کتاب هجدهم روایتگر رویدادهاى یازدهم تا شانزدهم آذرماه 1357 است. یازدهم آذر برابر بود با اول محرم. فرارسیدن ماه سوگوارى امام حسین (ع) و یاران فداکار ایشان نیروى مضاعفى به روند مبارزات بخشید. چه گروههاى مردمى و چه دستگاههاى حکومتى به خوبى از ظرفیت این ماه براى ابراز مخالفتها و اعتراضها آگاه بودند. آن چه در میان مردم مطرح مىشد، یکسره شدن سرنوشت حکومت شاه در ماه محرم بود و آن چه در بین سرکردگان امنیتى، نظامى و انتظامى به چشم مىخورد، نگرانى و موج اضطراب از فرارسیدن این دوره زمانى. امام خمینى نیز با در دست داشتن نبض مبارزه، براى دومین بار پیامى را به مناسبت فرا رسیدن این ماه به ملت ایران دادند. پیش از این در ابتداى آذرماه، ایشان ماه محرم را ماه پیروزى خون بر شمشیر نامیده بودند و اینک در یازدهم آذر با لحنى حزنانگیز که حکایتگر خبرهاى رسیده از کشتار شب اول محرم داشت، مردم را به ادامه مبارزه دعوت کردند و در خلال پیامشان رخنهاى دیگر در پیکره فرسوده نظام شاهنشاهى ایجاد کردند؛ و آن درخواست از سربازان و دیگر قشرهاى سازمان ارتش براى فرار از پادگانها و نافرمانى در برابر فرماندههان نظامى بود.
آن چه در یازدهم آذرماه در سرچشمه تهران رخ داد، خونینترین حادثه دهه اول محرم بود. سندها مىگویند که با ورود ماه محرم، به همان میزانى که بر شدت تظاهرات افزوده مىشد، مقابله مأموران مسلح حکومتى هم تشدید مىگردید. با این که آیتاللّه طالقانى پس از کشتار شب اول محرم تهران در اعلامیهاى ضمن تأکید بر جنبههاى سیاسى این ماه از مردم خواست به نحوى رفتار کنند که ضایعات جانى کمترى به جا بگذارند، اما شور و حال محرم، اقتضاى دیگرى به اعتراضات مردمى مىبخشید. از نظر مردم شیعه ایران تالىتلو یزیدبن معاویه و حسینبن على (ع) در آستانه قرن پانزدهم هجرى حاضر بودند.
محرم، شکل تازهاى از مبارزه را رواج داد که پیش از آن سابقهاى نداشت. این حرکت از تهران شروع شد و خیلى زود به دیگر شهرها سرایت کرد. با شروع ساعات منع رفتوآمد، مردم به پشت بام خانههاىشان مىرفتند و با سرزدن شعارهاى اللّهاکبر، لا اله الا اللّه، مرگ بر شاه. ... نفرت خود را از حکومت اعلام مىکردند. بخش قابل توجهى از سندهاى مربوط به تهران در این کتاب، گزارش همین روش تازه در مبارزه است. گستره جغرافیایى این حرکت تمام نقاط تهران را شامل مىشد. و همین موضوع مقامات امنیتى را دچار کلافگى کرد. به طورى که سپهبد مقدم رئیس ساواک در نامهاى با طبقهبندى سرى به فرماندار نظامى تهران پیشنهاد کرد چند خانهاى که صداى اللّهاکبر از بام آنها بلند است، شناسایى و پس از اشغال آنها و سرکوب شعاردهندگان، بقیه را مرعوب کند تا از گسترش شعارها کاسته شود. سندها از تحقق چنین اقدامى خبر نمىدهند، اما مىتوان حدس زد که به دلیل فراوانى این «بامهاى مؤذن» امکان چنین کنشى براى نیروهاى فرماندارى نظامى وجود نداشت.
در این دوره زمانى بود که ساواک متوجه شد آن چه در تهران رخ مىدهد ـ یا بهتر بگوییم برنامهریزىهایى که براى اعتراضات عمومى صورت مىگیرد ـ از ناحیه تشکیلاتى است که روحانیان مقیم تهران سامان دادهاند. این تشکیلات که پس از پیروزى انقلاب اسلامى با نام «جامعه روحانیت مبارز» معروف شد، پایتخت را به هشت منطقه تقسیم کرده بود که شانزده روحانى ذىنفوذ در این نواحى هدایتگر روند مبارزه بودند. دستگاه امنیتى متوجه شد که دکتر سیدمحمد حسینى بهشتى نقش ویژهاى در این تشکیلات دارد. پیش از آن که آیتاللّه سیدمحمود طالقانى در چهاردهم آذر اعلامیه معروف خود را مبنى بر راهپیمایى در روزهاى تاسوعا و عاشورا بنویسد، براى ساواک روشن شده بود که برنامهریزى حرکتى بزرگ در این دو روز در تشکیلات یادشده صورت گرفته است. با این که دستگاه امنیتى اقدام به دستگیرى برخى از این روحانیان ـ از جمله آیتاللّه بهشتى ـ کرد، اما نتوانست موفقیتى در توقف برنامه یادشده کسب کند. اگر بگوییم که تاسوعا و عاشورا و رویدادهاى محتمل این دو روز بزرگترین کابوس ساواک تا آن روز به شمار مىرود، اغراق نکردهایم.
از فحواى برخى سندهاى چنین برمىآید که حکومت شاه تلاش تازهاى را براى تغییر مشى سیاسى امام خمینى در پیش گرفت تا شاید از حادثهاى که ممکن بود در روزهاى یادشده رخ دهد جلوگیرى کند. حکومت با توسل به برخى چهرههاى نسبتا موجه داخلى چه از میان روحانیان و چه از بین بازاریان، مقدمات سفر آنان را به پاریس فراهم کرد تا ضمن دیدار با امام خمینى ایشان را از خطرات بزرگى که ممکن است کشور و موجودیت آن را تهدید نماید، باخبر کنند. این خطرها همانا حضور کمونیستها و افتادن مملکت به دست آنها بود. امام نیز چه از جهت درایت سیاسى و چه از نظر شناختى که نسبت به موطن و ملت خود داشتند، این نقشه را نقش بر آب کردند.
کشتار، تهدید، ارعاب، دستگیرى و حتى ترور، در این روزها، از طرف نیروهاى امنیتى، انتظامى و نظامى ادامه داشت. از نمونه کشتارها، غیر از حادثه خونین سرچشمه تهران، کشتار مردم سردشت بود که پاسخى بود به اعتراض مردم به دستگیرى دو آموزگار. نزدیک به ده شهید و 24 زخمى، در شهر کوچکى چون سردشت، حادثهاى بزرگ به شمار مىرفت.
از جمله تهدیدها، سخن ارتشبد ازهارى در دیدار با تعدادى از روحانیان بود که صراحتا گفت براى حفظ شاه آماده است پنج میلیون نفر را قربانى کند. از جمله ترورها، به شهادت رساندن حجتالاسلام ابوتراب آشورى در بوشهر به دست شهربانى بود.
و اما چند توضیح :
1ـ از مجموعه سندهاى ساواک که به هر نحوى به حرکت انقلابى مردم ایران مربوط مىشد (در دوره تحت بررسى این سلسله از کتابها) بهرهبردارى شده است و تدوین گران، بناى حذف سندى نداشتهاند مگر در این موارد :
الف ـ سندهاى تکرارى .
ب ـ بین اسناد دستنویس و تایپ شده که مشابه هم بودهاند، سندهاى تایپ شده انتخاب شده است. در مواردى که نسخه تایپ شده یافت نشده، از سند دستنویس استفاده شده است.
ج ـ بولتنهایى که در برگیرنده خلاصهاى از گزارشهاى ارسالى از مراکز مختلف ساواک بودند به دلیل تکرارى بودن و درج اخبار خلاصه، حذف شدهاند. اما آن دسته از خبرهاى این بولتنها که سند مشروح آن یافت نشده است، به نقل از شماره جلد بایگانى آن، در پاورقىها مورد استناد قرار گرفته است.
د ـ در میان سندهایى که محتواى تکرارى داشتهاند، اولویت به سندى داده شده است که حجم بیشترى از جزئیات حادثه را در خود داشته است.
ه ـ سندهاى ناقص (جز در چند مورد اندک) که شامل اسناد چند برگى بوده و صفحات پسین یا پیشین آن یافت نشده، معمولاً مورد استفاده قرار نگرفتهاند، مگر در مواردى اندک. علت این امر حاکمیت بحران بر ساواک در واپسین ماههاى پیروزى انقلاب اسلامى بوده که فرصت طبقه بندى و بایگانى وجود نداشته است و یا در تسخیر دفاتر ساواک به نحوى از بین رفته است.
و ـ سندهایى که هیچ ارتباطى با نهضت اسلامى نداشتهاند، همچون تحلیل ساواک از کشورهاى منطقه، حوادث طبیعى و....
2ـ درچینش سندها اولویت با وقوع حادثه بوده است.بنابراین قبل ازاین که تاریخ ارسال گزارش، تاریخ رسیدن خبربه منبع و...مدنظر باشد،زمان حادثهاى که سند درباره آن گزارش مىدهد،موردنظربوده است.
3ـ حروف چینى سندها مطابق نگارش اصل آنها بوده است و هیچ تغییرى در جمله نویسى آنها داده نشده است. فقط در مواردى که کلمه، تعبیر، تاریخ و یا مضمون سندى اشتباه بوده، در پاورقى (با توضیح) یا در متن سندها (بین دو قلاب) تذکر داده شده است.
4ـ تاریخ به کار رفته در سندها، گاه شمسى و گاه شاهنشاهى است و بیش از همه از تاریخ 2537 که مطابق 1357 شمسى است استفاده شده است. عدد 37 در تاریخ این اسناد حاکى از سال 57 است که تغییر داده نشده است.
5ـ همچنانکه در کتابهاى پیشین ملاحظه کردید، پاورقىهاى این مجموعه یا با عدد آمده است و یا با ستاره. پاورقىهاى شمارهدار توضیح برخى از اعلام یا موضوعات متن سند است، اما پاورقىهاى ستارهدار به مهمترین موضوع آن روز (مطابق با تاریخ سند) اشاره مىکند. این پاورقیها بعضا با متن سند مرتبط هستند و در مواقعى دیگر ارتباط مستقیمى با سند ندارند. با این حال به دلیل واقع شدن خواننده در ظرف زمان و آگاهى از رویدادهاى دیگرى که موقعیت رژیم شاه و یا نهضت اسلامى را بهتر نمایان مىکند، یاد شدهاند.
6ـ دستورالعمل ساواک این بود که انعکاس تعابیر ضدشاه در گزارشهایى که منابع و جاسوسان این دستگاه امنیتى مىنوشتند، با کد نگاشته شود. این کدها براى محمدرضا پهلوى، کلمه «منصور» و عدد «66» بود. بنابراین تعابیر «مرگ بر 66» و یا «نابود باد حکومت منصور» که در سندها دیده مىشوند همان «مرگ بر شاه» و «نابود باد حکومت شاه» است.
7ـ در بیشتر گزارشهاى ساواک، نظرهایى داده شده که از نظر دهنده با کلمات رمز یاد شده است. این کلمات رمز معمولاً اسامى روزهاى هفته است و منظور از آنها این است:
نظریه شنبه : نظریه منبع نفوذى ساواک (گزارشگر) است که از طریق مشاهده مستقیم یا از راههاى دیگر ارائه شده است.
نظریه یکشنبه : نظریه رهبر عملیات است که پس از گزارش منبع نفوذى آن را تأیید یا تحلیل مىکند.
نظریه دوشنبه : نظریه رئیس دایره عملیات است.
نظریه سه شنبه : نظریه امنیت داخلى است.
نظریه چهارشنبه : نظریه رئیس سازمان اطلاعات و امنیت منطقه است.
8ـ از حروف چینى سربرگ سندها خوددارى و صرفا به درج نوع سند (برگ خبر، گزارش خبر، تلفنگرام و...) و موضوع آن اکتفا شده است. همچنین نوع طبقه بندى سندها (محرمانه، خیلى محرمانه و سرى) نیز نیامده است. علت این امر آمدن اصل اسناد در صفحات مورد نظر بوده است، به طورى که علاقمندان مىتوانندبا مراجعه به خودسربرگ سندها اطلاعات مورد نیازرادریافت کنند.درسربرگ سندها برخى علائم با رمزآمده است. از جمله آنها مبدأ خبر است که منظور از آن رمزها این است:
1 ه (ساواک گیلان)، 2 ه (ساواک مازندران)، 3 ه (ساواک آذربایجان شرقى)، 4 ه (ساواک آذربایجان غربى)، 5 ه (ساواک کرمانشاه)، 6 ه (ساواک خوزستان)، 7 ه (ساواک فارس)، 8 ه (ساواک کرمان)، 9 ه (ساواک خراسان)، 10 ه (ساواک اصفهان)، 11 ه (ساواک سیستان و بلوچستان)، 12 ه (ساواک کردستان)، 13 ه (ساواک همدان)، 14 ه (ساواک سمنان)، 15 ه (ساواک لرستان)، 16 ه (ساواک بوشهر)، 17 ه (ساواک هرمزگان)، 18 ه (ساواک کهگیلویه و بویراحمد)، 19 ه (ساواک چهارمحال بختیارى)، 20 ه (ساواک تهران)، 21 ه (ساواک قم)، 22 ه (ساواک اراک)، 23 ه (ساواک قزوین) 24 ه (ساواک ایلام)،25 ه (ساواک زنجان)، 26 ه (ساواک یزد) بودهاند.
همچنین مقصد خبر نیز با علائم رمز عنوان شده است که قریب به اتفاق آنها مربوط به ادارات تابعه اداره کل سوم (امنیت داخلى) ساواک بوده است.
اداره کل سوم از هفت بخش تشکیل مىشد که عبارتند از : 1ـ مدیریت اداره کل سوم 2ـ اداره یکم عملیات و بررسى 3ـ اداره دوم عملیات و بررسى 4ـ اداره سوم کل سوم 5 ـ اداره چهارم کل سوم 6ـ اداره پنجم کل سوم 7ـ اداره ششم کل سوم.
اجزاء اداره یکم عملیات و بررسى شامل : 310 (دفتر اداره یکم عملیات و بررسى)، 311 (بخش احزاب و دستجات کمونیستى)، 312 (بخش احزاب و دستجات سیاسى و مذهبى افراطى)، 313 (بخش هدفهاى تازه و فعالیتهاى مربوط به عرب زبانان ناراحت و بلوچهاى حاد ایرانى)، 314 (اکراد) و 315 (فعالیتهاى خارجى) بوده است.
اجزاء اداره دوم عملیات و بررسى شامل :
320 (دفتر اداره دوم عملیات و بررسى)، 321 (بخش دانشگاه تهران)، 322 (بخش دانشگاهها و مراکز عالى آموزشى تهران)، 323 (بخش دانشگاهها و مراکز عالى آموزشى استانها و شهرستانها) و 324 (بخش آموزش و پرورش و مدارس در تهران و استانها و شهرستانها) بوده است.
اجزاء اداره کل سوم شامل :
330 (دفتر اداره سوم کل سوم)، 331 (بخش ممالک اسکاندیناوى و اروپاى شرقى)، 332 (بخش کشورهاى اروپاى غربى)، 333 (بخش آمریکا و کانادا و آمریکاى جنوبى و مرکزى) و 334 (بخش خاورمیانه و کشورهاى غربى و ممالک قاره آسیا و آفریقا) بوده است.
اجزاء اداره چهارم کل سوم شامل :
340 (دفتر اداره چهارم کل سوم)، 341 (بخش احزاب و دستجات راست، انجمنها و اتحادیههاى دولتى و خصوصى)، 341 (بخش وزارتخانهها وادارات وسازمانهاى دولتى)، 343(بخش کارگرى)، 344
(بخش اصناف و بازرگانان)، 345 (بخش کشاورزى و امور زراعى)، 346 (بخش عشایر و قاچاق اسلحه و مهمات و کالا)، 347 (بخش جراید و سینما و تلویزیون)، 348 (بخش نارضایتىهاى عمومى) و 349 (بخش روابط عمومى) بوده است.
اجزاء اداره پنجم کل سوم شامل :
350 (دفتر اداره پنجم کل سوم)، 351 (بخش دکترین و آموزش و سازمان و وظایف رهبران عملیات امنیت داخلى)، 352 (بخش سانسور و کنترل مکاتبات) و 353 (بخش منابع و مأموران و گروههاى تعقیب و مراقبت) بوده است.
اجزاء اداره ششم کل سوم شامل:
360 (دفتر اداره ششم کل سوم)، 361 (بخش فیش)، 362 (بخش بایگانى) و 363 (بخش بررسى و تجزیه) بوده است.
9ـ توضیح اعلام در پاورقىها، به ویژه درج زندگى نامه معاریف، به یک بار بسنده شده است. براى مثال وقتى زندگى نامه مرحوم آیتاللّه العظمى گلپایگانى در جلد اول یاد شد از تکرار آن در مجلدات بعدى خوددارى شده است.
10ـ شمارى از سندها مربوط است به توزیع اعلامیه، کشف جزوهها و کتابها، ضبط نامههاى پستى و بالاخره مدرکى که به دست ساواک افتاده است. معمولاً در یکى از نظریههاى این نوع سندها نوشته شده است که اعلامیه، کتاب، نامه یا ... به ضمیمه است. توضیح این که بسیارى از این سندها به صورت مجزا در پروندهها نگهدارى مىشوند و در مواردى اندک ضمیمه یاد شده کنار سند بوده است. در تدوین این مجموعه کتابها، ضمائم اسناد در صورت بودن یا در پاورقى مورد اشاره قرار گرفتهاند و یا در بخش ضمیمه کتاب.
11ـ کتاب حاضر مقطع زمانى 11 / 9 / 57 تا 16 / 9 / 57 را در برگرفته است. مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات امیدوار است با ورود این حجم از اطلاعات به حوزه تاریخ معاصر ایران، راه پژوهشهاى تازه درباره انقلاب اسلامى ایران هموارتر گردد.