1ـ تولد و تحصیلات
شمس پهلوى فرزند رضا در ششم آبان ماه 1296 ه ق از همسر دومش، تاجالملوک آیرملو[1] در محلروغنىهاى تهران به دنیا آمد. از دوره نوجوانى و جوانى شمس اطلاع زیادى در دسترس نیست. وى طبق رویهمعمول در محیط داخلى دربار همراه با تعدادى از فرزندان نخبگان سیاسى و دربارى توسط معلمان خصوصىتربیت و پرورش یافت و به دلیل اجتماعى ایران آن روز، کمتر با محیط بیرونى و جامعه آشنا و ممزوج گردید.
2ـ ازدواج
از مسایل مهم زندگى شمس در دوره پدر، ازدواجش با فریدون جم مىباشد. موقعى که رضاخانتصمیم به ازدواج شمس و اشرف گرفت، بنا به خواسته و تمایل خودش و بدون اطلاع دخترانش دو نفر رابراى آنها از دو خانواده معروف که سرسپرده انگلیسىها بودند، برگزید. این دو نفر، فریدون جم پسرمحمود جم (مدیرالملک) که بعدا به درجه ارتشبدى رسید و على قوام پسر ابراهیم قوامالملک شیرازىبودند. ظاهرا رضاخان على قوام را براى شمس و فریدون جم را براى اشرف انتخاب نموده بود، ولىهنگام انتخاب، شمس به دلیل زیبایى فریدون جم را انتخاب کرد، و براى اشرف نیز على قوام باقى ماند.فردوست ناراحتى اشرف را از این ماجرا چنین بیان مىکند :
«همان روز خود اشرف با ناراحتى براى من تعریف کرد که پدرم ما را صدا کرد و گفت، موقع ازدواجتان استو دو نفر براى شما در نظر گرفته شده است و شمس چون بزرگتر است، انتخاب اول با اوست و دومى هم نصیب تو خواهد شد! چنین شد و چون فریدون جم خوشتیپتر بود، شمس او را انتخاب کرد و على قوامکه چه از نظر قیافه و چه از نظر شخصیت با جم تفاوت زیادى داشت، سهم اشرف شد.»[2]
مخبرالسلطنه هدایت، در خاطرات و خطرات درباره ازدواج شمس و اشرف و توصیف مراسم جشنعروسى آنها چنین مىنویسد :
«تجدد برهم زدن همه رسوم و آداب است، عروسى فرمایشى هم یکى از آن جمله است. در کابینه جم معروفشد، عکس عدهاى از جوانان را به شاهدختها عرضه دارند تا چه قبول افتد و که در نظر آید. پسر جم و پسرقوام شیرازى پسند افتادند، چه حاجت به عکس بود، نمىدانم جم و قوام هر دو در قلهک مىنشینند وعصرها محل گردش آنها و شاهدختها در صحراى دروس بود. همدیگر را خوب مىشناختند. به هر حالمجلس عقد بىمزهاى منعقد شد. با اینکه متارکه داشتم، به موجب دعوت در مجلس حاضر شدم، یک طرفتالار، شاه ایستاده بودند و به قدرى، فاصله وزراى سابق و لاحق طرف دیگر. ملکه و شاهدختها روىکرسى نشسته بودند، ساکت و صامت. دامادها عبوس زیر دست عروسها ایستاده، در حال خود فکرمىنمودند. نه شیرینى نه میوهاى در بساط بود... روى هم رفته مجلس خنکى بود و بعد خنکىهاى بیشترىبروز داد، بلکه به برودت کشید و...[3]
این ازدواجهاى اجبارى، بعد از مرگ رضاخان از هم پاشید و شمس بعد از فریدون جم با پسر خالهاشمهرداد مینباشیان که بعدها به پهلبد تغییر نام داد و یک ویلونزن بود، ازدواج کرد.»[4]
3ـ تربیت غربى شمس و سیاست کشف حجاب
رضاخان پس از رسیدن به حکومت، دنبال تقلید از کشورهاى اروپایى بود و در این زمینه با سفر بهترکیه و دیدن مظاهر غربى، تصمیم گرفت ایران را به پیروى از ترکیه، اروپایى نماید. لذا با این قصدسیاستهاى فرهنگى و سیاسىاش را مبارزه با مذهب و معتقدات مذهبى قرار داد. پیشگیرى سیاستکشف حجاب کردن کلاه فرنگى، منع پوشش سنتى و ایرانى، ممانعت از فعالیت مدارس حوزوى، پوششروحانیت و... از جمله این اقدامات بود. اما آنچه در اینجا مد نظر مىباشد، سیاست کشف حجاب و شرکتدادن خانوادهاش در این اقدام ضد اسلامى است.
مهمترین فعالیت اجتماعى شمس در این مرحله را باید حضور وى در مراسم کشف حجاب و پیش از آن در کانون بانوان ایران دانست. اصرار رضاخان به آغاز کشف حجاب از بین خانواده وزرا و اعیان وپیشقدمى خانواده وى در این راستا بیانگر، سرسختى وى در این امر و پیشگامى خانواده پهلوى دراقدامات ضد فرهنگى طراحى شده توسط بیگانگان بود، بدرالملوک بامداد که خود از سردمداران تشکیلکانون بانوان ایران بود آغاز این حرکت ضد اسلامى را چنین بازگو مىکند:
«در 21 اردیبهشت 1314 با اشاره رضاخان و با دعوت وزیر معارف وقت، علىاصغر حکمت، عدهاى اززنان فرهنگى انتخاب و دعوت شدند و به آنها گفته شد که مأموریت دارند تا جمعیتى را تشکیل بدهند و باحمایت دولت پیشقدم نهضت آزادى زنان ایران باشند. کانون بانوان ایران به ریاست عالیه والاحضرتشاهدخت شمس پهلوى و معاضدت و مراقبت وزارت معارف تأسیس شد. ضمن سایر اقدامات، منظوراصلى یعنى ترک چادر سیاه، متدرجا پیشرفت مىکرد. به این طریق که زنان عضو جمعیت با راضى کردنخانوادههاى خود یکى یکى به برداشتن چادر مبادرت مىکردند.»[5]
4ـ مسیحى شدن شمس
تغییر مذهب و گرایش به سایر ادیان و فرق ضاله، یک روند معمول دربار پهلوى بود و حضور تعدادزیادى مسیحى، یهودى، بهایى و... در دربار ایران نیز از مسلمات تاریخ معاصر است که نمونه بارز آنحضور عبدالکریم ایادى (بهایى معروف) پرون سوئیسى و.... در دربار مىباشد، سایر افراد دربارى نیزاعتقادات درستى نداشتند و یا حداقل اینکه علاقهاى به اسلام و مبانى آن نداشتند. تغییر مذهب شمس ومسیحى شدن وى نیز خارج از چارچوب نبود. شمس از دوران حیات پدرش، گرایش و علاقه بهمسیحیت داشت که این گرایش نهایتا به مسیحى شدن وى انجامید.
مسیحى شدن شمس، جسته و گریخته بین مردم شایع بود، ولى به صحت و سقم آن چندان اطمیناننداشتند. البته دربار شاهنشاهى نیز علاقهاى نداشت که این خبر منتشر شود، چون براى خاندان سلطنتى وشاه یک کشور اسلامى، زیبنده نبود که خواهرش به آیین اعتقاد داشته باشد. به همین جهت شاه مستقیما ازعلم خواست که در کتمان این قضیه و بىسروصدا بودن آن تلاش کند. چنان که علم در ذیل خاطرات سال1351 خود چنین مىنویسد:
«برنامه سفر شمس به رم و واتیکان را تقدیم کردم، شاه آن را تأیید کرد، به شرط اینکه والاحضرت دربارهملاقاتش با پاپ، زیاد سر و صدا راه نیاندازد.»
در لابهلاى خاطرات پهلبد، سخنانى بین او و شمس رد و بدل شده است که نشاندهنده علاقه ودلبستگى آشکار شمس به مسیحیت است، بهطورى که پهلبد نیز با توجه به همین علاقه شمس و براى بهدست آوردن رضایت او، گرایشهایى به مسیحیت نشان مىدهد. همچنین نادر آراسته، سفیر ایران در برلن،ضمن تشریح سفرشمس به آلمان براى درمان ودر ادامه به دیدارش در ایتالیا و رم اشاره مىنماید.
وى بعدها همچون یک میسیونر و مبلغ مذهبى و هنگامى که در اوج ثروت و مکنت بود، دست به فعالیتمذهبى و تبلیغى زد که از جمله تأسیس یک مدرسه مذهبى ـ مسیحى در ملک اختصاصىاش در کرج بود. وىبراى تکمیل استادان و معلمان این مدرسه مذهبى، از مؤسسات و مدارس مذهبى ایتالیا نیز درخواست کمککرد.
ظفر بختیار که از جانب شمس این امر را بهعهده داشت، در اوایل سال 57 در گزارشى که به پیشکارىشمس ارسال نموده، نتیجه فعالیتها و مذاکرات خود را با مدیران مدارس «مرى مونت» و «سنتجور» کههر دو از مدارس مذهبى ایتالیا هستند، شرح مىدهد. علاوه بر شمس و پهلبد، فرزندانش نیز طبق رویهآنها به این آیین گرویدند.[6]
5 ـ مسئولیتهاى شمس
1ـ5 ریاست کانون بانوان ایران :
این کانون که در 22 اردیبهشت سال 1314 تأسیس گردید، هدفش تربیت فکرى بانوان، البته به سبکمورد قبول خاندان پهلوى بود، و با تصویب اساسنامه کانون، کنار نهادن چادر نیز از اهداف این کانون اعلامشد.[7]
شمس نیز همچون سایر افراد خاندان پهلوى با دو هدف به سرپرستى سازمانها و نهادهاى مختلفاجتماعى اقدام مىکرد. یکى تبلیغ بین مردم به عنوان فردى نیکوکار و دلسوز به حال محرومان و کسبوجهه براى خاندان پهلوى و دیگرى کسب درآمد مادى و سوءاستفاده از بودجه سازمانها و مصرف آن درسفرهاى شخصى خارجى و هزینه از بیتالمال بود. حسین فردوست در خاطراتش در این باره مىنویسد :
«شمس نیز مانند سایر خواهران و برادران محمدرضا، رئیس دهها سازمان خیریه و غیره بود که مراکزسوءاستفاده بودند. از جمله ریاست عالیه شیروخورشید سرخ با شمس بود که از مراکز سوءاستفادهبودند.»[8]
شمس به غیر از سازمان شیروخورشید، مسئولیت چند نهاد و سازمان دیگر را برعهده داشت که عبارتند از:
2 / 5 ـ بنیاد نیکوکارى شمس که به اصطلاح به امور درمان کم بضاعت مشغول بود.
3 / 5 ـ جمعیت حمایت از حیوانات و جمعیت کودکان کرولال که براساس دستور خودش شکل گرفته بود.با اینکه ادعا مىشد این سازمانها با سرمایه شخصى اداره مىگردد، ولى به عناوین مختلف، نخستوزیر،وزرا و معاونین آنها وادار به پرداخت مبالغى به سازمان مىنمودند و عملاً بدون اینکه هزینهاى درزمینههاى مورد ادعا کرده باشند، به ثروت اندوزى و خرج آن در سفرهاى خارجى مىپرداختند.[9]
4 / 5 ـ تشکیل جمعیت ادبى یکى دیگر از جنبههاى زندگى شمس بود که به صورت خصوصى برگزارمىشد. مدعوین این محفل به ظاهر ادبى، همه از دوستان شمس و پهلبد و جوانان با تحصیلات غربى وجویاى نام او طالب قدرت بودند که یکى از راههاى نفوذ به مقامات بالا را در این جمع یافته بودند.[10]
6ـ زراندوزى و کسب ثروت
کسب ثروت و زراندوزى خاندان پهلوى یکى از ویژگیهاى مهم آنان در طول بیش از پنج دهه حاکمیتاین خاندان بر ایران بود. ثروت اندوزى اولین بار توسط رضاخان آغاز گردید و از تمام راههاى ممکنبراى کسب ثروت و زراندوزى هرچه بیشتر بهره برد.
او هیچ محدودهاى براى خود قائل نبود و از تمام کانالهاى رسمى و غیر رسمى، قانونى و غیرقانونى،حتى ظلم و تعدى بىاندازه به مردم استفاده کرد. رضاخان هر گوشهاى از ایران که زمین یا پارچه آبادىمرغوبى وجود داشت، با ظلم و جور و قتل و غارت به اسم خودش نمود و سالانه از این زمینها میلیونهاتومان عایدى کسب مىنمود او سند تمامى این زمینها را به نام خود زد و پس از مرگش تمامى آنها بهولیعهدش محمدرضا رسید. این نحوه عمل رضاخان مجوزى براى سایر اعضاى خاندانش ایجاد کرد کهآنان نیز به تقلید از پدر، به چپاول اموال عمومى و خصوصى و سرمایههاى این مملکت بپردازند. از اینلحاظ پرونده مجرمانه خاندان پهلوى و اسناد دزدیها، غارتگریها، ظلم و جورها، زدوبندها و زیر پاگذاشتن قوانین، رشوهخوارى، باجگیرى، رانتخوارى، سوءاستفاده از موقعیت شاه و دربار در صورت جمعآورى و تدوین، هر چند جمعآورى همه اسناد غیر ممکن است، کتابى با دهها جلد خواهد شد. اماآنچه در غارت و سوءاستفاده از اموال عمومى و ثروت ملى دست داشتند و تنها تفاوت بین آنها میزاندزدى و غارت بود، وگرنه در غارت، همه مثل هم عمل نمودند. افرادى مثل شاه و فرح، خواهران و برادرانشاه و سایر درباریان و اقوامشان دست در دست رجال عالىرتبه به چپاول و یغماگرى پرداختند.
شمس پهلوى بىتوجه به امور سیاسى تمام استعداد و توانش را در جهت پر کردن حسابهاى خارجى وایجاد کاخهاى متعدد در سراسر جهان و سفرهاى مستمر به اقصى نقاط گیتى براى خرج پولهایى که بهدست آورده بود، صرف کرد. امتیاز خاصى که شمس در قبال دیگر اعضاى خاندان پهلوى داشت، محبتخاصه رضاخان و نزدیکى به شاه بود. او راه زراندوزى را، محبت به پدر، مادر و شاه برادر مىدید.
وى در زمان حیات پدرش به کسب ثروت از راههاى مختلف پرداخت که در این قسمت سعى مىشودبه تعدادى از آنها اشاره شود :
1ـ تجارت الماس
شمس پهلوى به همراه رضاخان به سفر تبعید رفت و در جزیره موریس با او زندگى مىکرد و در آنجا باموافقت رضاخان و کمک او به تجارت الماس پرداخت. اسناد زیادى در رابطه با تجارت شمس درآرشیوها[11] موجود است. این اسناد حکایت از قصد شمس براى تجارت در منطقه جنوب آفریقا دارد. بنابه دلایل متعدد از جمله: پایین بودن قیمت الماس در آفریقاى جنوبى، شمس به تهران آمد و به تجارتالماس، برلیان و سنگهاى قیمتى پرداخت و البته این اقدام مورد استقبال رضاشاه قرار گرفت.
به دنبال تغییر محل اقامت رضاشاه از موریس به ژوهانسبورگ، اشرف پهلوى به دیدار او شتافت وتعدادى نامه از شمس براى رضاخان مبنى بر خرید الماس و ارسال آنها به تهران به همراه برد.
رضاشاه نیز با وجود وضعیت مزاجى نامطلوب نامهاى به او نگاشت و در آن قول داد که الماسهاىدرخواستى را توسط اشرف به دست او برساند.[12] با مرگ رضاشاه موضوع تجارت الماس شمس به دلیلسختى سفر به جنوب آفریقا پایان یافت.
2ـ تجارت ماشین
بعضى کتب تاریخى تجارت الماس شمس را اولین فعالیت تجارى او مىدانند، اما اسناد تاریخى حکایت از تجارت اتومبیل توسط او در دوران رضاخان مىنماید. در این اسناد درخواستهاى متعددى ازشمس و دفترش به دربار رضاخان مبنى بر تقاضاى اتومبیل براى استفاده شخصى وجود دارد، در حالى کهتعداد اتومبیلهاى وارد شده بسیار بیشتر از حد نیاز بود. از آنجایى که خرید اتومبیل از کمپانىهاىخارجى صورت مىگرفت و قیمت آن مناسب بود، و از طرفى بدون پرداخت عوارض گمرکى آنها را واردمىکردند لذا شمس مىتوانست با قیمت عالى و با سود فراوان آنها را در بازار به فروش برساند و به دلیل پرسود بودن این تجارت، سوءاستفاده از موقعیت دربار و برخلاف روال قانونى تقاضاى زیادى براى ورودخودرو به داخل داشت که پس از ورود به داخل کشور آنها را در بازار آزاد و سیاه به فروش مىرساند.اولین مکاتبات در این زمینه، در اسناد دربار رضاخان به سال 1316 تعلق دارد که شمس پهلوى در آنتقاضاى ورود یک دستگاه خودرو سوارى کریسلر امپریال بدون عوارض گمرکى را نموده و دربار نیز درجهت تهیه درخواست مورد نظر، اقدام و پس از ورود اتومبیل آن را به دفتر شمس تحویل داده است. درسندى ضمن تأیید این مطلب آمده :
«دفتر پیشکارى والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى
یک دستگاه اتومبیل سوارى کریسلر امپریال که قیمت آن طبق صورتحساب ارسالى شماره 147 مورخه27 / 6 / 16، 37476 ریال است توسط این شرکت تقدم گشته که فقط 30000 ریال به موجب چک بانک ملىشماره 13740 پرداخت شده است.»[13]
اسناد موجود حکایت از ورود بیش از 10 دستگاه اتومبیل از انواع مختلف طى سالهاى 1317 تا1319 براى شمس دارد و احتمالاً موارد دیگرى نیز بوده که اسناد آن موجود نیست. بهطور طبیعى نیازشمس و دفتر طى 3 سال این تعداد اتومبیل نبوده و تنها راه محتمل، فروش آن در بازار سیاه آن دوران که درایران خودرو بسیار کم بود، مىباشد به این درآمد شمس باید عدم پرداخت بدهکارى او به سازمانها وشرکتهاى سهامى که بهاى اتومبیل را پرداخت کردهاند و یا فروش اتومبیلها به سازمانها و یا افراد خاصبا قیمت بالا را اضافه نمود.
یکى دیگر از اسناد شمس حکایت از عدم پرداخت کل بهاى اتومبیل به شرکت سهامى اتو طهرانمىنماید:«... مبلغ سى هزار (30000) ریال از بهاى اتومبیل نامبرده به موجب چک شماره 13740 بانک ملى مرکز درتاریخ 27 / 6 / 1316 پرداخت شد و بقیه یعنى مبلغ هفت هزاروچهارصد و هفتاد و شش (7476) ریال باقیست که مکررا براى اخذ مراجعه شده ولى تاکنون تصفیه نگردیده است.»[14]
و جالب اینکه در حاشیه سند از قول شمس ذکر شده :
«مطالبه اتوطهران بابت بقیه قیمت کریسلر بىاساس است.»[15]
این رویه اقدامات غیرقانونى در حجمى گسترده، در زمان محمدرضا پهلوى همچنان ادامه داشت،چنان که در وارد کردن خودرو افراط گردید و شایعات وسیعى علیه خاندان پهلوى و دربار ایجاد کرد کهمحمدرضا را مجبور به صدور دستورالعمل براى محدودیت ورود خودرو براى نزدیکانش، براى هر سالسه دستگاه وادار نمود.
ـ سندى در این باره مىنویسد:
«دفتر والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى
بدین وسیله امر مطاع شاهنشاه آریامهر را عینا ابلاغ مىنماید. اکنون که حسبالامر وزارت اقتصاد نسبت بهورود اتومبیل سختگیرى نموده، شدت عمل به خرج مىدهد، به هیچوجه صلاح نیست والاحضرتشاهدختها و شاهپورها و درباریان بیش از حد احتیاج اتومبیل وارد نمایند. بنابراین اکیدا امر مىفرماییم هروالاحضرت حداکثر در سال 46، مىتوانند فقط سه دستگاه اتومبیل با معافیت گمرکى وارد کنند. وزیر دربارشاهنشاهى ـ اسداللّه علم»[16]
پر واضح است که هیچ کدام از این دستورالعملها مانع از فعالیتهاى غیرقانونى شاهدختها وشاهپورها نمىگردید. زیرا همه درباریان شاهد چپاولگریها و زدوبندهاى شاه و فرح بودند. لذا ایندستورالعملها را یک روند عادى ادارى تلقى نموده و به تخلفاتشان ادامه مىداند و شاه هم که بیشتر براىعوامفریبى چنین دستوراتى را صادر مىکرد، در سلسله مراتب ادارى و دربار، کسى توانایى جلوگیرى ازاین بىقانونىها را نداشت.درزمینه ورودغیرقانونى خودروبراى شمس درسندى مىخوانیم :
«والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى براى سال 1345، ده دستگاه اتومبیل سفارش فرموده بودند. 7دستگاه آن در همان سال تدریجا ترخیص گردید و سه دستگاه آن که عبارت است از شورلت استیشن و دوجچادرى و یک دستگاه بنز 250 بود که در سال 1346 رسید، چون این سه دستگاه مربوط به سفارشات سال45 بوده با توضیحاتى که آقاى سعید انصارى رئیس دفتر والاحضرت دادند، موافقت فرموده به حساب 45منظور گردد. از این سه دستگاه اتومبیل، دو دستگاه آن ترخیص و یک دستگاه اتومبیل نیز در گمرک باقى ماند. چون علیاحضرت ملکه پهلوى احتیاج به اتومبیل داشتند، والاحضرت اسناد آن را به دفتر علیاحضرتملکه پهلوى واگذار فرموده و به جاى آن یک دستگاه اتومبیل موستاک خریدارى نمودند که به گمرکخرمشهر رسیده است و معاف شده است. به جاى اتومبیل بنز واگذارى به دستگاه علیاحضرت ملکه پهلوى،اتومبیل موستانک از گمرک مرخص گردد.»[17]
علىرغم این مکاتبه و تسریع بر وارد کردن 7 دستگاه اتومبیل از ده دستگاه درخواستى که سه دستگاهدیگر آن تدریجا وارد مىشود، در مکاتبه دیگرى دفتر شمس به دروغ مدعى ورود بیش از سه دستگاهخودرو در سال مىباشد.[18]
3ـ تصرف زمین
شمس پهلوى در گوشه گوشه ایران زمینهایى را تصاحب کرده بود که یا متعلق به مردم بود و یا املاکو اراضىاى که بدون پرداخت وجهى آنها را از دولت گرفته و به تملک خود در آورده بود. از آن جملهروستایى به نام شور قشلاق که بعدا به مهرشهر تغییر نام یافت، مىباشد. شمس تا قبل از تقسیم اراضى درسال 1341، سه هزار هکتار از اراضى روستاى مهرشهر را در تملک خود داشت. پس از اصلاحات ارضىدو هزار هکتار از اراضى مرغوب آن را براى خود نگهداشت و هزار هکتار آن را به روستاییان فروخت[19]وى در قسمتى از آن، کاخ معروف خود به نام مروارید را با بیش از 110 هکتار بنا کرد و بقیه زمین را نیز بهتدریج فروخت و فقط در یک مرحله، در سال 1350، 800 میلیون تومان عایدش گردید. ولى برخلافقولهایش به خریداران، براى آوردن امکانات رفاهى به محل عمل نکرد و باعث اعتراض مردم و شکایتآنها به ساواک گردید. در این شکوائیه مىخوانیم :
«به عرض مىرسد:
در فاصله 50 تا 60 کیلومترى تهران (جاده کرج ـ قزوین) ملکى به مساحت چند میلیون متر مربع به ناممهردشت قرار دارد که متعلق به والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى مىباشد که تفکیک و در چند پارچه بهقطعات 2 و 3 هزار مترى تقسیم و به فروش رسیده و به نام مهرشهر معروف گردیده است. اسناد فروخته شدهبه نام والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى است و در شرایط آن قید گردیده که والاحضرت تعهد نمودهاندپس از فروش و انتقال سند، حداکثر به مدت یک سال آب و برق و تلفن و آسفالت خیابانها و جدولسازى آن انجام خواهد شد. بدین جهت تعداد زیادى از اشخاص متفرقه از زمینهاى مذکور خریدارى و در حالحاضر که بیش از دو سال است از خرید آن زمینها گذشته تا این تاریخ والاحضرت جز خیابانکشى قسمتىاز پارچه اول به هیچ یک از تعهدات خود عمل ننموده است و اغلب مىگویند والاحضرت بیش از 700 تا800 میلیون تومان زمین فروخته و کوچکترین عملى انجام نداده و اظهار نظر مىنمایند. متأسفانه طرفمعامله هم فرد عادى نیست که بتوانند از او به دادگسترى یا سایر مقامات شکایت نمایند.»
در قسمت نظریه منبع ساواک آمده:
«این عمل به قدرى در بین خریداران زمین و سایرین که از این موضوع با اطلاع مىباشند، عکسالعمل بدىایجاد نموده که حد و حسابى ندارد و باعث سلب ایمان و اعتماد مردم از اعضاى خاندان سلطنت شده استو حتى در محافل بهعنوان کلاهبردارى از این معامله یاد مىکنند.»[20]
سند دیگرى حکایت از گرفتن زمین در مناطق گرانقیمت تهران (ونک) با تخفیف ویژه از اداراتدولتى توسط شمس براى خود و فرزندش دارد.[21]
یکى از اسناد حکایت از واگذارى 59000 متر زمین به شهر آزاد (فرزند شمس) مىنماید.[22]
4ـ کارخانجات شمس
شمس پهلوى از فروش زمینهاى مهرشهر و سایر فعالیتهاى پولساز، ثروت هنگفتى به هم زد و با آندهها کارخانه و کارگاه تولیدى، فروشگاه و... احداث کرد و با به کار انداختن آنها سودهاى زیادى به جیبزد.
از دیگر سرمایهگذارىهاى اقتصادى شمس، مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
تصفیه شکر اهواز، لبنیات پاک، قند دزفول، باغدارى گل چشمه، سازمان زراعى مهرشهر، سردخانههاىمختلف با ظرفیتهاى مختلف در مهرشهر و گرگان، شرکت مهر ساختمان، شرکت آلوم پارس، شرکتدامدارى ایران و اسکاتیش، شرکت آب میوه و مربا و شرکت دامپرورى.
علاوه بر اینها، بخشى از ثروت وى صرف فعالیتهاى کم هزینهتر از قبیل: رستوران، پمپ بنزین وسوپر مارکت شد.[23]
مسئولان و کارکنان شرکتها و کارخانجات شمس در برخورد با سایر شرکتها و در سرویسدهى به مردم برخوردهاى تحقیرآمیز و ظالمانهاى داشته و با پشتوانه دربار و دستگاه به بهانههاى مختلف به آزارو اذیت مردم مىپرداختند و براى مردم و رژیم مشکلاتى به وجود مىآمد که مجموعا باعث بدنامى خاندانسلطنت مىگردید. در اسناد شمس نیز از اینگونه اقدامات توسط نهادها و گاها فروشگاههایش نسبت بهارباب رجوع انجام مىگرفت. گزارش مردمى به ساواک درخصوص پمپ بنزین و رستوران اتواستاپ واقعدر جاده تهران کرج جالب توجه است.
برابر بررسىها و سوابق موجود در شرکت نفت ناحیه کرج، چندین مورد از بدرفتارى و کتککارىاشخاص و حتى راننده تانکر شرکت نفت کرج توسط کارگران پمپبنزین مزبور مشاهده شده و مرتبا از ناموالاحضرت شاهدخت شمس پهلوى سوءاستفاده مىکنند.
حدود دو سال پیش دو نفر از کارمندان ساواک به اسامى آقایان تقىخان، جمعى ادارهکل پنجم ومحسن روزمهر، جمعى اداره کل نهم که جهت صرف غذا به رستوران اتواسپاپ رفته بودند، موقعى کهخواستهاند از تلفن رستوران استفاده نمایند، کارگران رستوران به آنها پرخاش و بین طرفین درگیرى ایجادکه توسط قاسم مشهدى (سرپرست پمپ بنزین) و تعدادى از کارگران پمپ بنزین شدیدا یادشدگان راکتککارى و اتومبیل هیلمن کارمندان موصوف را به کلى اوراق مىنمایند (کندن درها، بیرون آوردنلاستیکها و مسدود کردن وایر شمعها و غیره) که موضوع توسط نامبردگان به ادارهکل چهارم گزارششده است.[24]
5 ـ اعمال نفوذ و باندبازى
در جمع دوستان شمس پهلوى افراد دیده مىشوند که هیچ شباهتى با هم نداشتند، تنها وجه تشابه آنهاثروتمند بودن ایشان بود. حبیب ثابت پاسال، حبیب القانیان، هژیر یزدانى، محمود خیامى، على رضایى،لاجوردى و چند تن از بازاریان سرمایهدار تهران جزو دوستان صمیمى او بودند و همه آنها با شمس درامور اقتصادى شریک بودند.
البته شمس سرمایهاى به این افراد نمىداده، بلکه در امور مربوط به واردات و یا صادرات به آنها کمکمىنمود. و با استفاده از نفوذ خود براى آنها وامهاى کلان دولتى دریافت مىکرد! و یا به عبارت دیگر باکارچاق کنى درصدى از منافع را دریافت مىکرد.
کتاب سقوط شاه درباره اعمال نفوذ و سوءاستفادههاى شمس از موقعیتش مىنویسد:
«والاحضرت شمس با اعمال نفوذ موفق شد، مسیر بزرگراه تهران ـ کرج را به نوعى منحرف کند تا از وسطاملاکش بگذرد، تا بتواند زمینهاى خود را به بهایى چند برابر نرخ معمول به خریداران سرشناسبفروشد.»[25]
در اسناد شمس پهلوى در تأیید این مطلب آمده:
«بالا رفتن قیمت زمینهاى مهرشهر کرج و آباد شدن آن، نه از پول شمس، بلکه از بودجه عمومى دولت تأمینمىشد و با آباد شدن و گران شدن زمینها سود به دست آمده مستقیما به حساب شمس واریز مىشد.بهعنوان نمونه مىتوان به نامه فریدون میرزاده رئیس دفتر شمس به امیرقاسم معینى، وزیر کشور در سال1355 اشاره کرد. وى در این نامه تصریح دارد که از وزارت کشور نسبت به بالا بردن بودجه توسعه و احداثمعابر شهر کرج که مجاور شهرک مهرشهر و مورد علاقه شمس مىباشد، از یک میلیون به پنج میلیون توماناقدام کند که مسلما این عمل جز مرغوبتر شدن اراضى مهرشهر نتیجه دیگرى در پى نداشته است.»[26]
گرفتن امتیاز و موافقت اصولىهاى تجارى و تولیدى از راه اعمال نفوذ، از کارهاى شمس به حسابمىآمد.
یکى از اسناد شمس پهلوى مکاتبه علینقى سعید انصارى ـ رئیس پیشکارى شمس ـ از رم به شمسمىباشد، که شمس به او اتهام اختلاس و سوءاستفاده از اموالش را زده است و سعید انصارى در تشریحخدماتش به شمس از اقدامات غیرقانونى و اعمال نفوذ خودش براى گرفتن امتیاز کارخانهآلومینیمسازى که تمام اقدامات قانونى و صدور مجوز براى فرد دیگرى انجام گرفته بود، ولى او توانسته ازکانالهاى مختلف مجوز طرف مقابل را لغو و به اسم شمس مجوز تأسیس را بگیرد. در قسمتى از این سندمىخوانیم :
«... اگر این جانب انتظار داشتم چرا در مورد شیر پاک که فقط اجازه آن را بیش از سه میلیون تومان خریدارىمىکردند و در اولین سال نیز یک میلیون تومان نفع به والاحضرت داد، عرض نکردم که به خاطر این منفعتاز آسمان رسیده فىالمثل صدهزار تومان به مبتکر و مجرى آن التفات فرمایید. در مورد آلومینیم نیز هیچگونهانتظارى از والاحضرت ندارم، ولى چنانچه خوب توجه بفرمایید هیچگاه والاحضرت و یا دیگران چنیناندیشهاى نداشتند که کارخانه آلومینیم درست نمایند و بنده نیز چون حقوقى از والاحضرت دریافتنمىکنم. اخلاقا وظیفهاى نداشتم که حق مسلم دیگران را به زور موقعیت خود در سفارت رم از آنان اخذ وتقدیم والاحضرت نمایم. این کار مهمى که انجام شد و در آینده میلیونها دلار عواید آن به خزانه والاحضرت سرازیر خواهد گردید و... اجازه آلومینیم را سه سال قبل سازمان گسترش گرفته بود و آقایانخسروشاهى نیز قرارداد آن را با اطریشىها بسته و مشغول کار شده بودند و با ابتکار شخصى و استفاده ازنفوذ خود توانستم کلیه علاقهمندان به این ثروت بیکران را به کنار گذاشته و پرونده هزار تن آلومینیم را براىوالاحضرت اخذ و نسبت به تشکیل شرکت اقدام نماید.»[27]
زدوبند با اشخاص و باندهاى واردکننده اشیاى عتیقه به کشور و یا خروج آن و گرفتن رشوه از دیگرکانالهاى درآمدى شمس محسوب مىگردید. فریده دیبا در این زمینه مىنویسد :
«عمل زشتى که شمس انجام مىداد، گرفتن مبالغ هنگفت از واردکنندگان اشیاى گران بها، طلا، جواهرآلاتو کالاهاى پر قیمت بود. سرمایهداران به او باج مىدادند و در مقابل، کالاهاى خود را بهعنوان دربارشاهنشاهى وارد مملکت مىکردند که از هرگونه بازرسى و مالیات معاف بود.[28] اخذ مبالغ هنگفت وام ازبانکها و عدم پرداخت اصل و سود آن،[29] خرید جواهرآلات و اشیاى گرانقیمت به صورت قسطى از خارج وعدم پرداخت اقساط آن،[30] عدم پرداخت چند ماهه حقوق کارمندان و کارکنان شرکتها و کارخانجات واعتراض آنها به دولت از نمونههاى اقدامات شمس بود که باعث افزایش ثروت او مىگردید.»
6ـ دریافت حقوق و مستمرى
درباریان علىرغم فعالیتهاى اقتصادى و تجارى و... ماهانه از دربار حقوق مىگرفتند و از اینحقوق نیز چشمپوشى نمىکردند. این حقوق ثابت، سالانه افزایش نیز داشت. یکى از اسناد شمس را دراین زمینه مرور مىکنیم :
«دفتر والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى: سه برگ چک به شمارههاى 25338 به مبلغ 850 / 159 ریال و28922 به مبلغ 760 / 239 ریال و 29055 به مبلغ 800 / 199 ریال بابت مقررى شهریور ماه و اضافاتشش ماهه اول سال جارى و مهر ماه سال 53 به پیوست ارسال مىگردد. خواهشمند است وصول آن رااعلام فرمایند.»[31]
به این درآمدها باید هزینههاى ضرورى فورى که ارقامى سنگین مىباشد و تنها طى سالهاى 50 تا 53میلیونها دلار مىشد، مسافرت با هزینه جمعیت شیروخورشید به خارج از کشور و هزینههاى مختلف دیگر وى از جمله بلیتهاى هواپیما، هزینه سفر پزشکان خارجى براى معاینه شمس به ایران، حمل و نقلاثاثیه شمس توسط هواپیماهاى داخلى به صورت مجانى و... مواردى است با هزینههاى گزاف که باید بههزینههاى فوق اضافه گردد.
ج: هزینههاى شمس
در قسمت پیشین، منابع درآمدى شمس ذکر گردید و در این قسمت به موارد و زمینههاى مختلفهزینههاى وى که بسیار وسیع و اعجاب برانگیز و مسرفانه است، اشاره خواهد شد. خاندان پهلوىهمچون همه پادشاهان در طول تاریخ و به فرموده خداوند متعال که هر شاهى وارد قریهاى بشود آنجا را بهفساد مىکشد، بودند که با سرمایههایى که از راه چپاول مردم مظلوم و ستم دیده ایران مىاندوختند، بهولخرجى، ولنگارى و اسراف و تبذیر مىپرداختند. این خاندان چنان در غارت و چپاول سرمایههاى اینمملکت اسلامى افراط نمودند که تاریخ کمتر مثل آن دیده و شنیده است. تنها با مرورى بر فهرستدرآمدهاى شمس و سپس هزینههاى او، مىتوان به این مسئله واقف گردید. لذا در این قسمت به چندردیف مهم از هزینههاى شمس اشاره خواهد شد.»
1ـ کاخها و هزینههاى آن
کاخهاى شمس آوازه جهانى داشت. او کاخهاى متعددى در داخل و خارج کشور داشت. هزینه اینکاخها بسیار زیاد بود و مصالح ساخت کاخها از خارج وارد مىشد و جالب اینکه حتى کالاهاى ساده وغیر فنى مثل سرامیک از خارج وارد مىگردید.[32]
در سند دیگرى صحبت از ورود نهال و گل از خارج کشور مىباشد.[33]
از جمله قصرهاى شمس، قصرمروارید واقع در مهرشهرکرج است که صورت هزینه آن عبارت بود از :
هزینه نقشهکشى ساختمان یک میلیون و چهارصد هزار تومان، هزینه ساختمان 14 میلیون تومان،دکوراسیون هشت میلیون تومان، محوطهسازى سه میلیون تومان، آسفالت قرمز و سنگ مرمر هرکدام یکمیلیون تومان، دو دستگاه موتور آب و یک حلقه چاه 800 هزار تومان.
مخارج کاخ نوبهار، در سال از این قرار بوده است: اعتبار تأمین شده 225 میلیون تومان، اعتبار تأمین شدهقرارداد 160 میلیون تومان، بابت لوازم منزل 10 میلیون تومان، کل پرداختى 170 میلیون تومان، باقیمانده اعتبار 55 میلیون تومان.[34]
وصف کاخهاى شمس، سوژه روزنامههاى خارجى شده بود به نحوى که دستگاه پهلوى را در وسایلارتباط جمعى زیر سوال مىبرد.[35] بیان ویژگىهاى این کاخها با توجه به وضعیت مردم محروم ایران،حاکمیت را زیر سوال مىبرد و خاندان پهلوى با هزینههاى سرسامآور، در واقع با استثمار و بهرهکشى ازمردم و به قیمت گرسنگى و نابودى ایرانیان، زندگى اشرافى براى خود ترتیب مىدادند.
شمس علاوه بر داشتن ویلاها و کاخهاى متعدد در ایران، چندین ویلاى بزرگ در خارج از کشور داشت کهمىتوان به ویلاى واشنگتن، ویلاى پاریس و ویلاى کالیفرنیا اشاره کرد.
در ذیل گزارش یونایتدپرس از ویلاى شمس در واشنگتن را مرور مىکنیم :
«ویلاى متعلق به شمس پهلوى، خواهر محمدرضا شاه پهلوى که در بالاى تپهاى در «بورلى هیلز» قرار داشتیک سال بعد از اینکه به مبلغ 5 / 5 میلیون دلار به یک مجرى سابق برنامههاى تلویزیون فروخته شد، از طرفصاحب فعلى آن به مبلغ 25 میلیون دلار به معرض فروش گذاشته شده است. مروگریفین مجرى سابق برنامهتلویزیونى در اکتبر 1978 ویلاى شمس پهلوى را خریدارى کرد و در اطراف این معامله، در آن هنگامتبلیغات زیادى شد. ملک متعلق به شمس پهلوى 157 جریب مساحت دارد. تاکنون کسانى پیدا شدهاند کهحاضرند براى ویلاى سابق شمس پهلوى تا مبلغ 18 میلیون دلار بپردازند.»[36]
اردشیر زاهدى نیز در خاطراتش به خرید ویلا در آمریکا بهعنوان یکى از محلهاى هزینه ثروتشمس اشاره کرده است.[37]
2ـ مواد غذایى و دربار پهلوى
از جمله هزینههاى دربار پهلوى وارد نمودن مواد غذایى و نوشیدنى (اعم از الکلى و غیرالکلى) ازخارج کشور بود. پهلوىها اصولاً علاقهاى به غذاهاى ایرانى نداشتند و خودباختگى باعث توجه آنان بهغذاهاى خارجى شده بود. با اینکه غذاهاى ایرانى از لحاظ تنوع و خوشمزگى در سطح جهان مطرحمىباشد، ولى خاندان پهلوى بیشتر مایحتاج غذایى خود را از خارج تأمین مىکردند.
فرح از همان اول که وارد دستگاه دربار شد، حتى صبحانهاش از فرانسه وارد و از غذاها و نوشابههاى ایرانى تنفر داشت.[38]
اسناد شمس پهلوى گویاى ورود مایحتاج غذایى او از خارج کشور مىباشد، جالب اینکه ورود موادغذایى، نوشیدنى و میوه براى شمس از خارج به سال 1316 بر مىگردد. یعنى سالهایى که ایرانیان و اکثرروستائیان از داشتن قوت لایموت محروم بودند. اما براى شمس با هزینههاى زیاد از خارج غذا واردمىگردید. یکى از اسناد شمس پهلوى درباره ورود مواد غذایى از کشور انگلستان مىآورد:
جناب آقاى قدس نخعى وزیر محترم دربار شاهنشاهى
«محترما به استحضار مىرساند، تعداد 21 کارتن کنسرو جهت کاخ والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى ازانگلستان به گمرک تهران رسید. خواهشمند است مقرر فرمایید گمرک، تهران با بخشودگى از حقوق وعوارض گمرکى بستههاى مزبور را ترخیص و تحویل نمایند.»[39]
در سندى دیگر مىخوانیم :
«جناب آقاى قدس نخعى وزیر محترم دربار شاهنشاهى، محترما به استحضار مىرساند، تعداد 214 کارتنآبجو جهت والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى از کشور هلند خریدارى گردیده که به وسیله کشتى آلتنفلس حمل و اکنون به بندر خرمشهر رسیده، خواهشمند است دستور فرمایید گمرک خرمشهر با معافیت ازحقوق و عوارض گمرکى، کارتنهاى فوقالذکر را ترخیص نمایند.»[40]
سند دیگر حکایت از ورود 320 کارتن مشروب در یک مرحله براى شمس پهلوى مىنماید.[41]
یا در سندى دیگر آمده :
«کارتن محتوى غذاى سگ از کشور انگلستان جهت کاخ والاحضرت شمس پهلوى خریدارى و به گمرکتهران رسیده است. خواهشمند است دستور فرمایید بستههاى مزبور را از گمرک ترخیص و در اختیار ایندفتر قرار دهند.»[42]
آنچه در فوق ذکر گردید، نهایت وابستگى و بىهویتى خاندان پهلوى را نسبت به ایران و فرهنگ ایرانى مىرساند که حتى براى سگهایشان نیز از غذاها و گوشتهاى ایرانى استفاده نمىکردند. خاندان پهلوى کهداعیه علاقهمندى به فرهنگ و تمدن ایرانى داشتند و براى اثبات این موضوع جشنهاى 2500 ساله را برگزارکردند، اما با وارد کردن غذاهاى خارجى براى میهمانان این جشن، کذب بودن ادعاى آنها را به اثباترساندند.[43]
3ـ سگبازى شمس پهلوى
سگ در اسلام محترم است و حتى مانند انسانها براى او دیه وضع شده است. داشتن سگ گله وشکارى و نگهبان در اسلام به رسمیت شناخته شده و مالکیت آنها را نیز محترم دانسته است. اما سگبازىدر اسلام مردود شمرده شده است. سگ در فقه اسلام عین نجاست است و نمىتواند در محل خواب وزندگى خصوصى رفت و آمد داشته باشد. سگ بازى در نزد شیعیان عملى ناپسند شمرده شده و سگبازىیکى از تفریحات یزیدبن معاویه بود. به همین جهت خانواده پهلوى نیز مورد انتقاد شیعیان ایران قرارمىگرفتند. زیرا سگ عضوى از خانواده پهلوى شده بود. شاه نیز همیشه چند سگ قوىالجثه در کنار خودداشت که هر تازه واردى را به وحشت مىانداخت.
مارگارت لاینگ در مصاحبهاى که با شاه داشت، سگ شاه او را غافلگیر کرد. وى مىنویسد ناگهانموجودى از ته تالار ظاهر شد و مرا بربر نگاه مىکرد و مىپایید، یک سگ شکارى سفید و پشمالو از نژاداسکاى (Eske) با هیکل درشت.[44]
شمس پهلوى نیز به تقلید از برادرش، سگها و گربههاى زیادى داشت که اکثر آنها را از خارج کشورخریدارى کرده بود. یکى از اسناد حاکى از خرید سگها از خارج و ارسال آن به داخل نماید:
«جناب آقاى محسن، رئیس کل سیاسى وزارت امورخارجه، از پیشکارى ولایتعهد نامه به این سفارترسیده که در قسمت اول آن درخصوص سگهاى ارسالى شرحى به این سفارت اشعار و در پایان آنمىنویسند «سگهاى ارسالى صحیح و سالم توسط آقاى سرهنگ اشرفى تحویل پیشکارى والاحضرتشاهدخت شمس پهلوى گردید و مخصوصا فرمودند مراتب رضامندى مبارکشان را در مراقبت و ابتیاعسگها به جناب عالى ابلاغ نمایند.»[45]
بعضى از اسناد حکایت از فرستادن سگها به اروپا با هواپیما براى معاینه مىنماید. شمس درسگبازى گوى سبقت را از سایرین ربوده بود. او همیشه در مسافرتها با سگهایش به این طرف و آنطرف مىرفت و هر موقع شمس با هواپیما سفر مىکرد، معمولاً یکى دو ردیف صندلى را نیز براى تأمین آسایش سگهاى همراهش اختصاص مىداد. شمس آنچنان در سگبازى افراط مىکرد که گاه موردسرزنش شاه قرار مىگرفت. یک بار شاه درباره شمس به علم گفت:
«متأسفانه باید بگویم که این را هم باید حمل بر خودپسندى احمقانه وى کرد که با همراهانش ده سگ و دوبرابر همین تعداد گربه به این طرف و آن طرف آمریکا جولان مىدهد.»[46]
4ـ سفرهاى شمس
شاه و درباریان با مسافرتهاى پرخرج در داخل از کشور، هزینه سرسامآورى را به بودجه کشورتحمیل مىکردند و گاه این سفرها شامل دهها نفر همراه صورت مىگرفت که به مراتب هزینه سفرها رابیشتر مىکرد. شمس پهلوى نیز از اینگونه سفرها بسیار داشت و اکثر هزینه این سفرها از بودجه کشورتامین مىگردید. در سندى از شمس پهلوى، درباره سفرهاى دورهاى او و همراهانش آمده:
«وزارت محترم دربار شاهنشاهى: والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى براى یک دیدار یک ماهه به اتفاقهمراهان ذیل :
1ـ والاگهر شهباز پهلبد
2ـ والاگهر شهیار پهلبد
3ـ والاگهر شهرزاد پهلبد
4ـ والاگهر بئاتریس پهلبد به کشورهاى ایتالیا، اطریش، آلمان، فرانسه، اتیوپى، و بروکسل مسافرتمىنمایند. خواهشمند است دستور فرمایید ادارهگذرنامه وزارت امورخارجه اجازه خروج و ویزاىکشورهاى مزبور را اخذ نمایند.»
آنچه در فوق ذکر شد، مدت سفر یک ماه به کشورهاى مورد نظر، براى مسافرت و تعداد همراهانمورد توجه مىباشد. شمس پهلوى اکثر این سفرها را با هزینه دربار ایران و یا به بهانه سفرهاى مأموریتىاز بودجه سازمان شیروخورشید پرداخت مىکرد.
این نحوه عمل فقط به شاه و درباریان خلاصه نمىگردید، بلکه افرادى با ردههاى پایینتر نیز به چنینسفرهایى مىرفتند. از جمله سفر علینقى سعید انصارى رئیس دفتر شمس پهلوى بود.[47]
5ـ خریدهاى شمس پهلوى
اگرچه شمس علاقه زیادى به امور سیاسى از خود نشان نمىداد، اما به حد خارقالعادهاى مادى وپولپرست بود. به همه چیز علاقه داشت و از همه چیز به اندازه بىنهایت طلب مىکرد. مثلاً در کاخ مهرشهر چندهزار دست لباس داشت و یا یک کلکسیون کفش داشت که تعداد آنها به بیش از سه هزار جفت مىرسید.[48]
در اسناد شمس مطالب زیادى درباره اجناس وارد شده از خارج وجود دارد و در رابطه با لباسهاىشمس نیز این مسئله صادق است.[49]
این اجناس درخواستى وارداتى گوناگون است، از پیانو و قایق گرفته تا کارد و چنگال و ظروفمختلف کریستال، تور تنیس و یا وسایل حمام، پارچه و یا سطل زباله و... که تهیه لیستى از آن غیرممکن وبسیار بلندبالا خواهد بود. یک نمونه آن چنین مىنویسد:
«وزارت محترم دربار شاهنشاهى، جهت احتیاجات ویلاى والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى مقدارىلوازم به شرح زیر:
1ـ صندوق محتواى لوازم حوله از انگلستان
2ـ دو صندوق محتواى کفش سرپایى از هلند
3ـ چهار صندوق محتوى لوازم حمام از آمریکا
4ـ یک صندوق لوازم شخصى از فرانسه
5 ـ دو صندوق لوازم شخصى از سوئد
6ـ یک صندوق لوازم شخصى حمام از آمریکا
7ـ دو بسته لوازم التحریر از فرانسه به گمرک رسیده است. خواهشمند است دستور فرمایید نماینده دربارشاهنشاهى بستههاى مزبور را از گمرک ترخیص و در اختیار این دفتر قرار دهند.»[50]
در بعضى از ردیفها ورود یک نوع جنس از چند کشور و در چند صندوق قابل توجه است.
6ـ جواهرآلات شمس
خرید جواهرآلات از جمله محورهاى هزینههاى شمس پهلوى محسوب مىگردید. نامبرده که ازفعالیتهاى اقتصادى درآمدهاى زیادى به جیب مىزد، یک قسمت آن را به خرید انواع و اقسام جواهرتآلات گران قیمت هزینه مىکرد. مثلاً صورت ریز جواهرات خریدارى شده شمس در سال 1349، پانزده میلیون تومان و سال 1350، بیست میلیون تومان و سال 1351، بیست و پنج تومان ذکر شده است.[51]
در سندى ارزش جواهرات شمس را در سال 1354 حدود هفت میلیون دلار ثبت نموده است.[52]
آنچه ذکر گردید، تنها قسمت کوچکى از هزینههاى شمس مىباشد که براى پرداختن به تمامى ردیفهزینههاى درباریان از جمله شمس، احتیاج به تدوین چند جلد کتاب مىباشد.
فرار شمس از ایران
با آغاز طوفان انقلاب اسلامى بسیارى از پروژههاى اقتصادى شمس متوقف شد و خود او وهمراهانش در19 شهریور 1357 یعنى دو روز بعد از جمعه خونین تهران، صلاح خود را در این دیدند کهکشور راترک وبه آمریکا بروند. سرانجام شمس به سال 1374 در 78 سالگى درگذشت و طبق آیینمسیحیت به خاک سپرده شد.[53]
[1]- تاجالملوک آیرملو دختر بزرگ میرپنج تیمورخان از خانوادههاى بزرگ مهاجر بود.
[2]- همان، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ص 63
[3]- خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه هدایت، ص 416
[4]- فریده دیبا در خاطراتش مدعى ازدواج شمس با یک آمریکایى به نام وینستون هیلر مىباشد ولى او شوهر فاطمه پهلوى بود.
[5]- بدرالملوک بامداد، زن ایرانى از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، تهران، انتشارات ابنسینا، سال 1347
[6]- پهلویها، خاندان پهلوى به روایت اسناد، ج دوم، به کوشش: جلال اندرمانىزاده، مختار حدیدى، چاپ اول 1378، مرکز انتشارات وزارت امورخارجه
[7]- زنان ذىنفوذ در خاندان پهلوى، نیلوفر کسرى، چاپ دوم، نشر نامک، سال 1380، ص 81
[8]- همان، خاطرات فردوست، ص 240
[9]- اسناد مورخ 17 / 7 / 1357
[10]- همان، پهلویها، ص 116
[11]- زنان ذىنفوذ، ص 87 و 88
[12]- اسناد شمس پهلوى، موسسه مطالعات تاریخ معاصر.
[13]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى شمس پهلوى، مورخ 19 / 3 / 1317
[14]- همان، اسناد 27 / 6 / 1316
[15]- همان، مورخ 26 / 1 / 1346
[16]- همان، مورخ 26 / 1 / 1346
[17]- همان، سال 1346.
[18]- همان، مورخ 7 / 4 / 1346.
[19]- خاطراتى از خاندان پهلوى، اسداللّه محمدىنیا، سال 1382، چاپ اول، نشر سبط اکبر قم، صص 313 و 314
[20]- همان، تاریخ 18 / 3 / 1351.
[21]- همان، تاریخ 20 / 7 / 1355، 5 / 2 / 51 و 24 / 11 / 1350
[22]- همان، 23 / 8 / 1349
[23]- همان، پهلویها، ص 122.
[24]- همان، اسناد 10 / 12 / 1356.
[25]- همان، پهلویها، ص 121.
[26]- دخترم فرح، فریده دیبا، صص 257 و 258
[27]- اسنادى از عملکرد خاندان پهلوى، رضا آذرى شهرضایى، چاپ اول، سال 1381، انتشارات وزارت امورخارجه، ص 96 تا 99
[28]- همان، دخترم فرح، ص 316
[29]- همان، اسناد، مورخ 8 / 4 / 54 و 1 / 7 / 57
[30]- همان، مورخ 26 / 12 / 48
[31]- همان، مورخ 16 / 8 / 53
[32]- همان، مورخ 12 / 2 / 1344
[33]- همان، مورخ 18 / 12 / 44
[34]- همان، پهلویها، 124
[35]- مورخ 23 / 5 / 51
[36]- پهلوىها، ج 2، ص 122 تا 123
[37]- پیشین، خاطرات زاهدى، ص 226 تا 227
[38]- محافظ شاه، ص 290
[39]- همان، اسناد شمس، مورخ 23 / 1 / 44
[40]- همان، مورخ 17 / 11 / 47
[41]- همان، مورخ 13 / 8 / 46
[42]- همان، مورخ 8 / 5 / 46
[43]- آخرین سفر شاه، ویلیام شوکراس، ترجمه هوشنگ مهدوى، چاپ چهارم، ص 40
[44]- مجموعه مقالات نخستین همایش بررسى علل فروپاشى سلطنت پهلوى، سال 1382، موسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، چاپ سال 1384. ص 82
[45]- همان، اسناد خاندان پهلوى، ص 25
[46]- همان، مجموعه مقالات سقوط، ص 339.
[47]- همان، اسناد مورخ 7 / 6 / 49.
[48]- همان، مورخ 9 / 1 / 56
[49]- همان، دخترم فرح،، ص 257
[50]- همان، اسناد مورخ 19 / 13 / 1319
[51]- همان، اسناد، مورخ 26 / 1 / 1346
[52]- زنان ذىنفوذ، صص 100 و 101
[53]- همان، پهلویها، ص 126 و 127