صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: اظهارات سید حسن ابطحی1 درباره شیخ عباس طبسی

تاریخ سند: 9 بهمن 1348


موضوع: اظهارات سید حسن ابطحی1 درباره شیخ عباس طبسی


متن سند:

از: 9 / ﻫ تاریخ: 9 /11 /1348
به: 316 شماره: 8949 /9 ﻫ
موضوع: اظهارات سید حسن ابطحی1 درباره شیخ عباس طبسی
پیرو 7190 /9 ﻫ – 21 /8 /48 و عطف به 5223 /316- 22 /10 /48 و 5062 /316- 13 /10 /48

روز 3 /11 /48 سید حسن ابطحی در منزل آیت‌اله میلانی اظهار می‌نماید « در ماه مبارک رمضان شیخ عباس طبسی واعظ مرا به منزلش احضار نموده و قریب دو ساعت با من صحبت می‌کرد. مفاد اظهارات طبسی از این قرار بوده که به من می‌گفت چرا تو ساکتی و حرف نمی‌زنی و مبارزه می‌کنی و اگر همین طور ساکت باشی، ما مجبوریم تو را بکوبیم، در نتیجه کسی با تو نماز نخواهد خواند.»
طبسی قریب دو ساعت از این حرف‌ها می‌زد که حاصلش تهدید من بود؛ من هم در پاسخ وی گفتم « من از اول هم کاری به این کارها نداشته‌ام و مانند شماها حرارتی به خرج نداده و حالا هم کاری ندارم، حتی با کارهای برادرزنم سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد موافق نیستم. سخنرانی که هاشمی‌نژاد در مسجد ملاهاشم درباره جلال آل احمد2نموده بود و نظرش از بیان این سخنان رضایت عده‌ای از مخالفین دولت بود و در نتیجه نارضایتی و ناراحتی دستگاه را برای خوش آمد چند نفر معلوم الحال فراهم نموده، من جداً مخالفم، چون جلال آل احمد اول یک نفر توده‌ای بوده و بعداً هم یک صوفی، وی فضائلی نداشته است به چه مناسبت او یک مرد آزاده است و باید برای او داد سخن داده شود و او را آزادی خواه معرفی کنند و به خاطر وی به دستگاه حمله نمایند.
من وظیفه شرعی خودم همین است که نماز بخوانم، منبر بروم، جلسه بحث و انتقاد دینی داشته باشم، چند نفر جوان را هدایت کنم و کار شما و اعمال شما مورد قبول و پسند من نیست و با شما و هاشمی‌نژاد هیچ وقت هم صدا نمی‌شوم.»
ابطحی در خاتمه اظهاراتش اضافه می‌نماید « بعد از اینکه پاسخ تهدیدهای طبسی را دادم با ناراحتی از منزلش خارج شدم، اطرافیان و ایادی قمی که به اصطلاح خودشان را مجاهد می‌دانند، از آن تاریخ در مقام این هستند که نقطه ضعفی از من پیدا کنند و مرا بکوبند و من روزی که جناب آقای استاندار به منزلم آمدند، به ایشان گفتم شما مطمئن باشید که از ناحیه من کوچکترین زیانی به دستگاه نخواهد رسید و جز ترویج مذهب هدف دیگری ندارم.»
نظریه منبع خبر . سید حسن ابطحی تشکیل دهنده کانون بحث و انتقاد دینی از طرفداران آیت‌اله میلانی است و با اعمال و رفتار طرفداران قمی و قمی مخالف است.
نظریه رهبر عملیات . اعمال و رفتار سید حسن ابطحی زیر دید است و تا به حال مرتکب عمل خلافی نشده؛ درباره نمایشنامه و ارسال نامه از طرف وی به میرخلیل سیدنقوی تا کنون اطلاعی به دست نیامده، نسبت به مفاد نامه عطفی تحقیق ادامه دارد و به محض حصول نتیجه در این زمینه مراتب در پیرو به عرض خواهد رسید.

توضیحات سند:

1. حجت الاسلام سید حسن ابطحى، فرزند رضا، در سال 1314ﻫ ش، در مشهد به دنیا آمد. دروس ابتدایى را در مدرسه نواب خواند سپس با رفتن به حوزه علمیه قم مدارج علمى خود را کامل کرد. وى مدتى نیز به نجف اشرف رفت، ولى پس از مدت کوتاهی به قم بازگشت. حجت الاسلام ابطحی تا زمان رحلت آیت‌الله‌ العظمى بروجردى در این شهر ماند و سپس به زادگاه خویش مراجعت کرد. در شهر مشهد به امامت جماعت و تبلیغ پرداخت و با تأسیس کانون بحث و انتقاد درباره معارف دینى به روشنگرى و پاسخ به سؤالات مذهبى روى آورد و از این رهگذر موفق شد تعدادى از افراد مسیحى را به آئین اسلام دعوت کند.
2. سید جلال آل‌احمد، فرزند آیت‌الله سید احمد طالقانی مشهور به آل‌احمد، در سال 1302 ﻫ ش در خانواده‌اى روحانى چشم به جهان گشود. آموزش ابتدایى و متوسطه را در تهران خواند و رشته‌ی ادبیات فارسى را تا مقطع دکترا ادامه داد. آل‌احمد در سال 1323 به حزب توده پیوست و در مدّتى کمتر از 4 سال در ردیف رهبران توده قرار گرفت. وى مدت 2 سال به نوشتن مطالبى پرداخت که خود آن را «پرت و پلا» مى‌نامد و به سبب همین نوشته‌ها مأموریت یافت تا زیر نظر احسان طبرى به انتشار نشریه بپردازد. در سال 1326 آموزگار شد و شروع به تدریس کرد و همزمان همکارى نزدیکى با جراید وقت تهران داشت. در همین سال با انشعاب از حزب توده که دنباله‌رو سیاست استالین بود، با همکارى خلیل ملکى و انورخامه‌اى یک حزب سوسیالیست (زحمتکشان) را بنا نهاد. در ماجراى ملّى شدن صنعت نفت فعالانه شرکت جست و پس از مرداد 1332 از سیاست کناره گرفت و دنبال کار تحقیق و تعلیم رفت. با بروز تحول عظیم در افکارش و روى آوردن به دین در سال 1340، اسلام را به عنوان یک دین جامع و روحانیت را تنها پایگاه ملى براى مبارزه با غرب و غربزدگى خواند و از امام خمینى(ره) به عنوان منجى یاد کرد. وى براى احراز هویت ملّى، «غربزدگى» را در 1341 منتشر کرد. در سال 1343 به حج رفت و «خسى در میقات» را نوشت. در سال 1347 اقدام به تشکیل کانون نویسندگان ایران نمود و کنگره‌ی هنرمندان دربار را تحریم کرد. مهم‌ترین آرای سیاسى و اجتماعى و مذهبى آل‌احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» آمده است. وى تشیع را نوعى نهضت مبارزه‌ی روشنفکرى مى‌دانست و انتظار و اجتهاد را دو نقطه‌ی اوج آن مى‌خواند. جلال آل احمد که در طول زندگى 25 کتاب و سفرنامه و مقاله را به رشته‌ی تحریر درآورد و 11 عنوان ترجمه انجام داد، در شهریور 1348 در اسالم دار فانى را وداع گفت.
سید جلال آل‌احمد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسى اسناد تاریخى، 1379

منبع:

کتاب آیت‌الله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک صفحه 257


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.