هوشنگ نهاوندى فرزند علىاکبر در سال 1309 در شهرستان رشت به دنیا آمد. از دبیرستان فیروز بهرام دیپلم و از دانشگاه تهران لیسانس حقوق[1] و از دانشگاه پاریس، دکتراى اقتصاد دولتى گرفت.
پس از بازگشت به ایران، به عنوان کارمند بانک اعتبارات، به فعالیت مشغول شد و در دورانى که حسنعلى منصور، شوراى عالى اقتصاد را به مثابه سکوى پرش در دست گرفته بود، به جرگه یاران او پیوست و از مرداد ماه 1337، مشاور شوراى عالى اقتصاد شد و پس از گذشت یکسال با حفظ سمت قبلى مشاور عالى وزارت کار گردید.
در آبان 1340 به عنوان مستشار اقتصادى سفارت شاهنشاهى به بروکسل رفت و چند ماه بعد، با حفظ این سمت، نایب رئیس نمایندگى شاهنشاهى ایران در اتحادیه اقتصادى اروپا شد و پس از پایان مأموریت دو ساله، به ایران بازگشت و ضمن شرکت در گروه مترقى، به ریاست هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت معاملات خارجى رسید و همزمان در هیئت مدیره فروشگاه فردوسى، عضویت یافت.
هوشنگ نهاوندى که از زمان اشتغال در ایران، در مشاغل اقتصادى و پولى، فعالیت داشت، در کابینه حسنعلى منصور، به عنوان وزیر، وزارتخانه جدیدالتأسیس آبادانى و مسکن منصوب شد.[2]
اولین بازتابهاى ثبت شده درباره این انتصاب، اینگونه گزارش شد :
«احمدعلى شریفى ـ دبیر ریاضى دبیرستان هدف دختران ـ : من با دکتر نهاوندى همکلاس و رفیق بودم او برادرزاده دکتر فریدون کشاورز است[3] و از تودهاىهاى متعصب بود. من در آن موقع عقاید تودهاى او را مسخره مىکردم. حال بالاخره او به وزارت رسید ولى من همان معلم که بود هستم.»[4]
و دکتر على امینى نیز، ضمن انتقاد از عملکرد شوراى عالى اقتصاد و حسنعلى منصور، گفت:
«در دنیائى که کلیه شئون و مقامات ادارى مملکت تخصصى است، ما داریم درست بر خلاف آن رفتار مىکنیم... مثلاً این دکتر نهاوندى[ را] که در مأموریت بسیار مأمور ورزیده بود و خیلى خوب منافع ایران را در بازار مشترک حفظ مىکرد به وزارت مسکن منصوب کردهاند که به هیچ وجه اطلاع ندارد و به محل کارش آشنا نیست.»[5]
و این در حالى بود که هوشنگ نهاوندى، در حال زد و بندهاى اقتصادى در امر واگذارى مناقصههاى وزارتخانه متبوع خود بود. گزارش تهیه شده در این باره، چنین است :
«.... نهاوندى... لیست مناقصه ساختمانهاى توسعه حصارک و انبارهاى مرکزى سازمان برنامه که بالغ بر دویست میلیون مىشود[ را].... تحویل شرکت آبنوس که متعلق به شوهر دختر دائى وزیر مذکور است دادهاند تا شرکت مذکور آزادانه در مناقصه شرکت و به غارت بپردازد.»[6]
عمر کابینه حسنعلى منصور با تیرهائى که از اسلحه شهید محمد بخارائى در اول بهمن ماه 1343 در میدان بهارستان شلیک شد، پایان پذیرفت و وزیر دارائى کابینه او ـ امیرعباس هویدا ـ مأمور تشکیل کابینه شد و نهاوندى را به عنوان وزیر آبادانى و مسکن، منصوب کرد.[7]
هنوز چند ماهى از این انتصاب سپرى نشده بود که هدایتاللّه متین دفترى از شرکت وى در کمیسیون اقتصادى جبهه ملى[8] سخن گفت و یک ماه پس از آن، رسوایى اخلاقى آقاى وزیر در تپههاى ونک و بین راه کرج ـ تهران و دستگیرى او که با وساطت تیمسار خسروانى پایان یافته بود،[9] مطرح شد
و متعاقب آن، شایع گردید که قرار است به هنگام ترمیم کابینه، نهاوندى از وزارت، معزول گردد.[10]
و در همین ایام بود که یکى از مخبرین روزنامه کیهان به نام نوذرى، گفت :
«اعلیحضرت همایونى به دلایلى تصمیم گرفتهاند بهائىها را بکوبند [!].... احتمال دارد تا 5 / 8 / 44 کابینه ترمیم شود و دکتر نهاوندى ـ مهندس روحانى و دکتر شاهقلى که به بهائیت شهرت دارند، از کابینه خارج شوند.»[11]
در این شرایط، مهندس شیخالاسلامى که از اعضاى شبکه فراماسونرى بینالمللى بود، به یارى وى شتافت و او را به «لژ آفتاب» معرفى کرد و اعضاى لژ نیز عضویت نهاوندى را به اتفاق آراء تصویب کردند.[12] ولى مخالفین وى، با پخش اشعارى که گفته شد با ماشین تحریر نصراللّه اهوهوش، تایپ گردیده، نهاوندى را فردى داراى کیش اشتراکى، آئین سیاسى مزدکى، معرفى کردند و ضمن اشاره به اعمال غیراخلاقى او در راه کرج و دربند، ارتباط او را با حسنعلى منصور از زمان تحصیل در دبیرستان فیروز بهرام مطرح کردند.[13]
در گزارشى که بنابر قول یکى از محارم نهاوندى تهیه گردیده، آمده است :
«نهاوندى بطور خصوصى گفته است : من معتقد بوده و هستم در صورتى که همان وقت امتیاز نفت شمال به روسها داده شده بود، امروز مردم به جاى یک کارخانه ذوب آهن، دهها کارخانه دارا بودند.»[14]
علىالظاهر مجموعه گزارشهایى در آن به تودهاى بودن، نهاوندى اشاره شده بود، ساواک را بر آن داشت تا نسبت به کنترل او، اقدام نماید.
تنها ردپاى موجود در سوابق در این خصوص، احضار خدمتکار خانه او ـ بنام سید محمد موسوى ـ به ساواک مىباشد که از علت این احضار، هیچ سخن در میان نیست ولى مشخص مىگردد که این فرد، حدود 20 ماه است ـ از تاریخ احضار ـ بوسیله مادر دکتر بابک اردشیر سمیعى، به نهاوندى معرفى شده است.[15]
با تبدیل گروه مترقى به حزب ایران نوین در سال 1342 و حمایت آشکار محمدرضا پهلوى از آن، مشخص گردید که دولت آینده را، حسنعلى منصور تشکیل خواهد داد. از همین زمان بود که دستهبندىهاى درونى شروع شد و گروههاى مختلفى براى دبیر کلى حزب پس از نخست وزیرى منصور، به تلاش پرداختند.
هوشنگ نهاوندى نیز از این قاعده مستثنى نبود و به همراه جمشید آموزگار و علینقى عالیخانى و برخى دیگر، در زد و بندهاى سیاسى به فعالیت پرداخت. گزارش ساواک حاکى است:
«دکتر نهاوندى، دکتر آموزگار و دکتر عالیخانى، جناح خاصى را تشکیل داده و در فعل و انفعالات و زد و بندهاى سیاسى همکارى و منظور آنان نیز تصنیف دولتهاى هویدا و فراهم ساختن زمینه نخست وزیرى دکتر آموزگار مىباشد. ضمنا چهارشنبه شب هر هفته نیز جلساتى بطور مخفى در منزل یکدیگر تشکیل مىدهند.»[16]
در پیگیرى که این گزارش که خیلى سریع صورت گرفت، مشخص شد که روابط این سه با یکدیگر تازگى ندارد و نهاوندى از دو سال قبل ـ سال 1343 ـ با باند طرفداران سیاست آمریکا، تماس دارد. در این گزارش، ضمن واقعیت بر شمردن جلسات هفتگى آنان، آمده است :
«به طورى که از یکى از رفیقههاى منصور روحانى کسب اطلاع شده، مدت دو سال است، دکتر آموزگار، دکتر عالیخانى، مهندس روحانى و دکتر نهاوندى جلسات بزم ماهیانه با هم دارند و در این جلسات همه با رفیقههاى خود شرکت مىکنند و به باده گسارى مىپردازند و در این جلسات بزم تصمیم گرفتهاند از یکدیگر کاملاً حمایت کنند.... توافقى که این عده با هم کردهاند این است که بعد از سقوط دولت فعلى موجبات نخست وزیرى دکتر آموزگار را فراهم سازند...»[17]
در پى همین تلاشها بود که دکتر على امینى، ضمن توصیف وضعیت بسیار خوب و رضایت بخش جمشید آموزگار، گفت :
«این جوانها و تیم آنها که امروز مقامات حساس مملکتى را در دست دارند بهترین و سالمترین تیمى است که روى کار آمده و خدمت مىکند.»
ولى نعمتاله جهانبانوئى ـ مدیر مجله فردوسى ـ در بیانى تمسخر گونه، پاسخ داد که :
«قربان [!] نمونهاش دکتر کیانپور با دزدىهایش و نهاوندى با کثافتکارىهایش.»[18]
هنوز مدتى از این گزارشات نگذشته بود که اختلافات درونى این جناح خاص به علت بى پروائى در سوء استفادههاى اقتصادى، به شکل زیر بروز کرد :
اخیرا بین دکتر نهاوندى و کوروس آموزگار ـ برادر جمشید آموزگار ـ اختلاف شدید بروز کرده.... و جریان آن هم از این قرار است که مىگویند کورس آموزگار در چندین شرکت مقاطعه کارى شریک و سهیم است و بابت هر کارى که به آنها واگذار مىکند، سهمى بنام او کنار گذاشته مىشود.... در یک ملاقات کوتاه... نهاوندى شدیدا به او اعتراض کرده و مىگوید : تو آبروى مرا بردهاى و بهتر این است که استعفا بدهى و کار نکنى که به خاطر تو بین من و برادرت نیز اختلاف ایجاد گردد...»[19]
با شروع سال 1346، درگیرىهاى درون سازمانى، باعث شد تا فردى بنام هادى جوادى، طى شکوائیههایى، ضمن انتقاد از عملکرد نهاوندى، او را به سوء استفاده و حیف و میل اموال دولتى متهم کند که این شکوائیهها در سوابق، ثبت گردید.[20]
هوشنگ نهاوندى که خواهان بقاى خود، در وزارت مسکن بود، به مناسبت پیروزى [!] حزب ایران نوین در انتخابات، در هتل ونک، بزم میهمانى بر پا کرد،[21] تا ضمن آنکه خود را از جیره خواران حزب معرفى مىکند، حکم انتصاب مجدد خویش را نیز به امضاى محمدرضا پهلوى برساند.[22] و به چپاول و دزدىهاى خود ادامه دهد.
محمد سام ـ استاندار وقت گیلان ـ که در جرگه سیاستمداران رژیم پهلوى قرار داشت و از اطلاعات وسیعى برخوردار بود، در یک مذاکره خصوصى گفت :
«در وزارت آبادانى و مسکن با بودجه کلان و ساختمانى، تاکنون سوء استفادههاى زیادى به عمل آمده و صحبتهاى زیادى در مورد دزدىهاى وزیر آبادانى و مسکن در اکثر محافل خصوصى مىشود و بطورى که اویسى یکى از وکلاى معروف دادگسترى اظهار مىداشت، موضوع سوء استفاده ساختمانهاى دولتى حتى براى چندین مرتبه به شرف عرض اعلیحضرت همایونى رسیده و به محض اینکه دکتر نهاوندى از کابینه خارج شود و یا کابینه سقوط کند با توجه به اعلام جرمهایى که علیه وى به عمل آمده، فورا تحت تعقیب قرار خواهد گرفت.»[23]
و زمانى که سوء استفادههاى او از حد انتظار خارج شد، ابتدا او را به پیشنهاد مجید رهنى ـ وزیر وقت علوم و آموزش عالى ـ به عضویت هیئت امناى دانشگاه مشهد منصوب[24] و پس از این زمینه سازى، وى را وادار به نوشتن استعفا نامه ذیل خطاب به امیر عباس هویدا، نمودند :
«نظر به اینکه اوامر مطاع مبارک ملوکانه شرف صدور یافته است که افتخار ریاست دانشگاه پهلوى به اینجانب محول گردد، تمنّى دارم از پیشگاه مبارک ملوکانه، اجازه استعفاى اینجانب را از سمت وزیر آبادانى و مسکن، کسب فرمائید.»[25]
قبل از این عزل و انتصاب بود که گزارش ملاقات نهاوندى و با ریچارد هلمز در هتل اینترکنتینانتال تهران به ساواک گزارش شد[26] و پس از آن، به افتخار عضویت وى در انجمن ایرانى برادر جهانى، در پارک هتل، مهمانى داده شد[27] و در تاریخ اول مهر ماه 1347 مراسم معارفه او را در دانشگاه پهلوى شیراز برگزار کردند. نهاوندى در این مراسم گفت :
«من افتخار دارم که هم استاد دانشگاه بوده و خواهم بود.»[28]
و متعاقب این انتصاب به پاس قدردانى از سوء استفادههاى او در وزارت آبادانى و مسکن، به عنوان آجودان کشورى محمدرضا پهلوى منصوبش کردند.[29]
هنوز یک ترم تحصیلى از دوران ریاست نهاوندى بر دانشگاه پهلوى شیراز سپرى نشده بود که، عملکرد وى به علت بى تدبیرى در برخورد با نیروهاى مذهبى زیر سؤال رفت و اظهار نظر شد که :
«با روشى که آقاى دکتر نهاوندى و معاونینش پیش گرفتهاند، دانشجویان از آنان برگشته و کم کم دارند همه با هم بر علیه آنان متفق مىشوند. چنانچه در سخنرانى مذهبى منعقده از طرف انجمن اسلامى دانشجویان، عدهاى از دانشجویان مادى که همیشه با مذهب مخالفند، به منظور احترام به دانشجویان مذهبى، شرکت نموده بودند.»[30]
و همین نحوه برخورد بود که، مسئله مسلک بهائیگرى او ـ که بهائیان در رژیم پهلوى سعى در کتمان آن داشتند ـ بر سر زبانها افتاد که مأمور ساواک، آن را به انجمن اسلامى دانشگاه نسبت داد :
«با محدودیتهایى که اخیرا توسط آقاى دکتر نهاوندى به منظور محدود نمودن انجمن اسلامى دانشجویان دانشگاه پهلوى به عمل آمده، شایعه فوق از طرف آنان منتشر شده است.»[31]
هوشنگ نهاوندى که در این دوران، موقع را براى تشدید فعالیتهاى ماسونى خویش مناسب یافته بود ضمن گسترش فراماسونرى و معرفى افرادى مانند : اردشیر ایدون ـ رئیس دانشکده مهندسى ـ به لژ شیراز،[32] فراماسونها را در رأس کارها قرار داد و کامبیز قربان ـ فرزند دکتر ذبیح قربان، رئیس انجمن ایران و آمریکا ـ در شیراز را از محارم خود قرار داد[33] و او را به ریاست دانشکده کشاورزى رساند و دکتر بهرام جاوید را رئیس دانشکده دامپزشکى و دکتر جواد بازرگانى را رئیس اداره پذیرش نمود[34] و پس از استحکام طریقت ماسونى، به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد و در گزارش عملکرد وى در زمان تصدى ریاست دانشگاه پهلوى، مورد تقدیر قرار گرفت[35] و پس از آن در جلسه «لژ بزرگ ایران» از او تقدیر گردید[36] و در فروردین ماه 1351 بنابر پیشنهاد همکیش خود ـ فرخرو پارساى، وزیر وقت آموزش و پرورش ـ به عضویت شوراى عالى آموزش و پرورش در آمد[37] و در لژ امیرکبیر به سمت استاد ارجمندى رسید[38] و پس از آنکه عضویت در لژهاى متعددى چون : شیراز، فارابى، مشعل، ژاندارک و... را تجربه کرد، در اردیبهشت 1352 به عضویت لژ فروغى پذیرفته شد.[39]
هوشنگ نهاوندى که در ارزیابى ساواک فردى علاقمند به مقام و قدرت، معرفى شده بود، با حضور مجدد در مرکز حکومت و ریاست بر دانشگاه تهران، به انحاى مختلف به مخالفت با وزیر علوم مىپرداخت تا جائى که ساواک در یک اظهار نظر نوشت :
«چون وزیر علوم یک شخصیت علمى نیست، اکثر رؤساى دانشگاهها، بخصوص نهاوندى در صدد مخالفت و تضعیف وى هستند و نهاوندى در باطن تلاش مىکند وزارت علوم را به دست آورد.»[40]
نهاوندى که پیشنهاد مهرداد پهلبد، به عضویت هیئت امناى دانشگاه هنر نیز در آمده بود،[41] به علت کنار گذاشتن برخى از اساتید دانشگاه عضو لژ امیرکبیر از سمتهاى خود، با مخالفت و عدم اقبال، ماسونهاى این لژ مواجه گردید[42] و زمانى که این اختلافات به لژ مشعل نیز سرایت کرد و پرفسور حسین حاجبى به جانبدارى از اعضاى لژ پرداخت، لژ بزرگ ایران به حمایت نهاوندى آمد و اخطار نمود :
«چنانچه بخواهد در لژ مشعل و نظم آن اِعمال نفوذ نموده و یا حقى را که از کسى سلب و به دیگرى به ناحق تفویض نماید، مدت دو سال از شرکت در مجامع طریقت به کلى محروم خواهد شد و مورد توبیخ استاد اعظم قرار خواهد گرفت.»[43]
در همین سال بود که هوشنگ نهاوندى به تشکیل گروه بررسى مسائل ایران در پرتو انقلاب شاه و ملت، مشغول شد که گاهگاهى به عنوان جایگزینى حزب ایران نیز مطرح مىشد.
در سال 1353 گزارشى به ساواک رسید که مورد حساسیت قرار گرفت، در این گزارش از قول نهاوندى گفته شد :
«والاحضرت شمس فرمودند مقدارى از زمینهاى ایشان را بخرم. عرض کردم پول ندارم. فرمودند : چقدر دارى. عرض کردم : صد هزار تومان، فرمودند : همان را بده و سیصد هزار تومان هم سفته بده، در نتیجه زمینهایى را که به درد نمىخورد خریدم.»[44]
هوشنگ نهاوندى که به همراه گروه بررسى مسائل ایران، خود را به عنوان یک انسان اندیشمند مطرح مىکرد، در سال 1355 براى مدت سه سال به عضویت شوراى شاهنشاهى آموزش در آمد و در آبان سال 1355، به ریاست دفتر مخصوص فرح پهلوى رسید.
بازتاب این انتصاب که با توجه به سوابق سوء نهاوندى، با تعجب برخى از افراد مواجه شده بود، در اسناد موجود، چنین است :
«پیشگاه مبارک شهبانوى ارجمند و عزیز ایران
هوشنگ نهاوندى رئیس دفتر خودتان ... برادر زنش «محمدحسن ابریشمى» را که داراى سوابق بدى در استان گیلان است و همچنین سوابق بدى در کارهاى بازرگانى دارد در مقابل صدها مأمور عالیرتبه وزارت دارایى به مقام معاونت این وزارتخانه رسانده است ... هوشنگ نهاوندى معروف به «هوشنگ چاخان» در پاریس تحصیل مىکرد و به شاهنشاه ناسزا مىگفت و هزاران نفر از جوانان را گمراه کرد و آنها کمونیست و بدبخت شدند.... هوشنگ نهاوندى به ایران آمد و با مرحوم حسنعلى منصور خائن نقشه کشید و وزیر شد و در وزارت آبادانى و مسکن چندین قلم دزدى کلان کرد که پروندههایش موجود است و هویدا از کابینه بیرونش کرد ولى با شارلاتانى رئیس دانشگاه پهلوى شد و در دانشگاه پهلوى دزدى [کرد] که فرهنگ مهر پروندههایش را درست کرد و در بازرسى شاهنشاهى و دیوان کیفر موجود است ... به اتفاق عدهاى از بیکارههاى وزارتخانهها و واخوردهها و شارلاتانها گروه اندیشمندان را درست کرد و نتیجتا خودش را بهمقام رساند و برادر زنش نیز معاون وزیر دارایى شد و خانمش هم ندیمه علیاحضرت.
داستان پرونده حاجى ابریشمى برنج فروش ـ پدر زن نهاوندى ـ و سوابق پروندهاش در دیوان کیفر و وزارت دارائى موجود است...»[45]
و پس از آنکه عدهاى از اعضاى باند خود را به عنوان مشاورین عالى به دفتر فرح برد این عمل مورد اعتراض قرار گرفت و شعرى نیز با عنوان «گرگ در مزرعهى آهوى مشکین ختاست» که علیه وى سروده شده بود، به صورت محدود، پخش گردید.[46]
ولى علىرغم آن، هوشنگ نهاوندى، به سازماندهى سوء استفادههاى خود در دفتر مخصوص فرح، مشغول شد و از این فرصت براى استفاده بیشتر از اموال دولتى بهره برد.[47]
در سال 1357 که انقلاب اسلامى ایران، به نقطههاى اوج خود نزدیک مىشد، هوشنگ نهاوندى، سفرى تبلیغاتى به کرمانشاه رفت و ساختن دو مجسمه از سید جمالالدین اسدآبادى را در همدان و اسدآباد مژده داد و گروه بررسى مسائل ایران را به عنوان حزب سوم، تبلیغ کرد.
محمود مهر که از این سخنان برآشفته بود، در نامهاى به محمدرضا پهلوى، ضمن توهین به مرحوم سید جمالالدین اسدآبادى، نوشت:
«این گروه پنهانکار [بررسى مسائل ایران] که حتى جرئت اعلام انتصاب یا عدم انتصاب خود به فراماسونرى را فاقدند، به خاطر چه امتیاز و چه حُسنى ... همه جا را اشغال کرده و بر همه چیز دست یافتهاند...»[48]
و 22 روز پس از نامه، مجله رنگین کمان نو، نوشت :
«از بلژیک، خبرنگار ما خبرى فرستاده است که دو نفر از بزرگان! هرزگى فرمودند، یکى از آنان همان کچل کله قندى هرزه است که سوابق کثافتکارىهایش را در همین تهران داشتیم، امّا دیگرى چرا؟!»
ساواک که نسبت به نشر این خبر، حساس شده بود با دکتر محمدحسین میمندى نژاد، تماس گرفت تا از کم و کیف آن آگاه شود. میمندى نژاد در توضیح خبر گفت :
«هوشنگ نهاوندى در سفیر اخیر خود به پاریس با عاملى سفیر کبیر شاهنشاه آریامهر در بلژیک، یک شبى را با یکى از دختران فرانسوى به سر مىبرد، پس از مدتى دختر مورد بحث از سفیر ایران، با اتهام حامله شدن، شکایت مىکند. سفیر هوشنگ نهاوندى را به عنوان مقصر اصلى معرفى مىنماید.»[49]
که ریاست ساواک طبق معمول، دستور بایگانى شدن آنرا صادر کرد.
در خرداد ماه گزارش گردید که :
«آقاى هلمز ـ رئیس سابق سیا و سفیر سابق آمریکا در دربار شاهنشاهى ـ چند روزى است به تهران وارد شده و با آقاى نهاوندى که مدعى است جناح سوم یا حزبى را مىخواهد تشکیل دهد ملاقاتهاى خصوصى نموده است.»[50]
با پیچیدهتر شدن اوضاع براى رژیم پهلوى، جعفر شریف امامى ـ استاد اعظم فراماسونرى ـ با شعار آشتى ملى، بر صندلى صدارت نشست و هوشنگ نهاوندى را که چند سالى براى تصدى صندلى وزارت علوم و آموزش عالى تلاش کرده بود، به آرزوى خود رساند[51] ولى کشتار مردم در روز 17 شهریور در میدان ژاله تهران که جمعه خونین نام گرفت، عرصه را بر رژیم پهلوى تنگتر کرد.
هوشنگ نهاوندى در تاریخ 17 / 7 / 1357 نامهاى به شریف امامى نوشت و سعى کرد با کنار کشیدن از کابینه، خود را از مهلکهاى که براى دولتمردان پهلوى، در حال مهیا شدن بود، برهاند.
او در این نامه نوشت :
«... چون دریافتم که در شرایط دشوار آن روز ـ ششم شهریور 57 ـ میل و خواسته شاهنشاه آریامهر به این است که تمام ملاحظات نو محظورات را کنار بگذارم و بپذیرم و زمان فداکارى و از خود گذشتگى است، در مذاکره تلفنى بعدى پذیرفتم... در نخستین ساعات تشکیل دولت، بحثى که به میان آمد مسئله دانشگاهها بود که تصمیم گرفته شد اول شروع سال تحصیلى پانزده روز به عقب بیفتد و ثانیا لایحه استقلال دانشگاهها هر چه زودتر تقدیم مجلسین شود... طرح در هیأت دولت با ایرادها و بحثهاى فراوان مواجه شد که استقلال منظور شده براى دانشگاهها را «زیاد از حد لزوم» مىدانستند... در یک جلسه به من فرمودید که این لایحه براى دولت، ایجاد اشکال کرده است.... تصدیق مىفرمائید که با آن سابقه ارادتى که نسبت به حضرتعالى دارم نمىخواهم موجد اشکال براى دولت آن جناب باشم... آیا حملات شخصى که در چند روز اخیر در جراید مختلف به اینجانب شده... دستمزد آن نیست که دوستانم و من در روزهاى گذشته تنها کسانى بودیم که با فساد و دروغگویى و بدکارى که امروز نتایج آن دامنگیر دولت شما شده است مبارزه کردیم؟
از نخستین روزهاى تشکیل دولت، شاید یکى از چند وزیرى که بیش از همه بر ضرورت مبارزه با عوامل فساد و عناصر فاسد و تأدیب و تنبیه آنان بر اساس عدالت و قانون تکیه داشت، من بودم... اگر تصور مىفرمائید که این نظریات قابل قبول نیست... این کمترین همکارى خود را با دولت پایان یافته تلقى مىنمایم...»[52]
امّا این فرار به جلو، به حال او سودى نداشت و زمانى که دستگیرى تنى چند از منفورترین چهرههاى رژیم پهلوى، براى عوام فریبى و پیشگیرى حرکتهاى مردمى طراحى مىشد، سوابق سوء اقتصادى و اخلاقى نهاوندى، نام او را نیز در لیست این افراد قرار داد و در دولت نظامى، به همراه امیرعباس هویدا و... دستگیر و به جمشیدیه انتقال یافت.
شور و شوق روزهاى پیروزى انقلاب اسلامى، شرایطى را فراهم کرد تا بسیارى از زندانیان جمشیدیه با استفاده از لباس مبدل و پنهانى موفق به فرار از کشور شوند و نهاوندى نیز یکى از آنان بود که به فرانسه گریخت و در آنجا ضمن تشکیل جلسات هفتگى یکى از شعبات «لژ گراند اوریان» و همکارى با نشریه فیگارو این بار به طور مستقیم در اختیار سرویسهاى اطلاعاتى غرب قرار گرفت و به توطئه علیه انقلاب اسلامى مشغول شد.
پینوشتها:
[1] - در فرم خلاصه سوابق ادارى و علمى وى که در سال 1357 تنظیم گردیده، لیسانس حقوق او را از دانشگاه پاریس، و محل تولد وى را نیز، تهران نوشتهاند.
[2] - سند 8901 ـ 17 / 12 / 42
[3] - بنابر نقل اسناد دیگر نهاوندى، خواهرزاده کشاورز صدر مىباشد.
[4] - سند 16258 / 20 الف ـ 27 / 7 / 43
[5] - سند 1707 / 326 ـ 23 / 6 / 43
[6] - سند 2517 / 20 ـ 29 / 4 / 43
[7] - سند 7592 ـ 7 / 11 / 43
[8] - سند بدون شماره 6 / 4 / 44 ـ موسى شیخزادگان نیز در این خصوص مىگوید : «نهاوندى قبلاً عضو جبهه ملى بوده و من شخصا چند جلسه او را دیدهام. او در جلسات خیلى کم حرف مىزد و تجربه کافى نداشت و من بارها به او گفتم که چرا یک دکتر قادر نیست اوضاع و احوال بینالمللى را تجزیه و تحلیل کند. متأسفانه امروز مىبینم که به وزارت آبادانى و مسکن رسیده است.» سند 20778 / 20 ه 2 ـ 8 / 9 / 45 و دکتر هوشنگ منتصرى نیز اظهار داشته : «نهاوندى هنگام تحصیل در فرانسه از هواداران جدّى جبهه ملى بود و عکس تمام قد بزرگى از مصدق در منزلش نگاهدارى مىکرد.» و همچنین دکتر فریدون مهدوى گفته است : هوشنگ نهاوندى در سالهاى 1339 و 1340 تا قبل از عزیمت به بازار مشترک در بروکسل، با سران جبهه ملى تماس و همکارى داشت و در تدوین برنامه اقتصادى این جبهه مشارکت فعال داشت. «سند بدون شماره ـ 26 / 2 / 1356»
[9] - سند 11882 / 20 الف ـ 9 / 5 / 44
[10] - سند 745 / 322 ـ 20 / 5 / 44
[11] - سند 19503 / 20 الف ـ 9 / 8 / 44
[12] - سند بدون شماره ـ 14 / 9 / 44
[13] - 22832 / 20 الف ـ 20 / 9 / 44
[14] - 2109 / 300 الف ـ 23 / 11 / 44
[15] - سند بازجوئى بدون شماره ـ 28 / 11 / 44
[16] - سند 27391 / 322 ـ 17 / 6 / 45
[17] - سند 568 / 300 الف ـ 20 / 6 / 45
[18] - سند 578 / 300 الف ـ 21 / 6 / 45
[19] - سند 612 / 300 الف ـ 29 / 6 / 45
[20] - سند 12 ـ 22 / 1 / 46
[21] - سند 16673 / 20 ه 4 ـ 26 / 5 / 45
[22] - سند 6192 ـ 1 / 8 / 46
[23] - سند 12621 / 20 ه 7 ـ 28 / 3 / 47
[24] - سند 889 ـ 21 / 2 / 47
[25] - سند 1692 / م ـ 23 / 6 / 47
[26] - سند 443 / 823 ـ 22 / 4 / 47
[27] - سند 11728 / 20 ه ـ 10 / 5 / 47
[28] - سند 9123 / ه ـ 3 / 7 / 47
[29] - سند 4197 ـ 6 / 8 / 47
[30] - سند 11927 / ه ـ 14 / 10 / 47
[31] - سند 13498 / ه ـ 17 / 12 / 47
[32] - سند بدون شماره ـ 25 / 11 / 47
[33] - 14787 / ه ـ 3 / 12 / 49
[34] - سند 14040 / ه ـ 5 / 11 / 49
[35] - سند 3723 ـ 9 / 6 / 50
[36] - سند بدون شماره 12 / 12 / 50
[37] - سند 16 ـ 150 ـ 29 / 1 / 51 ـ مشارالیه در سال 53 نیز به عضویت هیئت امناى دانشگاه گیلان منصوب شد.
[38] - سند 44326 ـ 15 / 12 / 51
[39] - سند بدون شماره ـ 16 / 2 / 52
[40] - سند 40426 / 20 ه ـ 28 / 2 / 52
[41] - 41 ـ 150 ـ 24 / 2 / 42
[42] - سند 79690 / ه 21 ـ 29 / 8 / 52 ـ در گزارش دیگرى علت این اختلافات، چنین نقل شده است :
«اصول ماسونى، برادران ماسونى را مقید به حمایت از برادران در اجتماع مىدارد ولى دکتر نهاوندى بدون توجه به این اصل، تغییراتى غیر اصولى در سمتهاى اعضاى لژ امیرکبیر در دانشگاه داده است که علت اصلى اختلاف بین ماسونهاى این لژ با استاد ارجمند ـ نهاوندى ـ مىباشد.» «سند 111518 / 20 ه 21 ـ 13 / 9 / 52»
[43] - سند 111534 / 20 ه 21 ـ 22 / 9 / 52
[44] - سند 80531 / 20 ه 25 ـ 23 / 3 / 53 ـ وقتى پیرامون این سند تحقیق شد، مشخص گردید که در سال 1348 خانم محترم ابریشمى همسر نهاوندى قطعه زمینى از اراضى شماره 93 مهرشهر به مساحت 4550 متر به مبلغ 95500 تومان خریده است. البته در سند دیگرى نام همسر وى، مکرمه نوشته شده است. «سند 80707 / 20 ه 25 ـ 14 / 4 / 53»
[45] - سند بدون شماره ـ 8 / 3 / 56
[46] - سند 17925 / 20 ه 11 ـ 3 / 11 / 55
[47] - نامههاى متعددى که از دفتر فرح، براى اخذ گذرنامه سیاسى، ویزاى آمریکا، تهیه بلیط براى همسر و دخترش ارسال کرده، نمونهاى کوچک از این سوء استفادهها مىباشد. ر. ک. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى ـ ج 1 ـ ص 667
[48] - سند بدون شماره ـ 27 / 1 / 57
[49] - سند بدون شماره ـ 18 / 2 / 57
[50] - سند 1095 / 201 ـ 23 / 3 / 57
[51] - سند 129 / 200 ـ 5 / 6 / 57
[52] - سند 3912 / م ـ 17 / 7 / 57