بسمالله الرحمن الرحیم
اِنّ الْعُلِماءَ وَرَثَةُ الاَنْبِیاءِ
(عالمان، وارثان پیامبرانند)
(الحیاة / ج 2 / ص 234)
مطالعه زندگانى و سیره عالمان وارسته و ربّانى، نه تنها از جهت تربیتى و سازندگى سودمند است، بلکه آگاهى از سرگذشت عالمانى که زندگى خود را وقف خدمت به مردم، جامعه و دین نمودند، در کنار منش اخلاقى و متواضعانه آنها از اهمیت دوچندانى برخوردار است. تاریخ تشیّع انباشته از وجود چنین عالمان متعهد، مجاهد و درد آشناست، علىالخصوص در صد ساله اخیر، که بدلیل شرایط اجتماعى و سیاسى و تهدیدات همهجانبهاى که علیه مبانى اعتقادى و دینى مسلمانان در ایران و برخى کشورها پدید آمده است، حضور عالمان در صحنه تحولات سیاسى، اجتماعى، چشمگیرتر و مؤثرتر بوده است. عالمانى چون سید جمالالدین اسدآبادى، میرزاى شیرازى، نائینى، محمدکاظم یزدى، آخوند خراسانى، سیدعبدالله بهبهانى، شیخ فضلالله نورى، سیدحسن مدرس، سیدابوالقاسم کاشانى، محمدتقى بافقى، امام خمینى(ره) و...، نمونههایى هستند از حضور عالمان راستین در متن زندگى سیاسى، اجتماعى مردم. مطالعه زندگانى شخصى، علمى و اجتماعى هر یک از اینان علاوه بر عبرتها و درسهاى آموزنده تربیتى، اخلاقى و اجتماعى؛ وقایع تاریخ معاصر ایران را در پیش چشم طالبان حقیقت قرار مىدهد، زیرا هر یک از اینان نقش مؤثرى در وقوع بسیارى از رخدادهاى سیاسى و اجتماعى دوران خود داشتهاند.
از جمله این سلسله عالمان دردآشنا و متعهد و دلسوز، مرحوم «آیتالله شیخ جواد فومنى حائرى» مىباشند. نامبرده نه تنها در تهذیب نفس و سیر و سلوک شخصى از عالمان وارسته و عامل بودند بلکه درخصوص تحولات اجتماعى، فرهنگى و سیاسى کشور نیز حساسیت داشته و به افشاگرى و روشنگرى مردم مىپرداختند.
سیره عملى زندگانى ایشان مصداق واقعى این حدیث شریف مىباشد که: «رَحِمَ اللّهُ قوما کانوا سِراجا وَ مَنارا، کانوا دُعاتا اِلَینا بِاَعمالِهِم و مَجهوُدِ طاقَتِهِمْ... ـ خداوند رحمت خویش را نصیب کسانى کند که مانند چراغ فروزان و مشعلِ سوزان، راه دیگران را روشن ساختند و با کردار خود، مردمان را به راه ما فرا خواندند و با تمام توان و قدرت عملىِ خود، حق را شناساندند.» (الحیاة / ج 1 / ص 298)
امید است با مطالعه زندگینامه و اسناد ساواک مربوط به این عالم متعهد و آگاه، ضمن بهرهگیرى تربیتى و اخلاقى و آگاهى از تحولات اجتماعى و فرهنگى دهه 30، با شیوه مبارزاتى و مقابله علماء مبارز و مجاهد با دستگاه جور و فاسد آشنا شده و یاد و نام این بزرگان را در اذهان نسل جویاى حق و حقیقت زنده بداریم. در اینجا ذکر نکتهاى را لازم مىبیند و آن اینکه متأسفانه در ثبت وقایع و حوادث دوران پهلوى دوم به نقش برخى علماء و روحانیون مبارز توجه چندانى نشده و شخصیت سیاسى، اجتماعى و فرهنگى آنان در بوته فراموشى قرار گرفته است. امید است معرفى و شناسایى مرحوم آیتالله فومنى مقدمهاى باشد براى توجه هر چه بیشتر در احوال اینگونه رجال و معرفى آنان به نسل حاضر بویژه جوانان، محققین و دوستداران اطلاع از زوایاى پنهان و ناآشناى تاریخ معاصر ایران.[1]
بخش اول
زندگینامه
آیتاللّه حاج شیخ جواد فومنى الحائرى
(متولد 1330 ه . ق ـ متوفى 1384 ه . ق)
ـ اعقاب و نسب مرحوم آیتالله فومنى
مرحوم آیتالله حاج شیخ جواد فرزند مرحوم آیتالله شیخ جعفر فرزند مرحوم ملا احمد فرزند مرحوم ملا اسماعیل فومنى. ازدواج و مناکحت سیده فاطمه از سیدات پاکدامن با مرحوم ملا اسماعیل سبب تولد مرحوم ملا احمد فومنى شد و ازدواج ایشان با سیده علویه دختر مرحوم کربلایى سیدعلى فومنى، موجب ولادت مرحوم آیتالله حاج شیخ جعفر فومنى گردید و در اثر ازدواج آن مرحوم با سیده بانو دختر سید عبدالکریم، مرحوم آیتالله حاج شیخ جواد فومنى پا به عرصه وجود گذاشت[2].
پدر بزرگوارش، مرحوم آیتالله حاج شیخ جعفر فومنى الحائرى، صاحب مقامات و کرامات، از استوانههاى علمى و عملى و از مجتهدین و مدرسین برجسته شهر کربلا به شمار مىرفت که عمر شریف خود را در پرورش طلاب علوم دینى و احیاى حوزههاى علمیه سپرى نمود.
حضرت آیتالله"بهجت" دامت برکاته از جمله کسانى هستند که طى مدتهاى مدید در کنار حوزه درسى ایشان، علاوه بر استفادههاى علمى، از اخلاقیاتشان نیز توشههایى برمىگرفتند. ایشان اظهار مىدارند:
«مرحوم حاج شیخ جعفر رحمهالله علیه از جمله معدود افرادى بودند که گاهى بعضى حقایق نهانى و اسرار باطنى از ایشان ظهور پیدا مىکرد و معلوم بود چیزهایى مىدانستند که در آن عهد بسیارى از مدعیان از آن بىخبر بودند. بخاطر دارم آخرین بار که ایشان را ملاقات کردم، در کمال صحت و سلامت و بدون هیچ عارضهاى، خبر فوت خودشان را به من دادند و یک هفته بعد، از این نشئه دنیا رخت بر بستند. بالاتر از هر چیز دیگر که باید بهعنوان یک اصل مهم در زندگى آن عالم ربانى از آن یاد کرد، خصوصیات اخلاقى ایشان است، در این زمینه بدون اینکه ریاضاتى را متحمل شده باشد در مرتبهاى قرار داشت که ما با سالها ریاضت نمىتوانستیم برسیم. در توصیف اخلاقیات ایشان مىتوان گفت پس از یک عمر زندگانى با آن صیت و آوازه، در تمام کربلا دو نفر مخالف نداشت.»
آیتالله حاج شیخ جعفر فومنى پدر بزرگوار مرحوم آیتالله فومنى، علاوه بر فعالیتهاى علمى و آموزشى، در رواق مقدس حضرت سیدالشهداء علیهالسلام به اقامه نماز جماعت مىپرداختند و فضلاء و مؤمنین از فیض جماعت ایشان بهرهمند مىگردیدند. مرحوم حاج شیخ جعفر فومنى سرانجام در سال 1357 ق پس از 54 سال زندگى سعادتمندانه به دیدار حق شتافت. نقل شده: «مرحوم حاج شیخ جعفر در آخرین لحظات حیات دفعتا اشاره فرمودند که: مرا بلند کنید، بیدرنگ زیر بازوهایش را برگرفتند و او را نشانیدند، نگاهى به پیشروى خود انداخت، دیگر نفسى باقى نمانده بود که سر خود را به حال تعظیم فرود آورد و جان به جان آفرین تسلیم نمود.» خبر ارتحال آن عزیز از منارههاى حرم امام حسین علیهالسلام در سطح شهر کربلا منتشر شد و طى مراسم باشکوهى با حضور علماء، فضلاء، طلاب و مؤمنین، پیکر پاکش به طرف حرم مطهر تشییع و در رواق مقدس پشت سر به خاک سپرده شد.
ـ ولادت آیتالله فومنى:
مرحوم آیتالله حاج شیخ جواد فومنى حائرى در روز چهارشنبه 22 خرداد سال 1291 ه ش مطابق با 27 جمادىالثانى 1330 ه. ق در کربلاى معلى، محله بابالنجف در یک خانواده اصیل روحانى پاى به عرصه گیتى نهاد.
مادر بزرگوارش سیده "بانو" که از سیدات پاکدامن و باتقوى بود آرزو داشت که فرزندش از سربازان فدایى و غلامان حلقه به گوش جد بزرگوارش مولى الکونین، حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام گردد، لذا بهعنوان یک سنت مرسوم عربى پس از اجراى مراسم و آداب اسلامى، نرمى گوش راست عزیز دلبندش را سوراخ نمود که تا آخر عمر هرگز این منصب والا را از یاد نبرده و آنرا با هیچ چیز دیگر، سودا ننماید.
ـ مراحل تحصیل:
1ـ مکتب خانه: کودکى خردسال بود که پدر بزرگوارش او را به مکتب خانه نزد مرحوم حاج شیخ علىاکبر نائینى معروف به خطاط که از دیرباز، خانه مسکونى خود را به مرکز تعلیم و تربیت اطفال اختصاص داده و همچنان تا سنین کهولت به همین روش مکتب دارى مىکرد سپرد. در محضر استاد، آداب نماز، تلاوت قرآن، سواد خواندن و نوشتن، آشنایى با لغات و هنر خط و کتابت را آموخت. علاقه و پشتکار و سرعت یادگیرى درس و تلاش وافر براى فراگیرى بیشتر، نشان از هوش سرشار و نبوغ ذاتى او مىکرد.
2ـ طلبه نوجوان: ده سال بیشتر نداشت که با اشتیاق فراوان ملبس به لباس مقدس روحانیت شد و صرف و نحو و ادبیات عرب را از محضر شریف پدر بزرگوارش تلمذ نمود و همچنان تا مراحل مختلف علمى در حلقات دروس معظمٌله شرکت مىجست. سطوح را نزد دیگر اساتید و مدرسین حوزه کربلا از جمله مرحوم حاج شیخ جعفر رشتى در مدرسه بادکوبه به انجام رسانید.
3ـ دروس خارج فقه و اصول: پس از اتمام دوره سطوح عالیه، وقت آن فرا رسیده بود که به منظور گذراندن دروس خارج فقه و اصول و استفاده از محضر اساطین عظام بویژه مرحوم آیتاللهالعظمى حاج آقا ضیاءالدین عراقى و مرحوم آیتاللهالعظمى سید ابوالحسن اصفهانى، به نجف اشرف عزیمت نماید. با تلاش و مجاهدت و عشق به تعلیم علوم اسلامى، مرحوم فومنى توانستند در سن 25 سالگى به درجه شامخ اجتهاد نائل آیند و از علماء بزرگ نجف اشرف از جمله آیتاللهالعظمى عراقى اجازه اجتهاد دریافت دارند.
ـ مهاجرت به تهران:
مرحوم آیتالله فومنى پس از فوت پدر بزرگوارش در سال 1357 ه. ق مطابق با 1317 شمسى در سن 27 سالگى براى نشر احکام اسلام و تربیت افراد با ایمان و سلحشور عازم تهران گردید.
پس از ورود ایشان به تهران، در منزل یکى از نزدیکان و خویشان خود اقامت گزیدند و ضمن اقامه نماز جماعت و سخنرانى و منبر، به نشر احکام و هدایت مردم پرداختند. ورود ایشان به تهران مصادف با آغاز جنگ جهانى دوم و اواخر حکومت دیکتاتورى رضا شاه بود. بیانات، رفتار و کردار ایشان به سرعت مورد توجه مؤمنین محل (خیابان خراسان) قرار گرفت و بدلیل نامناسب بودن منزل مسکونى، راى تشکیل جلسات دینى اقدامات اولیه براى بنا و ساخت مسجدى براى ایشان شکل گرفت.
ـ فعالیتهاى دینى و فرهنگى:
سیاستهاى ضد دینى رژیم پهلوى، پس از به قدرت رسیدن رضاخان با هدایت و برنامهریزى استعمار با سرعت هرچه بیشتر در ارکان مختلف جامعه اجرا مىگردید، از جمله طرح لباس متحدالشکل و کشف حجاب و ایجاد مدارس جدید به سبک غربى ـ در دوران پهلوى دوم شتاب بیشترى نیز بخود گرفته بودـ، زنگ خطرى براى علماء و دلسوزان دین بود. در این راستا تلاشهاى بیشمارى در مخالفت و اعتراض به این اقدامات از سوى آگاهان و علماء متعهد صورت مىگرفت. اما رژیم بدون توجه به نظرات علماء و روحانیون، در پى اجراى سیاستهاى خود بود. مرحوم آیتالله فومنى پس از مهاجرت به تهران و مشاهده نابسامانیهاى فرهنگى و دینى در بین اقشار مختلف مردم، و نگرانى از آینده کشور، در حالیکه دردمندانه و متعهدانه نگرانیهاى خود را به مردم منتقل مىنمود، آنان را نسبت به مسائل اجتماعى و فرهنگى، حساس و توجه مىداد؛ و به افشاء برنامههاى رژیم مىپرداخت، در همین ارتباط به تأسیس و تشکیل بنیادهاى اجتماعى فرهنگى اسلامى همت گمارد و بصورت عملى وارد کارزار مبارزه و مقابله با نیّات استعمارى رژیم پهلوى گشت. مرحوم آیتالله فومنى تا زمان فوت، فعالیتهاى بسیار مهم و ارزندهاى نمود که ذیلاً به تشریح برخى از آنها مىپردازیم:
1ـ تشکیل اتحادیه دینى:
بلافاصله پس از ورود آیتالله فومنى به تهران و آغاز فعالیت تبلیغى و اقامه نماز جماعت و اجراى برنامههاى سخنرانى در منزل یکى از نزدیکان خود بنام «دیبایى»، و تجمع بسیارى از مؤمنین و متدینین در اطراف ایشان، احساس کردند براى تداوم فعالیت و بهرهگیرى از توان این گروه، ضروریست تحت عنوان تشکلى، هویت حقوقى و اسلامى پیدا نمایند. در این راستا عنوان «اتحادیه دینى» را بر این جمع نهادند. در ادامه فعالیتها و اقدامات مرحوم آیتالله فومنى، این اتحادیه، نقش بسیار مؤثر و مفیدى در اجراى بسیارى از برنامههاى اسلامى، تبلیغى و فرهنگى ایشان ایفا نمود. این اتحادیه در طول سالها فعالیت مرحوم آیتالله فومنى بتدریج محدود و غربال شد و در جلسات روضه و اجتماعات دینى در مسجد نو و منزل آیتالله فومنى، تجمع مىنمودند و در کمک و مساعدت، جهت برپایى مجالس جشن، سوگوارى و ایام مذهبى، اقدام مىکردند. اتحادیه دینى تا زمان درگذشت آیتالله فومنى، فعال بود و از سوى ساواک نیز تحت مراقبت قرار گرفته و براى آن و عناصر مؤثر اتحادیه پروندهاى نیز تشکیل داده بودند.
از جمله افرادى که در اتحادیه، نقش کلیدى داشت و از مریدان و نزدیکان مرحوم آیتالله فومنى بشمار مىرفت، مرحوم «حاج علىاصغر فخارزاده» بود که بعلت تمکن مالى و ارتباط با برخى از تجار بازار، خدمات و کمکهاى شایان توجهى در بناى مسجد نو و مدارس آن و فعالیتهاى دینى مرحوم آیتالله فومنى، داشت[3].
2ـ احداث مسجد نو:
همانطور که اشاره شد، پس از ورود مرحوم فومنى به تهران و اسکان در منزل یکى از نزدیکان، با شروع تبلیغ، ارشاد و اقامه نماز جماعت و نیز استقبال مردم متدین به شرکت در مجالس وعظ و خطابه مرحوم آیتالله فومنى، نیاز به یک مکان مناسب و درواقع مسجد احساس شد. لذا با همکارى اعضاء اتحادیه دینى، علىالخصوص مرحوم آقاى فخارزاده زمین مسجد نو خریدارى و در سال 1320 این مسجد بنا گردید. بدلیل فعالیتهاى چشمگیر و همهجانبه مرحوم آیتالله فومنى، بتدریج این مسجد که در خیابان خراسان تهران بنا شده بود مورد توجه اهالى محل و دیگر محلات قرار گرفته، و مرکزیت مناسبتهاى دینى و اسلامى منطقه را در دست گرفت. همانطور که از گزارشات منابع ساواک برمىآید، با وجود گنجایش بسیار محدود این مسجد، هجوم مردم مسلمان و متدین براى استماع بیانات مرحوم فومنى و جلسات مذهبى منعقده در این مسجد آنچنان بود که معمولاً خیابان و کوچههاى اطراف مسجد مملو از جمعیت بود.
براساس اسناد و مدارک موجود، حضور و نقش مسجد نو و انجام سخنرانیهاى افشاگرانه در آن، عمدتا پس از جریان 28 مرداد 1332 مىباشد. شاید مهمترین دلیل آن، وقوع حوادث و شرایط نامناسب پس از کودتا و مقابله شدید رژیم با مخالفین و نیز اجراى گسترده سیاستهاى فرهنگى و اجتماعى ضد دینى رژیم، بود.[4]
3ـ تأسیس دبستان نو مخصوص دوشیزگان:
مرحوم آیتالله فومنى با این طرز تفکر که متدینین، باید از راه فرهنگ و تأسیس دبستانها و دبیرستانها و حتى دانشکدهها، فرزندان خود را از چنگال بدآموزیهاى دیگران نجات داده و مستقلاً در آموزش و پرورش نوباوگان خود دخالت داشته باشند، در حدود سال 1326 ه. ش، در زمانیکه بدنبال سیاستهاى آموزشى رژیم، فقط دبستانهاى دولتى با شیوه و برنامههاى ضد دینى و غربى وجود داشت، اقدام به تأسیس، دبستان نو دخترانه نمود. این حرکت مرحوم فومنى که اولویت را به ایجاد دبستان دخترانه داده بود از سوى برخى عناصر متعصب و منفىباف مذهبى مورد اعتراض واقع گردید. در شرایطى که بسیارى از متدینین، بخاطر وجود بدآموزیها و انحرافات مدارس دولتى، دختران خود را از تحصیل محروم نموده بودند، زیرا جز این راهى نمىدیدند و همه راهها براى تربیت صحیح دختران خود را بسته مىانگاشتند. مرحوم فومنى اقدام به تأسیس چنین مدرسهاى نمود. این اقدام شجاعانه ایشان بسیار چشمگیر و مورد توجه قرار گرفت. آن مرحوم با استقامت و ثباتقدمی که در اقدامات خود داشت، از موضع و دیدگاهش صرفنظر نکرده و با قدرت و قوّت استحکام پایههاى مدرسه دخترانه همت گمارد و با همکارى همسرگرامى خود که مسؤلیت مدرسه را به دوش گرفته بود، توانست در طول فعالیت خود، هزاران دختر و مادر مسلمان و با فضیلت تحویل جامعه دهد.
مرحوم آیتالله فومنى در جواب نامهاى که به مناسبت تأسیس دبستان نو نوشته شده بود و این پاسخ توسط اتحادیه دینى مسجد نو بصورت جزوهاى در سال 1371 ه. ق چاپ و منتشر شده است چنین مىنویسد:
«... در حدود ده سال است در تهران مشغول انجام وظیفه بوده و چنین تشخیص دادهام که اساس همه مفاسد، فرهنگ است و هر جنایت و خرابکارى که در کار هست تماما از آنجا است. و شکى نیست که پست فرهنگ یک موقعیت مهمى است که مىتوان بدانوسیله یک مملکت را به بدبختى انداخت و نیز ممکن است از این راه یک جامعه را به سعادت و نورانیت، سوق داد. با توجه به وضع فرهنگ در ممالک اسلامى، من همیشه دچار اضطراب عجیبى بودم و وقتم، بناراحتى مىگذشت. شما ببینید چگونه انسان راحت باشد و مشاهده کند، یک چنین شاهرگ و سنگر حیاتى مسلمانان در اختیار تام دشمن باشد؛ و جامعه بقدرى سطحى و اغفال شده که به یک دعاى سحر که از رادیو پخش مىکنند! دلش آرام بگیرد و درصدد رفع بدبختیهاى خود نباشد.» در ادامه چنین مىنویسد: «... لذا ناچار تأسیس اتحادیه نموده، شروع به تهیه و سازمان مسجد و بالاخره پیشنمازى و منبر و سخنرانیها و نشریهها و همه اینها را مقدمه رسیدن به این هدف عالى دانسته و در مرتبه اول در صدد تأسیس دبستان براى دوشیزگان برآمدم.»[5]
امعان نظر در مطالب فوق نشانگر فکر روشن و آگاهى عمیق ایشان از دسیسهها و برنامههاى فرهنگى ضددینى رژیم پهلوى و حساسیت و ناراحتى آن مرحوم از غفلت و سطحىنگرى مردم، مىباشد.
تأسیس این مدرسه نیز با همکارى عناصر اتحادیه دینى و بخصوص مرحوم فخارزاده، با خرید منزلى در پشت مسجد نو صورت گرفت و فعالیت آن تا حال حاضر ادامه دارد.
4ـ تأسیس اولین کودکستان تربیت دینى
یکى دو سال پس از تأسیس دبستان دوشیزگان، در حدود سال 1327 ه. ش، مرحوم آیتالله فومنى شنیدند که عدهاى، کودکستان تأسیس کرده و آموزگاران و مربیان یهودى و نصرانى، کودکان مسلمان را سرپرستى مىکنند!، لذا تصمیم گرفتند اقدام به تأسیس کودکستان نمایند. این تصمیم با همّت و همیارى اعضاء اتحادیه دینى با سرعت عملى شد و کودکستان مجهزى با شهریه ارزان و با یک دستگاه اتومبیل براى ایاب و ذهاب اطفال، تأسیس گردید. این کودکستان در جوار دبستان دخترانه وضمیمه آن مدرسه گردید و سالهاى سال به فعالیت خود ادامه مىداد.
این اقدام مرحوم آیتالله فومنى نیز نشانگر حساسیت و توجه ایشان به مسائل فرهنگى و اجتماعى است. آن مرحوم از جمله علمایى بودند که حوادث و پدیدههاى اجتماعى را مورد توجه قرار مىدادند و پیگیر وقایع و موضوعات مختلف اجتماعى، فرهنگى و سیاسى بودند. مطالعه روزنامهها، مجلات و نشریات گوناگون و اطلاع از جریانات داخلى و خارجى از ویژگیهاى مثبت و قابل توجه ایشان بشمار مىرود.
5 ـ تأسیس شرکت تعاونى «روزى دهشاهى»
در سال 1329 ه. ش به منظور تأمین هزینههاى جارى مسجد نو و برگزارى مراسم جشن و سوگوارى و مناسبتهاى دینى و نیز تأمین بخشى از نیازهاى مدرسه دخترانه و کودکستان با ابتکار و تلاش مرحوم آیتالله فومنى شرکت تعاونى «روزى دهشاهى». تأسیس شد. بواسطه تبلیغات فراوانى که از سوى مؤسسین این شرکت در مسجد نو و خیابانهاى اطراف بعمل آمد، طرح، از طرف مردم مورد استقبال فراوان قرار گرفت و توانست از این طریق، بخش قابل توجهى از نیازهاى مالى مسجد نو را تأمین نماید. علاوه بر این بدنبال کمکهاى قابل ملاحظهایکه انجام شد، آن مرحوم به کمک دیگر برادران اتحادیه دینى توانستند ضمن تکمیل و گسترش فضاى مسجد نو اقدام به تأسیس مدرسه پسرانه نیز بنمایند.
این شرکت تعاونى که اساسنامه آن در بخش ضمائم کتاب مندرج است؛ توسط برخى از متدینین و اعضاء اتحادیه دینى تشکیل و مقرر شد هر یک از اعضاى شرکت، روزى دهشاهى[6] به صندوقى که در منزل و یا درب مغازه خود براى این منظور نصب کردهاند بیندازند و سر هر ماه مأموریکه انتخاب شده بود صندوقها را باز کرده و موجودى را برداشته و رسید بدهد و مجددا صندوق را پلمپ نماید.
انعکاس این طرح در سطح منطقه و استقبال پرشورمردم از آن و افزایش توان مالى دستاندرکاران مسجد نو که موجبات گسترش فعالیتهاى مسجد نو، اتحادیه دینى و مدارس گردیده بود، مورد توجه ساواک نیز قرار گرفت. ساواک توسط منابع نفوذى خود در تلاش بود تا گزارشى از اجراى این طرح و میزان مبالغ جمعآورى شده در هر ماه، تهیه و جهت مقابله، اقداماتى صورت دهد.
در بند 7 اساسنامه شرکت چنین آمده است: «عائدات این شرکت آنچه و هر چه هست در هر زمانى که باشد فقط براى مصارف لازمه مسجد نو و نیز در مواقع لزوم انعقاد مجالس جشن و سخنرانىهاى دینى و چاپ نشریهها و کتب سودمند دینى و بیش از هر چیز براى تعلیم و تربیت دینى اطفال از دختر و پسر که تأسیس کودکستان و دبستان و امثال آن بشود و بجز مصارف نامبرده بهیچوجه منالوجوه هیچ فردى را به هیچعنوانى حق تصرف در وجوه موجوده این شرکت نبوده و نخواهد بود.»
علىاىحال تأسیس شرکت تعاونى، وسیلهاى بود براى گسترش فعالیتهاى اجتماعى و فرهنگى مرحوم آیتالله فومنى و توانستند از قبل این منبع مالى قابل توجه، هر چه بیشتر و قاطعتر در رسیدن به اهداف عالیه خود همت و جدّیت بعمل آورند.
6ـ تأسیس دبستان نو ویژه پسران:
در جهت رسیدن به نیات خیرخواهانه فرهنگى مرحوم آیتالله فومنى، آن مرحوم به کمک اعضاء اتحادیه دینى و تأمین زمین براى احداث یک باب مدرسه پسرانه توسط مرحوم فخارزاده و وصول همیارى مردمى از طریق صندوقهاى روزى دهشاهى، موفق شدند دبستان پسرانه را بنا نمایند. این مدرسه در انتهاى خیابان لرزاده واقع بود و بدین ترتیب پایگاه فرهنگى و مذهبى دیگرى در اختیار فرزندان مسلمان قرار گرفت. در این دبستان علاوه بر تدریس برنامههاى آموزش و پرورش، تعالیم اسلامى هم تدریس مىشد.[7] در حال حاضر این مدرسه تحت نظر آموزش و پرورش به فعالیت خود ادامه مىدهد.
7ـ احداث مسجد نو شماره 2:
در حدود سال 1339، مرحوم آیتالله فومنى به فکر افتادند تا براى مردم متدین انتهاى خیابان لرزاده که در حوالى محلشان فاقد مسجد بودند، مسجدى بنا نمایند. در این خصوص تصمیم گرفتند در طبقه فوقانى دبستان پسرانه، اقدام به بناى مسجد نمایند. احداث و بناى این مسجد ابتداء از بودجه شرکت تعاونى، تأمین شد و سپس با کمک و مساعدت مسلمانان خیّر، ساختمان مسجد به اتمام رسید و ضمن اینکه محلى براى تبلیغات اسلامى و تجمع مؤمنین محل گردید، از طرفى براى دانشآموزان نیز بعنوان یک سالن سخنرانى مورد بهرهبردارى قرار گرفت.
ـ فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى
مرحوم آیتالله فومنى در تقسیمبندى موضوعات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى، اولویت اول را به مسائل فرهنگى مىدادند و برنامهها و اهداف خود را بر محور موضوعات فرهنگى، متمرکز مىکردند. فعالیتهایى را که در صفحات قبل برشمردیم، نشانگر عزم و جدّیت ایشان در این مسیر مىباشد. بدنبال سرنگونى رژیم دیکتاتورى رضاخان در 1320 ه. ش و به سلطنت رسیدن محمدرضا، فضاى عمومى کشور، بخصوص اوضاع و احوال سیاسى و اجتماعى کشور، تا حدود زیادى باز و شرایط مساعدى براى ظهور و بروز دستجات و احزاب و گروههاى سیاسى مختلف، مهیا نمود. در این آشفته بازار، احزاب ملىگرا، وابسته به دولتهاى غربى و شرقى، تودهایها و سلطنتطلبان وابسته به دربار به رقابت وکشمکشهاى حزبى و گروهى مىپرداختند و ظهور فدائیان اسلام در اواخر دهه 20 با انگیزه و هدف مقابله با جریانات ضد اسلامى که بدلیل شرایط فوق بطور گستردهاى در سطح کشور شیوع یافته بود، به این تنازعات و برخوردها شدت بخشید. مبارزات مرحوم آیتالله کاشانى و دکتر مصدق، با دربار و مسئله نهضت ملى نفت و نهایتا اختلاف میان رهبران نهضت (کاشانى و مصدق) و وقوع کودتاى 28 مرداد 32 و سرنگونى دولت مصدق و...، در برابر دیدگان تیزبین و ژرف مرحوم آیتالله فومنى قرار داشت، اما ایشان بدون اینکه وارد دستهبندیهاى سیاسى و حزبى شود، در عین حمایت از جریانات اسلامى، همچون فدائیان اسلام و مرحوم آیتالله کاشانى و مخالفت با گروهها و احزاب ملىگرا و تودهاى و ارشاد و هدایت مردم جهت شناخت ماهیات احزاب و گروهها، روش و مسیر فرهنگى و تربیتى خود را فراموش نکرده و با تلاش بىشائبه خود، پىریزى مبانى صحیح اعتقادى و اسلامى مردم مسلمان را ادامه مىداد.
پس از حوادث کودتاى 28 مرداد سال 32 و محاکمه و تبعید دکتر مصدق و خانهنشین شدن مرحوم کاشانى و برقرارى حکومت نظامى و بخصوص پس از ترور ناموفق حسین علاء که منجر به دستگیرى، محاکمه و اعدام شهید نواب صفوى و یارانش گردید، جو خفقان، وحشت و سرکوب در سرتاسر کشور حاکم شد. وجود چهرهاى چون تیمور بختیار که بهعنوان فرماندار نظامى تهران و بدنبال آن در پى تأسیس «ساواک» در سال 1336 و قرار گرفتن بختیار در رأس آن، این جو ارعاب و وحشت و شکنجه تشدید و فریادها، مخالفتها و اعتراضات فروکش نمود. جو خفقان امکان هر نوع فعالیت عملى و مقابله مستقیم با حکومت را از نیروهاى مذهبى و ملى ستانده و در چنین شرایطى، مرحوم آیتالله فومنى در پى انجام رسالت دینى و اسلامى خود، مخالفتها و اعتراضاتى به برخى سیاستهاى رژیم بعمل مىآورد. اولین اسناد مربوط به ایشان که بدلیل سخنان صریح و بىپرده حساسیت مأموران حکومت نظامى را برانگیخت، حاکى از این است که ایشان تابع جریانات سیاسى نبوده و برحسب تکلیف شرعى و رسالت دینى، اقدام به مقابله با سیاستهاى جارى رژیم مىنمودند. سخنان و بیانات آن مرحوم در ابعاد مختلف سیاسى، نظامى، فرهنگى، اقتصادى، داخلى و خارجى، مبین جامعنگرى و روشنبینى ایشان نسبت به مسائل و مشکلات کشور است. افشاگریها و روشنگریهاى مرحوم فومنى در مسجد نو، آنچنان مورد توجه و استقبال مردم متدین قرار گرفته بود که دستگاههاى امنیتى و اطلاعاتى رژیم مجبور میشوند جهت اطلاع از مواضع، دیدگاهها و حضور مردم در مسجد نو اقدام به قراردادن منابع نفوذى و جمعآورى اخبار و گزارشات بنمایند.
در این دوران خفقان و سرکوب، رژیم شاه که با حمایت آمریکا، زمینه تحقق اهداف پلید ضد دینى خود را مهیا مىدید، به پیاده کردن برنامههاى فرهنگى و ضد ارزشى خود اقدام نمود. در این بین مرحوم فومنى نیز هر چه زمان مىگذشت و مظاهر فساد و فحشا و بىدینى در جامعه گسترش پیدا مىکرد، لحن و سخنانش صریحتر، رکتر و بىپردهتر مىشد. بر این اساس، بدفعات توسط مأموران انتظامى و امنیتى رژیم تحت فشار و مورد آزار و اذیت قرار گرفت. ساواک بارها ایشان را احضار کرد تا تذکرات و تهدیداتش را به آن مرحوم اعلام نماید، اما مرحوم فومنى با صلابت و قاطعیتى که داشتند هرگز پاسخ مثبت به احضاریهها نمىدادند و با عزت نفس و قدرت به مأموران ساواک و شهربانى مىگفتند: «من نمىآیم و هر کس با من کار دارد یا به مسجد بیاید و یا با شماره تلفن من تماس بگیرد».[8] به یقین مىتوان ادعا نمود لحن کنایهها و انتقادات و افشاگریهاى مرحوم فومنى در طى دوران پس از کودتاى 1332 منحصر بفرد بود. به مرور که این انتقادات و اعتراضات، رنگ و بوى سیاسى به خود مىگرفت، ساواک نیز حساستر و شدیدتر با مرحوم فومنى برخورد مىکرد؛ بطوریکه از اواسط دهه 30 تا زمان فوت ایشان در سال 43، جمعا حدود چهار بار، توسط ساواک دستگیر گردیدند.
مرحوم آیتالله فومنى در جریان شروع نهضت امام خمینى از مدافعین و حامیان و مبلغین این حرکت بودند و هم چون دیگر روحانیون متعهد و مبارز، ضمن هدایت و ارشاد مردم، خود نیز در صفوف مقدم مبارزه با رژیم شاه حرکت مىکردند. مرحوم فومنى پس از وقایع 15 خرداد سال 42 بههمراه دیگر روحانیون پیرو مبارزه حضرت امام خمینى (ره) دستگیر شدند.[9]
ـ دستگیریهاى مرحوم آیتالله فومنى:
آیتالله فومنى در طول فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى خود، جمعا چهار بار توسط ساواک دستگیر و مورد بازجویى و شکنجه و اهانت زشت قرار گرفت. اهمیت حرکت، سخنان و افشاگریهاى مرحوم آیتالله فومنى براى رژیم آنچنان حساسیت برانگیز شده بود که مسئولین و رؤساى ساواک از جمله تیمور بختیار و پاکروان، مستقیما جهت بازجویى (و به قول خودشان توجیه و تذکر) با وى مقابله و برخورد مىکردند.[10] همانطور که از اسناد ساواک و اظهارات نزدیکان و اطرافیان مرحوم فومنى نمایان است در پس هر دستگیرى، موجى از مخالفت و اعتراض از سوى اقشار مختلف مردم و روحانیون بوجود مىآمد و انتقال این اعتراضات و ناخشنودىهاى مردمى به علماء و بزرگان، موجبات حرکت و تلاش آنان جهت آزادى آن مرحوم مىگردید. در تمام دفعاتى که ایشان دستگیر مىشدند بواسطه نفوذ و اعتراض علماء بزرگى چون آیتاللهالعظمى بروجردى، آیتالله بهبهانى، آیتالله محمدتقى آملى و... رژیم شاه مجبور به آزادى ایشان مىگردید.
عنایت به حمایتهاى چنین بزرگانى، نشاندهنده شخصیت بزرگ اجتماعى و دینى این عالم آگاه و بیدار است و بواسطه همان قاطعیت و صراحت در دفاع از دین است که مرحوم فومنى چنین مکانتى نزد علماء بزرگ یافته بودند.
اولین دستگیرى ایشان در تاریخ 1338 /10 /16 و دومین دستگیرى در تاریخ 1339 /5 /2 صورت گرفت و در هردو مورد نیز بواسطه آقایان علما و بزرگان روحانیت، از زندان رهایى یافت.
سومین و چهارمین دستگیرى مربوط به وقایع سال 42 یکى در تاریخ 42 /2 /22 و دیگرى در تاریخ 42 /11 /10 مىباشد. بدنبال موج دستگیریهاى روحانیون مبارز و بیدار و پیرو امام خمینى(ره) ایشان نیز بدلیل سوابق مبارزاتى، دستگیر گردیدند. علیرغم فشارها و تهدیدات ساواک مبنى بر جلوگیرى از فعالیتهاى مرحوم فومنى، به دلیل شروع نهضت و تحولات و حوادث مهم سیاسى در سطح کشور و آشکار شدن چهره منفور و وابسته رژیم شاه و مخالفت حکومت با اسلام و روحانیت واستقبال مردم مسلمان از هرگونه اقدام ضد رژیم، مرحوم فومنى به انتقادات و مخالفتهاى خود علیه سیاستهاى فرهنگى و اجتماعى رژیم، شدت بخشید و در نتیجه در تاریخ 42 /11 /10 مجددا دستگیر گردید. این بار نیز بواسطه حمایتهاى مردمى و فشار علماء و بزرگان حوزه و ترس رژیم از برانگیخته شدن احساسات مردم مسلمان، مجبور به آزادى ایشان از زندان شدند.
ـ درگذشت مرحوم آیتالله فومنى:
یک عمر زندگى باسعادت، سرافرازى و پاکدامنى و بالاخره جنبش و فعالیت، مبارزه و پیکار، به راستى توفیقى است که نصیب هر کس نمىشود. اما مرحوم فومنى این توفیق را بدست آورد و به مصداق «عاش سعیدا و مات سعیدا» سعادتمندانه زندگى کرد، با مفاسد جنگید، با رذائل به مبارزه برخاست و در راه پیکار با ظلم و بیدادگرى بارها به زندان رفت، ناسزاها شنید و اهانتها دید.
در نتیجه فشارهاى روحى و جسمى، سالها مبتلا به مرض قند گردید و در اواخر مبتلا به یرقان شد و در بیمارستان بازرگان بسترى گردید. علیرغم تلاش پزشکان، بیمارى ایشان شدت گرفت. و در این اثنا، طبقات مختلف مردم جهت دیدار و عیادت ایشان به بیمارستان مىآمدند و با خانواده وى همدلى مىنمودند. مرحوم فومنى با وجود شدت گرفتن بیمارى درخواست نمود به منزل منتقل شود ولى پس از چند روز بر اثر وخامت حال به بیمارستان فیروزآبادى منتقل شدند.
تقارن بیمارى و فوت ایشان با ایام لیلهالقدر و شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، بسیار میمون و مبارک و توفیق بود براى آن مرحوم که همچون مولایش على علیهالسلام که در مقابل دشمنان دین و کجاندیشان ثابت قدم و استوار به راه خود ادامه دهد.
جنازه مرحوم فومنى در روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان از تهران تا شاهعبدالعظیم توسط چندین هزار جمعیت روزهدار بر دوش حمل گردید. مردم مسلمان جنازه آن مرحوم را با پاى پیاده 12 کیلومتر بر دوش حمل کردند.
طبق وصیت مرحوم آیتالله فومنى جنازه ایشان در شب بیست و چهارم ماه مبارک رمضان به حضرت عبدالعظیم حمل و در مقبرهاى که در سمت شرقى صحن مطهر قرار دارد بخاک سپرده شد.
بخاطر همزمانى فوت ایشان با ترور عنصر وابسته رژیم، «حسنعلى منصور» نخست وزیر، که موجبات خوشحالى نیروهاى مبارز و مردم مسلمان ایران گردیده بود، مراسم تشییع پیکر آن مرحوم به صحنه تظاهرات و اعتراض گسترده مردم تهران علیه رژیم، مبدل گردید و زد و خورد و درگیریهاى خیابانى بین مردم و نیروهاى امنیتى و انتظامى بوقوع پیوست.[11] استقبال مردم تهران براى شرکت در تشییع جنازه ایشان آنچنان غیرمنتظره و انبوه بود که رژیم نتوانست از حرکت اعتراضآمیز مردم و تظاهرات آنان جلوگیرى به عمل آورد. آیتالله هاشمى رفسنجانى در کتاب خاطرات خود، در مورد اثرات مثبت فوت مرحوم فومنى در جریانات نهضت چنین مىنویسد: «در این میان، موج خبر قتل نخستوزیر رژیم، حسنعلى منصور، فضاى سیاسى کشور را دگرگون ساخت و جوى تازه پدید آورد که گویى آمیزهاى بود از شادى، غرور، بهت، نگرانى، ابهام و نیز خشم و خشونتى جنونآسا؛ در همین فضاى نوین، برحسب تصادفى، نیروهاى وفادار نهضت را فرصت نمایشى باشکوه فراهم شد. به بهانه تجلیل از عالمى کهنسال[12] و شیفته نهضت و حضرت امام، خیل عظیم هوادارنِ نهضت در تهران، در حالیکه به مراسم تشییع جنازه آیتالله فومنى شتافتند که زخم نخستوزیر تیرخورده رژیم، دلهاى جریحهدارشان را مرهمى شده بود و در جرقهاى آشنا روزنهاى را چشم دوخته بودند که آیندهاى روشن را در نگاه مىنشاند.»[13]
پینوشتها:
[1]- اولین گزارش در پرونده ایشان در ساواک مربوط به دوران حکومت نظامى پس از کودتاى 28 مرداد 1332 مىباشد و در آن موقع هنوز ساواک تشکیل نشده بود. بدلیل شرایط سیاسى اواخر دهه 20 و حضور فدائیان اسلام، آیتالله کاشانى، دکتر مصدق و جبهه ملى درمتن مبارزات سیاسى، چهرههایى چون آیتالله فومنى در حاشیه حوادث اجتماعى و مورد غفلت دستگاههاى اطلاعاتى و امنیتى رژیم قرار داشتند.
[2]- شجرهنامه خاندان فومنى در بخش ضمائم کتاب مندرج است.
[3]- تصاویر مربوط به اتحادیه دینى و عناصر مؤثر و فعال آن در بخش ضمائم کتاب مندرج است.
[4]- مسجد نو، به عنوان کانون مبارزه و مقابله با رژیم شاه، پس از حوادث سال 32 مورد توجه نیروهاى انقلابى و مذهبى قرار داشت و تا زمان درگذشت مرحوم فومنى، به صورت فعال این نقش تداوم داشت. پس از فوت مرحوم آیتالله فومنى اقامه نماز جماعت و ادامه فعالیت مسجد، توسط فرزند ایشان، حجهالاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین فومنى به عهده گرفته شد. مسجد نو در حال حاضر نیز موجود و اخیرا جهت بازسازى و ترمیم در دست تعمیرات و تجدید بنا مىباشد. در حال حاضر با تأسیس مؤسسه مهد قرآن کریم در سال 1371 ه. ش توسط حجهالاسلام و المسلمین حاج شیخ مصطفى فومنى حائرى فرزند مرحوم آیتالله فومنى در مسجدنو، مجددا این مسجد بعنوان پایگاه عظیم توسعه و نشر فرهنگ اسلامى در سطح کشور مطرح گردیده است. این مؤسسه که به آموزش جامع قرآن از تلاوت تا فهم؛ با شیوههاى بسیار جذاب و علمى اشتغال دارد توانسته است با بیش از 70 هزار عضو در کلیه استانها و شهرستانهاى کشور، کانون و کلاسهاى تعلیم قرآن در زمینههاى ترتیل، حفظ، تجوید و مفاهیم قرآن بصورت رایگان ایجاد نماید.
[5]- متن کامل این جوابیه در بخش ضمائم مندرج است. حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین فومنى فرزند مرحوم آیتالله فومنى بیان مىدارند که یکى از شروط ثبتنام دانشآموزان دختر در این مدرسه پوشش کامل اسلامى شامل چادر مشکى و روبند بود. این شرط موجب مخالفت وزارت فرهنگ وقت قرار گرفت و وزیر فرهنگ در ملاقاتى که با مرحوم فومنى داشتند تقاضا کردند از این حرکت جلوگیرى شود. اما آن مرحوم پاسخ دادند، اگر شما طى قانونى به مدارس اعلام کنید که دانشآموزان دختر با پوشش مناسب لباس بلند، شلوار و روسرى به مدارس بروند من هم از این شرایط چشمپوشى مىکنم. نهایتا پیشنهاد مرحوم فومنى مقبول رژیم واقع نگردید و ایشان نیز به همان رویه و برنامه خود اقدام به پذیرش و ثبت نام دختران مىنمودند.
[6]- دهشاهى، نیمریال است که در موقعیت خود مىتوانست مبلغ قابل توجهى از پساندازهاى مردم را در جهت امور خیریه سامان دهد.
[7]- قابل ذکر است که مرحوم آیتالله فومنى هیچگاه براى تأسیس این مدارس از وزارت فرهنگ مجوز دریافت نداشت. کلیه نیازهاى مدارس را خود تأمین مىکرد و حتى گواهى تحصیلى را نیز خود صادر مىنمود. اینکه مدرسهاى تحت پوشش دولت قرار نداشت براى مؤمنین و متدینین افتخار شمرده میشد و آن مرحوم نیز در سردر مدرسه با آویزان کردن تابلویى به این مسأله اشاره مىنمود.
تا زمانیکه مرحوم فومنى در قید حیات بودند، وزارت فرهنگ نتوانست ایشان را مجبور به اخذ مجوز نماید و نیز نتوانست برنامهها و مدیریت خود را بر مدارس آن مرحوم تحمیل نماید. پس از فوت ایشان، با فشاریکه از سوى دولت به اولیاء مدرسه وارد مىگردید بتدریج و به مرور این مدارس تحت نظارت فرهنگ درآمد اما حضور آموزگاران و دستاندرکاران سابق مدارس مانع نفوذ جو غیراسلامى بر مدارس بود و علیرغم فشارهاى دستگاه، در این مدارس تعالیم اسلامى براى دانشآموزان برقرار بود.
[8]- نمونههایى از این نوع برخوردهاى مرحوم فومنى در اسناد ساواک مندرج است.
[9]- ساواک در گزارش خود که در پرونده شهید حجهتالاسلام و المسلمین سیدعلى اندرزگو مضبوط است به نقل از شهید صادق امانى چنین گزارش کرده: «صادق امانى اعتراف نموده در مورد ترور اشخاص با شیخ جواد فومنى یک ماه است فوت کرده نیز مشورت نموده، نامبرده با این عمل موافق بوده است».
[10]- نمونههایى از این نوع برخوردها با مرحوم فومنى در اسناد ساواک مندرج است.
[11]- به گزارش ساواک و شهربانى در بخش اسناد مراجعه شود.
[12]- البته آیتالله فومنى آنچنان کهنسال نبودند و در هنگام مرگ 54 سال از عمر شریفشان مىگذشت. اما فشار دوران و ناملایمات وارده بر ایشان آنچنان بود که حقیقتا کهنسال شده بودند.
[13]- کتاب «خاطرات من» / آیتالله هاشمى رفسنجانى / جلد اول / صفحه 133.