مقدمه - کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، کتاب 3

برای درک بهتر اسناد این مجلد، لازم است تا نگاهی به اوضاع کشور و کرمان به موازات هم انداخته شود. در این مقطع زمانی ایجاد نظام تک حزبی یکی از مهم ترین اقدامات برای رفتن به سمت استبداد مطلق بود.

 

1) نظام تک حزبی واختناق سیاسی

محمدرضا پهلوی در سال 1348ﻫ ش در کتاب «مأموریت برای وطنم» در نقد نظام تک حزبی به مطالبی اشاره می‌کند که در سال‌های 1352 تا 1355 در ایران علناً تجلی آن دیده می‌شود. وی می‌نویسد:

«در روش‌های دیکتاتوری کمونیستی که من می‌شناسم مردم نه تنها در امور حکومت دخالت و حق اظهاری ندارند، بلکه جان و مال آنها نیز در اختیار خودشان نیست. دیکتاتورهای کمونیست از نظر علاقه‌ای که به انتخابات دارند به فاشیست‌ها شبیه هستند و امید آنها این است که به مزدوران عادی تلقین کنند که در اداره امور کشور سهیم هستند و سخنانشان تأثیری دارد درصورتی که تنها به یک حزب سیاسی اجازه وجود می‌دهند و هر کس بخواهد حزب دیگری تأسیس کند یا برخلاف حزبی که بر سر کار است سخنی بگوید به احتمال قریب به یقین دچار تصفیه و اضمحلال خواهد شد ... »[1]

به‌رغم انتقاد محمدرضا پهلوی از نظام تک حزبی که در بالا به بخش هایی از آن اشاره شد، وی در 11 اسفند ماه 1353 با اعلام نظام تک‌حزبی عملاً در همان مسیری قرار گرفت که به گفته‌ی خودش نظام‌های کمونیستی طی کرده بودند. پس از سخنرانی شاه همه‌ی احزاب و سندیکاهایی که فعالیت می‌کردند مانند حزب مردم، حزب ایران‌نوین، حزب پان‌ایرانیست و حزب ایرانیان درهم ادغام شده و حزب «رستاخیز ملت ایران» را تشکیل دادند. اصول اساسی این حزب که صیانت از نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت بود، دقیقاً همان مواردی بود که قاطبه‌ی ملت از آن روگردان شده بودند.

موضع‌گیری صریح حضرت امام (ره) راجع به حزب رستاخیز و تحریم عضویت در آن انعکاس زیادی در سراسر کشور داشت. حضرت امام (ره) در پاسخ به سوال عده‌ای از روحانیون و طلاب درخصوص عضویت در حزب رستاخیز فرمودند:

«نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به استیصال مسلمین است و مخالفت با آن روشن‌ترین موارد نهی از منکر است. درباره این حزب به اصطلاح رستاخیز ملی ایران باید گفت که این عمل با این شکل‌ تحمیلی، مخالف قانون اساسی و موازین بین‌المللی است و در هیچ یک از کشورهای عالم نظیر ندارد.»[2]

در استان کرمان پس از انتشار دیدگاه امام (ره) راجع به حزب رستاخیز و سپس موضع‌گیری سایر مراجع، بسیاری از روحانیون و اقشار دیگر به مخالفت با آن برخاستند. در اسناد این مجموعه بارها به این موضوع اشاره شده است. در سندی به تاریخ 16 / 2 / 1354 به دانش‌آموزی اشاره شده است که در مسجد صاحب الزمان سیرجان نسبت به حزب رستاخیز انتقاد کرده است:

«رحیمی دانش‌آموز کلاس ششم ریاضی دبیرستان بدر بدون استفاده از نوشته آیاتی چند از کلام‌اله مجید را قرائت و غیرمستقیم و با کنایه از شرکت مردم در حزب رستاخیز انتقاد و مردم را ترسو خواند و می‌گفت هر مطلب را نباید نفهیمد[ه] امضاء کرد[3]

 

سخت‌گیری بر طرفداران امام (ره)

در سال‌های 1352تا 1356 رژیم پهلوی به شدت فضای سیاسی کشور را بسته و انقلابیون و  مردم عادی را در شرایط بسیارسخت و غیر قابل تحملی قرار داده  بود. سند زیر به خوبی گویای فضای سختی است که مردم استان کرمان در آن زندگی می‌کرده اند:

«هنگامی که کارمند نامبرده بالا در منطقه منازل سازمانی شهر کرمان که در آن توسط شخص یا اشخاصی اعلامیه مضره پخش شده بود مشغول بازدید و مراقبت از اماکن مشکوک بوده به دو نفر از دانش‌آموزان به اسامی حمید شهسوارزاده جنگی فرزند علی و غلامرضا حسن‌زاده دهگانی فرزند رضا محصلین کلاس پنجم دبیرستان پهلوی که ظاهراً در حال درس خواندن بوده‌اند مظنون و چون نامبردگان فوق مبادرت به فرار نموده‌اند به منظور ارعاب و دستگیری آنان با اسلحه کمری یک تیر هوایی شلیک و دو نفر دانش‌آموز مورد بحث را دستگیر که با رعایت تشریفات قانونی منازل آنان بازرسی و پس از تحقیقات و رفع سوء‌ظن و این که فرار آنان بیم از گرفتاری احتمالی و ترس آدم‌دزدی بوده آزاد گردیدند.»[4]

 در اسناد این مجلد شاهد تقابل و رویارویی طرفدران امام(ره) و رژیم پهلوی در این فضای بسته و سخت هستیم. یکی از اقدامات رژیم که در سراسر کشور اعمال شد دستگیری و اعمال فشار بر یاران امام بود. در استان کرمان اسنادی وجود دارد که نشان می‌دهد رژیم خواستار برخورد سخت و شدید با طرفداران امام بوده و به همین منظور نیز مکاتباتی میان ساواک استان و مرکز صورت گرفته است. به دلیل شرایط خاص استان ظاهراً مرکز از دستگیری گسترده اجتناب ، ولی بر سخت گیری و اعمال محدودیت تاکید کرده است:

«با توجه به موقعیت منطقه و عکس العمل و دستگیری افراد مورد بحث خواهشمند است دستور فرمایید از دستگیری افراد منظور خودداری نموده و با تهیه طرح لازم به انحاء مختلف برای روحانیون طرفدار خمینی و افراد مورد بحث محدودیت و تضییق فراهم نمایند»[5]

جسارت رژیم در این زمان به حدی رسیده بود که در برخی شهرهای استان علاوه بر تبعید روحانیون، مقامات مسئول شهری حتی به مقدسات مذهبی مردم نیز اهانت می‌کردند. سند زیر راجع به واکنش روحانیون کرمان به اوضاع حاکم بر شهر راور است:

«گروهی از طلاب در مدرسه معصومیه ضمن بحث و صحبت‌های معمولی درباره تبعید شیخ احمد توکلی از راور به بندر دیلم مذاکره می‌نمودند کافی اظهار داشته بعد از تبعید توکلی بخشدار راور نسبت به مسجدی‌ها و مقدسین سختگیری می‌کند و حتی به مقدسات مذهبی مردم ناسزا می‌گوید»[6]

در سند دیگری به نگرانی روحانیون استان نسبت به اوضاع جاری کشور اشاره شده است:

« نعمتی اظهار داشت .... خدا می‌داند در نقاط دیگر چه خبر باشد فقیه افزود آنچه مسلم است هر کدام از علما و روحانیون که دارای فعالیتی بودند یا در زندانند یا تبعید شده‌اند این همان خواسته دولت آمریکا است زیرا سفیر آمریکا گفته است باید جلو فعالیت روحانیون گرفته شود حالا هر کس را صلاح بدانند دستور می‌دهند تا تبعید شود که راه برای فعالیت آنها باز باشد»[7]

براساس اسناد تنها روحانیون استان نبودند که مورد هجمه‌ی رژیم قرار داشتند، بلکه سایر اقشار از جمله معلمان و دانش آموزان نیز به شدت کنترل شده و بعضاً حتی بازداشت و تبعید یا منتقل می‌شدند. اسناد نشان می‌دهد که طرفداری از امام در میان دانش آموزان بسیار رواج داشته است:

«برابر اطلاع واصله نامبرده بالا عکس اعلیحضرت همایونی را که پشت کتابش بوده پاره کرده و در جواب یکی از محصلین هم‌کلاسش که به او اعتراض نموده اظهار داشته است این شخص مسلمان نیست و آیت‌اله خمینی را از ایران بیرون کرده است ضمناً پدر یادشده نیز جزو طرفداران سرسخت خمینی معرفی شده است»[8]

در سند دیگری به انتقال دوتن از معلمان مذهبی شهرستان سیرجان اشاره شده است:

«نامبرده بالا که یکی از دبیران متعصب مذهبی در شهرستان سیرجان می‌باشد. با همکاری گروهی از دبیران آموزش و پرورش سیرجان منجمله عباس خیاط‌زاده فرزند محمد، اصغر رویگری‌زاده و عده‌ای از دانش‌آموزان دبیرستان بدر وگروهی از روحانیون متعصب و تجار سیرجان اقدام به تشکیل گروه‌های مذهبی به نام هیئت قائمیه یا جوانان وابسته به مسجد صاحب‌الزمان[(عج)] یا جمعیت صندوق قرض‌الحسنه نموده و .....

مقرر فرمایید از طریق وزارت آموزش و پرورش نسبت به انتقال افراد فوق‌الذکر به‌ هر نحو که مقتضی می‌باشد اقدام و آنان را به مناطق دیگری که نتوانند از طریق ناصواب به نام مذهب موجبات گمراهی افراد را فراهم نمایند منتقل و یا در کادر اداری از وجود آنان استفاده گردد. بدیهی است با انتقال افراد مورد اشاره به خصوص خیاط‌زاده و نصیری لاری از این منطقه موارد زیادی از فعالیت‌های مذهبی در سیرجان خنثی خواهد شد»[9]

در اسناد این مجموعه بر طرفداری بسیاری از معلمان از حضرت امام در میان دانش آموزان:

«در سر کلاس‌های درس ضمن سایر دروس بعضاً مسائل مذهبی را مطرح و طوری عمل می‌کنند که دانش‌آموزان به جای خواندن درس اکثراً به مساجد مراجعه و کارشان خواندن کتب مذهبی وگرایش به طرف خمینی گردد»[10]

روحانیون نیز متقابلاً ارتباط خود را با معلمان و دانش آموزان حفظ کرده و با تمرکز بیشتری برای پیوستن آنها به نهضت امام تلاش می‌کردند:

« واعظ مذکور[سید احمد سادات خراسانی] در سخنرانی‌های خود به نفع خمینی تبلیغ و دانش‌آموزان و اهالی قریه مزبور را علیه مقامات عالیه مملکت تحریک نموده است.»[11]

 

مخالفت با فعالیت‌های مذهبی

از سال 1352 رژیم به چنان حالتی از جنون رسیده بود که هرگونه فعالیت مذهبی را مضر تشخیص می‌داد. این فعالیت می‌توانست کتابخانه یا حتی صندوق قرض الحسنه باشد. به طور نمونه در آذر ماه 1352 و پس از اینکه هیات امنای کتابخانه ولیعصر(عج) بخش انار شهرستان رفسنجان با آیت‌الله العظمی سید محمد هادی میلانی  برای دریافت کتاب مکاتبه کرد ساواک اقدام به تعطیلی این کتابخانه گرفت. در پی‌نوشت ساواک در این خصوص آمده است:

«نظریه چهارشنبه ـ تشکیل این‌گونه پایگاه‌ها و مجامع که موجب فریب افراد ساده‌لوح و متعصب مذهبی می‌گردد به مصلحت نیست و معتقد است به نحو مقتضی از ایجاد و گسترش آن جلوگیری به عمل آید.»[12]

در همین زمان سخت گیری‌های ساواک باعث بسته‌شدن  «صندوق قرض‌الحسنه» در سیرجان شده بود:

« اقدام نامبردگان بالا در مورد بستن حساب جاری مربوط به صندوق قرض‌الحسنه براساس اقداماتی است که به نحو مقتضی از طریق این ساواک به عمل آمده است.»[13]

جلوگیری از انتشار کتاب‌ها و جزوات مذهبی و سیاسی از دیگر اقدامات رژیم برای مقابله با رشد سیاسی در طول دهه‌ی چهل و پنجاه بود. در این مقطع زمانی این سیاست همچنان با شدت دنبال شده و از تشکیل کتابخانه و نمایشگاه کتاب در مساجد، مدارس و دانشگاهها جلوگیری می‌شد. سند زیر به تعطیلی نمایشگاه کتابی با نام «لانه دانشجو» که در محوطه نمازخانه مدرسه عالی امور اداری و بازرگانی کرمان برگزار شده بود اشاره دارد:

«بررسی و تحقیقاتی که وسیله سایر منابع مربوطه به عمل آمده وجود کتب مضره و تحریک‌آمیز در لانه دانشجو به سرپرستی دانشجویی به نام اردشیر فتحی‌نژاد که قبلاً گزارشاتی در مورد وی تقدیم و فردی آنورمال به نظر می‌رسد مورد تأیید قرار گرفته و در نتیجه به منظور جلوگیری از آلودگی و انحراف دانشجویان و خنثی کردن هرگونه تحریکات و تبلیغات مسموم در تاریخ 28 / 8 / 52 به نحو مقتضی نسبت به جمع‌آوری و ضبط کتب مورد بحث به شرح صورت پیوست از طریق این ساواک اقدام و ترتیبی داده شد که توسط مسئولان مدرسه محل مذکور تعطیل و بقیه کتب که غیرمضره بوده به کتابخانه اصلی مدرسه حمل گردد»[14]

علاوه بر این برای درهم شکستن مقاومت نیروهای مذهبی تلاش‌هایی برای تعطیل کردن فعالیت‌های مذهبی از جمله جلسات قرائت قرآن نیز در جریان بود. در سند زیر می‌بینیم که ساواک خواستار ایحاد تضییقاتی برای تعطیلی جلسات قرائت قرآن در یکی از مساجد کرمان شده است:

«من غیرمستقیم ترتیبی اتخاذ گردیده که نضج و پاگیری فعالیت‌های مذهبی یادشده با توجه به تحریکات احتمالی او در این مورد خنثی و موجبات دلسردی مشارالیه از ادامه این فعالیت‌ها فراهم و نتیجه متعاقباً گزارش خواهد گردید»[15]

به رغم اقدامات رژیم که  در بالا به برخی از آنها اشاره شد، نیروهای مذهبی و انقلابی استان کرمان 

نیز با اقدامات مختلفی از قبیل انجام فعالیت‌های مذهبی، انتشار اعلامیه و دیوارنویسی و ارتباط با روحانیون مخالف رژیم حضور خود را نشان می‌دادند. در سند زیر گزارشی از ساواک آمده است که نشان می‌دهد نیروهای مذهبی استان در شهرستان سیرجان در پوشش انجام فعالیت مذهبی، کارهای سیاسی می‌کرده‌اند:

«اخیراً جلساتی با شرکت‌ نامبردگان مشروحه زیر به طور هفتگی و شب در منزل یک نفر تشکیل و ظاهراً حزبی به نام صاحب‌الزمان به رهبری مستقیمی آموزگار دبستان بدر تشکیل که افراد آن با پرداخت حق عضویت ماهیانه جلسات خود را اداره می‌نمایند ضمناً در این جلسات از وضع مملکت انتقاد و در مورد مسائل روز به بحث و گفتگو پرداخته‌اند»[16]

 

حمایت و ارتباط با علمای تبعیدی در استان

همانگونه که در صفحات قبل گفته شد رژیم در دهه‌ی 50 بسیاری از طرفداران امام را به مناطق محروم کشور تبعید می‌کرد. همین موضوع نشان می‌دهد که شرایط در کرمان به چه میزان اسفناک و سخت بوده است که برخی از تبعیدی ها را به این استان می‌فرستاده اند. مردم استان در واکنش به این اقدام رژیم به انتقاد از این وضعیت پرداخته و با برقراری ارتباط با این افراد مخالفت خود را با رژیم نشان می‌دادند. این ارتباط علاوه بر آن  باعث حفظ روحیه‌ی علمای تبعیدی به استان شده و آنها را در مسیر مبارزه مستحکم تر می‌کرد. در سند زیر به انتقاد از این وضعیت در مساجد اشاره شده است:

«شیخ محمدعلی ادیب بالای منبر رفته و پس از خواندن چند آیه درباره متفرق کردن حوزه علمیه قم صحبت کرده و گفت "هر کس با شاگردان امام زمان در افتاد ورافتاد" و افزوده الان یکی از آنها در همین مجلس نشسته. یکی در ماهان و دیگری در زاهدان و یکی در ... و بعدی ..... امروزه از فاحشه مالیات می‌گیرند. از رقاص مالیات می‌گیرند ولی چون نمی‌توانند از طلاب مالیات بگیرند اگر طلبه‌ای خواست منبر برود و مردم راهدایت کند باید هفتاد جا را امضاء کند و تعهد بدهد والا حوزه علمیه قم را می‌بندند و افراد آن را که شاگردان امام زمان هستند زندانی می‌کنند یا به شهرها می‌فرستند.»[17]

در اسناد این مجموعه بارها به ارتباط روحانیون ومردم استان با روحانیون تبعیدی به استان و کمک آنها برای رفع مشکلات مادی این افراد اشاره شده و ساواک از این وضعیت ابراز نگرانی کرده است.[18] از دیگر اقدامات رژیم در این زمان تغییر تاریخ کشور از هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی بود. این اقدام در ادامه سیاست‌های رژیم در اسلام زدایی از جامعه صورت می‌گرفت. در ۲۵ اسفند ۱۳۵۴ در پی جلسه‌ی مشترک مجلس شورای ملی و مجلس سنا، تاریخ شاهنشاهی به عنوان تاریخ رسمی کشور ایران اعلام شد در این مجموعه شاهد این تغییر رویه هستیم و می‌بینیم که از سال 1355 در بالای سربرگ ها از تاریخ شاهنشاهی استفاده شده است. واکنش‌های زیادی به این اقدام صورت گرفت از جمله حضرت امام در سخنرانی‌های متعدد این اقدام را به شدت تقبیح کرد. امام خمینی (ره) در پیام عید فطر 1355 به کارگیری تاریخ شاهنشاهی را حرام اعلام نمودند و فرمودند:‌

« ... برای تضعیف اسلام و محو اسم آن نغمه شوم تغییر مبدا تاریخ را ساز کردند؛ این تغییر از جنایات بزرگی است که در این عصر به دست این دودمان کثیف واقع شد. بر عموم ملت است که با استعمال این تاریخ جنایتکارانه مخالفت کنند و چون این تغییر، هتک اسلام و مقدمه محو اسلام است،‌ خدای نخواسته،‌ استعمال آن بر عموم،‌ حرام و پشتیبانی از ستمکار و ظالم، مخالف با اسلام عدالتخواه است.»

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. مأموریت برای وطنم، صص 313 ـ 314

[2]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، جلد 3، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 706

[3]. سندمورخه 13 / 2 / 1354شماره 1344 / ﻫ ، همین مجلد. در سندی از ساواک در ارتباط با همین دانش آموز آمده است: نامبرده به اتفاق ولیش احضار، ضمن دادن تذکرات شدید، در جهت مرام و هدف حزب مذکور توجیه و تعهدی مبنی بر خودداری از اظهار مطالب خلاف مصالح ملی از وی اخذ و نتیجه را همراه با ارسال مشخصات کامل ملصق به عکس وی اعلام نمایند»

[4]. سند مورخه،30 / 2 / 1354 شماره 1581 / ﻫ ، همین مجلد

[5]. سند مورخه 13 / 5 / 1354شماره 3255 / 312 ، همین مجلد. همچنین نک:اسناد مورخه 27 / 12 / 1354 شماره 5155 / ﻫ -26 / 15 / 54شماره 6782 / 312 ، همین مجلد

[6]. سند مورخه 28 / 9 / 1352 شماره 8645 / 8 ﻫ‌- برای اطلاع از وضعیت سخت روحانیون برای انجام فعالیت نک: 15 / 7 / 1353شماره 1916-9-57 و سند مورخه 25 / 12 / 1353 شماره 342-10-57 ، همین مجلد.

[7]. سند مورخه 5 / 10 / 1352شماره 8748 / 8 ﻫ‌- نک: سند مورخه 28 / 11 / 1352 شماره 9415 / 8 ﻫ‌  ، همین مجلد. در سند دیگری می‌خوانیم: «خواهشمند است دستور فرمایید نامبرده بالا [شیخ حبیب‌الله خراسانی] را به طور موقت و انفرادی تا ساعت 0800 روز 16 / 7 / 53 بازداشت و رأس ساعت مزبور به مأمورین اعزامی این سازمان تحویل نمایند.» سند مورخه 15 / 7 / 1353شماره 7125 / ﻫ ، همین مجلد

[8]. سند مورخه 15 / 7 /  1353 شماره 7081 /  ﻫ ، همین مجلد

[9]. سند مورخه 9577 /  ﻫ شماره 28 / 11 / 1353. در سند دیگری می بینیم که :« نامبرده بالا [عباس خیاط زاده]که رئیس مدرسه راهنمایی امیرکبیر در سیرجان بوده است از شغل خود برکنار و فرد دیگری به جای وی منصوب شده است. سند مورخه 8 / 12 /  1353 شماره 9762 / 8 ﻫ ، همین مجلد

[10]. سند مورخه 3 / 12 /  1353 شماره 9722 / 8 ﻫ ، همین مجلد

[11]. سند مورخه 15 / 7 / 1353شماره 7080 /  ﻫ ، همین مجلد

[12]. سند مورخه 27 / 9 / 1352شماره 10823 / 9 ﻫ ، همین مجلد

[13]. سند مورخه 24 / 9 / 1352شماره 8551 / 8 ﻫ ، همین مجلد

[14]. سند مورخه 28 / 8 / 1352شماره 8060 / 8 ﻫ ، همین مجلد . همچنین نک: سند مورخه 21 / 8 / 1352شماره 7924 / ﻫ ، همین مجلد

[15]. سند مورخه 13 / 12 / 1352شماره 9807 / 8 ﻫ ، همین مجلد

[16]. سند مورخه 12 / 4 / 1354شماره 2124 / ﻫ-  همین مجلد

[17]. در ادامه همین سند آمده است: «منظور ادیب از عنوان نمودن اینکه افراد یکی در سیرجان. یکی در ماهان ودیگری در زاهدان است اشاره به سیدعلی غیوری واعظ تبعیدی به سیرجان. علی‌اکبر فیض مشکینی در ماهان و وعاظ دیگری در زاهدان است» سند مورخه 30 / 7 / 1352شماره 7580 / 8 ﻫ‌ و همچنین نک: سند مورخه 2 / 8 / 1352شماره 7586 / ﻫ ، همین مجلد

[18]. نک: اسناد مورخه 10 / 9 / 1352شماره 8283 / 8 ﻫ‌- 11 / 9 / 1352شماره  8250 / 8 ﻫ‌  -29 /  9 / 1352شماره 8643 / 8 ﻫ‌ و 27 / 7 / 1353شماره 7629 / 8 ﻫ‌ ، همین مجلد

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.