تمرکز رویدادهاى این دوره زمانى کوتاه روى چند موضوع دور مىزند. نخستین آنها اعلام عزاى عمومى در بیست و هفتم آذر ماه است. این روز به مناسبت بزرگداشت شهداى دو شهر اصفهان و نجفآباد از سوى امام خمینى، روحانیان و برخى از احزاب عزاى عمومى اعلام شده بود. سندهاى ساواک خبر مىدهند که بازارها، اماکن کسب، ادارات و حتى بانکها در بیشتر شهرهاى بزرگ تعطیل بودند. تظاهرات صورت گرفته در شهرها بعضا با شهادت تعدادى از شهروندان همراه بود. شاید براى نخستین بار زمزمه پیوستن ارتش به مردم در چنین روزى، آن هم از شهر تبریز در سراسر کشور پیچید. رخداد دیگر ادامه تحصن پزشکان و روحانیان در بیمارستان شاهرضا (امام رضا)ى مشهد بود. اهمیت این تحصن که در اعتراض به یورش نظامیان و کشتن و مجروح کردن بیماران و کارکنان آن صورت گرفته بود، به حدى بود که دولت نظامى را وادار کند هیأتى را براى عذرخواهى و بررسى آن از پایتخت به مشهد اعزام کند. این هیأت وقتى با بىاعتنایى تحصنکنندگان روبهرو شد، بدون نتیجه به مرکز بازگشت. حادثه دیگر تحصن استادان دانشگاه تهران در دبیرخانه این مرکز علمى بود که در بیستونهم آذر رخ داد. استادان در اعتراض خود به عدم بازگشایى دانشگاهها و پىگیرى آن، با واکنش تند رئیس دانشگاه تهران روبهرو شدند: نواختن سیلى به گوش به یک استاد. همانطور که پىآمد تحصن پزشکان در بیمارستان امام رضاى مشهد، به همنوایى و اقدامات مشابه دیگر پزشکان در بیمارستانهاى کشور انجامید، تحصن استادان در دانشگاه تهران نیز به اعتراضات این گروه در دیگر شهرها دامن زد. اخبارى که ساواک از این پس از دانشگاههاى کشور به دست مىآورد، قابل مقایسه با دورههاى گذشته نیست.
در این دوره، تلاش محمدرضا پهلوى براى جایگزینى یک دولت غیرنظامى به جاى دولت نظامى ارتشبد ازهارى همچنان ادامه داشت. غلامحسین صدیقى پذیرفته بود که ریاست چنین دولتى را بهعهده گیرد، اما ناکامى او در ترغیب همقطاران قدیمى خود (جبهه ملى) براى تشکیل دولت، موجب شد که شاه به این باور برسد که صدیقى قدرت درک موقعیت بحرانى ایران را ندارد. به همین دلیل رایزنىهاى امریکا، انگلستان و شاه روى شخص دیگرى متمرکز شد: شاپور بختیار.
آنتونى پارسوتز سفیر انگلستان در ایران در 27 آذر ماه با بختیار دیدار کرد. او در این دیدار از تمایل آشکار بختیار ـ که به مرد شماره دو جبهه ملى معروف بود ـ براى احراز نخستوزیرى آگاه شد.
موقعیت اسفبار شاه و بىکفایتى او در غلبه بر بحران پیشرو، یکى از دلایل دیدارهاى پىدرپى نماینده آمریکا در ایران ـ ویلیام سولیوان ـ با او بود. روز بیستوهفتم آذر سولیوان به کاخ نیاوران مىرود. از جمله موضوعاتى بین آن دو ردوبدل مىشود، رفتن یا ماندن شاه است. سولیوان به محمدرضا پهلوى توصیه مىکند که بر اعصابش مسلط باشد، اما پاسخ درستى به او نمىدهد. تقریبا ده روز بعد نماینده ایالات متحده، شاه را از تردید مىرهاند: خروج او از کشور به نفع همه است. از دیگر اقدامات امریکا در پى ناکامى در کسب اطلاعات از ایران راهى کردن نیروهاى امنیتى تازه نفس به ایران است. این بار در پوشش کارمندان شرکت «بل» عدهاى به اصفهان مىآیند. ساواک در مراقبتهاى خود متوجه ورود نیروهاى C.I.A مىشود و در گزارشى مىنویسد که ورود این نوع آدمها به ایران در حال افزایش است. آنها در قالب نیروهاى حقوق بشر، خبرنگار و... به شهرهاى مختلف سفر مىکردند تا خانههاى خالى جدول اطلاعاتى امریکا را پر کنند. ناامیدى از شاه به حدى آشکار و ملموس بود که غلامرضا ازهارى را نیز وادار به واکنش کرد. بىمناسبت نیست شرح آن را از زبان سولیوان بخوانید:
«ساعت 3 بعدازظهر روز بیست و یکم دسامبر (30 / 9 / 57) براى ملاقات با ازهارى به نخستوزیرى رفتم و طبق معمول از پلههایى که به اطاق کار نخست وزیر منتهى مىشد بالا رفتم. اما بر خلاف انتظار افسر جوانى که مرا راهنمایى مىکرد به جاى دفتر کار نخست وزیر به طرف در کوچک بستهاى در سمت چپ راهرو حرکت کرد و به آرامى دقالباب کرد. افسر جوان پس از دقالباب بى آن که منتظر جواب بماند، در را باز کرد و مرا به یک اطاق کوچک و نیمه تاریک هدایت نمود. در گوشهاى از اطاق چراغ روشنى به چشم مىخورد و در آن جا با کمال حیرت ازهارى را دیدم که با یک پیژامه راه راه روى یک تختخواب سفرى دراز کشیده است. با دیدن این منظره ناگهان خاطره دکتر مصدق نخست وزیر اسبق ایران در خاطرم زنده شد که مقامات رسمى و سفراى خارجى و روزنامهنگاران را روى تختخواب به حضور مىپذیرفت. این تصورات خیلى زود از ذهنم محو شد زیرا یک کپسول بزرگ اکسیژن در کنار تخت دیده مىشد و چهره رنگ پریده و رنجور ازهارى خبر از بیمارى او مىداد.» (مأموریت در ایران، ص 149) ازهارى سکته کرده بود. اما این دلیل ملاقات نبود. ازهارى به سولیوان گفت که «در این شرایط کارى از او ساخته نیست... با تاکید و دستورات مکرر شاه درباره خوددارى از شدت عمل، حکومت نظامى به یک اسم بى مسمى تبدیل شده و توانایى استقرار نظم از وى سلب گردیده است.... سربازان قریب چهار ماه است که در خیابانها هستند و روحیه آنها در این مدت به شدت تضعیف شده است... شما باید این مطالب را بدانید و آن را به دولت خودتان گزارش بدهید ؛ شاه قدرت اراده و تصمیمگیرى خود را از دست داده و این مملکت دارد از دست مىرود.» بلافاصله پس از مراجعت به سفارت، جریان این ملاقات تکان دهنده را به واشنگتن مخابره کردم و در پایان گزارش خود نوشتم که به نظر من وضعى که در گزارش نهم نوامبر خود پیشبینى کرده بودم (سقوط دولت ازهارى) به حقیقت مىپیوندد. دولت نظامى شکست خورده و سقوط شاه غیر قابل اجتناب به نظر مىرسد.» (همان، ص 151)
و اما چند توضیح :
1ـ از مجموعه سندهاى ساواک که به هر نحوى به حرکت انقلابى مردم ایران مربوط مىشد (در دوره تحت بررسى این سلسله از کتابها) بهرهبردارى شده است و تدوین گران، بناى حذف سندى نداشتهاند مگر در این موارد :
الف ـ سندهاى تکرارى .
ب ـ بین اسناد دستنویس و تایپ شده که مشابه هم بودهاند، سندهاى تایپ شده انتخاب شده است. در مواردى که نسخه تایپ شده یافت نشده، از سند دستنویس استفاده شده است.
ج ـ بولتنهایى که در برگیرنده خلاصهاى از گزارشهاى ارسالى از مراکز مختلف ساواک بودند به دلیل تکرارى بودن و درج اخبار خلاصه، حذف شدهاند. اما آن دسته از خبرهاى این بولتنها که سند مشروح آن یافت نشده است، به نقل از شماره جلد بایگانى آن، در پاورقىها مورد استناد قرار گرفته است.
د ـ در میان سندهایى که محتواى تکرارى داشتهاند، اولویت به سندى داده شده است که حجم بیشترى از جزئیات حادثه را در خود داشته است.
ه ـ سندهاى ناقص (جز در چند مورد اندک) که شامل اسناد چند برگى بوده و صفحات پسین یا پیشین آن یافت نشده، معمولاً مورد استفاده قرار نگرفتهاند، مگر در مواردى اندک. علت این امر حاکمیت بحران بر ساواک در واپسین ماههاى پیروزى انقلاب اسلامى بوده که فرصت طبقه بندى و بایگانى وجود نداشته است و یا در تسخیر دفاتر ساواک به نحوى از بین رفته است.
و ـ سندهایى که هیچ ارتباطى با نهضت اسلامى نداشتهاند، همچون تحلیل ساواک از کشورهاى منطقه، حوادث طبیعى و....
2ـ در چینش سندها اولویت با وقوع حادثه بوده است. بنابراین قبل از این که تاریخ ارسال گزارش، تاریخ رسیدن خبر به منبع و... مدنظر باشد، زمان حادثهاى که سند درباره آن گزارش مىدهد، مورد نظر بوده است.
3ـ حروف چینى سندها مطابق نگارش اصل آنها بوده است و هیچ تغییرى در جمله نویسى آنها داده نشده است. فقط در مواردى که کلمه، تعبیر، تاریخ و یا مضمون سندى اشتباه بوده، در پاورقى (با توضیح) یا در متن سندها (بین دو قلاب) تذکر داده شده است.
4ـ تاریخ به کار رفته در سندها، گاه شمسى و گاه شاهنشاهى است و بیش از همه از تاریخ 2537 که مطابق 1357 شمسى است استفاده شده است. عدد 37 در تاریخ این اسناد حاکى از سال 57 است که تغییر داده نشده است.
5ـ همچنانکه در کتابهاى پیشین ملاحظه کردید، پاورقىهاى این مجموعه یا با عدد آمده است و یا با ستاره. پاورقىهاى شمارهدار توضیح برخى از اعلام یا موضوعات متن سند است، اما پاورقىهاى ستارهدار به مهمترین موضوع آن روز (مطابق با تاریخ سند) اشاره مىکند. این پاورقیها بعضا با متن سند مرتبط هستند و در مواقعى دیگر ارتباط مستقیمى با سند ندارند. با این حال به دلیل واقع شدن خواننده در ظرف زمان و آگاهى از رویدادهاى دیگرى که موقعیت رژیم شاه و یا نهضت اسلامى را بهتر نمایان مىکند، یاد شدهاند.
6ـ دستورالعمل ساواک این بود که انعکاس تعابیر ضدشاه در گزارشهایى که منابع و جاسوسان این دستگاه امنیتى مىنوشتند، با کد نگاشته شود. این کدها براى محمدرضا پهلوى، کلمه «منصور» و عدد «66» بود. بنابراین تعابیر «مرگ بر 66» و یا «نابود باد حکومت منصور» که در سندها دیده مىشوند همان «مرگ بر شاه» و «نابود باد حکومت شاه» است.
7ـ در بیشتر گزارشهاى ساواک، نظرهایى داده شده که از نظر دهنده با کلمات رمز یاد شده است. این کلمات رمز معمولاً اسامى روزهاى هفته است و منظور از آنها این است:
نظریه شنبه : نظریه منبع نفوذى ساواک (گزارشگر) است که از طریق مشاهده مستقیم یا از راههاى دیگر ارائه شده است.
نظریه یکشنبه : نظریه رهبر عملیات است که پس از گزارش منبع نفوذى آن را تأیید یا تحلیل مىکند.
نظریه دوشنبه : نظریه رئیس دایره عملیات است.
نظریه سه شنبه : نظریه امنیت داخلى است.
نظریه چهارشنبه : نظریه رئیس سازمان اطلاعات و امنیت منطقه است.
8ـ از حروف چینى سربرگ سندها خوددارى و صرفا به درج نوع سند (برگ خبر، گزارش خبر، تلفنگرام و...) و موضوع آن اکتفا شده است. همچنین نوع طبقه بندى سندها (محرمانه، خیلى محرمانه و سرى) نیز نیامده است. علت این امر آمدن اصل اسناد در صفحات مورد نظر بوده است، به طورى که علاقمندان مىتوانند با مراجعه به خود سربرگ سندها اطلاعات مورد نیاز را دریافت کنند. در سربرگ سندها برخى علائم با رمز آمده است. از جمله آنها مبدأ خبر است که منظور از آن رمزها این است:
1 ه (ساواک گیلان)، 2 ه (ساواک مازندران)، 3 ه (ساواک آذربایجان شرقى)، 4 ه (ساواک آذربایجان غربى)، 5 ه (ساواک کرمانشاه)، 6 ه (ساواک خوزستان)، 7 ه (ساواک فارس)، 8 ه (ساواک کرمان)، 9 ه (ساواک خراسان)، 10 ه (ساواک اصفهان)، 11 ه (ساواک سیستان و بلوچستان)، 12 ه (ساواک کردستان)، 13 ه (ساواک همدان)، 14 ه (ساواک سمنان)، 15 ه (ساواک لرستان)، 16 ه (ساواک بوشهر)، 17 ه (ساواک هرمزگان)، 18 ه (ساواک کهگیلویه و بویراحمد)، 19 ه (ساواک چهارمحال بختیارى)، 20 ه (ساواک تهران)، 21 ه (ساواک قم)، 22 ه (ساواک اراک)، 23 ه (ساواک قزوین) 24 ه (ساواک ایلام)،25 ه (ساواک زنجان)، 26 ه (ساواک یزد) بودهاند.
همچنین مقصد خبر نیز با علائم رمز عنوان شده است که قریب به اتفاق آنها مربوط به ادارات تابعه اداره کل سوم (امنیت داخلى) ساواک بوده است.
اداره کل سوم از هفت بخش تشکیل مىشد که عبارتند از : 1ـ مدیریت اداره کل سوم 2ـ اداره یکم عملیات و بررسى 3ـ اداره دوم عملیات و بررسى 4ـ اداره سوم کل سوم 5 ـ اداره چهارم کل سوم 6ـ اداره پنجم کل سوم 7ـ اداره ششم کل سوم.
اجزاء اداره یکم عملیات و بررسى شامل : 310 (دفتر اداره یکم عملیات و بررسى)، 311 (بخش احزاب و دستجات کمونیستى)، 312 (بخش احزاب و دستجات سیاسى و مذهبى افراطى)، 313 (بخش هدفهاى تازه و فعالیتهاى مربوط به عرب زبانان ناراحت و بلوچهاى حاد ایرانى)، 314 (اکراد) و 315 (فعالیتهاى خارجى) بوده است.
اجزاء اداره دوم عملیات و بررسى شامل :
320 (دفتر اداره دوم عملیات و بررسى)، 321 (بخش دانشگاه تهران)، 322 (بخش دانشگاهها و مراکز عالى آموزشى تهران)، 323 (بخش دانشگاهها و مراکز عالى آموزشى استانها و شهرستانها) و 324 (بخش آموزش و پرورش و مدارس در تهران و استانها و شهرستانها) بوده است.
اجزاء اداره کل سوم شامل :
330 (دفتر اداره سوم کل سوم)، 331 (بخش ممالک اسکاندیناوى و اروپاى شرقى)، 332 (بخش کشورهاى اروپاى غربى)، 333 (بخش آمریکا و کانادا و آمریکاى جنوبى و مرکزى) و 334 (بخش خاورمیانه و کشورهاى غربى و ممالک قاره آسیا و آفریقا) بوده است.
اجزاء اداره چهارم کل سوم شامل :
340 (دفتر اداره چهارم کل سوم)، 341 (بخش احزاب و دستجات راست، انجمنها و اتحادیههاى دولتى و خصوصى)، 341 (بخش وزارتخانهها و ادارات و سازمانهاى دولتى)، 343 (بخش کارگرى)، 344 (بخش اصناف و بازرگانان)، 345 (بخش کشاورزى و امور زراعى)، 346 (بخش عشایر و قاچاق اسلحه و مهمات و کالا)، 347 (بخش جراید و سینما و تلویزیون)، 348 (بخش نارضایتىهاى عمومى) و 349 (بخش روابط عمومى) بوده است.
اجزاء اداره پنجم کل سوم شامل :
350 (دفتر اداره پنجم کل سوم)، 351 (بخش دکترین و آموزش و سازمان و وظایف رهبران عملیات امنیت داخلى)، 352 (بخش سانسور و کنترل مکاتبات) و 353 (بخش منابع و مأموران و گروههاى تعقیب و مراقبت) بوده است.
اجزاء اداره ششم کل سوم شامل:
360 (دفتر اداره ششم کل سوم)، 361 (بخش فیش)، 362 (بخش بایگانى) و 363 (بخش بررسى و تجزیه) بوده است.
9ـ توضیح اعلام در پاورقىها، به ویژه درج زندگى نامه معاریف، به یک بار بسنده شده است. براى مثال وقتى زندگى نامه مرحوم آیتاللّه العظمى گلپایگانى در جلد اول یاد شد از تکرار آن در مجلدات بعدى خوددارى شده است.
10ـ شمارى از سندها مربوط است به توزیع اعلامیه، کشف جزوهها و کتابها، ضبط نامههاى پستى و بالاخره مدرکى که به دست ساواک افتاده است. معمولاً در یکى از نظریههاى این نوع سندها نوشته شده است که اعلامیه، کتاب، نامه یا ... به ضمیمه است. توضیح این که بسیارى از این سندها به صورت مجزا در پروندهها نگهدارى مىشوند و در مواردى اندک ضمیمه یاد شده کنار سند بوده است. در تدوین این مجموعه کتابها، ضمائم اسناد در صورت بودن یا در پاورقى مورد اشاره قرار گرفتهاند و یا در بخش ضمیمه کتاب.
11ـ کتاب حاضر مقطع زمانى 26 / 9 / 57 تا 30 / 9 / 57 را در برگرفته است. مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات امیدوار است با ورود این حجم از اطلاعات به حوزه تاریخ معاصر ایران، راه پژوهشهاى تازه درباره انقلاب اسلامى ایران هموارتر گردد.