زندگینامه
تولد
سیدعلیاکبر پرورش در اول تیر ماه 1321ﻫ ش در خانوادهای مذهبی و متوسط در محله چهارسوق شیرازیهای اصفهان به دنیا آمد. پدرش مرحوم سیدحسین رفیعایی، از نوادگان میرزا رفیعا،[1] یکی از استادان علامه مجلسی بود که در سال 1326 ﻫ ش دار فانی را وداع گفت و علیاکبرِ شش ساله تحت سرپرستی مادر و در کنار داییهای خود نصرالله، حسن و علی پرورش که از هنرمندان معروف نقرهساز و ضریحساز اصفهان بودند رشد یافت. بعد از مرگ پدر به تقاضای مادر نام خانوادگی وی از سید اکبر رفیعایی به پرورش تغییر یافت.
کودکیاش با سختی و بازیگوشی توأم بود ولی در عین حال به شعر و ادبیات علاقه وافری داشت.[2]
پرورش از دوره نوجوانی و تحت تأثیر روحانیون محل سکونت و پس از آموختن مطالب اولیه دینی به فعالیت در مجامع دینی پرداخت. آیتالله شهید دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی از جمله روحانیونی بود که علیاکبر، افتخار آشنایی با وی را در دوران نوجوانی پیدا کرد. آیتالله بهشتی در آن زمان در قم مشغول به تحصیل و تدریس بودند و در ایام تعطیل به اصفهان میآمدند و بخصوص در محله پدری خود به فعالیتهای دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میپرداختند.
پرورش همچنین در سالهای نوجوانی و جوانی با مرحوم آیتالله سیدمصطفی بهشتینژاد آشنا شد.[3]
از دیگر علمای بزرگی که استاد پرورش ارتباط دیرینهای با ایشان داشت، آیتالله سید حسین خادمی بود:
«از دیرباز با جناب آقای خادمی آشنا بودم و از ایشان استفاده میکردم.»[4]
تحصیلات
سید علیاکبر پرورش دوره ابتدایی را در دبستان مفید و تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای صائب، علیه و کازرونی گذراند و سپس در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه اصفهان به تحصیل پرداخت و در اوایل سال 1344 ﻫ.ش فارغالتحصیل شد.
پایاننامه تحصیلی دوره لیسانس ایشان «امامت امام دوازدهم از نظر عقل و نقل» بود که تحت نظر آقای دکتر محمدباقر کتابی تدوین شده است. رساله استاد پرورش نشان میدهد در آن زمان از منابع معتبر تفسیری و حدیثی عربی و فارسی بهره بردهاند. نهجالبلاغه، تفسیر المیزان، تفسیر طنطناوی، بحارالانوار علامه مجلسی، اکمالالدین شیخ صدوق، شبهای پیشاور از سلطانالواعظین شیرازی و صوت العدالۀالانسانیه از جرج جرداق از جمله منابع این رساله میباشند.[5]
وی دوره فوق لیسانس کارآموزی دبیری را در سالهای 44 و 45 در دانشسرای عالی تهران گذراند و سپس خدمت وظیفه عمومی را در ژاندارمری فارس انجام داد. او پس از بازگشت به اصفهان در سال 1347 با دختری از خانواده مصحّف (خواهر آقای مهندس عبدالعلی مصحّف، از مبارزان نهضت اسلامی و داماد مرحوم علامه محمد تقی جعفری) ازدواج کرد. ثمره این زندگی مشترک شش فرزند شد.
استاد پرورش همزمان با تحصیل در دانشگاه، شغل معلمی در مدارس اصفهان را به صورت حقالتدریس آغاز کرد و پس از اتمام تحصیلات به مطالعه متون اسلامی به ویژه قرآن و نهجالبلاغه پرداخت و استفاده از استادان برجسته همچون علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، علامه محمدتقی جعفری و استاد شهید مرتضی مطهری را به اشکال مختلف در دستور کار خود قرار داد. برخی مکاتبات ایشان با علامه طباطبایی(ره) باقی مانده است.[6]
استاد شهید مرتضی مطهری ضمن نقل تعبیری از آقای پرورش در کتاب سیری در نهجالبلاغه از ایشان یاد کردهاند. در سالهای بعد استاد پرورش با حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی آشنا شدند و تا پایان عمر، این دو، بخصوص در مباحث قرآنی مبادلات علمی داشتند. آقای پرورش در اصفهان به همراه استاد محمد فولادگر از آیتالله سیدعبدالحسین طیب نویسنده تفسیر معروف «کلمالطیب» بهره میبردند. بدینگونه عمده سخنرانیها و کلاسهای ایشان به مباحث قرآنی، شرح نهجالبلاغه و بیان تاریخ اسلام و مسائل سیاسی اجتماعی اختصاص مییافت و در سخنرانیهای خود با استفاده از شعر و داستان و ... به سخنان خود جذابیت فوقالعاده میداد.
وی در زمان حیات خود از افرادی نظیر علامه محمدتقی جعفری، شهید آیتالله دکتر سید محمدحسینی بهشتی و استاد شهید مرتضی مطهری برای حضور در جلسات اصفهان دعوت میکرد تا دیگران از محضر آنان استفاده کنند.
از سال 1352 تا 1354 استاد سید علیاکبر پرورش در مسجد آیتالله سیدحسین خادمی تفسیر میگفتند و از آن رو که تفسیرشان تفسیری بهروز و مصداقی بود، بیشتر جوانهای تحصیل کرده در این جلسه شرکت میکردند و شبستان تقریباً پر میشد. شهربانی اصفهان یکی از این جلسات را چنین گزارش میکند:
برابر اطلاع واصله آقای پرورش .... روزهای دوشنبه هر هفته از ساعت 1930 الی 2200 در مسجد نو حاج رسولیها در مورد ایمان به خدا و خصایص حضرت محمد(ص) و علی ابن ابیطالب(ع) سخنرانی مینماید. مستمعین وی حدود 300 الی 400 دانشآموز میباشد.[7]
استاد پرورش علاوه بر جلسات اصفهان در سایر شهرها نیز اقدام به برگزاری جلسات تفسیر مینمود:
«ساعت 1930 روز 7 /6 /2535 جلسه آموزش و تفسیر قرآن در مدرسه کورش آریاشهر [فولاد شهر] با حضور حدود 50 نفر از ساکنین آریاشهر برقرار شده بود که آقای پرورش از اصفهان دعوت و تفسیر قرآن را به عهده داشت. در این جلسه نامبرده صرفاً مسائل دینی را مطرح نمود.»[8]
فعالیتهاى سیاسى مذهبی
سفر چند روزه مرحوم پرورش در معیت استادش، آیتالله سیدمصطفی بهشتینژاد به قم پس از فوت آیت اللهالعظمی سید حسین بروجردی در فروردین 1340 و آشنایی بیشتر با مرجعیت شیعه و حوزه علیمه قم از جمله اولین تجربههای سیاسی اجتماعی او در همراهی با روحانیت و مرجعیت بود.
«آن سالها من نوجوانی بودم که زیاد متوجه فعالیتهای سیاسی نمیشدم، فقط یادم میآید که وقتی فوت آیتالله بروجردی اعلام شد، حاج آقا مصطفی بهشتی (که از شاگردان حاج آقا رحیم ارباب بود و من از جمله مریدان ایشان بودم) به من پیشنهاد کردند که همراه عزاداران دیگر به قم برویم که پذیرفتم و شاید شش روزی را در قم گذراندم. در تمام مراسم حضور داشتم؛ ازدحام جمعیت در قم غیر قابل تصور بود؛ در آنجا آقای فلسفی سخنرانی کردند. سخنرانی مهیج ایشان در صحن حضرت معصومه، در مورد عظمت علمی آقای بروجردی بود. گروهها و هیئتهای عزاداری اشعاری را به صورت دسته جمعی میخواندند. به یاد دارم عکسهایی از آیتالله پخش میکردند که قطعه شعری عربی زیر آن عکس نوشته شده بود بدین مضمون:«زمانه در پرورش همانندی چون تو عقیم خواهد بود (... انّ الزمان لمثله لعقیم)» در بازگشت هم به همراه حاج آقا مصطفی بهشتی بودم.»[9]
زمانی که حضرت امام خمینی(ره) عَلَم مبارزه با طاغوت را به دست گرفت، استاد پرورش نیز با تهیه و تدوین اعلامیه در آگاهی بخشی مردم سهیم و با این حرکت توفنده همراه شد.
«تعدادی از اعلامیهها را خودم بدون ارتباط با جاهای دیگر در مورد انقلاب و ... مینوشتم و دوستان تکثیر میکردند. وسایل تکثیر را برخی داشتند و یا دست دوم از چاپخانهها میگرفتند و از آنها پس از بازسازی استفاده میکردند. [البته] این کار مشکلات خیلی زیادی داشت و چیز به درد بخوری هم نبود. گاهی خود آقای صلواتی مینوشت و گروه ایشان تکثیر میکردند. گاهی زهتاب و گاهی آقای حداد مینوشت. گروههای مختلفی بودند که معمولاً سران آنها با یکدیگر ارتباط داشتند. سران اینها هم آقایان زهتاب، حداد، صلواتی و میر محمد صادقی بودند.»[10]
در پی آزادی حضرت امام خمینی(ره) در فروردین 1343 مرحوم حضرت آیتالله خادمی و جمعی از علمای اصفهان برای دیدار ایشان به قم رفتند. در این سفر جمعی از فعالین دینی، سیاسی اصفهان از جمله سیدعلیاکبر پرورش نیز علما را همراهی میکردند. این دیدار دستهجمعی اولین آشنایی مستقیم پرورش با امام خمینی(ره) بود و آشنایی نزدیکتر با دیگر علما و مبارزین اصفهانی را برای این دانشجوی جوان اصفهانی به همراه داشت:
«وقتی آقای خادمی میخواستند به قم تشریف ببرند، به لحاظ شخصیت علمی و معنوی ایشان، همه مردم اصفهان فهمیدند. این بود که تعداد زیادی به دنبال ایشان روانه قم شدند. آقای خادمی مسجدی به نام مسجد حاج رسولیها داشتند که در چهارباغ پایین بود و در مسجد بازار هم نماز میخواندند، به همین دلیل افراد زیادی از این دو منطقه به سوی قم به راه افتادند. به دنبال اتوبوسی که آیتالله خادمی را به سوی قم میبرد، تعدادی دیگر از علما و مردم عادی نیز در اتومبیلهای مختلف حرکت کردند. از جمله علمایی که یادم میآید، با کاروان همراه شد، حاج آقا فخر کلباسی بود. برنامه دیدار هم خیلی منظم بود. یعنی افراد، خودشان به زیارت حضرت معصومه(س) میرفتند و بعد، برای دیدار آیتالله خمینی [دسته جمعی] راهی منزل ایشان میشدند. وقتی آیتالله خادمی به دیدار حاج آقا روحالله رفتند، من همراهشان بودم. گروه زیادی از مردم اصفهان هم به دنبال آیتالله خادمی، وارد منزل قدیمی حاج آقا روحالله شدند. یادم میآید، وقتی وارد منزل شدیم، آیتالله خمینی جلو پای آقای خادمی بلند شدند و به ایشان احترام بسیار گذاشتند. موقع خداحافظی هم حاج آقا روحالله بخشی ... با آقای خادمی آمدند، حاج آقا فخر کلباسی هم در آن مراسم سخنرانی شیوای عارفانهای کردند و حاج آقا روحالله را ستودند. شعری که یادم میآید، حاج آقا فخر کلباسی خواندند، این بود:
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید[11]
اولین مکاتبه ساواک درباره استاد پرورش مربوط به جلسه تفسیر قرآن کریم است که ساواک متوجه آن شده بود:
«در اصفهان سه راه ستاری پشت حمام ستاری روزهای جمعه در منزل حاج آقا زرّینی جلسات تفسیر قرآن تشکیل میگردد. عدهای از معممین و جوانان دیپلمه شرکت و در آن مجلس آقای پرورش صحبت مینماید.»[12]
آقای علیاکبر پرورش در سالهای 46 و 47 خدمت وظیفه را در ژاندارمری فارس گذراند. او در شبهای ماه رمضان سال 46 در تجمعات مذهبی اصطهبانات اقدام به سخنرانی مینماید. این سخنرانیها با استقبال مردم روبرو میشود و طبق گزارش مسئول اطلاعات شهربانی اصطهبانات در یکی از سخنرانیها دو هزار نفر شنونده حضور داشته و رئیس شهربانی اصطهبانات از فرماندهی شهربانی فارس در نامه محرمانهای درخواست مینماید ستوان دوم وظیفه علیاکبر پرورش از سخنرانی منع شود:
«برای جلوگیری از هر نوع پیشآمد سویی افسر مزبور را به اطاق کار خود دعوت و نامبرده را به وظایف محوله و دستورات بخشنامههای صادره و شرایط آگهی در ایام ماه مبارک رمضان آشنا و متذکر گردیده که ذکر کلام باید به اندازه عقل مردم باشد نه در اطراف کتاب و بحثهای دیگر. معالوصف وی به عذر اینکه من معمم نیستم و سخنان من در مورد بحث کتابهایی است که مطالعه و چاپ آن در کشور آزاد است میباشد، علیهذا با عرض مراتب فوق و تقدیم سه فقره رونوشت گزارشات مأمور مربوطه استدعا دارد جهت جلوگیری از هر نوع اختلاف و پیشآمدی در صورت موافقت امر مقرر فرمایند ابلاغ شود که اوقات بیکاری خود را در راه انجام وظیفه و مأموریت محوله خویش صرف نموده و دخالتی در امور مساجد و تکایای این شهرستان که حوزه مسئولیت این شهربانی است ننماید.»[13]
در همین ایام و هنگامی که آیتالله محیالدین فال اسیری از ایشان دعوت مینماید تا در مسجد ولی عصر(عج) نیریز سخنرانی نماید، جانشین فرماندهی شهربانی فارس به رئیس شهربانی نیریز دستور میدهد: مطابق دستور ناحیه ژاندارمری از سخنرانی ستوان دوم پرورش جلوگیری شود:
«طبق اعلام ناحیه ژاندارمری فارس به نامبرده بالا ابلاغ گردیده مطلقاً تا خاتمه خدمت حق ایراد سخنرانی در هیچ محلی را نخواهد داشت.»[14]
طبق اسناد موجود، مردم و روحانیون محل به اشکال مختلف از مقامات انتظامی تقاضای برگزاری سخنرانیهای ایشان را داشتند.[15]
آقای پرورش پس از استخدام در آموزش و پرورش در مهرماه 1347، در شهرضا مشغول به کار شد و همراه با تدریس به فعالیتهای فرهنگی و دینی پرداخت. سخنرانی وی همراه با آیتالله دکتر بهشتی در یک جلسه مشترک، پس از بازگشت آیتالله بهشتی از سفر پنج ساله به آلمان از جمله این اقدامات است:
«بدواً آقای پرورش دبیر دبیرستانهای شهرضا در مورد تاریخچه اسلام بیاناتی ایراد و سپس آقای دکتر سید محمد بهشتی پشت بلندگو از فعالیتهای مسلمانان اروپا به ویژه کشور آلمان و طرز تربیت جوانان و دانشآموزان مسلمان بیاناتی ایراد و این جلسه تا ساعت 21 ادامه داشت.»[16]
در فاصله زمانی سالهای 1347 تا 1357 مرحوم پرورش با توجه به محدودیتهای فرهنگی و کمبود فعالیتهای دینی سفرهای متعددی برای سخنرانیهای دینی و سیاسی به شهرهای مختلف خصوصاً نقاط محروم کشور داشت که با مزاحمتهای نیروهای امنیتی همراه بود.
سیدعلیاکبر پرورش پس از انتقال به آموزش و پرورش اصفهان در دبیرستان هراتی و سپس دبیرستان احمدیه مشغول به کار شد. دبیرستان احمدیه به لحاظ شرایط خاص امکان بسیاری از فعالیتهای دینی و انقلابی را برای وی فراهم کرد. مدرسه احمدیه توسط مرحوم آیتالله سیدحسین خادمی و جمعی از روحانیون اصفهان و نیز پس از کسب نظر موافق حضرت امام خمینی(ره) در اصفهان تأسیس شد.[17] در این مدرسه در کنار آموزشهای مصوب آموزش و پرورش، دانشآموزان با ابعاد مختلف اسلام ناب محمدی(ص) در فوق برنامهها توسط کادر انقلابی آشنا میشدند. این مؤسسه با پوشش کارهاى فرهنگى به امور سیاسى همگام با نهضت روحانیت مىپرداخت.
در روزهای جمعه فضای آموزشی این مدرسه در جهت مسائل تربیتی و فرهنگی فرزندان انجمن مددکاری امام زمان(عج) اصفهان ویژه ایتام تحت سرپرستی آقای پرورش مورد بهرهبرداری قرار میگرفت. استاد پرورش بسیاری از ارتباطات خود و دوستان انقلابیاش را برای دور ماندن از چشم مأموران امنیتی در این مکان ترتیب میداد. مدیریت این مدرسه بر عهده مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سید ابوالحسن بدری از روحانیون انقلابی و معاونت مدرسه بر عهده استاد پرورش بود و کتابخانه آن را نیز شهید عباس نبوی منش (از شاگردان برجسته استاد پرورش) اداره میکرد و شهید علیاکبر اژهای (از شهدای انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر60) از جمله دبیران انقلابی این مدرسه بود.
پس از تشدید فعالیتهای انقلابی کادر دبیرستان احمدیه اصفهان که استاد پرورش نیز جزو کادر اصلی آن بود مأمور ساواک وضعیت این دبیرستان را چنین گزارش میکند:
«با توجه به کشف فعّالیتهای مضره اخیر تعدادی از دانشآموزان و بررسی حاصله در روی دبیران و رئیس این دبیرستان مشخص گردید کادر آموزشی و به ویژه رئیس این دبیرستان از افراد مذهبی متعصب و حتی برخی آنان خرافاتی بوده که روی اصل تعصبات مذهبی شدید توجهی به مسائل ملی و میهنی در دبیرستان نداشته و با عدم آموزش و آشنایی دانشآموزان به مسائل ملی و میهنی موجبات زمینه مساعد جهت فعّالیت مضره را ناآگاهانه در دانشآموزان معصوم فراهم و در نتیجه سبب گرفتاری برای آنان و خانوادههای آنها گردیده است. در سال تحصیلی آینده نیز سعی شود نسبت به پراکندگی دبیران موجود این دبیرستان اقدام گردد و تدریجاً این محیط آلوده پاک گردد.»[18]
پس از آنکه ساواک اصفهان وضعیت این مجموعه آموزشی را به اطلاع ساواک مرکز میرساند ناصر مقدم مدیر کل اداره سوم ساواک مرکز چنین دستور میدهد:
«دستور فرمایید تا کسب اجازه قانونی از ادامه فعّالیت انجمن اسلامی جوانان احمدیه از طریق شهربانی محل جلوگیری به عمل آورند و نتیجه را اعلام نمایند. ضمناً در مورد بقیه انجمنها با بخش ذینفع مکاتبه گردد.»[19]
در گزارش دیگری وضعیت احمدیه چنین گزارش شده است:
«مؤسسه دینی و فرهنگی احمدیه میباشد که هر هفته عصرهای جمعه جلسات سخنرانی خود را در سالن سخنرانی دبیرستان احمدیه واقع در بیدآباد منعقد میسازد. در گذشته تنها جلسات خود را به بحث پیرامون مسائل دینی و علمی اختصاص داده بود به علاوه سخنرانان نیز از همان دبیران و دانش آموزان دبیرستان احمدیه بودند. لکن اخیراً افرادی به نام سخنران از خارج از محیط تشکیلات مزبور نیز در جلسات آنان شرکت نموده و بدون توجه به سن و موقعیت شرکت کنندگان که اغلب دانش آموزان سیکل اول همان دبیرستان هستند در سطح بالا به بحثهای سیاسی پرداخته و افکار آنها را منحرف میسازند.»[20]
مجدداً ساواک مرکز چنین دستور میدهد:
«دستور فرمایید ضمن پیگیری موضوع مراقب تشکیل جلسات و فعّالیتهای عناصر مورد بحث در گزارش خبر معطوفی بوده و از اعمال و رفتار افراد مذکور از طریق عوامل و منابع مربوطه مراقبت و نتایج حاصله را به این اداره کل اعلام نمایند.»[21]
پس از تشدید فعالیتهای انقلابی در مؤسسه احمدیه، ساواک اقدام به برکناری حجتالاسلام سید ابوالحسن بدری از ریاست آن نمود و آقای پرورش نیز به یکی از هنرستانهای اصفهان منتقل گردید. ولی پس از آن نیز فعالیتها ادامه یافت و مأمور ساواک به تقوی ریاست ساواک اصفهان چنین گزارش میکند:
«... شواهد و قراین نشان میدهد که آقای بدری رئیس سابق دبیرستان و آقایان اکبر پرورش و علیاکبر اژهای و محمد علی امامی شیرازی همچنان به تحریکات خود در بین دانشآموزان ادامه میدهند؛ لذا پیشنهاد میگردد بدری احضار و مورد تحقیق واقع و برابر مقررات تحت تعقیب واقع. ضمناً از طریق آموزش و پرورش ناحیه مربوط نسبت به تعویض دبیران سابقهدار این مدرسه سریعتر اقدام و در مورد لغو امتیاز مدرسه به نام بدری و کوتاه کردن دخالت در امور مالی این مدرسه اقدام گردد.»
ریاست ساواک اصفهان در ذیل این گزارش چنین دستور میدهد:
«آقای بدری و آقای پرورش و علی اکبر اژهای و آقای امامی شیرازی به تدریج احضار و مورد بازجویی دقیق قرار گیرند و نتیجه گزارش شود.»
در پی تشدید فعالیتهای انقلابی در دهه 50 و ظنین شدن ساواک اصفهان به فعالیتهای استاد پرورش، ساواک مرکز دستور احضار ایشان را صادر میکند:
«دستور فرمایید نامبرده احضار و تعهدی مبنی بر عدم تهیه کتب و جزوات مضره و هر گونه اقدام و فعالیت علیه امنیت کشور از او اخذ گردد.»[22]
و پس از این ابلاغ، مأموران شهربانی و ساواک به عنوان یک سوژه اصلی، وی را تحت نظر داشتند؛ چندین بار منزلشان مورد تفتیش و بازرسی مأموران ساواک قرار گرفت. بعضاً دوستان و مرتبطین با او را احضار و از آنها بازجویی و منزل آنها را بازرسی کردند. کشف ارتباطات بسیاری از مبارزین و دستگیرشدگان سیاسی به ویژه جوانان در دهه 50 مورد توجه مأموران ساواک بود.
«ساعت 1000 روز 11 /7 /1354 منزل واقع در خیابان خرم کوچه سیادت مربوط به آقای اکبر پرورش با حضور امضا کنندگان زیر بازرسی به عمل آمد اوراق و مدارک زیر کشف و ضبط گردید.»
در سال 1355 ساواک اصفهان برای پی بردن به ارتباطات پنهانی آقای پرورش، درخواست عملیات تعقیب و مراقبت و ورود پنهانی مأموران ساواک به منزل ایشان و میکروفنگذاری را داشته که پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک فقط با عملیات تعقیب و مراقبت و کنترل مکاتبات ایشان موافقت میکند.[23]
آقای پرورش با وجود محدودیتها و فشارهای ساواک جهت جلوگیری از سخنرانی در مجامع عمومی، با هوشمندی و فراست متوجه تعقیب مأموران ساواک شده و به شیوههای مختلف به مقابله با آنها پرداخته و به وظیفه خود عمل میکرد:
«روز چهارشنبه 24 /6 /35 ساعت 3 بعداز ظهر در مسجد دانشگاه روی کاغذی نوشته شده بود: «دانشجویان عزیز سخنرانی آقای پرورش را در ساعت یک بعد از نیمه شب 25 /6 /35 در مسجد اعظم فراموش نکنید» ....اکبر پرورش دبیر دبیرستانهای اصفهان است و از دبیران مذهبی است که در خارج از مدرسه جلسات مذهبی را اداره میکند و تا کنون تعداد زیادی دانشآموز و دانشجو که در سخنرانیهای وی شرکت کردهاند انحراف فکری حاصل و تحت تعقیب قرار گرفتهاند. اکبر پرورش تعهد نموده در مجالس مذهبی سخنرانی ننماید... اکبر پرورش در 324 دارای سابقه میباشد به امنیت داخلی دستور داده شد مراقبت لازم را از وی به عمل آورند و در مورد عدم اجرای تعهد سپرده شده از وی تحقیق گردد.»[24]
یکی از کسانی که در جلسات ایشان شرکت می نموده و در سال 1354 دستگیر و به کمیته مشترک به اصطلاح ضد خرابکاری برده شده است، زیر شکنجه اعترافاتی به شرح زیر داشته است:
«اولین بار در جلسه انجمن مذهبی دبیرستان ادب که برای سخنرانی آمده بود او را شناختم و بعد از آن یک بار دیگر هم به دبیرستان ادب آمد. این دو جلسه هر دو در سال 1351 بود و از آن پس دیگر به دبیرستان ادب نیامد. گویا در همان سالها در خیابان فروغی اصفهان جلسات سخنرانی داشته است که پس از مدتی تعطیل شده است دو جلسه هم در مشهد سخنرانی کرد که به دعوت مربیان اردو بود ولی سخنرانی حادی نکرد و یک جلسه در مورد امامت و اینکه چگونه این مقام در زمان حضرت علی غصب شد سخنرانی کرد و یک بار هم در مورد شخصیت حضرت رضا سخنرانی کرد ... دوبار هم پیش ما نیامد چون خودش همراه اردوی دیگری به مشهد آمده بود، فقط یک بار به استخر آمد... جلسات در خیابان چهارباغ پایین در مسجد حاج رسولیها برگزار میشد در این جلسات سخنرانیهای حادی میکرد و در شبهایی که من آنجا بودم درباره امامت – عمل صالح – دعا کردن در اسلام – فدک و شخصیت حضرت زهرا و باز در مورد امامت تثبیت شده برای حضرت علی توسط زهرا[س] صحبت کرد. در تمام سخنرانیهایش موضوع سخن را به مسائل زمان ارتباط میداد. در مورد امامت عقیده داشت که همانطور که علی[ع] خلافت از دست رفته را با کوشش و پایداری به دست آورد ما هم باید تلاش کنیم که دین از دست رفته خود را و اینکه قدرت واقعیش را از دست داده است با کوشش و مبارزه زنده کنیم و شبهای بعد که در مورد عمل صالح صحبت میکرد باز عمل صالح را عملی میدانست که نتیجهاش صالح باشد و عقیده داشت که اگر مبارزه کنیم و موجودیت اسلام را به اثبات برسانیم، عمل صالح انجام دادهایم و نتیجهاش صالح است و با این سخنان مردم را به مبارزه دعوت میکرد و میگفت که باید علیه حق از دست رفته اسلام قیام کرد و آن را کسب کرد.
زندگینامه تولد سیدعلیاکبر پرورش در اول تیر ماه 1321ﻫ ش در خانوادهای مذهبی و متوسط در محله چهارسوق شیرازیهای اصفهان به دنیا آمد. پدرش مرحوم سیدحسین رفیعایی، از نوادگان میرزا رفیعا،[1] یکی از استادان علامه مجلسی بود که در سال 1326 ﻫ ش دار فانی را وداع گفت و علیاکبرِ شش ساله تحت سرپرستی مادر و در کنار داییهای خود نصرالله، حسن و علی پرورش که از هنرمندان معروف نقرهساز و ضریحساز اصفهان بودند رشد یافت. بعد از مرگ پدر به تقاضای مادر نام خانوادگی وی از سید اکبر رفیعایی به پرورش تغییر یافت. کودکیاش با سختی و بازیگوشی توأم بود ولی در عین حال به شعر و ادبیات علاقه وافری داشت.[2] پرورش از دوره نوجوانی و تحت تأثیر روحانیون محل سکونت و پس از آموختن مطالب اولیه دینی به فعالیت در مجامع دینی پرداخت. آیتالله شهید دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی از جمله روحانیونی بود که علیاکبر، افتخار آشنایی با وی را در دوران نوجوانی پیدا کرد. آیتالله بهشتی در آن زمان در قم مشغول به تحصیل و تدریس بودند و در ایام تعطیل به اصفهان میآمدند و بخصوص در محله پدری خود به فعالیتهای دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میپرداختند. پرورش همچنین در سالهای نوجوانی و جوانی با مرحوم آیتالله سیدمصطفی بهشتینژاد آشنا شد.[3] از دیگر علمای بزرگی که استاد پرورش ارتباط دیرینهای با ایشان داشت، آیتالله سید حسین خادمی بود: «از دیرباز با جناب آقای خادمی آشنا بودم و از ایشان استفاده میکردم.»[4]
تحصیلات سید علیاکبر پرورش دوره ابتدایی را در دبستان مفید و تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای صائب، علیه و کازرونی گذراند و سپس در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه اصفهان به تحصیل پرداخت و در اوایل سال 1344 ﻫ.ش فارغالتحصیل شد. پایاننامه تحصیلی دوره لیسانس ایشان «امامت امام دوازدهم از نظر عقل و نقل» بود که تحت نظر آقای دکتر محمدباقر کتابی تدوین شده است. رساله استاد پرورش نشان میدهد در آن زمان از منابع معتبر تفسیری و حدیثی عربی و فارسی بهره بردهاند. نهجالبلاغه، تفسیر المیزان، تفسیر طنطناوی، بحارالانوار علامه مجلسی، اکمالالدین شیخ صدوق، شبهای پیشاور از سلطانالواعظین شیرازی و صوت العدالۀالانسانیه از جرج جرداق از جمله منابع این رساله میباشند.[5] وی دوره فوق لیسانس کارآموزی دبیری را در سالهای 44 و 45 در دانشسرای عالی تهران گذراند و سپس خدمت وظیفه عمومی را در ژاندارمری فارس انجام داد. او پس از بازگشت به اصفهان در سال 1347 با دختری از خانواده مصحّف (خواهر آقای مهندس عبدالعلی مصحّف، از مبارزان نهضت اسلامی و داماد مرحوم علامه محمد تقی جعفری) ازدواج کرد. ثمره این زندگی مشترک شش فرزند شد. استاد پرورش همزمان با تحصیل در دانشگاه، شغل معلمی در مدارس اصفهان را به صورت حقالتدریس آغاز کرد و پس از اتمام تحصیلات به مطالعه متون اسلامی به ویژه قرآن و نهجالبلاغه پرداخت و استفاده از استادان برجسته همچون علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، علامه محمدتقی جعفری و استاد شهید مرتضی مطهری را به اشکال مختلف در دستور کار خود قرار داد. برخی مکاتبات ایشان با علامه طباطبایی(ره) باقی مانده است.[6] استاد شهید مرتضی مطهری ضمن نقل تعبیری از آقای پرورش در کتاب سیری در نهجالبلاغه از ایشان یاد کردهاند. در سالهای بعد استاد پرورش با حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی آشنا شدند و تا پایان عمر، این دو، بخصوص در مباحث قرآنی مبادلات علمی داشتند. آقای پرورش در اصفهان به همراه استاد محمد فولادگر از آیتالله سیدعبدالحسین طیب نویسنده تفسیر معروف «کلمالطیب» بهره میبردند. بدینگونه عمده سخنرانیها و کلاسهای ایشان به مباحث قرآنی، شرح نهجالبلاغه و بیان تاریخ اسلام و مسائل سیاسی اجتماعی اختصاص مییافت و در سخنرانیهای خود با استفاده از شعر و داستان و ... به سخنان خود جذابیت فوقالعاده میداد. وی در زمان حیات خود از افرادی نظیر علامه محمدتقی جعفری، شهید آیتالله دکتر سید محمدحسینی بهشتی و استاد شهید مرتضی مطهری برای حضور در جلسات اصفهان دعوت میکرد تا دیگران از محضر آنان استفاده کنند. از سال 1352 تا 1354 استاد سید علیاکبر پرورش در مسجد آیتالله سیدحسین خادمی تفسیر میگفتند و از آن رو که تفسیرشان تفسیری بهروز و مصداقی بود، بیشتر جوانهای تحصیل کرده در این جلسه شرکت میکردند و شبستان تقریباً پر میشد. شهربانی اصفهان یکی از این جلسات را چنین گزارش میکند: برابر اطلاع واصله آقای پرورش .... روزهای دوشنبه هر هفته از ساعت 1930 الی 2200 در مسجد نو حاج رسولیها در مورد ایمان به خدا و خصایص حضرت محمد(ص) و علی ابن ابیطالب(ع) سخنرانی مینماید. مستمعین وی حدود 300 الی 400 دانشآموز میباشد.[7] استاد پرورش علاوه بر جلسات اصفهان در سایر شهرها نیز اقدام به برگزاری جلسات تفسیر مینمود: «ساعت 1930 روز 7 / 6 / 2535 جلسه آموزش و تفسیر قرآن در مدرسه کورش آریاشهر [فولاد شهر] با حضور حدود 50 نفر از ساکنین آریاشهر برقرار شده بود که آقای پرورش از اصفهان دعوت و تفسیر قرآن را به عهده داشت. در این جلسه نامبرده صرفاً مسائل دینی را مطرح نمود.»[8]
فعالیتهاى سیاسى مذهبی سفر چند روزه مرحوم پرورش در معیت استادش، آیتالله سیدمصطفی بهشتینژاد به قم پس از فوت آیت اللهالعظمی سید حسین بروجردی در فروردین 1340 و آشنایی بیشتر با مرجعیت شیعه و حوزه علیمه قم از جمله اولین تجربههای سیاسی اجتماعی او در همراهی با روحانیت و مرجعیت بود. «آن سالها من نوجوانی بودم که زیاد متوجه فعالیتهای سیاسی نمیشدم، فقط یادم میآید که وقتی فوت آیتالله بروجردی اعلام شد، حاج آقا مصطفی بهشتی (که از شاگردان حاج آقا رحیم ارباب بود و من از جمله مریدان ایشان بودم) به من پیشنهاد کردند که همراه عزاداران دیگر به قم برویم که پذیرفتم و شاید شش روزی را در قم گذراندم. در تمام مراسم حضور داشتم؛ ازدحام جمعیت در قم غیر قابل تصور بود؛ در آنجا آقای فلسفی سخنرانی کردند. سخنرانی مهیج ایشان در صحن حضرت معصومه، در مورد عظمت علمی آقای بروجردی بود. گروهها و هیئتهای عزاداری اشعاری را به صورت دسته جمعی میخواندند. به یاد دارم عکسهایی از آیتالله پخش میکردند که قطعه شعری عربی زیر آن عکس نوشته شده بود بدین مضمون:«زمانه در پرورش همانندی چون تو عقیم خواهد بود (... انّ الزمان لمثله لعقیم)» در بازگشت هم به همراه حاج آقا مصطفی بهشتی بودم.»[9] زمانی که حضرت امام خمینی(ره) عَلَم مبارزه با طاغوت را به دست گرفت، استاد پرورش نیز با تهیه و تدوین اعلامیه در آگاهی بخشی مردم سهیم و با این حرکت توفنده همراه شد. «تعدادی از اعلامیهها را خودم بدون ارتباط با جاهای دیگر در مورد انقلاب و ... مینوشتم و دوستان تکثیر میکردند. وسایل تکثیر را برخی داشتند و یا دست دوم از چاپخانهها میگرفتند و از آنها پس از بازسازی استفاده میکردند. [البته] این کار مشکلات خیلی زیادی داشت و چیز به درد بخوری هم نبود. گاهی خود آقای صلواتی مینوشت و گروه ایشان تکثیر میکردند. گاهی زهتاب و گاهی آقای حداد مینوشت. گروههای مختلفی بودند که معمولاً سران آنها با یکدیگر ارتباط داشتند. سران اینها هم آقایان زهتاب، حداد، صلواتی و میر محمد صادقی بودند.»[10] در پی آزادی حضرت امام خمینی(ره) در فروردین 1343 مرحوم حضرت آیتالله خادمی و جمعی از علمای اصفهان برای دیدار ایشان به قم رفتند. در این سفر جمعی از فعالین دینی، سیاسی اصفهان از جمله سیدعلیاکبر پرورش نیز علما را همراهی میکردند. این دیدار دستهجمعی اولین آشنایی مستقیم پرورش با امام خمینی(ره) بود و آشنایی نزدیکتر با دیگر علما و مبارزین اصفهانی را برای این دانشجوی جوان اصفهانی به همراه داشت: «وقتی آقای خادمی میخواستند به قم تشریف ببرند، به لحاظ شخصیت علمی و معنوی ایشان، همه مردم اصفهان فهمیدند. این بود که تعداد زیادی به دنبال ایشان روانه قم شدند. آقای خادمی مسجدی به نام مسجد حاج رسولیها داشتند که در چهارباغ پایین بود و در مسجد بازار هم نماز میخواندند، به همین دلیل افراد زیادی از این دو منطقه به سوی قم به راه افتادند. به دنبال اتوبوسی که آیتالله خادمی را به سوی قم میبرد، تعدادی دیگر از علما و مردم عادی نیز در اتومبیلهای مختلف حرکت کردند. از جمله علمایی که یادم میآید، با کاروان همراه شد، حاج آقا فخر کلباسی بود. برنامه دیدار هم خیلی منظم بود. یعنی افراد، خودشان به زیارت حضرت معصومه(س) میرفتند و بعد، برای دیدار آیتالله خمینی [دسته جمعی] راهی منزل ایشان میشدند. وقتی آیتالله خادمی به دیدار حاج آقا روحالله رفتند، من همراهشان بودم. گروه زیادی از مردم اصفهان هم به دنبال آیتالله خادمی، وارد منزل قدیمی حاج آقا روحالله شدند. یادم میآید، وقتی وارد منزل شدیم، آیتالله خمینی جلو پای آقای خادمی بلند شدند و به ایشان احترام بسیار گذاشتند. موقع خداحافظی هم حاج آقا روحالله بخشی ... با آقای خادمی آمدند، حاج آقا فخر کلباسی هم در آن مراسم سخنرانی شیوای عارفانهای کردند و حاج آقا روحالله را ستودند. شعری که یادم میآید، حاج آقا فخر کلباسی خواندند، این بود: صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید[11] اولین مکاتبه ساواک درباره استاد پرورش مربوط به جلسه تفسیر قرآن کریم است که ساواک متوجه آن شده بود: «در اصفهان سه راه ستاری پشت حمام ستاری روزهای جمعه در منزل حاج آقا زرّینی جلسات تفسیر قرآن تشکیل میگردد. عدهای از معممین و جوانان دیپلمه شرکت و در آن مجلس آقای پرورش صحبت مینماید.»[12] آقای علیاکبر پرورش در سالهای 46 و 47 خدمت وظیفه را در ژاندارمری فارس گذراند. او در شبهای ماه رمضان سال 46 در تجمعات مذهبی اصطهبانات اقدام به سخنرانی مینماید. این سخنرانیها با استقبال مردم روبرو میشود و طبق گزارش مسئول اطلاعات شهربانی اصطهبانات در یکی از سخنرانیها دو هزار نفر شنونده حضور داشته و رئیس شهربانی اصطهبانات از فرماندهی شهربانی فارس در نامه محرمانهای درخواست مینماید ستوان دوم وظیفه علیاکبر پرورش از سخنرانی منع شود: «برای جلوگیری از هر نوع پیشآمد سویی افسر مزبور را به اطاق کار خود دعوت و نامبرده را به وظایف محوله و دستورات بخشنامههای صادره و شرایط آگهی در ایام ماه مبارک رمضان آشنا و متذکر گردیده که ذکر کلام باید به اندازه عقل مردم باشد نه در اطراف کتاب و بحثهای دیگر. معالوصف وی به عذر اینکه من معمم نیستم و سخنان من در مورد بحث کتابهایی است که مطالعه و چاپ آن در کشور آزاد است میباشد، علیهذا با عرض مراتب فوق و تقدیم سه فقره رونوشت گزارشات مأمور مربوطه استدعا دارد جهت جلوگیری از هر نوع اختلاف و پیشآمدی در صورت موافقت امر مقرر فرمایند ابلاغ شود که اوقات بیکاری خود را در راه انجام وظیفه و مأموریت محوله خویش صرف نموده و دخالتی در امور مساجد و تکایای این شهرستان که حوزه مسئولیت این شهربانی است ننماید.»[13] در همین ایام و هنگامی که آیتالله محیالدین فال اسیری از ایشان دعوت مینماید تا در مسجد ولی عصر(عج) نیریز سخنرانی نماید، جانشین فرماندهی شهربانی فارس به رئیس شهربانی نیریز دستور میدهد: مطابق دستور ناحیه ژاندارمری از سخنرانی ستوان دوم پرورش جلوگیری شود: «طبق اعلام ناحیه ژاندارمری فارس به نامبرده بالا ابلاغ گردیده مطلقاً تا خاتمه خدمت حق ایراد سخنرانی در هیچ محلی را نخواهد داشت.»[14] طبق اسناد موجود، مردم و روحانیون محل به اشکال مختلف از مقامات انتظامی تقاضای برگزاری سخنرانیهای ایشان را داشتند.[15] آقای پرورش پس از استخدام در آموزش و پرورش در مهرماه 1347، در شهرضا مشغول به کار شد و همراه با تدریس به فعالیتهای فرهنگی و دینی پرداخت. سخنرانی وی همراه با آیتالله دکتر بهشتی در یک جلسه مشترک، پس از بازگشت آیتالله بهشتی از سفر پنج ساله به آلمان از جمله این اقدامات است: «بدواً آقای پرورش دبیر دبیرستانهای شهرضا در مورد تاریخچه اسلام بیاناتی ایراد و سپس آقای دکتر سید محمد بهشتی پشت بلندگو از فعالیتهای مسلمانان اروپا به ویژه کشور آلمان و طرز تربیت جوانان و دانشآموزان مسلمان بیاناتی ایراد و این جلسه تا ساعت 21 ادامه داشت.»[16] در فاصله زمانی سالهای 1347 تا 1357 مرحوم پرورش با توجه به محدودیتهای فرهنگی و کمبود فعالیتهای دینی سفرهای متعددی برای سخنرانیهای دینی و سیاسی به شهرهای مختلف خصوصاً نقاط محروم کشور داشت که با مزاحمتهای نیروهای امنیتی همراه بود. سیدعلیاکبر پرورش پس از انتقال به آموزش و پرورش اصفهان در دبیرستان هراتی و سپس دبیرستان احمدیه مشغول به کار شد. دبیرستان احمدیه به لحاظ شرایط خاص امکان بسیاری از فعالیتهای دینی و انقلابی را برای وی فراهم کرد. مدرسه احمدیه توسط مرحوم آیتالله سیدحسین خادمی و جمعی از روحانیون اصفهان و نیز پس از کسب نظر موافق حضرت امام خمینی(ره) در اصفهان تأسیس شد.[17] در این مدرسه در کنار آموزشهای مصوب آموزش و پرورش، دانشآموزان با ابعاد مختلف اسلام ناب محمدی(ص) در فوق برنامهها توسط کادر انقلابی آشنا میشدند. این مؤسسه با پوشش کارهاى فرهنگى به امور سیاسى همگام با نهضت روحانیت مىپرداخت. در روزهای جمعه فضای آموزشی این مدرسه در جهت مسائل تربیتی و فرهنگی فرزندان انجمن مددکاری امام زمان(عج) اصفهان ویژه ایتام تحت سرپرستی آقای پرورش مورد بهرهبرداری قرار میگرفت. استاد پرورش بسیاری از ارتباطات خود و دوستان انقلابیاش را برای دور ماندن از چشم مأموران امنیتی در این مکان ترتیب میداد. مدیریت این مدرسه بر عهده مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سید ابوالحسن بدری از روحانیون انقلابی و معاونت مدرسه بر عهده استاد پرورش بود و کتابخانه آن را نیز شهید عباس نبوی منش (از شاگردان برجسته استاد پرورش) اداره میکرد و شهید علیاکبر اژهای (از شهدای انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر60) از جمله دبیران انقلابی این مدرسه بود. پس از تشدید فعالیتهای انقلابی کادر دبیرستان احمدیه اصفهان که استاد پرورش نیز جزو کادر اصلی آن بود مأمور ساواک وضعیت این دبیرستان را چنین گزارش میکند: «با توجه به کشف فعّالیتهای مضره اخیر تعدادی از دانشآموزان و بررسی حاصله در روی دبیران و رئیس این دبیرستان مشخص گردید کادر آموزشی و به ویژه رئیس این دبیرستان از افراد مذهبی متعصب و حتی برخی آنان خرافاتی بوده که روی اصل تعصبات مذهبی شدید توجهی به مسائل ملی و میهنی در دبیرستان نداشته و با عدم آموزش و آشنایی دانشآموزان به مسائل ملی و میهنی موجبات زمینه مساعد جهت فعّالیت مضره را ناآگاهانه در دانشآموزان معصوم فراهم و در نتیجه سبب گرفتاری برای آنان و خانوادههای آنها گردیده است. در سال تحصیلی آینده نیز سعی شود نسبت به پراکندگی دبیران موجود این دبیرستان اقدام گردد و تدریجاً این محیط آلوده پاک گردد.»[18] پس از آنکه ساواک اصفهان وضعیت این مجموعه آموزشی را به اطلاع ساواک مرکز میرساند ناصر مقدم مدیر کل اداره سوم ساواک مرکز چنین دستور میدهد: «دستور فرمایید تا کسب اجازه قانونی از ادامه فعّالیت انجمن اسلامی جوانان احمدیه از طریق شهربانی محل جلوگیری به عمل آورند و نتیجه را اعلام نمایند. ضمناً در مورد بقیه انجمنها با بخش ذینفع مکاتبه گردد.»[19] در گزارش دیگری وضعیت احمدیه چنین گزارش شده است: «مؤسسه دینی و فرهنگی احمدیه میباشد که هر هفته عصرهای جمعه جلسات سخنرانی خود را در سالن سخنرانی دبیرستان احمدیه واقع در بیدآباد منعقد میسازد. در گذشته تنها جلسات خود را به بحث پیرامون مسائل دینی و علمی اختصاص داده بود به علاوه سخنرانان نیز از همان دبیران و دانش آموزان دبیرستان احمدیه بودند. لکن اخیراً افرادی به نام سخنران از خارج از محیط تشکیلات مزبور نیز در جلسات آنان شرکت نموده و بدون توجه به سن و موقعیت شرکت کنندگان که اغلب دانش آموزان سیکل اول همان دبیرستان هستند در سطح بالا به بحثهای سیاسی پرداخته و افکار آنها را منحرف میسازند.»[20] مجدداً ساواک مرکز چنین دستور میدهد: «دستور فرمایید ضمن پیگیری موضوع مراقب تشکیل جلسات و فعّالیتهای عناصر مورد بحث در گزارش خبر معطوفی بوده و از اعمال و رفتار افراد مذکور از طریق عوامل و منابع مربوطه مراقبت و نتایج حاصله را به این اداره کل اعلام نمایند.»[21] پس از تشدید فعالیتهای انقلابی در مؤسسه احمدیه، ساواک اقدام به برکناری حجتالاسلام سید ابوالحسن بدری از ریاست آن نمود و آقای پرورش نیز به یکی از هنرستانهای اصفهان منتقل گردید. ولی پس از آن نیز فعالیتها ادامه یافت و مأمور ساواک به تقوی ریاست ساواک اصفهان چنین گزارش میکند: «... شواهد و قراین نشان میدهد که آقای بدری رئیس سابق دبیرستان و آقایان اکبر پرورش و علیاکبر اژهای و محمد علی امامی شیرازی همچنان به تحریکات خود در بین دانشآموزان ادامه میدهند؛ لذا پیشنهاد میگردد بدری احضار و مورد تحقیق واقع و برابر مقررات تحت تعقیب واقع. ضمناً از طریق آموزش و پرورش ناحیه مربوط نسبت به تعویض دبیران سابقهدار این مدرسه سریعتر اقدام و در مورد لغو امتیاز مدرسه به نام بدری و کوتاه کردن دخالت در امور مالی این مدرسه اقدام گردد.» ریاست ساواک اصفهان در ذیل این گزارش چنین دستور میدهد: «آقای بدری و آقای پرورش و علی اکبر اژهای و آقای امامی شیرازی به تدریج احضار و مورد بازجویی دقیق قرار گیرند و نتیجه گزارش شود.» در پی تشدید فعالیتهای انقلابی در دهه 50 و ظنین شدن ساواک اصفهان به فعالیتهای استاد پرورش، ساواک مرکز دستور احضار ایشان را صادر میکند: «دستور فرمایید نامبرده احضار و تعهدی مبنی بر عدم تهیه کتب و جزوات مضره و هر گونه اقدام و فعالیت علیه امنیت کشور از او اخذ گردد.»[22] و پس از این ابلاغ، مأموران شهربانی و ساواک به عنوان یک سوژه اصلی، وی را تحت نظر داشتند؛ چندین بار منزلشان مورد تفتیش و بازرسی مأموران ساواک قرار گرفت. بعضاً دوستان و مرتبطین با او را احضار و از آنها بازجویی و منزل آنها را بازرسی کردند. کشف ارتباطات بسیاری از مبارزین و دستگیرشدگان سیاسی به ویژه جوانان در دهه 50 مورد توجه مأموران ساواک بود. «ساعت 1000 روز 11 / 7 / 1354 منزل واقع در خیابان خرم کوچه سیادت مربوط به آقای اکبر پرورش با حضور امضا کنندگان زیر بازرسی به عمل آمد اوراق و مدارک زیر کشف و ضبط گردید.» در سال 1355 ساواک اصفهان برای پی بردن به ارتباطات پنهانی آقای پرورش، درخواست عملیات تعقیب و مراقبت و ورود پنهانی مأموران ساواک به منزل ایشان و میکروفنگذاری را داشته که پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک فقط با عملیات تعقیب و مراقبت و کنترل مکاتبات ایشان موافقت میکند.[23] آقای پرورش با وجود محدودیتها و فشارهای ساواک جهت جلوگیری از سخنرانی در مجامع عمومی، با هوشمندی و فراست متوجه تعقیب مأموران ساواک شده و به شیوههای مختلف به مقابله با آنها پرداخته و به وظیفه خود عمل میکرد: «روز چهارشنبه 24 / 6 / 35 ساعت 3 بعداز ظهر در مسجد دانشگاه روی کاغذی نوشته شده بود: «دانشجویان عزیز سخنرانی آقای پرورش را در ساعت یک بعد از نیمه شب 25 / 6 / 35 در مسجد اعظم فراموش نکنید» ....اکبر پرورش دبیر دبیرستانهای اصفهان است و از دبیران مذهبی است که در خارج از مدرسه جلسات مذهبی را اداره میکند و تا کنون تعداد زیادی دانشآموز و دانشجو که در سخنرانیهای وی شرکت کردهاند انحراف فکری حاصل و تحت تعقیب قرار گرفتهاند. اکبر پرورش تعهد نموده در مجالس مذهبی سخنرانی ننماید... اکبر پرورش در 324 دارای سابقه میباشد به امنیت داخلی دستور داده شد مراقبت لازم را از وی به عمل آورند و در مورد عدم اجرای تعهد سپرده شده از وی تحقیق گردد.»[24] یکی از کسانی که در جلسات ایشان شرکت می نموده و در سال 1354 دستگیر و به کمیته مشترک به اصطلاح ضد خرابکاری برده شده است، زیر شکنجه اعترافاتی به شرح زیر داشته است: «اولین بار در جلسه انجمن مذهبی دبیرستان ادب که برای سخنرانی آمده بود او را شناختم و بعد از آن یک بار دیگر هم به دبیرستان ادب آمد. این دو جلسه هر دو در سال 1351 بود و از آن پس دیگر به دبیرستان ادب نیامد. گویا در همان سالها در خیابان فروغی اصفهان جلسات سخنرانی داشته است که پس از مدتی تعطیل شده است دو جلسه هم در مشهد سخنرانی کرد که به دعوت مربیان اردو بود ولی سخنرانی حادی نکرد و یک جلسه در مورد امامت و اینکه چگونه این مقام در زمان حضرت علی غصب شد سخنرانی کرد و یک بار هم در مورد شخصیت حضرت رضا سخنرانی کرد ... دوبار هم پیش ما نیامد چون خودش همراه اردوی دیگری به مشهد آمده بود، فقط یک بار به استخر آمد... جلسات در خیابان چهارباغ پایین در مسجد حاج رسولیها برگزار میشد در این جلسات سخنرانیهای حادی میکرد و در شبهایی که من آنجا بودم درباره امامت – عمل صالح – دعا کردن در اسلام – فدک و شخصیت حضرت زهرا و باز در مورد امامت تثبیت شده برای حضرت علی توسط زهرا[س] صحبت کرد. در تمام سخنرانیهایش موضوع سخن را به مسائل زمان ارتباط میداد. در مورد امامت عقیده داشت که همانطور که علی[ع] خلافت از دست رفته را با کوشش و پایداری به دست آورد ما هم باید تلاش کنیم که دین از دست رفته خود را و اینکه قدرت واقعیش را از دست داده است با کوشش و مبارزه زنده کنیم و شبهای بعد که در مورد عمل صالح صحبت میکرد باز عمل صالح را عملی میدانست که نتیجهاش صالح باشد و عقیده داشت که اگر مبارزه کنیم و موجودیت اسلام را به اثبات برسانیم، عمل صالح انجام دادهایم و نتیجهاش صالح است و با این سخنان مردم را به مبارزه دعوت میکرد و میگفت که باید علیه حق از دست رفته اسلام قیام کرد و آن را کسب کرد.
عقیده داشت که با هر تعداد کم باید این مبارزات را شروع کرد به امید اینکه اشخاص دیگری روشن شوند و به گروه آنها بپیوندند و صبر کردن را جایز نمیدانست که این دو عمل باید تواماً صورت گیرد و اگر یکی راکد بماند دیگری بدون نتیجه است و برای اثبات سخنانش از مسلمانان و مبارزان صدر اسلام سخن میگفت و عقیده داشت که آنها هم به همین صورت مبارزات خود را ادامه دادند و موفق هم شدند بدین طریق از طرز افکارش چنین به نظر میرسید که به شدت مخالف حکومت کنونی است. البته صحبت از مبارزه میکرد ولی هیچگاه نگفت که چگونه این مبارزه را باید شروع کرد یعنی حرف از سلاح این مبارزه نمیزد و همیشه میگفت که باید قیام کرد و چنین به نظر میرسید که عقیدهاش شورش است نه مبارزه تن به تن و انفرادی.»[25] آقای پرورش مبارزات خود را ادامه داد به گونهای که هنرستانهای اصفهان در سال 56 - 57 از مراکز فعال در نهضت اسلامی شد. از ابتدای سال 1357 تلفن منزلش توسط ساواک مورد شنود نیز قرار گرفت. ساواک اصفهان در گزارشی چنین مینویسد: «تشکیل جلسات مذهبی و تشویق محصلین به مطالعه کتب مذهبی و خلاصه نمودن کتابها و تشکیل کنفرانس توسط اکبر پرورش در هنرستان شاه عباس کبیر ... مورد تأیید میباشد. ... حسنعلی زهتاب و اکبر پرورش از مذهبیهای افراطی هستند و تماس آنها با سایر دبیران مذهبی و مذهبیهای خارج از آموزش و پرورش مورد تأیید میباشد و احتمال اینکه این افراد در حوادث اخلالگرانه اصفهان تحریکاتی را بنمایند بعید به نظر نمیرسد. لازم است با اقدامات مراقبتی هرگونه تماس و جلسات خصوصی آنها با سایرین کنترل گردد.»[26] «به امنیت داخلی دستور داده شد از اعمال و رفتار تماسهای اکبر پرورش و حسنعلی زهتاب مراقبت به عمل آورد و نتیجه را گزارش نمایند. ضمناً خواهشمند است دستور فرمایید در مورد انتقال آنها به یکی از شهرستانهای دیگر از طریق وزارت آموزش و پرورش نظریه اعلام دارند.»[27] «اکبر پرورش و حسنعلی زهتاب که از معلمین مذهبی افراطی هستند، هر هفته جلسات سخنرانی برای محصلین دارند و نظریه شنبه مورد تأیید است.»[28]
تحصن در منزل آیتالله سیدحسین خادمی در پی تحریک شهربانی و ساواک، و حمله ناجوانمردانه اراذل و اوباش زندان اصفهان در تیر ماه 1357 به زندانیان سیاسی، اعتصاب غذای زندانیان سیاسی شکل گرفت. در همین رابطه 40 نفر از مادران، همسران و خواهران زندانیان در منزل آیتالله سید حسین خادمی متحصن شدند. این تحصن که با حمایت آیتالله خادمی و استاد پرورش همراه بود، رژیم را به عقبنشینی وا داشت و تحصن با موفقیت خاتمه یافت.[29] این تجربه موفق باعث شد پس از دستگیری آیتالله سید جلالالدین طاهری در 10 مرداد 57، مردم برای کسب تکلیف به سوی منزل آیتالله خادمی به حرکت درآمده و در منزل ایشان اقدام به تحصن نمایند. این بار استاد پرورش به صورت علنی در اداره تحصن شرکت کرد. این اجتماع به کانون تجمع هزاران مسلمان انقلابی تبدیل گردید. کانونی که جوانان انقلابی با شناخت یکدیگر بر ابعاد مبارزه با رژیم شاه میافزودند. «با استفاده از منبع 1585 [شنود تلفن] و اطلاعات واصله از منابع دیگر چند نفر دور آقای خادمی را گرفته و آنها هستند که مردم را به منزل او دعوت و آقای خادمی را مجبور به این اعمال مینمایند. دو نفر از آنها به نام اکبر پرورش و حسنعلی زهتاب دبیر آموزش وپرورش هستند. صبح روز 16[ / 5 / 1357] قرار است با آقای مدیر کل آموزش و پرورش مذاکره که حکم انتقال هر دو نفر را یکی به گرگان و دیگری به مسجد سلیمان صادر و آنها را احضار و ابلاغ نماید اگر پا در منزل خادمی گذاشتند و با تلفن یا تماس حضوری اشخاص را تحریک نمودند، حکم انتقال آنان ظرف 48 ساعت ابلاغ خواهدگردید. استدعا دارد در این مورد با آقای وزیر آموزش و پرورش مذاکره که روز 16 [ / 5 / 1357]تلفنی به مدیرکل آموزش و پرورش اصفهان ابلاغ نماید که برابر نظر این سازمان بدون تأمل اقدام نماید.»[30] در این تحصن که به مدت 10 روز به طول انجامید، سخنرانان به افشای ماهیت رژیم پرداخته و جوانان را به مبارزه علیه ظلم و ستم شاه و نظام سلطنتی هدایت و ترغیب میکردند. سخنرانیهای منزل آیتالله خادمی تا پایان تحصّن و برقراری حکومت نظامی هر روز صورت میگرفت و آقای پرورش یکی از سخنرانان اصلی بود: «... مرتباً در منزل خادمی رفت و آمد [دارد] و کلیه دانشآموزان مذهبی هنرستانها و سایر دبیرستانهایی را که در آن تدریس میکنند به خانه خادمی میکشانند و برای آنان سخنرانیهای تحریکآمیز نموده ... با توجه به اینکه از عوامل خمینی است ... چنانچه سریعاً اقدام نشود تحریکات آنان در بین دانشآموزان و جوانان در سطح شهر ضایعات جبران ناپذیری در بر خواهد داشت.»[31] ... در تحصن مردم در منزل خادمی نامبرده حضور داشته و هر روز برای حاضرین سخنرانیهای تحریکآمیز میکرده و با توجه به نفوذی که در هنرستانهای اصفهان دارد دانشآموزان مذهبی واحدهای آموزشی اصفهان را به خانه خادمی میکشید و سپس در اقدامات اخلالگرانه در بردن به منزل، آنان را راهنمائی و توجیه نموده است و خواستار حکومت اسلامی شده است. نظریه: فعالیتهای مضره ضد رژیم و تحریک مردم به آشوب و انقلاب مسلحانه علیه رژیم به صورت بسیار گسترده و زیرکانه وی مورد تأیید است.»[32] دو سخنرانی ایشان با موضوع استضعاف و مستضعفین در این تحصن ده روزه، شور و شعور مردمی را افزایش داد و عکسالعمل شدید رژیم شاه را در پی داشت که سرانجام با دستور ساواک مرکز به وزارت آموزش و پرورش حکم انتقال ایشان به آموزش و پرورش شهرستان نظنز صادر شد.[33] در روزهای بعد، حکومت پهلوی که از گسترش عملیات انقلابیون به ستوه آمده بود و حفظ امنیت چندین هزار کارشناس و مستشار نظامی و غیرنظامی خارجی مقیم اصفهان برای آنها اهمیت فوقالعاده داشت، تصمیم به مقابله شدیدتر با انقلابیون و متحصنین گرفت. پس از یورش نیروهای نظامی و انتظامی به متحصنین، درگیری از ساعت 10 شب 19 / 5 / 1357 مصادف با پنجم رمضان شروع و هر لحظه بر وسعت و دامنه آن افزوده شد و این درگیری تا بعد از ظهر روز 20 / 5 / 1357 بطول انجامید و در حالی که نقاط مرکزی شهر چهره جنگ زده به خود گرفته بود و میرفت که کنترل اوضاع از دست رژیم خارج گردد، با دستور مقامات عالی رتبه نظامی و امنیتی تانکها، توپها و نفربرها شهر را به اشغال خود درآوردند و سرانجام حکومت نظامی با دستور شاه مورد تصویب قرار گرفت و تعداد زیادی شهید و مجروح و بسیاری دستگیر و روانه زندان شدند.[34] در اولین شب حکومت نظامی استاد سیداکبر پرورش و تعدادی دیگر از عوامل مؤثر در تحصن دستگیر و زندانی شدند. استاد پرورش در ساعاتی قبل از دستگیری، مخفی شدن برای جلوگیری از زندانی شدن را نپذیرفت. ایشان، نحوه دستگیری خود را چنین توضیح میدهند: «ساعت 2 بعد[از] نیمهشب 20 / 5 / 2537 [1357] بود که عدهای به منزل ما آمدند و گفتند ما پلیس هستیم و مرا با خود به اطلاعات شهربانی بردند.»[35] با دستگیری ایشان در آغاز حکومت نظامی اصفهان و سپس اعتصابات محصلین و دانشآموزان اصفهانی عملاً تبعید و انتقال وی انجام نشد. اما به تدریج مجدداً فعالیتهای انقلابیون گسترش یافت و به خصوص با آغاز سال تحصیلی، دانشآموزان، معلمان و دانشجویان اصفهان به اعتصاب و تظاهرات پرداختند. یکی از خواستههای اصلی تظاهرکنندگان آزادی پرورش و دیگر زندانیان سیاسی بود و سرانجام ایشان در آبان 57 با تدبیر شهید آیتالله دکتر سیدمحمد بهشتی با کفالت از زندان آزاد شد. پس از آزادی مجدداً فعالیتهای خود را شروع کرد و سخنرانیهای انقلابی خود را ادامه داد. سخنرانی در مراسم تاسوعای 57 در مسجد جامع اصفهان و اربعین حسینی آن سال در میدان امام اصفهان و در اجتماع میلیونی مردم فوقالعاده اثربخش بود. و در واقع یکی از سخنرانانِ ثابت در بسیاری از مراسمهای ماههای پایانی حکومت شاه بود.
کانون تصمیم گیری و مدیریت جریانات اسلامی از اواخر سال 56 و در سال 57 با توجه به اوجگیری نهضت اسلامی، ضرورت هماهنگی گروههای انقلابی در اصفهان بیشتر از گذشته احساس میشد و آقای پرورش هم توانسته بود با اقشار مختلف ارتباط خوبی پیدا کند و بدینگونه بسیاری از گروههای انقلابی به ایشان مراجعه میکردند و ایشان در عمل مرجع هماهنگ کنندۀ گروههای انقلابی در اصفهان اعم از بازاریان، دانشآموزان، دانشجویان، معلمان، گروههای مسلح انقلابی، روحانیت و حتی نظامیان گردید. وی در شهر اصفهان و در همین ارتباط با مرحوم آیتالله خادمی روابطی ویژه داشت. از طرف دیگر با شهید آیتالله بهشتی در تهران ارتباطی مداوم داشت و نظریات رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و انقلابیون تهران را از همین طریق دریافت میکرد. او در جهت کسب اطلاعات دقیق از سیاستهای سرکوبگرانه حکومت پهلوی علاوه بر شبکه مخفی نظامی از یک دستگاه بی سیم ساخته شده توسط آقای مهندس شهیدی برای دریافت دستورهای مبادله شده بین واحدهای حکومت نظامی بهره میبرد. در ماههای پایانی نهضت اسلامی جلسات هماهنگی فعالان انقلابی اصفهان به صورت روزانه برای برنامهریزی و اجرای برنامههای ضد رژیم در حضور ایشان تشکیل میشد. برگزاری گسترده راهپیماییهای تاسوعا و عاشورای 57 و قرائت قطعنامه عزل شاه در پایان مراسم تحت نظر استاد پرورش و با هماهنگی شهید آیتالله دکتر سیدمحمد بهشتی انجام گرفت.
سخنرانیهای انقلابی استاد سیدعلیاکبر پروش از اواخر دهه چهل علاوه بر کلاسها و سخنرانیها در اصفهان در مناسبتهای گوناگون به بسیاری از شهرهای میهن اسلامی سفر نمود و در همین سفرها با علما و چهرههای فعال دیگر شهرها آشنا شد و ارتباط برقرار نمود. پس از مسافرت آقای پرورش به شهرکرد رئیس ساواک شهرکرد به مرکز چنین اعلام میکند: «... [نامبرده] موصوف به شهرکرد عزیمت و در مدرسه امامیه آن شهرستان .... مطالبی پیرامون اتحاد و اتفاق مسلمانان و برپا نمودن انقلاب عنوان نمودهاند.»[36] در گزارشی دیگر از مسافرت او به نقاط محروم چهارمحال بختیاری چنین آمده است: «نامبرده ساعت 1530 روز 12 / 1 / 1349 ... به قریه سامان از توابع چهار محال وارد و در مسجد جامع قریه مزبور برای اهالی تبلیغ مذهبی مینماید که از طرف پاسگاه ژاندارمری سامان به گروهان ژاندارمری شهرکرد هدایت و سپس به این سازمان اعزام میگردد.»[37] در سال 1349 رئیس شهربانی شهرضا از سخنرانی آقای پرورش و شهید دکتر سید محمد بهشتی در یک جلسه گزارش میدهد.[38] او در همین راستا در سال 1354، به مدت چند روز برای حضور در جمع شیعیان کویت به آن کشور سفر نمود و از آنجا برای آشنایی بیشتر با مرکز فکری اهل سنت به کشور مصر مسافرت کرد. «آقای پرورش در نظر دارد اواسط تیرماه سفری به کشورهای عربی، کویت، اردن و در صورت امکان لیبی بنماید.»[39] آقای پرورش که در سال 1351 قصد سفر به خارج از کشور را داشت، از سوی ساواک مرکز به ساواک اصفهان دستور احضار ایشان داده شد:[40] در آستانهی انقلاب اسلامی با اوجگیری نهضت اسلامی زمان بهرهگیری از همه آموختهها و اندوختههای استاد پرورش فرا رسید. ایشان در این ایام علاوه بر سخنرانیها و کلاسهای متعدد در اصفهان به دیگر شهرها از جمله قم، تهران، آبادان و شهرکرد سفر کرده و آگاهیهای دینی و انقلابی مخاطبان را افزایش میداد. سخنرانی ایشان در ماه رمضان سال 56 در مسجد قبای تهران (مسجد شهید آیتالله دکتر محمد مفتح) و در بهار 57 در دانشکده نفت آبادان از آن جملهاند. ساواک خوزستان حضور استاد پرورش را در اردیبهشت ماه 1357 در آبادان به ساواک اصفهان چنین گزارش میکند: «در شبهای شنبه و یکشنبه 16 و 17 اردیبهشت ماه در سالن دانشکده نفت آبادان در حضور 850 نفر از دانشجویان و دبیران و جوانان شهر آبادان آقای علی پرورش سخنرانی نمودند .... و اضافه کرد در مشهد بر ضد نظام غیرتوحیدی قیام میکنند و کشته میشوند. این کشته شدگان غیر از کشته شدن در جنگ است بلکه اینان شهید میشوند و شهید یعنی کسی که از مرگ خود آگاهی دارد. بایستی از سخنرانی اینگونه افراد مخالف و معترض در محیط دانشجویی و دانشآموزی جلوگیری به عمل آید.» پس از دریافت این گزارش، رئیس ساواک اصفهان به نادری ریاست امنیت داخلی چنین دستور داد: «سابقه این شخص بررسی و شدیداً از وی مراقبت به عمل آید.»[41] به دنبال این دستور در خرداد 1357 مدتی مأموران تعقیب و مراقبت ساواک وی را تحت کنترل قرار دادند. آقای علیاکبر پرورش پس از 6 شب سخنرانی در مسجد ابوالفضل شهرکرد در سال 1357 به اصفهان بازگشت.[42] پس از اطلاع ساواک اصفهان از سخنرانیهای استاد پرورش در شهرکرد دستور کنترل و مراقبت بیشتر وی را صادر نمود: «نامبرده بالا از متعصبین مذهبی است که در پوشش سخنرانیهای مذهبی نسبت به منحرف کردن افکار جوانان اقدام و شدیداً مظنون به فعالیتهای پنهانی است.»[43] «شخصی به نام پرورش اهل اصفهان مرتب به وسیله رابط و تلفن با متعصبین مذهبی کازرون ... در ارتباط میباشد. وی سعی دارد جوانان کازرون را با دختران مذهبی آشنا و تاکنون در این زمینه موفقیتهایی نیز داشته است.»[44] «علیاکبر پرورش که یکی از افراطیون مذهبی و دبیر آموزش و پرورش دبیرستانهای آبادان میباشد، تا کنون در سخنرانیهای متعدد خود بارها مطالب خلاف مصالح مملکتی عنوان کرده است. نامبرده در ساعت 30 / 9 روز 30 / 4 / 2537 در حضور عدهای در حسینیه اصفهانیهای شهر آبادان، سخنرانی تحریک آمیزی ایراد کرده است. پس از خاتمه اظهارات یاد شده، عدهای از جمعیت حاضر در حسینیه بعد از خروج، شعارهایی به نفع روحالله خمینی و علیه حکومت ایران دادهاند. مأمورین انتظامی برای متفرق کردن تظاهرکنندگان، مداخله و دو نفر از آنها را دستگیر کردهاند.» [45] در اوج روزهای پرالتهاب انقلاب آقای پرورش را در اصفهان سوار بر موتور گازی مشاهده میکردند که بدون توقع، از این مجلس به مجلسی دیگر و از مسجدی به مسجد دیگر میرفت تا مردم مشتاق را ارشاد کند. ساواک در مورد سخنرانیهای آقای پرورش در سال 1357 چنین گزارش میکند: «1- از فرهنگیهای مذهبی افراطی است که در مجالس مذهبی در مساجد و منازل اقدام به سخنرانیهای مذهبی مینماید و از هر سخنرانی خود چنین نتیجهگیری میکند که بایستی در راه اسلام انقلاب مسلحانه علیه رژیم نمود. تا به حال تعداد زیادی از جوانان که در سخنرانیهای وی شرکت داشتهاند جذب گروههای خرابکار به ویژه سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق ایران شده که پس از شناسایی، دستگیر و از طریق مراجع قضائی نظامی حتی به حبس ابد محکوم گردیدند. وی فعالیت خود را از اصفهان نیز به شهرهای دیگر مانند آبادان، شیراز و کرمانشاه گسترش داده و در این شهرستانها نیز عواملی را تحت تبلیغ مضره قرار داده است. 2- از طرفداران خمینی است که در کلیه سخنرانیهای خود در واحدهای آموزشی شدیداً از وی یاد میکند. 3- در سخنرانیهای خود وضع کنونی را به زمان معاویه و یزید تشبیه میکند. 4- در گفتارهایش شدیداً علیه رژیم مشروطه مطالبی را بیان میدارد.»[46]
سازماندهی جوانان انقلابی در گروههای نظامی سید اکبر پرورش در کنار فعالیتهای فکری و فرهنگی از حدود سال 1350، آمادگی برای فعالیتهای مسلحانه را نیز ضروری میدید و از طریق دوست قدیمی خود آقای مهندس محمد غرضی به صورتی کاملاً مخفیانه به حمایت از این نوع فعالیتها میپرداخت و برخی شاگردانش را به سوی این نوع فعالیتها سوق میداد. وی در سال 1354 پس از آنکه در جریان انحراف گروه مجاهدین خلق قرار گرفت با آنان قطع ارتباط کرد و شاگردانش را نیز از ادامه همکاری با آنان منع نمود و در مقابل آنان ایستاد و با وجودِ تهدیدات آنان، که تحمل فشارهای جهنمی ساواک را سختتر کرده بود، بر مواضع اسلامی پای فشرد و بر ادامۀ راه حضرت امام خمینی(ره) تاکید نمود. پرورش در سالهای 55 تا 57 به حمایت از گروههای مسلح انقلابی ادامه داد. شاخه اصفهان گروه توحیدی صف از جمله این گروهها بودند. وی در این سالها همراه با شاگردان، خود را برای حضور در صحنههای نبرد احتمالی نظامی آماده ساخت و بدینگونه مجاهدانی همچون شهید احمد حجازی تربیت شدند و شاگردان انقلابی او شکنجههای وحشتناک ساواک را تحمل کردند اما اسرار مبارزه و به ویژه نقش استادشان سید علیاکبر پرورش را مخفی کردند. یکی از شاگردان ایشان در حالی که هنوز دوره تحصیل را در مقطع متوسطه میگذراند عوارض جسمانی و روحی شکنجهها از جمله نابینایی چند ماهه را تحمل کرد، اما تسلیم دشمن نشد. این افراد و گروههای مبارز در سال 1357 در حمایت از مردم در نهضت اسلامی نقشی برجسته داشتند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هستههای اولیه کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل دادند.
همکاری با سازمانهای انقلابی استاد سید علیاکبر پرورش در اوایل دهه 50 از طریق شهید دکتر سید حسن آیت به عضویت یک سازمان مخفی سیاسی ـ نظامی درآمد. این سازمان مخفی با حضور تعدادی از عناصر سیاسی و تعدادی از نظامیان ارتش تشکیل شده بود و برای رعایت مسائل حفاظتی حتی برای گروه خود نامی انتخاب نکرده بود. اعضای این سازمان تلاش میکردند ضمن افزایش اطلاعات دینی و سیاسی خود، همفکران متدین خود در ارتش را شناسایی و جذب نمایند. این سازمان توانست در مقاطع حساس نهضت اسلامی به صورت کاملاً مخفیانه، اطلاعات لازم را در اختیار حضرت امام خمینی(ره) قرار دهد و برخی توطئهها را نیز شناسایی و خنثی نماید که یکی از این توطئهها حضور سرلشگر خسروداد در اصفهان بود.[47] تعدادی از اعضای نظامی این سازمان در جریان دفاع مقدس به فیض عظیم شهادت نائل شدند.[48] تربیت نسل انقلابی مرحوم سید علیاکبر پرورش به تربیت دینی، سیاسی و انقلابی جوانان توجهی ویژه داشت و میکوشید آنان را به صورت عمیق با معارف الهی و قرآن و نهج البلاغه آشنا سازد. در واقع بعد از تبلیغات عمومی اسلامی یکی از مهمترین وظایف خود را کادرسازی برای نهضت اسلامی میدانست. هر فرد یا مجموعهای امکان این فعالیت را فراهم میساخت، او متواضعانه همکاری میکرد. او مهارت خاصی در جذب مخاطبان جوان و نوجوان داشت و آنان را مسحور خود میکرد. مرحوم آقای حسین گلبیدی مؤسس مدرسه ناشنوایان، مدتی مدرسه خود را در روزهای جمعه در اختیار آقای پرورش میگذاشت و ایشان جمعی از دانشآموزان مستعد را در آن مدرسه تربیت کرد. این مدرسه در ساعات بعدازظهر مکان اولیه فعالیت انجمن مددکاری امام زمان(عج) بود و آقای پرورش امور فرهنگی فرزندان یتیم تحت پوشش این انجمن را در روزهای تعطیل در مدرسه احمدیه به عهده میگرفت. کانون علمی و تربیتی جهان اسلام (با مدیریت مهندس عبدالعلی مصحف) تا قبل از تعطیلیِ آن ـ توسط ساواک در سال 1352 ـ مکان بخشی از کلاسهای دینی آقای پرورش بود. انجمنهای اسلامی دبیرستانهای شهر اصفهان به ویژه مؤسسه آموزشی حکیم سنایی نیز زمینهای برای تربیت دانشآموزان علاقهمند توسط آقای پرورش را فراهم میساخت. استاد پرورش مساجد را سنگر اصلی اسلام و مسلمانان میدانست. جلسات هفتگی تفسیر قرآن ایشان در مسجد حاجرسولیها (مسجد آیتالله خادمی) برای چند سال مهمترین مرکز آموزشی برای تربیت نسل انقلابی خصوصاً جوانانِ آن مقطعِ در اصفهان بود. مفاهیم دینی را به آسانی و هدفمند در اختیار نسل جدید قرار میداد. تفسیر سوره کهف علیرغم همه محدودیتها موجب ایجاد انگیزه در جوانان برای قیام در راه خدا بود. کتاب پیشگامان کهف، خلاصه درسهای ایشان در این جلسات بود. استاد پرورش نسلی را پرورش داد که در شکلگیری انقلاب نقش موثری داشت و بسیاری از آنان از شهدای بزرگوار انقلاب اسلامی و جنگ هستند. از میان آنان میتوان از شهید محمود روزبه، شهید مجید مؤذن صفایی و ... یاد کرد. نقش ارزنده و تأثیر گذار و سخنان قَرّاء و آتشین مرحوم پرورش در دوران انقلاب اسلامی علیه رژیم ستمشاهی و پس از آن را دراجتماعات مردمی، مجلس شورای اسلامی و وزارت آموزش و پرورش از یاد نخواهد رفت. علاقهمندان زیادی پای درس او حاضر میشدند که هرکدام مسئولیت مهمی در اداره شهر و کشور به عهده داشته و دارند.[49]
جامعه معلمان اصفهان دبیران متعهد و انقلابی آموزش و پرورش اصفهان در سال 1357 به دنبال ایجاد تشکلی برای ساماندهی امور نهضت اسلامی در آموزش و پرورش بودند. دستگیری آقای پرورش و حسنعلی زهتاب در روز اول حکومت نظامی اصفهان، عزم آنان را جدیتر ساخت؛ بهطوری که پس از برگزاری چندین جلسه و با حضور بسیاری از معلمین، جامعه معلمان اصفهان تشکیل شد. در آخرین مراحل انتخابات آقای سید اکبر پرورش به عضویت شورای مرکزی جامعه معلمان اصفهان برگزیده شد. تشکیل این نهاد با استقبال رهبران انقلاب از جمله حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای روبهرو شد و تشکیل جوامع مشابه را در دیگر استانها توصیه میکردند.[50] جامعه معلمان اصفهان در اداره اعتصاب و تظاهرات، ساماندهی امور شهر، استقبال از حضرت امام خمینی(ره) و ... نقشی فعال داشت.
استاد پرورش و انجمن حجتیه انجمن حجتیه به سال 1334 در راستای مبارزه علیه تشکیلات بهائیت فعالیت خود را آغاز کرد. اصفهان یکی از پایگاههای فعالیت انجمن بود. این انجمن در اصفهان توانسته بود تعدادی از نیروهای توانمند شهر را جذب کند و در عین غیرسیاسی بودن، فرهنگ مذهبی را گسترش دهد، طبیعی است که افرادی که سیاسی بودند، پس از مدتی فعالیت در انجمن و به خصوص هرچه زمان جلوتر میرفت و رویدادهای سیاسی و مبارزاتی علیه رژیم شدت میگرفت، از آن جدا شده، انگشت تأکید بر مبارزه سیاسی با رژیم میگذاشتند. استاد علیاکبر پرورش نیز در اواخر دوران دانشجویی وارد انجمن شد: «وقتی انجمن حجتیه ظهور کرد، چون من در آن زمان فعالیت مذهبی را دوست داشتم، به دعوت آنان پاسخ مثبت دادم.»[51] انجمن حجتیه اصفهان جلسات خود را با اطلاع ساواک برگزار میکرد بدان معنا که زمان و مکان جلسه را اطلاع میدادند. در جلسات آنها از بحثهای سیاسی خبری نبود و از همین رو رژیم با جلسات آنها مشکلی نداشت.[52] استاد پرورش پس از مدتی به لحاظ اینکه برخی مواضع رهبریِ انجمن حجتیه را بر خلاف نظریات حضرت امام(ره) دید، با آنان به مخالفت برخاست و به همراه جمعی از شاگردان و همفکرانش در اوایل دهه پنجاه از انجمن خارج شد و خود، جلساتی را بیرون از چهارچوب انجمن حجتیه تشکیل داد. استاد پرورش سه اشکال به اساسنامه انجمن و متمّم آن داشتند که عبارت بودند از: 1- ولایت فقیه را مبسوط الید نمیدانند و معتقدند هر فقیهی در حوزه کارش ولایت دارد و این اعتقاد با فلسفه تشکیل حکومت اسلامی و اداره آن توسط فقیه مبسوط الید (ولی فقیه ) تعارض دارد. 2- بر اساس متمم اساسنامه انجمن، مرجعیت از زعامت جداست و میتوان فقیهی را مرجع و کسی دیگر را رهبر قرار داد که این هم با نظریه ولایت فقیه سازگاری ندارد. 3- انجمن حجتیه، حرکت خودش را صرفا یک حرکت فرهنگی معرفی میکند و معتقد به حرکت سیاسی نیست و بعد نظامی را هم قائل نیست و معلوم است چنین دیدگاهی نمیتواند بسیج مستضعفین در مقابله با مستکبرین را ایجاد کند. وی پس از خروج از انجمن حجتیه و در اجرای توصیۀ شهید آیتالله سیدمحمد بهشتی از درگیری علنی با آنان خودداری کرد و برای حفظ ارتباط با عناصر جوان انجمن و جذب آنان، روابط خود را با برخی از اعضا و مرتبطین آن انجمن حفظ نمود. همین ارتباط موجب شد، جز معدودی که بر فکر ترک سیاست و ترک امر به معروف و نهی از منکر و سایر تکالیف اجتماعی و سیاسی پای میفشردند، تعداد قابل توجهی از جوانان و میانسالان انجمن حجتیه در اصفهان با شروع انقلاب اسلامی به آن بپیوندند و برخی از آنان چون از تعهد و تقوی و غالباً تحصیلات عالیه برخوردار بودند، در نهادهای انقلابی و حکومتی مشغول شدند. پیروزی انقلاب اسلامی آقای پرورش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهیِ سازمانهای اداری، سیاسی و نهادهای انقلاب اسلامی در اصفهان سعی بلیغ نمود. او پس از تلاش برای تثبیت اوضاع سیاسی استان، برای مشارکت در تدوین قانون اساسی نامزد انتخابات شد. فهرست مورد نظر حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروههای همفکر آنها در آن انتخابات آیتالله خادمی، آیتالله طاهری، استاد پرورش و دکتر آیت بود و همین فهرست اعتماد مردم استان اصفهان را جلب کرد. او در مجلس خبرگان قانون اساسی با استاد قدیمی خود، آیتالله دکتر بهشتی (نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی) و همرزم خود دکتر حسن آیت (دبیر مجلس خبرگان قانون اساسی) همفکری مینمود.[53] مهمترین موضوعاتی که آقای پرورش در بررسی نهایی قانون اساسی دنبال مینمود، اصل ولایت فقیه، جلوگیری از بروز دیکتاتوریهای دوره شاه، حضور مردم در تصمیمگیریهای اساسی جامعه، وحدت اسلامی، حقوق زنان و خانواده، تثبیت نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رعایت عدالت در همه شئون اجتماعی بود.
در سنگر مجلس شورای اسلامی دوره اول مجلس شورای اسلامی در تاریخ انقلاب اسلامی حائز اهمیت فوقالعادهای بود. ابوالحسن بنیصدر اولین رئیس جمهور ایران، به دنبال آن بود که مجلسی همراه با خود تشکیل دهد. جامعه روحانیت مبارز تهران در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی با حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروههای همراه آن ائتلاف نمود و اکثریت در اختیار نمایندگان انقلابی قرار گرفت. در همان اوان شروع به کار مجلس شورای اسلامی برخی نمایندگان تحت عنوان منفرد و مستقل به دنبال مدیریت مجلس بودند اما استاد پرورش و جمعی از نمایندگان توانستند اوضاع مجلس را ساماندهی کنند و بدینگونه اکثریت هیئت رئیسه مجلس در اختیار عناصر انقلابی قرار گرفت و آقای اکبر پرورش به عنوان نایب اول رئیس انتخاب شد. پس از انتخابات هیئت رئیسه، موضوع انتخاب نخست وزیر و اعضای دولت مهمترین مسئله نظام جمهوری اسلامی بود. بنیصدر وقتی متوجه شد، نمیتواند از مجلس برای همراهان لیبرال و غربگرای خود رأی اعتماد بگیرد با پیشنهاد نخستوزیری حجتالاسلام و المسلمین سید احمد خمینی، سعی نمود عناصر حزباللهی را رو در روی یکدیگر و امام امت قرار دهد. استاد پرورش با شجاعت و درایت مقابل نقشه بنیصدر ایستاد. در مرحله بعد با تقاضای بنیصدر هیئتی از سوی نمایندگان مجلس برای تعیین نخستوزیر انتخاب شدند. آقای سید اکبر پرورش و آیات محمد یزدی و محمد امامی کاشانی از سوی مجلس برگزیده شدند و این جمع پس از تلاش فراوان زمینۀ انتخاب شهید محمدعلی رجایی به نخستوزیری را فراهم آوردند. رئیس جمهور با این تصور که شهید رجایی نیز نمیتواند آرای کافی نمایندگان را کسب نماید، او را به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد و وقتی با آرای موافق اکثریت نمایندگان مجلس روبهرو شد، علیرغم میل باطنی، حکم نخستوزیری ایشان را با تأخیر صادر کرد. پس از نخستوزیری شهید محمدعلی رجایی، در انتخابات وزرا نیز رئیس جمهور همکاری نمیکرد و مجدداً آقایان پرورش و آیات محمد یزدی و محیالدین انواری برای حکمیت میان رئیس جمهور و نخستوزیر از سوی مجلس و رئیسجمهور انتخاب شدند. این هیئت تا اواخر دوران ریاست جمهوری بنیصدر ادامه کار داد؛ اما همه وزرا انتخاب نشدند و بدینگونه مجلس شورای اسلامی توانست هیئت دولتی همراه با امام و امت روی کار بیاورد. سیداکبر پرورش در این مسیر با جمعی از نمایندگان که معروف به خط امام(ره) بودند همفکری مینمود و در تصمیمات مهم نیز با شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی مشورت میکرد. پرورش در دورههای سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی نیز مجدداً به نمایندگی مردم اصفهان برگزیده شد. در مجلس چهارم به عنوان نایب رئیس دوم انتخاب گردید. وی در این دوران برای اصلاح امور کشور و مشکلات حوزه انتخابیه به ویژه در امور سیاسی و فرهنگی تلاشهای فراوانی نمود. دفاع مستدل و منطقی او از نظریات استصوابی شورای نگهبان و اعلام آمادگی برای مناظره با مخالفین از مهمترین اقدامات ایشان در دوره سوم بود. در دوره چهارم تحقیق و تفحص از امور فرهنگی و اداری مالی صدا و سیما از مهمترین اقدامات مجلس چهارم بود. این تحقیق و تفحص، زمینه تحولات در مدیریت صدا و سیما را برای رهبری فرزانه انقلاب اسلامی فراهم ساخت که استاد پرورش عضو برجسته این هیئت بود. استاد پرورش در کابینه شهید حجتالاسلام دکتر محمدجواد باهنر، کابینه موقت آیتالله محمدرضا مهدویکنی و دولت مهندس موسوی به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب و خدمات شایستهای را انجام داد. ایشان از سال 1372 عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی و از همان زمان تا سال 1380 قائممقام دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی بود.
دفاع مقدس با شروع تجاوز گستردۀ عراق به میهن اسلامی در 31 شهریور سال 1359 و اشغال بخشهایی وسیع از استانهای خوزستان، ایلام، کرمانشاه و کردستان و شهید، مجروح، اسیر و آواره شدن جمعی از هموطنان، دفاع همه جانبه از میهن اسلامی آغاز شد. ژاندارمری و ارتش با وجود تلاشهایی که داشتند، موفقیتهای چندانی کسب ننمودند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج و نیروهای مردمی با سلاحهای سبک به یاری نیروهای نظامی شتافتند. این نیروها پس از متوقف ساختن ماشین جنگی دشمن بعثی، برای عقب راندن متجاوز نیازمند به اسلحه و مهمات و سلاحهای نیمهسنگین و سنگین بودند. بنیصدر، رئیس جمهور وقت با تجهیز نیروهای مردمی و نهادهای انقلابی و حضور آنها در صحنههای نبرد مخالف بود و عمده وقت خود را صرف مبارزه سیاسی با نهادهای انقلاب اسلامی و قوای مقننه و قضائیه مینمود. مرحوم پرورش در این مقطع همراه با شهید حجتالاسلام و المسلمین محمد منتظری از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به عضویت شورای عالی دفاع برگزیده شدند. وی در این دوران تجهیز نیروهای مردمی و سپاه و بسیج و حضور همه نیروها در نبرد با دشمن را تنها راه موفقیت میدانست، لذا همراه با شهید مظلوم آیتالله بهشتی و حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای (نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع) و شهید محمدعلی رجایی و ... با توجه به روابط صمیمانهای که با برخی فرماندهان انقلابی ارتش همچون شهید نامجو، شهید صیاد شیرازی و فرماندهان سپاه همچون شهید کلاهدوز و سرلشکر رحیم صفوی داشت در جهت وحدت نیروهای مسلح جمهوری اسلامی گامهای فراوانی برداشت.
ارتباط با حضرت امام خمینی(ره) سید اکبر پرورش ضمن احترام به مراجع معظم تقلید، تبعیت همه جانبه از حضرت امام خمینی(ره) را قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در امور فردی و اجتماعی واجب میدانست. او به شاگردان خود میآموخت در جزئیات و نحوه مبارزه با رژیم طاغوت نیز باید از دستورات شرع مقدس و اوامر رهبری نهضت اسلامی اطاعت کامل کرد و در مقاطعی که به نظرات حضرت امام دسترسی نداشت، از راهنماییهای روحانیت مرتبط با حضرت امام(ره) خصوصاً شهید آیتالله دکتر بهشتی استفاده میکرد. پرورش در همه دوران رهبری امام خمینی(ره)، سخنان و موضعگیریهای ایشان را فصلالخطاب میدانست. وی تبعیت خود از مراد خویش در جریاناتی نظیر غائله بنیصدر، آقای سیدکاظم شریعتمداری و عزل آقای منتظری از سمت قائم مقامیِ رهبری و پذیرش قطعنامه 598 را به خوبی نشان داد. در جریان نهضت انقلاب اسلامی رویّه آقای سیدکاظم شریعتمداری را نادرست میدانست اما فقط در جلسات بسیار خصوصی و در حضور خواص به نقد ایشان با ذکر نام میپرداخت و در سخنرانیهای عمومی به تبیین مواضع رهبری نهضت و نقد روشهای سازشکاران اقدام میکرد. او خط امام را شناخته بود و به آن عمل میکرد و بر آن خط الهی پایدار بود.
روابط با مقام معظم رهبری استاد سید اکبر پرورش پیش از پیروزی نهضت اسلامی با آثار علمی و مبارزات دینی سیاسی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای آشنا شد و شاگردانی را که به سوی مشهد مقدس میرفتند به بهرهمندی از سخنرانیهای ایشان توصیه میکردند. حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای نیز به هنگام خروج آقای پرورش از انجمن حجتیه در سالهای مبارزه و در دفاع از مواضع امام خمینی(ره) و سپس با فعالیتهای تشکیلاتی وی در سال 57 با نام و مبارزات ایشان آشنا شدند.[54] بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای مشترک در حزب جمهوری اسلامی، دوره اول مجلس شورای اسلامی، شورای عالی دفاع و هیئت دولت روابط بسیار عمیقی را بین استاد پرورش و معظمله ایجاد کرد. ایشان در ماههای آغازین ریاست جمهوری (پس از شهادت آقای محمدعلی رجایی) و دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی در هجدهم آبان سال 60 آقای سیداکبر پرورش را به سمت قائم مقام دبیر کل حزب جمهوری اسلامی منصوب کردند. این روابط صمیمانه پس از توقف فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی ادامه یافت. آقای پرورش در دوران رهبری معظمله به صورت مداوم و در همه فراز و فرودها و از جمله جریان فتنه تیر 78 و فتنه 88 به تبیین اوضاع سیاسی کشور برای مردم پرداخت و مواضع رهبری را به صورتی جدی دنبال کرد. استاد پرورش در این دوران برای تحقق اهداف رهبری فرزانه انقلاب اسلامی دیدار و گفتگوهای متعددی با مراجع تقلید و فعالان سیاسی داشتند. خصوصیات اخلاقی یکی از ویژگیهای شخصیتی آن مرحوم، سهلالوصول بودن وی بود که به راحتی میشد با او تماس گرفت و ارتباط برقرار کرد و مانعی بر سر راه وجود نداشت. آنچه که در سبد اطلاعاتی خود داشت خالصانه در اختیار علاقهمندان قرار میداد و به تمام شاگردان و یا دانشآموزان خود احترام زیادی میگذاشت. استاد پرورش در همه دورانهای زندگی فردی متواضع بود. در دوران میانسالی برای برقراری ارتباط بیشتر با نوجوانان و جوانان با آنها غذا میخورد، ورزش میکرد، (ایشان در سه رشته ورزشی مهارت داشتند بسکتبال، فوتبال و شنا) به اردوی شبانهروزی میرفت و به تدریس به آنان میپرداخت و در رفت و برگشت، شاگردان خود را به مقصد میرساند. در همان ایام وقتی که با اتومبیل شخصی به نماز جمعه میرفت، شاگردان خود را نیز به همراه میبرد و برای رسیدن به مقصد، گاهی در کمال تواضع پشت موتور آنان سوار میشد.[55] فروتنی و ساده زیستی در دوران مختلف زندگی آقای پرورش و زیستن در میان تودههای مردم سبب شد ایشان به چهرهای ویژه و برجسته بدل شود. استاد پرورش به تهجد و شبزندهداری و توسل به درگاه الهی ملتزم بود. در همه سالهای زندگی و مسئولیت، اعم از دوران سخت مبارزه و دوران مسئولیتهای سنگین اجرایی و دوره بازنشستگی این مشی را دنبال میکرد. دعای کمیل را ترجیح میداد در نیمههای شب بخواند و با استفاده از آیات و روایات و ادبیات عرفانی فارسی، دیگران را به خواندن نماز شب و توسل به ائمهاطهار(ع) دعوت میکرد. در سالهایی که مسئولیت امور فرهنگی کاروانهای حج و یا عمره جانبازان عزیز را بر عهده داشت سخنان وی در دعوت به برقراری ارتباط با خدا و ارتباطات شخصی وی با معبود و خالق هستی سخت مورد توجه همسفران قرار میگرفت. مرحوم پرورش به وجود پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) و اهلبیت ایشان علیهمالسلام سخت عشق میورزید. این عشق و علاقه در همه سخنرانیها و نوشتههای ایشان و به خصوص راز و نیازهای ایشان در سفر حج و زیارت مرقد نبی مکرم اسلام و ائمه معصومین علیهمالسلام بروز میکرد. خصوصاً عاشق و محب حضرت علی علیه السلام بود و در ذهنش برای هر رفتار خود، آموزهای از مولا را جلوهگر میساخت. او در همین راستا با بسیاری از اهل معرفت ارتباط مداوم داشت و از انفاس قدسیه ایشان بهره میگرفت. استاد سید علیاکبر پرورش در طول عمر پربار و فعالیت هفتاد و یک ساله خود، همواره ساده زیست و به دور از تجملگرایی بود و هرگز از کسوت ساده معلمی خارج نشد. زهد او موجب شده بود که به اندک راضی و اغلب در تأمین مایحتاج با مشکل مواجه باشد. البته این امر را جز معدودی از دوستان و نزدیکانش نمیدانستند. اولین سالهای ازدواج را در یک خانه استیجاری در اصفهان آغاز کرد و در سالهای پایانی زندگی نیز در یک باب خانه دو طبقه همراه با پسر بزرگشان با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش گذراند. کسی سرمایه و اندوختهای از او و خانوادهاش سراغ نداشت و ندارد. ذوق ادبی و شوخطبعی طبعِ لطیفِ او را آراسته بود. صراحت لهجۀ او زبانزد خاص و عام بود و در ادای حق، ضمن حفظ احترام، تحت تأثیر شخصیت مخاطب قرار نمیگرفت. هیچ چیز مانع حق گوییاش نبود. او حق را میگفت و سپس سعی میکرد با لطف و صمیمیت دلهای رنجیده را به کمند محبت خود درآورد.
آثار مکتوب استاد پرورش از قلم شیوایی برخوردار بود؛ اما از تدوین کتاب و مقاله مشابه با آثار منتشر شده خودداری مینمود. ایشان فقط مطالبی را که احساس میکرد، تازه است منتشر مینمود.[56] برای انتقال افکارش به دیگران، عمدتاً از جلسات، کلاسها و سخنرانیها استفاده میکرد و حافظه خوب، تسلط بر آیات و روایات، استفاده صحیح از اشعار و ادبیات فارسی و عربی و قدرت بیان خوب، عامل موفقیت ایشان در این مسیر بود. اما برخی مطالعات و سخنرانیهای ایشان نیز به چاپ رسیده است. در اواخر سال 48 و اوایل 49 اولین مقالات ایشان در خصوص مستشرقین در مجله مکتب اسلام چاپ شد. متنی کاملتر نوشته ایشان در این زمینه اخیراً چاپ و منتشر شده است. استاد پرورش برای بهرهبرداری صحیح جوانان مسلمان از مشی اصحاب کهف در مبارزه با طاغوت، تفسیر سوره کهف را که در مسجد حاج رسولی اصفهان در دهه 50 ارائه داده بودند در کتابی با نام «پیشگامان کهف» در همان ایام منتشر نمود. او تاریخ زندگانی پیامبر گرامی اسلام(ص) و امام علی(ع) را مهمترین منبع برای شناسایی راه صحیح مبارزه با طاغوت میدانست و تحقیقات خود در این زمینه را در دو کتاب «پیامبر در مکه» و «علی در مدینه» منتشر نمود. کتابهای «قرآن و خطوط انفاق»، «پدیده جاهلیت از دیدگاه قرآن»، «نظام خانواده در اسلام» از دیگر آثار منتشر شده ایشان است.
بازگشت به اصفهان استاد پرورش پس از نزدیک به 20 سال دوری از اصفهان در سال ۱۳۸۱ به زادگاه خود اصفهان بازگشت. دهه پایانی عمر وی در مقایسه با سالهای پر از شور و هیجان گذشته، دهه سکوت بود. البته اگرچه این خانه نشینی خسران بزرگی بود برای کسانی که میتوانستند از وجود ایشان بیشتر بهره ببرند، ولی برای خودشان قطعاً با رشد و تعالی همراه بود. چرا که تمام وقتشان به مطالعه و تحقیق میگذشت و علاقهمندان به ایشان از نظراتشان به عنوان پدر معنوی جریانهای سیاسی مذهبی در اصفهان استفاده میکردند. این اواخر که فراغت بیشتری داشتند، پس از مطالعه برای صرف چای در حیاط مینشستند، در فکر فرو میرفتند و گاهی اشعاری زمزمه میکردند و میگریستند. شعری که زیاد از ایشان شنیده میشد و در مراسم شبهای قدر با تضرع و ناله آن را میخواندند این بود: «از آن روزی که ما را آفریدی ز ما غیر از گنه چیزی ندیدی خداوندا بحق هشت و چهارت زما بگذر شتر دیدی ندیدی» تابستان ۱۳۸۹ با شروع بیماری روز به روز حالشان رو به وخامت گذاشت و آثار سختیها و فشارها یکی یکی اعضای بدن را از کار انداخت بهطوری که دیگر از فعالیتهای جذاب سالهای قبل از انقلاب در حوزه جوانان و نوجوانان خبری نبود. در تاریخ 26 مهرماه 90 مراسم تجلیل از استاد پرورش در حالی در اصفهان برگزار شد که این استاد گرانمایه به دلیل کسالت و بیماری در بستر بود.
رحلت چندین بار راهی بیمارستان شد و در حدود 2 سال با بیماریهای مختلفی دست و پنجه نرم کرد. سرانجام او که عمر با برکت خود را در صراط مستقیم ایمان و عمل صالح صرف نموده بود، در روز جمعه ۶ دیماه ۱۳۹۲ در سن 71 سالگی به ملکوت اعلی پیوست. پیکر پاک آن مرحوم پس از اقامه نماز بر او، توسط آیتالله العظمی حسین مظاهری، با حضور جمع کثیری از مردم و مسئولان در گلستان شهدای اصفهان در کنار بسیاری از همرزمان و شاگردانش آرام گرفت.
پرورش در نگاه دیگران آیتالله حسین مظاهری، رئیس حوزههای علمیه اصفهان: ایشان یکی از سابقون و پیشتازان نهضت اسلامی حضرت امام راحل عظیمالشّأن«قدّسسرّه» و از ارکان مبارزاتِ مردمی علیه رژیم ستمشاهی در اصفهان بودند و با مجاهدت فرهنگی و تربیت معنوی جوانان، خدمات بزرگی را به اسلام و انقلاب اسلامی تقدیم داشتند. پس از پیروزی انقلاب نیز در مسئولیّتهای با اهمیّتی از جمله در مجلس خبرگان قانون اساسی و سپس در قوای مجریّه و مقنّنه و همچنین در جریان دفاع مقدّس، همواره در خدمت به اسلام و نظام جمهوری اسلامی و استمرار جهاد فرهنگی و تربیتی، از هیچ تلاش ارزندهای فروگذار ننمودند. آیتالله مهدوی کنی: تجلیل از برادر فاضل و بزرگوارمان استاد سید علیاکبر پرورش تجلیل از یک نسل فرهنگی مبارز و مجاهد است که در دوران ستمشاهی نقش مهمی در راهپیمایی دیگر اصناف و اقشار متدین و مبارز در تحکیم وحدت اصناف فرهنگی، دانشآموز، دانشجو و پرورش و تربیت آنان در خط مستقیم و نورانی نهضت حضرت امام خمینی(ره) و پشت سر روحانیت متعهد و علمای ربانی ادا کرده است. معلم فرهیختهای که سیل خروشان شاگردانش در مدرسه، خیابان، بازار و دانشگاه را با قرآن و عترت و ولایت و صبر و شهادت آشنا کرد و در هر سنگری به او تکلیف شد از وزارت، وکالت، مجلس و سنگرهای دفاعی و همراهی با بزرگان طراز اول نظام در خدمت بزرگانی چون شهیدان والا مقام مطهری، بهشتی، رجایی و باهنر و مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای (دامت برکاته) و دیگر اعاظم انجام وظیفه نمود. آیتالله العظمی جعفر سبحانی: با نگاهی به نوشتهها و فعالیتهای مرحوم پرورش در مییابیم که ایشان انسانی مؤمن بوده و و عمل صالح انجام داده است. مرحوم پرورش تلاش میکرد قانونی تصویب شود که تأمین کننده دنیا و آخرت مردم باشد و آن مرحوم کم سخن میگفت ولی سخنانی که مطرح میکرد مفید و موثر بود. رفتار و کردار مرحوم پرورش برای مسئولان درس و الگو است. آیتالله سید یوسف طباطبایینژاد نماینده ولی فقیه و امام جمعه اصفهان: زمانی که با ایشان همراه و همصحبت میشدم و راجع به قرآن و روایات صحبت میکردند، بسیار لذت میبردم. استاد پرورش انسانی با معرفت و دانشمند بود که با خلوص نیت کمنظیری که داشت اشعار و قصص را به گونهای تعریف میکرد که همگان مشتاق نوشتن آن بودند. سردار سرلشکر سیدیحیی صفوی دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا: استاد پرورش را سردار فرهنگی میدانم که عرفان را با خردمندی، بصیرت سیاسی و شجاعت در دفاع از دین، قرآن و ولایت در هم آمیخته بود. بسیاری از جوانان انقلابی که بعداً توانستند در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و در مدیریتهای کلان کشور مسئولیت بپذیرند کادرهای جوانی بودند که تحت تربیت و آموزشهای آقای پرورش قرار گرفتند و از مؤثرترین، متعادلترین و دلسوزترین افرادی هستند که در طول سالهای بعد از انقلاب در سطح ملی توانستند مسئولیتهای سنگینی را به عهده بگیرند. استاد پرورش در لایههای مختلف به فعالیتهای فرهنگی، فکری، سیاسی و حتی نظامی میپرداخت. مدت سه سال در شورای عالی دفاع در زمان جنگ حضور مؤثری داشتند. به واقع ایشان در حمایت از رزمندگان بسیجی، سپاهی و ارتشی، تصمیمگیری برای عملیات هجومی از جمله در شکست حصرآبادان نقش بسیار فعالی داشت. دکتر غلامعلی حدادعادل: پرورش، بسیار خوشمحضر و خوشمجلس بود. از آن جمله افرادی بود که انسان از مصاحبت با او لذت میبرد و دیدنش انسان را به یاد خدا میانداخت. پرورش اهل ذوق و صاحب طبع لطیفی بود. وی صادق، اهل مناجات، دعا و گریه، تهجّد و نماز شب بود. مرحوم پرورش هم خوب گریه میکرد و هم خوب میخندید. در ذهن و حافظه وی هزاران نکته شنیدنی از تاریخ، لطایف و حوادث مختلف بود. وی بسیار شاداب، پرنشاط و سرزنده بود. مرحوم پرورش به تمام معنای کلمه یک معلم بود. معلمی که فقط در کلاس درس نبود بلکه در مسجد، مدارس، انجمن جوانان و در همهجا یک معلم کامل بود. از ابتدای انقلاب پرورش برای حفظ انقلاب و دفاع از اسلام تلاش کرد و از مهمترین خصوصیات ایشان اطاعت از ولایت فقیه است که بر صدر ارزشهای انقلابی ایشان میدرخشد. مرحوم حبیبالله عسگر اولادی: این شخصیت فرهیخته از سردمداران نظام آموزشی کشور و انقلاب اسلامی ایران هستند و معلم و استاد بودن را همواره در طول زندگی خود حفظ کردهاند. دکتر محمدرضا عارف: شخصیت فرهیختهای که از سردمداران نظام آموزشی کشور بود و معلم و استاد بودن را همواره در طول زندگی خود حفظ کرد. مبارزی که با ایمان به حقانیت مبارزه امام(ره) علیه استبداد، زندان و شکنجه را تحمل و پس از انقلاب اسلامی در دولتها و در سنگرهای مختلف به مردم و نظام بویژه به نظام آموزشی کشور خدمت کرد. تعمق ایشان در تفاسیر و مفاهیم اسلامی به ویژه قرآن از امتیازات برجسته مرحوم پرورش بود.
[1] . میرزا رفیعالدین محمد، فقیه اصولی، حکیم و فیلسوف و متکلم، علامهی عصر و وحید دهر که اواخر قرن یازدهم و در زمان صفویه و استاد «علامه مجلسی» بوده است. او به میرزا رفیعا، آقا رفیعا و رفیعا مشهور بوده است. پدرش، حیدر حسینی طباطبائی نائینی، از سادات طباطبائی نائین و زواره اردستان می باشد. میرزا رفیعا، سال 999 ﻫ ق، متولد شده و از شاگردان: میرفندرسکی (حکیم و ریاضیدان بزرگ) و معاصر شیخ بهائی که محضر او را نیز درک کرده و معاصر با آقاحسین خوانساری (از اساتید و دانشمندان بزرگ عصر صفوی) هم چنین اخبار را ازملا عبدالله شوشتری فرا گرفته و اجازهی روایت از شیخ بهائی داشته است. در همهی علوم زمان خود ید طولایی داشته و در تحقیق و تدقیق و اصابت رأی و قوت فکر در بین سایر افاضل و علماء زمان، ممتاز بوده است. میرزا رفیعا، در حوزه درس اصفهان بیشتر اهل معقولات بود. چرا که در آن زمان، که دوران علامه مجلسی شمرده میشد، فلسفه و عرفان، فقه و حدیث را تقریباً تحت شعاع قرار داده و علما و فقهای شیعه بیشتر میل به فلسفه داشتند و به منقول و حدیث و اخبار، توجه کمتری مینمودند و این یکی از دلایلی بود که علامه مجلسی، تصمیم به تألیف «بحارالانوار» گرفت. از شاگردان وی می توان علامه مجلسی دوم، میر عبدالحسین و میر محمدصالح خاتون آبادی، سید نعمتالله جزائری، ملای رفیعا گیلانی، به نقلی شیخ حر عاملی که با او معاصر نیز بود را نام برد. باید گفت که میرزا رفیعا جد اعلای عالم عارف، حکیم میرزا ابوالحسن جلوه، (فیلسوف عهد قاجار) میباشد. مقبره میرزا رفیعا در تخت فولاد اصفهان واقع شده است. (رجال اصفهان، محمدباقر کتابی، صص 111 و 112، دانشنامۀ تخته فولاد، ج4، سال 1394) [2]. خودشان نقل می کردند: «۱۰ ساله بودم وسط بازی، دایی نصرالله مرا صدا میزد و میگفت: اکبر بیا برایم شعر حافظ بخوان و تفأل بزن» علاقه وافر به اشعار حافظ در کودکی زمینهساز ورود به عرصه فرهنگ و ادب و ادامه تحصیلات در رشته ادبیات در سنین بالاترشد. (از خاطرات نفیسه پرورش، مصاحبه با خبرگزاری تسنیم، سال 1393) [3]. آیتالله سید مصطفی بهشتینژاد از شاگردان برجسته آیتالله حاج آقا رحیم ارباب بود و بعداً به جای مرحوم آیتالله ارباب در گورتان اصفهان نماز جمعه میخواند. مرحوم بهشتینژاد در تربیت دینی و انقلابی فرزندان خود از جمله شهید حجتالاسلام و المسلمین حسن بهشتینژاد (امام جمعه موقت اصفهان در سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی) و شهید حجتالاسلام سیدمهدی بهشتینژاد و شاگردان خود همچون آقای سیدعلی اکبر پرورش تأثیر قابل ملاحظهای داشت. [4]. متن کتاب، سند بازجویی 22 / 5 / 1357 [5]. پایاننامه موجود در دفتر نشر آثار استاد پرورش. [6]. به علامه طباطبایی علاقه فراوان داشت. در تفسیر قرآن، از المیزان بهرهمند میشد. گاهی خاطراتی از ایشان نقل میکرد. نامهای موجود است که در سن ۲۸ سالگی سؤالات قرآنی خود را از علامه پرسیدهاند و علامه به ایشان پاسخ دادهاند. در تفسیر نهج البلاغه هم به نقل از برخی شاگردانشان کم نظیر بودند. ورودشان به عرصه سیاست مجال برگزاری کلاس درس و تفسیر به صورت منسجم را نمیداد ولی گاهی جلسات پراکنده برگزار میشد. (از خاطرات، نفیسه پرورش، همان.) [7]. متن کتاب سند مورخ: 22 / 6 / 1354 ، شماره: 9 - 525 [8]. متن کتاب سند مورخ: 8 / 6 / 2535 ، شماره: 822 / 10 آ [9]. اصفهان در انقلاب، محمد حنیف، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ج اول، صص 56- 57 [10]. اصفهان در انقلاب، همان، ص 407 ـ 406 [11]. همان، ص 261 [12]. متن کتاب سند مورخ: 29 / 10 / 45 ، شماره: 1006 [13]. متن کتاب سند مورخ: 11 / 9 / 46 ، شماره: 606 / 5 [14]. متن کتاب سند مورخ: 22 / 10 / 1346 ، شماره: 1- 175 - 6 - 5 [15]. متن کتاب سند مورخ: 30 / 12 / 46 ، شماره: 28 / 175- 6 - 5 [16]. متن کتاب سند مورخ: 28 / 3 / 1349 ، شماره: 165 / 5 [17]. صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ج 1، ص 358 [18]. متن کتاب سند مورخ: 4 / 3 / 1347 [19]. متن کتاب سند مورخ: 2 / 3 / 47 ، شماره: 30317 / 316 [20]. متن کتاب سند مورخ: 22 / 11 / 47 [21]. متن کتاب سند مورخ: 23 / 11 / 47 ، شماره: 107331 / 312 [22]. متن کتاب سند مورخ: 8 / 5 / 1351 ، شماره: 1857 / 354 [23]. متن کتاب سند مورخ: 23 / 4 / 35 ، شماره: 2006 / 324 [24]. متن کتاب سند مورخ: 30 / 6 / 35 ، شماره: 8345 / 10 ﻫ2 [25]. اسناد ساواک [26]. متن کتاب سند مورخ: 25 / 1 / 37 ، شماره:5411 / 10ﻫ [27]. متن کتاب سند مورخ: 31 / 1 / 37 ، شماره: 5574 / 10ﻫ2 [28]. متن کتاب سند مورخ: 17 / 2 / 37 ، شماره: 6061 / 10 ﻫ1 [29]. ر.ک: روزشمار انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک در استان اصفهان، ج 2، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383 [30]. متن کتاب سند مورخ: 15 / 5 / 1357 ، شماره: 9216 / 10ﻫ [31]. متن کتاب سند مورخ: 16 / 5 / 1357 [32]. متن کتاب سند مورخ: 13 / 6 / 57 ، شماره 9944-10ﻫ2 [33]. متن کتاب سند مورخ: 17 / 5 / 1357 ، شماره: 15 / 28674 [34]. ر.ک روزشمار انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک در استان اصفهان، ج 3، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383. [35]. متن کتاب، سند بازجویی 22 / 5 / 1357 [36]. متن کتاب سند مورخ: 5 / 5 / 48 ، شماره: 1740 / ﻫ و سند مورخ: 19 / 9 / 1348 ، شماره: 4662 / 316 [37]. متن کتاب سند مورخ: 15 / 1 / 1349 ، شماره: 568 / ﻫ [38]. متن کتاب سند مورخ: 28 / 3 / 1349 ، شماره: 165 / 5 [39]. متن کتاب سند مورخ: 24 / 3 / 1351 ، شماره: 6153 / 10 ﻫ [40]. متن کتاب سند مورخ: 8 / 5 / 1351 ، شماره: 1857 / 354 [41]. متن کتاب سند مورخ: 20 / 2 / 37 [1357] ، شماره: 12866 / 6ﻫ 2 [42]. متن کتاب سند مورخ: 25 / 4 / 37[1357] ، شماره: 9646 / 19 ﻫ [43]. متن کتاب سند مورخ: 3 / 5 / 1357 ، شماره: 1985 / 10ﻫ2 [44]. متن کتاب سند مورخ: 27 / 4 / 37 [1357] ، شماره: 12082 / ﻫ1 [45]. متن کتاب سند مورخ: 30 / 4 / 1357 [46]. متن کتاب، سند ص 175 [47]. دکتر احمد زمانی یکی از شاگردان و رابطین استاد پرورش و از مجریان برنامههای ویژۀ تظاهرات مردم اصفهان در دوران انقلاب، نحوه استفاده از اطلاعات این سازمان سیاسی ـ نظامی را چنین بیان می کند: در دوره دانشجویی به دستور استاد پرورش مأموریت یافتم اطلاعات یکی از خلبانان هوانیروز اصفهان را دریافت و اطلاعات سیاسی مورد نیاز را به وی منتقل نمایم. برای رعایت مسائل حفاظتی تبادل اطلاعات به هنگام توزیع کالاهای خانوادههای یتیم تحت پوشش انجمن مددکاری امام زمان(عج) انجام میگرفت. ساواک و دیگر دستگاههای اطلاعاتی رژیم پهلوی بر این مؤسسه خیریه حساسیت چندانی نداشتند و تعدادی از عناصر انجمن حجتیه نیز در مدیریت این مؤسسه حضور فعال داشتند. به هنگام اوجگیری نهضت اسلامی در سال 57 این تبادل اطلاعات به صورت دقیقتر انجام میگرفت. در آستانه اربعین 57 از طریق افراد ناشناس و به صورت تلفنی به بیت آیتالله خادمی خبر رسید که سرلشکر خسروداد فرمانده هوانیروز کل کشور، برای برنامهریزی کشتار مردم به اصفهان آمده است. انعکاس عمومی این خبر میتوانست پیآمدهای نامطلوبی را به همراه آورد و مقابله با حمله احتمالی هوانیروز به تظاهرکنندگان بدون اطلاعات دقیق میسر نبود. خلبان مذکور نیز در خانههای سازمانی هوانیروز ساکن بود. هر گونه ارتباط تلفنی در آن سازمان مخفی سیاسی ـ نظامی مجاز نبود و با توجه به نقش علنی من در برخی راهپیماییها نیز، عزیمت من به درب منزل آنان، خطرآفرین بود. به دستور استاد پرورش من به همراه مرحوم حاج اکبر زاهدی (مدیر عامل وقت انجمن مددکاری امام زمان(عج) اصفهان) به منزل آن نظامی رفتیم و من اطلاعات لازم را از فرد مورد نظر دریافت و در بازگشت به استاد پرورش ارائه دادم. بر اساس این اطلاعات حضور سرلشکر خسروداد تأیید شد، اما تصمیم حمله به راهپیمایان رد شد. راهپیمایی عظیم اربعین مردم اصفهان که با روز جمعه همزمان شده بود با حضور میلیونی مردم و در میدان امام اصفهان و خیابان و بازارهای اطراف با آرامش برگزار شد. اداره مراسم اربعین با نظر استاد پرورش به جامعه معلمان اصفهان واگذار و استاد پرورش و آیتالله طاهری سخنران مراسم بودند و قطعنامه راهپیمایان به حضرت امام خمینی به عنوان رهبری رأی اعتماد و تقاضای اداره کشور را نمودند. ظهر آن روز نماز جماعت به امامت آیتالله خادمی اقامه شد. در آن ایام مقر حکومت نظامی اصفهان در جوار میدان امام بود و گروههای مسلح مخفی برای مقابله با حمله زمینی نیروهای حکومت نظامی در خیابانهای منتهی به میدان امام مستقر بودند. [48]. شهید سرلشکر نامجو (نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع پس از شهید چمران)، شهید یوسف کلاهدوز(افسر گارد جاویدان در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و قائممقام فرمانده کل سپاه)، شهید تیمسار حسن اقاربپرست (افسر گارد جاویدان و معاون لشکر 92 زرهی اهواز) سرهنگ محمد مهدی کتیبه (فرمانده لشکر 28 سنندج و رئیس رکن 2 ارتش)، سرتیپ محمدرضا رحیمی (سرپرست وزارت دفاع)، تیمسار سلیمی (فرمانده کل ارتش و مشاور مقام معظم رهبری) از جمله نظامیان این گروه بودند. شهید دکتر حسن آیت (عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی و نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی)، شهید دکتر حسن عباسپور (عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و وزیر نیرو) و دکتر عبدالله جاسبی (عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، معاون نخست وزیر و رئیس سابق دانشگاه آزاد اسلامی) از اعضای غیر نظامی این گروه بودند. استاد پرورش در سالهای 56 و 57 از اطلاعات این شبکه برای گسترش نهضت اسلامی در اصفهان و حفاظت از انقلابیون بهره برد و علیرغم آنکه در سال 57 اولین بار در اصفهان حکومت نظامی برقرار گردید و شهر اصفهان عملاً پیش از 22 بهمن به دست انقلابیون افتاده بود، اما تعداد شهدای شهر اصفهان در سال 57 بسیار کمتر از حد انتظار بود. (برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این سازمان مخفی سیاسی نظامی به منابع زیر مراجعه شود: 1ـ تاریخ شفاهی ارتش در انقلاب اسلامی، حشمتالله عزیزی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 2ـ خاطرات امیر سپهبد صیاد شیرازی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 3ـ خاطرات سرهنگ محمدمهدی کتیبه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.) [49]. شهید عباس نبوی منش از جمله این جوانان پاک و متدین بود که در سال 56 وقتی در دروان دانشجویی در شهر مشهد با تبلیغات گسترده گروه فرقان آشنا شد، به خوبی گرایشهای مادیگرایانه آنان در تفسیر قرآن را شناخت. این شاگرد برجسته استاد در همان ایام نیز وابستگیهای تشکیلاتی و سیاسی گروه فرقان به دشمنان اسلام و نهضت اسلامی را تشخیص داد. این رویه استاد پرورش موجب آن شد تا گروهک فرقان در سالهای 58 تا 60 و سازمان مجاهدین خلق از سال 60 به بعد به دنبال ترور ایشان بود. طلبه شهید جلال افشار از دیگر شاگردان برجسته استاد بود که برای آموزش علوم اسلامی به حوزه علمیه قم رفت. وی در جریان مبارزه با نظام طاغوت و دشمنان بعثی انقلاب اسلامی حضوری فعال و در تربیت اخلاقی و عقیدتی بسیجیان و پاسداران نقشی مؤثر داشت. [50]. متن کتاب سند مورخ: 11 / 9 / 57 ، شماره: 4785 / 26ﻫ [51]. اصفهان در انقلاب، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج اول، صص 381 و 382 [52]. دُرد و دَرد، خاطرات سید رضا میرمحمدصادقی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390 [53]. استاد پرورش در مجلس خبرگان عضو گروه دین وتاریخ شد. گروهی که سه تن از اعضای آن اکنون در شمار مراجع معظم تقلید برشمرده می شوند: آیات عظام: لطفالله صافی گلپایگانی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی. [54]. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با خانواده استاد پرورش میفرمایند: من آقای پرورش را پیش از انقلاب و قبل از اینکه ببینم، میشناختم. ایشان اصفهان بود و ما مشهد. من در مشهد اطلاع پیدا کردم که در اصفهان یک آقایی به نام پرورش به خاطر مبارزه، به خاطر امام خمینی، با انجمن حجتیه قطع رابطه کرده است و این مسئله بر انجمن حجتیه تأثیر داشته است... خب خیلی خوشحال شدیم ... [55]. در ماههای اولیه شروع جنگ با استاد پرورش، شهید حجتالاسلام علیاکبر اژهای و چند نفر از دوستان در یکی از خیابانهای حاشیهای شهر اصفهان پیاده حرکت میکردیم. راننده وانتی برای احترام به روحانیت جلو پای حجتالاسلام اژهای توقف کرد و وی و دوستانش را دعوت به سوار شدن نمود. آقای اژهای از استاد پرورش تقاضا کرد در قسمت جلو وانت سوار شوند اما استاد پرورش، با اصرار حجتالاسلام اژهای را راضی به نشستن در جلو اتومبیل کردند و خود که در آن موقع نایب رئیس مجلس شورای اسلامی بودند، همراه با دوستان در قسمت بار وانت سوار شدند. (مصاحبه با آقای دکتر احمد زمانی) [56]. پرورش خود اهل ادبیات و ذوق ادبی و سخنور و نویسنده بود که این مسئله سبب افزایش تواناییهای او شده بود، ایشان بنایش بر این بود که اگر راجع به موضوعی کتاب نوشته شده است ایشان دوباره ننویسند. مثلاً در تاریخ اسلام مفصل یادداشتهایی را آماده کرده بودند؛ اما وقتی کتاب فروغ ابدیت آقای سبحانی چاپ شد، ایشان گفتند بخش عمدهای از آن چیزی که من میخواستم بگویم در این کتاب آمده است. بنابراین ضرورتی ندارد که دوباره مشابه آن را تدوین کنم. (مصاحبه دکتر احمد زمانی) |
طوری سخنرانی میکرد که یک حالت انقلابی و جوشش در مستمعین به وجود میآورد و در حین سخنرانی خودش هم حالات مختلفی میگرفت. افکار و تمایلات مذهبی شدیدی داشت و... با این سخنان و با اینکه طرفداری و جانبداری فوقالعادهای از اسلام میکرد مایل بود که همه در این راه مبارزه کنند و موجودیت آن را به اثبات برسانند و به نظر میرسید که عقیده دارد باید اسلام و فقط اسلام بر همه جا حکفرما باشد.
عقیده داشت که با هر تعداد کم باید این مبارزات را شروع کرد به امید اینکه اشخاص دیگری روشن شوند و به گروه آنها بپیوندند و صبر کردن را جایز نمیدانست که این دو عمل باید تواماً صورت گیرد و اگر یکی راکد بماند دیگری بدون نتیجه است و برای اثبات سخنانش از مسلمانان و مبارزان صدر اسلام سخن میگفت و عقیده داشت که آنها هم به همین صورت مبارزات خود را ادامه دادند و موفق هم شدند بدین طریق از طرز افکارش چنین به نظر میرسید که به شدت مخالف حکومت کنونی است. البته صحبت از مبارزه میکرد ولی هیچگاه نگفت که چگونه این مبارزه را باید شروع کرد یعنی حرف از سلاح این مبارزه نمیزد و همیشه میگفت که باید قیام کرد و چنین به نظر میرسید که عقیدهاش شورش است نه مبارزه تن به تن و انفرادی.»[25]
آقای پرورش مبارزات خود را ادامه داد به گونهای که هنرستانهای اصفهان در سال 56 - 57 از مراکز فعال در نهضت اسلامی شد. از ابتدای سال 1357 تلفن منزلش توسط ساواک مورد شنود نیز قرار گرفت. ساواک اصفهان در گزارشی چنین مینویسد:
«تشکیل جلسات مذهبی و تشویق محصلین به مطالعه کتب مذهبی و خلاصه نمودن کتابها و تشکیل کنفرانس توسط اکبر پرورش در هنرستان شاه عباس کبیر ... مورد تأیید میباشد. ... حسنعلی زهتاب و اکبر پرورش از مذهبیهای افراطی هستند و تماس آنها با سایر دبیران مذهبی و مذهبیهای خارج از آموزش و پرورش مورد تأیید میباشد و احتمال اینکه این افراد در حوادث اخلالگرانه اصفهان تحریکاتی را بنمایند بعید به نظر نمیرسد. لازم است با اقدامات مراقبتی هرگونه تماس و جلسات خصوصی آنها با سایرین کنترل گردد.»[26]
«به امنیت داخلی دستور داده شد از اعمال و رفتار تماسهای اکبر پرورش و حسنعلی زهتاب مراقبت به عمل آورد و نتیجه را گزارش نمایند. ضمناً خواهشمند است دستور فرمایید در مورد انتقال آنها به یکی از شهرستانهای دیگر از طریق وزارت آموزش و پرورش نظریه اعلام دارند.»[27]
«اکبر پرورش و حسنعلی زهتاب که از معلمین مذهبی افراطی هستند، هر هفته جلسات سخنرانی برای محصلین دارند و نظریه شنبه مورد تأیید است.»[28]
تحصن در منزل آیتالله سیدحسین خادمی
در پی تحریک شهربانی و ساواک، و حمله ناجوانمردانه اراذل و اوباش زندان اصفهان در تیر ماه 1357 به زندانیان سیاسی، اعتصاب غذای زندانیان سیاسی شکل گرفت. در همین رابطه 40 نفر از مادران، همسران و خواهران زندانیان در منزل آیتالله سید حسین خادمی متحصن شدند. این تحصن که با حمایت آیتالله خادمی و استاد پرورش همراه بود، رژیم را به عقبنشینی وا داشت و تحصن با موفقیت خاتمه یافت.[29]
این تجربه موفق باعث شد پس از دستگیری آیتالله سید جلالالدین طاهری در 10 مرداد 57، مردم برای کسب تکلیف به سوی منزل آیتالله خادمی به حرکت درآمده و در منزل ایشان اقدام به تحصن نمایند.
این بار استاد پرورش به صورت علنی در اداره تحصن شرکت کرد. این اجتماع به کانون تجمع هزاران مسلمان انقلابی تبدیل گردید. کانونی که جوانان انقلابی با شناخت یکدیگر بر ابعاد مبارزه با رژیم شاه میافزودند.
«با استفاده از منبع 1585 [شنود تلفن] و اطلاعات واصله از منابع دیگر چند نفر دور آقای خادمی را گرفته و آنها هستند که مردم را به منزل او دعوت و آقای خادمی را مجبور به این اعمال مینمایند. دو نفر از آنها به نام اکبر پرورش و حسنعلی زهتاب دبیر آموزش وپرورش هستند. صبح روز 16[ /5 /1357] قرار است با آقای مدیر کل آموزش و پرورش مذاکره که حکم انتقال هر دو نفر را یکی به گرگان و دیگری به مسجد سلیمان صادر و آنها را احضار و ابلاغ نماید اگر پا در منزل خادمی گذاشتند و با تلفن یا تماس حضوری اشخاص را تحریک نمودند، حکم انتقال آنان ظرف 48 ساعت ابلاغ خواهدگردید. استدعا دارد در این مورد با آقای وزیر آموزش و پرورش مذاکره که روز 16 [ /5 /1357]تلفنی به مدیرکل آموزش و پرورش اصفهان ابلاغ نماید که برابر نظر این سازمان بدون تأمل اقدام نماید.»[30]
در این تحصن که به مدت 10 روز به طول انجامید، سخنرانان به افشای ماهیت رژیم پرداخته و جوانان را به مبارزه علیه ظلم و ستم شاه و نظام سلطنتی هدایت و ترغیب میکردند.
سخنرانیهای منزل آیتالله خادمی تا پایان تحصّن و برقراری حکومت نظامی هر روز صورت میگرفت و آقای پرورش یکی از سخنرانان اصلی بود:
«... مرتباً در منزل خادمی رفت و آمد [دارد] و کلیه دانشآموزان مذهبی هنرستانها و سایر دبیرستانهایی را که در آن تدریس میکنند به خانه خادمی میکشانند و برای آنان سخنرانیهای تحریکآمیز نموده ... با توجه به اینکه از عوامل خمینی است ... چنانچه سریعاً اقدام نشود تحریکات آنان در بین دانشآموزان و جوانان در سطح شهر ضایعات جبران ناپذیری در بر خواهد داشت.»[31]
... در تحصن مردم در منزل خادمی نامبرده حضور داشته و هر روز برای حاضرین سخنرانیهای تحریکآمیز میکرده و با توجه به نفوذی که در هنرستانهای اصفهان دارد دانشآموزان مذهبی واحدهای آموزشی اصفهان را به خانه خادمی میکشید و سپس در اقدامات اخلالگرانه در بردن به منزل، آنان را راهنمائی و توجیه نموده است و خواستار حکومت اسلامی شده است.
نظریه: فعالیتهای مضره ضد رژیم و تحریک مردم به آشوب و انقلاب مسلحانه علیه رژیم به صورت بسیار گسترده و زیرکانه وی مورد تأیید است.»[32]
دو سخنرانی ایشان با موضوع استضعاف و مستضعفین در این تحصن ده روزه، شور و شعور مردمی را افزایش داد و عکسالعمل شدید رژیم شاه را در پی داشت که سرانجام با دستور ساواک مرکز به وزارت آموزش و پرورش حکم انتقال ایشان به آموزش و پرورش شهرستان نظنز صادر شد.[33]
در روزهای بعد، حکومت پهلوی که از گسترش عملیات انقلابیون به ستوه آمده بود و حفظ امنیت چندین هزار کارشناس و مستشار نظامی و غیرنظامی خارجی مقیم اصفهان برای آنها اهمیت فوقالعاده داشت، تصمیم به مقابله شدیدتر با انقلابیون و متحصنین گرفت. پس از یورش نیروهای نظامی و انتظامی به متحصنین، درگیری از ساعت 10 شب 19 /5 /1357 مصادف با پنجم رمضان شروع و هر لحظه بر وسعت و دامنه آن افزوده شد و این درگیری تا بعد از ظهر روز 20 /5 /1357 بطول انجامید و در حالی که نقاط مرکزی شهر چهره جنگ زده به خود گرفته بود و میرفت که کنترل اوضاع از دست رژیم خارج گردد، با دستور مقامات عالی رتبه نظامی و امنیتی تانکها، توپها و نفربرها شهر را به اشغال خود درآوردند و سرانجام حکومت نظامی با دستور شاه مورد تصویب قرار گرفت و تعداد زیادی شهید و مجروح و بسیاری دستگیر و روانه زندان شدند.[34]
در اولین شب حکومت نظامی استاد سیداکبر پرورش و تعدادی دیگر از عوامل مؤثر در تحصن دستگیر و زندانی شدند. استاد پرورش در ساعاتی قبل از دستگیری، مخفی شدن برای جلوگیری از زندانی شدن را نپذیرفت.
ایشان، نحوه دستگیری خود را چنین توضیح میدهند:
«ساعت 2 بعد[از] نیمهشب 20 /5 /2537 [1357] بود که عدهای به منزل ما آمدند و گفتند ما پلیس هستیم و مرا با خود به اطلاعات شهربانی بردند.»[35]
با دستگیری ایشان در آغاز حکومت نظامی اصفهان و سپس اعتصابات محصلین و دانشآموزان اصفهانی عملاً تبعید و انتقال وی انجام نشد.
اما به تدریج مجدداً فعالیتهای انقلابیون گسترش یافت و به خصوص با آغاز سال تحصیلی، دانشآموزان، معلمان و دانشجویان اصفهان به اعتصاب و تظاهرات پرداختند. یکی از خواستههای اصلی تظاهرکنندگان آزادی پرورش و دیگر زندانیان سیاسی بود و سرانجام ایشان در آبان 57 با تدبیر شهید آیتالله دکتر سیدمحمد بهشتی با کفالت از زندان آزاد شد.
پس از آزادی مجدداً فعالیتهای خود را شروع کرد و سخنرانیهای انقلابی خود را ادامه داد. سخنرانی در مراسم تاسوعای 57 در مسجد جامع اصفهان و اربعین حسینی آن سال در میدان امام اصفهان و در اجتماع میلیونی مردم فوقالعاده اثربخش بود. و در واقع یکی از سخنرانانِ ثابت در بسیاری از مراسمهای ماههای پایانی حکومت شاه بود.
کانون تصمیم گیری و مدیریت جریانات اسلامی
از اواخر سال 56 و در سال 57 با توجه به اوجگیری نهضت اسلامی، ضرورت هماهنگی گروههای انقلابی در اصفهان بیشتر از گذشته احساس میشد و آقای پرورش هم توانسته بود با اقشار مختلف ارتباط خوبی پیدا کند و بدینگونه بسیاری از گروههای انقلابی به ایشان مراجعه میکردند و ایشان در عمل مرجع هماهنگ کنندۀ گروههای انقلابی در اصفهان اعم از بازاریان، دانشآموزان، دانشجویان، معلمان، گروههای مسلح انقلابی، روحانیت و حتی نظامیان گردید. وی در شهر اصفهان و در همین ارتباط با مرحوم آیتالله خادمی روابطی ویژه داشت. از طرف دیگر با شهید آیتالله بهشتی در تهران ارتباطی مداوم داشت و نظریات رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و انقلابیون تهران را از همین طریق دریافت میکرد. او در جهت کسب اطلاعات دقیق از سیاستهای سرکوبگرانه حکومت پهلوی علاوه بر شبکه مخفی نظامی از یک دستگاه بی سیم ساخته شده توسط آقای مهندس شهیدی برای دریافت دستورهای مبادله شده بین واحدهای حکومت نظامی بهره میبرد. در ماههای پایانی نهضت اسلامی جلسات هماهنگی فعالان انقلابی اصفهان به صورت روزانه برای برنامهریزی و اجرای برنامههای ضد رژیم در حضور ایشان تشکیل میشد. برگزاری گسترده راهپیماییهای تاسوعا و عاشورای 57 و قرائت قطعنامه عزل شاه در پایان مراسم تحت نظر استاد پرورش و با هماهنگی شهید آیتالله دکتر سیدمحمد بهشتی انجام گرفت.
سخنرانیهای انقلابی
استاد سیدعلیاکبر پروش از اواخر دهه چهل علاوه بر کلاسها و سخنرانیها در اصفهان در مناسبتهای گوناگون به بسیاری از شهرهای میهن اسلامی سفر نمود و در همین سفرها با علما و چهرههای فعال دیگر شهرها آشنا شد و ارتباط برقرار نمود.
پس از مسافرت آقای پرورش به شهرکرد رئیس ساواک شهرکرد به مرکز چنین اعلام میکند:
«... [نامبرده] موصوف به شهرکرد عزیمت و در مدرسه امامیه آن شهرستان .... مطالبی پیرامون اتحاد و اتفاق مسلمانان و برپا نمودن انقلاب عنوان نمودهاند.»[36]
در گزارشی دیگر از مسافرت او به نقاط محروم چهارمحال بختیاری چنین آمده است:
«نامبرده ساعت 1530 روز 12 /1 /1349 ... به قریه سامان از توابع چهار محال وارد و در مسجد جامع قریه مزبور برای اهالی تبلیغ مذهبی مینماید که از طرف پاسگاه ژاندارمری سامان به گروهان ژاندارمری شهرکرد هدایت و سپس به این سازمان اعزام میگردد.»[37]
در سال 1349 رئیس شهربانی شهرضا از سخنرانی آقای پرورش و شهید دکتر سید محمد بهشتی در یک جلسه گزارش میدهد.[38]
او در همین راستا در سال 1354، به مدت چند روز برای حضور در جمع شیعیان کویت به آن کشور سفر نمود و از آنجا برای آشنایی بیشتر با مرکز فکری اهل سنت به کشور مصر مسافرت کرد.
«آقای پرورش در نظر دارد اواسط تیرماه سفری به کشورهای عربی، کویت، اردن و در صورت امکان لیبی بنماید.»[39]
آقای پرورش که در سال 1351 قصد سفر به خارج از کشور را داشت، از سوی ساواک مرکز به ساواک اصفهان دستور احضار ایشان داده شد:[40]
در آستانهی انقلاب اسلامی با اوجگیری نهضت اسلامی زمان بهرهگیری از همه آموختهها و اندوختههای استاد پرورش فرا رسید. ایشان در این ایام علاوه بر سخنرانیها و کلاسهای متعدد در اصفهان به دیگر شهرها از جمله قم، تهران، آبادان و شهرکرد سفر کرده و آگاهیهای دینی و انقلابی مخاطبان را افزایش میداد. سخنرانی ایشان در ماه رمضان سال 56 در مسجد قبای تهران (مسجد شهید آیتالله دکتر محمد مفتح) و در بهار 57 در دانشکده نفت آبادان از آن جملهاند.
ساواک خوزستان حضور استاد پرورش را در اردیبهشت ماه 1357 در آبادان به ساواک اصفهان چنین گزارش میکند:
«در شبهای شنبه و یکشنبه 16 و 17 اردیبهشت ماه در سالن دانشکده نفت آبادان در حضور 850 نفر از دانشجویان و دبیران و جوانان شهر آبادان آقای علی پرورش سخنرانی نمودند .... و اضافه کرد در مشهد بر ضد نظام غیرتوحیدی قیام میکنند و کشته میشوند. این کشته شدگان غیر از کشته شدن در جنگ است بلکه اینان شهید میشوند و شهید یعنی کسی که از مرگ خود آگاهی دارد. بایستی از سخنرانی اینگونه افراد مخالف و معترض در محیط دانشجویی و دانشآموزی جلوگیری به عمل آید.»
پس از دریافت این گزارش، رئیس ساواک اصفهان به نادری ریاست امنیت داخلی چنین دستور داد:
«سابقه این شخص بررسی و شدیداً از وی مراقبت به عمل آید.»[41]
به دنبال این دستور در خرداد 1357 مدتی مأموران تعقیب و مراقبت ساواک وی را تحت کنترل قرار دادند. آقای علیاکبر پرورش پس از 6 شب سخنرانی در مسجد ابوالفضل شهرکرد در سال 1357 به اصفهان بازگشت.[42]
پس از اطلاع ساواک اصفهان از سخنرانیهای استاد پرورش در شهرکرد دستور کنترل و مراقبت بیشتر وی را صادر نمود:
«نامبرده بالا از متعصبین مذهبی است که در پوشش سخنرانیهای مذهبی نسبت به منحرف کردن افکار جوانان اقدام و شدیداً مظنون به فعالیتهای پنهانی است.»[43]
«شخصی به نام پرورش اهل اصفهان مرتب به وسیله رابط و تلفن با متعصبین مذهبی کازرون ... در ارتباط میباشد. وی سعی دارد جوانان کازرون را با دختران مذهبی آشنا و تاکنون در این زمینه موفقیتهایی نیز داشته است.»[44]
«علیاکبر پرورش که یکی از افراطیون مذهبی و دبیر آموزش و پرورش دبیرستانهای آبادان میباشد، تا کنون در سخنرانیهای متعدد خود بارها مطالب خلاف مصالح مملکتی عنوان کرده است. نامبرده در ساعت 30 /9 روز 30 /4 /2537 در حضور عدهای در حسینیه اصفهانیهای شهر آبادان، سخنرانی تحریک آمیزی ایراد کرده است.
پس از خاتمه اظهارات یاد شده، عدهای از جمعیت حاضر در حسینیه بعد از خروج، شعارهایی به نفع روحالله خمینی و علیه حکومت ایران دادهاند. مأمورین انتظامی برای متفرق کردن تظاهرکنندگان، مداخله و دو نفر از آنها را دستگیر کردهاند.» [45]
در اوج روزهای پرالتهاب انقلاب آقای پرورش را در اصفهان سوار بر موتور گازی مشاهده میکردند که بدون توقع، از این مجلس به مجلسی دیگر و از مسجدی به مسجد دیگر میرفت تا مردم مشتاق را ارشاد کند.
ساواک در مورد سخنرانیهای آقای پرورش در سال 1357 چنین گزارش میکند:
«1- از فرهنگیهای مذهبی افراطی است که در مجالس مذهبی در مساجد و منازل اقدام به سخنرانیهای مذهبی مینماید و از هر سخنرانی خود چنین نتیجهگیری میکند که بایستی در راه اسلام انقلاب مسلحانه علیه رژیم نمود. تا به حال تعداد زیادی از جوانان که در سخنرانیهای وی شرکت داشتهاند جذب گروههای خرابکار به ویژه سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق ایران شده که پس از شناسایی، دستگیر و از طریق مراجع قضائی نظامی حتی به حبس ابد محکوم گردیدند. وی فعالیت خود را از اصفهان نیز به شهرهای دیگر مانند آبادان، شیراز و کرمانشاه گسترش داده و در این شهرستانها نیز عواملی را تحت تبلیغ مضره قرار داده است.
2- از طرفداران خمینی است که در کلیه سخنرانیهای خود در واحدهای آموزشی شدیداً از وی یاد میکند.
3- در سخنرانیهای خود وضع کنونی را به زمان معاویه و یزید تشبیه میکند.
4- در گفتارهایش شدیداً علیه رژیم مشروطه مطالبی را بیان میدارد.»[46]
سازماندهی جوانان انقلابی در گروههای نظامی
سید اکبر پرورش در کنار فعالیتهای فکری و فرهنگی از حدود سال 1350، آمادگی برای فعالیتهای مسلحانه را نیز ضروری میدید و از طریق دوست قدیمی خود آقای مهندس محمد غرضی به صورتی کاملاً مخفیانه به حمایت از این نوع فعالیتها میپرداخت و برخی شاگردانش را به سوی این نوع فعالیتها سوق میداد. وی در سال 1354 پس از آنکه در جریان انحراف گروه مجاهدین خلق قرار گرفت با آنان قطع ارتباط کرد و شاگردانش را نیز از ادامه همکاری با آنان منع نمود و در مقابل آنان ایستاد و با وجودِ تهدیدات آنان، که تحمل فشارهای جهنمی ساواک را سختتر کرده بود، بر مواضع اسلامی پای فشرد و بر ادامۀ راه حضرت امام خمینی(ره) تاکید نمود.
پرورش در سالهای 55 تا 57 به حمایت از گروههای مسلح انقلابی ادامه داد. شاخه اصفهان گروه توحیدی صف از جمله این گروهها بودند. وی در این سالها همراه با شاگردان، خود را برای حضور در صحنههای نبرد احتمالی نظامی آماده ساخت و بدینگونه مجاهدانی همچون شهید احمد حجازی تربیت شدند و شاگردان انقلابی او شکنجههای وحشتناک ساواک را تحمل کردند اما اسرار مبارزه و به ویژه نقش استادشان سید علیاکبر پرورش را مخفی کردند. یکی از شاگردان ایشان در حالی که هنوز دوره تحصیل را در مقطع متوسطه میگذراند عوارض جسمانی و روحی شکنجهها از جمله نابینایی چند ماهه را تحمل کرد، اما تسلیم دشمن نشد. این افراد و گروههای مبارز در سال 1357 در حمایت از مردم در نهضت اسلامی نقشی برجسته داشتند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هستههای اولیه کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل دادند.
همکاری با سازمانهای انقلابی
استاد سید علیاکبر پرورش در اوایل دهه 50 از طریق شهید دکتر سید حسن آیت به عضویت یک سازمان مخفی سیاسی ـ نظامی درآمد. این سازمان مخفی با حضور تعدادی از عناصر سیاسی و تعدادی از نظامیان ارتش تشکیل شده بود و برای رعایت مسائل حفاظتی حتی برای گروه خود نامی انتخاب نکرده بود. اعضای این سازمان تلاش میکردند ضمن افزایش اطلاعات دینی و سیاسی خود، همفکران متدین خود در ارتش را شناسایی و جذب نمایند. این سازمان توانست در مقاطع حساس نهضت اسلامی به صورت کاملاً مخفیانه، اطلاعات لازم را در اختیار حضرت امام خمینی(ره) قرار دهد و برخی توطئهها را نیز شناسایی و خنثی نماید که یکی از این توطئهها حضور سرلشگر خسروداد در اصفهان بود.[47] تعدادی از اعضای نظامی این سازمان در جریان دفاع مقدس به فیض عظیم شهادت نائل شدند.[48]
تربیت نسل انقلابی
مرحوم سید علیاکبر پرورش به تربیت دینی، سیاسی و انقلابی جوانان توجهی ویژه داشت و میکوشید آنان را به صورت عمیق با معارف الهی و قرآن و نهج البلاغه آشنا سازد. در واقع بعد از تبلیغات عمومی اسلامی یکی از مهمترین وظایف خود را کادرسازی برای نهضت اسلامی میدانست. هر فرد یا مجموعهای امکان این فعالیت را فراهم میساخت، او متواضعانه همکاری میکرد. او مهارت خاصی در جذب مخاطبان جوان و نوجوان داشت و آنان را مسحور خود میکرد.
مرحوم آقای حسین گلبیدی مؤسس مدرسه ناشنوایان، مدتی مدرسه خود را در روزهای جمعه در اختیار آقای پرورش میگذاشت و ایشان جمعی از دانشآموزان مستعد را در آن مدرسه تربیت کرد. این مدرسه در ساعات بعدازظهر مکان اولیه فعالیت انجمن مددکاری امام زمان(عج) بود و آقای پرورش امور فرهنگی فرزندان یتیم تحت پوشش این انجمن را در روزهای تعطیل در مدرسه احمدیه به عهده میگرفت. کانون علمی و تربیتی جهان اسلام (با مدیریت مهندس عبدالعلی مصحف) تا قبل از تعطیلیِ آن ـ توسط ساواک در سال 1352 ـ مکان بخشی از کلاسهای دینی آقای پرورش بود. انجمنهای اسلامی دبیرستانهای شهر اصفهان به ویژه مؤسسه آموزشی حکیم سنایی نیز زمینهای برای تربیت دانشآموزان علاقهمند توسط آقای پرورش را فراهم میساخت.
استاد پرورش مساجد را سنگر اصلی اسلام و مسلمانان میدانست. جلسات هفتگی تفسیر قرآن ایشان در مسجد حاجرسولیها (مسجد آیتالله خادمی) برای چند سال مهمترین مرکز آموزشی برای تربیت نسل انقلابی خصوصاً جوانانِ آن مقطعِ در اصفهان بود. مفاهیم دینی را به آسانی و هدفمند در اختیار نسل جدید قرار میداد. تفسیر سوره کهف علیرغم همه محدودیتها موجب ایجاد انگیزه در جوانان برای قیام در راه خدا بود. کتاب پیشگامان کهف، خلاصه درسهای ایشان در این جلسات بود. استاد پرورش نسلی را پرورش داد که در شکلگیری انقلاب نقش موثری داشت و بسیاری از آنان از شهدای بزرگوار انقلاب اسلامی و جنگ هستند. از میان آنان میتوان از شهید محمود روزبه، شهید مجید مؤذن صفایی و ... یاد کرد.
نقش ارزنده و تأثیر گذار و سخنان قَرّاء و آتشین مرحوم پرورش در دوران انقلاب اسلامی علیه رژیم ستمشاهی و پس از آن را دراجتماعات مردمی، مجلس شورای اسلامی و وزارت آموزش و پرورش از یاد نخواهد رفت. علاقهمندان زیادی پای درس او حاضر میشدند که هرکدام مسئولیت مهمی در اداره شهر و کشور به عهده داشته و دارند.[49]
جامعه معلمان اصفهان
دبیران متعهد و انقلابی آموزش و پرورش اصفهان در سال 1357 به دنبال ایجاد تشکلی برای ساماندهی امور نهضت اسلامی در آموزش و پرورش بودند. دستگیری آقای پرورش و حسنعلی زهتاب در روز اول حکومت نظامی اصفهان، عزم آنان را جدیتر ساخت؛ بهطوری که پس از برگزاری چندین جلسه و با حضور بسیاری از معلمین، جامعه معلمان اصفهان تشکیل شد. در آخرین مراحل انتخابات آقای سید اکبر پرورش به عضویت شورای مرکزی جامعه معلمان اصفهان برگزیده شد. تشکیل این نهاد با استقبال رهبران انقلاب از جمله حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای روبهرو شد و تشکیل جوامع مشابه را در دیگر استانها توصیه میکردند.[50] جامعه معلمان اصفهان در اداره اعتصاب و تظاهرات، ساماندهی امور شهر، استقبال از حضرت امام خمینی(ره) و ... نقشی فعال داشت.
استاد پرورش و انجمن حجتیه
انجمن حجتیه به سال 1334 در راستای مبارزه علیه تشکیلات بهائیت فعالیت خود را آغاز کرد. اصفهان یکی از پایگاههای فعالیت انجمن بود. این انجمن در اصفهان توانسته بود تعدادی از نیروهای توانمند شهر را جذب کند و در عین غیرسیاسی بودن، فرهنگ مذهبی را گسترش دهد، طبیعی است که افرادی که سیاسی بودند، پس از مدتی فعالیت در انجمن و به خصوص هرچه زمان جلوتر میرفت و رویدادهای سیاسی و مبارزاتی علیه رژیم شدت میگرفت، از آن جدا شده، انگشت تأکید بر مبارزه سیاسی با رژیم میگذاشتند. استاد علیاکبر پرورش نیز در اواخر دوران دانشجویی وارد انجمن شد:
«وقتی انجمن حجتیه ظهور کرد، چون من در آن زمان فعالیت مذهبی را دوست داشتم، به دعوت آنان پاسخ مثبت دادم.»[51]
انجمن حجتیه اصفهان جلسات خود را با اطلاع ساواک برگزار میکرد بدان معنا که زمان و مکان جلسه را اطلاع میدادند. در جلسات آنها از بحثهای سیاسی خبری نبود و از همین رو رژیم با جلسات آنها مشکلی نداشت.[52]
استاد پرورش پس از مدتی به لحاظ اینکه برخی مواضع رهبریِ انجمن حجتیه را بر خلاف نظریات حضرت امام(ره) دید، با آنان به مخالفت برخاست و به همراه جمعی از شاگردان و همفکرانش در اوایل دهه پنجاه از انجمن خارج شد و خود، جلساتی را بیرون از چهارچوب انجمن حجتیه تشکیل داد. استاد پرورش سه اشکال به اساسنامه انجمن و متمّم آن داشتند که عبارت بودند از:
1- ولایت فقیه را مبسوط الید نمیدانند و معتقدند هر فقیهی در حوزه کارش ولایت دارد و این اعتقاد با فلسفه تشکیل حکومت اسلامی و اداره آن توسط فقیه مبسوط الید (ولی فقیه ) تعارض دارد.
2- بر اساس متمم اساسنامه انجمن، مرجعیت از زعامت جداست و میتوان فقیهی را مرجع و کسی دیگر را رهبر قرار داد که این هم با نظریه ولایت فقیه سازگاری ندارد.
3- انجمن حجتیه، حرکت خودش را صرفا یک حرکت فرهنگی معرفی میکند و معتقد به حرکت سیاسی نیست و بعد نظامی را هم قائل نیست و معلوم است چنین دیدگاهی نمیتواند بسیج مستضعفین در مقابله با مستکبرین را ایجاد کند.
وی پس از خروج از انجمن حجتیه و در اجرای توصیۀ شهید آیتالله سیدمحمد بهشتی از درگیری علنی با آنان خودداری کرد و برای حفظ ارتباط با عناصر جوان انجمن و جذب آنان، روابط خود را با برخی از اعضا و مرتبطین آن انجمن حفظ نمود. همین ارتباط موجب شد، جز معدودی که بر فکر ترک سیاست و ترک امر به معروف و نهی از منکر و سایر تکالیف اجتماعی و سیاسی پای میفشردند، تعداد قابل توجهی از جوانان و میانسالان انجمن حجتیه در اصفهان با شروع انقلاب اسلامی به آن بپیوندند و برخی از آنان چون از تعهد و تقوی و غالباً تحصیلات عالیه برخوردار بودند، در نهادهای انقلابی و حکومتی مشغول شدند.
پیروزی انقلاب اسلامی
آقای پرورش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهیِ سازمانهای اداری، سیاسی و نهادهای انقلاب اسلامی در اصفهان سعی بلیغ نمود. او پس از تلاش برای تثبیت اوضاع سیاسی استان، برای مشارکت در تدوین قانون اساسی نامزد انتخابات شد. فهرست مورد نظر حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروههای همفکر آنها در آن انتخابات آیتالله خادمی، آیتالله طاهری، استاد پرورش و دکتر آیت بود و همین فهرست اعتماد مردم استان اصفهان را جلب کرد. او در مجلس خبرگان قانون اساسی با استاد قدیمی خود، آیتالله دکتر بهشتی (نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی) و همرزم خود دکتر حسن آیت (دبیر مجلس خبرگان قانون اساسی) همفکری مینمود.[53] مهمترین موضوعاتی که آقای پرورش در بررسی نهایی قانون اساسی دنبال مینمود، اصل ولایت فقیه، جلوگیری از بروز دیکتاتوریهای دوره شاه، حضور مردم در تصمیمگیریهای اساسی جامعه، وحدت اسلامی، حقوق زنان و خانواده، تثبیت نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رعایت عدالت در همه شئون اجتماعی بود.
در سنگر مجلس شورای اسلامی
دوره اول مجلس شورای اسلامی در تاریخ انقلاب اسلامی حائز اهمیت فوقالعادهای بود. ابوالحسن بنیصدر اولین رئیس جمهور ایران، به دنبال آن بود که مجلسی همراه با خود تشکیل دهد. جامعه روحانیت مبارز تهران در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی با حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروههای همراه آن ائتلاف نمود و اکثریت در اختیار نمایندگان انقلابی قرار گرفت. در همان اوان شروع به کار مجلس شورای اسلامی برخی نمایندگان تحت عنوان منفرد و مستقل به دنبال مدیریت مجلس بودند اما استاد پرورش و جمعی از نمایندگان توانستند اوضاع مجلس را ساماندهی کنند و بدینگونه اکثریت هیئت رئیسه مجلس در اختیار عناصر انقلابی قرار گرفت و آقای اکبر پرورش به عنوان نایب اول رئیس انتخاب شد. پس از انتخابات هیئت رئیسه، موضوع انتخاب نخست وزیر و اعضای دولت مهمترین مسئله نظام جمهوری اسلامی بود. بنیصدر وقتی متوجه شد، نمیتواند از مجلس برای همراهان لیبرال و غربگرای خود رأی اعتماد بگیرد با پیشنهاد نخستوزیری حجتالاسلام و المسلمین سید احمد خمینی، سعی نمود عناصر حزباللهی را رو در روی یکدیگر و امام امت قرار دهد. استاد پرورش با شجاعت و درایت مقابل نقشه بنیصدر ایستاد. در مرحله بعد با تقاضای بنیصدر هیئتی از سوی نمایندگان مجلس برای تعیین نخستوزیر انتخاب شدند. آقای سید اکبر پرورش و آیات محمد یزدی و محمد امامی کاشانی از سوی مجلس برگزیده شدند و این جمع پس از تلاش فراوان زمینۀ انتخاب شهید محمدعلی رجایی به نخستوزیری را فراهم آوردند. رئیس جمهور با این تصور که شهید رجایی نیز نمیتواند آرای کافی نمایندگان را کسب نماید، او را به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد و وقتی با آرای موافق اکثریت نمایندگان مجلس روبهرو شد، علیرغم میل باطنی، حکم نخستوزیری ایشان را با تأخیر صادر کرد. پس از نخستوزیری شهید محمدعلی رجایی، در انتخابات وزرا نیز رئیس جمهور همکاری نمیکرد و مجدداً آقایان پرورش و آیات محمد یزدی و محیالدین انواری برای حکمیت میان رئیس جمهور و نخستوزیر از سوی مجلس و رئیسجمهور انتخاب شدند. این هیئت تا اواخر دوران ریاست جمهوری بنیصدر ادامه کار داد؛ اما همه وزرا انتخاب نشدند و بدینگونه مجلس شورای اسلامی توانست هیئت دولتی همراه با امام و امت روی کار بیاورد. سیداکبر پرورش در این مسیر با جمعی از نمایندگان که معروف به خط امام(ره) بودند همفکری مینمود و در تصمیمات مهم نیز با شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی مشورت میکرد.
پرورش در دورههای سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی نیز مجدداً به نمایندگی مردم اصفهان برگزیده شد. در مجلس چهارم به عنوان نایب رئیس دوم انتخاب گردید. وی در این دوران برای اصلاح امور کشور و مشکلات حوزه انتخابیه به ویژه در امور سیاسی و فرهنگی تلاشهای فراوانی نمود. دفاع مستدل و منطقی او از نظریات استصوابی شورای نگهبان و اعلام آمادگی برای مناظره با مخالفین از مهمترین اقدامات ایشان در دوره سوم بود. در دوره چهارم تحقیق و تفحص از امور فرهنگی و اداری مالی صدا و سیما از مهمترین اقدامات مجلس چهارم بود. این تحقیق و تفحص، زمینه تحولات در مدیریت صدا و سیما را برای رهبری فرزانه انقلاب اسلامی فراهم ساخت که استاد پرورش عضو برجسته این هیئت بود.
استاد پرورش در کابینه شهید حجتالاسلام دکتر محمدجواد باهنر، کابینه موقت آیتالله محمدرضا مهدویکنی و دولت مهندس موسوی به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب و خدمات شایستهای را انجام داد. ایشان از سال 1372 عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی و از همان زمان تا سال 1380 قائممقام دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی بود.
دفاع مقدس
با شروع تجاوز گستردۀ عراق به میهن اسلامی در 31 شهریور سال 1359 و اشغال بخشهایی وسیع از استانهای خوزستان، ایلام، کرمانشاه و کردستان و شهید، مجروح، اسیر و آواره شدن جمعی از هموطنان، دفاع همه جانبه از میهن اسلامی آغاز شد. ژاندارمری و ارتش با وجود تلاشهایی که داشتند، موفقیتهای چندانی کسب ننمودند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج و نیروهای مردمی با سلاحهای سبک به یاری نیروهای نظامی شتافتند. این نیروها پس از متوقف ساختن ماشین جنگی دشمن بعثی، برای عقب راندن متجاوز نیازمند به اسلحه و مهمات و سلاحهای نیمهسنگین و سنگین بودند. بنیصدر، رئیس جمهور وقت با تجهیز نیروهای مردمی و نهادهای انقلابی و حضور آنها در صحنههای نبرد مخالف بود و عمده وقت خود را صرف مبارزه سیاسی با نهادهای انقلاب اسلامی و قوای مقننه و قضائیه مینمود. مرحوم پرورش در این مقطع همراه با شهید حجتالاسلام و المسلمین محمد منتظری از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به عضویت شورای عالی دفاع برگزیده شدند. وی در این دوران تجهیز نیروهای مردمی و سپاه و بسیج و حضور همه نیروها در نبرد با دشمن را تنها راه موفقیت میدانست، لذا همراه با شهید مظلوم آیتالله بهشتی و حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای (نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع) و شهید محمدعلی رجایی و ... با توجه به روابط صمیمانهای که با برخی فرماندهان انقلابی ارتش همچون شهید نامجو، شهید صیاد شیرازی و فرماندهان سپاه همچون شهید کلاهدوز و سرلشکر رحیم صفوی داشت در جهت وحدت نیروهای مسلح جمهوری اسلامی گامهای فراوانی برداشت.
|
سیاست وحدت نیروهای مسلح کشور، پس از عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهور در خرداد 60 و در سایه رهبری و هدایت حضرت امام خمینی(ره) به خوبی پیش رفت و پیروزیهای بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران را در پی داشت. استاد پرورش در طول سالیان دفاع مقدس همواره برای حفظ روحیه معنوی مجاهدین تلاش میکرد و بارها شخصاً در جبههها حضور یافت. آن مرحوم پس از پذیرش قطعنامه 598 و آتشبس، در بخشهایی از مذاکرات اجرایی قطعنامه 598 که تحت نظر دبیرکل سازمان ملل برگزار میشد به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی با وزیر امور خارجه وقت ایران همفکری و همکاری مینمود. در این مذاکرات بخش زیادی از حقوق ملت ایران و خواستههای رزمندگان به ویژه حفظ تمامیت ارضی میهن اسلامی را تحقق بخشید.
ارتباط با حضرت امام خمینی(ره)
سید اکبر پرورش ضمن احترام به مراجع معظم تقلید، تبعیت همه جانبه از حضرت امام خمینی(ره) را قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در امور فردی و اجتماعی واجب میدانست. او به شاگردان خود میآموخت در جزئیات و نحوه مبارزه با رژیم طاغوت نیز باید از دستورات شرع مقدس و اوامر رهبری نهضت اسلامی اطاعت کامل کرد و در مقاطعی که به نظرات حضرت امام دسترسی نداشت، از راهنماییهای روحانیت مرتبط با حضرت امام(ره) خصوصاً شهید آیتالله دکتر بهشتی استفاده میکرد. پرورش در همه دوران رهبری امام خمینی(ره)، سخنان و موضعگیریهای ایشان را فصلالخطاب میدانست. وی تبعیت خود از مراد خویش در جریاناتی نظیر غائله بنیصدر، آقای سیدکاظم شریعتمداری و عزل آقای منتظری از سمت قائم مقامیِ رهبری و پذیرش قطعنامه 598 را به خوبی نشان داد. در جریان نهضت انقلاب اسلامی رویّه آقای سیدکاظم شریعتمداری را نادرست میدانست اما فقط در جلسات بسیار خصوصی و در حضور خواص به نقد ایشان با ذکر نام میپرداخت و در سخنرانیهای عمومی به تبیین مواضع رهبری نهضت و نقد روشهای سازشکاران اقدام میکرد. او خط امام را شناخته بود و به آن عمل میکرد و بر آن خط الهی پایدار بود.
روابط با مقام معظم رهبری
استاد سید اکبر پرورش پیش از پیروزی نهضت اسلامی با آثار علمی و مبارزات دینی سیاسی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای آشنا شد و شاگردانی را که به سوی مشهد مقدس میرفتند به بهرهمندی از سخنرانیهای ایشان توصیه میکردند. حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای نیز به هنگام خروج آقای پرورش از انجمن حجتیه در سالهای مبارزه و در دفاع از مواضع امام خمینی(ره) و سپس با فعالیتهای تشکیلاتی وی در سال 57 با نام و مبارزات ایشان آشنا شدند.[54] بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای مشترک در حزب جمهوری اسلامی، دوره اول مجلس شورای اسلامی، شورای عالی دفاع و هیئت دولت روابط بسیار عمیقی را بین استاد پرورش و معظمله ایجاد کرد. ایشان در ماههای آغازین ریاست جمهوری (پس از شهادت آقای محمدعلی رجایی) و دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی در هجدهم آبان سال 60 آقای سیداکبر پرورش را به سمت قائم مقام دبیر کل حزب جمهوری اسلامی منصوب کردند. این روابط صمیمانه پس از توقف فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی ادامه یافت. آقای پرورش در دوران رهبری معظمله به صورت مداوم و در همه فراز و فرودها و از جمله جریان فتنه تیر 78 و فتنه 88 به تبیین اوضاع سیاسی کشور برای مردم پرداخت و مواضع رهبری را به صورتی جدی دنبال کرد. استاد پرورش در این دوران برای تحقق اهداف رهبری فرزانه انقلاب اسلامی دیدار و گفتگوهای متعددی با مراجع تقلید و فعالان سیاسی داشتند.
خصوصیات اخلاقی
یکی از ویژگیهای شخصیتی آن مرحوم، سهلالوصول بودن وی بود که به راحتی میشد با او تماس گرفت و ارتباط برقرار کرد و مانعی بر سر راه وجود نداشت.
آنچه که در سبد اطلاعاتی خود داشت خالصانه در اختیار علاقهمندان قرار میداد و به تمام شاگردان و یا دانشآموزان خود احترام زیادی میگذاشت.
استاد پرورش در همه دورانهای زندگی فردی متواضع بود. در دوران میانسالی برای برقراری ارتباط بیشتر با نوجوانان و جوانان با آنها غذا میخورد، ورزش میکرد، (ایشان در سه رشته ورزشی مهارت داشتند بسکتبال، فوتبال و شنا) به اردوی شبانهروزی میرفت و به تدریس به آنان میپرداخت و در رفت و برگشت، شاگردان خود را به مقصد میرساند. در همان ایام وقتی که با اتومبیل شخصی به نماز جمعه میرفت، شاگردان خود را نیز به همراه میبرد و برای رسیدن به مقصد، گاهی در کمال تواضع پشت موتور آنان سوار میشد.[55]
فروتنی و ساده زیستی در دوران مختلف زندگی آقای پرورش و زیستن در میان تودههای مردم سبب شد ایشان به چهرهای ویژه و برجسته بدل شود.
استاد پرورش به تهجد و شبزندهداری و توسل به درگاه الهی ملتزم بود. در همه سالهای زندگی و مسئولیت، اعم از دوران سخت مبارزه و دوران مسئولیتهای سنگین اجرایی و دوره بازنشستگی این مشی را دنبال میکرد. دعای کمیل را ترجیح میداد در نیمههای شب بخواند و با استفاده از آیات و روایات و ادبیات عرفانی فارسی، دیگران را به خواندن نماز شب و توسل به ائمهاطهار(ع) دعوت میکرد. در سالهایی که مسئولیت امور فرهنگی کاروانهای حج و یا عمره جانبازان عزیز را بر عهده داشت سخنان وی در دعوت به برقراری ارتباط با خدا و ارتباطات شخصی وی با معبود و خالق هستی سخت مورد توجه همسفران قرار میگرفت.
مرحوم پرورش به وجود پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) و اهلبیت ایشان علیهمالسلام سخت عشق میورزید. این عشق و علاقه در همه سخنرانیها و نوشتههای ایشان و به خصوص راز و نیازهای ایشان در سفر حج و زیارت مرقد نبی مکرم اسلام و ائمه معصومین علیهمالسلام بروز میکرد. خصوصاً عاشق و محب حضرت علی علیه السلام بود و در ذهنش برای هر رفتار خود، آموزهای از مولا را جلوهگر میساخت. او در همین راستا با بسیاری از اهل معرفت ارتباط مداوم داشت و از انفاس قدسیه ایشان بهره میگرفت.
استاد سید علیاکبر پرورش در طول عمر پربار و فعالیت هفتاد و یک ساله خود، همواره ساده زیست و به دور از تجملگرایی بود و هرگز از کسوت ساده معلمی خارج نشد. زهد او موجب شده بود که به اندک راضی و اغلب در تأمین مایحتاج با مشکل مواجه باشد. البته این امر را جز معدودی از دوستان و نزدیکانش نمیدانستند.
اولین سالهای ازدواج را در یک خانه استیجاری در اصفهان آغاز کرد و در سالهای پایانی زندگی نیز در یک باب خانه دو طبقه همراه با پسر بزرگشان با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش گذراند. کسی سرمایه و اندوختهای از او و خانوادهاش سراغ نداشت و ندارد.
ذوق ادبی و شوخطبعی طبعِ لطیفِ او را آراسته بود. صراحت لهجۀ او زبانزد خاص و عام بود و در ادای حق، ضمن حفظ احترام، تحت تأثیر شخصیت مخاطب قرار نمیگرفت. هیچ چیز مانع حق گوییاش نبود. او حق را میگفت و سپس سعی میکرد با لطف و صمیمیت دلهای رنجیده را به کمند محبت خود درآورد.
آثار مکتوب
استاد پرورش از قلم شیوایی برخوردار بود؛ اما از تدوین کتاب و مقاله مشابه با آثار منتشر شده خودداری مینمود. ایشان فقط مطالبی را که احساس میکرد، تازه است منتشر مینمود.[56] برای انتقال افکارش به دیگران، عمدتاً از جلسات، کلاسها و سخنرانیها استفاده میکرد و حافظه خوب، تسلط بر آیات و روایات، استفاده صحیح از اشعار و ادبیات فارسی و عربی و قدرت بیان خوب، عامل موفقیت ایشان در این مسیر بود. اما برخی مطالعات و سخنرانیهای ایشان نیز به چاپ رسیده است. در اواخر سال 48 و اوایل 49 اولین مقالات ایشان در خصوص مستشرقین در مجله مکتب اسلام چاپ شد. متنی کاملتر نوشته ایشان در این زمینه اخیراً چاپ و منتشر شده است. استاد پرورش برای بهرهبرداری صحیح جوانان مسلمان از مشی اصحاب کهف در مبارزه با طاغوت، تفسیر سوره کهف را که در مسجد حاج رسولی اصفهان در دهه 50 ارائه داده بودند در کتابی با نام «پیشگامان کهف» در همان ایام منتشر نمود. او تاریخ زندگانی پیامبر گرامی اسلام(ص) و امام علی(ع) را مهمترین منبع برای شناسایی راه صحیح مبارزه با طاغوت میدانست و تحقیقات خود در این زمینه را در دو کتاب «پیامبر در مکه» و «علی در مدینه» منتشر نمود. کتابهای «قرآن و خطوط انفاق»، «پدیده جاهلیت از دیدگاه قرآن»، «نظام خانواده در اسلام» از دیگر آثار منتشر شده ایشان است.
بازگشت به اصفهان
استاد پرورش پس از نزدیک به 20 سال دوری از اصفهان در سال ۱۳۸۱ به زادگاه خود اصفهان بازگشت.
دهه پایانی عمر وی در مقایسه با سالهای پر از شور و هیجان گذشته، دهه سکوت بود. البته اگرچه این خانه نشینی خسران بزرگی بود برای کسانی که میتوانستند از وجود ایشان بیشتر بهره ببرند، ولی برای خودشان قطعاً با رشد و تعالی همراه بود. چرا که تمام وقتشان به مطالعه و تحقیق میگذشت و علاقهمندان به ایشان از نظراتشان به عنوان پدر معنوی جریانهای سیاسی مذهبی در اصفهان استفاده میکردند.
این اواخر که فراغت بیشتری داشتند، پس از مطالعه برای صرف چای در حیاط مینشستند، در فکر فرو میرفتند و گاهی اشعاری زمزمه میکردند و میگریستند. شعری که زیاد از ایشان شنیده میشد و در مراسم شبهای قدر با تضرع و ناله آن را میخواندند این بود:
«از آن روزی که ما را آفریدی ز ما غیر از گنه چیزی ندیدی
خداوندا بحق هشت و چهارت زما بگذر شتر دیدی ندیدی»
تابستان ۱۳۸۹ با شروع بیماری روز به روز حالشان رو به وخامت گذاشت و آثار سختیها و فشارها یکی یکی اعضای بدن را از کار انداخت بهطوری که دیگر از فعالیتهای جذاب سالهای قبل از انقلاب در حوزه جوانان و نوجوانان خبری نبود.
در تاریخ 26 مهرماه 90 مراسم تجلیل از استاد پرورش در حالی در اصفهان برگزار شد که این استاد گرانمایه به دلیل کسالت و بیماری در بستر بود.
رحلت
چندین بار راهی بیمارستان شد و در حدود 2 سال با بیماریهای مختلفی دست و پنجه نرم کرد.
سرانجام او که عمر با برکت خود را در صراط مستقیم ایمان و عمل صالح صرف نموده بود، در روز جمعه ۶ دیماه ۱۳۹۲ در سن 71 سالگی به ملکوت اعلی پیوست.
پیکر پاک آن مرحوم پس از اقامه نماز بر او، توسط آیتالله العظمی حسین مظاهری، با حضور جمع کثیری از مردم و مسئولان در گلستان شهدای اصفهان در کنار بسیاری از همرزمان و شاگردانش آرام گرفت.
پرورش در نگاه دیگران
آیتالله حسین مظاهری، رئیس حوزههای علمیه اصفهان: ایشان یکی از سابقون و پیشتازان نهضت اسلامی حضرت امام راحل عظیمالشّأن«قدّسسرّه» و از ارکان مبارزاتِ مردمی علیه رژیم ستمشاهی در اصفهان بودند و با مجاهدت فرهنگی و تربیت معنوی جوانان، خدمات بزرگی را به اسلام و انقلاب اسلامی تقدیم داشتند. پس از پیروزی انقلاب نیز در مسئولیّتهای با اهمیّتی از جمله در مجلس خبرگان قانون اساسی و سپس در قوای مجریّه و مقنّنه و همچنین در جریان دفاع مقدّس، همواره در خدمت به اسلام و نظام جمهوری اسلامی و استمرار جهاد فرهنگی و تربیتی، از هیچ تلاش ارزندهای فروگذار ننمودند.
آیتالله مهدوی کنی: تجلیل از برادر فاضل و بزرگوارمان استاد سید علیاکبر پرورش تجلیل از یک نسل فرهنگی مبارز و مجاهد است که در دوران ستمشاهی نقش مهمی در راهپیمایی دیگر اصناف و اقشار متدین و مبارز در تحکیم وحدت اصناف فرهنگی، دانشآموز، دانشجو و پرورش و تربیت آنان در خط مستقیم و نورانی نهضت حضرت امام خمینی(ره) و پشت سر روحانیت متعهد و علمای ربانی ادا کرده است. معلم فرهیختهای که سیل خروشان شاگردانش در مدرسه، خیابان، بازار و دانشگاه را با قرآن و عترت و ولایت و صبر و شهادت آشنا کرد و در هر سنگری به او تکلیف شد از وزارت، وکالت، مجلس و سنگرهای دفاعی و همراهی با بزرگان طراز اول نظام در خدمت بزرگانی چون شهیدان والا مقام مطهری، بهشتی، رجایی و باهنر و مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای (دامت برکاته) و دیگر اعاظم انجام وظیفه نمود.
آیتالله العظمی جعفر سبحانی: با نگاهی به نوشتهها و فعالیتهای مرحوم پرورش در مییابیم که ایشان انسانی مؤمن بوده و و عمل صالح انجام داده است. مرحوم پرورش تلاش میکرد قانونی تصویب شود که تأمین کننده دنیا و آخرت مردم باشد و آن مرحوم کم سخن میگفت ولی سخنانی که مطرح میکرد مفید و موثر بود. رفتار و کردار مرحوم پرورش برای مسئولان درس و الگو است.
آیتالله سید یوسف طباطبایینژاد نماینده ولی فقیه و امام جمعه اصفهان: زمانی که با ایشان همراه و همصحبت میشدم و راجع به قرآن و روایات صحبت میکردند، بسیار لذت میبردم. استاد پرورش انسانی با معرفت و دانشمند بود که با خلوص نیت کمنظیری که داشت اشعار و قصص را به گونهای تعریف میکرد که همگان مشتاق نوشتن آن بودند.
سردار سرلشکر سیدیحیی صفوی دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا: استاد پرورش را سردار فرهنگی میدانم که عرفان را با خردمندی، بصیرت سیاسی و شجاعت در دفاع از دین، قرآن و ولایت در هم آمیخته بود.
بسیاری از جوانان انقلابی که بعداً توانستند در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و در مدیریتهای کلان کشور مسئولیت بپذیرند کادرهای جوانی بودند که تحت تربیت و آموزشهای آقای پرورش قرار گرفتند و از مؤثرترین، متعادلترین و دلسوزترین افرادی هستند که در طول سالهای بعد از انقلاب در سطح ملی توانستند مسئولیتهای سنگینی را به عهده بگیرند.
استاد پرورش در لایههای مختلف به فعالیتهای فرهنگی، فکری، سیاسی و حتی نظامی میپرداخت. مدت سه سال در شورای عالی دفاع در زمان جنگ حضور مؤثری داشتند. به واقع ایشان در حمایت از رزمندگان بسیجی، سپاهی و ارتشی، تصمیمگیری برای عملیات هجومی از جمله در شکست حصرآبادان نقش بسیار فعالی داشت.
دکتر غلامعلی حدادعادل: پرورش، بسیار خوشمحضر و خوشمجلس بود. از آن جمله افرادی بود که انسان از مصاحبت با او لذت میبرد و دیدنش انسان را به یاد خدا میانداخت. پرورش اهل ذوق و صاحب طبع لطیفی بود. وی صادق، اهل مناجات، دعا و گریه، تهجّد و نماز شب بود. مرحوم پرورش هم خوب گریه میکرد و هم خوب میخندید. در ذهن و حافظه وی هزاران نکته شنیدنی از تاریخ، لطایف و حوادث مختلف بود. وی بسیار شاداب، پرنشاط و سرزنده بود. مرحوم پرورش به تمام معنای کلمه یک معلم بود. معلمی که فقط در کلاس درس نبود بلکه در مسجد، مدارس، انجمن جوانان و در همهجا یک معلم کامل بود.
از ابتدای انقلاب پرورش برای حفظ انقلاب و دفاع از اسلام تلاش کرد و از مهمترین خصوصیات ایشان اطاعت از ولایت فقیه است که بر صدر ارزشهای انقلابی ایشان میدرخشد.
مرحوم حبیبالله عسگر اولادی: این شخصیت فرهیخته از سردمداران نظام آموزشی کشور و انقلاب اسلامی ایران هستند و معلم و استاد بودن را همواره در طول زندگی خود حفظ کردهاند. دکتر محمدرضا عارف: شخصیت فرهیختهای که از سردمداران نظام آموزشی کشور بود و معلم و استاد بودن را همواره در طول زندگی خود حفظ کرد. مبارزی که با ایمان به حقانیت مبارزه امام(ره) علیه استبداد، زندان و شکنجه را تحمل و پس از انقلاب اسلامی در دولتها و در سنگرهای مختلف به مردم و نظام بویژه به نظام آموزشی کشور خدمت کرد. تعمق ایشان در تفاسیر و مفاهیم اسلامی به ویژه قرآن از امتیازات برجسته مرحوم پرورش بود.
1. میرزا رفیعالدین محمد، فقیه اصولی، حکیم و فیلسوف و متکلم، علامهی عصر و وحید دهر که اواخر قرن یازدهم و در زمان صفویه و استاد «علامه مجلسی» بوده است. او به میرزا رفیعا، آقا رفیعا و رفیعا مشهور بوده است. پدرش، حیدر حسینی طباطبائی نائینی، از سادات طباطبائی نائین و زواره اردستان می باشد. میرزا رفیعا، سال 999 ﻫ ق، متولد شده و از شاگردان: میرفندرسکی (حکیم و ریاضیدان بزرگ) و معاصر شیخ بهائی که محضر او را نیز درک کرده و معاصر با آقاحسین خوانساری (از اساتید و دانشمندان بزرگ عصر صفوی) هم چنین اخبار را ازملا عبدالله شوشتری فرا گرفته و اجازهی روایت از شیخ بهائی داشته است. در همهی علوم زمان خود ید طولایی داشته و در تحقیق و تدقیق و اصابت رأی و قوت فکر در بین سایر افاضل و علماء زمان، ممتاز بوده است. میرزا رفیعا، در حوزه درس اصفهان بیشتر اهل معقولات بود. چرا که در آن زمان، که دوران علامه مجلسی شمرده میشد، فلسفه و عرفان، فقه و حدیث را تقریباً تحت شعاع قرار داده و علما و فقهای شیعه بیشتر میل به فلسفه داشتند و به منقول و حدیث و اخبار، توجه کمتری مینمودند و این یکی از دلایلی بود که علامه مجلسی، تصمیم به تألیف «بحارالانوار» گرفت. از شاگردان وی می توان علامه مجلسی دوم، میر عبدالحسین و میر محمدصالح خاتون آبادی، سید نعمتالله جزائری، ملای رفیعا گیلانی، به نقلی شیخ حر عاملی که با او معاصر نیز بود را نام برد. باید گفت که میرزا رفیعا جد اعلای عالم عارف، حکیم میرزا ابوالحسن جلوه، (فیلسوف عهد قاجار) میباشد. مقبره میرزا رفیعا در تخت فولاد اصفهان واقع شده است. (رجال اصفهان، محمدباقر کتابی، صص 111 و 112، دانشنامۀ تخته فولاد، ج4، سال 1394)
[2]. خودشان نقل می کردند: «۱۰ ساله بودم وسط بازی، دایی نصرالله مرا صدا میزد و میگفت: اکبر بیا برایم شعر حافظ بخوان و تفأل بزن» علاقه وافر به اشعار حافظ در کودکی زمینهساز ورود به عرصه فرهنگ و ادب و ادامه تحصیلات در رشته ادبیات در سنین بالاترشد. (از خاطرات نفیسه پرورش، مصاحبه با خبرگزاری تسنیم، سال 1393)
[3]. آیتالله سید مصطفی بهشتینژاد از شاگردان برجسته آیتالله حاج آقا رحیم ارباب بود و بعداً به جای مرحوم آیتالله ارباب در گورتان اصفهان نماز جمعه میخواند. مرحوم بهشتینژاد در تربیت دینی و انقلابی فرزندان خود از جمله شهید حجتالاسلام و المسلمین حسن بهشتینژاد (امام جمعه موقت اصفهان در سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی) و شهید حجتالاسلام سیدمهدی بهشتینژاد و شاگردان خود همچون آقای سیدعلی اکبر پرورش تأثیر قابل ملاحظهای داشت.
[4]. متن کتاب، سند بازجویی 22 /5 /1357
[5]. پایاننامه موجود در دفتر نشر آثار استاد پرورش.
[6]. به علامه طباطبایی علاقه فراوان داشت. در تفسیر قرآن، از المیزان بهرهمند میشد. گاهی خاطراتی از ایشان نقل میکرد. نامهای موجود است که در سن ۲۸ سالگی سؤالات قرآنی خود را از علامه پرسیدهاند و علامه به ایشان پاسخ دادهاند. در تفسیر نهج البلاغه هم به نقل از برخی شاگردانشان کم نظیر بودند. ورودشان به عرصه سیاست مجال برگزاری کلاس درس و تفسیر به صورت منسجم را نمیداد ولی گاهی جلسات پراکنده برگزار میشد. (از خاطرات، نفیسه پرورش، همان.)
[7]. متن کتاب سند مورخ: 22 /6 /1354 ، شماره: 9 - 525
[8]. متن کتاب سند مورخ: 8 /6 /2535 ، شماره: 822 /10 آ
[9]. اصفهان در انقلاب، محمد حنیف، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ج اول، صص 56- 57
[10]. اصفهان در انقلاب، همان، ص 407 ـ 406
[11]. همان، ص 261
[12]. متن کتاب سند مورخ: 29 /10 /45 ، شماره: 1006
[13]. متن کتاب سند مورخ: 11 /9 /46 ، شماره: 606 /5
[14]. متن کتاب سند مورخ: 22 /10 /1346 ، شماره: 1- 175 - 6 - 5
[15]. متن کتاب سند مورخ: 30 /12 /46 ، شماره: 28 /175- 6 - 5
[16]. متن کتاب سند مورخ: 28 /3 /1349 ، شماره: 165 /5
[17]. صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ج 1، ص 358
[18]. متن کتاب سند مورخ: 4 /3 /1347
[19]. متن کتاب سند مورخ: 2 /3 /47 ، شماره: 30317 /316
[20]. متن کتاب سند مورخ: 22 /11 /47
[21]. متن کتاب سند مورخ: 23 /11 /47 ، شماره: 107331 /312
[22]. متن کتاب سند مورخ: 8 /5 /1351 ، شماره: 1857 /354
[23]. متن کتاب سند مورخ: 23 /4 /35 ، شماره: 2006 /324
[24]. متن کتاب سند مورخ: 30 /6 /35 ، شماره: 8345 /10 ﻫ2
[25]. اسناد ساواک
[26]. متن کتاب سند مورخ: 25 /1 /37 ، شماره:5411 /10ﻫ
[27]. متن کتاب سند مورخ: 31 /1 /37 ، شماره: 5574 /10ﻫ2
[28]. متن کتاب سند مورخ: 17 /2 /37 ، شماره: 6061 /10 ﻫ1
[29]. ر.ک: روزشمار انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک در استان اصفهان، ج 2، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383
[30]. متن کتاب سند مورخ: 15 /5 /1357 ، شماره: 9216 /10ﻫ
[31]. متن کتاب سند مورخ: 16 /5 /1357
[32]. متن کتاب سند مورخ: 13 /6 /57 ، شماره 9944-10ﻫ2
[33]. متن کتاب سند مورخ: 17 /5 /1357 ، شماره: 15 /28674
[34]. ر.ک روزشمار انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک در استان اصفهان، ج 3، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383.
[35]. متن کتاب، سند بازجویی 22 /5 /1357
[36]. متن کتاب سند مورخ: 5 /5 /48 ، شماره: 1740/ ﻫ و سند مورخ: 19 /9 /1348 ، شماره: 4662 /316
[37]. متن کتاب سند مورخ: 15 /1 /1349 ، شماره: 568/ ﻫ
[38]. متن کتاب سند مورخ: 28 /3 /1349 ، شماره: 165 /5
[39]. متن کتاب سند مورخ: 24 /3 /1351 ، شماره: 6153 /10 ﻫ
[40]. متن کتاب سند مورخ: 8 /5 /1351 ، شماره: 1857 /354
[41]. متن کتاب سند مورخ: 20 /2 /37 [1357] ، شماره: 12866 /6ﻫ 2
[42]. متن کتاب سند مورخ: 25 /4 /37[1357] ، شماره: 9646/ 19 ﻫ
[43]. متن کتاب سند مورخ: 3 /5 /1357 ، شماره: 1985 /10ﻫ2
[44]. متن کتاب سند مورخ: 27 /4 /37 [1357] ، شماره: 12082/ﻫ1
[45]. متن کتاب سند مورخ: 30 /4 /1357
[46]. متن کتاب، سند ص 175
[47]. دکتر احمد زمانی یکی از شاگردان و رابطین استاد پرورش و از مجریان برنامههای ویژۀ تظاهرات مردم اصفهان در دوران انقلاب، نحوه استفاده از اطلاعات این سازمان سیاسی ـ نظامی را چنین بیان می کند: در دوره دانشجویی به دستور استاد پرورش مأموریت یافتم اطلاعات یکی از خلبانان هوانیروز اصفهان را دریافت و اطلاعات سیاسی مورد نیاز را به وی منتقل نمایم. برای رعایت مسائل حفاظتی تبادل اطلاعات به هنگام توزیع کالاهای خانوادههای یتیم تحت پوشش انجمن مددکاری امام زمان(عج) انجام میگرفت. ساواک و دیگر دستگاههای اطلاعاتی رژیم پهلوی بر این مؤسسه خیریه حساسیت چندانی نداشتند و تعدادی از عناصر انجمن حجتیه نیز در مدیریت این مؤسسه حضور فعال داشتند. به هنگام اوجگیری نهضت اسلامی در سال 57 این تبادل اطلاعات به صورت دقیقتر انجام میگرفت. در آستانه اربعین 57 از طریق افراد ناشناس و به صورت تلفنی به بیت آیتالله خادمی خبر رسید که سرلشکر خسروداد فرمانده هوانیروز کل کشور، برای برنامهریزی کشتار مردم به اصفهان آمده است. انعکاس عمومی این خبر میتوانست پیآمدهای نامطلوبی را به همراه آورد و مقابله با حمله احتمالی هوانیروز به تظاهرکنندگان بدون اطلاعات دقیق میسر نبود. خلبان مذکور نیز در خانههای سازمانی هوانیروز ساکن بود. هر گونه ارتباط تلفنی در آن سازمان مخفی سیاسی ـ نظامی مجاز نبود و با توجه به نقش علنی من در برخی راهپیماییها نیز، عزیمت من به درب منزل آنان، خطرآفرین بود. به دستور استاد پرورش من به همراه مرحوم حاج اکبر زاهدی (مدیر عامل وقت انجمن مددکاری امام زمان(عج) اصفهان) به منزل آن نظامی رفتیم و من اطلاعات لازم را از فرد مورد نظر دریافت و در بازگشت به استاد پرورش ارائه دادم. بر اساس این اطلاعات حضور سرلشکر خسروداد تأیید شد، اما تصمیم حمله به راهپیمایان رد شد. راهپیمایی عظیم اربعین مردم اصفهان که با روز جمعه همزمان شده بود با حضور میلیونی مردم و در میدان امام اصفهان و خیابان و بازارهای اطراف با آرامش برگزار شد. اداره مراسم اربعین با نظر استاد پرورش به جامعه معلمان اصفهان واگذار و استاد پرورش و آیتالله طاهری سخنران مراسم بودند و قطعنامه راهپیمایان به حضرت امام خمینی به عنوان رهبری رأی اعتماد و تقاضای اداره کشور را نمودند. ظهر آن روز نماز جماعت به امامت آیتالله خادمی اقامه شد. در آن ایام مقر حکومت نظامی اصفهان در جوار میدان امام بود و گروههای مسلح مخفی برای مقابله با حمله زمینی نیروهای حکومت نظامی در خیابانهای منتهی به میدان امام مستقر بودند.
[48]. شهید سرلشکر نامجو (نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع پس از شهید چمران)، شهید یوسف کلاهدوز(افسر گارد جاویدان در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و قائممقام فرمانده کل سپاه)، شهید تیمسار حسن اقاربپرست (افسر گارد جاویدان و معاون لشکر 92 زرهی اهواز) سرهنگ محمد مهدی کتیبه (فرمانده لشکر 28 سنندج و رئیس رکن 2 ارتش)، سرتیپ محمدرضا رحیمی (سرپرست وزارت دفاع)، تیمسار سلیمی (فرمانده کل ارتش و مشاور مقام معظم رهبری) از جمله نظامیان این گروه بودند. شهید دکتر حسن آیت (عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی و نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی)، شهید دکتر حسن عباسپور (عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و وزیر نیرو) و دکتر عبدالله جاسبی (عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، معاون نخست وزیر و رئیس سابق دانشگاه آزاد اسلامی) از اعضای غیر نظامی این گروه بودند.
استاد پرورش در سالهای 56 و 57 از اطلاعات این شبکه برای گسترش نهضت اسلامی در اصفهان و حفاظت از انقلابیون بهره برد و علیرغم آنکه در سال 57 اولین بار در اصفهان حکومت نظامی برقرار گردید و شهر اصفهان عملاً پیش از 22 بهمن به دست انقلابیون افتاده بود، اما تعداد شهدای شهر اصفهان در سال 57 بسیار کمتر از حد انتظار بود. (برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این سازمان مخفی سیاسی نظامی به منابع زیر مراجعه شود:
1ـ تاریخ شفاهی ارتش در انقلاب اسلامی، حشمتالله عزیزی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
2ـ خاطرات امیر سپهبد صیاد شیرازی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
3ـ خاطرات سرهنگ محمدمهدی کتیبه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.)
[49]. شهید عباس نبوی منش از جمله این جوانان پاک و متدین بود که در سال 56 وقتی در دروان دانشجویی در شهر مشهد با تبلیغات گسترده گروه فرقان آشنا شد، به خوبی گرایشهای مادیگرایانه آنان در تفسیر قرآن را شناخت. این شاگرد برجسته استاد در همان ایام نیز وابستگیهای تشکیلاتی و سیاسی گروه فرقان به دشمنان اسلام و نهضت اسلامی را تشخیص داد. این رویه استاد پرورش موجب آن شد تا گروهک فرقان در سالهای 58 تا 60 و سازمان مجاهدین خلق از سال 60 به بعد به دنبال ترور ایشان بود. طلبه شهید جلال افشار از دیگر شاگردان برجسته استاد بود که برای آموزش علوم اسلامی به حوزه علمیه قم رفت. وی در جریان مبارزه با نظام طاغوت و دشمنان بعثی انقلاب اسلامی حضوری فعال و در تربیت اخلاقی و عقیدتی بسیجیان و پاسداران نقشی مؤثر داشت.
[50]. متن کتاب سند مورخ: 11 /9 /57 ، شماره: 4785 /26ﻫ
[51]. اصفهان در انقلاب، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج اول، صص 381 و 382
[52]. دُرد و دَرد، خاطرات سید رضا میرمحمدصادقی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390
[53]. استاد پرورش در مجلس خبرگان عضو گروه دین وتاریخ شد. گروهی که سه تن از اعضای آن اکنون در شمار مراجع معظم تقلید برشمرده می شوند: آیات عظام: لطفالله صافی گلپایگانی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی.
[54]. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با خانواده استاد پرورش میفرمایند: من آقای پرورش را پیش از انقلاب و قبل از اینکه ببینم، میشناختم. ایشان اصفهان بود و ما مشهد. من در مشهد اطلاع پیدا کردم که در اصفهان یک آقایی به نام پرورش به خاطر مبارزه، به خاطر امام خمینی، با انجمن حجتیه قطع رابطه کرده است و این مسئله بر انجمن حجتیه تأثیر داشته است... خب خیلی خوشحال شدیم ...
[55]. در ماههای اولیه شروع جنگ با استاد پرورش، شهید حجتالاسلام علیاکبر اژهای و چند نفر از دوستان در یکی از خیابانهای حاشیهای شهر اصفهان پیاده حرکت میکردیم. راننده وانتی برای احترام به روحانیت جلو پای حجتالاسلام اژهای توقف کرد و وی و دوستانش را دعوت به سوار شدن نمود. آقای اژهای از استاد پرورش تقاضا کرد در قسمت جلو وانت سوار شوند اما استاد پرورش، با اصرار حجتالاسلام اژهای را راضی به نشستن در جلو اتومبیل کردند و خود که در آن موقع نایب رئیس مجلس شورای اسلامی بودند، همراه با دوستان در قسمت بار وانت سوار شدند. (مصاحبه با آقای دکتر احمد زمانی)
[56]. پرورش خود اهل ادبیات و ذوق ادبی و سخنور و نویسنده بود که این مسئله سبب افزایش تواناییهای او شده بود، ایشان بنایش بر این بود که اگر راجع به موضوعی کتاب نوشته شده است ایشان دوباره ننویسند. مثلاً در تاریخ اسلام مفصل یادداشتهایی را آماده کرده بودند؛ اما وقتی کتاب فروغ ابدیت آقای سبحانی چاپ شد، ایشان گفتند بخش عمدهای از آن چیزی که من میخواستم بگویم در این کتاب آمده است. بنابراین ضرورتی ندارد که دوباره مشابه آن را تدوین کنم. (مصاحبه دکتر احمد زمانی)