تاریخ سند: 4 خرداد 1349
موضوع: ناصر مکارم شیرازی
متن سند:
از: 2/ ﻫ تاریخ: 4 /3 /1349
به: 316 شماره: 1099/ ﻫ
موضوع: ناصر مکارم شیرازی
پیرو 1049/ ﻫ – 31 /2 /49
ساعت 1130 روز 31 /2 /49 ناصر مکارم شیرازی به اتفاق آقایان محمدتقی راسخی1 ساکن فعلی تهران و سیدرضا حسینی متکازینی اهل بهشهر و ساکن قم به نکا وارد و وسیله اهالی و کسبه از مشارالیه استقبال به عمل آمده و پس از اندکی توقف به بهشهر حرکت وساعت 1230 روز مزبور در حالی که وسیله آقایان حاج شیخ محمد مهدوی اشرف و روحانیون، کسبه و متصدیان انجمن جوانان مسلمان بهشهر از جمله میرعبدالواحد بنیکاظمی استقبال از وی به عمل آمده و به بهشهر وارد و در منزل شیخ محمد مهدوی اشرف معروف به شاهرودی با همراهان ساکن گردید و ساعت 1800 همان روز رئیس شهربانی به اتفاق رئیس اطلاعات بهشهر به منزل آقای شاهرودی رفته و با یادشده ملاقات و از وی تعهد اخذ گردیده است. ضمناً ناصر مکارم شیرازی شب شام در منزل شیخ سلیمان اسلامی میهمان بوده.
نظریه منبع: آقای ناصر مکارم شیرازی که نویسنده مجله مکتب اسلام در حوزه علمیه قم میباشد بنا به دعوت میرعبدالواحد بنیکاظمی رئیس انجمن جوانان مسلمان بهشهر به این شهرستان مسافرت و عصر پنجشنبه ساعت 2000 در مسجد نصیرخان و عصر جمعه ساعت 2000 در مسجد ملاصفرعلی بهشهر به منبر رفته است.
نظریه رهبر عملیات: مشروح جریان سخنرانی ناصر مکارم شیرازی در مساجد فوق و در مسجد جامع بندرگز متعاقباً به استحضار خواهد رسید. با پرونده ناصر مکارم شیرازی ارائه شود. 11 /3
توضیحات سند:
1. محمدتقی راسخی لنگرودی فرزند شعبان در سال 1307ش در خانوادهای روحانی در قم به دنیا آمد. بعد از فراگیری دروس ابتدایی، به حوزه علمیه قم رفت و مدت هفت سال به تحصیل علوم دینی پرداخت. سپس راهی دانشکده الهیات شد و لیسانس گرفت و در سِمت دبیری به تعلیم و تربیت مشغول گردید. در سال 1335ش به بهشهر آمد و در کنار تدریس، به فعالیتهای فرهنگی و تبلیغ و ترویج آموزههای دینی مشغول شد. در سال 1349ش به تهران منتقل گردید و در سال 1355ش بازنشسته شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان اولین فرماندار بهشهر به فعالیت پرداخت و در سال 1359ش، در دایره سیاسی عقیدتی ارتش، به تدریس معارف مشغول شد و در دهههای 70 و 80 در روزنامه رسالت فعالیت نمود. استاد محمدتقی راسخی در فرورین ماه سال 1391ش از دنیا رفت.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک - کتاب اول صفحه 393