تاریخ سند: 10 اسفند 1351
موضوع: زندانیان ضدامنیتی
متن سند:
شماره: 10906/ﻫ9 تاریخ: 10 /12 /1351
از: 9/ﻫ
موضوع: زندانیان ضدامنیتی
1- چندی قبل یکی از زندانیان به نام عبداله رضوی عماد که محکوم به حبس ابد است سئوال کرده به چه نحوی ممکن است تمارض به دیوانگی کرد تا این که به تیمارستان ببرند.
2- احمدرضا مظفری مشغول نوشتن جزوات و داستانهائی بود که ممکن است یا نزد خودش باشد و یا نزد بهرام اردبیلی که از زندانیان عادی است.
3- اخبار روز و فعالیتهای خرابکاری که میشود به وسیله افرادی که جهت ملاقات بستگان خود از تهران میآیند در زندان پخش میشود مثلاً اخیراً خبر انفجار ده بمب در جشنهای دهه انقلاب را مصطفی حسنپور و اسماعیلزاده و علیرضا تَشَیُّد بازگو میکردند.
4- علیرضا تَشَیُّد. سیدی کاشانی. کاظم شفیعیها1. بهمن بازرگانی2 از رهبران مجاهدین به اصطلاح خلق بوده و تشکیلات و فعالیتهای شدیدی بین خود دارند و سعی زیاد میکنند که با زندانیان عادی نیز تماس بگیرند.
5- حبیباله عسگراولادی رهبری عدهای از قبیل اسماعیلزاده. ابوالفضل حیدری. احمد کروبی. فیروز طاهرزاده را دارد و مرتب تبلیغ به مبارزات مسلحانه مینماید.
6- افرادی که در طبقه دوم بند یک هستند روزانه جلساتی دارند و شیوههای مبارزه و تئوریهای مختلف را مورد بررسی قرار میدهند.
7- مقدار زیادی کتاب و نوشته و جزوه از قبیل جنگهای پارتیزانی و تئوری مارکسیسم لنینیسم بین افراد طبقه بالا و پائین موجود است که مورد مطالعه همگان قرار میگیرد و بحثهای زیادی میشود.
8- احمد کابلی سعی دارد افراد جوان را که در دو طبقه میباشند دور خود جمع نموده و تعالیم مارکسیستی به آنها بدهد و اغلب باعث اخلال از نظر آرامش زندان است.
9- افرادی که جزو تودهایها هستند سعی دارند که تعالیم تشکیلات تودهای را به عدهای بیآموزند و افرادی که تحت تأثیر اینها هستند عادل خمسهای. محمدعلی سلیقه عراقی. مفیدی. بیدلی و اصغر رستگار میباشند.
10- ضرار زاهدیان بدون تظاهر سعی دارد جنگهای چریکی و موج جدیدی را برای دیگران توجیه کند. از افرادی که تحت تأثیر او هستند میتوان حسن دست پرورده و شرفالدین را نام برد.
11- مهندس فیروزی سعی دارد که بین کمونیستها و مسلمانان ائتلاف به وجود آورد که خط مشی واحدی چه در داخل زندان و چه در خارج داشته باشند.
12- به اصطلاح چریکها همیشه در این فکر هستند با پلیس درگیری داشته باشند تا در بین زندانیان و ملاقاتهائی [ملاقاتیهایی] که میآیند انعکاس پیدا کند.
13- حسن عزیزی و عباسعلی مظاهری با تحریک کادرهای رهبری مسلمین سعی دارند با خارجیها تماس بگیرند و از آنان مجله و کتاب دریافت دارند.
14- محمدعلی سلیقه عراقی. رضا شلتوکی. باقرزاده و عادل خمسهای سعی دارند که با خارجیها تماس برقرار و مبارزات را در ایران برای آنان تشریح نمایند.
15- افرادی که با زندانیان زیاد تماس دارند عبارتند از: فردی از اتباع مصر. ارتور. فرناندو. مازن شفیق. فرد تبعه مصر اگر پلیس با او صحبتی بنماید با محمدعلی سلیقه عراقی در میان میگذارد. مازن شفیق خودش را چریک معرفی و سعی دارد که با هریک از افراد امنیتی صحبت کند برداشتش را نسبت به وضع ایران بد جلوه دهد و توهین مستقیم به شخص اول مملکت بنماید.
16- اصغر مصدق رشتی بقیه ترجمه کتاب بنیطرفی را از زندان خارج نموده و آدرس برادر این شخص را گرفته که کتابش را منتشر نماید و گویا صحبت کرده که اگر خبری بود و یا در سازمان امنیت که احضارش کردهاند حرفی مطرح شد به وسیله مادر یا برادر یوسف اسدیان به زندان برساند.
17- حسین خادم مسجدی. محمد رحیمی. ژورا عنبرچیان. یوسف اسدیان. احمد کابلی بحث و گفتگوی روزانه دارند. کابلی اظهار میدارد از افرادی است که مرتب فعالیت خواهد کرد.
18- مهدی محصل از افرادی است که سعی دارد عدهای را تحت تاثیر تعلیمات مارکسیستی قرار دهد و با بیژن چهرازی، که این شخص نیز از فعالین میباشد، مبارزات پیگیری در زندان داشته باشند.
19- رضا شلتوکی و تودهایها و افراد تحت نفوذ اینها سعی دارند که روابط عاطفی با پاسبانها و یا افراد بازرسی پیدا کنند که احتیاجات خود را که ممنوع است تهیه نمایند مثلاً سعی دارند مسئول فروشگاه را تحت تاثیر قرار دهند (به وسیله رشوه و یا روابط عاطفی) و در دنبالهاش شانتاژ تاکتیکی خود را مطرح خواهند کرد.
20- مهندس فیروزی. عادل خمسهای. عسگراولادی بحثهای اقتصادی که در روزنامهها موجود است جمعآوری و به نفع خود تفسیر و در اختیار دیگران قرار میدهند.
21- عادل خمسهای جزوهای راجع به نفت ایران و خاورمیانه تهیه کرده که در دسترس دیگران قرار میدهد.
نظریه شنبه:
1- به نظر میرسد منظور عبداله رضوی عماد از این سئوال فرار از این طریق میباشد.
2- احمدرضا مظفری با بهرام اردبیلی تماس زیادی دارد زیرا ضمن بازرسی متوجه شدم که جزوهها را به وی رد کرد.
3- احمد کروبی و اسداله لاجوردی و فیروز طاهرزاده از افرادی هستند که امکان پیوستن آنان به خرابکاران زیاد است.
4- مهندس فیروزی از افراد سابقهدار است که 15 سال در زندان بوده و مرتب برای افراد صحبت میکند.
نظریه یکشنبه:
1- اخیراً زندانیان ضدامنیتی را از سه بند در یک بند (بند یک) جمع و بدین ترتیب نسبتاً از تماس آنان با زندانیان عادی جلوگیری به عمل آمده است زیرا تمام امکانات را در داخل آن بند فراهم و حتی غذای آنان را از آشپزخانه به داخل بند میبرند این زندانیان فقط به منظور ملاقات با بستگان خود از داخل بند خارج میشوند که آن هم محدود است.
2- اعمال و رفتار آنان حتیالمقدور تحت مراقبت است. ط
در پرونده حبیباله عسگراولادی بایگانی شود. شرفالدین 20 /12
______________________
1. کاظم شفیعیها سال 1327 در خانواده¬ای بازاری در قزوین متولد شد. دانشجوی رشته جغرافی دانشگاه تهران بود که با سازمان مجاهدین خلق آشنا و جذب آن شد .وی از جمله کسانی است که در اواخر خرداد 1349 بنابر سیاستهای سازمان به همراه تیمی به کشور¬های حاشیه خلیج فارس رفت تا از آن جا به بیروت و نهایتاً به پایگاه¬های سازمان الفتح برود، اما در 5 مرداد 1349 آنها مورد سوءظن پلیس دبی قرار گرفته دستگیر می¬شوند که ادامه این قضیه به هواپیماربایی در مسیر دبی ـ بندرعباس منجر می¬گردد. وقتی هواپیما به اجبار در فرودگاه بغداد به زمین نشست آنها به دست بعثیها افتادند و به سختی شکنجه شدند تا آن که با دخالت ابونضال نماینده ساف از شکنجه و مرگ رهایی یافتند. شفیعیها به همراه دیگر دوستانشاز آن جا به پایگاه¬های الفتح در مرز اردن و لبنان رفتند .کاظم پس از طی دوره¬های آموزش نظامی به کشور بازگشت و به فعالیت خود در سازمان ادامه داد تا آن که در ضربه شهریور 1350 توسط ساواک دستگیر و محاکمه شد .او به دلیل ورود به فعالیتهای مسلحانه سازمان و اعزام به پایگا¬ه¬های الفتح محکوم به حبس ابد گردید و به عنوان اولین گروه کادر رهبری سازمان در داخل زندان قصر انتخاب شد. وی قبل از 1352 در زندان مشهد تغییر ایدئولوژی داد و به مارکسیسم گروید .او متعهد شد تا دو سال از بروز اعتقادات جدیدش خودداری کند، تا شأنیت مذهبی سازمان نزد مردم مسلمان ایران زیر سؤال نرود! شفیعیها پس از آزادی از زندان در سال 1357 به سازمان چریکهای فدایی خلق پیوست اما از آنها هم جدا شد و پس از مدتی با دیگر گروههای منشعب از فداییان همکاری کرد.
آقای عسگراولادی خاطرات تلخی از او در زندان مشهد و تهران دارد و می¬گوید: «در زندان مشهد مسائلی وجود داشت که رژیم خیلی دلش میخواست این مسائل را بداند. لذا تعدادی از ما را از زندان مشهد با قطار به سمت تهران و زندان اوین حرکت دادند. در مسیری که به تهران میآمدیم دست یکی از این منافقین ملحد شده به نام شفیعی[شفیعیها] با دست من در یک دستبند بود. به محض این که دستبند را به دست ما دو نفر زدند به او گفتم: کاظم! تا حالا هرچه بودی، هر چه بودم، گذشت؛ الان ما دو تا را به یک دستبد بستهاند، چهرهات را باز کن، قیافهات را باز کن، سرنوشتمان به هم گره خورده است. از آن جا ما را به زندان اوین آوردند و حدود شصت روز در یک سلول دونفره با هم بودیم. در طول این شصت روز بسیاری از حقایق سازمان در بحثهایی که بین ما گذشت، آشکار شد و تمام آن چه من باید از این سازمان بفهمم، فهمیدم. البته شهید لاجوردی و آقای حاج حیدری جلوتر از اینها ماهیت این سازمان را شناخته بودند، اما من به اندازه آنها به یقین نرسیده بودم که در این مدت به آن رسیدم. در مدتی که با شفیعی[شفیعیها] در سلول بودیم، مرتب میآمدند و مرا برای بازجویی میبردند... حتی از سلول ما استراق سمع میکردند و بعضی چیزها که ما دو نفر با هم گفتگو میکردیم در بازجوییها مطرح میکردند ولی من چیزی که از اسرار باشد با او نمیگفتم و فقط میخواستم که اسرار آنها را متوجه شوم، لذا چیزی که بر علیه افکار و عقاید باشد، نمیگفتم ولی او حرفهایی که میزد همه بر علیه خودش و سازمانشان بود. نکته قابل توجه و جالب این جاست که پس از این که متوجه شدند اگر ما دو نفر در کنار هم باشیم به نفع رژیم نیست و من خیلی اسرار که ممکن است به نفع رژیم باشد[نباشد] مطلع میشوم، او را از سلول بردند... وی دشمنی زیادی با ما داشت. روز بعد از اعلام مواضع منافقین مبنی بر این که روزه نمیگیریم و نماز نمیخوانیم، من در یکی از راهروهای زندان داشتم قدم میزدم. این آقای کاظم شفیعی[شفیعیها] از روبرو به سمت من میآمد، به من که رسید به او سلام کردم اما او روی خود را برگرداند و از کنار من گذشت. من به راه خود ادامه دادم و تا انتهای راهرو رفتم و برگشتم. در محل تلاقی من با کاظم شفیعیها سلولی بود که طلبهای در آن بود، موقع بازگشت دیدم او در حال گریه است... نمیتوانستم بیتفاوت باشم، پیش او رفتم و گفتم: چرا گریه میکنی؟... گفت: برای تو گریه میکنم! گفتم: چرا برای من گریه میکنی؟ گفت: من دیدم که تو به کاظم سلام کردی، با این حال که تو جای پدر او هستی او روی خود را برگرداند. تو که محکوم به زندان ابد هستی این جا چه جوری میتوانی با این وضع تحمل بکنی؟! من یک جمله به زبانم جاری شد که قبلا فکر نکرده بودم، واقعا عنایت خدایی بود، من به او گفتم: ما را خدا دارد تربیت میکند، اما نمیدانم برای کجا تربیت میشویم؟ شما نگران این موضوعات نباش، این موضوعات اسباب تربیت ماست و هم چنین اسباب تربیت شما که مدت کوتاهی این جا هستی. ( خاطرات عزت شاهی، 427، 428 و 547 و خاطرات عسگراولادی، صفحه 220 و 221. نمونهای از مباحث عقیدتی ایشان با شفیعیها در صفحه 27 گفت و شنود با آقای عسگراولادی، ماهنامه شاهد یاران، شماره 39، بهمن 87، آمده است)
2. بهمن بازرگانی در سال ١٣٢٢ در ارومیه در میان خانواده¬ای فقیر به دنیا آمد. تحصیلات عالی را در تهران گذراند و مهندسی راه و ساختمان را از دانشکده فنی دانشگاه تهران اخذ کرد. در دوران تحصیل با علی باکری و ناصر صادق آشنا شد و از طریق آنها در سال ١٣٤٤ به محمد حنیف¬نژاد معرفی گردید؛ و در واقع چند ماه پس از تشکیل سازمان، به عضویت آن درآمد و به زودی در سطح مسئولان قرار گرفت. در سال ١٣٤٧ مسئولیت تعلیماتی شاخه تبریز را به عهده گرفت و در اوایل سال ١٣٥٠ مسئول مطالعه اجتماعی منطقه آذربایجان و عشایر منطقه گردید. در همین دوران، مطالعه منطقه¬ای کردستان را، به عنوان حوزه¬ای مساعد برای جنگ چریکی، سامان داد. برادرش محمد بازرگانی نیز توسط وی به سازمان معرفی گردید که در بهار سال ١٣٥١ اعدام شد. سرانجام بهمن بازرگانی در اوایل شهریور ماه ١٣٥٠ به هنگام خروج از محل کارش دستگیر گردید و پس از طی دوران بازجویی به حکم دادگاه نظامی شاه با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد. وی از سال 1351در زندان تهران مارکسیست شد ولی با توافق مرکزیت سازمان در زندان، تغییر ایدئولوژی خود را علنی نکرد. بعدها به زندان مشهد منتقل گردید. کسانی که تا آن زمان در زندان بودند، از ابراز عقیده واقعی خود بیم داشتند .اگر نماز میخواندند مصلحتی و سیاسی بود، و بدون وضو هم می¬خواندند، اگر نهج البلاغه و قرآن باز می¬کردند فقط به آن نگاه می¬کردند ولی نمی¬خواندند، از جمله کاظم شفیعیها و حسن راهی از زندان مشهد، زین العابدین حقانی و علیرضا زمردیان از شیراز، احمد بناساز نوری و بهمن بازرگانی از مرکزیت. در سال ١٣٥٤ پس از افشای تغییر ایدئولوژی مرکزیت سازمان در بیرون از زندان وی نیز مارکسیست شدن خود را اعلام داشت. درباره نقش او در روند دگردیسی ایدئولوژیک مجاهدین خلق، مسائلی شایع بوده است که به گفته خود وی، اغلب توسط مسعود رجوی اشاعه یافته تا این دگرگونی را انفرادی، مجزّا و مستقل از جوهر التقاطی ایدئولوژی سازمان جلوه دهد. لطفالله میثمی در کتاب خاطراتش در خصوص عقاید بازرگانی نوشته است: بهمن در زمینه استراتژیک و دانش طبقاتی قوی بود، ولی از نظر ایدئولوژیک به معنای دانش قرآنی ضعف داشت .او در زمینه ریشهیابی و منشأیابی، فرد صاحب نظری به حساب می¬آمد. در اوین، جزوهای به نام منشاء ایمان نوشت که ریزنویسی شده بود ... بهمن بازرگانی پس از آزادی و پیروزی انقلاب از فعالیتهای سیاسی کناره گرفت و به زندگی مرفهی روی آورد و به خارج از کشور رفت .(سازمان مجاهدین خلق ؛ پیدایی تا فرجام، جلد اول، صفحه 433 و خاطرات عزت شاهی، صفحه 425 و 426)
منبع:
کتاب
حبیبالله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 348