مقدمه - کتاب نوزده دی به روایت اسناد ساواک

آسمان و فضاى تاریخ همانند ایام فصول گاهى آفتابى و درخشان و گاهى گرفته و ابرى است. درمرور ایام به فرازهایى مى‌رسیم که در بستر زمانى خود بسیار دردآور بوده و چشمها را اشکبار و دلها را غمگین نموده است ولى در نگاهى دیگر و از فراز زمان‌ها و مکان‌ها تحول‌زا، سرنوشت ساز و بهجت‌زاست. 19 دى از جمله آن ایام است.

واقعه 19 دى پدیده‌اى ناگهانى نبود بلکه داراى ریشه‌ها و آبشخورهاى تاریخى بود و بعدها منشأ تحلیلها و حوادثى بس ژرف و عمیق گردید.

بررسى بستر تاریخى و بازنگرى شرایط آن دوران، بى‌شک ابّهت و اهمیت آن واقعه را نمودى عینى‌تر مى‌بخشد.

فضاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و نظامى دهه 50 و خصوصا سالهاى واپسین انقلاب در نگاه دولتمردان رژیم پهلوى عصر شکوفایى و رسیدن به دروازه‌هاى تمدن بزرگ و در یک کلمه عصر طلایى بود و بسیارى از تحلیل‌گران و سیاستمداران داخلى و خارجى حکومت ایران را رژیمى پایدار و با ثبات در تمامى عرصه‌ها برآورد نموده و ایران را جزیره ثبات مى‌نامیدند.

رژیم پهلوى توانسته بود از خود تصویرى مهیب و با صلابت و در عین حال به ظاهر اصلاحگر و معتقد به آزادى و توسعه سیاسى نشان دهد و همگان شاه را فردى قدرتمند و توانا که داراى رژیمى پایدار و مستحکم است مى‌پنداشتند. رژیمى با ارتشى مدرن با قابلیت 000 / 400 نفر و مجهز به پیشرفته‌ترین تسلیحات، دستگاه امنیتى بسیار منظم و خشن، مجلس مطیع و گوش به فرمان، داراى دوستان با نفوذ در سطح منطقه و جهان، رژیمى بدون اپوزیسیون قوى و جدى و ثروتى هنگفت براى هرگونه اقدام . سیا معتقد بود :

«ایران نه تنها در یک موقعیت انقلابى قرار ندارد بلکه حتى آثار و علائمى از نزدیک بودن شرایط انقلاب هم در آن به چشم نمى‌خورد.»

و در تحلیل اطلاعات دفاعى آمده بود :

«انتظار مى‌رود شاه در ده سال آینده نیز همچنان فعال در قدرت بماند.»

و از بُعدى دیگر شاه از لحاظ شخصیتى داراى باورهایى از اقتدار و توانایى‌هاى ویژه بود که هر چند توهمى بیش نبود و یکباره همچون یخ در آفتاب ذوب شد ولى همگان به یاد دارند در مصاحبه با اوریانا فالاچى به صراحت مى‌گفت :

«از طرف خداوند برگزیده شده‌ام تا مأموریتى را انجام دهم.... و پیوسته احساس پیش از وقوع دارم و آن درست به اندازه غریزه‌ام قوى است.... من کاملاً تنها نیستم چون قدرتى مرا همراهى مى‌کند که دیگران قادر به دیدن آن نیستند قدرت باطنى و پنهانى.... من پیامهایى را دریافت مى‌کنم.»

و در نهایت معتقد بود من پایدار خواهم ماند و با اشاره به فالاچى مى‌گفت :

«پادشاهى در ایران از رژیم‌هاى شما بیشتر دوام خواهد آورد... رژیم‌هاى شما دوام نخواهد آورد و مال من پایدار خواهد ماند.»

پل راد من نویسنده مشهور آمریکایى در مجله نیویورک تایمز او را فاتح دنیا نام نهاد؟!

و در مقابل این وضعیت مطلوب نیروهاى مخالف رژیم شاه طبعا وضعیتى نابسامان را تجربه مى‌کردند و روزنه‌هاى امید یکى پس از دیگرى بى‌فروغ مى‌گشت و آخرین کورسوهاى امید رو به خاموشى مى‌گرایید در همین زمان شاه سرمست از غرور براى تسریع این روند و درهم شکستن آخرین مقاومتها فرمان حمله به آخرین دژ انقلابیون را صادر کرد.

پژواک شهادت حاج آقا مصطفى فرزند برومند امام که در همه ایران طنین انداز گردید محبوبیت امام را در بین توده مردم و گروههاى انقلابى به نمایش گذاشت و رژیم را به واکنش سریع واداشت و مقاله 17 دى تحت عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه، با هدف هتک حرمت امام در روزنامه اطلاعات منتشر گردید، ولى ناگهان همه چیز به گونه‌اى دیگر رخ نمود و آن همه تحلیل و ثبات و امنیت به یکباره رنگ باخت و سیر جریانات و طوفان حوادث سرنوشتى دیگر را رقم زد، به گونه‌اى که طومار رژیم پهلوى را درهم پیچید.

دو حادثه قریب به هم به وقوع پیوست : اول شهادت حاج آقا مصطفى خمینى (ره) و دوم درج مقاله 17 دى که در ایران و خصوصا قم بازتاب بسیار وسیعى داشت و به همین جهت اسناد ارائه شده در این مجموعه در حول دو محور فوق خواهد بود.

مرحله اول، شهادت حاج آقا مصطفى خمینى

مباحث فراوانى را مفسرین سیاسى و تاریخ‌نگاران متذکر شده و مى‌شوند ولى در این کتاب در صدد هستیم روایت آن وقایع و پیامدهاى آن را نه به زبان تحلیل و بیان فرضیات بلکه برگرفته از دل واقعیات بکاویم. سیر اسناد را از اول آبان ماه سال پنجاه و شش آغاز مى‌نمائیم و تا پایان فراگیر شدن مراسم چهلم شهداء ادامه خواهیم داد.

اسناد را با برگه دست نوشته‌اى که روى یکى از دیوارهاى قم چسبانده شده بود، شروع مى‌کنیم:

«ارجعى‌الى ربک با کمال تأسف فرزند برومند بزرگ مرجع عالیقدر آیت‌اللّه‌العظمى خمینى دام بقائه جناب آقا مصطفى دعوت حق را لبیک گفت. شب مسجد اعظم.»[1]

خبر به سرعت پخش مى‌شود. در گزارش ساواک آمده :

«مسافرانى که از نقاط مختلف براى زیارت آمده بودند با دیدن چراغانى اطراف حرم و نصب پرچم سیاه و نوشتن تسلیت ناخودآگاه به طرف مدرسه کشانده مى‌شدند....»[2]

گزارشها یکى پس از دیگرى ارسال و شرکت‌کنندگان متجاوز از  / 60000 نفر برآورد[3] و مجالس ختم یکى پس از دیگرى منعقد مى‌شوند. وعاظ به افشاگرى و بیان اهداف امام مى‌پردازند و نام و یاد امام یک بار دیگر در سراسر ایران طنین‌انداز مى‌گردد. در مراسم مسجد اعظم به تاریخ 6 / 8 / 56 سخنران مى‌گوید :

«چرا او از ایران خارج شد. چرا زیر بار ظلم و ستم نرفت چرا مانند مردم بزدل نبود او آزاده بود او رهبر بزرگ شیعه است او مى‌گفت قانون اساسى را که با خون دل نوشته‌اید رعایت کنید...»[4]

گروهها و اقشار مختلف جامعه با برگزارى مجالس ختم و یاد بود در سراسر ایران موجى از خشم و نفرت خود را به نمایش گذاشته و بستگى و پیوستگى خود را به امام ابراز نمودند.

«تجلیلى که قاطبه روحانیون، بازاریان، اعضاء سابق جبهه به اصطلاح ملى، نهضت آزادى، دانشجویان و افراد عادى در خلال برگزارى مجالس ختم و سوگوارى یاد شده بالا در مسجد ارک، مسجد جامع بازار، مسجد جامع سرسبز نارمک، مسجد اعظم قم مسجد آیت‌اللّه‌ کاشانى در پامنار، مسجد شهررى از خمینى به عمل آوردند و در دنباله مراسم سوگوارى به یک روز تعطیل عمومى در قم و یک روز تعطیل شدن بازار تهران انجامید اکثر شرکت‌کنندگان در این مراسم و مجالس شعارهایى برله خمینى و علیه دستگاه داده و همه دست به دعا بودند که یکبار دیگر خمینى به ایران مراجعت نماید...»[5]

تلگرام علما، اساتید و بزرگان حوزه علمیه قم به حضرت امام خمینى و تصریح رهبریت آن مرجع فرزانه نقطه آغازین دیگرى در حرکت انقلابى مردم ایران بود :

«با توجه به عظمت روحى و قدرت تحمل دشواریها که از آن جناب معهود است و با توجه به نیاز مبرمى که جامعه اسلامى به رهبرى آن حضرت دارد مطمئنا این مصیبت دردناک در اراده راسخ آن زعیم بزرگ و ایفاى وظایف رهبرى تأثیرى نخواهد گذاشت. امید آنکه با بازگشت آن جناب به ایران کلیه آلام و مصائب جامعه اسلامى تخفیف و تسکین یابد.»[6]

در کلیه مراسم و محافل قطعنامه‌هایى قرائت مى‌گردید که در رأس آن بازگشت امام را طلب مى‌نمودند.

«...جمعیت حاضر در مسجد در پایان قرائت هر ماده با گفتن صحیح است احسنت آن را تأیید مى‌کردند الف «بازگشت سریع مرجع عالیقدر و مجاهد حضرت آیت‌اللّه‌ العظمى آقاى خمینى (سه بار تکرار شده»....»[7]

رژیم براى مقابله با موج توفنده‌اى که هر روز بر خروش آن افزوده مى‌گردید، در ابتدا سعى نمود کلیه افراد فعال را دستگیر و تبعید نماید :

«... بررسى شود تا روزهاى عاشورا و تاسوعا بازداشت و سپس آزاد شوند بهتر است یا آنکه کمیسیون امنیت اجتماعى تشکیل و تبعید شوند....»[8]

نمایند. روزنامه رستاخیز[9] در تاریخ 11 / 9 / 56 به جعل واقعیات پرداخت و متعاقب آن در 13 / 9 / 56 مردم و علماى قم علیه درج مطالب خلاف واقع در روزنامه‌ها تظاهرات نمودند.[10]

در این مرحله تعدادى از وعاظ، علما، مبلغین، اساتید و علماى طراز اول حوزه تبعید گردیدند و به نظر مى‌رسید همه چیز آرام و تحت کنترل در آمده است رژیم مى‌تواند به تلافى برخواسته، براى همیشه پرونده انقلابیون مسلمان و رهبرى آن را یکسره نماید.

 

مرحله دوم حوادث 19 دى

با درج مقاله توهین‌آمیز 17 / 10 / 56 تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات رژیم با عکس‌العمل جدى روحانیت و توده مردم مواجه گردید :

«... از ساعت 30 / 16 حدود چهارصد نفر از طلاب حوزه قم در مسجد اعظم اجتماع و تا ساعت 17 به تدریج بر تعداد آنان افزوده گردید و به قریب دو هزار نفر بالغ گردیدند... جمعیت از مسجد خارج و در جلوى مدرسه خان و خیابانهاى موزه، ارم، حجتیه و بهار شروع به تظاهرات و دادن شعارهاى درود برخمینى و مرگ بر حکومت استبدادى نمودند.

.... در ساعت 2015 حدود سیصد نفر در جلوى مدرسه خان و میدان آستانه تجمع و تعدادى از آنان شروع به دادن شعار و پرتاب سنگ به طرف مأمورین انتظامى نمودند.... در این ماجرا به علت تجمع زیاد افراد متفرقه و عدم امکان شناسایى، کسى بازداشت نگردیده است...»[11]

در گزارش دیگر آمده است :

«ساعت 10 روز جارى (18 / 10 / 36) به علت درج مطلبى تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات دروس حوزه علمیه قم تعطیل و حدود 250 نفر از طلاب علوم دینى در مدرسه‌خان اجتماع و با دادن شعار درود برخمینى و مرگ بر حکومت استبدادى به طرف میدان آستانه و حرم حرکت.... به منزل آیت‌اللّه‌ گلپایگانى مراجعه نموده و پس از منزل وى مجددا دست به تظاهرات خیابانى زده که در حال حاضر مأمورین انتظامى در حال پراکندن آنان مى‌باشند....»[12]

«... تظاهرات شروع و تعدادى از آنها به مسجد اعظم که آقاى شریعتمدارى براى درس گفتن آمده بود رفته و از وى خواستند به دنبال تعطیل حوزه، درس را رها نماید که ایشان با ناراحتى از منبر پایین آمده و درس را تعطیل مى‌نمایند سپس تظاهرکنندگان به منزل شیخ هاشم آملى و علامه طباطبایى سپس به منزل وحید خراسانى مى‌روند. در ساعت 5 / 10 صبح ناصر مکارم شیرازى در مسجد امیرالمؤمنین شروع به سخنرانى نمود و گفت شماها با هم همدست و هم زبان باشید قیام کنید اگر بمیرم همه با هم بمیریم و اگر زنده باشیم همه با هم زنده باشیم تا دست این حکومت یزیدى را کوتاه کنیم در قرارداد در نظر دارد با این مطالب و حرفهاى غلط مردم مسلمان شیعه ایران را از خمینى دور سازد. ما مى‌میریم ولى از خمینى جدا نیستیم تمام پاکستان که 30 میلیون شیعه دارد و عراق و افغانستان تمام شیعه‌ها از خمینى هستند و او را جدا از خودشان نمى‌دانند»[13]

رژیم که به خشم آمده بود دستور شدید سرکوبى مردم را صادر کرد و پلیس به تظاهرکنندگان حمله‌ور شد و در نتیجه عده‌اى مجروح و شهید گردیدند :

«طبق اطلاعى که مجددا از بیمارستانها کسب گردیده، تعداد کشته‌شدگان پنج نفر است که چهار نفر از آنان در اثر اصابت گلوله کشته شده... مجروحین تیر خورده که در بیمارستان بسترى مى‌باشند جمعا نُه نفر است که حال دو نفر از آنان وخیم مى‌باشد...»[14]

ولى این اقدامات هیچ‌گونه خللى در عزم مردم بوجود نیاورد:

«... از ساعت 16 جارى جمعیت تظاهرکنندگان حدود ده هزار نفر در مدرسه خان و مسجد اعظم و صحنین اجتماع و در مسیر خیابان صفاییه حرکت نمودند...»[15]

مراجع طراز اول قم با تأیید اقدامات مردم انزجار خود را از اینگونه حرکات اعلام مى‌نمودند.

«... طلاب همگى به منزل آیت‌اللّه‌ گلپایگانى رفتند به طورى که منزل مذکور پر از طلبه و افراد شخصى شد آیت‌اللّه‌ گلپایگانى پشت میکروفون رفته و 5 دقیقه سخنرانى کرده و گفت دیشب روزنامه را برایم خواندند خیلى ناراحت شدم مدتى است که به دین روحانیت جسارت مى‌کنند.... بعد طلبه‌ها را نصیحت کرد که باید متحد باشید اختلاف را کنار بگذراند اختلاف بین ما از آمدن کارتر به ایران بدتر و و زیان‌آورتر است.... درسها را تعطیل کردیم ولى نباید که به همین جا اکتفا کنیم ما باید با آقایان دیگر صحبت کنیم تا آنها هم با ما اقدام کنند....»[16]

«... آیت‌اللّه‌ نجفى سخنرانى کرده و گفت من ایشان را (خمینى را) خوب مى‌شناسم ما هشتاد سال است با هم رفیق هستیم ایشان با این حرفها کوچک نمى‌شود من اقداماتى کرده‌ام...»[17]

«... بطور دسته جمعى به منزل شیخ هاشم آملى رفتند. آملى خیلى مختصر در چند کلمه گفت با این اهانت را محکوم مى‌کنیم و ساکت نمى‌نشینیم... ما کارهاى شما را تحسین مى‌کنیم. همه شما را دوست داریم...»[18]

«... طلاب به منزل علامه طباطبایى رفتند و علامه طى چند کلمه برنامه دولت را در این مورد محکوم کرد...»

سخنرانى مهیج آیت‌اللّه‌ وحید خراسانى باعث شور و شوقى مضاعف در بین مردم گردید :

«... وحید خراسانى شروع به صحبت کرده و در ضمن صحبت، خمینى را تشبیه به نور کرد که اگر کسى پا روى نور بگذارد نور خاموش نمى‌شود و سپس شعرى خواند که مفهومش این بود : که آب دریا به دهن سگ نجس نمى‌شود و در حالى که روى سخنش با نویسنده مقاله بود، گفت اى احمق تو به شخصى توهین کردى که معرفه است در حالى که تمامى بندگان نکره هستند ولى وقتى به خدا نزدیک شدند معرفه شوند...»[19]

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى با حضور در بیمارستان آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به عیادت مجروحین تظاهرات که از میان اقشار مختلف جامعه از قبیل طلاب، دانشجویان، کارگران، محصلین و کارمندان[20] بودند پرداخت و ضمن اظهار همدردى انزجار خود را از این اعمال وحشیانه اعلام نمودند.[21]

موج تظاهرات و اقدامات وحشیانه رژیم به گونه‌اى بود که خیلى زود شهرهاى مجاور ضمن اظهار همدردى به حرکتى خودجوش و مشابه آنچه در قم گذشت پرداختند.[22]

رژیم با تهدید و ارعاب سعى نمود مردم را مجبور به عقب‌نشینى کند و از روند آن جلوگیرى کند :

«... کلیه کسبه شهر موظفند که مغازه‌هاى خود را از ساعت 9 صبح روز 22 / 10 / 39 باز و به کسب مشغول باشند در غیر این صورت پروانه کسب آنان براى همیشه لغو و نسبت به انسداد جلو مغازه نیز از طریق احداث دیواراقدام خواهد شد.»[23]

بار دیگر کوشید علاوه بر برخورد بسیار سفاکانه با مردم، با تبعید دسته جمعى علما و فعالین بتواند مردم را مجبور به سکوت کند.

«ساعت 8 صبح جارى کمیسیون حوزه امنیت اجتماعى شهرستان قم در دفتر کار فرماندار تشکیل و در مورد 10 نفر محرکین وقایع اخیر به شرح ذیل اتخاذ تصمیم و دستور اجراى موقت حکم از استاندار استان مرکزى اخذ گردید...»[24]

و متقابلاً آیات عظام نیز با انتشار اعلامیه‌ها را ایراد سخنرانى به محکوم کردن اعمال رژیم پرداختند. در مورخه 22 / 10 / 56 اعلامیه‌اى با امضاى 37 تن از طرف اساتید و علماى حوزه علمیه قم انتشار یافت و آیت‌اللّه‌ شریعتمدارى در طى اعلامیه‌اى اعلام داشت :

«حادثه اسفناک و دلخراش حوزه علمیه قم را به عموم مسلمانان تسلیت مى‌گوییم. اخیرا در روزنامه‌هاى ایران قلمهایى بکار افتاده و مقالاتى نوشته شده است که متضمن توهین به مقام شامخ روحانیت و انکار بعضى احکام مسلمه اسلام است...»[25]

این روند، رفته رفته به تعطیلى نمازهاى جماعت قم و کاشان انجامیدند:

«... از روز بیستم ماه جارى تاکنون در هیچ یک از مساجد شهر نماز جماعت اقامه نشده و روحانیون از شرکت در مساجد خوددارى کرده‌اند.[26] و با برپایى مجلس ختم، یاد و خاطره شهیدان را زنده نگه داشتند و از آن به عنوان سندى براى رسواسازى رژیم بهره جستند.

«.... روحانیون و بازاریان متعصب مذهبى در نظر دارند، روز پنج‌شنبه 29 / 10 / 36 را روز ختم کشته‌شدگان حادثه قم اعلام دارند [و ]احتمال اینکه در روز مذکور مجلس ختم برگزار و احیانا بازار شهر تعطیل گردد [وجود دارد]...»[27]

«... ضمنا تعدادى از وعاظ طرفدار خمینى در نظر دارند امشب در مجالس روضه‌خوانى تهران منبر رفته و مجالس را به صورت فاتحه‌خوانى اداره نمایند...»[28]

و وعاظ از این فرصت استفاده کرده و در تمامى مجالس و محافل به افشاگرى علیه دولت پرداختند: :«... در روزنامه‌ها به روحانیت اهانت شده و از آنها به عنوان مرتجع نام برده شده در صورتى که روحانیت از مسایل ارتجاعى مبراست.... آنها ما را خائن مى‌دانند ولى ما خائن نیستیم. آنهایى که سرمایه‌هاى مملکت را به خارج مى‌برند خائن هستند....»[29]

و با گسترده شدن دامنه اعتراضات، روحانیون از شهرستانها جهت کسب تکلیف به قم آمده و هر روز دامنه قیام گسترده‌تر مى‌گردید.

«... شیخ محمد صدوقى یزدى از یزد و سید روح‌اللّه‌ خاتمى از اردکان یزد و شیخ ابراهیم اعرافى از شورک میبد یزد به قم آمده بودند و با آیات و مراجع قم تماس گرفته و گفتند اگر اجازه مى‌دهید در یزد و توابع آن به عنوان اعتراض مغازه‌ها را تعطیل کنند و...»[30]

«... در دهه آخر صفر و در مدارس علمیه قم کاملاً تعطیل و طلاب و وعاظ شهرستانها به روستاها اعزام شده‌اند و به ظاهر محافل مذهبى و..... خاصى در تدارک و تهیه مقدمات تظاهرات و فعالیتهاى بخصوص نیستند ولى باطن محیط آمادگى هرگونه آشوب و بلوا را دارد...»[31]

«... ساعت 14 روز جارى تعدادى اعلامیه پلى کپى شده تحت عنوان پیام 19 دى وسیله افراد ناشناسى در خیابانهاى اطراف حرم توزیع که سریعا وسیله مأمورین جمع‌آورى گردید...»[32]

«...اخیرا تعدادى طلاب علما دینى به مرودشت وارد و در گروههاى2الى3نفرى تقسیم و به روستاهاى استان فارس اعزام و یکى از آنها اظهار نموده در آینده نزدیک یک قیام عمومى برپا خواهد شد و ما نیز به همین منظور به روستاهاآمده‌ایم و... اوامر ملوکانه شرف صدور یافت «همه سازمانها در همه نقاط مواظب باشند.»[33]

زمان به سرعت و با التهاب بسیار، در ایران سپرى مى‌گردید و یاد روز چهلم شهداى قم نزدیک مى‌شد و رژیم به خوبى دریافته بود که آینده آبستن حوادث بیشمارى است؛ لذا تدابیر امنیتى شدیدترى را تدارک دیده بود :

«... نظر به اینکه روز شنبه 29 / 11 / 36 مصادف با روز چهلم حادثه اخیر قم (19 / 10 / 36) مى‌باشد و احتمال دارد عوامل ناراحت و افراد متعصب مذهبى با برگزارى مجالس ختم مبادرت به انجام تظاهرات و یا خرابکارى نمایند لذا خواهشمند است دستور فرمایید ضمن توجیه مأمورین مربوطه در زمینه مراقبت و پیش‌بینى‌هاى لازم در مورد تردد افراد مشکوک در منطقه از تشکیل مجالس مذهبى در منازل و مساجد و تکایا به منظور فوق و برگزارى ختم براى مقتولین حادثه مذکور شدیدا جلوگیرى نموده...»[34]

«...  نوارهاى آیات قم و خمینى در سطح گسترده‌اى تکثیر و به فروش مى‌رسد مقرر فرمایند...»[35]

«... به قرار اطلاع قرار است روز 29 / 11 / 36 به مناسبت روز درگذشت کشته‌شدگان واقعه اخیر قم، از طرف متعصبین مذهبى و عوامل مخرب در نقاط مختلف کشور تظاهراتى انجام شود...»[36]

در بولتن ویژه‌اى که گزارش وقایع، در نقاط مختلف کشور به مناسبت چهلمین روز شهداى قم تهیه شده، آمده است که : از طرف آیات عظام گلپایگانى و محمدوحید میاندوآبى، سیدکاظم شریعتمدارى اعلامیه‌اى منتشر و در سراسر کشور پخش گردید. شهر قم به حالت تعطیل درآمد و وضعیت 16 استان حالت غیرعادى داشت. در تبریز وضع به گونه‌اى دیگر بود و تظاهرات مردمى به درگیرى انجامید و تعدادى از مردم به شهادت رسیدند که خود سرمنشأ تحرکات و جنبشى جدید گردید :

 «... آیات حوزه علمیه قم اعلام کرده‌اند حوزه روز 3 / 12 / 36 به مناسبت حوادث اخیر تبریز تعطیل خواهد بود و مجلس ترحیم براى مقتولین برگزار خواهد شد...»[37]

«... سه هزار نفر طلاب علوم دینى و دانشجویان شهرستانهاى مختلف مجلس ختمى به مناسبت هفته کشته‌شدگان واقعه تبریز در مسجد اعظم قم برگزار و با تلاوت قرآن و شعارهاى ...»[38]

در تمامى این جلسات ضمن افشاگرى در مورد رژیم پهلوى الگوهاى اسلامى و حکومت مورد نظر اسلام تبیین مى‌گردید و از امام به عنوان رهبر حرکت اسلامى یاد مى‌گردید و بازگشت ایشان را درخواست مى‌نمودند :

«... خواسته‌هاى ملت ایران این است 1ـ آزادى کلیه زندانیان سیاسى مسلمان که در رأس آنها آیت‌اللّه‌ منتظرى و طالقانى قرار دارند 2ـ برگشتن دانشمندان و گویندگان عظیم‌الشأن حوزه علمیه قم که تبعید شده‌اند... 3ـ بازگشت حضرت آیت‌اللّه‌ العظمى امام خمینى 4ـ کلیه قوانین اسلام و کلیه قوانین قرآن باید در این مملکت از حجاب گرفته تا سایر چیزهایش موبه‌مو اجرا شود...»[39]

رژیم با نزدیک‌تر شدن ایام نوروز احتمال تظاهرات دامنه‌دارى را مى‌داد :

«... اینکه روز نهم فروردین مصادف با چهلمین روز کشته‌شدگان تبریز است و در این ایام تردد مردم به قم زیاد مى‌باشد و حوزه‌هاى علمیه در ایام عید تعطیلى ندارند لذا پیش‌بینى مى‌شود که در این ایام (تعطیلات نوروز) تظاهرات گسترده‌اى بوجود آید که چگونگى جهت پیشگیرى به شهربانى قم اعلام شده است...»[40]

«... روز 7 / 1 / 37 اعلامیه‌اى به امضاء «حوزه علمیه قم» به مناسبت چهلمین روز کشته‌شدگان اخلالگران تبریز در شهر قم انتشار یافته است متن اعلامیه صحنه 473.[41]

در شهر یزد متعاقب سخنرانى آیت‌اللّه‌ شهید شیخ محمد صدوقى مردم به تظاهرات پرداخته که تعدادى شهید و مجروح گردیدند و در شهرهاى قزوین، اهواز، جهرم و اصفهان نیز حوادث مشابهى به وقوع پیوست.

«در ... چند روز قبل اعلامیه‌اى از طرف جامعه روحانیت قم منتشر شد و روز 19 اردیبهشت را روز راى ملى براى شهرهاى قزوین، یزد ... اعلام کرده بودند...»[42]

«... روز 13 / 2 / 2537 در مدرسه علمیه خان اعلامیه‌اى نصب که در آن قید شده بود «به مناسبت چهلم اول یزد و چهلم دوم تبریز و چهلم سوم قم روز چهارشنبه 20 / 2 / 2537 در میبد یزد مجلس ختم مى‌گیرند...»[43]

«... از طرف خمینى به مناسبت چهلمین روز حوادث یزد اعلامیه‌اى صادر که حاوى مطالب مضره و تحریک‌آمیز مى‌باشد با توجه به صدور اعلامیه در همین زمینه از طرف سیدصادق روحانى بروز تظاهرات گسترده در روز 19 / 2 / 2537 متصور است با هماهنگى سایر مراجع انتظامى پیش‌بینى و مراقبت‌هاى لازم معمول و هرگونه اتفاق را به موقع گزارش نمایند»[44]

و اعلامیه امام خمینى به گونه‌اى دیگر بود و رژیم آن را چیز دیگرى مى‌دانست.

«... از زمانى که اعلامیه اخیر خمینى به ایران آمده و در دسترس مردم قرار گرفته انقلاب و تظاهرات در قم اوج گرفته زیرا خمینى در اعلامیه اخیرش تاکید کرده که آرام نباشید و تظاهرات کنید لذا طرفداران و مقلدین خمینى این جمله را تعبیر به فتوا کرده و مى‌گویند تقریبا خمینى در این زمینه حکم داده و ما که مقلد ایشان هستیم موظف به انجام تظاهرات مى‌باشیم. این اعلامیه مراجع قم را دچار دردسر تازه‌اى کرده چون ایشان با تظاهرات مخالفند و هرگاه مجلس فاتحه مى‌گرفتند به منبرى سفارش مى‌کردند که در خاتمه منبر از مردم بخواهد آرامش را حفظ کنند و از انجام تظاهرات خوددارى نمایند و مردم هم کمى رعایت مى‌کردند و کمتر تظاهرات براه مى‌انداختند ولى اکنون با رسیدن این اعلامیه منبرى جرأت نمى‌کند مردم را دعوت به آرامش کند زیرا مورد اعتراض واقع مى‌شود که دستور خمینى را نقض کرده است...»[45]

و در عرض مدت کمتر از 10 ماه رژیم خودکامه‌اى که مى‌گفت عمر «رژیم‌هاى شما دوام نخواهد آورد و مال من پایدار خواهم ماند» به سر آمد و (فاتح دنیا) مغلوب گشت.

و اما چند توضیح :

1ـ از مجموعه سندهاى ساواک که به هر نحوى به حرکت انقلابى مردم ایران مردم استان قم مربوط (در دوره تحت بررسى این سلسله از کتابها) بهره‌بردارى شده است و تدوین گران، بناى حذف سندى نداشته‌اند مگر در این موارد :

الف ـ سندهاى تکرارى .

ب ـ بین اسناد دست‌نویس و تایپ شده که مشابه هم بوده‌اند، سندهاى تایپ شده انتخاب شده، بدیهى است در مواردى که نسخه تایپ شده یافت نشده، از سند دست‌نویس استفاده شده است.

ج ـ بولتنهایى که در برگیرنده خلاصه‌اى از گزارشهاى ارسالى از مراکز مختلف ساواک بودند به دلیل تکرارى بودن و درج اخبار خلاصه، حذف شده‌اند. اما آن دسته از خبرهاى این بولتنها که سند مشروح آن یافت نشده است، به نقل از شماره جلد بایگانى آن، در پاورقى‌ها مورد استناد قرار گرفته است.

د ـ در میان سندهایى که محتواى تکرارى داشته‌اند، اولویت به سندى داده شده است که حجم بیشترى از جزئیات حادثه را در خود داشته است.

ه ـ سندهایى ناقص (جز در چند مورد اندک) که معمولاً شامل اسناد چند برگى بوده و صفحات پسین یا پیشین آن یافت نشده، مورد استفاده قرار نگرفته‌اند. علت این امر حاکمیت بحران بر ساواک در واپسین ماههاى پیروزى انقلاب اسلامى بوده که فرصت طبقه بندى و بایگانى وجود نداشته است و یا در تسخیر دفاتر ساواک به نحوى از بین رفته است.

و ـ سندهایى که هیچ ارتباطى با نهضت اسلامى نداشته‌اند، همچون تحلیل ساواک از کشورهاى منطقه، حوادث طبیعى و....

2ـ در چینش سندها اولویت با تاریخ گزارش بوده است. بنابراین قبل از این که تاریخ ارسال گزارش، تاریخ رسیدن خبر به منبع و... مدنظر باشد، تاریخ گزارش، مورد نظر بوده است.

3ـ حروف چینى سندها مطابق نگارش اصل آنها بوده است و هیچ تغییرى در جمله نویسى آنها داده نشده است. فقط در مواردى که کلمه، تعبیر، تاریخ و یا مضمون سندى اشتباه بوده، در پاورقى (با توضیح) یا در متن سندها (بین دو قلاب) تذکر داده شده است.

4ـ تاریخ به کار رفته در سندها، تاریخ شاهنشاهى است و بیش از همه از تاریخ 2537 که مطابق 1357 شمسى است استفاده شده است. عدد 37 در تاریخ این اسناد حاکى از سال 57 است که تغییر داده نشده است.

5ـ پاورقى‌هاى این مجموعه یا با عدد آمده است و یا با ستاره. پاورقیهاى شماره‌دار توضیح برخى از اعلام یا موضوعات متن سند است، اما پاورقى‌هاى ستاره‌دار به مهمترین موضوع آن روز (مطابق با تاریخ سند) اشاره مى‌کند. این پاورقیها بعضا با متن سند مرتبط هستند و در مواقعى دیگر ارتباط مستقیمى با سند ندارند. با این حال به دلیل واقع شدن خواننده در ظرف زمان و آگاهى از رویدادهاى دیگرى که موقعیت رژیم شاه و یا نهضت اسلامى را بهتر نمایان مى‌کند، یاد شده‌اند.

6ـ دستورالعمل ساواک این بود که انعکاس تعابیر ضدشاه در گزارشهایى که منابع و جاسوسان این دستگاه امنیتى مى‌نوشتند، با کد نگاشته شود. این کدها براى محمدرضا پهلوى، کلمه «منصور» و عدد «66» بود. بنابراین تعابیر «مرگ بر 66» و یا «نابود باد حکومت منصور» که در سندها دیده مى‌شوند همان «مرگ بر شاه» و «نابود باد حکومت شاه یا شاهنشاهى» است.

7ـ در بیشتر گزارشهاى ساواک، نظرهایى داده شده که از نظر دهنده با کلمات رمز یاد شده است. این کلمات رمز معمولاً اسامى روزهاى هفته است و منظور از آنها این است:

نظریه شنبه : نظریه منبع نفوذى ساواک (گزارشگر) است که گزارشهایش از طریق مشاهده مستقیم یا از راههاى دیگر ارائه شده است.

نظریه یکشنبه : نظریه رهبر عملیات است که پس از گزارش منبع نفوذى آن را تأیید یا تحلیل مى‌کند.

نظریه دوشنبه : نظریه رئیس دایره عملیات است.

نظریه سه شنبه : نظریه امنیت داخلى است. نظریه چهارشنبه : نظریه رئیس سازمان اطلاعات و امنیت منطقه است.

8ـ از حروف چینى سربرگ سندها خوددارى و صرفا به درج نوع سند (برگ خبر، گزارش خبر، تلفنگرام و...) و موضوع آن اکتفا شده است. همچنین نوع طبقه بندى سندها (محرمانه، خیلى محرمانه و سرى) نیز نیامده است. علت این امر آمدن اصل اسناد در صفحات مورد نظر بوده است، به طورى که علاقمندان مى‌توانند با مراجعه به خود سربرگ سندها اطلاعات مورد نیاز را دریافت کنند.  8ـ در سربرگ سندها برخى علائم با رمز آمده است. از جمله آنها مبدأ خبر است که منظور از آن رمزها این است:

1 ه (ساواک گیلان)، 2 ه (ساواک مازندران)، 3 ه (ساواک آذربایجان شرقى)، 4 ه (ساواک آذربایجان غربى)، 5 ه (ساواک کرمانشاه)، 6 ه (ساواک خوزستان)، 7 ه (ساواک فارس)، 8 ه (ساواک کرمان)، 9 ه (ساواک خراسان)، 10 ه (ساواک اصفهان)، 11 ه (ساواک سیستان و بلوچستان)، 12 ه (ساواک کردستان)، 13 ه (ساواک همدان)، 14 ه (ساواک سمنان)، 15 ه (ساواک لرستان)، 16 ه (ساواک بوشهر)، 17 ه (ساواک هرمزگان)، 18 ه (ساواک کهگیلویه و بویر احمد)، 19 ه (ساواک چهار محال بختیارى)، 20 ه (ساواک تهران)، 21 ه (ساواک قم)، 22 ه (ساواک اراک)، 23 ه (ساواک قزوین) 24 ه (ساواک ایلام)،25 ه (ساواک زنجان)، 26 ه (ساواک یزد) بوده‌اند.

همچنین مقصد خبر نیز با علائم رمز عنوان شده است که قریب به اتفاق آنها مربوط به ادارات تابعه اداره کل سوم (امنیت داخلى) ساواک بوده است.

اداره کل سوم از هفت بخش تشکیل مى‌شد که عبارتند از : 1ـ مدیریت اداره کل سوم 2ـ اداره یکم عملیات و بررسى 3ـ اداره دوم عملیات و بررسى 4ـ اداره سوم کل سوم 5 ـ اداره چهارم کل سوم 6ـ اداره پنجم کل سوم 7ـ اداره ششم کل سوم.

اجزا اداره یکم عملیات و بررسى شامل : 310 (دفتر اداره یکم عملیات و بررسى)، 311 (بخش احزاب و دستجات کمونیستى)، 312 (بخش احزاب و دستجات سیاسى و مذهبى افراطى)، 313 (بخش هدفهاى تازه و فعالیتهاى مربوط به عرب زبانان ناراحت و بلوچهاى حاد ایرانى)، 314 (اکراد) و 315 (فعالیتهاى خارجى) بوده است.

اجزاء اداره دوم عملیات و بررسى شامل :

320 (دفتر اداره دوم عملیات و بررسى)، 321 (بخش دانشگاه تهران)، 322 (بخش دانشگاهها و مراکز عالى آموزشى تهران)، 323 (بخش دانشگاهها و مراکز عالى آموزشى استانها و شهرستانها) و 324 (بخش آموزش و پرورش و مدارس در تهران و استانها و شهرستانها) بوده است.

اجزاء اداره کل سوم شامل :

330 (دفتر اداره سوم کل سوم)، 331 (بخش ممالک اسکاندیناوى و اروپاى شرقى)، 332 (بخش کشورهاى اروپاى غربى)، 333 (بخش آمریکا و کانادا و آمریکاى جنوبى و مرکزى) و 334 (بخش خاورمیانه و کشورهاى غربى و ممالک قاره آسیا و آفریقا) بوده است.

اجزاء اداره چهارم کل سوم شامل :

340 (دفتر اداره چهارم کل سوم)، 341 (بخش احزاب و دستجات راست، انجمنها و اتحادیه‌هاى دولتى و خصوصى)، 341 (بخش وزارتخانه‌ها و ادارات و سازمانهاى دولتى)، 343 (بخش کارگرى)، 344 (بخش اصناف و بازرگانان)، 345 (بخش کشاورزى و امور زارعى)، 346 (بخش عشایر و قاچاق اسلحه و مهمات و کالا)، 347 (بخش جراید و سینما و تلویزیون)، 348 (بخش نارضایتى‌هاى عمومى) و 349 (بخش روابط عمومى) بوده است.

اجزاء اداره پنجم کل سوم شامل :

350 (دفتر اداره پنجم کل سوم)، 351 (بخش دکترین و آموزش و سازمان و وظایف رهبران عملیات امنیت داخلى)، 352 (بخش سانسور و کنترل مکاتبات) و 353 (بخش منابع و مأموران و گروههاى تعقیب و مراقبت) بوده است.

اجزاء اداره ششم کل سوم شامل:

360 (دفتر اداره ششم کل سوم)، 361 (بخش فیش)، 362 (بخش بایگانى) و 363 (بخش بررسى و تجزیه) بوده است.

9ـ توضیح اعلام در پاورقى‌ها، به ویژه درج زندگى نامه معاریف، به یک بار بسنده شده است. براى مثال وقتى زندگى نامه مرحوم آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى در جلد اول یاد شد از تکرار آن در مجلدات بعدى خوددارى شده است.

10ـ شمارى از سندها مربوط است به توزیع اعلامیه، کشف جزوه‌ها و کتاب‌ها، ضبط نامه‌هاى پستى و بالاخره مدرکى که به دست ساواک افتاده است. معمولاً یکى از نظریه‌هاى این نوع سندها نوشته شده است که اعلامیه، کتاب‌نامه یا...به ضمیمه است. توضیح این که بسیارى از این سندها به صورت مجدد در پرونده‌ها نگهدارى مى‌شوند و در مواردى اندک ضمیمه یاد شده کنارشان بوده است. در تدوین این مجموعه کتاب‌ها، ضمائم اسناد در صورت بودن یا در پاورقى مورد اشاره قرار گرفته‌اند و یا در بخش

ضمیمه کتاب.

11ـ کتاب حاضر مقطع زمانى 1 / 4 / 57 تا 31 / 4 / 57 را در برگرفته است، یعنى فاصله زمانى تیر ماه. مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات امیدوار است با ورود این حجم از اطلاعات به حوزه تاریخ معاصر ایران، راه پژوهشهاى تازه درباره انقلاب اسلامى ایران هموارتر گردد.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] . سند شماره یک

[2] . سند 14

[3] . سند 2

[4] . سند 22

[5] . سند 27

[6] . سند 28

[7] . سند 38

[8] . سند 41

[9] . روزنامه رستاخیز شماره 782 صفحه دوم.

[10] . سند 47

[11] . سند 64

[12] . سند 67

[13] . سند 71

[14] . سند 73

[15] . سند 75

[16] . سند 87

[17] . سند 87

[18] . سند 90

[19] . سند 90

[20] . سند 90

[21] . سند 94

[22] . سند 96

[23] . سند 111

[24] . 115ـ 117

[25] . 128

[26] . سند 132

[27] . سند 155

[28] . سند 157

[29] . 175

[30] . سند 179

[31] . سند 208.

[32] . سند 255.

[33] . سند 229

[34] . سند 247

[35] . سند 255

[36] . سند 261

[37] . سند 334

[38] . سند 352

[39] . سند 361 ـ 362

[40] . سند 385 ـ 386

[41] . سند 473

[42] . سند 529

[43] . سند 533

[44] . سند 534

[45] . سند 537

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.