ابرهای بحران در آسمان ایران
سرانجام پس از نزدیک به 52 سال سلطنت دودمان پهلوی که ویژگی اصلیاش غربگرایی و دور شدن از فرهنگ اسلامی بود، ابرهای بنیانکن از سال 1355بر سپهر سیاسی ایران خودنمایی کردند. اگرچه بحران جرقههایش در سال 1356 زده شد، اما ریشههای آن به سالها قبل و خصوصاً پس از قیام 15 خرداد 1342 باز میگشت. انتخابات امریکا و فضای باز نسبی پس از آن در سال 1355 نشان داد که جامعهی ایرانی در سطح بسیار بالایی از بحران قرار گرفته است. اینکه چرا این بحران به رغم اقدامات رژیم و حامیان بینالمللیاش با تمام امکانات مادی و معنوی به شکست انجامید، موضوعی است که در جاهای دیگر به آن پرداخته شده است. در اینجا صرفاً به این موضوع اشاره میکنیم که استمرار در مبارزه و ثبات قدم یاران امام در حفظ آرمانهای انقلاب اسلامی نقش بسیار مهمی در این پیروزی داشت. اسناد این مجموعه نیز تائیدی بر این مدعاست و نشان میدهد که نیروهای انقلابی در یک فرایند 15 ساله با وجود همهی فرازها و نشیبها خط مبارزه را ادامه داده و به همین دلیل در بزنگاههای مهم سال 1356 و 1357 نهایت استفاده را از آن بردهاند.
تغییر دولت امیر عباس هویدا پس از 13 سال و جایگزینی آن با جمشید آموزگار که سومین کابینه مورد حمایت امریکاییها بود اولین نشانههای احساس خطر در سال 1356 بود. جمشید آموزگار که سالها در آرزوی این سمت بود، اکنون به عنوان ناخدای کشتی طوفان زدهی رژیم با تبختر اولین نطقهایش را در مقام نخستوزیر ارائه میکرد. رژیم به گذران بودن این طوفان و نجات مانند شهریور 1320 و 28 مرداد 1332 امیدوار بود، اما این بار شرایط کاملاً متفاوت بود و رهبری و مردم در بزنگاه 57 از تجربه خوبی برخوردار بودند.
استان کرمان و روحانیت آن در سال 1356 در شرایط پر بیم و امیدی قرار داشت. اسناد این مجموعه روایتی است از بیمها و امیدها در این مقطع سرنوشتساز. اقدامات ماموران امنیتی و نظامی رژیم تا قبل از آبان ماه سال 1356 همان وظیفهای بود که در کنترل و مهار انقلابیون در این سالها ایفا میکردند. کنترل کتابها و جلوگیری از انجام شعائر دینی و حتی اخراج برخی افراد از ادارات به دلیل انجام فرائض دینی بخشی از این کارها بود.
از نکات قابل تامل و توجه در این مجلد اشاراتی است که در اسناد به مذهبی شدن دانشگاه و افزایش زنان و دختران محجبه در نیمهی اول سال 1356 است. این موضوع به وضوح نشان میدهد که تقابل رژیم و نیروهای مذهبی در یک کشمکش چند دههای به نفع نیروهای مذهبی رقم خورده است.
در اواسط نیمه اول سال 1356 ساواک با انتشار اعلامیههایی جعلی کوشید تا میان نیروهای مذهبی شکاف و دودستگی ایجاد کند. این سیاست غیراخلاقی را رژیم از دههی چهل و با انتشار اعلامیهها و عکسهایی از برخی چهرههای مطرح اجرا کرده بود. این اقدامات آنگونه که در اسناد ساواک نیز بارها به آن اشاره شده هرگز مورد توجه مردم قرار نگرفت. در استان کرمان در تابستان سال 1356 چندین اعلامیه علیه حضرت امام و روحانیون منتشر شد که بازتابی در سطح جامعه پیدا نکرد. در سند زیر اداره کل سوم ساواک خواستار انتشار اعلامیههایی در سطح استان کرمان شده است:
«بدینوسیله 25 برگ اعلامیه به پیوست ایفاد میگردد خواهشمند است دستور فرمایید اعلامیههای مزبور را توسط منابع و همکاران و همچنین سایر امکانات موجود در مناطق و محلهایی که مرکز تجمع طلاب و روحانیون و افراد متعصب مذهبی است به نحو غیرمحسوس و به صورتی که دخالت ساواک در توزیع این اعلامیه مشخص نباشد توزیع و نتیجه را با تعیین عکسالعمل افراد مطالعه کننده اعلامیه مزبور و جناحهای مختلف وابسته به جامعه روحانیت اعلام دارند.»[1]
در همین سال چند اعلامیهی دیگر از جمله برخی سؤال و جوابها راجع به دکتر علی شریعتی و همچنین اعلامیهای علیه حضرت امام(ره) در سطح استان منتشر شد. در سندی از ساواک آمده است:
«اخیراً اعلامیهای که مطالب آن علیه خمینی و به امضای جامعه مسلمانان قم بوده وسیله پست جهت فتحاله اسماعیلی یکی از کارمندان منطقه ذغالسنگ پابدانا در محدوده شهرستان زرند ارسال شده است و اسماعیلی پس از دریافت و آگاهی از مفاد آن موضوع اعلامیه مذکور را با مجید انصاری واعظ که در ایام محرم در این منطقه به سر میبرد در میان گذاشته و انصاری در جواب اظهار داشته از این اعلامیهها برای من هم فرستادهاند و من فکر میکنم نشر و ارسال آنها یا کار سازمان امنیت است یا کار فرقه بهائیان. ولی احتمال فرستادن آن وسیله سازمان امنیت بیشتر است و میخواهند با این کار روحانیت را تضعیف نمایند.
نظریه شنبه. از این اعلامیهها جهت چند نفر دیگر نیز در منطقه فرستاده شده و عدهای عقیده دارند که ارسال آنها توسط خود دولت انجام گرفته است.»[2]
بازتاب شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی در استان کرمان
شهادت آیت الله سیدمصطفی خمینی در 1 آبان 1356ﻫ ش را باید مهمترین واقعه پس از تبعید امام(ره) در سال 1343 در ارتباط با انقلاب اسلامی دانست. این اتفاق دردآور، فضای سیاسی و اجتماعی ایران را دچار التهاب کرده و رژیم تا پایان حیات سیاسیاش نتوانست از تبعات آن خارج شود. برگزاری مراسم ترحیم و ارسال تلگراف برای حضرت امام معمولترین واکنش مردم و روحانیت به این حادثه بود. در خلال مراسم ترحیم وعاظ به درجات علمی و معنوی امام (ره) و فرزند ارشدشان اشاره کرده و به تدریج فضای سیاسی ـ اجتماعی کشور را برای مبارزه آماده کردند. در شهرهای مختلف استان کرمان مراسم ترحیمی به همین منظور برگزار شد و رژیم پس از مدتها در انفعال قرار گرفت.
«طبق گزارش شهربانی سیرجان در تاریخ 6 / 8 / 2536[1356] از طرف آقایان شیخی محمدصادق کریمیان پیشنماز مسجد صاحبالزمان و شیخ عباس کربلائی شهر بابک واعظ و حاج حسن ستوده نیاکرانی و حاج حسین ایراننژاد نوفروش و عدهای دیگر از روحانیون سیرجان در مسجد مهدیه و در تاریخ 7 / 8 / 2536[1356] از طرف شیخ محمد رحمتی پیشنماز مسجد جامعه در مسجد فوق مراسم ترحیمی به مناسبت فوت سیدمصطفی موسوی فرزند ارشد روحاله خمینی تشکیل و کلیه روحانیون و عده زیادی از کسبه و فرهنگیان در مجالس مورد نظر شرکت نمودهاند.»[3]
مراسم چهلم نیز در شهرهای مختلف با شرکت تعداد کثیری از مردم برگزار شد. نکته قابل توجه در این مراسم بیتوجهی وعاظ به تهدیدات رژیم و سخنرانی وعاظ ممنوعالمنبر بود. در سند زیر به این موضوع اشاره شده است:
«مجلس ترحیم چهلمین روز فوت فرزند خمینی از طرف روحانیون رفسنجان به وسیله شیخ عباس پورمحمدی ماهونکی در مسجد سقاخانه آن شهرستان برگزار که در آن شیخ محمدمهدی موحدی فرزند عباس که قبلاً متعهد شده بود از سخنان تحریکآمیز خودداری و حساسیتی در مورد خمینی از خود نشان ندهد منبر رفته و پیرامون آزادی سخنرانی و احزاب جهان مطالبی ایراد و اظهار داشته احزاب هر روز عوض شده و یا منحل میگردند ولیکن علت آنکه دین اسلام برجای مانده وسیله رهبران اسلامی به مانند حضرت فاطمه که یکی از سربازان اسلام بوده و امامان خصوصاً حضرت امام حسین که در زمان خودش به نحوی که زمان اقتضاء میکرده برای حفظ و نگهداری دین اسلام جانفشانی و جهاد نموده است و آنگاه یادآوری کرده از آن زمان تاکنون که چهارده قرن میگذرد برای حفظ و نگهداری دین اسلام به وسیله پیروان و نمایندگان آنها فعالیت شده و سرانجام در مورد افرادی که قصد از بین بردن دین اسلام را داشتهاند اشارهای به ولید ابن یزید[زیاد] نموده است و وی سپس اظهار داشته این مجلس به خاطر چهلمین روز درگذشت یکی از سربازان راستین و پیرو حق و عدالت و سرباز شجاع و مبارز اسلام که دست تقدیر نخواسته بیش از این در جهان فعلی باشد به نام آیتاله و آیتالهزاده سیدمصطفی خمینی در این موقع حاضرین در مجلس (صلوات فرستادند) برگزار شده مشارالیه در خاتمه برای مرجع تقلید دعا نموده است.»[4]
واکنشها به قیام 19 دی قم
در 17 دی ماه 1356 روزنامه اطلاعات مقالهای را از طرف وزارت دربار دریافت کرد که محمدرضا پهلوی دستور چاپ و انتشار آن را داده بود. این مقاله که امضای مستعار رشیدی مطلق را داشت، بازتاب بسیار زیادی در کشور به دنبال داشت. در این مقاله که عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» را داشت اتهاماتی به مرجعیت و حضرت امام وارد شده بود. اولین واکنش به این حادثه در 19 دی در قم به وجود آمد و در نتیجهی آن، تعدادی از طلاب به شهادت رسیدند. اقدام رژیم در سرکوب طلاب در قم، مردم سایر شهرهای کشور را نسبت به ماهیت واقعی رژیم آگاهتر کرد و در نتیجه اعتراضات گستردهای را به وجود آورد. در استان کرمان روحانیت در مناسبتهای مختلف به این واقعه پرداخته و نسبت به آن اعتراض میکرد:
«نامبرده بالا[محمدعلی انصاری] درتاریخ 20 / 10 / 36 در مجلس ختمی که در مسجد حاج شریف شهرستان رفسنجان به واسطه فوت سیدیحیی افصح هجری برگزار شده بود منبر رفته و پیرامون مقاله روزنامه اطلاعات در هفدهم دیماه سال جاری اظهارات تحریکآمیزی نموده و جلسه ختم افصح هجری موقعیت مناسبی به دست نامبرده و شیخ عباس پورمحمدی ماهونکی که از وقایع اخیر ناراحت میباشند داده است واعظ یادشده مرتب در بالای منبر راجع به روحانیت و پیشوای مسلمین سخنرانی و در لفافه از خمینی تعریف نموده و واعظ دیگری به نام سیدرضا تقوی فرزند علی اهل دامغان و ساکن قم که چند روز پیش به شهرستان رفسنجان آمده مطالبی علیه مطبوعات اظهار نموده و در مجلس فوق تقوی بالای منبر اظهار داشته در قم عدهای کشته شدهاند و من نمیتوانم صحبت نمایم و از منبر پایین آمده است ضمناً محمدعلی انصاری نوقی در جلسه مذکور و در تکیه عباسیه ضمن سخنرانی گفته است «امام حسین گفت اگر بر ملتی امثال یزیدها حکومت کند باید فاتحه آن ملت را خواند» ای خواهران و برادران نمیدانید این روزها چقدر دلمان پردرد است نمیتوانیم چیزی بگوییم ای پیرزنها بروید نصف شبها دعا کنید شاید به زودی امروز و فردا ریشه ظلم نابود شود نمیدانید دل جامعه روحانیت این روزها چقدر داغدار است سپس انصاری واعظ برای سلامتی و موفقت سربازان امام زمان و سلامتی مرجع عالیقدر دعا نمود»[5]
درکنار سخنرانیها و منابری که در آن به وقایع قم اشاره میشد، مجموعه اقدامات دیگری نیز در سطح استان انجام گرفت که بیانگر تأثر عمومی از وقایع قم بود . از اولین اقدامات در این خصوص باید به انتشار اعلامیه و تعطیلی بازار اشاره کرد. در سند زیر به اقدام تعدادی از نیروهای مذهبی برای تعطیلی بازار اشاره شده است:
«از امروز صبح مبادرت به نوشتن اعلامیه مضره دستی و پخش آن وسیله افراد و محصلین در بازار و خیابان و مساجد و دکاکین و مدارس نموده و در اعلامیه فوق چنین نوشته شده (به علت فاجعه عظما که درتاریخ 17 / 10 / 56 در قم اتفاق افتاد عدهای از شریفترین افراد کشته شدند روز شنبه 29 / 11 / 56 به گفته علما و مراجع بزرگ تعطیل عمومی اعلام میشود) و همچنین در بازار و خیابان راه افتادهاند و از کسبه خواستهاند که در روز شنبه 29 / 11 / 36 مغازههای خود را تعطیل نمایند و در مسجد جامع و یا مسجد دیگر جمع گردند.»[6]
تعطیل اقامه نماز جماعت از دیگر اقدامات روحانیت در اعتراض به اوضاع جاری کشور بود. درکرمان و سیرجان و جیرفت از 24 تا 28 دی ماه تعطیل شده بودند. در اسناد این مجلد، بارها به این موضوع اشاره شده است. در سند زیر چگونگی این اقدام آمده است:
«در تاریخ 24 / 10 / 36 چند نفر از وعاظ کرمان به نامهای شیخ عباس حقیقی شیخ محمدرضا لبیبی، شیخ عباس فقیه و عدهای دیگر به منظور طرفداری از خمینی و اعتراض به مطبوعات در محل مدرسه معصومیه کرمان اجتماع و برای تعطیل نمودن مساجد و تکایای کرمان و جلوگیری از برگزاری نماز جماعت و مجالس روضه صحبتهایی نمودهاند و سرانجام برای تبادل نظر با شیخ علیاصغر صالحی تماس تلفنی گرفتهاند که در مرحله اول به آنان پاسخ داده مریض هستم لکن بنا به گفته شیخ عباس فقیه بعداً که به منزل نامبرده بالا مراجعه کردهاند یادشده اظهار داشته اتفاقاً این موضوع را در نظر داشتم و چنانچه از مکانهای دیگر واعظی به کرمان دعوت نشود بهترین راه همین تعطیل نماز جماعت در مساجد کرمان میباشد و اکنون از آن تاریخ در کلیه مساجد کرمان جز مسجد سرکار آقا نماز جماعت برگزار نمیگردد»[7]
اسناد نشان میدهد که علاوه بر بازار و روحانیون دانشگاهیان نیز به تدریج به نهضت پیوستهاند. مهم ترین واکنش در این زمینه را باید در تعطیل دانشگاه کرمان به مناسبت چهلم شهدای قم دانست:
«کلیه دانشجویان دانشگاه و مدرسه علوم اداری و بازرگانی کرمان از ساعت 1000 روز 29 / 11 / 36 با عنوان اینکه روز مذکور مصادف با روز چهلم کشتهشدگان حادثه قم میباشد از رفتن به کلاس خودداری و بدون هیچگونه تظاهری در محوطه دانشگاه پراکنده شدهاند. اسامی محرکین با پیک تقدیم خواهد شد. ضمناً در سایر مؤسسات عالی آموزشی وضع عادی است.»[8]
رژیم در این زمان برای کنترل مردم در برخی از شهرها اقدام به دستگیری و بازداشت برخی از فعالین و کنترل شدید مساجد کرد.[9] با این وجود در همین رابطه نیز تعدادی اعلامیه و بیانیه از سوی روحانیت صادر شد. در اعلامیه زیر از مردم برای شرکت در مراسم چهلم در مساجد رفسنجان دعوت شده است:
«چهل روز از کشتار دستهجمعی مردم شرافتمند قم و طلاب علوم دینی میگذرد چهل روز است که بازماندگان شهدا در ماتم بزرگ اشک میریزند اجساد پاک شهدا تا به حال دفن نشده است این مصیبت بزرگ را به ساحت مقدس حضرت بقیۀاله الاعظم و ملت شریف ایران و بازماندگان تسلیت میگوییم و به پاس بزرگداشت یاد شهیدان و پیروی از منویات مراجع تقلید و روحانیت روز شنبه از ساعت5 / 8 الی 5 / 11 در مسجد حاج شریف رفسنجان اجتماع خواهیم کرد تا بدینوسیله از حریم قرآن و تشیع و روحانیت آزاده و مترقی ایران دفاع کنیم و از این حادثه غمانگیز نفرت و انزجار خود را اعلام داریم امیدورایم کسبه و تجار و فرهنگیان و پیشهوران و زحمتکشان با تعطیل مراکز کسب و کار در محفل مزبور شرکت نموده و همدردی خود را با حضرت ولیعصر اعلام دارند.»[10]
واکنشها به چهلم شهدای قم محدود به صدور اعلامیه نشد و مردم در برخی از شهرها مانند رفسنجان به خیابان ریخته و دست به تظاهرات زدند. در این میان حضور دانشآموزان دختر در این تظاهرات و بازداشت تعدادی از آنها در نوع خود جالب است:
«در ساعت 1630 روز 29 / 11 / 36 حدود چهل نفر از دختران دانشآموز دبیرستان شهناز رفسنجان پس از خروج از دبیرستان در خیابان به راه افتاده و ضمن اهانت به مقامات عالیه مملکتی به نفع خمینی شعارهایی میدادند که 12 نفر از افراد اصلی وسیله شهربانی رفسنجان دستگیر و با قید ضمانت آزاد و قرار است روز 30 / 11 / 36 با پرونده به دادگاه رفسنجان اعزام شوند»[11]
در این خصوص علاوه بر دستگیری و بازداشت تعدادی از دانشآموزان و کسانی که در تهیه و توزیع اعلامیه نقش داشتند، چند تن از روحانیون استان نیز تبعید شدند:
«به موقع از طرف مراجع انتظامی مردم متفرق و وعاظ افراطی مورد بحث به شهربانی هدایت و ضمن تکمیل پرونده دو نفر به اسامی پورمحمدی ماهونکی و سیداحمد سادات خراسانی برابر رأی کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی هر کدام به ترتیب به 2 سال و 15 ماه اقامت اجباری در شهرهای زابل و بیجار محکوم و افراد دیگر به همراه پرونده به دادگاه اعزام شدهاند که سرانجام و نتایج تحقیقات به موقع به عرض خواهد رسید. مؤلف
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه صحت دارد در تاریخ 30 / 11 / 36 جلسه کمیسیون امنیت اجتماعی در شهرستان رفسنجان جهت تبعید دو نفر از وعاظ افراطی و مزاحم تشکیل و حکم صادره درباره سیداحمد سادات خراسانی اجرا گردیده است.»[12]
سایر موضوعات
در این مجلد علاوه بر موضوعاتی که در بالا به برخی از آنها اشاره شد، اسناد و موضوعات متنوع دیگری نیز وجود دارد که برای شناخت فضاسی سیاسی و انقلابی استان قابل توجه هستند. از جمله این موارد میتوان به فعالیت سیاسی در قالب کار فرهنگی در مساجد اشاره کرد. بر اساس اسناد در سال 1356 چند نمایشنامه در مساجد استان برگزار شد که در آنها انتقادات تندی نسبت به رژیم صورت گرفت. «نمایشنامه بلال حبشی» و«مسلم بن عقیل» از جمله این نمایشها بودند. در جریان این اجراها دانشآموزان و معلمان استان با بهرهگیری از مضامین تاریخی به نقد رژیم پهلوی پرداختند.
«اخیراً یک نمایشنامه مذهبی به نام بلال حبشی توسط محمدرضا اسدی آموزگار در کرمان که اصلاً از اهالی خانوک و فردی مذهبی معرفی شده است با همکاری چند نفر از همکاران فرهنگیاش در کرمان در محل مسجد قریه خانوک 25 کیلومتری زرند اجرا شده که عدهای از افراد مذهبی قریه نامبرده و همچنین نعمتاله صالحی امام جماعت مسجد مذکور تماشاچی این نمایشنامه بودهاند از نکات قابل توجه این نمایشنامه قسمتی بوده که تعدادی از بازیگران به مجسمهای که گویا مورد پرستش آنها بوده مرتباً تعظیم و تکریم میکردهاند و این کنایه معنیداری از نمایشنامه مزبور بوده است.»[13]
کنایههای مستتر در این نمایش را مامور ساواک اینگونه توصیف کرده است:
«نظریه شنبه: هدف از نمایش بلال حبشی به طوری که مشاهده شد این بوده که آنان به مردم بیاموزند که میتوانند در برابر شکنجه و سختیها تحمل نموده و چون بلال مقاوم باشند حتی در صورتی که بدانند جانشان به مخاطره افتاده دست از ایمان و تبلیغ برندارند.»[14]
در نمایشنامهی دیگری با عنوان «مسلم بن عقیل» از همین روش کنایهآمیز و سمبلیک علیه رژیم استفاده شده است:
«برای نمایش مورد بحث قسمتی از مهدیه که متصدی آن ماشااله ابراهیمان کامیوندار سیرجانی میباشد برای اجرا آماده شده و روز اجرا کلیه بازیگران به لباسهای عربی که قبلاً تهیه شده ملبس بودهاند و ابتدا آیاتی از کلاماله مجید قرائت شده و توسط نوجوان 15 سالهای قطعه شعری به صورت دکلمه در مورد حضرت امام حسین خوانده شد سپس فردی که نقش مسلم را بازی میکرده گفتارش به اصطلاح به مردم کوفه چنین بوده که من آمدهام شما را از یوغ استعمار خارج کنم، این دستگاه پوشالی را کنار بزنم، دین دارد فدای پول میشود، مردم با هم متحد شوید و دین را از چنگال اینها رها سازید ـ در قسمت دوم نمایش که خود گلزاری در نقش عبیداله به صحنه آمده اظهار داشته که باید با پول یزید عدهای جاسوس و مأمور مخفی تهیه کنم تا از عملیات مسلم و دوستداران او به من اطلاع دهند در همین اثنا چراغها را خاموش کرده و همه به صورت گروهی اشعاری خواندهاند که به واسطه نامفهوم بود که کلمات کاملاً مفهوم نبوده و کلماتی مانند (سرمایهدار ـ اشراف ـ مالک) شنیده شده است و در پایان اشعار مورد بحث همه با صدای بلند کلمه آزادی را چندین مرتبه تکرار نمودهاند.»[15]
حمله به مراکز فرهنگی رژیم و تخریب مراکز فسق و فجور از دیگر موضوعاتی است که در این مجلد به آن اشاره شده است.[16] در این مجموعه بارها به حمایت از امام (ره) در مراکز عمومی و محافل خصوصی اشاره شده و از کارگران ساده: «دو نفر از کارگران موردنظر از افراد عامی هوادار خمینی معرفی شدهاند که بعضاً و در فرصتهایی به طور شفاهی از جنبههای مذهبی از خمینی حمایت و طرفداری مینمایند.»[17] تا روحانیون و دانشگاهیان از امام حمایت میکردند:
«در ساعت 1115 مورخه 30 / 10 / 2536[1356] شیخ حسین نجفی واعظ بالای منبر رفته مطالبی پیرامون اینکه روحانیون را تبعید و زندان میکنند و به مردم ظلم میشود اظهار و خطاب به جمعیت حاضر نموده است چرا نشستهاید میخواهید حقتان را بخورند باید قیام کرد و حق خود را از دشمنان روحانیون که آنها را کشتهاند بگیرید و در خاتمه برای خمینی دعا و به دشمنان نفرین میکند و بعد از او جوانی که بعداً معلوم شد غلامرضا صالحی آموزگار دبستان آبادی سه قریه نوق است .. اظهار داشته که من از طرف خود و اهالی سه قره نوق پشتیبانی خود را اعلام میکنم که قیام کنیم همانند حسینابن علی و مردم را تحریک و دعوت نموده که جان خود را در راه روحانیت و پشتیبانی از خمینی بدهید و در خاتمه برای خمینی دعا و به دشمنان او بدگویی نموده به طوری که مردم را تحتتأثیر قرار داده و در نتیجه مردم را تحریک و در خاتمه خطابهاش فریاد زده زنده باد خمینی و طرفدارانش و سپس به 33 و 66 بیاحترامی نموده است.پس از خاتمه صحبتهای غلامرضا صالحی شیخ محمدعلی انصاری نوقی (واعظ) بالای منبر رفته و گفتههای غلامرضا صالحی را تأیید و ضمن صحبت درباره یکی از پادشاهان ساسانی و اینکه مرتباً در پی تفریح و عیش و نوش خود بوده و اطرافیان خود را بینیاز میکرده است و از سیاست فعلی مملکت و نوشتههای روزنامه اطلاعات در مورد خمینی انتقاد و مردم را تحریک به قیام و شورش نموده»[18]
این مقدمه را با سندی از اهالی دهستان بلورد سیرجان به پایان میبریم که در آن مردم با اجتماع در مسجد روستا به سخنرانیهای امام(ره) گوش میدادهاند:
«درتاریخ 29 / 11 / 36 ساعت 0900 شخصی به نام فاقفی یا فائقی کارمند دهستان بلورد سیرجان عدهای از اهالی بلورد را در مسجد این دهستان جمع و ضمن بخش نواری از آیتاله خمینی بین صحبتهای ایشان که از بلندگوی مسجد پخش میشده پشت بلندگو خطاب به اهالی بلورد میگوید: اهالی محترم بلورد امروز روز چهلم شهدای قم است به مسجد بیایید و برای شادی روح شهدای قم (منظورش اتفاق و ایجاد بلوائی که چندی قبل وسیله روحانیون در قم اتفاق افتاده بود) سوگواری کنید و از طرفی به سخنان پیشوای عالیقدر خود حضرت آیتاله خمینی گوش فرا دهید که صدای وی از بلندگو به گوش تمام اهالی بلورد رسیده[است]»[19]
[1]. سند مورخه 12 / 5 / 1356شماره 2969 / 312 و سند مورخه 19 / 5 / 1356 شماره 8285 / ﻫ جلد 3 ، از همین مجموعه. در مورد بازتابهای این اعلامیه نک: 12 / 5 / 1356شماره 8748 / ﻫ ، و سند مورخه 12 / 6 / 136شماره 5008 / ﻫ جلد 3 ، از همین مجموعه
[2]. سند مورخه 9 / 10 / 1356شماره 5464 / ﻫ همین مجلد
[3]. سند مورخه 22 / 8 / 1356شماره 552- 9- 57 و سند مورخه 9 / 8 / 13356شماره 9268 / 8 ﻫ، همین مجلد
[4]. سند مورخه 24 / 9 / 1356شماره 9927 / 8 ﻫ و سند مورخه 21 / 9 / 1356شماره 522-9-57 همین مجلد
[5]. سند مورخه 6 / 11 / 1356شماره 10512 / 8 ﻫ همین مجلد
[6]. سند مورخه 17 / 11 / 1356 فاقد شماره همین مجلد
[7]. سند مورخه 29 / 10 / 1356شماره 10393 / 8 ﻫ و نک: 27 / 10 / 1356 شماره 10369 / ﻫ - 27 / 10 / 1356 شماره 10388 / ﻫ - 29 / 10 / 1356شماره 10389 / ﻫ -19 / 11 / 1356شماره 1343 / ج ﻫ همین مجلد
[8]. سند مورخه 29 / 22 / 1356شماره 10829 / ﻫ همین مجلد. همچنین برای آگاهی از وضعیت دانشجویان و اقدامات آنها نک اسناد 4 / 12 / 1356شماره 10939 / 8 ﻫ ـ 15 / 12 / 1356 فاقد شماره در این مجلد
[9]. در سند مورخه3 / 12 / 1356شماره10896 / ﻫ آمده است: برای یادبود چهلم واقعه شهرستان قم قصد انجام برگزاری مراسم مذهبی از طرف خدام مساجد مذکور به ظاهر وجود داشته که به نحوی از طریق مراجع انتظامی محل جلوگیری شده است. اسناد مورخه 29 / 11 / 1356شماره10833 / ﻫ - 30 / 11 / 1356شماره 142 / 37-02- 1 / 12 / 1356شماره 57-5-86-3 / 12 / 1356 شماره 10895 / ﻫ - 21 / 10 / 1356شماره 10271 / ﻫ همین مجلد
[10]. اعلامیه در همین مجلد آمده است. نک: 3 / 12 / 1356شماره 37-5-51 و تعدادی دیگر از اعلامیههایی که در همین مجلد آمده است.
[11]. سند مورخه 30 / 11 / 1356شماره 10836 / ﻫ و سند مورخه 3 / 12 / 1356 شماره 10902 / ﻫ همین مجلد
[12]. سند مورخه 3 / 12 / 1356شماره 10897 / ﻫ همین مجلد
[13]. سند مورخه 15 / 9 / 1356شماره 5359 / ﻫ ز همین مجلد
[14]. سند مورخه 17 / 9 / 1356شماره 9784 / 8 ﻫ همین مجلد
[15]. سند مورخه 22 / 10 / 1356شماره 10294 / 8 ﻫ همین مجلد
[16]. آتشزدن مشروب فروشی در جیرفت 1 / 10 / 1356شماره 10023 / 8 همین مجلد
[17]. سند مورخه 15 / 10 / 1356 شماره 10231 / ﻫ همین مجلد
[18]. سند مورخه 7 / 12 / 1356شماره 176 / 71 / 01 / 501 / 36 همچنین نک: 29 / 10 / 1356شماره 10387 / 8 ﻫ و 12 / 10 / 1356 (فاقد شماره)که در آن مردم از روحانیون میخواهند برای سلامتی امام خمینی(ره)دعا کنند.
[19]. سند مورخه 29 / 12 / 1356شماره 124 / 2 / 02 / 501 همین مجلد.