مقدمه
در مجلدات پیشین کتاب «فرح پهلوی به روایت اسناد» تلاش به عمل آمد تا گوشههایی از زندگی سومین همسر «محمدرضا پهلوی» بر اساس اسناد موجود در بایگانیهای رژیم سابق، بازسازی و به علاقهمندان تاریخ معاصر تقدیم شود. در این مجلد که آخرین بخش از مجموعهی حاضر به شمار میرود، کوشش شده است تا زوایای دیگری از زندگی فرح پهلوی روایت شود. لازم به توضیح است که علاقهمندان با مراجعه به مجلدات پیشین از همین مجموعه میتوانند اطلاعات تکمیلی بیشتری به دست آورند. در این مجموعه مسائل مالی، خریدهای شخصی، میخوارگیها، کارمندان دفتر فرح پهلوی و .... مورد بررسی قرار گرفته است.
1- بیتوجهی و مخالفت با هویت ایرانی ـ اسلامی
از اقدامات رژیم پهلوی هویت زدایی ایرانی – اسلامی از جامعه بود. از آنجا که فرح پهلوی با پیشگام بودن در اقداماتی چون برگزاری «جشن هنر شیراز» و غیره از مروجین فرهنگ و هنر غرب بود، در ادامه مصادیقی از اقدامات وی در این زمینه ارائه میشود.
1-1)منادی و شیفته فرهنگ غرب
در میان رجال و زنان عصر پهلوی و دربار، فرح پهلوی را باید از جدیترین ستایشگران فرهنگ غربی دانست. وی همانگونه که در خاطراتش آمده است، به شدت مفتون پاریس بوده و به آن شهر عشق میورزیده است. این علاقه چنان بود که وی هرگاه به فرانسه اشاره میکند، نوعی تحسین را میتوان از گفتارش استنباط کرد؛ تحسینی که وی هیچگاه در خاطراتش نسبت به ایران نشان نداده است.
ریشهی دلدادگی فرح به فرهنگ و تمدن غرب را باید در محیط پرورشی وی در سالهای کودکیاش جستجو کرد. سهراب قطبی - پدر فرح - تا قبل از انقلاب کمونیستی 1917 روسیه در این کشور به تحصیل اشتغال داشت، در همین سال با وقوع انقلاب اکتبر به پاریس رفت و در مدرسهی نظامی معروف «سنسیرو» به تحصیل پرداخت، وی سپس به ایران بازگشت و در ارتش رضاشاه به خدمت مشغول شد. فرح در خاطراتش می نویسد که پدر در علاقهی وی به فرهنگ و تمدن غرب نقش مهمی داشته است:
«من از آمدن به پاریس بسیار هیجان زده بودم. این شهر جایی خاص در خانواده من داشت، پدرم تحصیلاتش را پس از سنپترزبورگ در این شهر به پایان رسانده بود و همیشه در این آرزو بود که مرا به آنجا ببرد. پدر او یعنی پدر بزرگ من، مهدی دیبا، در آغاز قرن گذشته دبیر سفارت ایران در فرانسه بود و هر دو به زبان فرانسه تسلط کامل داشتند. پدرم عشق به فرانسه و خصوصاً پایتخت این کشور را به من منتقل کرده بود. به محض ورود، خیابان شانزهلیزه را تا میدان اتوال پیمودیم. من بینهایت متحیر و ذوقزده شده بودم، دلم میخواست همه پاریس را در همان یک بعد ازظهر ببینم و فکر میکردم که وقت کم خواهم آورد. من گردش خود را با رفتن به جاهایی که از کودکی فکر خودم را به آن مشغول داشته بودم دنبال کردم. ......البته بسیار راضی و خوشحال بودم فقط پاهایم پر از تاول شده بود...»[1]
فریده دیبا - مادر فرح - نیز در مدرسهی «ژاندارک» زیر نظر راهبههای فرانسوی تحصیل کرده بود.[2]
فرح قبل از ازدواج با محمدرضا در رشتهی معماری در فرانسه تحصیل میکرد و با وجود مشکلاتی که هم کلاسیهای خارجیاش ـ غالباً فرانسویـ برای وی ایجاد میکردند، از این دوره به نیکی یاد میکند. در خاطرات فرح در مورد سنتهای حاکم بر این دانشگاه آمده است:
«اساس براین بود که تازه واردین در خدمت شاگردان قدیمی باشند و اوامر آنها را اجرا کنند. در تمام مدت روز هر یک از قدیمیها میتوانستند به ما فرمانی دهند که میبایست فوراً اجرا شود... اگر از فرمان آنها سرپیچی میکردیم، تنبیه میشدیم و در آن صورت میبایست با دهانی باز به دیوار تکیه کنیم و آنگاه یکی از جلادان خوشخنده یک لیوان آب به صورت ما میپاشید و ما مجبور بودیم با کلماتی شمرده بگوییم سرور بزرگوار و عالیقدر سپاسگزارم.»[3]
فرح دیبا پیش از پایان تحصیل در حالی که دچار مشکلات شدید مالی شده بود، در ماجرایی مبهم با «اردشیر زاهدی» آشنا و به دربار پهلوی راه یافت. کمی بعد وی که تا ماهها قبل حتی قادر به تأمین هزینهی تحصیلش در فرانسه نبود، بهعنوان ملکهی ایران رهسپار پاریس شد. فرح که به گفتهی خودش قبلاً بارها به «مغازهگردی» در پاریس پرداخته بود،[4] اکنون در «هتل کریبون»، یکی از معروفترین هتلهای فرانسه به دنبال تهیه جهیزیهی عروسیاش بود.
فرح پهلوی دلبستگی چندانی به فرهنگ ایرانی ـ اسلامی نداشت و معدود اقداماتش در این زمینه، صرفاً به منظور کسب وجاهت برای رژیم پهلوی بود. برگزاری «جشنهای 2500 ساله» که فرح ریاست کمیتهی برگزاری آن را بر عهده داشت و «جشن هنر شیراز» که از سال 1346 شروع شد و تا 1356 نیز ادامه یافت، خسارات جبرانناپذیری بر فرهنگ اصیل ایرانی وارد آورد. با وجود دفاع فرح پهلوی از این برنامهها، وی نتوانسته است برخی حقایق این اقدامات غیرمسئولانه را کتمان کند:
«شیراز، همچنین آزمایشگاهی برای اندیشههای تازه به شمار میرفت و میتوانست موجبات دگرگونی افکار را فراهم آورد، تا جایی که بعضی ادعا کردند که فستیوال بستر واکنشهای اسلامی و یکی از دلایل فروپاشی سلطنت بود. از قرار معلوم یکی از نمایشنامهها که توسط یک گروه مجار اجرا میشد، موجب تعجب و رنجش برخی از مردم شد. من این نمایش را شخصاً ندیدم، اما مخالفین رژیم که به دنبال فرصت بودند و مأمورین امنیتی که همواره آزادی عمل مدیران فستیوال را نمیپسندیدند و نیز مخالفان من، این رویداد را خصوصاً بعد از انقلاب بهانهای برای انتقاد خود قرار دادند...[5] »
برگزاری این جشنهای پرهزینه در کشوری که هنوز مردم آن از ابتداییترین امکانات بهداشتی و آموزشی محروم بودند، مشابه اقداماتی بود که غالب دیکتاتورها در طول تاریخ برای کتمان ضعفهایشان در ساختن جامعه مطلوب از خود نشان دادهاند. بیتردید میان اهرام عظیم مصر تا جشنهای 2500 ساله تختجمشید،یک زنجیر نامرئی کشیده شده است که هدف آن پنهان کردن ضعفهای سلاطین جبار در پشت بناهای رفیع و مراسمهای سحرانگیز می باشد. محمدرضا و فرح که برگزارکنندگان این جشنها بودند، بهتر از هرکس دیگری اوضاع حاکم بر کشور و کمبودهای آن را میشناختند و بر آن وقوف داشتند، لذا با تشبه به شاهان باستانی ایران و از طریق مراسمهای پرخرج به دنبال کسب مشروعیت و پنهان کردن کاستیهای کشور از دید جهانیان بودند. این برنامهها از همان زمان با واکنشهای داخلی و خارجی زیادی مواجه شدند و حضرت امام خمینی (ره) نیز با اتخاذ مواضع روشن که از طریق بیانیهها و اعلامیه به اطلاع مردم میرسید، در بیداری مردم نقش مهمی ایفا کردند.[6] فرح در خاطراتش راجع به مخالفتهای جهانی با جشنهای 2500 ساله مینویسد:
«انتقاد علیه هزینههای تجملی از غرب آغاز شد و روزنامهنویسان از هیچگونه گزافهگویی در این زمینه دریغ نمیکردند. این چگونه سلطنتی است که لباسش را «لان ون» تهیه میکند و غذایش را ماکسیم در حالی که مردمش هنوز نیازمند نان و مدرسهاند... من مرتباً سعی میکردم به خبرنگاران خارجی توضیح دهم که تا چه اندازه نظرات آنها درباره تدارک این جشن نادرست است...
.... اما یادآوری این واقعیتها دیگر سودی نداشت و تا پایان جشنها این جنبه منفی در همه مطبوعات جهان بر احساسات مثبت اکثر ایرانیان غیر از بعضی از روشنفکران و مخالفان سرسخت سلطنت در این زمینه، غلبه داشت.»[7]
این جشنها در کنار انتفاع تولیدکنندگان غربی و خروج مبالغ زیادی از کشور، فرصتی بود برای خوشگذرانی کسانی که غالباً نمایندهی واقعی ملت خود نیز نبودند.
2ـ 1) میگساری در دربار پهلوِی
در آیهی 90 سورهی مبارکهی «مائده» در مورد تحریم مسکرات آمده است: « اِنَّمَاالخَمْرُ والمَیْسرُ و الأِنصَابُ و الأِزْلامُ رجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطان فاجْتنِبُوهُ»[8] باوجود این حکم قطعی و روشن در اسلام، سران سلسهی پهلوی نه تنها میگسارانی قهار به شمار میآمدند، بلکه به دنبال گسترش و رواج این شیوهی زندگی در میان مردم نیز بودند. آمار و ارقام نشان میدهد که ظرف مدت کوتاهی مشروب فروشیهای فراوانی در سراسر کشور تاسیس شد که مطبوعات، سینما و تلویزیون نیز در تبلیغ آن تلاش میکردند. تا پیش از روی کار آمدن سلسلهی پهلوی معمولاً همسران سلاطین وجاهت مذهبی بیشتری داشته و گرایش کمتری به مشروبات از خود نشان میدادند.[9] در دورهی پهلوی خواهران و همسران شاه، خصوصاً فرح دیبا پابهپای مردان در میهمانیهای خصوصی و رسمی پیالههای پر شده از انواع مشروبات را که با هزینههای هنگفتی از خارج وارد میشدند، سر میکشیدند. در سندی راجع به انواع مشروبات صرف شده در تولد فرح آمده است:
« صورت مصرفی مشروبات در جشن میلاد مسعود حضرت شهبانوی ایران 22 / 7 / 53
«آب تمات بزرگ 12 قوطی
آب انگور 4 قوطی
آب آناناس بزرگ 12 قوطی
آبگریپ فروت 5 قوطی
ودکا 8 بطر
شراب سفید فرانسه 10 بطر
ویسکی 26 بطر
کنیاک 3 بطر
نین زانو 1 بطر
مارتینی قرمز 1 بطر
مارتینی سفید 1 بطر
جین 2 بطر
ویلیافر 1 بطر
لیکور سبز 2 بطر
لیکور درافبوئی 1 بطر
لیکور گالیانو 1 بطر
شری تیوپه په 1 بطر
آبجو دانمارکی 25 قوطی
شامپانی 18 بطر
پورتو 1 بطر »[10]
انواع مختلف مشروباتی که با سرعت و کثرت از اروپا و آمریکا به وسیلهی سفارتخانههای ایران به دربار ارسال میشد، در طول 53 سال حکومت پهلوی مبالغ هنگفتی از سرمایههای کشور را به جیب کمپانیهای غربی سرازیر کرد. بنیانگذار سلسلهی پهلوی به گفتهی «حسین فردوست»، به مشروب علاقهی زیادی داشت. وی در این مورد مینویسد:
«رضاخان ساعت 12 ناهار میخورد، ساعت 6 بعدازظهر یک جوجه کباب با یک گیلاس کنیاک میخورد و ساعت 8 شام میخورد. شبها بالای سرش یک لیوان شراب قرمز و یک لیوان شراب سفید بود، که هرگاه خوابش نمیبرد مصرف میکرد. شراب را یک نفر متخصص در سعدآباد تهیه کرده و پنج سال بعد مصرف میشد»[11]
محمدرضا به خاطر تحصیل در غرب و پرورش غربیاش، به مشروبات سنتی و ساخته شده در کاخ چندان علاقهای نداشت، از اینرو بهترین نوع مشروبات برای وی از سراسر جهان تهیه میشد. در مراسم عروسی محمدرضا با «فوزیه» از شرکت «اریکا پارتزسون» لندن خواسته شده بود 500 بطری شامپانی عالی، 1500 بطری شامپانی عالی فرانسه و 300 بطری لیکور، کنیاک، ویسکی و سینزانو تهیه و به دربار ارسال شود.[12]
از آنجایی که در دربار پهلوی مشروبات الکلی به طور مداوم و روزانه مصرف میشد، لذا یک انبار مخصوص برای نگهداری و تهیهی انواع مشروبات در نظر گرفته شده بود که در آن انواع و اقسام مشروبات از بهترین و گرانترین نوع آن نگهداری میشد و مسئولان آن از جمله «ابوالفتح آتابای» همواره در حال مکاتبه با سفارتخانههای ایران در کشورهای اروپایی، آمریکایی و آسیایی برای پرکردن انبار بودند.[13] در سندی در این مورد آمده است:
«جناب آقای آتابای معاونت محترم دربار شاهنشاهی
محترماً به عرض میرسد در تاریخ 14 / 12 / 47 مشروبات الکلی زیر 128 کارتن از کشور فرانسه و سه کارتن از دانمارک به وسیله اداره حسابداری وزارت دربار شاهنشاهی تحویل سفارتخانه گردید.
با این مشروبات کلیه مشروبات درخواستی سفارتخانه تحویل گردیده است.[14] »
در سند دیگری آمده است:
«با استفاده از فرصت پیشآمده بدینوسیله عرض ارادت مینمایم، اکنون که هواپیمایی بزرگ برای حمل اثاثیه از پاریس به تهران موجود خواهد بود، خواهشمند است دستور فرمایید 30 کارتن (360 بطری) شامپانی CORDON ROUGe – mumm BRUT و 24 بطری کرم دومانت و 6 بطری CRÈME CACAO BLNC خریداری و با هواپیمای حامل سرویس به تهران ارسال فرمایند.
ضمناً مقداری مشروب آمریکایی که در تهران موجود نیست شاید در پاریس پیدا شود و آقای یزدی سرپرست نظارتخانه وزارت دربار شاهنشاهی که در پاریس هستند صورت آنها را دارند چنانچه پیدا شد خریداری و آنها را نیز ارسال فرمایند.»[15]
فرح پهلوی مانند دیگر اعضای دربار به مشروبات الکلی علاقهی زیادی داشت و «مارتینی سفید» مشروب مورد علاقهی وی بود. در یک مورد وی عکسی از یک بطری مارتینی را برای ریاست دربار شاهنشاهی ارسال میکند و از آنها میخواهد تا از طریق سفارتخانههای ایران در خارج از کشور آن را تهیه کنند.
«ریاست محترم سفارتخانه دربار شاهنشاهی
محترماً بدینوسیله یک برگ عکس از شیشه مشروب (مارتینی سفید) که حسبالامر علیاحضرت فرح شهبانو بایستی از خارج خریداری شود به پیوست تقدیم میدارد تقاضا دارد مقرر فرمایند نسبت به خرید مشروب فوق سریعاً اقدام فرمایند. »[16]
اوج مصرف مشروبات الکی را باید در جشنهای 2500 مشاهده کرد. در این مراسم که فرح پهلوی در خاطراتش با تفاخر از آن یاد میکند، انواع و اقسام مشروبات برای پذیرایی از مدعوینی که تعدادشان نیز اندک نبود، از بهترین کمپانیهای دنیا تهیه و به مصرف رسید. خانم «مینو صمیمی» تعداد بطریهای شراب درجه یک فرانسه را 2500 بطر نوشته که قیمت هر کدام به 100 دلار میرسیده است[17].
«ویلیام شوکراس» در مورد مشروبات عرضه شده در این مراسم مینویسد:
«شرابهایی که به میهمانان داده شد، اختصاصی بود، شراب ناب شامپانی، شاتو دوساران، لشاتوبریان سفید 1964، لشاتولافیت، روتشیلید 1945، شامپانی موسینی کنت دووگه 1945 و دم پرنیون صوری 1959 (که بسیار کمیاب است). همراه با قهوه نیز کنیاک پرنس اوژن مخصوص خمخانه ماکسیم صرف شد.»[18]
به خاطر قرار گرفتن این مشروبات در داخل بطریهای شیشهای هنگام نقل و انتقال آنها بسیاری از بطریها شکسته و سفارتخانه مجبور به خرید مجدد اقلام مذکور میشد. در کنار این خسارتها بسیاری از کارمندان دربار نیز این مشروبات گرانقیمت را برای مصرف شخصی یا حتی فروش به سرقت میبردند که در اسناد فراوانی این مسأله انعکاس یافته است.
«در تاریخ فوق پانزده صندوق مشروبات الکلی درخواستی نظارتخانه که به وسیله سفارت کبری شاهنشاهی ایران در پاریس خریداری و ارسال شده بود به وسیله آقای کردبچه تحویل و در حضور آقای عبدالله عموئی نماینده اداره حسابداری دربار شاهنشاهی صندوقها باز و رسیدگی و تعداد زیر پس از کسر شکستهها و مفقود تحویل نظارتخانه گردید.
1ـ شراب قرمز فرانسه، ده صندوق، 10 ص، شکسته 4 بطری، مفقود 6 بطری، جمعاً 10 بطری، تحویل 110 بطری.
2ـ ورموتسن زانو، پنج کارتن، 5 کارتن، شکسته 9 بطری، تحویلی 51 بطری»[19]
رژیم پهلوی در آخرین روزهای حیات سیاسیاش، برای نجات خود از امواج سهمگین انقلاب در اقدامی عوام فریبانه در زمان نخستوزیری «شریفامامی»، فراماسون معروف و مدیر بسیاری از قمارخانهها و میخانههای کشور، امر به تعطیلی مشروب فروشیها کرد که این تصمیم نیز نتوانست حرکت آگاهانه مردم را منقطع کند.
3-1)ارتباط با خارجیها و دادن هدیه به آنها
بخش عمدهای از دوستان فرح پهلوی متأثر از تربیت فرنگی و سالها اقامت در پاریس، خارجیها بودند. وی که یکشبه از دانشجویی بیپول به ملکهی ایران تبدیل شده بود، بسیاری از دوستان دوران تحصیل خود را به ایران دعوت کرد و آنها را به ثروتهای کلان رسانید.
به گفته فردوست پس از ازدواج فرح با محمدرضا نزدیکان وی اکثر مشاغل مهم کشور را به دست گرفته و اختلاسهای هنگفتی کردند. فرح پهلوی به خاطر اینکه به دنبال جلب توجهات بود، مبالغ زیادی را به نویسندگان خارجی برای نوشتن زندگینامهاش میپرداخت. وی علاوه بر نویسندگان، از عکاسان و خبرنگاران خارجی نیز حمایت میکرد و به آنها هدایای نفیسی میبخشید.[20]
فرح پهلوی برای بسیاری از مقامات خارجی به مناسبتهای خاص هدایایی اعم از فرش، خاویار، سکههای طلا و ... میفرستاد و یا در پاسخ نامههایی که از خارج برای وی ارسال میشد، هدیهای متناسب با جایگاه فرستندهی آن تقدیم میکرد. وی مانند محمدرضا، به منظور کسب وجاهت بینالمللی به سازمانها و موسسات خارجی نیز کمک میکرد.[21]
4-1)بیتوجهی نسبت به شعائر اسلامی و اخلاقیات
همیلتون جردن، رئیس ستاد کاخ سفید در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر تصویری از فرح پهلوی در هنگام تبعید به پاناما ارائه میکند که بیانگر عدم پایبندی وی به موازین اخلاقی و اسلامی است. وی مینویسد:
«[شاه و فرح] صبح تا دیر وقت میخوابیدند و پس از صرف صبحانه مدتی در جنگل و کنار اقیانوس ورزش میکردند. شاه برای مطالعه روزنامه و کتاب و بررسی نامههای روزانهاش به خانه بر میگشت ولی فرح ترجیح میداد از آفتاب و هوای بیرون استفاده کند و به شنا یا اسکی آبی بپردازد. یکی از تفریحات روزانه مأموران امنیتی و مردان قورباغهای مأمور مراقبت از آبهای ساحلی هم تماشای اسکی آبی و شنا و شیرجههای شهبانوی سابق ایران بود که گاهی بدون ملاحظه و با .... عریان در آبهای ساحلی شنا میکرد»[22]
فرح پهلوی را باید نماد زنی دانست که نسبت به جامعه و فرهنگ حاکم بر آن دچار تضاد شده است؛ وی از یک سو بایستی به خاطر جایگاه سیاسی و اجتماعیاش برخی چارچوبها و موازین اخلاقی و عرفی را رعایت کند و از سوی دیگر به خاطر محیط تربیتی و افکار غربیاش قادر به ماندن در این چارچوبهای عرفی نبود. این پارادوکس رفتاری را در دیگر اعضای خانوادهی پهلوی نیز می توان مشاهده کرد. فریده دیبا، مادر فرح، به خاطر همین تضاد رفتاری مورد استهزاء دیگر اعضای خانواده و حتی محمدرضا بود. فرح در خاطراتش به دنبال تطهیر خود برآمده و میکوشد چهرهای مذهبی از خود نشان دهد، این در حالی است که به گفتهی کسانی مانند مینو صمیمی، فردوست و احمدعلی انصاری وی تقیدی به اصول اعتقادی و اخلاقی نداشته است. [23]
2-تجملگرایی و مصرفزدگی
دردورهی سلطنت پهلوی شاهد تغییر الگوی مصرف در جامعه هستیم. سیاستهای رژیم پهلوی در تبدیل ایران از یک جامعهی کشاورزی خودکفا به یک جامعهی نیمهصنعتی وابسته باعث شد که ایران به یکی از بازارهای بزرگ مصرف کالاهای خارجی تبدیل شده و به تدریج صنایع بومی و محصولات دامی و کشاورزی آن که شهرتی جهانی داشت، دچار اضمحلال شوند. خانوادهی پهلوی و رجال وابسته به آن بیشترین نقش را در این دگردیسی جامعهی ایرانی بر عهده داشتند. فرح پهلوی به خاطر جایگاهش به الگویی برای تجملگرایی و استفاده از اجناس غربی تبدیل شده بود. برگزاری جشن ازدواج وی با محمدرضا و نیز جشن تاجگذاری و جشنهای 2500ساله از مصادیق تجملگرایی و استفاده از کالاهای غربی به حساب میآیند. در اسناد این مجموعه میبینیم که وابستگی دربار پهلوی به غرب بسیار وسیع و متنوع بوده و از مواد غذایی تا تکنولوژی را در بر میگرفته است. از مصادیق تجملگرایی و مصرفزدگی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1-2) خرید مواد غذایی از غرب
تا پیش از سلطنت پهلوی ایران کشوری بود متکی بر کشاورزی و دامپروری که بخش عمدهای از جمعیت آن را عشایر و روستاییان تشکیل میدادند. با «انقلاب سفید» به یکباره این تعادل جمعیتی از میان رفت و بسیاری از روستاییان و عشایر به شهرهای فاقد زیر ساختهای مناسب هجوم آورده و تعادل جمعیتی کشور را بر هم زدند.[24]
در کنار این سیاستهای غلط که دربارهی آنها به تفصیل سخن گفته شده است، رژیم پهلوی در رفتارهای روزانهاش به تشدید این پروسه کمک میکرد و ایران را که از دیرباز به خاطر برخی فرآوردهها شهرتی جهانی داشت، به بازاری برای ورود کالای غربی از هر نوع و جنسی تبدیل کرد.[25] ایران که بخش عمدهای از فرآوردههای کشاورزی و دامی کشورهای همسایه خصوصاً روسیه را تأمین میکرد، در دورهی پهلوی به چنان سطحی نزول یافت که دربار پهلوی مایحتاج روزانهی خود را از خارج وارد میکرد. اسناد باقیمانده از ساواک و دفتر فرح پهلوی به صورتی باور نکردنی این بیاعتنایی به محصولات داخلی را نشان میدهد، در این مورد اسناد فراوانی وجود دارد که صرفاً به سفارش های دربار از کشورهای خارجی اختصاص دارند و در آنها از کارمندان سفارت خواسته شده تا مواد مصرفی آنها از قبیل گوشت، میوه، پنیر و ... را به دربار ارسال کنند. در سندی در این مورد آمده است:
«سازمان پیمانها و اعتبارات خارجی وزارت دربار شاهنشاهی با ایفاد یک برگ رونوشت نامه 131 / 3 / 100 مورخه14 / 1 / 52 سفارت شاهنشاهی ایران در پاریس خواهشمند است دستور فرمایید مبلغ 55 / 12358 فرانک فرانسه به گوشت خریداری شده را به وسیله بانک ملی ایران تلگرافی در وجه آن سفارت حواله نموده هم ارز ریالی و سایر هزینههای بانکی آن را از حساب جاری 1022 نظارتخانه برداشت و نتیجه را اطلاع فرمایید.»[26]
سند بالا یکی از صدها سندی است که در آن به خرید گوشت از خارج اشاره شده است.[27] در سند زیر که به جشن تولد فرح پهلوی اشاره دارد، لیست اقلام درخواستی از پاریس آمده است:
«جناب آقای آتابای معاونت محترم وزارت دربار شاهنشاهی
محترماً به استحضار میرساند... برای پذیرایی جشن میلاد مسعود علیاحضرت فرح شهبانو هشت قلم اجناس به شرح زیر مورد نیاز خوراکپزی مخصوص میباشد. تقاضا دارد در صورت تصویب مقرر فرمایید اجناس مشروحه به ترتیبی از پاریس خواسته شود که برای روز شنبه 19 / 7 / 48 به تهران برسد. با تقدیم احترام
1ـ لانگوس بزرگ 6 عدد
2ـ لانگوس تین 6 کیلو
3ـ صدف 2 سبد
4ـ فیله گاو 6 عدد
5ـ کتدوو 6 شقه کوچک
6ـ آندیو 3 کارتن (9 کیلو)
7ـ پنیر روکفرات 2 عدد
8ـ پنیرهای مختلف 6 رقم (8 کیلو)»[28]
در دربار پهلوی، در کنار اقلام فراوانی که از خارج وارد میشد، آشپزهایی نیز از فرانسه برای طبخ غذا دعوت میشدند. در سندی که به این مساله اشاره دارد، آمده است:
« بابت خرید مواد غذایی از پاریس و دستمزد 12 نفر آشپز و گارسون فرانسوی و دستمزد آقای لگ سرپرست آنان و همچنین هزینه حمل مواد غذایی و ایاب و ذهاب افراد جمعاً 000 / 120 دلار به مبلغ 000 / 400 / 8 ریال [هزینه گردید]»[29]
در مواردی نیز مشاهده میشود که از کنسول ایران در یک کشور خارجی خواسته شده تا چند کیلو میوه، یک جفت کفش و یا چند کیلو گوشت را با اولین پرواز به دربار ارسال کند. در سند زیر سفارت ایران در پاریس به دربار نوشته است:
«عطف به تلگراف شماره 5 / مورخ 27 / 1 / 1351 دربار ارسال شش عدد فیله گاو برای مصرف کاخ اینک صورت حساب واصله از طرف فروشنده به مبلغ 35 / 966 فرانک تلواً ایفاد میگردد.
سفیر شاهنشاه آریامهر ـ حسن پاکروان»[30]
در پایان این بخش باید خاطرنشان کرد که اقلامی چون گوشت به دلیل فسادپذیری سریع، بارها به خاطر بیتوجهی یا نبود امکانات کافی از بین میرفتند و سفارت مجبور به خرید مجدد این اقلام گرانقیمت میشد. در مواردی نیز کنسول ایران مجبور میشد با فروشندگان این محصولات به چانهزنی در مورد کیفیت آنها بپردازد. در سندی در این مورد آمده است:
«ما متأسفیم از اینکه به اطلاع برسانیم که سرویس قصابی ما در بروکسل از قبول پرداخت غرامت گوشت خودداری کرده است چون این موضوع بر مبنای ماده 2 شرایط عمومی حمل و نقل است که اجناسی که خاصیت و استعداد فاسد شدن .... دارند، در صورت فاسد شدن غرامت داده نمیشود.»[31]
2-2)میوه و سایر اقلام مصرفی
انواع میوهها از دیگر اقلامی بودند که دربار برای مصرف روزانه از خارج وارد میکرد. این میوهها از سراسر جهان با صرف هزینههای فراوان برای دربار ارسال میشدند. سند زیر خرید انبه را نشان میدهد.
«خواهشمند است دستور فرمایید تعداد ده صندوق محتوای چهل و دو جین انبه تازه که از طرف این سرکنسولگری جهت دربار محترم شاهنشاهی به تهران ارسال میگردد با پرواز آن شرکت صبح روز یکشنبه 17 اردیبهشت برابر 7 ماه مه 1972 به تهران حمل شود»[32]
اسناد موجود نشان می دهد که انواع محصولات از قبیل پنیر، کره ،آب آشامیدنی و حتی آب نبات از خارج کشور به دربار فرستاده میشده است.[33] آبنبات از اقلامی بود که به خاطر علاقهی فرح پهلوی به فراوانی از خارج تهیه میشد. وی در خاطراتش مینویسد:
«مانند کودکان خردسال جلوی ماشینهای توزیع آبنبات و آدامس و خصوصاً آبنبات چوبیای به نام پیرو گورمان (pierrot-gourmand) که ما را به یاد «خروس قندی» خودمان میانداخت پاهایمان سست میشد.»[34]
در سندی در مورد خرید آب نبات آمده است:
«وزارت دربار شاهنشاهی
.... تعداد دو بسته محتوی ده کیلو آبنبات Glace mints ساخت کارخانه Baker Dobson همراه با صورت حساب آن با پست سیاسی شماره 55 مورخه 6 / 12 / 2535 ارسال گردید»[35]
3-2)مواد دارویی و بهداشتی
درباری که مواد غذایی داخلی را مصرف نکند، به طریق اولی وسایل درمانیاش را نیز از خارج تأمین خواهد کرد. تهیهی انواع مواد دارویی و حتی استفاده از پزشکان غربی برای معالجهی کوچکترین ناراحتی و بیماری، با شعارهای رژیم مبنی بر دستیابی به دروازههای تمدن کاملاً در تضاد است. رژیم پهلوی که مدعی بود به زودی جزو چند کشور پیشرفتهی جهان خواهد شد، حتی قادر به تهیهی سطحیترین نیازهای جامعه نبود. اظهارات سطحی رجال پهلوی مبنی بر پیشرفت کشور هنگامی آشکارتر میشوند که مشاهده کنیم بهداشت و آموزش که از ارکان پیشرفت در هر کشوری هستند در چه سطح نازلی قرار داشتهاند. اسدالله علم در خاطراتش به موضوعی اشاره میکند که واهی بودن ادعاهای شاه و فرح در این مورد را به خوبی نشان میدهد. وی مینویسد:
«ظهر نیم ساعت جلسه هیئت امناء خانههای فرهنگ روستایی را داشتم و جای بسی تأسف من شد که وقتی جویا شدم در دهات چقدر برق و آب آشامیدنی داریم، معلوم شد یک درصد ایران آب آشامیدنی تمیز دارند، چهارصد دهات ایران برق دارند. خیلی عجیب است و جای تأسف»[36]
با چنین رشدی از نظر بهداشت و زیرساختهای رفاهی، شاه و فرح که چشم خود را بر روی حقایق ایران بسته بودند بارها در سخنرانیها، نوشتهها و خاطراتشان با تفاخر از تلاشهایشان در توسعهی اقتصادی ایران یاد کرده و موجب ریشخند خارجیها شدهاند. همیلتون جردن در خاطراتش به این موضوع در یکی از ملاقاتهایش با شاه در «پاناما» اشاره کرده و او را مورد تمسخر قرار میدهد، وی مینویسد:
«سفیر آمریکا در پاناما که شاه را تا محل اقامت تازهاش در کوشادورا راهنمایی کرده و برای اولین بار با او به گفتگو نشسته بود ضمن شرح خاطرات خود از این دیدار میگفت: شاه خیلی سعی میکرد خونسردی خود را نشان دهد و ناراحتی و اضطراب درونی خود را پنهان کند. وقتی که سر میز ناهار درباره پیشرفتهای پاناما در مدت حکومت ژنرال توریخوس برای او صحبت کردم و مخصوصاً به موقعیتهای توریخوس در توسعه آموزش و پرورش و مبارزه با بیسوادی اشاره کردم شاه که تا آن موقع جز چند جمله کوتاه سخنی بر زبان نزده [نرانده] بودند ناگهان زبان گشود و گفت من هم تلاش زیادی برای ریشهکن کردن بیسوادی در کشورم کردم و آخرین فکر من این بود که امر آموزش را از طریق سیستم ماهوارهای در سراسر ایران گسترش دهم، به طوری که در هر روستای کوچک هم مردم بتوانند بدون نیاز به معلم به وسیله تلویزیون درس بخوانند و باسواد شوند.....
لاموسمی[سفیر آمریکا در پاناما] گفت من در آن جلسه نخواستم توی ذوق شاه بزنم و این مرد بیمار را ناراحت کنم، ولی با اطلاعات محدودی که درباره وسعت ایران و پراکندگی و عقبماندگی روستاهای آن داشتم غیر عملی بودن برنامهای که شاه از آن صحبت میکرد برای من روشن بود و با چیزهایی که درباره بلندپروازیها و خیالپروازیهای شاه شنیده بودم از لابلای همین حرفها به یکی از عوامل سقوط او پی بردم»[37]
بیاعتمادی به پزشکان ایرانی در کنار فقدان زیرساختهای مناسب پزشکی، سبب شده بود تا شاه و فرح ابتداییترین خدمات پزشکی خود را با بالاترین هزینهها از خارج تأمین کنند. محمدرضا پزشکهای مخصوصی داشت که هرکدام بنابر تخصصشان وی را تحت درمان قرار داده و مبالغ هنگفتی دریافت میکردند. از معدود پزشکان ایرانی مورد اعتماد شاه «عبدالکریم ایادی» بهائی معروف و از چهرههای مرموز تاریخ معاصر ایران بود که به گفته فردوست نقشی مشابه «راسپوتین» در دربار «تزار نیکلای» داشت[38]. شاه پس از مشخص شدن بیماری سرطانش در 1353 تا زمان مرگش در سال 1359 مستقیماً تحت نظارت تیمهای پزشکی سرشناسی از سراسر جهان قرار داشت که فرح پهلوی در خاطراتش به تفصیل آنها را معرفی کرده است.[39]
فرح نیز همانند شاه پزشکان مخصوصی داشت که غالباًً از کشورهای اروپایی انتخاب میشدند. وی مراقبتهای پیش از زایمانش را تحت نظر پزشکان اسراییلی انجام میداد. در یکی از اسناد همین مجموعه آمده است:
« سفارت شاهنشاهی ایران برن
وزارت دربار شاهنشاهی
اداره پیمانها و اعتبارات خارجی
دندانپزشک علیاحضرت شهبانوی ایران صورت حسابی که فتوکپی آن پیوست است جهت این سفارت ارسال داشته بلافاصله از موجودی آن اداره محترم صورت حساب مزبور تسویه و عین سند ضمن ارسال صورت حساب در آخر سال ایفاد میگردد.
سفیر شاهنشاه آریامهر ـ محمود اسفندیاری[40]»
از آنجایی که ادعاهای رژیم پهلوی مبنی بر پیشرفت صرفاً جنبهی تبلیغاتی داشت، لذا تقریباً همهی اقلام دارویی از جزئیترین آنها تا موارد خاص از خارج تهیه میشد. در زیر چند سند برای روشن شدن ادعاهای سران رژیم سابق در مورد پیشرفت ارائه شده است که بیشتر این سفارشها از سوی فرح به سفارتخانهها داده میشد.
«جناب آقای اسداله فهیمی
سفیر اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر ـ برن
خواهشمند است دستور فرمایند ده لوله کرم پرماندون خریداری و با اولین وسیله به تشریفات کل شاهنشاهی ارسال فرمایند.»[41]
در سند دیگری از سفیر ایران در آمریکا خواسته شده است تا قرصهای آسپرین را برای دربار ارسال کند:
«سفارت شاهنشاهی ایران ـ واشنگتن
خواهشمند است دستور فرمایند 12 جعبه آسپرین مخلوط با مالوکس (ASCRIPTIN) خریداری و فوراً به تشریفات کل شاهنشاهی ارسال دارند»[42]
در سند دیگری درخواست قرصهای سرماخوردگی از آلمان شده است:
«خواهشمند است دستور فرمایید مقداری قرص BUCALINE که مخصوص جلوگیری از سرماخوردگی است (ضد سرماخوردگی) تهیه و فوراً به تشریفات کل شاهنشاهی ارسال گردد»[43]
این اسناد نشاندهندهی عدم تطابق اظهارات فرح در خاطراتش با واقعیات ایران در دورهی پهلوی است. چگونگی تهیهی برخی از این داروها به وسیلهی سفارتخانههای ایران داستان جالبی دارند که در خاطرات «مینو صمیمی» به مواردی از آن اشاره شده است. به گفتهی وی، در برخی موارد یک دارو از ژنو خریداری میشد، اما به دلیل فوریت ارسال آن و نبود پرواز به موقع به ایران، دارو به لندن ارسال و از همان جا با اولین پرواز به ایران یا کشور دیگری که پرواز زودتری به ایران داشت، ارسال میشد.[44] در ارسال دارو نیز مانند سایر اقلام اشتباهات بسیاری رخ میداد و داروهای اشتباهی فراوانی به دربار ارسال میشد، به همین خاطر سفارتخانه مجبور میشد مجدداً داروی مورد نیاز را تهیه کند.[45] در مواردی نیز از سفارت خواسته میشد تا فلان داروی خریداری شده را پس بدهد که معمولاً با مخالفت فروشندگان مواجه میشد. کثرت تقاضاهای دربار به حدی بود که سفارتخانهها پیشاپیش مقدار زیادی دارو تهیه میکردند و آنها را برای هنگامی که از سوی دربار تقاضا وجود داشت نگه میداشتند، در یکی از اسناد سفارت ایران در پاریس آمده است:
«قطره داروی CHOPHITOL تهیه گردید و چون در فرانسه داروی فروخته شده را پس نمیگیرند لذا 6 جعبه قرصهای قبلی در این سفارت شاهنشاهی نگاهداری شد چنانچه مورد احتیاج باشد مجدداً ایفاد گردد.
با ایفاد دو برگ صورت حساب جمعاً به مبلغ 20 / 397 فرانک با انضمام دارو و کرم و با احتساب مبلغ 66 فرانک قرصهای تهیه شده جمعاً به مبلغ 20 / 436 فرانک خواهشمند است دستور فرمایند»[46]
در سندی دیگری در مورد خرید دارو آمده است:
«به استحضار تشریفات کل شاهنشاهی رسانده شده است کرم ویافورم هیدروکورتیوزن [کورتیزون] در داروخانهها نایاب است و باید به کارخانه سیبا (CIBA) سفارش داده شود. برای تهیه بیست و چهار لوله کرم مزبور فوراً اقدام شد کارخانه وعده کرده است در ظرف دو هفته آماده و تحویل دهد که البته به محض وصول ارسال خواهد شد.» [47]
4-2)مواد آرایشی
برای بسیاری از زنان دربار پهلوی که در دنیای پر از فساد و زرق و برق زندگی میکردند، یکی از راههای جلوهگری و ارضای حقارتهای درونی، خودآرایی بود. در درباری که ملکهی آن در پوشش و آرایش به طرز جنونآمیزی افراط میکرد، زنان رجال و حتی طبقات متوسط شهری نیز توجه به جنبههای ظاهری انسان را مورد توجه قرار میدادند. در سیستمی مانند رژیم پهلوی که کثیری از رجال آن در زنبارگی غرق شده بودند، برای بسیاری از زنانِفاقد پایبندی اخلاقی و بیتوجه به مسائل شرعی، جذابیت میتوانست وسیلهای برای رسیدن به مقامات سیاسی و ثروت باشد.[48]
با چنین نگرشی طبیعتاً تقاضای روبه تزایدی برای خرید محصولات آرایشی و زیبایی وجود داشت و مغازهها و داروخانهها بهترین و جدیدترین مارکهای این محصولات را که مشتریان فراوانی داشتند ارائه میکردند. فرح پهلوی و دیگر زنان درباری، به خاطر اینکه از نظر فکری و تعقلی چیز قابل عرضهای نداشتهاند، لذا با آراستن ظاهر خویش به دنبال جلب توجه بودند. فرح پهلوی به گفتهی اسناد، لوازم آرایشی خود را از خارج تهیه میکرده است:
«ریاست دفتر مخصوص علیاحضرت شهبانوی ایران
.... به طوری که استحضار دارند یک کارتن محتوی دو بسته لوازم آرایش از گمرک ترخیص و تحویل گردیده است»[49]
افراط در وارد کردن مستقیم این محصولات از غرب چنان بود که حتی وسایلی چون مسواک را نیز از طریق سفارتخانهها از خارج وارد میکردند. در سندی در مورد تهیهی مسواک برای دربار آمده است:
«عین یک برگ صورت حساب به مبلغ 80 و 28 فرانک بابت بهای خرید 12 عدد مسواک جهت کاخ اختصاصی خواهشمند است دستور فرمایند نسبت به حواله مبلغ فوق در وجه سفارت شاهنشاهی ایران در پاریس اقدام لازم معمول دارند[50]»
وسایلی چون ماساژور و ابزارآلات شنا نیز از دیگر اقلامی بودند که در دربار طرفداران زیادی داشته و طبق معمول وقت زیادی ازکنسولگری ایران را به خود اختصاص میدادند.
«در مورد وسایل ماساژ نظر به اینکه کارخانه سازنده در پاریس نمایندهای ندارد از مرکز آن ... MARMAND تهیه گردید...سفیر اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر»[51]
پرداختن به همهی اقلام وارداتی دربار به خاطر کثرت آنها، خارج از ظرفیت حجمی این مقدمه خواهد بود، به همین دلیل این بخش را با سندی که در آن به خرید نوشتافزار از آلمان اشاره شده است، به پایان میرسانیم:
«... با ارسال فتوکپی نامه شماره 1 ـ 103 / 4142 مورخ 29 / 7 / 2536 سفارت شاهنشاهی ایران در بن و عین صورت حساب به مبلغ 60 / 45 ماسک مربوط به سفارش خودکار جوهر پاککن جهت کاخ اختصاصی که بنا به امر علیاحضرت شهبانوی خریداری شده خواهشمند است دستور فرمایند نسبت [به] حواله مبلغ مذکور در وجه سفارت شاهنشاهی ایران در بن اقدام مقتضی معمول دارند»[52]
5-2)البسه و پوشاک
در مورد خرید لباسهای عروسی فرح و هزینههای بالای آنها در جلد اول همین مجموعه به تفصیل سخن گفته شده است. در اینجا باید اضافه کرد که محمدرضا و فرح در کنار آرایشگرهای مخصوص خارجی، خیاطهای اختصاصی نیز داشتند که از اروپا برای تهیهی لباسهای آنها به ایران میآمدند. در مورد سفارشهای تمامنشدنی شاه و فرح، صدها سند وجود دارد که خواننده را به شگفتی وامیدارند. محمدرضا و همسرش فرح هر ساله بیش از صدها دست لباس را به معروفترین خیاطیهای اروپایی سفارش میدادند. خیاطهای خارجی مخصوص با هزینههای دربار در بهترین هتلها اسکان یافته و مبالغ فراوانی دریافت میداشتند که مهمترین این موسسات عبارت بودند از: «موسسه سولکا» و «موسسه کرید» که خیاطهای آنها از فرانسه و ایتالیا به ایران میآمدند.
« با ارسال عین صورت چاپ مورخ 23 نوامبر 1976 هتل هیلتون و مدارک پیوست آن به مبلغ یکصد و شصت و چهار هزار و پانصد و پنج (ـ / 505 / 164 ریال) بابت هزینه اقامت ... mrcREEDmr و.DIAPOLO خواهشمند است دستور فرمایند نسبت به حواله مبلغ مذکور در وجه هتل هیلتون اقدام و از نتیجه تشریفات کل شاهنشاهی را آگاه سازند»[53]
در کنار کشورهای اروپایی و آمریکا که معروفترین موسسات پوشاک را در خود جای دادهاند، از آسیا نیز بستههای لباس به دربار فرستاده میشدند که به طور نمونه میتوان به «هنگ کنگ» اشاره کرد. در کنار لباسهای رسمی، در هر فصل نیز تعداد زیادی لباس خریداری میشد.
«جناب آقای امیر شیلاتی فرد
سفیر اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر ـ پاریس
خواهشمند است دستور فرمایید تعداد دوازده دست پیژامه شلوار و دوازده عدد زیر پیراهنی طبق نمونه پیوست و همچنین تعداد چهار عدد تنپوش سفید رنگ (طبق نمونه) و دوازده عدد حواله متوسط جهت خشک کردن دست و صورت به همان رنگ سفید از مؤسسه سولکا خریداری و با اولین وسیله به تشریفات کل شاهنشاهی ارسال فرمایید»[54]
این خریدها از جوراب با رنگهای مختلف[55] تا چکمه و نیمچکمه[56] و کلاه و حتی لباسهای زیر را شامل میشد.[57] ارتشبد فریدون جم -سفیر ایران در اسپانیا- در سندی دلمشغولی سفارت در تهیهی سفارشهای دربار را بیان کرده است:
«جناب آقای قریب رئیس کل تشریفات شاهنشاهی
نُه روز است منتظر پاسخ تلگرام هستم که اوامر علیاحضرت شهبانوی ایران اجرا شود. متمنی است در ارسال پاسخ تسریع فرمایید که بیش از این تأخیر نشود.»[58]
وی در سند دیگری برای هرمز قریب مینویسد:
«دیروز برای مشاهده مدل جا کلاهی که علیاحضرت شهبانو امر به تهیه فرمودهاند به LOEWE رفتم جاکلاهی را از مقوا تهیه کرده بودند و معتقد بودند که قطر 60 سانتیمتر خوب است ولی ارتفاع 60 سانتیمتر سبب میگردد که کاملاً بیقواره و غیر عملی باشد. (.) آنان ارتفاع 40 تا 45 سانتیمتر را پیشنهاد (.) متمنی است و دستور فرمایید استوانهای از مقوا به قطر 60 و ارتفاع 60 سانتیمتر تهیه و به شرف عرض برسد.»[59]
6-2)گل و درختان تزئینی
اسناد باقیمانده از دفتر فرح نشان میدهد که بسیاری از سفارتخانههای ایران، گل و درختهای تزئینی را به منظور استفاده در کاخهای بیشمار خاندان پهلوی به دربار ارسال میکرده اند. این گلها و درختهای تزئینی که بسیاری از آنها حتی قابلیت رشد در اقلیم ایران را نداشتند، برای زیباسازی فضاهای به قول فرح «دلگیر این کاخها» خریداری میشدند. وی مینویسد: «من نیاوران را به سعدآباد که کاخی تاریک و غمانگیز بود و باغی دلگیر داشت، ترجیح میدادم.»[60] علاقهی فرح به زیباسازی کاخهای سلطنتی باعث شده بود تا از سراسر جهان برای وی پیازها و دستههای گل فرستاده شود.
«ریاست دفتر مخصوص علیاحضرت شهبانوی ایران
نامه شماره 735 مورخ 8 / 4 / 51 در تاریخ شنبه 10 / 4 / 51 واصل و جعبه محتوی گل واصله از سنگال در صبح 10 / 4 / 51 عیناً به کاخ سعدآباد برای تقدیم به پیشگاه مبارک بندگان علیاحضرت شهبانوی ایران تحویل گردیده است»[61]
در سند دیگری آمده است:
«پیشگاه علیاحضرت شهبانوی ایران ـ تهران
یک بسته محتوی گلهای عاج با طیاره ارفرانس ... برای تقدیم به پیشگاه مبارک علیاحضرت ارسال گردید»[62]
قطعاً هیچ انسانی در ذات خود با طبیعتدوستی و بهرهمندی از زیباییهای الهی مخالف نیست، زیرا به خاطر ذات متعالی انسان و میل او به استفاده از مواهب الهی به سمت زیبایی گرایش دارد. آنچه که در اینجا مورد انتقاد است، استفادهی شخصی و انحصاری از این مواهب طبیعی و الهی است. سند زیر استفادهی انحصاری از پیازهای گل در کاخهای سلطنتی را بیان میکند:
«جناب آقای فرزانگان
سفیر شاهنشاه آریامهر ـ لاهه
محترماً به پیوست 14 برگ فهرست پیازهای مورد احتیاج بهار سال 1353 کاخ نیاوران را بر طبق معمول همه ساله ارسال میدارد خواهشمند است دستور فرمایند سفارشات به طریقی حمل شود که یک مرتبه در اول آبان ماه / 52 در تهران باشد، دستور خواهند فرمود که بستهبندیها سبک و روی هر بسته عکس رنگی الصاق شده و مانند سال قبل در چند قسمت فرستاده نشود. درختچههای برگ ـ چهاردهم در [و] پانزدهم اسفند ماه بایستی برسد و دستور لازم برای توجه و تعقیب به موقع آن صادر خواهند فرمود»[63]
3) کاخهای سلطنتی
فرح پهلوی در خاطراتش خود را شخصی سادهزیست و مخالف تجملات معرفی کرده است. وی مینویسد:
« ولادت علیرضا موجب شد که به طور جدی به فکر تغییر منزل بیفتیم کاخ اختصاصی که از زمان ازدواج در آن زندگی میکردیم دیگر گنجایش خانواده ما را نداشت. این کاخ فقط دارای دو اتاق خواب بود... اما این وضع قابل دوام نبود. ... برای ما به معنای واقعی تنگ شده بود... گذشته از این باغ این کاخ نیز بزرگ نبود»[64]
وی در ادامه مینویسد:
«من که قسمتی از روزم را صرف گردآوری پول برای سازمانهای زیر نظرم میکردم؛ همواره نگران بالا رفتن هزینههای شخصی بودم و به همین جهت با ایجاد تأسیسات تهویه مطبوع در این کاخ [نیاوران] مخالفت کردم به خصوص که تابستانها معمولاً به کاخ سعدآباد که خنکتر بود میرفتم. مخالفت من کار درستی نبود و مهندس معمار نیز این موضوع را به من گوشزد کرد. هر چند من در نهان از این سرسختی خود در مقابل تجمل راضی و خشنود بودم، اما چون دیوارهای کاخ در مقابل حرارت عایقبندی نشده بودند، ما تابستانها از گرما رنج میبردیم و این فرصتی بود برای پادشاه که با طعنی محبتآمیز «حسن وظیفهشناسی زیاد از حد» مرا ریشخند کند»[65]
مطالب فوق به حدی دور از واقعیت هستند که احتیاجی به هیچگونه تفسیر و توضیح ندارند. کافی است نگاهی به لیست خریدهای فرح از مواد غذایی و آرایشی گرفته تا پوشاک انداخته شود تا بدانیم که منظور از نگرانی در بالا رفتن هزینههای شخصی از منظر وی چه بوده است.
با روی کار آمدن رضاشاه، بسیاری از کاخهای دورهی قاجاریه به وی منتقل شد که از آن جمله میتوان به سعدآباد و قصر فرحآباد اشاره کرد. وی که تا پیش از آشنایی با «آیرونساید» تمول و پایگاه اجتماعی مهمی نداشت و دورهی تنگدستی طولانی را گذارنده بود، پس از به قدرت رسیدن به جمعآوری ثروت پرداخت و املاک بسیار زیادی را مصادره کرد. رضاشاه در دورهی سلطنت قصرهای زیادی برای خود و فرزندانش ساخت که پس از روی کار آمدن محمدرضا، به وی منتقل شدند. شهرداری تهران در گزارشی میزان این اموال را 350 میلیون برآورد کرد که در زمان خود مبلغ بسیار زیادی بود.[66]
محمدرضا در دورهی سلطنتش بر تعداد این کاخها افزود و بارها به بازسازی و تعمیر آنها پرداخت. افزایش قیمت نفت و میل اطرافیان او خصوصاً فرح به تجملات باعث شد تا برای تعمیرات، بازسازی، مبلمان، تزئینات و ... پیمانکارهایی از خارج با دریافت میلیونها دلار، وسایل راحتی دربار پهلوی را فراهم کنند. فردوست در این مورد مینویسد: «هزینه کاخ نیاوران و مرمت کاخ زمان قاجار [صاحبقرانیه] در نیاوران رقم فوقالعادهای را تشکیل میداد...»[67]
از مهمترین کاخهای سلطنتی باید به کاخ نیاوران اشاره کرد که مورد علاقهی فرح و هزینهی تزئین آن بسیار سنگین بود. در سندی در مورد وسایل ناهارخوری این کاخ آمده است:
«بر حسب امر مبارک علیاحضرت شهبانوی ایران
در تاریخ 4 نوامبر 1976 وسایل نقره جهت میز ناهارخوری کاخ نیاوران به شرکت AVRVM انگلستان سفارش داده شده بود و نیمی از هزینههای تهیه سرویس مربوطه بالغ بر 6 میلیون و دویست و هفتاد و نُه ریال حواله گردید اینک سرویس آماده و تحویل کاخ نیاوران داده شده است.
با ارسال صورت حساب واصله از شرکت مذکور خواهشمندم دستور فرمایید بقیهی هزینه مخارج حمل سرویس به شرکت نامبرده پرداخت گردد»[68]
وسایل تزئین این کاخ از نقاط مختلف جهان خریداری شده بود. در مورد سایر کاخها نیز به همین صورت اقدام میشد و از آنجا که تعداد این قصرها زیاد بود، مبالغ زیادی هزینهی تعمیر و نگهداری آنها میشد. از دیگر کاخهای مهم رژیم پهلوی باید به سعدآباد اشاره کرد که در داخل آن مجموعه قصرهایی ساخته شده بود که در هر کدام از آنها یکی از اعضای خانوادهی سلطنتی زندگی میکرد.
در شمال کشور نیز چندین قصر سلطنتی ساخته شده بود که یکی از آنها در نوشهر قرار داشت. فرح پهلوی در خاطراتش این کاخ را اینگونه معرفی کرده است:
«تابستانیها به مدت یک ماه به نوشهر میرفتیم و در خانهای چوبی که برپایههای سیمانی روی آب قرار گرفته بود، زندگی میکردیم. این خانه هیچ شباهتی به قصر نداشت. و متشکل بود از: یک اتاق خواب، یک سالن کوچک که پادشاه میهمانان با مشاورین خود را در آنجا میپذیرفت... این مجموعه شباهتی به کاخ نداشت...
... سکونتگاه تابستانی ما خانهای بود محقر و بدون وسایل آسایش لازم. حتی تختخواب شخصی من طوری بود که میبایست مواظب باشم از روی تخت به زمین نیافتم. اما علیرغم همه این اشکالات، ما از زندگی دو نفری و بودن با هم لذت میبردیم نظر به این که جای کافی برای بچهها وجود نداشت، آنها در خانهای در کنار دریا زندگی میکردند. حتی یک تابستان علیرضا تعطیلاتش را در داخل یک «کاروان» گذراند.
افراد خانواده، دایی و عمه، پسر عمو و دوستان میبایستی در میهمانخانههای اطراف منزل کنند»[69]
این اظهارات به یمن وجود اسناد و مدارک کافی و مشاهدات ایرانیان از قصرهای سلطنتی، بیشتر جنبهای طنزآمیز پیدا کردهاند. فرح مشخص نمیکند که عموها و دخترعموها و سایر افراد فامیل با کدام منطق به جایی برای مسافرت میرفتند که حتی وسایل کافی برای اقامتشان وجود نداشته است. در یکی از اسناد مربوط به هزینههای تعمیر و نگهداری همین اسلکهی ساده سلطنتی آمده است:
«بنابر حسب الامر علیاحضرت فرح پهلوی برای تعمیرات اسکلهی نوشهر ... مبلغ 000 / 000 / 50 ریال به طور علیالحساب صرف شده است. » [70]
هزینهی مصرفی برای نصب سینما برای این مجموعه نیز 150 / 270 ریال برآورد شده است.[71] در سند دیگری در مورد همین کاخ آمده است:
«محترماً: به پیوست صورت وضعیت عملیات انجام شده در اسکله سلطنتی نوشهر و کاخ والاحضرت همایون ولیعهد و کابینهای کنار دریا، به مبلغ کل ـ / 595 / 349 / 9 ریال به حضورتان تقدیم میگردد، خواهشمند است امر و مقرر فرمایید نسبت به پرداخت تتمه آن که مبلغ 000 / 595 / 349 / 1 ریال میباشد اقدامات لازم معمول گردد»[72]
از دیگر کاخهایی که فرح به آن و باغ لیمویش علاقهی وافری داشت، «کاخ سلطنتی بابل» بود که بسیاری از اثاثیهی این قصر به وسیلهی نیروی هوایی از فرانسه و ایتالیا وارد میشد[73]. هزینهی عملیات ساختمانی و تزئینی این کاخ به شرح زیر آمده است:
«در مورد هزینههای انجام شده جهت عملیات ساختمانی و تزئیناتی کاخ سلطنتی بابل (یک نسخه به ضمیمه تقدیم میگردد) به استحضار میرساند که در مقابل مبلغ دریافتی 000 / 000 / 80 ریال تا تاریخ فوقالذکر مبلغ 607 / 479 / 257 بابت مخارج فوق هزینه شد و از آن تاریخ تاکنون حدود 000 / 000 / 20 ریال دیگر نیز پرداخت گردیده که اکثر پرداختهای فوق به صورت علیالحساب بوده و پس از قطعی شدن کلیه اسناد و مدارک جهت رسیدگی در اختیار آن وزارت گذارده خواهد شد.
لذا استدعا دارد مقرر فرمایند مبلغ 000 / 000 / 200 ریال جهت پرداخت تتمه مخارج فوق در اختیار این جانب قرار دهند.
کاخ بابل در شرف اتمام و تا شش ماه دیگر تحویل داده خواهد شد»[74]
در شهرهای دیگر نیز قصرهای سلطنتی وجود داشت که از جمله میتوان به «کاخ عفیفآباد» اشاره کرد. وسایل مورد استفاده در این کاخ با هزینههای سنگین از خارج وارد میشد: «کاردها و چنگالهای نقره، مخصوص پذیرایی اعلیحضرتین و میهمانهایشان و کارد و چنگالهای پذیرایی سایر مدعوین به مغازه نقرهفروشی MAPPIN WEBBLTD لندن و مبل روشنایی مخصوص زیرزمین کاخ[داده شده است]»[75] در مورد این کاخ مانند سایر کاخها فرح به وزارت جنگ ابلاغ کرده است که وسایل وارداتی «با استفاده از تسهیلات ممکن ترخیص و در اختیار قرار گیرد.[76]» هرکدام از این قصرها هزینههای زیادی را در سال به خود اختصاص میدادند، به طور مثال؛
«مرمت عمارت تخت مرمر طبق برآورد جناب آقای صانعی مبلغ 000 / 000 / 50 ریال اعتبار لازم داشت»[77]
و یا تزئین ویلای شماره 2 فرحآباد بیش از 20 میلیون تومان اعتبار لازم داشته[78] و سفارشات سفرهخانه هم در سال 564 میلیون بوده است:[79]
«... در مورد مرمت و بازسازی و تزیین ویلای شماره 2 فرحآباد اشعار میدارد، فعلاً به هیچ وجه اعتباری برای چنین پرداختی موجود نیست و از طرفی آقای محوی طلب خود را تا خاتمه کار بیست میلیون تومان اعلام نموده بودند که هشت میلیون تومان آن را دریافت و مطالبه دوازده میلیون تومان دیگر میکردند که چهار میلیون تومان به ایشان پرداخت شد و تا پایان کار هشت میلیون تومان دیگر طلبکار خواهند بود»[80]
در یک مورد هزینهی تعمیر سقف دفتر محمدرضا پهلوی در «کاخ جهاننما» 10 میلیون تومان و هزینهی گلخانهی فرحآباد 3 میلیون تومان برآورد شده بود که با اضافه شدن هزینهی دستمزد نمایندگان مؤسسهی فرانسوی «بوئیگ» تا 15 میلیون تومان افزایش یافت.[81] هزینهی کاخ های سعدآباد[82] و نیاوران که طبق دستور فرح به موسسهی «مرسیه» فرانسه سفارش داده شده بود نیز رقم بالایی بود. سند زیر که به تزئین دستشویی زیرزمین کاخ اختصاص دارد، میزان این تجملات را به خوبی نشان میدهد:
«بنا به فرموده علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران خواهشمند است دستور فرمایید مبلغ ـ / 355640 ریال بابت هزینه تزیین دستشویی و توالت زیرزمین کاخ اختصاص طبق اوراق پیوست در وجه آقای مهندس صفاری پرداخت نمایند»[83]
فرح پهلوی در آستارا و کلاردشت نیز دستور ساختن قصرهایی را داده بود. [84]
همچنین هرکدام از فرزندان فرح کاخهایی داشتند که هزینهی آنها هنگفت بود. «فرحناز» که فرح او را فردی دوستدار مستمندان معرفی میکند و از سادگی و انساندوستیاش مثالمیآورد، همهی وسایل کاخش از خارج تهیه میشد و هیچگونه ارتباطی با تودههای مردم نداشت.
«حسبالامر علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران مقداری اثاثیه جهت کاخ والاحضرت فرحناز (کاخ سعدآباد) تهیه گردیده است که مبلغ آن 50 / 539 / 72 فرانک فرانسه میباشد و نیز تعداد 2 عدد تشک تختخوابهای کاخ کیش که به مبلغ 610 / 5 فرانک فرانسه است استدعا دارد جمع دو مبلغ را که 50 / 149 / 77 فرانک فرانسه میباشد به آدرس زیر حواله فرمایید[85]»
در یک مورد تعمیرات و رنگآمیزی کاخ وی 000 / 300 ریال برآورده شده است. رضا، فرزند ارشد محمدرضا کاخهای باشکوهتری نسبت به سایرین داشت. وی در تهران، شمال کشور و کیش چند کاخ اختصاصی داشت و بهترین وسایل از خارج برای او ارسال میشد. در یک مورد تنها هزینه اثاثیهی کاخ وی که در سال 1355 از فرانسه تهیه شده بود 300 / 988 / 185 فرانک برآورد شده است.[86]
همهی این وسایل به صورت سفارشی به وسیلهی معروفترین کمپانیها در غرب ساخته میشدند و موسساتی مانند «مرسیه» «بنگاه ژانسن»، «موسسه بوئیگ» و «OHG» از بهترین طرحها و مواد استفاده میکردند. سند زیر چگونگی تهیهی چراغهای محوطهی یکی از قصرهای محمدرضا شاه را نشان میدهد:
«در پارک قصر شاهنشاهی در تهران به زودی 105 چراغ گاز مدل قدیمی برلن نصب خواهد [شد]، شاهنشاه ایرانی این چراغها را که هرکدام سه متر و نیم بلندی و روی هم رفته صد هزار مارک ارزش دارند به شرکت OHG [سفارش دادهاند] ساله در این باره میگوید شاهنشاه دستور دادهاند که در پارک قصرهای ... تأسیس شود که در آن نخستوزیر و مقامات دیگر مملکتی به استراحت بپردازند و وظیفه تزیین مبلمان داخلی آن را نیز به PAULDOHLER معروف محول کردهاند.
این چراغهای گازی توسط استاد معروف برلین SCHINKEL سالهای (1841 ـ 1781) طرحریزی شده است....
تنها تفاوت میان این چراغها و چراغهای اصیل آن است که چراغهای سفارش اعلیحضرت زنگ نمیزنند زیرا از آهن نیستند بلکه بدنه آنها از آلومینیوم و باقی قسمتهای آن از فولاد است»[87]
دربار پهلوی در خارج از کشور چندین قصر داشتند که هرکدام از آنها جزو گرانترین قصرهای جهان به شمار میآمدند و رسانههای غربی مطالب زیادی در مورد آنها مینوشتند و مهمترین شان در سوئیس و فرانسه قرار داشتند.[88] فرح پهلوی در خاطراتش اقامتهای طولانی در این قصرها را اینگونه توجیه کرده است:
«برای تعطیلات زمستانی نمیتوانستیم میان اسکی در کوهستان البرز و یا سنموریتز
(SAINT MORITZ) یکی را انتخاب کنیم. من با هرگونه مالکیت در خارج از مرزهای ایران مخالف بودم. همینطور با گذراندن تعطیلات در خارج از مملکت در دورانی که همه را به بسیج برای مبارزه با عقبماندگی میخواندیم، به نظرم خروج از مملکت و استفاده از امتیازات اروپا، کار درستی نبود و با اعتقاد ما به لزوم همدلی و همبستگی با هموطنان تضاد داشت. تنها استثنایی که میپذیرفتم اقامت پانزده روزهای در سن موریتز بود.
بدیهی است که من از اسکی کردن در کوهستانهای ایران لذت بسیاری میبردم ولی نمیتوانستم لحظهای آزادانه و بیدغدغه، چنان که در سن موریتز ممکن بوده، همانند دیگران باشم.
به همین جهت سنموریتز برای ما مکانی به شمار میرفت که گذراندن دورهای کوتاه در آن نیروی لازم را برای ادامه فعالیت در طول سال به ما میداد[89]»
سند زیر نیز به نقل از مطبوعات خارجی به برخی قصرهای محمدرضا پهلوی و فرح در خارج از کشور اشاره دارد، در این گزارش آمده است:
«روزنامه «دیلی میل» در شماره امروز خود ضمن چاپ عکس از شاهنشاه و شهبانو در لباس اسکی مینویسد. چون دولت سوئیس قادر و یا شاید مایل نبود. ایمنی کامل علیه تروریستها را تضمین کند شاه ایران اقامتگاهش را در سنتموریس تعطیل کرده و در کلورادو آمریکا زمینی به ارزش یک میلیون پوند در همسایگی «آنجی دلکینسون» ستاره سینمایی خریداری کرده است تا از سال آینده برای تعطیلات زمستانی از آن استفاده کند.
این روزنامه مینویسد که ویلای سنتموریس [موریتس] در سال 1968 با صرف دو میلیون پوند به صورت اقامتگاه خصوصی شاهنشاه درآمده و از جمله دارای پناهگاه مخصوص بمب هیدروژنی میباشد»[90]
خواهران و برادران شاه نیز در داخل و خارج کشور هرکدام چندین کاخ اختصاصی داشتند. هزینهی مبلمان «کاخ تمیشان» متعلق به «اشرف» بالغ بر 3 میلیون فرانک فرانسه بوده است.[91]
قصر «فاطمه پهلوی» خواهر دیگر شاه 000 / 600 دلار معادل 42 میلیون ریال خرج برداشته است. «قصر مروارید» که به خواهر دیگر شاه «شمس» تعلق داشت، از مهمترین نمونههای تجمل و افراطگری خانوادهی سلطنتی به حساب میآید. مبلمان این کاخ به وسیلهی کمپانی «وسترن کانتراکت فرنیشینگ» (Western Contract Furnishing) آمریکا و پردههای آن به وسیلهی «جرج نیکل» و موکتهای آن را کمپانی «برون» تهیه کرده بودند.[92] در مطلبی که در یکی از روزنامههای آمریکایی منتشر شده، این کاخ اینگونه توصیف شده است:
«شرح زندگی که در ذیل از آن صحبت خواهد شد، زندگی هزار و یک شب نیست. بلکه یک زندگی حقیقی بوده و از داستان هزار و یک شب عجیبتر و جالبتر است. کمپانی «وسترن کانترکت فرنیشینگ» اخیراً سفارشی دریافت نمود که کاخ مروارید والاحضرت شمس را مبلمان نماید. این کاخ در چند کیلومتری حومه تهران قرار دارد که مبلمان آن بهوسیله کمپانی «اسنیسر» در لوسآنجلس، پردهها به وسیله «جرج نیکل» و موکت به وسیله کمپانی برون در شهر «فرزنو» آماده خواهد شد.
فراموش نشود که این کاخ در کالیفرنیا قرار ندارد، بلکه در ایران واقع است. قصر مذکور 20000 متر [مربع] مساحت داشته، که دارای باغ باشکوه، دریاچه کوچک، آبنما، استخر و [ناخوانا] خواهد بود. حمل مبلمان مزبور با هواپیمای P.C.8 که بزرگترین هواپیمای باربری است در سه نوبت انجام خواهد شد و اولین محموله به زودی به تهران حمل خواهد شد و حامل فرش خواهد بود. این مثل زیره به کرمان بردن است. هزینه مبلمان از 1 تا 3 میلیون دلار خواهد بود که تا اواسط تابستان به تهران حمل خواهد شد[93]»
پینوشتها:
[1] . کهندیارا، خاطرات فرح، دیبا، انتشارات فرزاد، 1383، ص 60
[2] . فرح نیز در همین مدرسه درس خوانده است. همان، ص 51
[3] . همان، ص 66 ، به نظر میرسد که فرح نیز مورد چنین اهانتهایی قرار گرفته است؛ با این وجود مشخص نیست که چرا وی همچنان از این روزها با لحنی حاکی از خرسندی یاد میکند.
[4] . همان، ص 74
[5] . کهندیارا، خاطرات فرح، پیشین، ص 405
[6] . صحیفه امام، ج 2، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1389، ص 491
[7] . خاطرات فرح، پیشین، صص 312 ـ 311
[8] . برای اطلاع بیشتر از چگونگی تحریم شراب در اسلام نگاه کنید به: آیتاله جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 2، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، صص 517 ـ 513
[9] . به طور نمونه میتوان به همسران ناصرالدین شاه اشاره کرد که پس از ماجرای تحریم تنباکو به وسیلهی «میرزای شیرازی» در آوردن قلیان برای شاه امتناع می ورزیدند.
[10] . سند مورخه 23 / 7 / 1353، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[11] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1386، ص 71
[12] . بختیاری، شهلا ، مفاسد خاندان پهلوی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 16- 13
[13] . همان، ص 17
[14] . سند مورخه15 / 12 / 1342، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[15] . سند مورخه 29 / 3 / 1353، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[16] . سند مورخه 9 / 3 / 1349، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[17] . صمیمی، مینو، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، تهران، انتشارات اطلاعات، 1368، ص 116
[18] . شوکراس، ویلیام، آخرین سفر، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز، تهران، صص 49 – 38
[19] . سند مورخه 25 / 1 / 1343، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[20] . اسناد مورخه 23 / 11 / 1353، 27 / 1 / 1354و 28 / 2 / 1356، مندرج در فصل دوم از همین مجموعه
[21] . اسناد مورخه 16 / 1 / 1354و 11 / 2 / 1354، مندرج در فصل دوم از همین مجموعه
[22] . همیلتون جردن، بحران، ترجمه، فیروزه خلعت بری، تهران، شباویز، 1376، ص 138. برای اطلاع بیشتر از اقدامات و رفتارهای فرح در این دوره ر.ک: احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط: « سرگذشت خاندان پهلوی در دوران آوارگی» تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، ص 170
[23] . ر.ک: مجلدات اول و دوم از همین مجموعه
[24] . نیکی آر. کدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، انتشارات قلم، 1369، صص 255 ـ 242
[25] . برای اطلاع از وضعیت اقتصادی ایران در سالهای قبل از سلطنت رضاخان ر.ک: جمالزاده، محمدعلی، گنج شایگان یا اوضاع اقتصادی ایران در دوره قاجار، تهران، انتشارات بنیاد موقوفات افشار، 1362
[26] . سند مورخه 26 / 1 / 1352، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[27] . سند مورخه 19 / 7 / 1349 و 26 / 12 / 1352، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[28] . سند مورخه 14 / 7 / 1348، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[29] . سند مورخه 21 / 1 / 1355، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[30] . سند مورخه 7 / 2 / 1351، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[31] . سند مورخه 29 / 3 / 1351 همچنین نگاه کنید به سند مورخه 28 / 10 / 1350، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[32] . سند مورخه 14 / 2 / 1351، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[33] . سند مورخه 10 / 6 / 1350، مندرج در فصل اول و بسیاری از اسناد همین مجموعه
[34] . خاطرات فرح پهلوی، پیشین، ص 60
[35] . سند مورخه 16 / 12 / 1355 و سند مورخه 1 / 10 / 1355، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[36] . خاطرات علم، ویرایش دکتر علی نقی عالیخانی، جلد 4، صص 656 ـ 655
[37] . همیلتون جردن، پیشین، ص 137
[38] . ظهور و سقوط پهلوی، ج 1، پیشین، صص 204 – 199
[39] . احمدعلی مسعود انصاری در خاطراتش به اختلاف میان پزشکان آمریکایی و فرانسوی شاه در مصر اشاره میکند، پیشین،ص 195 همچنین ر.ک: خاطرات فرح، کهن دیارا، پیشین
[40] . سند مورخه 19 / 12 / 1353، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[41] . سند مورخه16 / 11 / 1356، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[42] . سند مورخه15 / 10 / 1356، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[43] . سند مورخه 6 / 8 / 1355، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[44] . مینو صمیمی، پیشین، صص 59 و 99
[45] . سند مورخه21 / 11 / 1354، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[46] . سند مورخه 26 / 1 / 1355، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[47] . سند مورخه 8 / 4 / 1357، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[48] . خاطرات فردوست، ج 1، پیشین، ص 260
[49] . سند مورخه 2 / 8 / 1350، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[50] . سند مورخه28 / 4 / 1356، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[51] . سند مورخه 2 / 9 / 1356 در کنار دستگاههای ماساژدهنده، خانوادهی سلطنتی ماساژورهای مخصوص نیز داشتند، مثلاً شمس پهلوی، یک ماساژور مرد به نام لئونید جهانگیریزاده داشت که از همهی تسهیلات زندگی برخوردار شده بود. ر.ک: شهلا بختیاری، پیشین، ص 135
[52] . سند مورخه 7 / 8 / 1356، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[53] . سند مورخه 2 / 10 / 1355، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[54] . سند مورخه 21 / 2 / 1356، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[55] . اسناد مورخه 10 / 3 / 1356 و 18 / 9 / 1356 و 3 / 4 / 1355، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[56] . اسناد مورخه 23 / 8 / 1353 و 28 / 9 / 1353، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[57] . سند مورخه 12 / 8 / 1356، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[58] . سند مورخه25 / 12 / 1354، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[59] . سند مورخه 27 / 12 / 1354، مندرج در فصل اول از همین مجموعه
[60] . خاطرات فرح، کهندیارا، پیشین، ص 160
[61] . سند مورخه 8 / 4 / 1351 از همین مجموعه
[62] . سند مورخه 6 / 4 / 1351 از همین مجموعه
[63] . سند مورخه 24 / 3 / 1352 و نیز نگاه کنید به سند 12 / 10 / 1350 از همین مجموعه
[64] . خاطرات فرح، کهندیارا، پیشین، ص 159
[65] . همان، ص 160
[66] . گذشته چراغ راه آینده است...، نوشته گروه جامی، 1355، بینا، ص 13
[67] . فردوست، پیشین، ج 1، ص 214
[68] . سند مورخه 2 / 8 / 1357، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[69] . خاطرات فرح، پیشین، ص 159
[70] . سند مورخه 15 / 3 / 1356، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[71] . سند مورخه 1 / 8 / 1356، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[72] . سند مورخه 19 / 6 / 1356، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[73] . سند مورخه 27 / 1 / 1357، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[74] . سند مورخه 30 / 11 / 1356، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[75] . سند مورخه 28 / 12 / 1356، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[76] . سند مورخه 29 / 5 / 1356، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[77] . سند مورخه 28 / 2 / 1356، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[78] . سند مورخه 29 / 5 / 1357، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[79] . سند مورخه 10 / 8 / 1355، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[80] . سند مورخه 26 / 6 / 1357، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[81] . سند مورخه 14 / 2 / 1356، مندرج در فصل سوم از هیمن مجموعه
[82] . سند مورخه 27 / 12 / 1350، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[83] . سند مورخه 13 / 2 / 1344. همچنین نگاه شود به سند مورخه 18 / 2 / 1344، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[84] . در مورد کاخ کلاردشت به اسناد همین مجموعه رجوع شود.
[85] . سند مورخه 24 / 3 / 1355، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه
[86] . سند مورخه 20 / 7 / 1355، مندرج در فصل سوم و همچنین نگاه کنید به جلد 1 از همین مجموعه، ص500
[87] . سند مورخه 14 / 2 / 1355، ، مندرج در فصل سوم از همین مجموعه، و همچنین رک:زنان دربار پهلوی به روایت اسناد، فرح پهلوی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ج 1، صص 5 ـ 3
[88] . مینو صمیمی، پیشین، ص 103
[89] . خاطرات فرح، پیشین، ص 185
[90] . ر.ک: زنان دربار پهلوی به روایت اسناد، فرح پهلوی، جلد دوم تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ص 289
[91] . ر.ک: زنان دربار به روایت اسناد، اشرف پهلوی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381
[92] . شهلا بختیاری، پیشین، ص 131
[93] . همان، ص 460