوع اضلاع رنگین کمان شخصیّت استاد و نشانگر حدود سیطره و استیلای معظماله بر ساحات متنوع دین، دانش و فرهنگ و فلسفه است.
از هستی شناسی تا معرفت پژوهی و فلسفه ذهن، از جهان شناسی تا خلقت پژوهی و فلسفهی حیات، از انسان شناسی و ترسیم حیات معقول، و تعلیم و تربیت، ژرفکاویهای فلسفی و کلامی، از بررسی مبانی علوم انسانی اجتماعی و روانشناسی و نقد مکاتب فلسفی اجتماعی غربی تا بررسی مبانی و مسائل فقه و حقوق، بویژه حقوق بشر و حقوق زن، از تلویح به برخی مباحث فیزیک نظری و مبانی معرفت شناختی ریاضیات تا تلمیح به مسائل علوم عالی طبیعت؛ همچنین از عرفان و سیر سلوک و صیرورت هستانی تا فلسفهی هنر و زیباییشناسی؛ از فرهنگ پژوهی و تمدن شناسی تا فلسفهی تاریخ و دانش رجال و همه و همه، عرصه گاه براق اندیشهی استاد و جولانگاه زورق فکر وی است، و مهم آن است که: ایشان در بسیاری از این حوزهها سعی بر ارایهی آرایی مستقل و نظریههای منحصر داشتهاند.[7]
سخنرانی در کنفرانسهای بینالمللی
استاد جعفری در طول حیات پر بار خویش، صدها سخنرانی در مجامع مختلف علمی و دانشگاهی ایراد فرمودهاند. در اینجا فقط به چند سخنرانی ایشان که در مجامع بینالمللی ایراد شده است اشاره میکنیم.
1- هزارۀ بینالمللی شیخ ابو جعفر محمدبن حسن طوسی که در سال 1348 در دانشگاه مشهد تشکیل شده. موضوع سخنرانی استاد، «قاعده لطف از نظر شیخ طوسی» بود.
2- هزاره بینالمللی فارابی که در سال 1350 در دانشگاه اصفهان تشکیل شده. در این کنگره استاد پیرامون «شی فی نفسه و شی لنفسه» سخنرانی کرد.
3- سمینار حقوق اسلامی که در سال 1358 در پاکستان تشکیل شد و استاد پیرامون «مبانی حقوق در اسلام» سخنرانی کرد.
4- هزاره بینالمللی ابن سینا که در سال 1359 با مسئولیت و نظارت یونسکو در تهران تشکیل شد. در این کنفرانس استاد پیرامون «علم و عرفان از دیدگاه ابن سینا» سخنرانی کرد.
5- هزاره بینالمللی ابن سینا که در سال 1981 م. در دهلی نو تشکیل شد و استاد پیرامون «لذت و الم از دیدگاه این سینا» سخنرانی کرد.
6- کنگره جهانی بزرگداشت هشتصدمین سال تولد سعدی که از 4 تا 7 آذر ماه 1363 ﻫ ش در شیراز تشکیل شد. استاد جعفری پیرامون «تلاقی حکمت و ادب در آثار سعدی» سخنرانی کرد.
7- کنفرانس بینالمللی اندیشه اسلامی که در سالهای 1365 و 1366 و 1367 در تهران تشکیل شد.
8- سمینار حقوق جهانی بشر که در سال 1369 در مانیل فیلیپین تشکیل شد و استاد پیرامون «حقوق بشر در اسلام» سخنرانی کرد.
9- سخنرانی در دانشگاه آتن در فروردین 1374 با عنوان «انواع و اشکال مختلف مکاتب فلسفه».
10- سخنرانی در دانشگاه شفیلد انگلستان در اردیبهشت 1374 با عنوان «جایگاه تحقیقات در علوم انسانی در گذشته و خال و آینده».
11- کنفرانس اسلام و مسیحیت که در آذر ماه 1374 در سویس تشکیل شد و استاد پیرامون «وجوه اشتراک ادیان ابراهیمی» سخنرانی کرد.
12- کنفرانس مولوی که در 1375 در ترکیه برگزار شد و استاد پیرامون «حرکت و نوگرایی از دیدگاه مولوی» سخنرانی کرد.
مصاحبه و گفتگوی شخصیتهای علمی با استاد
شخصیتهای علمی داخلی و خارجی، بوسیله مکاتبات و مصاحبهها، گفتگوهایی با استاد جعفری داشتهاند. برخی از این مصاحبهها و مراسلات را آقای علی رافعی جمعآوری کرده است که مجلد اول آن مربوط به سالهای 71-1340 میباشد و در سال 1373 منتشر شده است، و مجلد دوم آن نیز مربوط به مصاحبههای سال 1371 به بعد تحت عنوان تکاپوی اندیشهها توسط دفترنشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است.
ابعاد شخصیت استاد
استاد جعفری دارای صفات و ویژگیهایی است که مجموع آنها را در کمتر شخصیت فکری میتوان سراغ گرفت: استعداد سرشار، جودت فهم، قوّت درک، ذهن وقّاد، فکر نقّاد، روح پرنشاط، حافظه نیرومند، استقلال اندیشه، اعتماد به نفس نظری، حق مداری و حقیقت جویی حریصانه، موجههی شجاعانه با مکاتبات و آراء و اعتدال در گزینش رأی، اطلاع گسترده بر منابع معرفت دین و مبانی دانشهای دینی، آشنایی و برخورد انتقاد آمیز و آزادانه با فلسفههای غربی؛ دردمندی، رازداری، زمان آگاهی و روزآمدی، پرانگیزی و حس مسؤولیت در قبال دین و فرهنگ اسلامی، آمادگی همیشگی برای دفاع از کیان وحی؛ همت عالی در تحقیق، پشتکار و حوصلهی پایان ناپذیر جهت مطالعه، اشتیاق شورانگیز و بی نظیر برای بحث و مناظرهی علمی؛ گشادهرویی، ساده زیستی، عطوفت و لطافت روح، فروتنی و صفای باطن، خفیفالمؤونگی، مردم داری، عهدگذاری و وفاداری و ... همه و همه مصادیق مجسّم و محقّق خصائل و فضائلی است که طی سالیان دراز در شخصیت استاد به عیان مشاهده میشد.
این ویژگیها موجب میگشت تا ایشان از شخصیتهای ممتاز جامعه علمی و دینی میهن ما به شمار رود. برای آشنایی بیشتر با شخصیت ایشان در این گفتار به برخی از آن ویژگیها اشاره میکنیم.
حافظه قوی
استاد، از حافظهای بسیار قوی برخوردار بوده است. ایشان حدود صد هزار بیت شعر فارسی و عربی در حافظه داشت. بارها به هنگام درس و بحث صفحاتی از یک کتاب فارسی و یا عربی را بدون رجوع به کتاب، بدون تأمل و مکث میخواند.
وسعت معلومات
یکی از مهمترین ویژگیهای استاد، گستردگی معلومات ایشان بوده است. به دلیل مطالعات بسیار در زمینههای مختلف و فلسفی و دینی، ایشان علاوه بر آنکه دارای معلومات عمیق و گسترده در مسایل دینی و فلسفی بودند، یا سایر رشتههای مختلف علمی نیز آشنایی داشتند؛ هم برخوردار از اطلاعات وسیع در روانشناسی، جامعه شناسی و حقوق بودند و هم به علم فیزیک نظری و برخی علوم تجربی دیگر میپرداختند. گاه اتفاق افتاده است که ایشان آنچنان دقیق و عمیق مشغول بحث و تحقیق در یک مسئله فقهی بودهاند که گویی ایشان تمامی عمرش را در فقه صرف کرده است، همین طور در فلسفه و علوم انسانی.
در ادبیات فارسی و عربی نیز ذوق عالی و مطالعات عمیقی داشتند. متون ادبی بسیاری را در این زمینه مطالعه کرده و مورد تحقیق قرار داده بودند.
ادبیات غرب نیز همواره مورد توجه استاد بوده است. ایشان داستانها و رمانهای غربی بسیاری را مطالعه کرده و به هنگام لزوم نیز بهره برداری عمیق از برخی از آنها نمودهاند. در آثار استاد به شخصیتهای ادبی چون شکسپیر، ویکتور هوگو، داستایوسکی، تولستوی، بالزاک و لامارتین توجه بسیار شده و برخی نکات عمیق آثار آنها در بحثهای مربوط طرح گشتهاند.
استاد از دوران طلبگی خود، علاوه بر دروس حوزوی به مطالعه گسترده در زمینههای علمی بویژه علوم انسانی پرداخت. هنگامی که ایشان تألیف کتاب «ارتباط انسان و جهان» را آغاز نمود حدود 32 سال داشت. ایشان در این اثر سه جلدی به دو هزار و پانصد جلد کتاب در زمینههای مختلف علمی و فلسفی مراجعه نموده و از بیشتر متون فلسفی غرب استفاده کرده است.
استقلال فکری
یکی از مهمترین ابعاد تفکر استاد جعفری، استقلال فکری ایشان بوده است. استاد خود را تابع یک نظام فکری فلسفی خاص نمیدانستند، بلکه با مطالعه مکاتب فکری گوناگون، آراء و اندیشههای مختلف را مورد نقد و بررسی قرار داده، بهترین آنها را مینمایاندند.
ایشان با وجود آنکه، سالیان دراز به مطالعه و تحقیق پیرامون اندیشههای مولوی پرداخته، اما هیچ گاه خود را تابع بیچون و چرای مولوی ندانسته است، بلکه افکار و آرای مولوی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده، و برخی را نیز نقادی کرده است.
در مورد ویژگی تفکر فلسفی استاد متن زیر به خوبی گویاست:[8]
«فلسفه به هر معنایی که اخذ شود ناگفته پیدا است که آوردۀ تفکر است و تأمل در تاریخ فلاسفه ما را با دو گروه ممتاز از اهل تفکر آشنا میسازد یکی حائز عنوان (اکثریت) و دیگری متصف و وصف (اقلیت) گروه نخستین، حکمای رسمیاند و تباع اتباع آنان از مدرسان و محققان که منتسب به نحلههای گوناگوناند و جماعت دوم آزاد اندیشان، و این جماعت، اندک به شماره و افزون به ارزش، به حوزات فلسفی ایران... در کنار حکمای رسمی آشکارا قابل تشخیصاند.... واپسین یادگار حلقه آزاداندیشی که به حق زیب و زیور ناصیه اندیشه روزگار حاضر است افضلالمتاخرین زماننا حضرت استاد جعفری است... که در عین حیازت نظامات مرسوم فلسفی و تعلیم ان نیز، استقلال تفکر خویش به هویدائی رسانیده است... و هم به تعاقب بعضاً اشتغال به ادریس متون حکمیّه فرمودهاند و نیز چنانچه به رأی العین دیدهام ولو به اجمال به تعلیق اسفار اربعه پرداختهاند و از سوی دیگر چه به تحصیل و چه به مطالعه و مذاکره، با نظامات فلسفی باختری مأنوس شدهاند، ولکن هیچ گاه نفس نفیس پویای نوجوی معظم له به این امور رسمی آرام نیافته و پیوسته خود به استقلال و آن هم نوعاً با بر نهادن موضوعاتی جدید همی اندیشیده است، آن نیز استمداد از برخی از علوم دقیقه همچون ریاضی و فیزیک و چنین میپندارم که روی آوری به مثنوی حضرت مولانا خداوندگار نیز که منتهی به نوعی اتحاد شده است زاییده همین معنا، یعنی استقلال اندیشه و عدم قناعت به معارف مرسوم و مآلاً نوجویی میبوده است... روزگار ما داخل در عنوان خیرالقرون است که آراسته است به وجود مبارک تنی چند از اهل تفکری که (بساط اجتهاد بگستردهاند و سیرافکار در هم پیوسته و در مکاشفات در گشادهاند و راه مشاهدات باز کرده) و از این میان حضرت (استاد جعفری) را ... به حق و از سر صدق شأنی است عظیم و قدری والا، چه به اندیشه و چه به مکاشفت.»
ایشان به هنگام درس و بحثهای خود همواره دانش پژوهان را به استقلال فکری تشویق مینماید و همواره مراقب است، متعلمان شخصیت زده نشوند. بارها در جلسات درس که گاه طالبان علم از ایشان سؤال میکردند نظر شما در مورد فلان موضوع چیست؟ میفرمودند نگویید نظر چیست بلکه بگویید دلیلت بر مطلبی که بیان کردی، چیست؟ در واقع ایشان همواره میخواست دانش پژوهان را عادت دهد تا هیچ نظری را بدون دلیل نپذیرند.
استاد همواره از بیماری شخصیت زدگی سخن گفته است، طالبان علم را فرو رفتن در جاذبه شخصیتهای علمی برحذر میداشت. همین استقلال فکری موجب میگشت تا در ارزیابی آراء شخصیتهای علمی انصاف را کاملاً رعایت کند و بدون غرض به قضاوت پردازد.
استقلال فکری استاد گاه زمینه ساز تحول آشکار آراء علمی ایشان نیز شده است. چنانکه در چاپ سوم کتاب «زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام» نظر جدیدی را در مورد تعریف زیبایی انتخواب کرده است. همچنین در مورد مضامین قصیدهای که سالها پیش در استقبال از قصیدۀ عینیه ابن سینا سروده معتقد بودند که اگر امروزه، بخواهند درباره هبوط نفس از عالم بالا و تعلّق به ابدان مادی سخن بگوید، مضامین قصیده متفاوت خواهد بود.
نقد اندیشهها
استاد با مطالعه و تحقیق پیرامون اندیشههای گوناگون به نقد آنها نیز همواره توجه داشته است، ایشان با مطالعۀ عمیق در آثار متفکران شرق و غرب همواره به نقد و بررسی آنها پرداخته است. در میان متفکران معاصر غرب، ایشان به دو شخصیت برجسته یعنی برتراند راسل و وایتهد بیش از دیگران پرداخته است. در بررسی دو اثر راسل یعنی «مصاحبه برتراند راسل - وایت» و «برگزیده افکار راسل» از یکسوی به نقادی جنبههای منفی افکار راسل توجه دارد و از سوی دیگر به ابعاد مثبت شخصیت راسل. ایشان بر کتب «سرگذشت اندیشهها»ی وایتهد صد و هفتاد موردحواشی مفید نگاشته که با بی طرفی کامل هم نکات مثبت اندیشه وی را ذکر کرده و هم برخی نکات منفی تفکر وی را گوشزد کرده است.
ایشان در جای جای آثار خود به اندیشههای شخصیتهای غربی و شرقی استناد میکند و جنبههای مثبت و منفی آنها را بیان میکند. اندیشههای دهها شخصیت نظیر: ماکیاولی، نیچه، فروید، سارتر، هیوم، کانت، هگل و حتی کریشنا مورتی.
ارتباط با شخصیتها
استاد جعفری در طول عمر پربار خود همواره با شخصیتهای علمی در ارتباط بوده است. هنگامی که ایشان از نجف بازگشت بارها با شخصیتهای داخلی و خارجی به بحث و گفتگو پرداخت. استاد با مرحوم علامه طباطبائی آشنایی و ارتباط داشت. پس از بازگشت از نجف به مشهد، اولین دیدار استاد با علامه طباطبایی اتفاق میافتد. در جلسهای که استاد مطهری نیز حضور داشت درباره اراده و تصمیم بحث و گفتگوی میشود. آخرین دیدار استاد نیز قبل از برگزاری کنگرۀ ابن سینا در دهلی بود. استاد قبل از عزیمت به هند جهت زیارت به قم عزیمت میکند و تصمیم میگیرد تا با علامه طباطبایی دیدار کند. پس از ورود به منزل علامه طباطبایی، به اطاقی میروند که گویا به دلیل اثاث کشی مفروش نبوده است. علامه طباطبایی تصمیم میگیرد تا برود و قالیچهای بیاورد، در این هنگام استاد مانع میشود و عبای خود را بر زمین میاندازد تا هر دو بر روی آن بنشینند. در این هنگام علامه طباطبایی میفرماید که شما در این موقعیت عمرم درس آموزندهای به من دادید. استاد نیز میفرماید که این جمله شما بسیار آموزندهتر و سازندهتر از عمل بنده بود. سپس هر دو بزرگوار روی عبا مینشینند و با هم به گفتگو میپردازند.
استاد جعفری با استاد مطهری نیز دوستی و مراوده داشت. هنگامی که ایشان در نجف بود آوازۀ فضل و کمال استاد شهید را در آنجا میشنود. پس از ورود به ایران با یکدیگر آشنا میشوند و ارتباط علمی برقرار میسازند. هنگامی که حسینیه ارشاد برپا میشود استاد عضویت هیئت مدیره را میپذیرد و با استاد مطهری که از موسسین آن بود بیشتر مراوده پیدا میکنند.
استاد با مرحوم جلال الدین همایی نیز مراوده و ارتباط داشت. چند جلسه با یکدیگر به بحث و گفتگو میپردازند. در یک جلسه که بحث از شخصیت مولوی بوده، استاد همایی میگوید که من پس از پیامبران و ائمه علیهم السلام فردی را به بزرگی مولوی سراغ ندارم و بعید میدانم که کسی مانند او پا به عرصه وجود بگذارد نظر شما چیست؟ استاد میگویند که من به خود اجازه نمیدهم تا پرونده مغز بشر را ببندم مولوی مرد بسیار بزرگ و با عظمت بوده است، اما اینکه آیا نظیر مولوی نبوده و با نخواهد بود قابل اثبات نیست. در یک جلسه استاد همایی در ارزیابی کتاب تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی هشت نکته مثبت را بیان میکند و سپس اظهار میدارد که به مناسبت اتمام این تفسیر، شایسته است تا در تهران مجلس بزرگداشتی بر پا شود و اگر چنین شود در صورت مساعد بودن حالم سخنرانی خواهم کرد. سپس استاد همایی چند بیت زیر را ارتجالاً میسراید:
از نقوش مثنوی بی آب و رنگ آینۀ افکار را بگرفته زنگ
هان و هان تو ای تقیّ جعفری زنگ این آینه را باید بری
زنگ این آینه بردن کار توست دست حق صیقلده آثار توست
چشم آن دارم که با مغز فکور دردمی در مردگان بانگ نشور
ارتباط استاد با شخصیتهای غیر ایرانی نیز بسیار بود که...
توجه به مقتضیات زمان
استاد جعفری همواره به نیازهای فکری زمان خود توجه داشته است. اکثر آثاری را که ایشان تألیف نموده به خاطر رفع نیازهای فکری جامعه بوده است.
در روزگاری که آثار راسل به زبان فارسی ترجمه شد، ایشان به نقد و بررسی دو اثر راسل پرداخت تا دانش پژوهان تصویری دقیق و همه جانبه از شخصیت فکری این متفکر داشته باشند و تحت تأثیر اندیشههای منفی او قرار نگیرند.
هنگامی که ماتریالیستها از نظریۀ جبر و موجبیت طرفداری میکردند، استاد به برسی همه جانبه پیرامون مسئله جبر و اختیار پرداخت و سرانجام کتاب نفیس جبر و اختیار را منتشر ساخت.
در سالهای پنجاه به بعد نیز که اندیشههای خیام مورد توجه برخی از پژوهشگران قرار گرفت و آثار جنبی پیرامون افکار و آثار او، بویژه رباعیات به رشته تحریر کشانده شد، استاد به برسی افکار خیام و رباعیات وی پرداخت و با نقدی فلسفی رباعیات منسوب به وی تناقضات این رباعیات را آشکار ساخت. کتاب «تحلیل خیام» در سال 1355 به تحریر درآمد، هرچند در سال 1368 ﻫ ش منتشر شد.
اوایل پیروزی انقلاب که بحثهای «ایدئولوژی» میان گروههای مختلف فکری رواج بسیار داشت، ایشان به بحث مفصل پیرامون مسئله شناخت پرداخت تا با بطلان اندیشههای مادیگری، نظریه شناخت را از دیدگاه فلسفه و قرآن کریم تبیین نماید. کتاب «شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن» حاصل این تلاش است.
با وقوع انقلاب فرهنگی و ضرورت بازنگری در رشته دانشگاهی به ویژه علوم انسانی، استاد به تبیین دیدگاه اسلام در مورد انسان پرداخت تا دست اندرکاران علوم انسانی دریابند که مهمترین اختلاف نظر علوم انسانی میان اسلام و مکاتب غربی در تفسیری است که از انسان ارائه میدهند. کتابهای «تصعید انسان در مسیر حیات تکاملی» و «حیات معقول» از این دسته آثار است.
پس از وقوع انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی و ضرورت توجه به مسایل هنری همواره دست اندرکاران مسایل فرهنگی کشور با یک سلسله سؤالات پیرامون مسایل مربوط به مصادیق و مسایل هنری بود. در این میان استاد جعفری به تحلیل عمیقی پیرامون مبانی و فلسفۀ هنر پرداخت.
در چند سال اخیر نیز مسایل مربوط به حقوق بشر در جامعه ما مطرح شده است.
به ویژه آنکه مجامع و محافل سیاسی غرب همواره نظام اسلامی را متهم به زیر پاگذاردن حقوق بشر نمودهاند. برخی از اندیشمندان غربی نیز در مورد اصل حقوق بشر در تفکر اسلامی تردید داشتند. استاد جعفری برای دفاع از حقوق اسلامی و نقادی حقوق بشر در غرب به مقایسه میان حقوق بشر در اسلام و غرب پرداخت و اثر گرانسنگ خود را منتشر ساخت.
در چند سال اخیر نیز که مباحث مربوط به فلسفۀ دین در جامعه ما رواج بسیار پیدا کرد و یک سلسله شبهات در قلمرو دینپژوهی مطرح شد، استاد ناگزیر شد تا به بررسی برخی از این مسایل بپردازد. دو اثر «اسلام و سکولاریزم» و «فلسفه دین» در این زمینه به رشتۀ تحریر کشانده شد. علاوه بر آثاری که با توجه به مقتضات زمان تألیف و منتشر شده و منتشر نشده، بیش از 40 سال که استاد به تدریس و سخنرانی برای دانش پژوهان پرداختند بیشتر این درسها و سخنرانیها در ارتباط با نیازهای فکری جامعه بوده است.
پاسداری از دین
بدون شک استاد جعفری، یکی از مرزبانان شریعت اسلامی در مسیر «حیات معقول الهی» بوده است. در حدود پنجاه سال، ایشان در مسیر تحقیق پیرامون اسلام و طرح علمی و حکمی آن گام برداشته و ایشان برای حفظ دین، در چند سنگر به دفاع از آن پرداخته است:
1. تحقیق و تألیف: همۀ آثاری را که استاد به رشتۀ تحریر کشانده است، چه مستقیم و غیر مستقیم در مسیر حفظ و دفاع از دین است.
2. ایراد سخنرانی: استاد، قریب چهل سال در دانشگاهها، مراکز علمی و فرهنگی، حوزهها، مساجد و...روشنگریهای بسیار با اهمیت داشته است.
3. تدریس: هرچند استاد جعفری فقط مدت محدودی را در حوزههای علمیه به تدریس پرداخت، اما همواره در منزل خویش و یا دانشگاهها جلسات درس برای اهل علم و طالبان و دانشجویان داشته است، البته در سالهای اخیر در مورد مسائل مستحدثه درس خارج را شروع کرده و برای چاپ و انتشار آنها را آماده میساخت.
4. ارتباطات علمی: در ارتباط با شخصیتهای مختلف داخلی و خارجی که استاد داشته، همواره به دفاع معقول از دین پرداخته است. برخی از بحث و گفتگوهای استاد با شخصیتهایی بوده که پیرامون مسایل اسلامی سؤالات و شبهاتی داشتهاند. نظیر گفتگوهایی که با دکتر محسن هشترودی و احسان طبری، یا دهها شخصیت خارجی داشته است.
در بعد ارتباطات علمی در میان شخصیتهای دینی، استاد جعفری توفیق بیشتری را نسبت به سایرین داشته و شاید بتوان گفت آشنایی ایشان با مسائل علمی و اندیشههای گوناگون زمینه ساز این توفیق بوده است.
ابعاد فقهی
هرچند استاد جعفری بیشتر به فلسفه و علوم انسانی پرداخته است و آثاری را که از خود بر جای نهاده اکثراً در این زمینههاست، اما این به آن معنی نیست که ایشان اهمیت فقه را نادیده میگیرد. ایشان پس از پایان تحصیلات علمی در حوزۀ نجف و نیل به مقام اجتهاد احساس کردندکه خلأ فکری جامعه در زمینۀ علوم انسانی است نه در فقه و اصول، لذا به تحقیق و تألیف پیرامون موضوعاتی پرداخت که هم ضرورت داشت و هم دیگران به آنها توجه چندانی نداشتند. با این همه ایشان در زمینه برخی مسایل فقی نظیر «طهارت اهل کتاب» و «عدم انحصار مواد زکات در امور نه گانه» «قاعدۀ لا ضرر»، «حجیت علم قاضی» و دهها مسئله دیگر آراء خاص خود را دارد. در این گونه موارد ایشان استقلال فکری خود را حفظ کرده است. در بحث از اجتهاد نیز به شناخت موضوع توجه بسیار دارد.
استاد به تخصصی شدن فقه اعتقاد راسخ داشتند و به گفته خودشان هنگامی گه در نجف مشغول تحصیل بودند، تخصصی شدن ابواب فقه را با استادشان آیت الله سید عبدالهادی شیرازی درمیان نهاد و با استدلالهایی که داشتند ایشان این نظریه را پذیرفتند.
به نظر ایشان فقهای بزرگ هر عصری باید به پاسخگویی نیازهای عصر و زمان خود توجه داشته باشند تا فقه، هم بتواند از عهده نیازهای مربوط به افعال مکلّفین برآید و هم از رشد و پویایی برخوردار شود. اگر فقیهان گذشته به برخی از ابواب فقه توجه نداشتهاند، به این جهت بوده که برای رفع نیازمندیهای جامعه به آنها رجوع نمیشده است از این رو فقها بیشتر به مسایلی پرداخته اند که مردم از آنها انتظار پاسخگویی را داشتهاند، نظیر مسایل مربوط به نماز و روزه و خمس و زکات. همچنین فقیهان بزرگ تصور میکردند که اگر مسایل جدیدی پیش آید با در دست داشتن «مبانی، تطبیق آن بر مسایل جدید مشکلی نیست، در حالی که ما امروزه میبینیم این گونه نیست. برای پاسخگویی به نیازهای اجتماع یک کار عمیق و توانفرسا لازم است»[9]
ایشان معتقد بودند که اگر در علم اصول، ابتکارات بیشتری نسبت به فقه وجود دارد به این علت است که اولا فقه، به جهت وجود موانع در طول تاریخ مرجع تمام مشکلات اجتماعی نبوده است؛ و ثانیاً علم اصول کم کم از حالت مقدمه بودن برای فقه خارج شده و به صورت یک علم مستقل درآمده است. اگر علم اصول را به عنوان مقدمه برای فقه در نظر بگیریم نباید عمر یک طلبه را بیشتر از مقدار نیاز صرف تحلیل آن کنیم، به ویژه که علم اصول همتراز علم کلام و عقاید نیست، تا نفس فراگیری آن مطلوبیت ذاتی داشته باشد.
«در زمینۀ محدودیت ابتکارات و همچنین فاصلۀ آنها با نیازمندیها، از این واقعیت نباید غفلت کردکه مقدار زیادی از عمر گذشتگان ما، در انتقاد از آراء اسلاف صرف شده است. ]و فقیه من وجه اولاً ثانیاً ثانیاً...] دقت در آراء بزرگان و پرداختن به آن تا حدودی مفید و لازم است. اما مدتی طولانی انرژی مغز را صرف انتقاد از اقوال دیگران کردن فایدهای ندارد، چرا که غالباً این این انتقادات اثر شرعی ندارد. ما باید به جای پرداختن بیش از حد به آراء بزرگان و انتقاد از آنها، به منابع دست اول بپردازیم و روی آنها کار کنیم. دیدن اقوال بزرگانی مانند مرحوم صاحب شرایع یا صاحب جواهر لازم است، اما این کار نباید ما را از پرداختن به اصل منابع باز دارد. چنانکه مرحوم آیت الله بروجردی، در علم رجال به اصل منابع میپرداختند. ایشان به جای درگیری اقوال علمای علمرجال، بیشتر به کیفیت ورود روایت، جهت ورود ودیگر مسایل پرداختند. خدا میداند که ما چقدر روایت داریم که میتواند مبانی احکام فقهی قرار گیرد. اما با کمال تأسف، با بردن آنها به باب اخلاق و گفتن اینکه اینها قضایای اخلاقی است، فقه را از آنها محروم کردند. در اینها باید تجدید نظر شود و از آنها استفاده گردد. با این کار ما میتوانیم صاحبنظران جدید و نوآوری در فقه داشته باشیم. البته نوآوری در فقه به این معنی نیست که خارج از ادلۀ اربعه صحبت شود.»[10]
ویژگیهای اخلاقی
از بارزترین ابعاد وجودی استاد جعفری، خصوصیات اخلاقی ایشان بوده است. از جمله ویژگیهای اخلاقی ایشان تواضع و فروتنی کم نظیرشان بوده است این تواضع در موارد فراوانی باعث شده است که ایشان شناخته نشود و مانند یک انسان معمولی تلقی گردد. ایشان در برخورد با همۀ افراد از شخصیتهای فکری گرفته تا افراد معمولی فروتنی داشتند. برخوردهای ایشان با همۀ افراد جامعه به گونهای بود که همه را مجذوب خود میساخت در هر مجلسی نیز که حضور پیدا میکرد به آن مجلس گرمی خاصی میبخشید، چرا که مجالس ایشان آکنده از نکات بدیع علمی و ادبی و خاطرات گوناگون میبود. اگر انسان ساعتها در محضر ایشان حضور پیدا میکرد نه تنها احساس خستگی و ملامت نمیکرد که از شور و نشاط نیز برخوردار میگشت.
عدل و انصاف نیز از ارکان بارز شخصیت اخلاقی ایشان بوده است. ایشان از همۀ شخصیتهای فکری به نیکی یاد میکردند و هیچ گاه اهل علم را تخطئه نمیکردند و اگر هم بر شخصی انتقاد داشتند آن را بسیار مؤدبانه بیان میکردند. همین جناب انصاف موجب شده تا اگر بتواند سخنان یک شخصیت فکری را بر معانی مثبت حمل کند که از انتقاد مصون بمانددریغ نمیورزید.
یکی دیگر از ابعاد شخصیت اخلاقی استاد«بعد مردمی» ایشان است. ایشان از جمله شخصیتهایی نبود که فقط با اهل علم مراوده داشته باشد و یا فقط وقت خود را صرف تحقیق و تعلیم رسمی کند و از توجه به اشخاص دیگر باز بماند. ایشان با افراد بسیار در ارتباط بوده، در جهت رفع نیازهای فکری اشخاص گوناگون تلاش کرده است. به همین جهت سخنرانیهای ایشان فقط منحصر به مجامع علمی حوزوی و دانشگاهی نبوده، بلکه حتی در مدارس و مساجد و مراکز عمومی با گروههای گوناگون به بحث و گفتگو میپرداخت.
برخی ویژگیهای شخصیتی دیگر استاد
از روحیات علمی، فقهاتی، عرفانی، مذهبی، فلسفی و اخلاقی این حکیم و عارف فرزانه موارد ذیل نیز توسط شاگردان ایشان بیان شده است.
1- بطور کلی در رویارویی با فلاسفه و دانشمندان شرق و غرب با مراعات کمال احترام، هرگز به شخصیت آنها خیره نشدند و رابطه مطلوب خود را با آنان واقیت گرایی میدانند، به گونهای که ممکن است مطالب فراوانی از هر متفکر قبول نکنند، ولی وقتی به حقیقتی از طرز تفکرات آن شخص برسند، با کمال احترام آن را میپذیرند و حسابها را با هم مخلوط نمیکنند و یا در رویارویی با مطلب و نوشتههای بزرگان علم و فلسفه و عرفان، مطلب عالی آنان را چه بسا جامعتر از خود آنان بیان میکنند، اما هرگز آن مطلب عالی، ایشان را آنچنان شیفته آن شخصیت و مطلب نمیکند که واقیت یابی را از کف بدهند. در عین حال از همان فرد بزرگترین اشکالات را محترمانه گرفتهاند.
این حالت در ظرف سالها باعث شده که همیشه با حالتی مشرفانه بر افراد و مطالب مینگرند و خود را برای درک حقایق مقید به هیچ موضوعی جز خود حقیقت نمیدانند و لذا خطاهای علمی هیچ دانشمندی در مواجهه با ایشان نادیده انگاشته نمیشود، که نمونه این مسئله را میتوانیم در تفسیر مثنوی مشاهده کنیم.
2- در ورای این چهره علمی و فلسفی، دنیایی از معارف لطیف عرفانی در «سیر الی الله» در حرکت است، نکتهای که بارها از ایشان دیده شد این است که این دو نیروی عقلی و قلبی، همواره با یکدیگر در باطن فعالیت داشتهاند، یعنی در عین شهود عرفانی، تمام قوای عقلانی معظم له در فعالیت جدی است. در درس آنگاه که به بیتی یا مطلب عرفانی محض میرسیدند، ناگاه دیده میشد که استاد با داشتن این حالت با مجموعه قوای عقلانی و فکری به تحلیل و بررسی آن مطلب میپردازند که باعث تعجب بود، چگونه میتوان در این حالت معنوی، تجزیه و تحلیل عقلانی داشت و گاه بالعکس در تدریس فلسفه که در مسائل صرفاً منطقی و عقلانی محض غوطهور بودند با مطلبی یا شعری عرفانی، آن حالت خشک عقلی که شاگردان را احاطه کرده بود، حیات و معنا میبخشید و لطیف میکرد.
3- ایشان در بیان و روشن ساختن مسئلهای با آنچنان جامعیتی برخورد میکردند که درباره آن مسئله، دهها مسئله با ارزش دیگر مطرح میشد، چه بسا که آن مطالب جنبی، گاه از نظر ارزش، کمتر از اصل موضوع نمیبود و میبایست شنونده رابطه ظرفیت آن را با اصل موضوع درمییافت. برای نمونه، این جامعیت را در مصاحبه عدهای از دانشمندان جهان در زمینههای گوناگون علمی که با ایشان انجام دادهاند، میتوان مشاهده کرد، البته میتوان یکی از علل این جامعیت را احاطه و تسلط استاد بر رایجترین فلسفهها و علوم انسانی غرب و شرق دانست و همچنین احاطه و تسلط ایشان بر علوم دینی و معارف دینی.
4- علت نفوذ کلام استاد علم و عمل توأمان ایشان بود. افرادی فراوان پس از آنکه صحبتهای ایشان را میشنیدند، منقلب میشدند، افراد مستعد بسیاری میگفتند بزرگترین تأثیرات و شکوفایی روحی و عقلانی خود را مدیون استاد هستیم.
5- اندوختههای علمی و فلسفی و دیگر معارف دینی ایشان از یک هماهنگی و انسجام شایان توجهی برخوردار بود. به طوری که وقتی مطلبی فلسفی یا عرفانی را بیان میکردند گویی بقیۀ علوم معارف دینی اندوخته ایشان، همزمان در دیدگاههای ایشان حاضر است.
استاد علامه جعفری به جهت سابقه ممتد و علاقه وافر به علوم انسانی و ادبیات اسلامی در مشرق زمین، چون با ریشهها و یا مشابه آنها آشنایی داشتند لذا با مراعات احترام صاحبنظران مغرب زمین، ارزش حق متفکران انسانی جوامع اسلامی مشرق زمین را متذکر شدهاند. به علت تسلط بیش از حد و دقت نظر ایشان در علوم انسانی مشرق زمین، بارها و بارها در درس دیده شده است در هنگامی که با مطالب جدید غربیها برخورد میشد، ایشان فرمودهاند: «قبل از اینکه این مطالب را این دانشمندان غربی بیان کند، در فلان شعر و یا در فلان کتاب، فلان دانشمند خودمان گفته است و این مطلب تازگی ندارد.» البته مقصود، توجیه برتری نژادی بر نژاد دیگر یا قومی بر قوم دیگر نمیبود، بلکه عمده نظر ایشان آن بود که حقایق و واقعیت مربوط به خدا و انسان و عالم هستی نه شرق میشناسد و نه غرب.
استاد جعفری در مقابل حقیقتی که کسی برای ایشان مطرح میکرد، حتی اگر کسی که در آغاز راه معرفت میبود، چنان تواضعی در مقابل آن نشان میدادند که خود برای همگان شایان توجه و درسی سازنده است.
با وجود نبوغ علمی، فلسفی و عرفانی هرگز حالت صفای روحی و روانی ایشان تحت الشعاع قرار نگرفته و باعث حتی اندکی غرور و تکبر در ایشان نمیگشت. از مرحوم علامه امینی، صاحب کتاب با ارزش «الغدیر» شنیده شده که فرمودهاند:
«میدانید چرا (علامه جعفری) را بسیار دوست دارم؟ برای اینکه با این وضع علمی از نظر صفای باطن گویی تازه به دنیا آمدهاند.»
آنچه در وجود ایشان مشهود بود عشق و تلاش در طریق دریافت حقایق و واقعیتهاست، به این معنا که عوارض زودگذر موقعیتها، موضعگیریهای ثانوی خوانندگان، قضاوتهای سطحی عدهای از مردم چه مدح باشد یا ذم، اثری عمیق که موجب کاهش انگیزه و شور تکاپوی علمی گردد، برجای نمیگذارد.
با دقت لازم در طرز تفکرات و وضع روحی و شئون زندگی استاد جعفری، وجود یک جریان عمیق مذهبی همراه با تعبدی که از قرار گرفتن ایشان در جاذبه کمال الهی سرچشمه میگرفت، به وضوح دیده میشود. در تألیف ایشان و هنگام سخنرانیها و تدریسها در آن موقع که از بزرگ بزرگان و کاروانسالار موحّدان، علی (ع) سخن به میان میآورند، درون طوفانی ایشان حکایت از عشق برین ایشان به ساحت مقدس آن رادمرد عالم بشریت که مشعل ولایت به دست او و فرزندان معصوم وی سلام الله علیهم است، میکرد. این حال و وضع روحی با خاصیت بی کرانگی آن، به معارف فلسفی و علمی و دریافتهای عرفانی ایشان نورافشانی مینمود به گونهای که در بیان مباحث علمی انبساط روحی خاصی از خویش بروز میدادند.
اگر کسی آثار کثیر استاد را با عینک اخلاقی، اجتماعی، فلسفی، ادبی و حتی فقهی ورق بزند، به سرعت در خواهد یافت که استاد در جای جای آثار و نوشتههای خود، نکات تازه و بدیع بسیاری داشتهاند که حقیقتاً جای استفاده و استناد دارد. در همین زمینه نکته شایان ذکر، این است که استاد به رغم اخذ اجازه اجتهاد خویش در سنین پایین عمر از مراجع بزرگ و صاحب نام حوزه، میتوان گفت بخش زیادی از مردم اساساً از تفحص فقهی معظم له بی اطلاع بودند، در حالی که جلسات فقهی بسیار تخصصی و سطح بالایی در حضور ایشان بوده است که در خلال آنها بسیاری از چهرههای جا افتاده و صاحب نام فقهی معاصر از دیدگاههای فقهی استاد بهره میجستهاند.
نکته دیگری که دربارۀ شخصیت علمی استاد بسیار مشهود و برجسته بود بعد حقیقتاً وسیع و چشمگیر تقوای الهی و علمی استاد است، بدون اغراق میتوان گفت که ایشان از مصادیق بارز «عالمون عالمون» بودند که حرف و عملشان مطابق یکدیگر بود. نکتهای را که نباید از قلم انداخت، مسئله نوآوریهای فکری ایشان در بسیاری از زمینههاست، دانشجویان و طلاب علوم دینی که فرصت مطالعه آثار ایشان را داشتهاند میدانند که استاد در زمینههای بسیار متنوعی چون هنر، زیبایی، اخلاق، وجدان، رئالیسم، شناخت مقولات ماوراء طبیعت و حتی مباحث و مطالب فقهی، نو آوریهای در خور توجه داشتهاند که بی شک حاصل ذهن نقاد، هوش سرشار، حافظه وسیع و از همه مهمتر، پشتکار عظیم تحقیقی پژوهشی ایشان است، جا دارد مسئله سخت کوشی و پشتکار ایشان بیشتر شکافته شود. مجموعه آثار پرشمار و متنوع استاد و سخنرانیهای ایشان که از یکهزار متجاوز است، نبوده است مگر به برکت پشتکاری عظیم گرچه همه آثار و نوشتههای استاد حاوی نکاتی ارزنده و به نوبه خود، مفید و ماندنی است، آثار پر دامنه و مطوّلی چون «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی معنوی» (در پانزده مجلد) و یا «تفسیر نهجالبلاغه» (در بیست و هفت مجلد) و یا مجموعه وزین و بی نظیر کشف الابیات مثنوی تحت عنوان «از دریا به دریا» (در چهار مجلد رحلی) جزو آثاری هستند که از هم اکنون به عنوان بخشی از مجموعه ادب و فرهنگ کلاسیک فارسی – اسلامی جایگاه ویژه خود را پیدا کردهاند.
پرداختن به مسائل علمی و فلسفی و فلسفه علم نکته دیگری از خصایص بارز اندیشههای استاد جعفری است که باید از آن سخن به میان آید. بعضاً آنان که مباحث و مقولات علمی، فلسفی یا فلسفه علم میپردازند، کمتر گوشه چشم و عنایتی به بستر عمیق فرهنگ اسلامی و جامعه داشته و در صدد تلفیق و یا پروراندن آن مباحث در دامن گسترده علوم و مباحث اسلامی و قرآنی برآمدهاند. حال آنکه استاد در کنار متفکرانی چون مرحوم علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری و علمای ربانی دیگر از سنخ خود، تمام سعی ایشان این بوده است که مباحث علوم و معرفت شناختی جدید را در بستر عمیق و عریض فرهنگ لایزال اسلامی وارد سازند و در پرتو تعالیم جاودانه وحی اصالت و غنای بیشتری به این مباحث بخشید.
استاد جعفری که بر مبانع عظیم و لایزال قرآن و سنت و کوهی از معارف تکیه داشته و سخن و کلامشان در هر زمینه و مقولهای که باشد، مشحون از آیات الهی و روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم آلاف التحیه و السلام است، اما خصیصهای که در کنار این امر کاملاً به چشم میخورد و در سالهای اخیر کلام معظم له را لطافت و گرمی بیشتری بخشیده بود انس و آشنایی حضرتشان با دریای بی کران عرفان اسلامی و بر تارک آن مولانا جلال الدین رومی بوده است.
از دیگر خصوصیات استاد معظم، خوش محضر بودن و شیرینی و کشش بیان ایشان بوده است. حتی در درسهای بسیار خشک و جدی از قبیل تدریس کشف المراد شیخ و یا دیگر متون فلسفی و کلامی، سخن بسیار جاذب و پر از مثال و مطایبه داشتند، به نحوی که دانشجو کمتر متوجه خشکی و صعوبت بحث میگردید.
نکته دیگری که درباره شخصیت و تقوای علمی استاد جعفری بارها مورد توجه و عنایت شاگردان و اطرافیانشان قرار گرفته، احترامی است که معظم له به استادان خویش میگذارد و همواره با عظمت و تجلیل بسیار و به نیکی از ایشان یاد میفرمودند.
استاد جعفری حقیقتاً دارای فکری روان و سیال بود و در هر وادی که قدم مینهاد مردانه قلم میزد و موفق از آب در میآمد. استاد متکلمی بزرگ، جانبدار اسلام و در عین حال بسیار منصف بود. بی توجهی به دین که مدعیان روشنفکری مذهبی، بعضاً در دهان برخی انداختهاند، بی غیرتی و در کمال بی انصافی است. کجا میتوان دین خدا و شریعت تام و تمام مصطفی (ص) سرچشمه فروزان علم و حکمت و هدایت اهل بیت (ع) را شناخت و بعد در بحث و سخن در خصوص آن بی تفاوت و جانبدار نبود. جانبداری از دین خدا زاییده شناخت و غیرت و ایمان دینی و نشانه کمال بلوغ و رشد آگاهی آدمی است، که جانبدار منصف بودن، صفت پیامبران و اولیاء و مردان خدا است و مطهریها و جعفریها به عیان به زیور آن آراسته بودهاند.
میتوان گفت که کمتر کسی همچون استاد به سهولت انسان را به افقهای بالای تفکر و اندیشه بشری سوق میدهد. بارقههای نبوغ آمیزی که در جای جای سخن و کلام ایشان نهفته بوده است و شنونده مستعد را در منظری بالا و زیبا از تفکر مینشاند که کل جریان فکر و اندیشه را از دوران یونان و چین و هند باستان تا زمان ظهور اسلام و قرون وسطی و عصر روشنگری و سرانجام تفکرات فلسفی سدههای اخیر، به تماشا نشیند و از گلستان فکر و اندیشه، گلهایی عطر آمیز، نصیب روح و جان و فکر آدمی میساخت.
یکی دیگر از خصایص انسانی استاد که دوستان و شاگردانشان مکرر مشاهده و تصدیق کردهاند، نوعی سادگی و عدم پیچیدگی فطری در وجود معظم له بوده است که نشانههای آن را تنها در اولیای الهی میتوان سراغ گرفت. استاد در معاشرت و سایر مسائل اجتماعی به طور طبیعی و فطری بسیار صمیمانه و ساده برخورد میکردند.
استاد از هر سخن و کلامشان بوی خدا و حقیقت جویی میتراوید، و در هر سخنرانی و جلسه وعظ و خطابهای مردم را به تدبر در آیات خلقت و افقهای بیکران اندیشه توحیدی فرا میخواندند. مردم نیز در هر کجا که میرفتند از همینرو پروانهوار گرد ایشان حلقه میزدندو به عنایت حق، کلام برخاسته از عمق جان و فطرت پاکشان را به دل میپذیرفتند.
استاد و امام
خاطرات مکتوب حضرت استاد (ره) از حضرت امام خمینی (ره) و توصیف ایشان از امام
آنچه در پی میآید مکتوبات استاد علامه آیتالله جعفری (ره) دربارۀ حضرت امام خمینی است که اولین بار در کتابی تحت عنوان «صحیفۀ دل» توسط موسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی در خرداد ماه 1377 منتشر گردیده است. این مطالب علاوه بر خاطرات استاد علامه (ره) از حضرت امام، برخی از نظرات و دیدگاههای ایشان دربارۀ امام را نیز در بر دارد که به لحاظ اهمیت و تازگی آنها برای اغلب مردم، بطور کامل در اینجا درج میگردد:
سیما و نگاه امام، تجسم اخلاق و عرفان مثبت
در اولین روز حضور اینجانب در دروس اخلاق و عرفان ایشان، قیافهای بسیار روحانی با نگاههای جالب دیدم که مطالبی که در درس ابراز مینمودند، حالت توافق با آنچه در درون میگذشت را ارائه مینمود.
آن روزها آیات آخر سورۀ حشر را تدریس میکردند. با کمال وضوح به خاطر میآورم وقتی که آیۀ مبارکه (هو الله الخالق الباری المصور له الاسماء الحسنی یسبح له ما فی السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم) را تفسیر میفرمودند، جذابیت مطالعات به حد عالی رسیده بود و طلاب با یک انقلاب روحی و به افاضات عرفانی ایشان گوش میدادند.
هیجان روحی و عمیق مطالبی که ابراز میشد، بخوبی اثبات میکرد که مطالب ابراز شده، فوق معلومات حرفهای و رسمی است که متأسفانه عدهای را به خود مشغول مینماید. اینجانب پس از آن تاریخ فروغی از عرفان مثبت را در زمان تحصیل در نجف اشرف در چهره و گفتار و سایر رفتارهای زندگی در حکیم متأله و عارف بزرگوار شیخ مرتضی طالقانی دیدم.
آرامش و متانت در بحثهای علمی
در اثنای تحصیل در نجف که به نظرم میآید در حدود شش سال آغاز اقامت تحصیلی در نجف گذشته بود که برای استراحت و صلۀ ارحام و زیارت مرقد ثامن الحجج علیه و علی آبائه و اولاده الصلوه و السلام به ایران آمدم، در مدرسۀ مروی از طلبهها شنیدم که امام به تهران آمده و در منزل پدر معظم همسرشان، مرحوم آیت الله ثقفی وارد شدند. اینجانب با چند نفر از طلاب نجف و قم به خدمتشان رسیدیم. در این دیدار بحثی مفصل دربارۀ یک مسأله فقهی که مربوط به طلاق خلع بود، مطرح شد. این مسئله مربوط به این بود که اگر زوجه مقداری از مهریۀ خود را برای گرفتن طلاق، به زوج بذل کند، آیا مانند بذل همه مهر است یا نه؟ و به نظرم میآید که این مسئله را خود امام مطرح فرمودند. به یاد دارم بحث در این مسأله بیش از یک ساعت طول کشید. یکی از جالبترین خاطرهها در همان روز این بود که ما طلبهها د ربحث و گفتگو داد و فریاد میکردیم؛ ولی ایشان با کمال متانت و شکیبایی به حل و نقض و استدلال میپرداختند و همان روز همۀ طلبه ها را برای صرف ناهار نگاه داشتند.
رعایت حال دیدار کنندگان در ملاقاتهای خصوصی
پس از سپری سالیان اقامت در نجف که به ایران مراجعت کردم، مرحوم آیت الله مطهری میخواستند به قم مشرف شوند، به ایشان گفتم اگر خدمت استاد رسیدید، سلام اینجانب را عرض نموده اگر امکان داشته باشد، وقتی را تعیین فرمایند که برای دیدارشان بروم. مرحوم آقای مطهری پس از مراجعت روز سه شنبه آن هفته را متذکر شدند. یعنی امام روز سه شنبه را برای دیدار تعیین نموده بودند. اینجانب پیش از ظهر روز سه شنبه در قم به خدمتشان رسیدم؛ ولی چون خیلی ازدحام بود مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید مصطفی با تحمل مشقت اینجانب را به خدمتشان بردند که به جهت ازدحام جمعیت غیر از احوالپرسی مطلبی مطرح نشد. ایشان فرمودند شما امروز بعد از ظهر بیایید.
آن روز بعد از ظهر به خدمتشان رسیدیم. وقتی که من وارد اتاق شدم و ایشان تشریف آوردند، مرحوم آقای سید مصطفی هم وارد شدند. امام در آن موقع با روحیهای که داشتند با کمال جدیت و تقریباً با صدایی بلند خطاب به آقای سید مصطفی فرمودند: «برو بیرون» البته ایشان گمان کرده بودند اینجانب مطالب خصوصی به خدمتشان خواهم گفت. در صورتی که منظور من از رسیدن به خدمتشان احوالپرسی و دیدار بود.
حالت طبیعی و بیپیرایگی
پس از مراجعت معظم له از خارج، در سال 1357 در مجلسی بسیار مهم که دانشمند محترم، واعظ مشهور آقای فلسفی سخنرانی داشتند، داستان بسیار خنده آوری را از روزگار گذشته نقل میکردند. من با کمال دقت و کنجکاوی شدید صورت امام را مورد توجه قرار داده بودم و منظور این بود که آیا ایشان در آن جلسه بسیار مهم چگونه خواهند خندید؟ وقتی که داستان به جای خنده آور رسید، خنده ایشان طبیعی بود توجه اغلب روحانیون و طلبهها را جلب کرد. البته ممکن است انگیزه جالب بودن خنده برای آنان مختلف بوده است ولی اینجانب تنها از آن جهت مورد توجه قرار داده بودم که ببینم آیا حضور آن همه روحانی و شخصیتها در جلسه تغییری در شخصیت ایشان به وجود میآورد؟ همانطور که عرض کردم خندۀ ایشان کاملا ساده و بی پیرایه بود.
عنایت به فعالیتهای علمی و فرهنگی
پس از مراجعت معظم له از خارج، شنیدم که عدهای از آقایان علماء و فرهنگیان و حتی بازاریان معروف میخواهند بروند و از معظم له برای اینجانب در یکی از امور اجتماعی، مانند مدیریت، یا امور قضایی یا فرهنگی و امثال اینها مسئولیتی را بگیرند. همان روز که آقایان برای همین کار به قم مشروف شده بودند، اینجانب هم مشرف شدم و پیش از آنکه آنان به خدمت امام برسند، اینجانب از جناب حجت الاسلام حاج سید احمد آقا وقتی گرفتم که به خدمتشان برسم. ایشان هم همان موقع اینجانب را به اتاقی هدایت کردند. چند دقیقه بعد امام تشریف آوردند. پس از احوالپرسی، به ایشان عرض کردم اینجانب در دوران تحصیل و پس از آن دربارۀ استعدادها و طرز تفکرات و تجارب و ظرفیتهای خودم اگر چه به طور ناچیز، بررسیهایی داشتهام، نتیجهای که از این بررسیها به دست آوردهام، این بوده است که تا آنجا که خداوند توفیق بدهد به کارهای علمی و تحقیقاتی و تدریس و تألیف بپردازم، ان شاءالله مفید برای جامعه خواهد بود و حداقل اینکه با خواست خداوندی ضرری نخواهد رساند. البته منظورم نفی یا کوچکترین تردید در لزوم شرعی و عقلی کارهای اجتماعی و مدیریت و امور قضایی نیست؛ زیرا امور جامعۀ اسلامی ضروری است. بلکه مقصودم نفی صلاحیت خود اینجانب برای امور مزبور میباشد. پاسخ امام در برابر پیشنهاد اینجانب این بود که «شما هر چه بگویید و هر کاری را که انجام بدهید صحیح است».
مثلی که، باعث خندۀ شدید امام شد
در سال 1360 چند نفر از دانشمندان شوروی به ریاست پرفسور گانکوفسکی به ایران آمده و برای مصاحبه به منزل اینجانب آمدند. این مصاحبه که در حدود دو ساعت طول کشید، از طرف اعضای وزارت خارجه که در آن جلسه برای یادداشت حضور داشتند، تایپ شده و در اختیار شخصیتهای بزرگ قرار گرفت. پس از مصاحبه بعضی از آقایان پیشنهاد و اصرار کردند که مطالبی از این مصاحبه برای امام نقل شود. چند روز بعد با اقدام آن آقایان به خدمت ایشان رسیدم و مقداری از آن مطالب که مابین ما مطرح شده بود، برای آن بزرگوار نقل قول نمودم. در ضمن آن مطالب این مسأله را عرض کردم. پس از آنکه دانشمندان شوروی گفتند: ما با شما مشترکات فراوانی داریم و میتوانیم با یکدیگر با همان مشترکات زندگی کنیم و نظام حکومتی ما کاری با ایدئولوژیهای مذهبی ندارند و هم اکنون مسلمانان فراوانی در حزب ما مشغول فعالیتند. اینجانب در پاسخ آقایان شورویها گفتم: ما باید توجه داشته باشیم که در اسلام مسأله توحید و معاد و اینکه این دنیا گذرگاهی بسیار پر معنی برای ابدیت است و پیامبرانی که از طرف خدا برای به فعلیت رساندن عقول مردم و هموار کردن یک حیات معقول برای آنان مبعوث شدهاند، بسیار با اهمیت است و اسلام پاسخی را که برای سه سئوال (از کجا آمدهام و به کجا میروم و برای چه آمدهام؟) آماده نموده است، بسیار جدی است و زندگی بدون پاسخ صحیح به این سئوالات را قابل تفسیر و توجه نمیداند و شما میدانید که تا این مسائل مورد اشتراک اقوام و ملل قرار نگیرد، اشتراک آنان در حیات واقعی ممکن به نظر نمیرسد. و آنچه که امکان دارد، یک زندگی مشترک ظاهری خواهد بود که با کمترین عوامل در معرض دگرگونی قرار خواهد گرفت. سپس به آقایان دانشمندان شوروی گفتم: البته ما نوعی دیگر مشترکات داریم که میتوانیم با پذیرش آنها از تضادهای کشنده که همواره بر ضرر جوامع بشری بوده است، دست برداشته به رقابتهای سازنده بپردازیم در این موقع آقای گانکوفسکی گفتند: این مشترکات چیستند؟ اینجانب پاسخ دادم: مانند قانونمندی جهان هستی، ارزشهای اخلاقی مشترک، تحول و دگرگونیها بر موازین قانونی، پایدار تلقی کردن هر آنچه که به نفع انسانها در روی زمین است، احساس اشتراک در لذایذ و آلام یکدیگر و غیر ذلک. پذیرش این امور مشترک ما را میتواند به یک همزیستی سالم موفق بسازد، به شرط اینکه همواره در صدد پیشرفت در تفاهم در حقایق عالیۀ هستی بوده باشیم. در این موقع یک مثال برای اصل حرکت و تحول از مثنوی مولوی آوردم که در ادبیات ذیل جلب توجه میکند:
هر نفس نو میشود دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوی نو نو میرسد مستمری مینماید در جسد
شاخ آتش را بجنبانی بساز در نظر آتش نماید بس دراز
گفتم همین تشبیه حیات آدمی بر رودخانه جاری را دانشمند معروف شوروی آقای اوپارین نیز در کتاب خود (حیات: طبیعت و منشاء تکامل آن ص 57) چنین بیان میدارد:
«بدنهای ما مانند نهر روانند و موادشان بسان آب جویی پیوسته تازه میشود»
در این موقع آقای دکتر صالح علی اف که ترجمۀ مصاحبه را به عهده گرفته بود چنین گفت: در یکی از مراکز علمی اتحاد جماهیر شوروی یکی از دانشمندان گفت که مولوی ماتریالیست است. من گفتم میدانید آن دانشمند با آن بیانش چه کرده است؟ آن دانشمند خواسته است یکی تریلی را با بیست تن بار در یک قوطی کبریت جای بدهید و مقداری از قوطی را هم خالی نگاهداشته است که اگر در سر راه مسافری پیدا شود چند مسافر هم در توی آن قوطی کبریت جای بدهد. این مثال شدیداً امام (ره) را خندید و در موقع مصاحبه اعضای جلسه (آقایان شورویها و هم فضلای ایران) هم بسیار خندیده بودند.
علاقه شدید به اهل بیت عصمت و طهارت (ع)
علاقۀ حضرت امام به اهل بیت عصمت و طهارت امری بسیار آشکاری بود و معظم له از مصادیق بارز کسانی بودند که مشمول این حدیث شریف بودند که «یحزنون لحزنناو یفرحون لفرحنا» مخصوصاً ارادت شدیدی که به سرور شهیدان امام حسین علیه السلام داشتند، در کلمات ایشان کاملاً واضح بود. ایشان به سرور شهیدان راه حق و عدالت بسیار تکیه میکردند.
جلوهای از روح عرفانی
حضرت امام، تحمل و متانت فراوانی در برابر سئوالات و سخنان هیجانانگیز طلاب از خود نشان میدادندکه جلوهای از روح عرفانی داشت.
اهمیت نظم و اثر آن در زندگی امام
نظم و قانونگرایی در زندگی فردی و اجتماعی از آن اهمیت حیاتی برخوردار است که میتوان گفت بدون آن نظم و ترتیب:
سعیکم شتی تناقض اندرید روز میدوزید شب بر میدرید
اینجانب در سیر مطالعات محدود و بررسیهایی که تا کنون در بعد نظم و قانونگرایی انسانها داشتهام، به این نتیجه رسیدهام که ضرورت و عظمت نظم و قانونگرایی و احساس جدی تکلیف و انجام آن به حدی است که میتواند یک زندگی بی هویت و بدون مبنا و فلسفه و هدف را قابل تحمل و رضایت بسازد، چنانکه در مقداری قابل توجه از جوامع مغرب زمین میبینیم. و در صورت بی اعتنایی به نظم و قانونگرایی در زندگی، با داشتن هویت و مبنای حقیقی برای زندگی و فلسفه و هدف قابل قبول برای آن، حیات آدمی هویت و مبنای خود را از دست داده و سایۀ شوم پوچی بر آن زندگی گسترده باشد و زندگی پربار و پربرکت امام بیانگر حکومت نظم و ترتیب بر زندگی ایشان است و از نزدیکترین افراد با ایشان، بارها شنیده بودم که ایشان در همۀ کارهای سخت به نظم و ترتیب مقید بودهاند.
اسوه اقتدار شخصیت و نستوهی
با نظر به پدیدههای آشکار، وضع روانی ایشان در طول سالیان گذشته استنباط شده است. امام کسی است که فرموده است: من در عمرم جز از خدائند متعال از کسی نترسیدهام. این است که ایشان از قدرت شخصیتی با اهمیتی برخوردار بودهاند و همین اقتدار باعث شده بود که حوادث روزگار از دوران مدرسی در حوزۀ علمیه قم تا سالیان آخر زندگی ایشان که پر از تلاطمهای سخت بوده است، نتوانسته بود تزلزلی در آن شخصیت به وجود بیاورد.
در اینجا میخواهم به یک نکتۀ بسیار مهم اشاره کنم و آن این است که ثبات روحی و قدرت شخصیتی که ایشان در اوج مرجعیت و مطرح بودن در جوامع امروزی داشت، میتواند برای کسانی که میخواهند در آینده متصدی مقام مرجعیت شوند، هشدار دهنده و ارائه طریقی با اهمیت بوده باشد که در مراجع گذشتۀ عالم تشیع همواره مراعات شده است. باید دانست که این مقام حساس یک حرفۀ معمولی نیست که هر کسی بتواند با فراگرفتن مقداری از اصول و قواعد و مسائل، شایسته تصدی آن باشد.
هر فقیه و حدیث شناس آگاه که از فقه الحدیث برخوردار بوده باشد، میداند که مضمون روایت بسیار معروف «و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه، فللعوام ان یقلدوه» بالاتر از مضمون موثقۀ عبدالله بن ابی یعفور دربارۀ عدالت است که اتیان واجبات و ترک محرمات و اتصاف به ستر و عفاف را برای عدالت بیان مینماید. یعنی عدالتی که در شرایط تقلید آمده است عدالت را در آن حدی از تقوی معرفی مینمایدکه خویشتن داری و مخالفت با هوی را به اضافۀ آنچه که در موثقۀ عبدالله بی ابی یعفور آمده است، شرط تقلید معرفی میکند.
سادگی و بی پیرایگی
این بیت بسیار پر معنا را در نظر بگیریم که میگوید:
تکلّف گر نباشد خوش توان زیست تعلق گر نباشد خوش توان مرد
سادگی و بی پیرایگی در زندگی، یکی از بهترین دلایل معرفت انسانی به معنای حیات است. آرایش و پیرایش و تصنع در ارائه شخصیت به تنهایی میتواند جهل آدمی را به حقیقت حیات و شخصیت و رشد کمال آن به خوبی اثبات نماید. ما در طول تاریخ، هیچ شخصیت رشد یافتهای را سراغ نداریم که در صدد برآید به وسیلۀ تصنع در زندگی، تجسمی صحیح از شخصیت خود را در دلهای مردم نصب نماید. استغنای ذات آدمی، شخصیت را در مرتبهای از رشد قرار میدهد که هرگز تن به آرایش خویشتن با پدیدههای چشمگیر برای اهل دنیا نمیدهد. خندۀ طبیعی، گریۀ طبیعی، نگاه طبیعی، رفتار طبیعی، رویارویی ساده و ناب با انسانها که بندگان خداوندی هستند، همه و همه کشف از استغنای شخصیت آدمی مینماید. این حالت روحیی در امام مورد اتفاق نظر همه کسانی بود که ایشان راا دیده یودند.
نگاه هدفمند به علوم طبیعی
نظر امام دربارۀ همه علوم دین است که آنها را دو بعدی میدانند؛ بعد الهی و بعد مادی خالص، این نظریه را در مورد علوم چنین مطرح نمودهاند:
«باید همه ما کوشش کنیم. دانشگاه کوشش کنند، دانشگاههای دینی کوشش کنند، دانشگاههای علمی شما کوشش کنید انسان درست کنید، همه دنبال این باشید، انسان. اگر انسانیت را استثناء بکنید، یک فردی درست بکنید دانشمند، یک طبیبی که بهترین از همه اطبای دنیاست اگر این وجهۀ انسانی نداشته باشد، همین طبیب مضر است... قضیه کسب نیست، قضیۀ علاج انسانی است، الهی است. یک طبیب میتواند معالجهاش الهی باشد، میشود معالجهاش طاغوتی و شیطانی باشد»[11] و یا «نقش دانشگاه در هر کشوری ساختن انسان است. ممکن است از دانشگاه انسانی خارج شود که یک کشور را نجات دهد، ممکن است یک انسان درست بشود که کشور را به هلاکت برساند، این نقش مهم از دانشگاه میباشد. مقدرات هر کشوری به دست دانشگاه و آنهایی که از دانشگاه بیرون میآیند، هست. بنابراین دانشگاه بزرگترین مؤسسه مؤثر در کشور بوده و بزرگترین مسئولیتها را هم دانشگاه دارد... همین مطلب در روحانیت هم هست. روحانیت هم نقش دارد. در روحانیت هم ممکن است یک روحانی کشور را نجات بدهد و ممکن است یک روحانی یک کشور را به هلاکت برساند.[12] در سخنرانی در جمع استادان دانشگاه:
«فرق بین دانشگاههای غربی و دانشگاههای اسلامی باید در آن طرحی باشد که اسلام برای دانشگاهها طرح میکند. دانشگاههای غربی به هر مرتبهای هم که برسند، طبیعت را ادراک میکنند، طبیعت را مهار نمیکنند برای معنویت. اسلام به علوم طبیعی نظر استقلالی ندارد، تمام علوم طبیعی به هر مرتبهای که برسند، باز آن چیزی که اسلام میخواهد نیست. اسلام طبیعت را مهار میکند برای واقعیت و همه را رو به وحدت و توحید میبرد. تمام علومی که شما میبرید و از دانشگاههای خارجی تعریف میکنید، و تعریف هم دارد، اینها یک ورقه از علم است آن هم یک ورقۀ نازکتر از همه اوراق... تعلیمات اسلام تعلیمات طبیعی [تنها] نیست، تعلیمات ریاضی [تنها] نیست، همه را دارد، لکن اینها مهار شده با توحید. برگرداندن همۀ طبیعت و همۀ ظلهای ظلمانی به آن مقام نورانی که آخر، مقام الوهیت است. بنابراین معنا که علوم (ما از آنها هم تمجید میکنیم تعریف میکنیم، هم علوم طبیعی هم علوم مادی، لکن آن خاصیتی که اسلام از اینها میخواهد در غرب از آن خبری نیست)[13] ... مهار شود به علوم الهی و برگشت به توحید بکند.
کنگرۀ نکوداشت منزلت علمی استاد علامه جعفری
در تاریخ 10 /6 /76، کنگره بزرگداشت منزلت علمی استاد علامه محمدتقی جعفری، در محل تالار علامه امینی دانشگاه تهران برگزار شد. رهبر معظم انقلاب در پاسخ به گزارش پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی که پیشنهاد دهنده و مجری این کنگره بود چنین مرقوم فرمودند:
«بسیار کاری شایسته است. بزرگداشت جناب آقای جعفری، بزرگداشت علم و تحقیق است. اینجانب بیش از چهل سال است که این بزرگوار را در نشاط و تلاش دائمی در میدانهای پژوهش و تبیین و تربیت جوانان مستعد و ارائه نظرات و اندیشههای فلسفی و معارف دینی میشناسم، و از خداوند متعال مسئلت میکنم که برکات وجود ایشان را سالهای سال برقرار دارد.»
به مناسبت برگزاری این کنگره پوسترها و سیلکهای پارچهای در سطح شهر تهران نصب گردیده بود. در چند نقطه اصلی شهر بر روی تابلوهای بزرگ تبلیغات شهری، نقاشیهای زیبا و مضامینی در تجلیل از مقام معنوی و علمی استاد نقش بسته بود و رادیو و تلویزیون به این مناسبت، برنامههای ویژهای تهیه و پخش نمودند. برخی مطبوعات نیز با درج مقالات ویژهای به استقبال این کنگره رفتند. در روز برگزاری کنگره در جمع فشرده و انبوه علاقمندان استاد (ره) مقامات و اشخاص ذیل درباره شخصیت و آثار استاد علام (ره) سخن گفتند: دکتر حسن حبیبی معاون اول رییس جمهور، دکتر مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، دکتر معین وزیر فرهنگ و آموزش عالی، آیتالله استادی رئیس شورای مدیریت حوزه علمیه قم، دکتر علی شریعتمداری رییس فرهنگستان علوم، حجتالاسلام دکتر احمد احمدی رییس سازمان سمت و عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی، پروفسور ولقاریس رییس دانشکده الهیات دانشگاه آتن و حجتالاسلام صادقی رشاد رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، و در پایان شخص استاد علامه جعفری (ره) ضمن سخنان عارفانه و شورانگیزی که جمعیت حاضر در جلسه را به شدت تحت تأثیر قرار داده بود و همراه با تحسین و تجلیل، اشک شوق بر دیدگان همه جاری ساخت، از مخالفت جدی خویش با برگزاری کنگره سخن گفت و با صمیمیت تمام از خطر خودبینی و کبر ورزی تحذیر نمودند. در این جلسه همچنین توسط ریاست محترم جمهوری نشان درجه یک دانش به استاد علامه (ره) تقدیم گشت.
استاد علامه جعفری، طی دو دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با شور و انرژی فوق العاده وصف ناشدنی، تلاشی سترگ در عرصه تحکیم و تعمیق مبانی و ارکان فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایفا نمود و همواره برای حضرت امام (ره) و رهبر انقلاب، یار و برادری صمیمی و مخلص بود.
بیماری و رحلت
با آنکه استاد علمه، سابقه بیماریهای چند داشتند، ولی وضعیت عمومی جسمانی ایشان معمولاً خوب و رضایتبخش بود. خاصه آن که ایشان نسبت به ورزش مناسب و پیادهروی اهتمام جدی میورزیدند. اواسط شهریور 1377 پس از بروز علائمی و انجام معاینات لازم، سرطان پیشرفته که طی سال گذشته پنهان مانده بود، تشخیص داده شد و پس از مدتی معالجه در ایران بنا به توصیه پزشکان متخصص و به منظور بهرهگیری از امکانات و تجهیزات پزشکی، ایشان به همراه فرزند پسر ارشد خود که در حال اتمام دوره تخصصی جراحی میباشد، ابتدا به نروژ و سپس به انگلستان اعزام و در یکی از بیمارستانهای لندن بستری میگردند.
متأسفانه، درمان انجام شده به رغم نشانههای اولیه امیدوار کننده، سودی نمیبخشد و استاد علامه (ره) پس از یک عمل جراحی، دچار سکته مغزی میشوند و در تاریخ 25 /8 /77 در سن 73 سالگی دارفانی را وداع گفته و به عالم بقا و دیدار حق میشتابند.
پیکر استاد علامه (ره) نیمه شب سه شنبه 26 /8 /77 مصادف با مبعث حضرت رسول اکرم از لندن به تهران انتقال مییابد و صبح چهارشنبه، در حضور افراد خانواده و نزدیکان، در حسینیه محبانالائمه واقع در خیابان ری، تغسیل و تکفین میشود. فردای آن روز، صبح پنجشنبه در محل دانشگاه تهران، پس از خواندن نماز میت توسط آیتالله جوادی آملی، جمعیت انبوه و سوگوار مردم تهران، پیکر مقدس ایشان را تا میدان انقلاب تشییع میکنند. سپس پیکر مطهر ایشان برای تشییع و تدفین در مشهد مقدس، به فرودگاه مهرآباد تهران انتقال مییابد. در مشهد مقدس تشییع با شکوه و کم سابقهای صورت میگیرد و در میان حزن و اندوه مردم و زائران حضرت امام علیابن موسیالرضا، در محل «دارالزهد مبارکه» پیش روی ضریح و در همسایگی شیخ بهایی، دفن میشوند و افتخار مجاورت با حضرت رضا در خانه ابدی، نصیب آن عارف واصل و عاشق بیقرار ائمه معصومین صلواتالله علیهم اجمعین، میگردد. خدایش او را رحمت کند و با انبیاء و اولیاء و شهدا و صدیقین محشور سازد.
والسلام
[1] . در تدوین این بخش، از کتاب «شریعۀ خرد» و «تکاپوگر اندیشه7ها» که مناسبت کنگرۀ نکوداشت منزلت علمی استاد علامه (ره) در تابستان 1376 چاپ و منتشر شده است، به ویژه مقالات آقای دکتر عبدالله نصری، حجتالاسلام صادقی رشاد و آقای دکتر عبدالرحیم گواهی استفادۀ بسیار شده است.
[2] . سورهی ابراهیم، آیههای؛ 24، 25 و 27.
[3] . استاد علامه (ره) نقل میکردند که از وی پرسید آیا تا کنون دروغ گفتهای؟ پاسخ داد: از وقتی مکلف شدهام به یاد ندارم که دروغ گفته باشم. استاد (ره) پدر و مادر خویش را در پاکی و نیکی «فرشته صفت» توصیف مینمود و درباره پدر خود نقل میکردند که عارف بزرگ مرحوم آقا هادی حائری وقتی پدرم ملاقات کرد فرمود: جعفری، چیزی که ما با پنجاه سال ریاضت و مجاهده به دنبالش هستیم، پدر تو در دل دارد.
[4] . کیهان فرهنگی، 1363 ﻫ ش، مهرماه، ص 5
[5] . منظور آیتالله سید عبدالهادی شیرازی است.
[6] . مجله حوزه شمارۀ اول، سال چهارم صص 8-27.
[7] . درباره آراء و افکار استاد در زمینههای گونه گون، رک: تکاپوگر اندیشهها (زندگی، اثار و اندیشههای استاد محمد تقی جعفری) به اهتمام دکتر عبدالله نصری با مقدمه استاد محمدرضا حکیمی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1376.
[8] . دکتر منوچهر صدوقی سهی، شریعه خرد، ص 207.
[9] . مجله حوزه سال چهارم، شماره 1، ص 35
[10] . همان، شماره 2، ص 36
[11] . صحیفه نور، جلد 7، ص 63و 64
[12] . همان، ص 81
[13] . صحیفه نور، جلد 8، ص 6 و 7