1) نبردتبلیغاتی
در نیمه دوم دههی 40 رژیم پهلوی که موج اولیهی قیامهای مردمی به رهبری حضرت امام(ره) را با تبعید ایشان پشتسر گذاشته بود، به تدریج بر اوضاع کنترل نسبی پیدا کرد. جانشینی«امیرعباس هویدا» به جای «حسنعلی منصور» که به دست «شهید محمد بخارایی» از اعضای هیئت مؤتلفهی اسلامی در اول بهمن سال 1343 به قتل رسید، ایدهآل محمدرضا پهلوی برای کار با یک نخستوزیر مطیع و فاقد ارادهی سیاسی بود. در این شرایط اعتماد آمریکاییها به محمدرضا بیشتر از قبل شده و به جای استفاده از نخستوزیران وابسته، مستقیماً از طریق او سیاستهای خود را اجرا میکردند. تثبیت نسبی اوضاع سیاسی و رفاه ایجاد شده برای برخی از قشرهای کشور، این امکان را به رژیم میداد که در عرصهی تبلیغاتی به دنبال جای پایی در میان تودههای مردم باشد. سیاست رژیم در این مورد تأکید بر مفاهیمی چون باستانگرایی افراطی، غربیکردن جامعه و در نهایت ارائهی تصویری با شکوه و وحدتبخش از مفهوم «شاهنشاه» به عنوان عامل یکپارچگی، حافظ وحدت و افتخار ایران و عامل پیشرفت کشور بود. برای تحقق این مفهوم رژیم در چند عرصه مهم از جمله آموزش و پرورش، سینما و تلویزیون، روزنامه و مجلات، و برگزاری جشنهای ملی به شدت به تکاپو افتاد. تحقق این برنامهها علاوه بر اینکه برای رژیم مشروعیت ایجاد میکرد، میتوانست به حذف مهمترین رقیب رژیم که روحانیت باشد منتهی شود.
سپردن آموزش و پرورش به دست «فرخرو پارسای» (1349 ـ 1347 ﻫ ش) از اعضای تشکیلات بهائیت و اقدامات وی از قبیل تغییر محتوای کتابها، بستر سازی برای ورود بهائیان به آموزش و پرورش، و مخالفت با حجاب معلمین و شاگردان در راستای تحقق این هدف بود.[1]
سینما و تلویزیون نیز با ساخت و نمایش فیلمهای غیراخلاقی و سرگرمکننده به دنبال غربی کردن جامعه و فاصله انداختن میان مردم و باورهای مذهبی بودند. در این فیلمها صرفنظر از صحنههای غیراخلاقی به نمایش در آمده که مغایر با ارزش های ایرانی- اسلامی جامعه بود، روحانیت و باورهای مذهبی مردم دستمایهی ثابت طنزها و انتقادات شدید بود. روزنامه و مجلات نیز به مانند سابق منعکس کننده سیاستهای رژیم و پیشقراول تغییر الگوهای سنتی جامعه با ارزش های غربی بودند. جامعهی هدف برای مطبوعات، نسل جوان، خصوصاً زنان و دختران بودند. مطالب و درونمایهی مجلات پرتیراژی مانند زن روز، اطلاعات بانوان و دهها مجلهی دیگر چیزی جز اغفال زنان و دختران و مقابله با ارزشهای اسلامی نبود. این مجلات با اجرای برنامههایی مانند «دختر شایسته» به دنبال جایگزین کردن معیار و نمادهای غربی به جای الگوهای سنتی برای دختران بودند. در راس این برنامه های «تربیتی» کسی جز محمدرضا و فرح پهلوی که به تازگی به عنوان نایب السلطنه معرفی شده بود، و طیف گسترده ای از روشنفکران غربزده قرار نداشتند.
به این ترتیب جامعهی ایرانی در حال پوست اندازی و ورود به دنیای جدیدی بود، نمادهای شهری به تدریج تغییر پیدا کرده و غربی شدن جامعه در معماری، دکوراسیون، پوشش و حتی تعاملات اجتماعی در حال رخنمایی بود. در کنار ظاهر شهرها که در حال تغییر بودند، برخلاف انتظار گرایش به مذهب و معنویات در میان جوانان در حال رشد بود. در «یادداشت های علم» بارها به تعجب محمدرضا پهلوی از وجود زنان محجبه در کشور به رغم تلاش دستگاه تبلیغاتی رژیم برای مبارزه با حجاب اشاره شده است.[2]
جشنها و برنامههای رژیم نیز در راستای تحقق این هدف بود. «جشن هنر شیراز» یکی از برنامههایی بود که از سال 1346 شروع به فعالیت کرد و در طول یک دهه به یکی از مهمترین فستیوالهای هنری جهان تبدیل شد.[3] به باور بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی این جشنها چنان با استقبال منفی مردم مواجه شدهاند که حتی برخی آن را عامل سقوط رژیم پهلوی میدانند. در این جشنها فرهنگ ملی و اصیل ایرانی عملاً نادیده گرفته شده و هنر غربی که فاقد معنویت و ارزش های الهی – انسانی بود تبلیغ میشد.
این مراسم در سالهای پایانی رژیم، به چنان ابتذالی رسید بود که حتی سفرای خارجی از جمله «آنتونی پارسونز» سفیر انگلستان نیز خطر ادامهی آن را برای حاکمیت پهلوی به شاه گوشزد میکردند:
«من [پارسونز] به خاطر دارم که این موضوع را با شاه درمیان گذاشتم و به او گفتم اگر چنین نمایشی بهطور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا میشد کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم بهدر نمیبردند. شاه مدتی خندید و چیزی نگفت. بازتاب سیاسی چنین واقعهای در هر زمان بد بود چه برسد به شرایط آن روز ایران که در کنار هیجانات سیاسی نشانههایی از اوجگرفتن احساسات مذهبی مردم و گرایش به سنن مذهبی در سراسر کشور به چشم میخورد.»[4]
بهرغم اهمیت و تأثیرگذاری جشن هنر شیراز برای دستگاه تبلیغاتی رژیم، بی تردید مهمترین برنامه رژیم پهلوی جشن 2500ساله شاهنشاهی بوده است. در این جشن که به مدت 4 روز( 20 مهر تا 24 مهر1350) در تختجمشید برگزار شد، سران حکومتی و پادشاهان 69 کشور جهان حضور پیدا کردند و محمدرضا شاه با صدای لرزان فصلی جدید از سلطنت خود را آغاز کرد.
2) جشنهای 2500 ساله؛ شکوه پوشالی
شاید کمتر رویدادی در رژیم پهلوی به اندازهی جشنهای دو هزار و پانصد ساله مورد انتقاد داخلی و خارجی قرار گرفته باشد. این رویداد که برگزاری آن از اواسط دههی چهل به وسیله شجاءالدین شفا معاون فرهنگی دربار و مسئول ایرانشناسی مطرح شده بود، به نمادی برای تجمل و بیخبری رژیم پهلوی از اوضاع کشور تبدیل شد. هزینههای سرسامآور این جشن چنان بود که در همان زمان بازتاب وسیعی در مطبوعات و رسانه های بینالمللی پیدا کرد و هنوز هم پس از 50 سال طرفداران رژیم پهلوی نتوانستهاند برای آن توجیهی منطقی پیدا کنند. ویلیام شوکراس در کتاب «ایران برضد شاه» هزینه این جشن را سیصد میلیون دلار و «ژان لوریه» مبلغ آن را بیش از پانصد میلیون دلار برآورد کرده اند.[5]
هزینههای این جشن که میتوانست، بخشی از معضلات اقتصادی و اجتماعی کشور را برطرف کند، در همان زمان به چالشی برای رژیم تبدیل شد. در کشوری که هر روز فاصلهی طبقاتی بیشتر میشد و مردم از ابتداییترین امکانات مادی محروم بودند، این مراسم چیزی جز نمایشی از یک دنیای خیالی و متوهم نبود. جشن های 2500ساله به مخالفین رژیم که در دهه 50 طیفهای مختلفی را تشکیل میدادند، امکان داد تا با قدرت بیشتری به نقد رژیم بپردازد. در همان زمان گزارشهایی منتشر میشد که نشان میداد رژیم پهلوی برخی از مناطق محل برگزاری جشن در شیراز و سایر نقاط کشور را به دلیل وضعیت اسفبار مردم از چشم خارجیها حصار کشی و پنهان کرده است.[6] به رغم مخارج هنگفت این مراسم، اما جشنهای 2500 ساله برای حضرت امام (ره) چیزی فراتر از هزینههای صورت گرفته در آن بود. امام خمینی(ره) با درک عمیق از ماهیت واقعی این جشنها، کانون طراحی و توطئه را دشمنان اسلام معرفی کرده و مبنای اصلی مخالفتش را بر انگیزههای ضداسلامی این جشنها قرار داد. بیانات حضرت امام (ره) درخصوص این جشنها بیانگر نگاه عمیق معظمله به موضوع است:
«به این ممالک اسلامی بگوئید که نروید در این جشنی که اسرائیل دارد بساط جشنش را بهپا میکند. کارشناسهای اسرائیل در اطراف شیراز دارند بساط جشن را درست میکنند. در این جشن که کارشناسهای اسرائیلی دارند این عمل را میکنند، نروید.»[7]
واقعیت آن است که جشن 2500 ساله شاهنشاهی تجلی بارز جریانی بود که از سال 1304ﻫ ش و حتی قبل از آن کوشیده بود تا با رواج عقاید غربی و تکیه بر باورهای پیش از اسلام، دوران اسلامی کشور را به فراموشی بسپارد. نگاهی به اقدامات و عملکرد رژیم پهلوی خصوصاً در دههی 40 و 50 به وضوح نشان میدهد که باستانگرایی و کوبیدن بر طبل ملیگرایی صرفاً ابزاری برای تضعیف اسلام و مقدمهای برای غربی کردن جامعه بوده است. بیتوجهی به میراث باستانی و غارت اشیاء متعلق به این دوران و از همه مهمتر بیتوجهی رژیم به تخریب این آثار این نظریه را کاملاً تائید میکند. به این ترتیب باستانگرایی تبدیل به ابزاری برای جدایی میان دورههای مختلف تاریخی کشور و فاصله انداختن میان مردم ایران با سایر کشورهای مسلمان منطقه شد.
اسناد مجموعه حاضر بیانگر درک درست انقلابیون استان کرمان از جشنهای 2500ساله است. از آنجایی که رژیم اولویت ویژهای برای این جشنها درنظر گرفته بود، از اوایل سال 1350 اقدام به کنترل کسانی گرفت که بالقوه میتوانستند علیه این جشن موضعگیری کرده یا نسبت به آن انتقاد کنند. روحانیون از اولین کسانی بودند که به باور رژیم میبایست تحت کنترل قرار گرفته تا در منابر مردم را از ماهیت این جشن آگاه نکنند.[8]
به موازات طرحهای تبلیغاتی رژیم که در بالا به اختصار تشریح شد، در استان کرمان رژیم به شدت به دنبال اجرای برنامههای خود برای مقابله با طرفدران امام (ره) بود. همانگونه که در مجلد قبلی نیز به آن اشاره شد، روحانیت استان کرمان در این مقطع به انسجام و هماهنگی نسبی رسیده و اقدامات خود را براساس منویات نجف و قم تنظیم میکرد.
3) جلسات قرائت قرآن و تشکیل انجمنهای مذهبی
از محدود امکانهای انقلابیون استان کرمان در دههی 40، جلسات قرائت و تفسیر قرآن بود. این جلسات که در مساجد و منازل تشکیل میشد، فرصت و امکانی بود که در آن جوانان علاوه بر آشنایی با قرآن، مباحث سیاسی و اعتقادی روز را نیز مورد بررسی قرار میدادند. اعضای این جلسات را طبقات مختلف مردم خصوصاً جوانان تشکیل میدادند، از اینرو بارها در گزارشهای رژیم به احتمال انحراف فکری این قشر اشاره شده است.[9] در بسیاری از اسناد، جلسات مذهبی اقدامی صوری برای فعالیت سیاسی عنوان شده است:
«روحانیون شرکت کننده در این جلسه از جمله وعاظ مخالف بوده که هر یک دارای سوابقی میباشند و امکان دارد در نهان اقدامات مخالفی انجام و برحسب ظاهر جلسه قرائت قرآن تشکیل داده باشند»[10]
این جلسات از اواسط سال 1345 به تدریج جنبه سیاسی بیشتری به خود گرفته و به مباحث مختلفی از جمله مبارزه با بهائیت ورود پیدا کرد. در سندی در این خصوص مربوط به سال 1347 آمده است:
«در بعضی از جلسات پس از ختم قرائت قرآن برخی از حاضرین منجمله سید احمد سادات خراسانی در نظر دارند وارد بحثهایی مانند بهائیت و نحوه مبارزه با آنان بشوند.»[11]
روند استقبال از این جلسات به حدی بود که براساس یکی از گزارشهای ساواک در قریه مهدیآباد- نزدیک رفسنجان- ظرف مدت 2 ماه 120 نفر در این جلسات شرکت کردهاند.[12] از همان زمان به دلیل اهمیت این جلسات دستور کنترل آنها صادر شد. در اواخر سال 1348 اداره کل سوم ساواک، از ساواک کرمان میخواهد تا اسامی و تعداد مدارس علوم دینی، میزان شهریه، اسامی و تعدا هیئتها، انجمنها، کانونها و جمیعتهای استان را تهیه کند.[13] ساواک نیز در چند مرحله در سال 1348 و 1349 گزارشهایی در این مورد به مرکز ارسال کرد. در یکی از این گزارشها راجع به هیئتهای مذهبی استان آمده است:
«در شهرستان کرمان تعداد قابل توجهی هیئتهای مذهبی تحت عنوان جلسات قرائت قرآن و قرائت دعای ندبه موجود است که هفتگی یک تا دوبار تشکیل جلسه داده و این جلسات یا در منازل افراد ... و یا صبحهای جمعه در مسجد و تکایا تشکیل [می شود]»[14]
4) تحریم جشنها و مراسم رسمی رژیم
تقابل طرفداران امام(ره) و رژیم پهلوی در جریان جشنها و مراسم دولتی از یک سو و مراسم و شعائر دینی از سوی دیگر به اوج خود میرسید. رژیم میکوشید تا با پررنگ جلوهدادن مراسم دولتی و مشارکتدادن همهی اقشار جامعه خصوصاً روحانیت برای خود مشروعیت کسب کند. روحانیت نیز مهمترین فرصت برای نشان دادن مخالفت خود را عدم شرکت در این مراسم به بهانههای مختلف و پررنگ جلوهدادن شعائر مذهبی میدانست. عدم شرکت روحانیت در مراسم دولتی علاوه بر اینکه اصالت این جشنها را به چالش میکشید، این پیام را برای مردم و حاکمیت داشت که روحانیت سیاستهای رژیم را مطابق با موازین شرعی نمیداند. در استان کرمان روحانیون مخالف رژیم که بارها در اسناد این مجموعه به آنها اشاره شده از شرکت در این مراسم سرباز میزدند.[15] در سندی در همین خصوص آمده است:
«برابر اطلاع واصله در مراسم دعا و نیایش و رفع خطر از وجود شاهنشاه آریامهر هیچیک از روحانیون و وعاظ مشروحه زیر که ساکن شهرستان رفسنجان میباشند شرکت نکرده بودند.»[16]
از آنجایی که رژیم نمیتوانست به صورت مستقیم علیه این افراد اقدام کند، لذا در گزارشهای ساواک بارها به «ایجاد محدودیت» برای این روحانیون اشاره شده است. در سندی به مخالفت روحانیون و موضعگیری ضدرژیم آنها در منابر اشاره شده است:
«وعاظ نامبرده برخلاف وظایف مذهبی خود در منابر نه تنها شکرگزار نبوده بلکه به نحوی از انحاء دست از روش مخالف خود برنداشتهاند و از این ساواک تقاضا گردید در این مورد تصمیمات مقتضی اتخاذ [شود]»
در جلسه شورای هماهنگی استان کرمان در سال 1351 نیز بر لزوم برخورد با روحانیون مخالف تأکید شده است:
«با دقت کامل اعمال و رفتار نامبردگان را تحت کنترل قرار داده در صورت مشاهده هرگونه فعالیت مضره طبق مقررات با نامبردگان رفتار شود.»[17]
5) جلوگیری از ارتباط اقشار مختلف با روحانیون
رژیم پهلوی از ابتدای نهضت امام تلاش ویژهای برای قطع ارتباط میان اقشار مختلف مردم با روحانیون گرفت. این اقدامات بهرغم تلاش رژیم موفقیتآمیز نبود و ارتباط طبقات تحصیل کرده با روحانیون بیشتر از قبل شد. براساس اسناد این مجموعه بسیاری از کادرهای آموزش و پرورش استان نه تنها از نیروهای مذهبی و طرفدار امام(ره) بودند، بلکه ارتباط تنگاتنگی با روحانیت برقرار کردند. نزدیکی به روحانیت بر اساس اسناد همین مجموعه برای بسیاری از معلمان و فرهنگیان استان بدون هزینه نبوده و بسیاری به همین دلیل منتقل، کنترل یا حتی اخراج شدهاند. در سند زیر راجع به یکی از معلمین شهر بابک آمده است:
«از متعصبین مذهبی و از طرفدران پر و پا قرص خمینی و مقدسمآب است که اقدامات حاد مذهبی از ناحیه او متصور است. نظریه شنبه: میتوان با تحت مراقبت قراردادن اعمال و رفتار وی در محیط تحصیلی افرادی که احیاناً به نفع خمینی و عوامل حاد مذهبی فعالیت مینمایند شناسایی نمود.»[18]
6) دستگیریها
در این مجلد به موارد متعددی از بازداشت و دستگیری نیروهای انقلابی به دلیل دیوارنویسی، انتشار اعلامیه[19] و ارسال نامههای تهدیدآمیز[20] برای طرفداران رژیم اشاره شده است. در سندی راجع به ارسال نامههای تهدیدآمیز آمده است:
«در اواخر سال 49 و اوایل سال 50 عدهای از متعصبین مذهبی مبادرت به ارسال این قبیل نامههای تهدیدآمیز وسیله پست مینمودند که ضمن پیگیریهای لازم منجر به کشف شبکهای در تاریخ 17 / 6 / 50 گردید که عاملین اصلی دستگیر و تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. ... »[21]
شعارنویسی در همین زمان افزایش زیادی پیدا کرده و ماهیت آن بیانگر مذهبی بودن اقدامکنندگان آن است. از جمله شعارهایی که بر روی دیوارها نوشته شده بود میتوان به «درود بر خمینی» ، «مرگ بر سران آمریکا» ، «مرگ بر شاه» ، «افتخار بر روحانیت» ، «زندهباد روحانیت» و «زندهباد خمینی»[22] اشاره کرد.
در اسناد این مجلد بارها به خرید و فروش توضیحالمسائل امام(ره) در استان کرمان اشاره شده است. مرکز اصلی این کار حوزههای علمیه استان خصوصاً مدرسه معصومیه و روحانیون استان بودند.[23] از دیگر موضوعات مطرح شده در این مجلد باید به برخوردهای میان مسلمانان و بهائیها اشاره کرد. در این اسناد به خوبی میتوان جسارت بهائیها را در اوایل دههی 50 مشاهده کرد. نگاهی به ساختار سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی و نفوذ بیش از حد بهائیت در آن، به روشنی دلایل این جسارت را نشان میدهد. در سندی به تاریخ 19 / 9 / 1351 آمده است:
«شخصی به نام منوچهری آموزگار آموزش و پرورش یکی از نواحی تهران که مبلغ بهائی میباشد، به کرمان وارد و در محل حضیرۀالقدس جوانان بهائی را تبلیغ مینماید در جلسه شب 18 / 9 / 51 در محل مزبور ضمن انجام تبلیغات بهائیگری به مقدسات مذهبی و مسلمانان توهین و نیز به ائمهاطهار اهانتهایی کرده است.»[24]
دعوت از وعاظ و سخنرانان مطرح کشور نیز در این مقطع زمانی در استان کرمان بارها مشاهده شده است. از جمله این افراد میتوان به «آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی» ، «آیتالله محمد محمدی گیلانی» ، «آیتالله ابوالقاسم خزعلی» ، «فخرالدین حجازی» و ... اشاره کرد. از دیگر موضوعات جالب توجه در این مجلد انفجار یک عدد بمب دستی در ماشین بخشدار راور است. گزارشهای ساواک نشان میدهد این انفجار ساختگی بوده و هدف از آن فراهمکردن زمینهی حمله به نیروهای مذهبی در منطقه راور بوده است. لازم به یادآوری است که در این مجلد تعدادی سند نیز از فعالیتهای دو تن از شخصیتهای انقلابی کشور که در استان کرمان تبعید بودند آمده است. این اسناد متعلق به شهید آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی و آیتالله سیدمحمود طالقانی هستند.
[1]. در کابینه امیرعباس هویدا که خود بهایی بود 9 وزیر بهایی و ماسونی عضویت داشتند.
[2]. ر.ک: یادداشتهای علم، به کوشش علینقی عالیخانی،7 جلد ،تهران، انتشارات معین، 1393. اسداله علم همواره در پاسخ به این پرسش شاه، به جای واقع نگری و پذیرفتن نقش مذهب در زندگی مردم به صورتی ساده لوحانه بیگانگان را عامل گرایش ایرانیان به حجاب میداند.
[3]. نک: جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381
[4]. پارسونز، آنتونی، غرور و سقوط، مترجم منوچهر راستین، انتشارات هفته، چاپ اول، 1363، صص 92 ـ 90. برای آگاهی از برنامه ها و اقدامات رژیم در برگزاری جشن هنر شیراز رک: جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک، تهران، پیشین
[5]. ر.ک: شوکراس، ویلیام، ایران برضد شاه، ترجمه احمد فاروقی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1385، ص 41 ـ هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، آخرین شاه، تهران، انتشارات البرز، 1377، ص 48
[6]. برای اطلاع از مخارج و اقدامات رژیم پهلوی برای برگزاری این جشن رک: بزم اهریمن،جشنهای دوهزار و پانصدساله شاهنشاهی به روایت اسناد ساواک و دربار،4 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی 1377
[7]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، جلد2، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 369
[8]. برای آگاهی از محدودیت نیروهای انقلابی در خلال جشنهای 2500 در استان کرمان نک: 25 / 2 / 1350 شماره 3652 / 8ﻫ ، 13 / 5 / 1350 شماره 10769 / 8ﻫ، 16 / 5 / 1350 شماره 10771 / 8ﻫ ، 16 / 5 / 50 شماره 10756 / 8ﻫ ، 21 / 5 / 50 شماره 10873 / 8ﻫ 26 / 5 / 1350 فاقد شماره، 27 / 5 / 50 شماره 11086 / 8 ﻫ و 29 / 4 / 50 شماره 4898 / ﻫ و ... همین مجلد
[9]. سند مورخه 5 / 7 / 48 شماره11068 / 8 ﻫ ، همین مجلد
[10]. سند مورخه 21 / 3 / 47 شماره 6021 / 8 ﻫ ، همین مجلد
[11]. سند مورخه 26 / 11 / 1347 شماره 16143 / 8 / ﻫ ، همین مجلد. از انجمنهای فعال در این مقطع زمانی که در اسناد نیز به آن اشاره شده است میتوان به: انجمن جوانان عصر مهدیه و هیئت منتظر المهدی اشاره کرد. سند مورخه 27 / 8 / 50 شماره 12714 / ﻫ همین مجلد
[12]. سند مورخه 7 / 4 / 1348 شماره: 6015 / 8 ﻫ ، همین مجلد
[13]. سند مورخه 10 / 12 / 1348 شماره 5980 / 316، همین مجلد
[14]. سند مورخه 20 / 12 / 1348 شماره 15057 / ﻫ ، همین مجلد .در همین گزارش تعداد طلاب و چگونگی فعالیت روحانیت در شهرهای رفسنجان، بم، جیرفت و سیرجان ارائه شده است.
[15]. در سند مورخه 11 / 1 / 47 شماره:4311 / 8 ﻫ اسامی برخی از روحانیون مخالف رژیم آمده است. جلد 2 از همین مجموعه، در سند دیگری در 19 / 11 / 57 شماره 15967 / 8 ﻫ نام 27 نفر از کسانی که در این مراسم شرکت نکردهاند آمده است. همچنین نک: 16 / 8 / 1351 شماره: 8339 / 8ﻫ ـ 29 / 1 / 49 شماره: 2382 / 8 ﻫ همین مجلد
[16]. سند مورخه 29 / 1 / 1347 شماره: 4812 / 8 ﻫ جلد 2 از همین مجموعه. در انتهای همین سند آمده است: «وعاظ مشروحه زیر از جمله روحانیون مخالف دستگاه بود و در هیچ یک از جشنهای ملی و میهنی شرکت نمینمایند.» نک: 291 / 49 شماره: 2382 / 8 ﻫ همین مجلد
[17]. جلسه هفدهم شورای هماهنگی رده یک استان مورخه 6 / 8 / 51 ، جلد 2 همین مجلد
[18]. سند مورخه 1 / 7 / 1351 شماره: 7370 / 8 / ﻫ جلد 3 از همین مجموعه
[19]. برای آگاهی از دستگیری 6 نفر از جوانان استان کرمان به دلیل انتشار اعلامیه و دیوارنویسی نک: 17 / 6 / 50 شماره 11418 / ﻫ، 9 / 6 / 50 شماره 11276 / ﻫ ، 20 / 6 / 50 شماره 11452 / ﻫ ، 27 / 6 / 50 شماره 11609 / ﻫ ، 26 / 6 / 50 شماره 11607 / ﻫ ، 1 / 7 / 50 شماره 11801 / ﻫ، 11 / 8 / 50 شماره 12464 / ﻫ ـ 11 / 3 / 50 شماره 3985 / 8 ﻫ 20 / 3 / 50 شماره 4261 / 8 ﻫ ـ 24 / 3 / 50 شماره 4272 / ﻫ ـ 12 / 2 / 50 شماره 3167 / ﻫ ـ همین مجلد
[20]. سند مورخه 8 / 2 / 50 شماره 3074 / 8 ﻫ ، همین مجلد
[21]. سند مورخه 26 / 10 / 1351 شماره 10486 / 8 ﻫ ، همین مجلد
[22]. سند مورخه 15 / 12 / 49 و 16 / 12 / 49 شماره 20813 / 8ﻫ ، و 5 / 11 / 47 شماره 15480 / ﻫ همین مجلد
[23]. ر.ک: 26 / 6 / 1351 شماره 7212 / 8ﻫ ، همین مجلد. مأمورین ساواک به دلیل عدم درک عمیق رابطه میان روحانیت و امام در بسیاری از گزارشها علت انتشار اعلامیه و رساله امام از سوی روحانیت را انگیزههای مادی ثبت کرده است. سند مورخه 10 / 7 / 1351 شماره 7475 / 8ﻫ همین مجلد
[24]. سند مورخه 19 / 9 / 1351 شماره: 8937 / 8 ﻫ همین مجلد، همچنین نک: 2 / 9 / 50 شماره: 12731 / 8 ﻫ25 / 6 / 50 شماره 11627 / ﻫ ـ همین مجلد