تاریخ سند: 29 مهر 1357
موضوع: اظهارات حبیبالله عسگراولادی در مورد خمینی
متن سند:
به: عرض میرسد تاریخ: 29 /7 /1357
از: 322
موضوع: اظهارات حبیبالله عسگراولادی در مورد خمینی
نامبرده در یک مذاکره کاملاً خصوصی سئوال نمود که آیا دانشجویان به کلاس خواهند رفت یا خیر؟ که در جواب گفته شد مطابق اعلامیههائی که به وسیله بعضی از دانشجویان منتشر شده انتظار میرود از اعتصابهای طولانی خودداری گردد زیرا خطر تعطیل دانشگاهها میرود و اعتصاب کارکنان دانشگاهها نیز تا حدودی باعث انجام اعتصاب دانشجویان گردیده است. شخص مورد بحث (عسگراولادی) سپس اطلاعاتی که از دوستان خود شنیده بود به شرح زیر مطرح کرد.
وی بیان داشت متن اعلامیه خمینی نشان دهنده مصمم بودن او در مبارزه جّدی با نظام شاهنشاهی بوده و در ضمن مشخص میکند که خمینی به این نتیجه رسیده که کادرهای مذهبی قادر به دست گرفتن حکومت بوده و دیگر نیاز جدی به کمک عناصر جبهه ملی و غیرمذهبی ندارد و معین میکند که او تصمیم به خلع سلاح کردن تمام عناصری دارد که به نحوی از مخالفت با سلطنت یا میترسند و یا واقعاً علاقهای به برکناری رژیم سلطنت ندارند، به خصوص طرح این مطلب که تمام کسانی که در زمان سلطنت پهلوی به نحوی مصدر امور مهمی بودهاند حق تصدی امور را ندارند، جالب است. حبیبالله عسگراولادی همچنین ادامه داد که اعلامیه جدید گویا برای خود فعالین گروه خمینی در تهران کاملاً مفهوم نیست و نمیدانند چرا خمینی با چنین صراحتی به جبهه ملی حمله کرده است، عسگراولادی معتقد بود که شاید خمینی خواسته است که بدین وسیله اعتراض خود را به مذاکرات دولت و رهبران جبهه ملی اعلام کرده تا جلو هرگونه سازشکاری را در آینده بگیرند زیرا خمینی گفته است هر طرحی که لازمهاش بقای سلطنت باشد به نظر او مطرود است و جبهه ملی و سایر گروههای میانه رو تا به حال هرگز خارج از قانون اساس صحبتی نکرده و سلطنت مشروطه را قبول کردهاند.1 عسگراولادی حدس میزد که این اعلامیه در واقع مقدمه تهیه زمینه برای اعلام تشکیلات قوی و یکپارچه طرفداران خمینی است که باید در برگیرنده باشد و جای زیادی برای جبهه ملی و سایر گروههای سیاسی باقی نگذارد. عسگراولادی افزود که در اعلامیه جدید جواب امثال امینیها به روشنی داده شده و خمینی امید بسیار زیاد خود را از یک کودتای مترقی ارتش که کودتائی ضد سلطنت باید باشد مخفی نکرده و سعی کرده باز هم ارتش را تحت تأثیر قرار دهد. به نظر عسگراولادی گویا چنین سیاستی تا به حال کاملاً ناموفق نبوده و نشانههائی از نارضایتی ارتشیان به چشم میخورد و اصولاً چون ارتش 50 سال فرمانبرداری از سلاطین پهلوی را عادت کرده برگرداندن آن کار سادهای نیست و زمان میخواهد و در ضمن گفتههای خمینی میتواند به خاطر مساعد کردن شرایط جنگ مسلحانه تودهای نیز باشد که در آن صورت ارتش کمتر علاقهای به درگیر شدن را داشته باشد.
حبیبالله عسگراولادی به طور کلی علل حمله خمینی را به چیگراها چنین توجیه کرد که در این چند ماهه اخیر گروههای چپی بالاخص سازمان فدائیان خلق ضربات زیادی به گروههای مذهبی زدهاند به ویژه آن که سه گروه مختلف از سازمان فدائیان خلق که گویا در بین آنها هم آهنگی موجود نیست در سه اعلامیه جداگانه که یکی از آنها البته بدون اسم بوده است به نظرات خمینی و شخص او حمله کرده و قصد بیاعتبار کردن وی و نظریاتش را داشتهاند و حتی گویا گروهی از آنها از زندان نیز اعلامیهای به خارج فرستاده و شدیداً به نظرات خمینی و مذهبیون تاختهاند و این مسائل باعث شده که خمینی با صراحت به این مخالفتها جواب دهد چون خمینی اعتقاد دارد که در مرحلهای از مبارزه قرار دارد که میتوان و باید جلو کمونیستها را گرفت و از رخنه آنها به سازمانهای مذهبی و اصولاً مؤثر شدن در جنبش جدید جلوگیری کرده،2 البته عسگراولادی با این نظر شنونده که در این مورد زیاده روی صورت گرفته و ممکن است لطمات جدی به نهضت زده و باعث سوء استفاده دستگاه حکومتی شود نیز مخالف نبود و فکر میکرد که اعلامیههای بعدی خمینی احتمالاً این قضایا را روشنتر میکند و در هرحال بین نظرات جدید خمینی در مورد مطرود شمردن تمام کسانی که نظریات مذهبی و حکومت اسلامی را قبول ندارند با سخنرانیهای سابق او که اعتقاد داشت در یک حکومت اسلامی مخالفین مرامی حق اظهار نظر دارند اختلاف وجود دارد و نشانههای یک تغییر روش خمینی در مبارزه با گروههای غیرمذهبی دیده میشود.
نظریه بخش 322 ـ طرح موارد بالا به وسیله نامبرده صحت دارد و هرگونه اقدام سبب شناسائی منبع و به خطر افتادن موقعیت اجتماعی و خانوادگی او خواهد شد.
توضیحات سند:
1. مواضع جبهه ملی در سال 1357: در 30 تیر 1357 «اتحاد نیروهای ملی» به «جبهه ملی چهارم» تغییر نام یافت. در این تشکل، ریاست هیأت اجرایی برعهده دکتر کریم سنجابی و اعضای آن بختیار، فروهر، حسیبی و مبشری بودند. در شهریور 57 سران جبههملی برای تحقق خواستههای خود در چهارچوب قانون اساسی و کسب برخی امتیازات مشغول مذاکره و چانهزنی با دولت شریف امامی بودند. اما حضور میلیونی مردم در مراسم عید فطر و متعاقباً کشتار مردم مسلمان در 17 شهریور معادلات طرفین را برهم زد.
در وضعیت انقلابی کشور طی نیمه دوم همین سال، گسترش تعارض میان نیروهای انقلابی، جبهه ملی ناچار شد مقابل رژیم مواضع تندتری اتخاذ کند. اما همچنان خواهان انجام اصلاحات در قالب قانون اساسی بود. سنجابی رهبر جبهه ملی مصاحبهای در 19 مهر 57 اعلام کرد: «سلطنت مشروطه را رد نمیکنیم و با آن مخالفتی نداریم. آنچه ما میخواهیم از بین رفتن کامل استبداد است.»
سنجابی حتی پس از ملاقات با امام در پاریس (آبان 57) از اعلام غیرقانونی و نامشروع بودن رژیم سلطنتی خودداری کرد و تنها با ملاحظه قاطعیت امام و برای حفظ موقعیت و کسب وجهه مردمی بود که با صدور بیانیه سه مادهای به خواست رهبر انقلاب و مردم مبنی بر اعلام غیرقانونی بودن نظام پادشاهی و عدم امکان سازش با آن گردن نهاد.
البته ملیون لیبرال علیرغم اعلام موضع علنی در خفا همچنان به دنبال سازش با رژیم شاه بودند. پس از بازگشت سنجابی از پاریس و بازداشت ظاهری وی و داریوش فروهر، ملاقاتهای با سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک و شخص شاه داشتند. سنجابی در دیدار با مقدم گفت: «ما ممکن است برای شاه به منزله آخرین تیر ترکش باشیم.»
در این مقطع و در پی رهنمود امریکا، شاه به مذاکره و آشتی با مخالفان میانهرو یعنی ملیگراها میاندیشید. شاه از تمایل و شرایط ملیون برای سازش از طریق غربیها و واسطههایی مانند احسان نراقی مطلع بود. نراقی از رهبران جبهه برای شاه پیام آورده بود که آنان تحت شرایطی حاضرند با پشت کردن به مذهبیون با شاه برای تشکیل دولت به توافق برسند. شاه نیز پس از مذاکره مستقیم با ملیون به آنان پیشنهاد تشکیل دولت داد. سران جبهه نیز در جلسات داخلی خود کلیت پیشنهاد را پذیرفته و در پی یافتن فرد مطلوب و نیز حل مشکل خود با امام سازش ناپذیر و به اصطلاح مجاب کردن یا دور زدن ایشان بودند.
اما شاهپور بختیار بدون هماهنگی با شورای جبهه، کار را با شاه تمام کرد و خبر انتصاب او به سرعت منعکس شد. شورای جبههملی هم در واکنشی انفعالی و برای حفظ وجهه خود و در واقع برای تلافی تمرد و زیادهخواهی بختیار او را از جبهه اخراج و همکاری با وی را تحریم کرد. اسناد به دست آمده از ساواک نیز گواه روشنی بر سازشطلبی جبههملی میباشند.
ساواک در گزارش از جلسۀ داخلی جبهه ملی در مورد موضع آنها مینویسد: «بحث در مورد اعلامیه خمینی شد که قانون اساسی کافی برای سرنگون کردن رژیم سلطنت نیست و نظر آقایان خواسته شد، همه افراد به اتفاق گفتند راه ما همان راه قانون اساسی است.» (سند شماره 25826 /20ﻫ12 مورخ 25 /11 /2536 برابر با 25 بهمن 1356) (جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، صفحه چهارده و پانزده مقدمه، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
2. پیام امام خمینی(ره) به ملت ایران به مناسبت آغاز سال تحصیلی در مهر ماه 57: اشاره و تحلیل آقای عسگراولادی به پیام امام خمینی به مناسبت آغاز سال تحصیلی سال 57، مربوط است. امام در این پیام تلاشهای گروههای کمونیست و ملیگراها برای توجیه نظام شاهنشاهی و یا وابستگی به ابر قدرتهای شرق و غرب را، انحراف از نهضت و قیام ملت دانسته و به دانش آموزان و دانشجویان هشدار میدهد که مراقب ترفندهای آنها باشند و فریب خوردگان آنها را راهنمائی و هدایت نمایند. گوشههایی از این پیام به شرح زیر است:
... هان، اى عزيزان من! در محيط مدارس و دانشگاهها و دانشسراها آگاهانه و متعهد بپاخيزيد و به هم پيونديد و براى نجات اسلام و كشور كوشش كنيد و قبل از هر چيز عملًا از احكام پر ارج اسلام كه سعادت ملتها را بيمه نموده است پيروى كنيد، و جناحهايى را كه در اثر تبليغات اجانب، فريب خورده و بعضى مكتبها را پذيرفتهاند و يا به آنها تمايل پيدا كردهاند، از حيله دشمن آگاه كنيد و جنايتهاى سران حيله باز مكتبهاى منحرف را افشا كنيد و براى نجات كشور، از تفرقه و تشتت، سخت احتراز كنيد و با صراحت خواستهاى ما را كه خواست همه مستضعفين است به آنان گوشزد كنيد و شعار ما را كه شعار ملت محروم و مظلوم است به آنان پيشنهاد كنيد، باشد كه با شناخت صحيح به شما بپيوندند و از طرف من به آنان بگوييد اسلامى كه شما از زبان ديگران يا نا آشنايان به مكتب قرآن شنيده¬ايد و يا منحرفان تفرقه طلب و عمال استعمارگران به شما معرفى كردهاند اسلام نيست؛ بياييد اسلام عزيز را از دانشمندان آشنا به منطق قرآن بشنويد و در آن، چيزى را كه بالاتر از آمال و افكار شماست بيابيد و گول مبلغان استعمارگران را مخوريد؛ يك نظر سطحى به وضع سران اين گونه كشورها كافى است كه شما را بيدار كند. ديروز ديديد كه رهبر چين[منظور هواکوفنگ است که بعد از واقعه 17 شهریور به دیدار شاه آمد] از روى نعشهاى عزيزان ما كه به دست دژخيمان شاه به جرم آزادي خواهى به خاك و خون كشيده شدند، گذشت و با كمال وقاحت رسماً از شاه پشتيبانى نمود و آن هم شوروى و كرملين نشينان كه چه در 15 خرداد و چه امروز از كشتار عمومى شاه پشتيبانى كردند و مىكنند. تمامى قدرتمندان كمونيست از خون ملتهاى مستضعف براى نابودى بشر، آلات قتاله تهيه مىكنند و آن هم امريكا ـ جهانخوار بزرگ ـ كه حالش بر همه واضح است....موافقت با نظام شاهنشاهى چه به صراحت و چه به وسيله طرحى كه لازمهاش بقاى آن است، خيانت به اسلام و قرآن كريم و مسلمين و ايران است؛ و هركس با هر اسم با آن روى موافقت نشان دهد مطرود و اجتناب از او لازم است. بيرون راندن تمام عناصرى كه در زمان سلطنت پهلوى متصدى امور مهمۀ كشور بودهاند مثل وزارت و وكالت كه اينان بدون استثنا شريك جرم و آلت اجراى مقاصد اجانب با شاه بودهاند و بايد از تصدى امور كشور بركنار باشند و محاكمه و مجازات شوند و فرقى نيست بين موافقين دولت و آنان كه با فرصت طلبى و فريبكارى، خود را به صورت مخالف درآوردهاند و به فرياد برخاستهاند و آنان كه دم از انتخابات آزاد و عمل به قانون اساسى مىزنند؛ زيرا تمام اينها كوشش دارند با اين نغمههاى شيطانى، شاه را حفظ كنند و بساط سوء استفاده را ادامه و رونق دهند و غارتگران بين المللى را در چپاول مخازن ما كمك كنند...اگر از استادان و دبيران و سران قوم، انحرافى از مقاصد ملى و دينى كه سرنگونى رژيم پوسيده در رأس آن است ديديد، شديداً اعتراض كنيد و راه ملت را كه راه خداست به آنان پيشنهاد كنيد و در صورتى كه نپذيرفتند، از آنان احتراز كرده و صريحاً مقاصد منحرف آنان را براى مردم مظلوم شرح دهيد؛ كه اينها خائن به دين و ملت و كشورند و مىخواهند شاه و اربابان او و چپاولگران بين المللى به غارتگرى خود ادامه دهند و ملت را به حال فقر و عقب ماندگى نگه دارند...شما و ما و ساير قشرها مكلفيم به ارتش بفهمانيم كه بايد زنجير تسلط اجانب را با قدرت نظامى پاره كند و به ملت بپيوندند و كشور را از ننگ فرمانروايى مستشاران اجانب برهانند؛ زيرا صلاح دين و دنياى همگى در آن است و بدون سرنگونى رژيم شاه، نجات امكان ندارد. بايد ارتشيان را آگاه گردانيد كه شاه و عمال سرسپرده او، شما را در راه مقاصد شوم خود و ابرقدرتها و (غارتگرانِ ضعفا) به خدمت مىگيرد، كه حفظ منافع اجانب و همدستى با اسرائيل نمونه آن است و كشته دادن و ننگ از آنِ شماست و حفظ مقام و ادامه ستمگرى و غارتگرى از آنِ او و ستمگران است. هلاكت و برادركشى، نصيب درجه داران جوان و سربازان است و استفاده و عياشى براى ديگران. بايد خود را از شرّ شاه نجات دهند و شاهد پيروزى را در آغوش كشند...
بسيار هوشمندانه به مسائل روز نظر كنيد و گول خدعههاى دستگاه شاه را كه با طرحهاى مختلف مىخواهد ايجاد نفاق كند نخوريد؛ زيرا از قرارى كه شنيده مىشود، مىخواهند گروهى از دست نشاندگان و مأمورين شاه را وادار كنند و در دانشگاهها شعارهاى كمونيستى بدهند تا مردم را از خطرات آن بترسانند. «حزب توده» حزب كثيف مرتبط به دستگاه شاه است و تمام شعارها و نمايشها براى سست كردن نهضت اسلامى و نجات شاه از سقوط و برقرار داشتن دستگاه چپاول و پايدار ماندن چرخهاى سوء استفاده از مخازن ملت محروم است، شما دانشجويان عزيز موظفيد اين نقشه شيطانى را نقش بر آب كنيد... (صحیفه امام، جلد سوم، صفحه 483 تا 488)
منبع:
کتاب
حبیبالله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 519