مقدمه - کتاب آیت‌الله حاج شیخ جواد فومنی حائری به روایت اسناد ساواک

بسم‏‌الله الرحمن الرحیم

 

اِنّ الْعُلِماءَ وَرَثَةُ الاَنْبِیاءِ

(عالمان، وارثان پیامبرانند)

(الحیاة / ج 2 / ص 234)

مطالعه زندگانى و سیره عالمان وارسته و ربّانى، نه تنها از جهت تربیتى و سازندگى سودمند است، بلکه آگاهى از سرگذشت عالمانى که زندگى خود را وقف خدمت به مردم، جامعه و دین نمودند، در کنار منش اخلاقى و متواضعانه آنها از اهمیت دوچندانى برخوردار است. تاریخ تشیّع انباشته از وجود چنین عالمان متعهد، مجاهد و درد آشناست، على‏‌الخصوص در صد ساله اخیر، که بدلیل شرایط اجتماعى و سیاسى و تهدیدات همه‏‌جانبه‌‏اى که علیه مبانى اعتقادى و دینى مسلمانان در ایران و برخى کشورها پدید آمده است، حضور عالمان در صحنه تحولات سیاسى، اجتماعى، چشمگیرتر و مؤثرتر بوده است. عالمانى چون سید جمال‏‌الدین اسدآبادى، میرزاى شیرازى، نائینى، محمدکاظم یزدى، آخوند خراسانى، سیدعبدالله بهبهانى، شیخ فضل‏‌الله نورى، سیدحسن مدرس، سیدابوالقاسم کاشانى، محمدتقى بافقى، امام خمینى(ره) و...، نمونه‏‌هایى هستند از حضور عالمان راستین در متن زندگى سیاسى، اجتماعى مردم. مطالعه زندگانى شخصى، علمى و اجتماعى هر یک از اینان علاوه بر عبرت‌ها و درس‌هاى آموزنده تربیتى، اخلاقى و اجتماعى؛ وقایع تاریخ معاصر ایران را در پیش چشم طالبان حقیقت قرار مى‏‌دهد، زیرا هر یک از اینان نقش مؤثرى در وقوع بسیارى از رخ‏دادهاى سیاسى و اجتماعى دوران خود داشته‏‌اند.

از جمله این سلسله عالمان دردآشنا و متعهد و دلسوز، مرحوم «آیت‌‏الله شیخ جواد فومنى حائرى» مى‏‌باشند. نامبرده نه تنها در تهذیب نفس و سیر و سلوک شخصى از عالمان وارسته و عامل بودند بلکه درخصوص تحولات اجتماعى، فرهنگى و سیاسى کشور نیز حساسیت داشته و به افشاگرى و روشنگرى مردم مى‏‌پرداختند.

سیره عملى زندگانى ایشان مصداق واقعى این حدیث شریف مى‏‌باشد که: «رَحِمَ اللّه‏ُ قوما کانوا سِراجا وَ مَنارا، کانوا دُعاتا اِلَینا بِاَعمالِهِم و مَجهوُدِ طاقَتِهِمْ... ـ خداوند رحمت خویش را نصیب کسانى کند که مانند چراغ فروزان و مشعلِ سوزان، راه دیگران را روشن ساختند و با کردار خود، مردمان را به راه ما فرا خواندند و با تمام توان و قدرت عملىِ خود، حق را شناساندند.» (الحیاة / ج 1 / ص 298)

امید است با مطالعه زندگینامه و اسناد ساواک مربوط به این عالم متعهد و آگاه، ضمن بهره‏‌گیرى تربیتى و اخلاقى و آگاهى از تحولات اجتماعى و فرهنگى دهه 30، با شیوه مبارزاتى و مقابله علماء مبارز و مجاهد با دستگاه جور و فاسد آشنا شده و یاد و نام این بزرگان را در اذهان نسل جویاى حق و حقیقت زنده بداریم. در اینجا ذکر نکته‌‏اى را لازم مى‏‌بیند و آن اینکه متأسفانه در ثبت وقایع و حوادث دوران پهلوى دوم به نقش برخى علماء و روحانیون مبارز توجه چندانى نشده و شخصیت سیاسى، اجتماعى و فرهنگى آنان در بوته فراموشى قرار گرفته است. امید است معرفى و شناسایى مرحوم آیت‌‏الله فومنى مقدمه‏‌اى باشد براى توجه هر چه بیشتر در احوال اینگونه رجال و معرفى آنان به نسل حاضر بویژه جوانان، محققین و دوستداران اطلاع از زوایاى پنهان و ناآشناى تاریخ معاصر ایران.[1]

بخش اول

 

زندگینامه

آیت‏‌اللّه‏ حاج شیخ جواد فومنى الحائرى

(متولد 1330 ه . ق ـ متوفى 1384 ه . ق)

 

ـ اعقاب و نسب مرحوم آیت‏‌الله فومنى

مرحوم آیت‏‌الله‌ حاج شیخ جواد فرزند مرحوم آیت‏‌الله شیخ جعفر فرزند مرحوم ملا احمد فرزند مرحوم ملا اسماعیل فومنى. ازدواج و مناکحت سیده فاطمه از سیدات پاکدامن با مرحوم ملا اسماعیل سبب تولد مرحوم ملا احمد فومنى شد و ازدواج ایشان با سیده علویه دختر مرحوم کربلایى سیدعلى فومنى، موجب ولادت مرحوم آیت‏‌الله حاج شیخ جعفر فومنى گردید و در اثر ازدواج آن مرحوم با سیده بانو دختر سید عبدالکریم، مرحوم آیت‏‌الله حاج شیخ جواد فومنى پا به عرصه وجود گذاشت[2].

پدر بزرگوارش، مرحوم آیت‏‌الله حاج شیخ جعفر فومنى الحائرى، صاحب مقامات و کرامات، از استوانه‏‌هاى علمى و عملى و از مجتهدین و مدرسین برجسته شهر کربلا به‏ شمار مى‏‌رفت که عمر شریف خود را در پرورش طلاب علوم دینى و احیاى حوزه‌‏هاى علمیه سپرى نمود.

حضرت آیت‏‌الله"بهجت" دامت برکاته از جمله کسانى هستند که طى مدت‌هاى مدید در کنار حوزه درسى ایشان، علاوه بر استفاده‏‌هاى علمى، از اخلاقیات‏شان نیز توشه‏‌هایى برمى‏‌گرفتند. ایشان اظهار مى‏‌دارند:

«مرحوم حاج شیخ جعفر رحمه‌‏الله علیه از جمله معدود افرادى بودند که گاهى بعضى حقایق نهانى و اسرار باطنى از ایشان ظهور پیدا مى‏‌کرد و معلوم بود چیزهایى مى‏‌دانستند که در آن عهد بسیارى از مدعیان از آن بى‏‌خبر بودند. بخاطر دارم آخرین بار که ایشان را ملاقات کردم، در کمال صحت و سلامت و بدون هیچ عارضه‌‏اى، خبر فوت خودشان را به من دادند و یک هفته بعد، از این نشئه دنیا رخت بر بستند. بالاتر از هر چیز دیگر که باید به‌‏عنوان یک اصل مهم در زندگى آن عالم ربانى از آن یاد کرد، خصوصیات اخلاقى ایشان است، در این زمینه بدون اینکه ریاضاتى را متحمل شده باشد در مرتبه‏‌اى قرار داشت که ما با سالها ریاضت نمى‌‏توانستیم برسیم. در توصیف اخلاقیات ایشان مى‌‏توان گفت پس از یک عمر زندگانى با آن صیت و آوازه، در تمام کربلا دو نفر مخالف نداشت.»

آیت‏‌الله حاج شیخ جعفر فومنى پدر بزرگوار مرحوم آیت‏‌الله فومنى، علاوه بر فعالیت‌هاى علمى و آموزشى، در رواق مقدس حضرت سیدالشهداء علیه‌‏السلام به اقامه نماز جماعت مى‏‌پرداختند و فضلاء و مؤمنین از فیض جماعت ایشان بهره‏‌مند مى‏‌گردیدند. مرحوم حاج شیخ جعفر فومنى سرانجام در سال 1357 ق پس از 54 سال زندگى سعادتمندانه به دیدار حق شتافت. نقل شده: «مرحوم حاج شیخ جعفر در آخرین لحظات حیات دفعتا اشاره فرمودند که: مرا بلند کنید، بیدرنگ زیر بازوهایش را برگرفتند و او را نشانیدند، نگاهى به پیش‏روى خود انداخت، دیگر نفسى باقى نمانده بود که سر خود را به حال تعظیم فرود آورد و جان به جان آفرین تسلیم نمود.» خبر ارتحال آن عزیز از مناره‌‏هاى حرم امام حسین علیه‌‏السلام در سطح شهر کربلا منتشر شد و طى مراسم باشکوهى با حضور علماء، فضلاء، طلاب و مؤمنین، پیکر پاکش به‏ طرف حرم مطهر تشییع و در رواق مقدس پشت سر به خاک سپرده شد.

 

ـ ولادت آیت‏‌الله فومنى:

مرحوم آیت‏‌الله حاج شیخ جواد فومنى حائرى در روز چهارشنبه 22 خرداد سال 1291 ه‍ ش مطابق با 27 جمادى‏‌الثانى 1330 ه. ق در کربلاى معلى، محله باب‌‏النجف در یک خانواده اصیل روحانى پاى به عرصه گیتى نهاد.

مادر بزرگوارش سیده "بانو" که از سیدات پاکدامن و باتقوى بود آرزو داشت که فرزندش از سربازان فدایى و غلامان حلقه به گوش جد بزرگوارش مولى الکونین، حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌‏السلام گردد، لذا به‏‌عنوان یک سنت مرسوم عربى پس از اجراى مراسم و آداب اسلامى، نرمى گوش راست عزیز دلبندش را سوراخ نمود که تا آخر عمر هرگز این منصب والا را از یاد نبرده و آنرا با هیچ چیز دیگر، سودا ننماید.

 

ـ مراحل تحصیل:

1ـ مکتب خانه: کودکى خردسال بود که پدر بزرگوارش او را به مکتب خانه نزد مرحوم حاج شیخ على‌‏اکبر نائینى معروف به خطاط که از دیرباز، خانه مسکونى خود را به مرکز تعلیم و تربیت اطفال اختصاص داده و همچنان تا سنین کهولت به همین روش مکتب دارى مى‏‌کرد سپرد. در محضر استاد، آداب نماز، تلاوت قرآن، سواد خواندن و نوشتن، آشنایى با لغات و هنر خط و کتابت را آموخت. علاقه و پشتکار و سرعت یادگیرى درس و تلاش وافر براى فراگیرى بیشتر، نشان از هوش سرشار و نبوغ ذاتى او مى‏‌کرد.

2ـ طلبه نوجوان: ده سال بیشتر نداشت که با اشتیاق فراوان ملبس به لباس مقدس روحانیت شد و صرف و نحو و ادبیات عرب را از محضر شریف پدر بزرگوارش تلمذ نمود و همچنان تا مراحل مختلف علمى در حلقات دروس معظمٌ‌‏له شرکت مى‏‌جست. سطوح را نزد دیگر اساتید و مدرسین حوزه کربلا از جمله مرحوم حاج شیخ جعفر رشتى در مدرسه بادکوبه به انجام رسانید.

3ـ دروس خارج فقه و اصول: پس از اتمام دوره سطوح عالیه، وقت آن فرا رسیده بود که به منظور گذراندن دروس خارج فقه و اصول و استفاده از محضر اساطین عظام بویژه مرحوم آیت‌‏الله‏‌العظمى حاج آقا ضیاءالدین عراقى و مرحوم آیت‏‌الله‏‌العظمى سید ابوالحسن اصفهانى، به نجف اشرف عزیمت نماید. با تلاش و مجاهدت و عشق به تعلیم علوم اسلامى، مرحوم فومنى توانستند در سن 25 سالگى به درجه شامخ اجتهاد نائل آیند و از علماء بزرگ نجف اشرف از جمله آیت‏‌الله‏‌العظمى عراقى اجازه اجتهاد دریافت دارند.

ـ مهاجرت به تهران:

مرحوم آیت‏‌الله فومنى پس از فوت پدر بزرگوارش در سال 1357 ه. ق مطابق با 1317 شمسى در سن 27 سالگى براى نشر احکام اسلام و تربیت افراد با ایمان و سلحشور عازم تهران گردید.

پس از ورود ایشان به تهران، در منزل یکى از نزدیکان و خویشان خود اقامت گزیدند و ضمن اقامه نماز جماعت و سخنرانى و منبر، به نشر احکام و هدایت مردم پرداختند. ورود ایشان به تهران مصادف با آغاز جنگ جهانى دوم و اواخر حکومت دیکتاتورى رضا شاه بود. بیانات، رفتار و کردار ایشان به سرعت مورد توجه مؤمنین محل (خیابان خراسان) قرار گرفت و بدلیل نامناسب بودن منزل مسکونى، راى تشکیل جلسات دینى اقدامات اولیه براى بنا و ساخت مسجدى براى ایشان شکل گرفت.

 

ـ فعالیت‏هاى دینى و فرهنگى:

سیاست‏‌هاى ضد دینى رژیم پهلوى، پس از به قدرت رسیدن رضاخان با هدایت و برنامه‌‏ریزى استعمار با سرعت هرچه بیشتر در ارکان مختلف جامعه اجرا مى‏‌گردید، از جمله طرح لباس متحدالشکل و کشف حجاب و ایجاد مدارس جدید به سبک غربى ـ در دوران پهلوى دوم شتاب بیشترى نیز بخود گرفته بودـ، زنگ خطرى براى علماء و دلسوزان دین بود. در این راستا تلاش‏‌هاى بی‌شمارى در مخالفت و اعتراض به این اقدامات از سوى آگاهان و علماء متعهد صورت مى‏‌گرفت. اما رژیم بدون توجه به نظرات علماء و روحانیون، در پى اجراى سیاست‏‌هاى خود بود. مرحوم آیت‏‌الله فومنى پس از مهاجرت به تهران و مشاهده نابسامانی‌هاى فرهنگى و دینى در بین اقشار مختلف مردم، و نگرانى از آینده کشور، در حالیکه دردمندانه و متعهدانه نگرانی‌هاى خود را به مردم منتقل مى‌‏نمود، آنان را نسبت به مسائل اجتماعى و فرهنگى، حساس و توجه مى‏‌داد؛ و به افشاء برنامه‌‏هاى رژیم مى‏‌پرداخت، در همین ارتباط به تأسیس و تشکیل بنیادهاى اجتماعى  فرهنگى اسلامى همت گمارد و بصورت عملى وارد کارزار مبارزه و مقابله با نیّات استعمارى رژیم پهلوى گشت. مرحوم آیت‏‌الله فومنى تا زمان فوت، فعالیت‏‌هاى بسیار مهم و ارزنده‏اى نمود که ذیلاً به تشریح برخى از آنها مى‏‌پردازیم:

 

1ـ تشکیل اتحادیه دینى:

بلافاصله پس از ورود آیت‏‌الله فومنى به تهران و آغاز فعالیت تبلیغى و اقامه نماز جماعت و اجراى برنامه‏‌هاى سخنرانى در منزل یکى از نزدیکان خود بنام «دیبایى»، و تجمع بسیارى از مؤمنین و متدینین در اطراف ایشان، احساس کردند براى تداوم فعالیت و بهره‏‌گیرى از توان این گروه، ضروریست تحت عنوان تشکلى، هویت حقوقى و اسلامى پیدا نمایند. در این راستا عنوان «اتحادیه دینى» را بر این جمع نهادند. در ادامه فعالیت‌‏ها و اقدامات مرحوم آیت‏‌الله  فومنى، این اتحادیه، نقش بسیار مؤثر و مفیدى در اجراى بسیارى از برنامه‏‌هاى اسلامى، تبلیغى و فرهنگى ایشان ایفا نمود. این اتحادیه در طول سال‌ها فعالیت مرحوم آیت‏‌الله فومنى بتدریج محدود و غربال شد و در جلسات روضه و اجتماعات دینى در مسجد نو و منزل آیت‏‌الله فومنى، تجمع مى‌‏نمودند و در کمک و مساعدت، جهت برپایى مجالس جشن، سوگوارى و ایام مذهبى، اقدام مى‏‌کردند. اتحادیه دینى تا زمان درگذشت آیت‏‌الله فومنى، فعال بود و از سوى ساواک نیز تحت مراقبت قرار گرفته و براى آن و عناصر مؤثر اتحادیه پرونده‏اى نیز تشکیل داده بودند.

از جمله افرادى که در اتحادیه، نقش کلیدى داشت و از مریدان و نزدیکان مرحوم آیت‏‌الله  فومنى بشمار مى‏‌رفت، مرحوم «حاج على‌‏اصغر فخارزاده» بود که بعلت تمکن مالى و ارتباط با برخى از تجار بازار، خدمات و کمک‌‏هاى شایان توجهى در بناى مسجد نو و مدارس آن و فعالیت‏‌هاى دینى مرحوم آیت‏‌الله فومنى، داشت[3].

2ـ احداث مسجد نو:

همانطور که اشاره شد، پس از ورود مرحوم فومنى به تهران و اسکان در منزل یکى از نزدیکان، با شروع تبلیغ، ارشاد و اقامه نماز جماعت و نیز استقبال مردم متدین به شرکت در مجالس وعظ و خطابه مرحوم آیت‏‌الله فومنى، نیاز به یک مکان مناسب و درواقع مسجد احساس شد. لذا با همکارى اعضاء اتحادیه دینى، على‌‏الخصوص مرحوم آقاى فخارزاده زمین مسجد نو خریدارى و در سال 1320 این مسجد بنا گردید. بدلیل فعالیت‏‌هاى چشمگیر و همه‏‌جانبه مرحوم آیت‏‌الله فومنى، بتدریج این مسجد که در خیابان خراسان تهران بنا شده بود مورد توجه اهالى محل و دیگر محلات قرار گرفته، و مرکزیت مناسبت‏‌هاى دینى و اسلامى منطقه را در دست گرفت. همانطور که از گزارشات منابع ساواک برمى‏‌آید، با وجود گنجایش بسیار محدود این مسجد، هجوم مردم مسلمان و متدین براى استماع بیانات مرحوم فومنى و جلسات مذهبى منعقده در این مسجد آنچنان بود که معمولاً خیابان و کوچه‌‏هاى اطراف مسجد مملو از جمعیت بود.

براساس اسناد و مدارک موجود، حضور و نقش مسجد نو و انجام سخنرانی‌هاى افشاگرانه در آن، عمدتا پس از جریان 28 مرداد 1332 مى‏‌باشد. شاید مهم‏ترین دلیل آن، وقوع حوادث و شرایط نامناسب پس از کودتا و مقابله شدید رژیم با مخالفین و نیز اجراى گسترده سیاست‏‌هاى فرهنگى و اجتماعى ضد دینى رژیم، بود.[4]

3ـ تأسیس دبستان نو مخصوص دوشیزگان:

مرحوم آیت‏‌الله فومنى با این طرز تفکر که متدینین، باید از راه فرهنگ و تأسیس دبستان‌ها و دبیرستان‌ها و حتى دانشکده‌‏ها، فرزندان خود را از چنگال بدآموزی‌هاى دیگران نجات داده و مستقلاً در آموزش و پرورش نوباوگان خود دخالت داشته باشند، در حدود سال 1326 ه. ش، در زمانی‌که بدنبال سیاست‏‌هاى آموزشى رژیم، فقط دبستان‌هاى دولتى با شیوه و برنامه‏‌هاى ضد دینى و غربى وجود داشت، اقدام به تأسیس، دبستان‏‌ نو دخترانه نمود. این حرکت مرحوم فومنى که اولویت را به ایجاد دبستان دخترانه داده بود از سوى برخى عناصر متعصب و منفى‌‏باف مذهبى مورد اعتراض واقع گردید. در شرایطى که بسیارى از متدینین، بخاطر وجود بدآموزی‌ها و انحرافات مدارس دولتى، دختران خود را از تحصیل محروم نموده بودند، زیرا جز این راهى نمى‏‌دیدند و همه راه‌ها براى تربیت صحیح دختران خود را بسته مى‌‏انگاشتند. مرحوم فومنى اقدام به تأسیس چنین مدرسه‏‌اى نمود. این اقدام شجاعانه ایشان بسیار چشمگیر و مورد توجه قرار گرفت. آن مرحوم با استقامت و ثبات‌قدمی‌ که در اقدامات خود داشت، از موضع و دیدگاهش صرف‏‌نظر نکرده و با قدرت و قوّت استحکام پایه‏‌هاى مدرسه دخترانه همت گمارد و با همکارى همسرگرامى خود که مسؤلیت مدرسه را به دوش گرفته بود، توانست در طول فعالیت خود، هزاران دختر و مادر مسلمان و با فضیلت تحویل جامعه دهد.

مرحوم آیت‏‌الله فومنى در جواب نامه‌‏اى که به مناسبت تأسیس دبستان نو نوشته شده بود و این پاسخ توسط اتحادیه دینى مسجد نو بصورت جزوه‌‏اى در سال 1371 ه. ق چاپ و منتشر شده است چنین مى‏‌نویسد:

«... در حدود ده سال است در تهران مشغول انجام وظیفه بوده و چنین تشخیص داده‌‏ام که اساس همه مفاسد، فرهنگ است و هر جنایت و خرابکارى که در کار هست تماما از آنجا است. و شکى نیست که پست فرهنگ یک موقعیت مهمى است که مى‌‏توان بدان‌وسیله یک مملکت را به بدبختى انداخت و نیز ممکن است از این راه یک جامعه را به سعادت و نورانیت، سوق داد. با توجه به وضع فرهنگ در ممالک اسلامى، من همیشه دچار اضطراب عجیبى بودم و وقتم، بناراحتى مى‏‌گذشت. شما ببینید چگونه انسان راحت باشد و مشاهده کند، یک چنین شاهرگ و سنگر حیاتى مسلمانان در اختیار تام دشمن باشد؛ و جامعه بقدرى سطحى و اغفال شده که به یک دعاى سحر که از رادیو پخش مى‏‌کنند! دلش آرام بگیرد و درصدد رفع بدبختی‌هاى خود نباشد.» در ادامه چنین مى‏‌نویسد: «... لذا ناچار تأسیس اتحادیه نموده، شروع به تهیه و سازمان مسجد و بالاخره پیش‌نمازى و منبر و سخنرانی‌ها و نشریه‏‌ها و همه اینها را مقدمه رسیدن به این هدف عالى دانسته و در مرتبه اول در صدد تأسیس دبستان براى دوشیزگان برآمدم.»[5]

امعان نظر در مطالب فوق نشانگر فکر روشن و آگاهى عمیق ایشان از دسیسه‌‏ها و برنامه‏‌هاى فرهنگى ضددینى رژیم پهلوى و حساسیت و ناراحتى آن مرحوم از غفلت و سطحى‏‌نگرى مردم، مى‏‌باشد.

تأسیس این مدرسه نیز با همکارى عناصر اتحادیه دینى و بخصوص مرحوم فخارزاده، با خرید منزلى در پشت مسجد نو صورت گرفت و فعالیت آن تا حال حاضر ادامه دارد.

4ـ تأسیس اولین کودکستان تربیت دینى

یکى دو سال پس از تأسیس دبستان دوشیزگان، در حدود سال 1327 ه. ش، مرحوم آیت‏‌الله  فومنى شنیدند که عده‏‌اى، کودکستان تأسیس کرده و آموزگاران و مربیان یهودى و نصرانى، کودکان مسلمان را سرپرستى مى‏‌کنند!، لذا تصمیم گرفتند اقدام به تأسیس کودکستان نمایند. این تصمیم با همّت و همیارى اعضاء اتحادیه دینى با سرعت عملى شد و کودکستان مجهزى با شهریه ارزان و با یک دستگاه اتومبیل براى ایاب و ذهاب اطفال، تأسیس گردید. این کودکستان در جوار دبستان دخترانه وضمیمه آن مدرسه گردید و سال‌هاى سال به فعالیت خود ادامه مى‏داد.

این اقدام مرحوم آیت‏‌الله فومنى نیز نشانگر حساسیت و توجه ایشان به مسائل فرهنگى و اجتماعى است. آن مرحوم از جمله علمایى بودند که حوادث و پدیده‏‌هاى اجتماعى را مورد توجه قرار مى‏‌دادند و پیگیر وقایع و موضوعات مختلف اجتماعى، فرهنگى و سیاسى بودند. مطالعه روزنامه‏‌ها، مجلات و نشریات گوناگون و اطلاع از جریانات داخلى و خارجى از ویژگی‌هاى مثبت و قابل توجه ایشان بشمار مى‌‏رود.

5 ـ تأسیس شرکت تعاونى «روزى دهشاهى»

در سال 1329 ه. ش به منظور تأمین هزینه‌‏هاى جارى مسجد نو و برگزارى مراسم جشن و سوگوارى و مناسبت‏‌هاى دینى و نیز تأمین بخشى از نیازهاى مدرسه دخترانه و کودکستان با ابتکار و تلاش مرحوم آیت‏‌الله فومنى شرکت تعاونى «روزى دهشاهى». تأسیس شد. بواسطه تبلیغات فراوانى که از سوى مؤسسین این شرکت در مسجد نو و خیابان‌هاى اطراف بعمل آمد، طرح، از طرف مردم مورد استقبال فراوان قرار گرفت و توانست از این طریق، بخش قابل توجهى از نیازهاى مالى مسجد نو را تأمین نماید. علاوه بر این بدنبال کمک‏‌هاى قابل ملاحظه‌‏ای‌که انجام شد، آن مرحوم به کمک دیگر برادران اتحادیه دینى توانستند ضمن تکمیل و گسترش فضاى مسجد نو اقدام به تأسیس مدرسه پسرانه نیز بنمایند.

این شرکت تعاونى که اساسنامه آن در بخش ضمائم کتاب مندرج است؛ توسط برخى از متدینین و اعضاء اتحادیه دینى تشکیل و مقرر شد هر یک از اعضاى شرکت، روزى دهشاهى[6] به صندوقى که در منزل و یا درب مغازه خود براى این منظور نصب کرده‏‌اند بیندازند و سر هر ماه مأموریکه انتخاب شده بود صندوق‏‌ها را باز کرده و موجودى را برداشته و رسید بدهد و مجددا صندوق را پلمپ نماید.

انعکاس این طرح در سطح منطقه و استقبال پرشورمردم از آن و افزایش توان مالى دست‏‌اندرکاران مسجد نو که موجبات گسترش فعالیت‏‌هاى مسجد نو، اتحادیه دینى و مدارس گردیده بود، مورد توجه ساواک نیز قرار گرفت. ساواک توسط منابع نفوذى خود در تلاش بود تا گزارشى از اجراى این طرح و میزان مبالغ جمع‌‏آورى شده در هر ماه، تهیه و جهت مقابله، اقداماتى صورت دهد.

در بند 7 اساسنامه شرکت چنین آمده است: «عائدات این شرکت آنچه و هر چه هست در هر زمانى که باشد فقط براى مصارف لازمه مسجد نو و نیز در مواقع لزوم انعقاد مجالس جشن و سخنرانى‌‏هاى دینى و چاپ نشریه‌‏ها و کتب سودمند دینى و بیش از هر چیز براى تعلیم و تربیت دینى اطفال از دختر و پسر که تأسیس کودکستان و دبستان و امثال آن بشود و بجز مصارف نامبرده بهیچ‌وجه من‏‌الوجوه هیچ فردى را به هیچ‏‌عنوانى حق تصرف در وجوه موجوده این شرکت نبوده و نخواهد بود.»

على‌‏اى‏‌حال تأسیس شرکت تعاونى، وسیله‏‌اى بود براى گسترش فعالیت‏‌هاى اجتماعى و فرهنگى مرحوم آیت‏‌الله فومنى و توانستند از قبل این منبع مالى قابل توجه، هر چه بیشتر و قاطع‌‏تر در رسیدن به اهداف عالیه خود همت و جدّیت بعمل آورند.

6ـ تأسیس دبستان نو ویژه پسران:

در جهت رسیدن به نیات خیرخواهانه فرهنگى مرحوم آیت‏‌الله فومنى، آن مرحوم به کمک اعضاء اتحادیه دینى و تأمین زمین براى احداث یک باب مدرسه پسرانه توسط مرحوم فخارزاده و وصول همیارى مردمى از طریق صندوق‌‏هاى روزى دهشاهى، موفق شدند دبستان پسرانه را بنا نمایند. این مدرسه در انتهاى خیابان لرزاده واقع بود و بدین ترتیب پایگاه فرهنگى و مذهبى دیگرى در اختیار فرزندان مسلمان قرار گرفت. در این دبستان علاوه بر تدریس برنامه‏‌هاى آموزش و پرورش، تعالیم اسلامى هم تدریس مى‏‌شد.[7] در حال حاضر این مدرسه تحت نظر آموزش و پرورش به فعالیت خود ادامه مى‏‌دهد.

7ـ احداث مسجد نو شماره 2:

در حدود سال 1339، مرحوم آیت‏‌الله فومنى به فکر افتادند تا براى مردم متدین انتهاى خیابان لرزاده که در حوالى محلشان فاقد مسجد بودند، مسجدى بنا نمایند. در این خصوص تصمیم گرفتند در طبقه فوقانى دبستان پسرانه، اقدام به بناى مسجد نمایند. احداث و بناى این مسجد ابتداء از بودجه شرکت تعاونى، تأمین شد و سپس با کمک و مساعدت مسلمانان خیّر، ساختمان مسجد به اتمام رسید و ضمن اینکه محلى براى تبلیغات اسلامى و تجمع مؤمنین محل گردید، از طرفى براى دانش‌‏آموزان نیز بعنوان یک سالن سخنرانى مورد بهره‌‏بردارى قرار گرفت.

 

ـ فعالیت‏هاى سیاسى و اجتماعى

مرحوم آیت‏‌الله فومنى در تقسیم‌‏بندى موضوعات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى، اولویت اول را به مسائل فرهنگى مى‏‌دادند و برنامه‏‌ها و اهداف خود را بر محور موضوعات فرهنگى، متمرکز مى‏‌کردند. فعالیت‏‌هایى را که در صفحات قبل برشمردیم، نشانگر عزم و جدّیت ایشان در این مسیر مى‌‏باشد. بدنبال سرنگونى رژیم دیکتاتورى رضاخان در 1320 ه. ش و به سلطنت رسیدن محمدرضا، فضاى عمومى کشور، بخصوص اوضاع و احوال سیاسى و اجتماعى کشور، تا حدود زیادى باز و شرایط مساعدى براى ظهور و بروز دستجات و احزاب و گروه‌هاى سیاسى مختلف، مهیا نمود. در این آشفته بازار، احزاب ملى‏‌گرا، وابسته به دولت‏‌هاى غربى و شرقى، توده‌‏ای‌ها و سلطنت‌‏طلبان وابسته به دربار به رقابت وکشمکش‏‌هاى حزبى و گروهى مى‏‌پرداختند و ظهور فدائیان اسلام در اواخر دهه 20 با انگیزه و هدف مقابله با جریانات ضد اسلامى که بدلیل شرایط فوق بطور گسترده‌‏اى در سطح کشور شیوع یافته بود، به این تنازعات و برخوردها شدت بخشید. مبارزات مرحوم آیت‏‌الله کاشانى و دکتر مصدق، با دربار و مسئله نهضت ملى نفت و نهایتا اختلاف میان رهبران نهضت (کاشانى و مصدق) و وقوع کودتاى 28 مرداد 32 و سرنگونى دولت مصدق و...، در برابر دیدگان تیزبین و ژرف مرحوم آیت‏‌الله فومنى قرار داشت، اما ایشان بدون اینکه وارد دسته‏‌بندی‌هاى سیاسى و حزبى شود، در عین حمایت از جریانات اسلامى، همچون فدائیان اسلام و مرحوم آیت‏‌الله کاشانى و مخالفت با گروه‌ها و احزاب ملى‏‌گرا و توده‏اى و ارشاد و هدایت مردم جهت شناخت ماهیات احزاب و گروه‌ها، روش و مسیر فرهنگى و تربیتى خود را فراموش نکرده و با تلاش بى‏‌شائبه خود، پى‏‌ریزى مبانى صحیح اعتقادى و اسلامى مردم مسلمان را ادامه مى‏‌داد.

پس از حوادث کودتاى 28 مرداد سال 32 و محاکمه و تبعید دکتر مصدق و خانه‏‌نشین شدن مرحوم کاشانى و برقرارى حکومت نظامى و بخصوص پس از ترور ناموفق حسین علاء که منجر به دستگیرى، محاکمه و اعدام شهید نواب صفوى و یارانش گردید، جو خفقان، وحشت و سرکوب در سرتاسر کشور حاکم شد. وجود چهره‌‏اى چون تیمور بختیار که به‏‌عنوان فرماندار نظامى تهران و بدنبال آن در پى تأسیس «ساواک» در سال 1336 و قرار گرفتن بختیار در رأس آن، این جو ارعاب و وحشت و شکنجه تشدید و فریادها، مخالفت‏‌ها و اعتراضات فروکش نمود. جو خفقان امکان هر نوع فعالیت عملى و مقابله مستقیم با حکومت را از نیروهاى مذهبى و ملى ستانده و در چنین شرایطى، مرحوم آیت‏‌الله فومنى در پى انجام رسالت دینى و اسلامى خود، مخالفت‏‌ها و اعتراضاتى به برخى سیاست‏‌هاى رژیم بعمل مى‏‌آورد. اولین اسناد مربوط به ایشان که بدلیل سخنان صریح و بى‌‏پرده حساسیت مأموران حکومت نظامى را برانگیخت، حاکى از این است که ایشان تابع جریانات سیاسى نبوده و برحسب تکلیف شرعى و رسالت دینى، اقدام به مقابله با سیاست‌هاى جارى رژیم مى‏‌نمودند. سخنان و بیانات آن مرحوم در ابعاد مختلف سیاسى، نظامى، فرهنگى، اقتصادى، داخلى و خارجى، مبین جامع‏‌نگرى و روشن‌‏بینى ایشان نسبت به مسائل و مشکلات کشور است. افشاگری‌ها و روشنگری‌هاى مرحوم فومنى در مسجد نو، آنچنان مورد توجه و استقبال مردم متدین قرار گرفته بود که دستگاه‌هاى امنیتى و اطلاعاتى رژیم مجبور می‌شوند جهت اطلاع از مواضع، دیدگاه‌ها و حضور مردم در مسجد نو اقدام به قراردادن منابع نفوذى و جمع‌‏آورى اخبار و گزارشات بنمایند.

در این دوران خفقان و سرکوب، رژیم شاه که با حمایت آمریکا، زمینه تحقق اهداف پلید ضد دینى خود را مهیا مى‌‏دید، به پیاده کردن برنامه‏‌هاى فرهنگى و ضد ارزشى خود اقدام نمود. در این بین مرحوم فومنى نیز هر چه زمان مى‏‌گذشت و مظاهر فساد و فحشا و بى‏‌دینى در جامعه گسترش پیدا مى‏‌کرد، لحن و سخنانش صریحتر، رک‏تر و بى‏‌پرده‌‏تر مى‏‌شد. بر این اساس، بدفعات توسط مأموران انتظامى و امنیتى رژیم تحت فشار و مورد آزار و اذیت قرار گرفت. ساواک بارها ایشان را احضار کرد تا تذکرات و تهدیداتش را به آن مرحوم اعلام نماید، اما مرحوم فومنى با صلابت و قاطعیتى که داشتند هرگز پاسخ مثبت به احضاریه‌‏ها نمى‌‏دادند و با عزت نفس و قدرت به مأموران ساواک و شهربانى مى‏‌گفتند: «من نمى‏‌آیم و هر کس با من کار دارد یا به مسجد بیاید و یا با شماره تلفن من تماس بگیرد».[8] به یقین مى‏‌توان ادعا نمود لحن کنایه‏‌ها و انتقادات و افشاگری‌هاى مرحوم فومنى در طى دوران پس از کودتاى 1332 منحصر بفرد بود. به مرور که این انتقادات و اعتراضات، رنگ و بوى سیاسى به خود مى‏‌گرفت، ساواک نیز حساس‌تر و شدیدتر با مرحوم فومنى برخورد مى‏‌کرد؛ بطوریکه از اواسط دهه 30 تا زمان فوت ایشان در سال 43، جمعا حدود چهار بار، توسط ساواک دستگیر گردیدند.

مرحوم آیت‏‌الله فومنى در جریان شروع نهضت امام خمینى از مدافعین و حامیان و مبلغین این حرکت بودند و هم چون دیگر روحانیون متعهد و مبارز، ضمن هدایت و ارشاد مردم، خود نیز در صفوف مقدم مبارزه با رژیم شاه حرکت مى‏‌کردند. مرحوم فومنى پس از وقایع 15 خرداد سال 42 به‏همراه دیگر روحانیون پیرو مبارزه حضرت امام خمینى (ره) دستگیر شدند.[9]

 

ـ دستگیریهاى مرحوم آیت‏‌الله فومنى:

آیت‏‌الله فومنى در طول فعالیت‌‏هاى اجتماعى و سیاسى خود، جمعا چهار بار توسط ساواک دستگیر و مورد بازجویى و شکنجه و اهانت زشت قرار گرفت. اهمیت حرکت، سخنان و افشاگری‌هاى مرحوم آیت‏‌الله فومنى براى رژیم آنچنان حساسیت برانگیز شده بود که مسئولین و رؤساى ساواک از جمله تیمور بختیار و پاکروان، مستقیما جهت بازجویى (و به قول خودشان توجیه و تذکر) با وى مقابله و برخورد مى‏‌کردند.[10] همانطور که از اسناد ساواک و اظهارات نزدیکان و اطرافیان مرحوم فومنى نمایان است در پس هر دستگیرى، موجى از مخالفت و اعتراض از سوى اقشار مختلف مردم و روحانیون بوجود مى‌‏آمد و انتقال این اعتراضات و ناخشنودى‏‌هاى مردمى به علماء و بزرگان، موجبات حرکت و تلاش آنان جهت آزادى آن مرحوم مى‏‌گردید. در تمام دفعاتى که ایشان دستگیر مى‏‌شدند بواسطه نفوذ و اعتراض علماء بزرگى چون آیت‏‌الله‌العظمى بروجردى، آیت‏‌الله بهبهانى، آیت‏‌الله محمدتقى آملى و... رژیم شاه مجبور به آزادى ایشان مى‏‌گردید.

عنایت به حمایت‌‏هاى چنین بزرگانى، نشان‌دهنده شخصیت بزرگ اجتماعى و دینى این عالم آگاه و بیدار است و بواسطه همان قاطعیت و صراحت در دفاع از دین است که مرحوم فومنى چنین مکانتى نزد علماء بزرگ یافته بودند.

اولین دستگیرى ایشان در تاریخ 1338 /10 /16 و دومین دستگیرى در تاریخ 1339 /5 /2 صورت گرفت و در هردو مورد نیز بواسطه آقایان علما و بزرگان روحانیت، از زندان رهایى یافت.

سومین و چهارمین دستگیرى مربوط به وقایع سال 42 یکى در تاریخ 42 /2 /22 و دیگرى در تاریخ 42 /11 /10 مى‌‏باشد. بدنبال موج دستگیری‌هاى روحانیون مبارز و بیدار و پیرو امام خمینى(ره) ایشان نیز بدلیل سوابق مبارزاتى، دستگیر گردیدند. علیرغم فشارها و تهدیدات ساواک مبنى بر جلوگیرى از فعالیت‏‌هاى مرحوم فومنى، به دلیل شروع نهضت و تحولات و حوادث مهم سیاسى در سطح کشور و آشکار شدن چهره منفور و وابسته رژیم شاه و مخالفت حکومت با اسلام و روحانیت واستقبال مردم مسلمان از هرگونه اقدام ضد رژیم، مرحوم فومنى به انتقادات و مخالفت‌‏هاى خود علیه سیاست‏‌هاى فرهنگى و اجتماعى رژیم، شدت بخشید و در نتیجه در تاریخ 42 /11 /10 مجددا دستگیر گردید. این بار نیز بواسطه حمایت‏‌هاى مردمى و فشار علماء و بزرگان حوزه و ترس رژیم از برانگیخته شدن احساسات مردم مسلمان، مجبور به آزادى ایشان از زندان شدند.

 

ـ درگذشت مرحوم آیت‌‏الله فومنى:

یک عمر زندگى باسعادت، سرافرازى و پاکدامنى و بالاخره جنبش و فعالیت، مبارزه و پیکار، به ‏راستى توفیقى است که نصیب هر کس نمى‏‌شود. اما مرحوم فومنى این توفیق را بدست آورد و به مصداق «عاش سعیدا و مات سعیدا» سعادتمندانه زندگى کرد، با مفاسد جنگید، با رذائل به مبارزه برخاست و در راه پیکار با ظلم و بیدادگرى بارها به زندان رفت، ناسزاها شنید و اهانت‌ها دید.

در نتیجه فشارهاى روحى و جسمى، سال‌ها مبتلا به مرض قند گردید و در اواخر مبتلا به یرقان شد و در بیمارستان بازرگان بسترى گردید. علیرغم تلاش پزشکان، بیمارى ایشان شدت گرفت. و در این اثنا، طبقات مختلف مردم جهت دیدار و عیادت ایشان به بیمارستان مى‏‌آمدند و با خانواده وى همدلى مى‏‌نمودند. مرحوم فومنى با وجود شدت گرفتن بیمارى درخواست نمود به منزل منتقل شود ولى پس از چند روز بر اثر وخامت حال به بیمارستان فیروزآبادى منتقل شدند.

تقارن بیمارى و فوت ایشان با ایام لیله‏‌القدر و شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، بسیار میمون و مبارک و توفیق بود براى آن مرحوم که همچون مولایش على علیه‏‌السلام که در مقابل دشمنان دین و کج‌‏اندیشان ثابت قدم و استوار به راه خود ادامه دهد.

جنازه مرحوم فومنى در روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان از تهران تا شاه‌عبدالعظیم توسط چندین هزار جمعیت روزه‏‌دار بر دوش حمل گردید. مردم مسلمان جنازه آن مرحوم را با پاى پیاده 12 کیلومتر بر دوش حمل کردند.

طبق وصیت مرحوم آیت‏‌الله فومنى جنازه ایشان در شب بیست و چهارم ماه مبارک رمضان به حضرت عبدالعظیم حمل و در مقبره‌‏اى که در سمت شرقى صحن مطهر قرار دارد بخاک سپرده شد.

بخاطر هم‏زمانى فوت ایشان با ترور عنصر وابسته رژیم، «حسنعلى منصور» نخست وزیر، که موجبات خوشحالى نیروهاى مبارز و مردم مسلمان ایران گردیده بود، مراسم تشییع پیکر آن مرحوم به صحنه تظاهرات و اعتراض گسترده مردم تهران علیه رژیم، مبدل گردید و زد و خورد و درگیری‌هاى خیابانى بین مردم و نیروهاى امنیتى و انتظامى بوقوع پیوست.[11] استقبال مردم تهران براى شرکت در تشییع جنازه ایشان آن‏چنان غیرمنتظره و انبوه بود که رژیم نتوانست از حرکت اعتراض‌‏آمیز مردم و تظاهرات آنان جلوگیرى به عمل آورد. آیت‏‌الله هاشمى رفسنجانى در کتاب خاطرات خود، در مورد اثرات مثبت فوت مرحوم فومنى در جریانات نهضت چنین مى‏‌نویسد: «در این میان، موج خبر قتل نخست‏‌وزیر رژیم، حسنعلى منصور، فضاى سیاسى کشور را دگرگون ساخت و جوى تازه پدید آورد که گویى آمیزه‏‌اى بود از شادى، غرور، بهت، نگرانى، ابهام و نیز خشم و خشونتى جنون‏‌آسا؛ در همین فضاى نوین، برحسب تصادفى، نیروهاى وفادار نهضت را فرصت نمایشى باشکوه فراهم شد. به بهانه تجلیل از عالمى کهنسال[12] و شیفته نهضت و حضرت امام، خیل عظیم هوادارنِ نهضت در تهران، در حالیکه به مراسم تشییع جنازه آیت‏‌الله فومنى شتافتند که زخم نخست‌وزیر تیرخورده رژیم، دل‏هاى جریحه‏‌دارشان را مرهمى شده بود و در جرقه‏‌اى آشنا روزنه‌‏اى را چشم دوخته بودند که آینده‌‏اى روشن را در نگاه مى‏‌نشاند.»[13]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]- اولین گزارش در پرونده ایشان در ساواک مربوط به دوران حکومت نظامى پس از کودتاى 28 مرداد 1332 مى‏باشد و در آن موقع هنوز ساواک تشکیل نشده بود. بدلیل شرایط سیاسى اواخر دهه 20 و حضور فدائیان اسلام، آیت‏‌الله کاشانى، دکتر مصدق و جبهه ملى درمتن مبارزات سیاسى، چهره‏‌هایى چون آیت‏‌الله فومنى در حاشیه حوادث اجتماعى و مورد غفلت دستگاه‌هاى اطلاعاتى و امنیتى رژیم قرار داشتند.

[2]- شجره‏‌نامه خاندان فومنى در بخش ضمائم کتاب مندرج است.

[3]- تصاویر مربوط به اتحادیه دینى و عناصر مؤثر و فعال آن در بخش ضمائم کتاب مندرج است.

[4]- مسجد نو، به عنوان کانون مبارزه و مقابله با رژیم شاه، پس از حوادث سال 32 مورد توجه نیروهاى انقلابى و مذهبى قرار داشت و تا زمان درگذشت مرحوم فومنى، به صورت فعال این نقش تداوم داشت. پس از فوت مرحوم آیت‏‌الله فومنى اقامه نماز جماعت و ادامه فعالیت مسجد، توسط فرزند ایشان، حجه‌‏الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین فومنى به عهده گرفته شد. مسجد نو در حال حاضر نیز موجود و اخیرا جهت بازسازى و ترمیم در دست تعمیرات و تجدید بنا مى‏‌باشد. در حال حاضر با تأسیس مؤسسه مهد قرآن کریم در سال 1371 ه. ش توسط حجه‏‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ مصطفى فومنى حائرى فرزند مرحوم آیت‏‌الله فومنى در مسجدنو، مجددا این مسجد بعنوان پایگاه عظیم توسعه و نشر فرهنگ اسلامى در سطح کشور مطرح گردیده است. این مؤسسه که به آموزش جامع قرآن از تلاوت تا فهم؛ با شیوه‏‌هاى بسیار جذاب و علمى اشتغال دارد توانسته است با بیش از 70 هزار عضو در کلیه استان‌ها و شهرستان‌هاى کشور، کانون و کلاس‌هاى تعلیم قرآن در زمینه‌‏هاى ترتیل، حفظ، تجوید و مفاهیم قرآن بصورت رایگان ایجاد نماید.

[5]- متن کامل این جوابیه در بخش ضمائم مندرج است. حجت‌‏الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین فومنى فرزند مرحوم آیت‏‌الله فومنى بیان مى‏دارند که یکى از شروط ثبت‌‏نام دانش‏‌آموزان دختر در این مدرسه پوشش کامل اسلامى شامل چادر مشکى و روبند بود. این شرط موجب مخالفت وزارت فرهنگ وقت قرار گرفت و وزیر فرهنگ در ملاقاتى که با مرحوم فومنى داشتند تقاضا کردند از این حرکت جلوگیرى شود. اما آن مرحوم پاسخ دادند، اگر شما طى قانونى به مدارس اعلام کنید که دانش‌‏آموزان دختر با پوشش مناسب لباس بلند، شلوار و روسرى به مدارس بروند من هم از این شرایط چشم‏‌‌پوشى مى‏‌کنم. نهایتا پیشنهاد مرحوم فومنى مقبول رژیم واقع نگردید و ایشان نیز به همان رویه و برنامه خود اقدام به پذیرش و ثبت نام دختران مى‏‌نمودند.

[6]- ده‏شاهى، نیم‏‌ریال است که در موقعیت خود مى‏‌توانست مبلغ قابل توجهى از پس‏اندازهاى مردم را در جهت امور خیریه سامان دهد.

[7]- قابل ذکر است که مرحوم آیت‏‌الله فومنى هیچگاه براى تأسیس این مدارس از وزارت فرهنگ مجوز دریافت نداشت. کلیه نیازهاى مدارس را خود تأمین مى‏‌کرد و حتى گواهى تحصیلى را نیز خود صادر مى‏‌نمود. اینکه مدرسه‏‌اى تحت پوشش دولت قرار نداشت براى مؤمنین و متدینین افتخار شمرده می‌شد و آن مرحوم نیز در سردر مدرسه با آویزان کردن تابلویى به این مسأله اشاره مى‏‌نمود.

تا زمانیکه مرحوم فومنى در قید حیات بودند، وزارت فرهنگ نتوانست ایشان را مجبور به اخذ مجوز نماید و نیز نتوانست برنامه‌‏ها و مدیریت خود را بر مدارس آن مرحوم تحمیل نماید. پس از فوت ایشان، با فشاری‌که از سوى دولت به اولیاء مدرسه وارد مى‏‌گردید بتدریج و به مرور این مدارس تحت نظارت فرهنگ درآمد اما حضور آموزگاران و دست‌‏اندرکاران سابق مدارس مانع نفوذ جو غیراسلامى بر مدارس بود و علیرغم فشارهاى دستگاه، در این مدارس تعالیم اسلامى براى دانش‌‏آموزان برقرار بود.

[8]- نمونه‏‌هایى از این نوع برخوردهاى مرحوم فومنى در اسناد ساواک مندرج است.

[9]- ساواک در گزارش خود که در پرونده شهید حجهت‌الاسلام و المسلمین سیدعلى اندرزگو مضبوط است به نقل از شهید صادق امانى چنین گزارش کرده: «صادق امانى اعتراف نموده در مورد ترور اشخاص با شیخ جواد فومنى یک ماه است فوت کرده نیز مشورت نموده، نامبرده با این عمل موافق بوده است».

[10]- نمونه‏‌هایى از این نوع برخوردها با مرحوم فومنى در اسناد ساواک مندرج است.

[11]- به گزارش ساواک و شهربانى در بخش اسناد مراجعه شود.

[12]- البته آیت‏‌الله فومنى آنچنان کهنسال نبودند و در هنگام مرگ 54 سال از عمر شریفشان مى‏‌گذشت. اما فشار دوران و ناملایمات وارده بر ایشان آن‏چنان بود که حقیقتا کهنسال شده بودند.

[13]- کتاب «خاطرات من» / آیت‏‌الله هاشمى رفسنجانى / جلد اول / صفحه 133.

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.