در تاریخ گهربار انقلاب اسلامى ایران، افراد و شخصیتهاى فراوانى به مبارزه علیه رژیم شاه پرداختند که هر کدام در جایگاه خود داراى ارزش و اعتبارى والا هستند، و برخى به شهادت رسیده و برخى تا پایان حیات پر افتخار خویش به مبارزه ادامه دادند. گروهى نام آوران صحنه جهادند چونان شهید سعیدى و شهید غفارى و بسیار گمنامان این صحنه عظیم هستند که جز خداوند تبارک و تعالى کسى آنان و خدمات خالصانهشان را نمىشناسد.
پرداختن به این افراد از آن رو مهم است که اولاً نسل حاضر به زحمات طاقت فرساى آنان آگاه شود و ثانیا دریابیم که هرگز شهرت یا عدم شهرت براى مردان خدا، انگیزه راه نبود، و تنها اداى تکلیف شرعى بوده که آنان را به این وادى خطرناک کشانده است.
مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد کروبى متولد 1314 قمرى فرزند محمود از شخصیتهاى انقلابى است که طى سالیان سال رژیم شاه را به ستوه آورده بود. و گمنام در صحنه تاریخ باقى مانده است.
فرزند گرامى ایشان حجتالاسلام و المسلمین مهدى کروبى درباره آن مرحوم چنین مىگوید:
ایشان متولد یکى از روستاهاى گلپایگان بنام اختخوان بوده. پدر ایشان از افراد ثروتمند روستا بوده است و مادر ایشان از سادات بزرگوار خوانسار مىباشد، ضمن اینکه پدر و مادر هر دو افراد مذهبى و پاىبندى به احکام و فرائض دینى داشتهاند اما مادر فوقالعاده متدینتر و حزبالهىتر بوده است.
بر همین اساس هم فرزندان تحت تأثیر شدید شخصیت مادر بودهاند و اینکه گفته شده است: بهشت زیر پاى مادران است، یکى از مصادیق بارز آن همین زندگانى بوده است و مادر ایشان از نظر قالبهاى فرهنگى آن زمان داراى دانش اجتماعى بیشتر از پدر بوده است.
فرزندان تحت تأثیر مادر قرار گرفتند و پدرم از همان جوانى بسیار مؤمن، غیور، شجاع و مبارز بود.
درس خواندن در آن زمانها مکتب بوده، که گلستان و بوستان سعدى و بعد هم نصابالصبیان و جامع المقدمات و کتابهاى دیگر، مرسوم بوده است. اینها هم چون جزو اعیان آن زمان بودهاند معلم خصوصى داشتهاند. مرحوم کروبى پس از آن که درس بیشترى خواند عاشق درس طلبگى مىشود و برادر بزرگتر ایشان نیز بنام مرحوم حجتالاسلام و المسلمین آقاى عباس کروبى رحمهاللّه علیه نیز عاشق درس دینى مىشود و به نجف مىرود و همانجا مىماند و مقیم مىشود و در همانجا از دنیا مىرود.
این مایه خانوادگى بوده است که بخصوص از طرف مادر در آنها ایجاد شده بود. ایشان نیز درسهاى طلبگى را آغاز مىکند و بعد هم به نجف مىرود و دروس طلبگى را ادامه مىدهد و سطح را به پایان مىرساند و مقدارى نیز درس خارج مىخواند و از نظر علمى در سطح یک روحانى درس خوانده با فضل مىشود.
ایشان پس از آنکه دروس طلبگى را به پایان رساند به ایران بازگشت و مردم الیگودرز از مرحوم آیتاللّه العظمى آقاى بروجردى رحمهاللّه علیه در خواست کردند تا عالمى دینى را براى هدایت ایشان بفرستند و آن مرجع بزرگ نیز، ایشان را براى تبلیغ دینى به الیگودرز اعزام فرمودند که ابتدا بخش بوده و بعد هم شهر شد، یک منطقه وسیعى از نظر تبلیغى، زیر پوشش ایشان بود و به روستاهاى اطراف مبلغ اعزام مىکرد.
در آن روزگار یکى از خصوصیات علماء وارسته این بود که به شهرهاى دور افتاده مىرفتند على رغم کمبود امکانات، به تبلیغ دین مىپرداختند و مقیم آن شهرها مىشدند معارف دینى را به درون جامعه مىبردند و مردم را با فرهنگ اسلام آشنا مىکردند ایشان نیز چنین هجرتى را در راه خدا آغاز کرد و به عنوان مهاجر به الیگودرز رفت و همین هجرت منشاء بسیارى از خدمات شد. ایشان امام جماعت بود و منبر مىرفت و به تبلیغات مىپرداخت.
یکى از خصوصیات بارز ایشان عبادت و زهد فراوان بود که هیچگاه نماز شب وى ترک نمىشد. و دعاهاى مستحبى را نیز فراوان مىخواند ایشان علاوه بر مفاتیح الجنان مرحوم حاج شیخ عباس قمى رحمهاللّه علیه (که کتابى ارزشمند و مشحون از دعاهاى با مضمون عالى است و معمولاً متدینین و مؤمنین دعاهاى ایام و شبهاى مخصوص را از آن مىخوانند) کتاب ارزشمند زادالمعاد مرحوم علامه مجلسى رحمهاللّه علیه را نیز در کنار سجاده داشت تا چنانچه دعایى در مفاتیح الجنان نبود از آن بخواند.
دعا، زیارت، نماز شب، قرآن خواندن و اذان گفتن به هنگام صبح از خصوصیات بارز ایشان بود و چقدر زیباست این اذان که انسان شخصا بگوید؛ چه بسا بسیارى از ما خجالت بکشیم که اذان بگوییم اما ایشان نه تنها خود اذان مىگفت بلکه اگر طلبه یا فردى میهمان ایشان بودهاند از آنها خواسته است که برخیزند و اذان بگویند و این خاطرهاى شیرین براى بسیارى از رفیقان همراه و همدل ایشان است.
وى با حالتى عرفانى، مثنوى را مىخواند و گریه مىکرد و همواره در عمامه خویش براى رعایت استحباب تحت الحنک مىگذاشت.
آنقدر در مسایل عبادى مقید بود که على رغم وضع مالى بد آن موقع و وسایل ارتباطى از قبیل خودروها و اتومبیلهاى آن زمان، زیارت قم و مشهد را فراموش نمىکرد و به هر وسیله بود تلاش مىکرد خود را برساند.
حتى نبودن امکانات آب و مشکلات فراوان آن روزگاران هرگز مانع آن نشد که ایشان به مستحبى چون غسل جمعه کم قید شود.
همه جمعهها حتى اگر آب در دسترس نداشت با ظرفى بسیار کوچک در حداقل آن به این مهم مىپرداخت تا به روایت عمل کرده باشند.
براى وضو و دیگر اعمال نیز مستحبات آن را رعایت مىکرد از قبیل اشتنشاق آب و مضمضمه آن که اقدامى شایسته بود و تشریفات عبادت را انجام مىداد.
به ابا عبداللّه علیهالسلام ارادت داشت هرگاه ما بیمار مىشدیم مقدارى از تربت سید الشهداء علیهالسلام را در آبى مىریخت و به ما مىنوشاند و مىگفت اگر کسى اعتقاد داشته باشد این تربت شفاست.
در روضههاى ابى عبداللّه علیهالسلام فعال بود و نسبت به سادات و فرزندان حضرت زهرا سلاماللّه علیها فوق العاده احترام مىگذاشت و علاقمند بود و جلوى پاى آنها بر مىخاست و تا دم درب استقبال و بدرقه مىکرد و این را به عشق حضرت زهرا سلاماللّه علیها انجام مىداد.
على رغم فشار آن موقع در سالهاى 1320 چندین بار بطور قاچاق به کربلاى معلى مشرف شد و با اینکه خطرات فراوانى در پى داشت اما این کار را انجام مىداد همچنین تشرف فراوان به مشهد مقدس با وسایل نقلیه آن روزگار جزو کارهاى معمول ایشان بود.
یک بار که در بچگى ما را به همراه خود برد چهار شبانه روز به طول انجامید تا از تهران به مشهد رسیدیم، ماشین در بین راه خراب مىشد و مشکلات نیز بود ولى اینها مانع از تشرف وى به پابوس امام هشتم (ع) نبود.
خصلتهاى شخصى و اجتماعى
از نظر خصلتهاى اجتماعى داراى برجستگىهائى بود که مىتواند براى همه ما سرمشق باشد.
از نظر سخاوت و طبع بلند مشهور بود هر آنچه داشت را در راه خدا به محرومین مىبخشید و چه بسا خود سر بى شام بر زمین مىگذاشت اما غذایى را که داشت به فقیرى هدیه مىکرد.
سخاوت ایشان ضربالمثل بود ارث و میراثى را که از پدر بدست آورده بود، فروخت و آنها را در راه خدا انفاق کرد.
به جایى رسید که دیگر چیزى نداشت و با همین وضع نیز به درس طلبگى روى آورد بارها اتفاق افتاده بود که در بین راه بدون عبا حرکت مىکرد این وضعیت در حالى بود که از منزل با عبا خارج شده بود، در بین راه کسى و روحانىاى از وى خواسته بود که عباى خود را به وى بدهد و ایشان نیز چنین کرده بود و خود بى عبا به مسیر خویش ادامه داده بود. از جهت این اخلاق در منزل نیز گاه همه چیز داشتیم و گاه هیچ چیز نداشتیم.
وى حاضر جواب نیز بود، بر اثر اینکه عبایش را به این و آن مىبخشید گاه عباى مناسب تابستان یا زمستان نداشت و با هر عبایى که بود بیرون مىآمد، یک روز در مشهد در هواى گرم با عباى زمستانى بیرون آمده بود، افسرى جلوى ایشان را گرفت و گفت که آیا این عبا بر دوشت سنگینى نمىکند؟! ایشان فهمیده بود که وى در صدد تمسخر وى است لذا گفته بود: این عبا کشیدنش مهم نیست آن شاه منحوس پسر پهلوى که بر دوش ملت سنگینى مىکند، کشیدنش سخت است؟! آن افسر هم بلافاصله رفته بود.
پیاده روى را تا آخر عمر رعایت کرد و این ورزش را همه روزه انجام مىداد هیچگونه آلودگى به هیچ دودى نداشت این سخن از آن رو مهم است که اگر فضاى سالهاى دور را در نظر بیاوریم، در آن سالها نه تنها سیگار و چپق و قلیان جزو مجالس بود بلکه تریاک کشیدن یکى از علائم شخصیت افراد مطرح بود و هر چه اعیانىتر بودند این چنین بساطى نیز گسترده مىشد و نکشیدن آن نشان عقب ماندگى از اجتماع بود!!
اما ایشان با روحیه قوى که داشت به هیچ دودى حتى سیگار روى خوش نشان نداد و از آن دورى کرد.
محروم گرایى
ایشان بسیار محروم گرا و مستضعف گرا بود و غذا و گندم تهیه مىکرد و شبها خود بر مىداشت و به درب منازل محرومین مىبرد. و خود به آنها مىبخشید و خصوصا در آن مناطق محروم چنین نیازمندانى داشت.
ایشان هر دو فرزند ذکور خویش را به درس طلبگى تشویق نمود و هر دو نیز طلبه شدند. ایشان تقید فراوان داشت که دختران را زودتر شوهر دهد و آنچه که آموزههاى دینى در این رابطه داشت را عمل کند.[1]
این روحیات دینى و تقیدات اسلامى و مذهبى که مرحوم کروبى دارا بود باعث آن نشد که ایشان روحیه عزلت در پیش بگیرد و بدون توجه به واقعیات جامعه، حالتى صوفى گرایانه به خود بگیرد و به کارهاى عبادى صرف مشغول شود بلکه از همان ابتدا نیز ایشان بشدت به مبارزه علیه رژیم شاه علاقه نشان داد و خود را وقف مبارزه با رژیم کرد. و رژیمى که بر اعتقاد ایشان و بسیارى از متدینین کمر به هدم احکام نورانى اسلام بسته بود و در این جا دقیقا همانطور که نماز واجب مىشود، جهاد با زبان و قلم نیز واجب مىشود و مرحوم کروبى چنین جهادى را نیز از باب همان تکلیف دینى انجام مىداد. و هرگز حاضر نبود با رژیم شاه کمترین سازشى بنماید و در مراسمى که به عنوان دعا و نیایش برگزار مىشد شرکت کند ساواک لرستان در تاریخ 29 / 1 / 45 در رابطه با ایشان چنین مىنویسد:
نامبرده بالا از معممین ناراحت منطقه الیگودرز میباشد و هر موقع فرصتى بدست بیاید از اوضاع کشور و لوایح نه گانه انتقاد مینماید. با تحقیقاتیکه بعمل آمده وى فردى است بیسواد در گذشته ساکن بروجرد و شغلش درویشى بوده و اکنون در مسجد سر کمر الیگودرز پیشنماز میباشد آنچه مسلم است وى از سادگى و احساسات مذهبى عناصر طرفدار روحانیون سوء استفاده نموده و با طرفدارى از آقاى خمینى ظاهرا کسب وجههاى براى خود نموده است.
چندى قبل تلگرافى به نجف جهت آقاى خمینى ارسال داشته بود که رونوشت آن بپیوست میباشد در جریان مراسم دعا و نیایش بمناسبت رفع خطر از وجود شاهنشاه آریامهر شخص مذکور شرکت ننموده است.
در مورد تهیه بیوگرافى و عکس وى چنانچه موافقت فرمایند از طریق شهربانى محل احضار و اقدام گردد و چنانچه بایستى بصورت غیر محسوس تهیه شود ایجاب مىنماید در فرصت مناسب نسبت بخواسته مرکز اقدام گردد. بشهربانى محل و مامورین اعلام گردیده دقیقا مراقب اعمال و رفتار وى بوده در صورت مشاهده هر گونه عمل خلاف چگونگى را بساواک اعلام دارند.[2]
روحیه مبارزاتى
در مورد شیوه مبارزاتى مرحوم کروبى فرزندشان چنین مىگوید:
از ویژگیهاى دیگر ایشان روحیه مبارزاتى وى است که شدیدا ضد رضاخان و محمدرضا پهلوى بود و با خاندان پهلوى درگیر و تعصب شدید نسبت به انقلاب اسلامى داشت آنچه که از خاطرات ایشان مربوط به زمانهاى رضاخان است را براى ما تعریف مىکرد و آنچه خودم بیادم مىآید مسئله دلبستگى ایشان به مبارزات اسلامى دهه 1320 بود که وى از هواداران مرحوم کاشانى و مرحوم نواب صفوى بود.
ارادت ویژه ایشان به مرحوم کاشانى باعث شد تا در نهضت ملى شدن صنعت نفت، بسیار موثر باشد بطورى که با زندگانىهاى محدود آن روز از الیگودرز به تهران مىآمد و مدتى مىماند و در جلسات مهم شرکت مىکرد و به تبادل اندیشه در رابطه با نهضت مىپرداخت و حضور جدى داشت و وقتى به الیگودرز بر مىگشت على رغم مشکلات فراوان آن روزگار به تهیه روزنامه مىپرداخت حتى اگر روزنامههاى مربوطه به چند روز قبل مىشد با مطالعه جدى آنها خود را در جریان وقایع و حوادث روزگار قرار مىداد.
در نتیجه عالمى بود آگاه به زمان و مقتضیات آن، با آن امکانات بسیار کمى که در آن روزگار وجود داشت، در برابر هر حادثهاى واکنش نشان مىداد و با جمع کردن مردم و بردن به تلگراف خانه، تلگراف پشتیبانى از نهضت یا اعتراض به دشمنان نهضت را براى مسئولین مخابره مىکرد. ابتدا هم به همه افراد و مسئولین نهضت ملى شدن نفت ارادت داشت اما بعدها که شکاف به وجود آمد از پشتیبانان مرحوم نواب بود و داستانهاى مبارزات مرحوم نواب را براى ما در منزل بازگو مىکرد از اقدامات شجاعانه آنها در از بین بردن سران رژیم شاه، دستگیرى و محاکمات و شهادت آنها داستانهاى فراوانى براى فرزندانش بیان مىکرد و من تصور مىکنم یکى از اصلىترین دلایل ورود فرزندان ایشان نیز به نهضت همین روحیه ایشان بود.
پس از دستگیرى حضرت امام، نیز براى اولین بار که ما دستگیر شدیم که ایشان پیگیر کار ما بود اما هیچگاه ما را رها نمىکرد در همان سال که من به زندان افتادم ایشان براى اینکه مرا به سربازى نبرند، بلافاصله اقدام کرده بود و با اینکه من اصلاً فرزندى نداشتم شناسنامهاى بنام دختر برایم گرفت که با این وسیله رژیم شاه نتواند مرا به سربازى ببرد و جالب اینکه من هرگز دختردار نشدم و وقتى مىگفتم که پدر اجازه بدهید که این شناسنامه را باطل کنیم مىگفت خیر، چنین نکنید انشاءاللّه دختردار خواهید شد!
این نشان مىدهد که ایشان در رابطه با مبارزه به ریزه کاریهاى بهره بردارى از قوانین براى فرار از مسئولیتها نیز آشنا بود و از هر راهى که بتواند رژیم شاه را فریب دهد نیز استفاده مىکرد. وقتى ایشان در لرستان بود ساواک لرستان را عاصى کرده بود و مدام به شهرستانها مىرفت و سخنرانى مىکرد و ترویج امام مىنمود طلاب را اعزام مىکرد و اعصاب ساواک را خورد کرده بود. در پرونده بسیارى از ما شنود منازل نیست اما در رابطه با منزل ایشان براى شنود اقدام کردند و بلافاصله در خانهاى مستقر شدند و از آن جا خانه را کاملاً تحت نظر داشتند.
براى اینکه ایشان را تحت فشار قرار دهند ما را دستگیر مىکردند و حتى وقتى ما به الیگودرز مىرسیدیم بلافاصله ما را مىگرفتند تا به همین دلیل رفت و آمد ما کم شود اما ایشان نه تنها تغییر رویه نداد بلکه همچنان به کار خود ادامه مىداد و حتى وقتى به زندان براى دیدار ما مىآمد از همان پشت میلهها با فریاد بلند اعلام مىکرد که مقاوم باشید، نترسید، اینها کارى از پیش نخواهند برد.
ایشان هیچگاه براى آزادى ما به واسطهها توسل نکردند این معمول بود که بسیارى از افراد براى آزادى به مامورین ساواک یا شهربانى متوسل مىشدند اما ایشان هرگز چنین نکرد و همواره معتقدبود که در خواست از اینها موجب تجرى آنها مىشود.
احضار به ساواک
در پى اوجگیرى نهضت اسلامى ساواک براى مبارزه و مقابله با ایشان راههاى مختلفى را در پیش گرفت تا شاید بتواند ایشان را از ادامه روش مبارزاتى باز دارد امّا توفیقى حاصل نکرد یکى از آن راهها احضار ایشان و گرفتن تعهد بود که در تاریخ 18 / 8 / 45 وى را به ساواک احضار و برخورد تندى با وى نمودند این سئوال و جوابى است که از مرحوم کروبى صورت گرفته است.
در خارج از کشور با هر شخصى و مرجعى تماس دارید مفصل بیان دارید : در نجف اشرف با حضرت آیتاللّه حکیم و سایر علماء و مراجع تقلید از جمله آقاى شاهرودى آقاى سید ابوالقاسم خوئى آیتاللّه شیرازى و آقاى خمینى و سایر علماء مکاتبه و تماس پستى داریم و در مورد مسائل دینى بحث و اجتماعى و کسب تکلیف در امور دینى و راهنمائى اشخاص بپیشگاه حضرات آیتاللّه ضمنا بهیچوجه از علماء وجوهى دریافت (تحت عنوان حقوق و غیره) ننمودهام و براى اشخاص و روحانیون محل نیز وجوهى اخذ ننمودهام.
نظر شما درباره آقاى خمینى چیست؟ آقاى خمینى مانند سایرین آیات عظام از مراجع تقلید میدانم و نیز بطریق محتاط عملیات دین را انجام مىدهم و به همه مراجع تقلید بالاخص آقایان سادات آل محمد (ص) ارادتمند میباشم مقلد هیچیک از مراجع تقلید نیستم و عمل باحتیاط مینمایم .... 18 / 8 / 45
مرحوم کروبى با آگاهى فراوان نسبت به شیوه مبارزاتى ضمن انکار هر گونه اقدامى علیه رژیم شاه اعلام نموده است که با همه علماء ارتباط داشته و مسئله صرفا یک سرى مسایل مذهبى و دینى است.
رئیس ساواک لرستان در تاریخ 21 / 8 / 45 طى نامهاى به ساواک مرکز گزارش ما وقع را چنین شرح مىدهد.
مشارالیه در مورخه 18 / 8 / 45 بساواک احضار شدیدا مورد مؤاخذه قرار گرفت و بوى تذکر داده شده در صورتیکه مبادرت به این قبیل اقدامات خلاف قانون نماید بشدیدترین وجهى ساواک درباره وى اقدام خواهد نمود ضمنا در بازجوئى صراحتا مراتب شاهدوستى و میهنپرستى خود را اعتراف و متعهد و ملتزم گردید کوچکترین عمل خلافى که مغایر با مصالح عالیه مملکت و مقررات کشور باشد انجام ندهد همچنین در مورد تماسهاى وى با عراق غیر محسوس استعلام نامبرده اظهار داشت در مورد مسائل دینى با مبلغین و مراجع تقلید در قم و نجف اشرف در تماس و با مکاتبه در مورد مسائل فوق کسب تکلیف مینماید.
مراتب استحضارا معروض ضمنا اعمال و رفتار وى تحت کنترل مىباشد.[3]
غیرت دینى
امّا ساواک لرستان نتوانسته بود شخصیت واقعى مرحوم کروبى را بدست آورد زیرا ایشان داراى روحیه شجاعانهاى بود که به عنوان «غیرت دینى» مىتوان تعبیر کرد به این معنى که در نزد آن مرحوم هیچ شىء مادى و معنوى به این اندازه عزیز و گرامى نبود؟ و حاضر بود براى بر قرارى احکام دینى از همه وجود خود مایه بگذارد امّا هرگز به دین لطمهاى وارد نشود.
فرزند گرامى ایشان در این زمینه چنین مىگوید :
بشدت ضد رژیم شاه بود و در جریانات مختلف همراهى کرد و به مرحوم آیهاللّه حاج سید محمد تقى خوانسارى نیز علاقمند بود وى اهل ورود به میدانهاى خطر بود و هیچ خطرى مانع حضور وى در میدان نمىشد. ریسکهاى بزرگ را با دل و جرأت مىپذیرفت.
در رابطه با منکرات نیز برخوردى مناسب خود را داشت در آن روزگاران که روزه خوردن علنى معمولى شده بود ایشان کسانى را که در خیابان به روزه خوردن مىپرداختند نهى از منکر مىکرد.
گاه اجراء حد مىکرد و معروف بود که خانى را بخاطر روزه خوردن تعزیر کرده بود.
در حقیقت وى «غیرت دینى» داشت در هر جا که احساس مىشد به احکام نورانى اسلام یا مبانى دینى حملهاى صورت گرفته است این غیرت دینى بروز مىکرد.
زمان مرحوم آیتاللّه العظمى بروجردى، مشکلى توسط بهائیان در الیگودرز پدید آمد که آن عبارت بود از حضور بهائیان که در این شهر به فعالیت خود ادامه مىدادند و کارخانه برق نیز که آن زمان در اختیار بخش خصوصى بود، در مالکیت بهائیان قرار داشت و این مطلب یعنى حضور بهائیان در الیگودرز، توسط مرحوم آیتاللّه العظمى بروجردى به دولت وقت شدیدا تذکر داده شده و حتى رزم آرا نیز نسبت به آن ابراز ناراحتى کرده بود.
در این سالها یک حادثهاى رخ داد که شروع به گرفتن و زدن علماء کردند و در همان سالها مرحوم حجتالاسلام و المسلمین آقاى فلسفى این زبان سخنگوى اسلام، علیه بهائیان سخن گفته بودند و از رادیو نیز پخش شده بود.
در الیگودرز افرادى را گرفتند و به خوزستان بردند. که از آن جمله مرحوم کروبى بود که ایشان را نیز محصور کرده و در منزل تحت محاصره قرار دادند و اجازه خروج از منزل نیز به وى داده نشد.
یک چنین حوادثى اتفاق افتاده بود که مرحوم بروجردى دخالت کردند و دولت مجبور شد افراد دستگیر شده را بازگرداند و حصر منزل مرحوم کروبى نیز از میان برداشته شود.
این مبارزه با سلطه بهائیت بر مقدرات یک ملت یکى از شاخصههاى اساسى روحیه و غیرت دینى ایشان محسوب مىشد که براى جلوگیرى از تسلط این فرقه بر یک شهر صورت گرفت.
هر چند در آن زمان برخى که مبارزه با بهائیت را انجام مىدادند بهمین بهانه از مبارزه با ریشه فساد یعنى رژیم شاهنشاهى طفره مىرفتند اما ایشان هم با ریشه فساد و هم با شاخ و برگ آن به مبارزه مىپرداخت.[4]
بر اساس همین غیرت دینى که در مرحوم آیتاللّه کروبى وجود داشت وى در برابر همه جریانات دینى و انقلابى که پیش مىآمد مواضعى صریح مىگرفت و در کلیه جریانات انقلاب پیشتاز بود و هر کارى را بر عهده ایشان مىگذاشتند انجام مىداد. و براى ایشان کارهاى کوچک یا بزرگ فرقى نمىکرد.
بردن اعلامیه از شهرهاى مختلف به شهرهاى دیگر و توزیع آن یکى از گرفتاریهاى اصلى ساواک بود که بارها به همین دلیل به منزل ایشان یورش بردند امّا هر بار ایشان را دستگیر کردند، جز سردرگمى چیزى عایدشان نشد. زیرا ایشان با مقاومت بسیار شدیدى اولاً اعتصاب غذا مىکرد و ثانیا افرادى که به وى اطلاعیه داده بودند را معرفى نمىکرد.
ساواک لرستان در تاریخ 8 / 1 / 50 طى تلگرافى به مرکز چنین نوشت :
شیخ احمد کروبى روز 8 / 10 / 50 به الیگودرز وارد گردیده مقرر فرمائید در مورد دستگیرى یا ادامه مراقبت از مشارالیه نظریه ابلاغ فرمایند.
ثابتى جانشین مدیر کل مربوطه وقت ساواک چنین دستور مىدهد :
با مراقبتهاى لازم چنانچه دخالت کروبى در امر تهیه و توزیع اعلامیه محرز گردید با مدارک لازم دستگیر و نتیجه اعلام [گردد]
همان روز مرحوم کروبى دستگیر و به زندان برده مىشود و در بازرسى از منزل وى اعلامیههایى بدست مىآید که بهمراه نامههاى خصوصى از حضرت امام و دیگر مراجع تقلید بوده است (که متأسفانه بدلیل از بین بردن نامهها توسط ساواک در سوابق بدست نیامد). امّا بهر تقدیر مرحوم کروبى در بازداشتگاه با اعتصاب غذا براى آنان مشکلات فزایندهاى ایجاد کرد.
چون امکان داشت شیخ احمد کروبى در مراجعت به الیگودرز حامل اعلامیههاى جدیدى باشد لذا بمنظور جمعآورى آنها خانه مشارالیه بطور قانونى بازرسى و چندین اعلامیه قدیمى و محرک و موهن بامضاء خمینى و هم چنین تعدادى نامه خصوصى از خمینى، شریعتمدارى، خوئى، گلپایگانى و حکیم بعنوان سوژه بدست آمده ضمنا چندین برگ اعلامیه محرک جدید تحت عنوان (نمیدانم) که متن آن حاکى از تجلیل از خمینى و حمله به حکومت پلیسى و سیستم دیکتاتورى و اختناق کشور بود و در آن اشاره شد آیا باید سال جدید را با وضع موجود تبریک بگوئیم یا تسلیت کشف که در نتیجه شیخ احمد کروبى روز 9 جارى دستگیر و فعلاً در حال اعتصاب غذا بوده و از پاسخگوئى به سؤالات بازجو خوددارى و اظهار میدارد هر چه زودتر مرا تبعید و یا اعدام نمائید. 45 / 15 ه میر سپاسى
10 / 1 / 51
همراهى با نهضت امام خمینى
فرزند گرامى ایشان در رابطه با همراهى و همگامى مبارزاتى ایشان با حضرت امام و فعالیتهاى وسیع وى علیه رژیم شاه چنین مىگوید :
سال 41 که مبارزه حضرت امام خمینى آغاز شد ایشان به عنوان یک روحانى محورى در استان لرستان مطرح شد و فعالیت او با فعالیتهاى ما تفاوت اساسى داشت ما در مبارزه خود کاملاً اصول مخفى کارى را رعایت مىکردیم و براى پخش اطلاعیهها مخفیانه اقدام مىکردیم اما ایشان چنین نمىکرد بلکه علنا و بصورتى کاملاً آشکار به پخش اعلامیههاى حضرت امام مىپرداخت و در مسجد آن را مىخواند و هر گاه دستگیر مىشد و یا مورد بازجوئى قرار مىگرفت بدون آن که منشأ این اعلامیهها را بگوید با تقیه انقلابى مىگفت آن را از دست کسى گرفته که نمىشناسد!
حتى در خیابانها گاه این اعلامیهها را به پلیس و مسئول شهربانى و یا ساواکىها مىداد و مىگفت: «بخوانید تا مطالب آن را درک کنید، و اصلاً در این رابطه هیچ واهمهاى از کسى نداشت. آنها نیز درمانده بودند که با پیرمردى با سن ایشان چه کنند؟!
علنا دعا به امام مىکرد و نام حضرت امام را با صداى رسا در مسجد اعلام مىکرد. و اینها براى دست اندرکاران پلیس و ساواک معضلهاى ایجاد کرده بود.
در سالهاى اول تحمل کردند بعد فکر کردند که وى را دستگیر کنند اولین دستگیرى ایشان مربوط به حدود سال 1345 بوده است، او را به نزد سرهنگ شهاب رئیس شهربانى لرستان مىبرند و وى براى اینکه ایشان را مرعوب نماید پایش را محکم بر زمین مىکوبد و شروع به فریاد کشیدن مىکند در مقابل ایشان نیز با فریادى رساتر علیه شاه و دولت دست نشانده وى سخن مىگوید و در نتیجه سرهنگ شهاب مجبور به سکوت مىشود. و مرحوم کروبى مىگوید من به وظیفه دینى خودم عمل خواهم کرد. تو هم هر کار از دستت بر مىآید انجام بده.
نکته جالب این بود که پیرمرد قدیمى، متعبد، زاهد، متنسک به مبانى دینى، اینچنین مبارز و در برابر آنها مقاوم بود.
به مجردى که او را مىگرفتند اعتصاب غذا مىکرد و حتى به آب نیز لب نمىزد. کسیکه در وضوى خود به تمامى مستحبات عمل مىکرد این بار براى اینکه اعتصاب غذایش نشکند حتى از مضمضه کردن آب نیز جلوگیرى مىکرد و با این کار مسئولین ساواک و شهربانى را بر سر دو راهى تصمیمگیرى قرار مىداد و از این که مبادا وى از دار دنیا برود و این بر مشکلات آنها بیفزاید مجبور به برخورد ملایمتر با ایشان مىشدند.
دو سه بار ایشان را در خرم آباد به این ترتیب بردند و آوردند و نتوانستند از اقدامات ایشان جلوگیرى کنند.
ولى اولین بازداشت جدى ایشان سال 1350 بود. ایشان را به خرم آباد و سپس به اهواز بردند و محاکمه کردند مدتى زندانى بود ولى همچنان ایشان روحیه خود را داشت و هر کجا مىرفت افراد را شدیدا تحت تاثیر قرار مىداد زیرا جامع صفات کمال بود هم خوب مىفهمید و مسایل سیاسى را درک مىکرد و هم خوش مشرب بود، و با همه خندان و با رویى گشاده بود و هم مبارزه داشت و هم اهل عبادت و زهد بود.
بهمین دلیل در دوران خفقان بسیارى از کارها را مبارزین بوسیله ایشان انجام مىدادند و ساک اعلامیه را به ایشان مىدادند که از این شهر به شهرى دیگر ببرد زیرا اولاً با توجه به سن و سال ایشان کمتر به وى مشکوک مىشدند ثانیا با روحیه بالایى که ایشان داشت در برابر دستگیرى و بازجویى هیچ کس را لو نمىداد.
هرگز چنین پیشنهاداتى موجب «برخوردن» به ایشان نشد که فرضا شخصیت خود را برتر از آن بداند که به چنین اقداماتى دست بزند او براى نهضت امام خود را سربازى کوچک مىدانست و از هیچ کارى دریغ نمىکرد و به بزرگى یا کوچکى کار نیز نمىاندیشید. چندین بار در بین راه مورد تعرض مأمورین قرار گرفت و ضمن قبول مسئولیت آن اعلامیه، در پاسخ به آنها گفته بود که یک جوانى در گاراژ اتوبوسها اینها را به من داده است!! و هیچگاه منشاء آنها را نگفت. حتى چند بار نیز که به او سیلى زدند تا شاید مسئول اعلامیهها را معرفى کند اما دیدند که ایشان اصلاً چنین اقدامى نمىکند و مقاومت مىکند و درگیر مىشود و حتى به آنها پیشنهاد مىکرد که بیائید با یکدیگر بحث کنیم که آیا حکومت شاهنشاهى صحیح است یا خیر و ویژگىهاى حکومت اسلامى چیست و شخصیت حضرت امام کدام است.
حدود سال 1350 اعلامیهاى از امام آمد که بشدت به رژیم شاه حمله کرده بود که در آن جملاتى به این مضمون بود که دیکتاتورها وقت فرار مردم را قتل عام کنند ما در منزل برخى دوستان جلسهاى داشتیم و سخن در این رابطه بود که باید مجلسى در مسجد جامع تشکیل دهیم و کسى آن را بخواند، اما در جلسه کسى حاضر نشد که آن را بخواند زیرا همه از این میترسیدند که پس از دو سه روز از دستگیرى و شکنجه بالاخره منشاء اعلامیهها لو برود و عده زیادى دستگیر شوند، به من پیشنهاد کردند که به پدرت بگو تا ایشان بخواند. زیرا ایشان کسى را لو نمىدهند. در حالیکه پدرم در مشهد بود و قاعده ایشان به این بود که هر گاه به مشهد مىرفت قصد ده روز مىکرد و در آن جا مىماند. وقتى من به مشهد رفتم و به ایشان پیشنهاد دوستان را مطرح کردم بلافاصله پذیرفت. با اینکه در برابر هیچ حادثهاى حتى مهم و هیچ کارى قصد ده روزه خود را نمىشکست، این بار قصد خود را شکست و همراه من به تهران حرکت کرد و قرار شد برنامه را در مسجد جامع تشکیل بدهیم که اعلامیه را بخوانند ولى مسجد از ابتدا در محاصره قرار گرفت و اصلاً اجازه ندادند که کسى جمع شود.
اما به هر حال ایشان چنین روحیهاى داشت که اصلاً در رابطه با اقدامات انقلابى هیچ تردیدى به خود راه نمىداد.[5]
روحیه خالصانه و شجاعانه ایشان در طول دوران مبارزه همگان را شیفته ایشان کرده بود بطورى که مقام معظم رهبرى نیز علاقمند به ایشان بود.
حضرت آیتاللّه خامنهاى (حفظهاللّه) که در مشهد به دیدار پدرم رفته بود، بسیار شیفته اخلاق و رفتار ایشان شده بود و از شجاعت و حرکات انقلابى ایشان و سلوک عرفانى ایشان تعریف و تمجید مىکردند و در تسلیتى که در وفات مرحوم پدرم به من دادند، چنین آمده است: «خبر در گذشت پدر گرامى و بزرگوارتان یک بار دیگر مرا به یاد چهره منور آن پارسا مردى انداخت که در صحنههاى مختلف مبارزه، تلاش، حرکت و مجاهدتش را از نزدیک دیده و همواره به ایمان پر شور و صادقانهاش به چشم شیفتگى نگریستهام.» این عبارات نشان دهنده آن است که شخصیت مرحوم پدر براى مقام معظم رهبرى بسیار ارزشمند بود.[6]
دستگیرىهاى پیایى
با هر اقدامى که از سوى مرحوم کروبى صورت مىگرفت ساواک به تکاپو مىافتاد و بارها به احضار و دستگیرى ایشان اقدام کرد و ایشان را به زندان و تبعید محکوم نمود به کیفر خواست ایشان در سال 50 توجه فرمائید.
کیفر خواست
مشخصات دادستان : درجه ستوانیکم قضائى نام ناصر شهرت شمسالدین مجرد
الف ـ مشخصات متهم غیر ارتشى احمد فرزند محمودخان شهرت کروبى 77 ساله داراى شناسنامه شماره 63 صادره از اختخوان گلپایگان مسلمان تبعه ایران با سواد شغل امام جماعت در الیگودرز داراى عیال و اولاد ساکن الیگودرز کوى محمدرضا منزل سید بدون پیشینه محکومیت کیفرى بازداشت از تاریخ 10 / 1 / 50 تا کنون با صدور قرار بازداشت.
ب ـ موضوع اتهام ـ اقدام علیه امنیت مملکت و پخش اوراق مضره.
ج ـ نتیجه تحقیقات و دلائل ـ محتویات پرونده حاکى است که نامبرده با آیتاله خمینى مراوده و مکاتبه داشته و مبادرت به پخش اوراقى نموده که مردم را بر ضد حکومت ملى تحریک نموده و همچنین با توجه بمفاد اعلامیهها که عموما دال بر مخالفت با رژیم سلطنتى مشروطه است همبستگى مشارالیه با عوامل و گروههائى که داراى این مرام منفور هستند مدلل و مبرهن میسازد.
متهم در مورد مکاتبه و مراوده با آیتاله خمینى و پخش اوراق مضره معترف بوده و همچنین مدعى است اعلامیههاى مذکور را طلبهها در منزلش جاى گذاشتهاند بهر تقدیر پرونده امر پس از سیر مراحل قانونى منتهى بصدور قرار مجرمیت از ناحیه باز پرسى نظامى گردیده که چون قرار مجرمیت صادره مورد موافقت بود لذا بدینوسیله علیه متهم مذکور کیفر خواست تنظیم میگردد.
دلائل اتهام
1ـ اعتراف صریح متهم در مورد تماس با آیتاله خمینى
2ـ توجه به متن اعلامیهها که همگى حاکى از مخالفت با رژیم مشروطه سلطنتى است.
3ـ و همچنین توجه بمفاد اعلامیهها که نمایشگر دستهها و گروههاى مختلفى است که براى بر هم زدن اساس سلطنت و حکومت مشروطه گرد آمدهاند.
4ـ نظریه ساواک
5ـ اظهارات متهم در مراحل مختلف تحقیق
6ـ سایر قرائن و امارات موجود در پرونده
ه. ـ نوع بزه و انطباق آن با قانون با نگرش بدلائل فوق عمل متهم از لحاظ اقدام علیه امنیت مملکت (عضویت در دسته و جمعیتى که مرام و رویه آن ضدیت با سلطنت مشروطه) از درجه جنائى بوده و برابر است با بند 2 از ماده 15 قانون مقدمین علیه امنیت و استقلال مملکت و در مورد پخش اوراق مضره با ماده 79 قانون مجازات عمومى که مستندا بماده 2 الحاقى بآئین دادرسى کیفرى کیفر متهم مورد تقاضا است.
و ـ تاریخ و محل وقوع ـ جرم مستمر شهرستان الیگودرز
دادیار دادسراى دادگاه عادى شماره 11 خرم آباد ستوانیکم قضائى ناصر شمسالدین مجرد
سالگرد 15 خرداد
در سالگرد واقعه 15 خرداد همه ساله مرحوم کروبى به قم رفته و در مدرسه فیضیه علیه رژیم شاه به افشاگرى مىپرداخت سال 1354 نیز این اقدام تکرار شد و آن سال حماسهاى بزرگ در فیضیه اتفاق افتاد که گزارش ساواک در رابطه با آن روز در بولتن نوبهاى شماره 141 به تاریخ 1 / 7 / 54 چنین آمده است.
روزهاى 16 و 15 / 3 / 54 طلاب مدرسه فیضیه شهرستان قم به بهانه سالروز 15 خرداد سال 1342 در جلو در ورودى مدرسه مذکور اجتماع و ضمن دادن شعارهاى مضره، با پرتاب سنگ به طرف مامورین انتظامى در صدد انجام اقدام لازم در آمدهاند. اقدامات لازم در زمینه مقابله با آنان معمول و در نتیجه 26 نفر از مسببین حادثه مذکور، دستگیر و بقیه متفرق گردیدند. تظاهرات مذکور مجددا در روز 17 / 3 / 54 ادامه یافت و در حالى که عدهاى از طلاب با عبا و عمامه صورت خود را پوشانیده بودند روى بام مدرسه مزبور تجمع و ضمن دادن شعار به نفع روحانیون افراطى مبادرت به پرتاب سنگ به طرف مامورین انتظامى نمودند. در اثر ادامه اخلالگریهاى طلاب مزبور، تظاهرات به مدرسه دارالشفاء که در نزدیکى مدرسه فیضیه قرار دارد کشیده شد. به دنبال این امر آیات مقیم شهرستان قم نمایندگانى نزد طلاب اخلالگر فرستاده و پیشنهاد مىنمایند که از مدرسه خارج و به منزل خود بروند لیکن تظاهر کنندگان به پیشنهادات مزبور توجهى ننموده و با دادن شعارهاى مضره مبادرت به شکستن در و پنجره مدارس مىنمایند نظر به اینکه ادامه اقدامات اخلالگرانه عناصر مزبور، علیرغم هشدارهاى مأمورین انتظامى ممکن بود موجبات تحریک سایر طلاب حوزه علمیه قم را فراهم نمایند و سبب بروز اغتشاش گردد، لذا نسبت به اعزام نیروى پلیس تقویتى از مرکز اقدام و نتیجتا 240 نفر از طلاب مستقر در مدرسه مذکور دستگیر و تظاهرات مزبور روز 17 / 3 / 54 بدون تیراندازى و خسارت جانى خاتمه مىیابد به دنبال دستگیرى افراد فوق آیات شریعتمدارى گلپایگانى و نجفى مرعشى با اینکه باطنا از اقدامات طلاب مذکور که به توصیه آنها توجه ننموده و حتى به آنان توهین نموده بودند ناراحت و عصبانى بودند. معهذا از بیم عکس العمل طلاب افراطى از انجام نماز جماعت به عنوان حمایت از دستگیر شدگان خوددارى و روز 18 / 3 / 54 به منظور تبادل نظر پیرامون واقعه مزبور در منزل شخصى به نام شیخ مرتضى حائرى که تعداد کثیرى از طلاب حوزه در بیرون منزل مذکور اجتماع نموده بودند تجمع مىنمایند. آیات مذکور در مذاکرات معموله به این نتیجه رسیدند که جهت خاتمه دادن به وقایع کنونى حوزه علمیه قم تصمیمات زیر اتخاذ گردد.
1ـ پرداخت شهریه طلاب به منظور تعطیل پیش از موقع مدارس علوم دینى تسریع شود.
2ـ از دستگیر شدگان عیادت و به خانواده آنان کمک گردد.
3ـ با توسل به مقامات انتظامى ترتیبى داده شود که مدارس فیضیه و دارالشفاء به منظور اسکان مجدد طلاب در اختیار حوزه علمیه قرار گیرد. به دنبال دستگیرى طلاب مورد بحث از حجرههاى آنان در مدارس فیضیه و دارالشفاء بازرسى به عمل آمد. که در نتیجه حدود 2000 جلد کتب و نشریات مختلف مضره مذهبى تعداد زیادى جزوات و اعلامیههاى مربوط به گروه خراب کاران و اعلامیههاى مضره مربوط به خمینى، کلاه گیس و آرم سازمان آزادى بخش فلسطین کشف و ضبط شده است.
مرحوم کروبى نقش اساسى را در این حادثه بر عهده داشت و در تشویق و ترغیب طلاب به مبارزه اقدام کرده بود بهمین دلیل نیز تحت تعقیب قرار گرفت ساواک قم گزارش زیر را براى مرکز ارسال داشته که به پیوست آن یک نفر زندانى یعنى مرحوم کروبى نیز بوده است!
گزارشات واصله از ناحیه منابع حاکى بود که قبل از تشنجات اخیر حوزه علمیه قم ابتدا نامبرده بالا که خود را شیخ على کروبى معرفى مینموده ساعت 30 / 17 روز 15 / 3 / 54 در مدرسه فیضیه عدهاى از طلاب را بدور خود جمع کرده و شروع به اهانت بمقامات عالیه مملکتى و تحریک طلاب به ایجاد بلوا و آشوب نموده و طلاب که بمناسبت روز 15 خرداد آمادگى انجام تظاهرات و دادن شعارهاى مضره نمودهاند و نامبرده پس از بروز تظاهرات مدرسه را ترک و به زادگاه خود الیگودرز متوارى گردیده که موضوع طى تلگراف پیروى بعرض رسید و در نتیجه مشارالیه وسیله ساواک مربوطه دستگیر و از منزل وى با انجام تشریفات قانونى بازرسى بعمل آمده که مدارکى طبق صورتجلسه تنظیمى کشف و نامبرده همراه پرونده متشکله و مدارک مکشوفه باین ساواک اعزام گردیده است.
اینک متهم مذکور همراه پرونده ارسالى از شهربانى الیگودرز و مدارک مکشوفه اعزام و معرفى میگردد. ضمنا مشارالیه همان کسى است که قبل از تظاهرات اخیر نیز در قم بوده و گزارش اعمال خلاف و تحریکات وى طى شماره 960 / 21 ـ 11 / 3 / 54 بعرض رسیده و قبل از دستگیرى قم را به قصد خمین ترک نموده بود که روز 15 / 3 / 54 مجددا بقم آمده و پس از ایجاد جنجال و آشوب متوارى گردید.[7]
امّا مرحوم کروبى بلافاصله با اعتصاب غذاى خود به مشکلات ساواک افزود بطورى که ساواک دست پاچه شده و براى آنکه مبادا ایشان فوت نماید به چارهجویى پرداختند. در تاریخ 21 / 3 / 54 مطلب زیر توسط مسئولین وقت پرونده براى مدیران بالاتر ساواک نوشته شد.
محترما باستحضار میرساند :
رئیس ساواک قم در ساعت 0900 روز جارى تلفنى اظهار داشته که شیخ احمد کروبى اعتصاب غذا نموده و چنانچه به اعتصاب ادامه دهد، امکان دارد یاد شده فوت نماید و تا کنون گارد و خودرو جهت بدرقه وى بقم اعزام نشده است.
باستحضار عالى میرساند نامبرده بالا که یکى از عاملین اصلى تظاهرات اخیر مدارس فیضیه و دارالشفاء شهرستان قم بوده که به الیگودرز خرم آباد فرار کرده که توسط ساواک مذکور دستگیر و در اختیار ساواک قم گذارده میشود. ضمنا طى نامه شماره 1794 / 312 ـ 20 / 3 / 54 به اداره کل چهارم و ششم اعلام گردیده است که گارد و خودرو بمنظور بدرقه زندانى مذکور به قم اعزام دارند.
فرزند ایشان در رابطه با پیش بینى وقایع 15 خرداد 54 چنین مىگوید :
سال 54 که ایشان به زندان قصر براى دیدن ما آمد نزدیک خرداد ماه بود از همان پشت میلهها به ما گفت محکم بمانید استوار باشید، نترسید، انشاءاللّه بزودى یک انقلابى خواهم کرد و به زودى نزد شما خواهم آمد ما اندیشیدیم که دارد به ما روحیه مىدهد، اما پس از آن که واقعه 17 خرداد فیضیه اتفاق افتاد و ایشان در فیضیه سخنرانى کرد. و روزنامهها نیز آن را منعکس کردند که مارکسیستهاى اسلامى و ارتجاع سیاه و سرخ این کار را کردند و نوشتند شیخ احمد کروبى این کار را انجام داده و پسرش نیز جزء مارکسیستهاى اسلامى است فهمیدیم که قضیه آن روز چه بوده و ایشان پیش بینى چه کارى را کرده بود.
روزى پاسبانى که مرا براى بازجویى مىبرد و بر دستم دستبندى بود نام مرا که دید گفت شما با آن شیخ احمد کروبى چه رابطهاى دارى؟ گفتم وى پدرم است گفت ما او را بردیم چقدر آدم خوبى است از اینجا به الیگودرز بردیم و بعد به دماوند تبعید شد و من او را بردم و کلیه اخبار را وى به من داد.
تبعید به دماوند
این واقعه منجر به تبعید ایشان به شهرستان دماوند شد مدیر کل اداره سوم ساواک در این رابطه در تاریخ 9 / 5 / 54 چنین نوشت:
نامبرده بالا که از روحانیون ناراحت شهر الیگودرز و از محرکین اصلى تظاهرات مدرسه فیضیه قم مىباشد برابر رأى کمیسیون اجتماعى شهر مزبور، به دو سال اقامت اجبارى در دماوند محکوم شده است.[8]
تبعید مرحوم کروبى به دماوند موجب مشکلات فراوانى براى وى گردید، گرچه افراد خیّر و متدین شهر بصورت مخفیانه به وى کمکهایى مىرساندند و بعضا مشکلاتش را برطرف مىنمودند ... اما غربت و تنهایى و نبودن امکانات، هیچکدام نتوانست در عزم راسخ ایشان در مبارزه با رژیم شاه تأثیرى بگذارد فرزند ایشان در مورد آن مشکلات چنین مىگوید :
همسرم در زمان تبعید ایشان به دماوند بسیار فعال بود با اینکه من در زندان بودم هر هفته براى دیدن من و هر دو هفته یکبار براى ملاقات با ایشان به دماوند مىرفت و در آن جا به شست و شو و نظافت منزل و لباسهاى ایشان مىپرداخت و از ایشان مراقبت مىکرد.
این مشکلات و دهها مشکل دیگر، نه تنها روحیه مبارزاتى مرحوم کروبى را نشکست بلکه ایشان با قدرت هرچه تمامتر به مبارزه ادامه داد.
این روش مبارزاتى ایشان در افشاء علنى ماهیت رژیم شاهنشاهى بحدى بود که گزارشگران ساواک هر زمان به مسئولین خود از اقدامات وى مطالبى را گزارش مىکردند بطور مثال مطلب زیر را رئیس ساواک سمنان در تاریخ 17 / 2 / 1356 براى مسئولین خود ارسال کرده است.
بدینوسیله یکبرگ عین گزارش آقاى عبدالحسین اماندادى کارمند سازمان دماوند در مورد نامبرده بالا به پیوست تقدیم ضمنا بعرض میرساند که چون در مورد رویه قبلى وى هیچگونه اقدامى صورت نگرفته لذا این امر باعث تجرى بیشتر وى شده بطوریکه در خیابان و کوچه با صداى بلند نسبت بمقام شامخ سلطنت اهانت و عدهاى را نیز بدور خود جمع مینماید علیهذا خواهشمند است مقرر فرمائید از نتیجه اقدامات انجام شده این سازمان را آگاه سازند.[9]
نامه نگارى با امام و مراجع
یکى از شیوههاى مبارزاتى مرحوم کروبى نامه نگارى با مراجع و خصوصا حضرت امام بود که همین امر موجب شده بود تا کلیه نامههاى ایشان توسط ساواک، سانسور شود. در زمان تبعید نیز ایشان هرگز دست از رویه خود بر نداشته و همچنان به این کار ادامه داد. مدیر کل سوم ساواک در این رابطه در تاریخ 25 / 1 / 1355 دستورالعمل زیر را در مورد سانسور پستى ایشان ابلاغ کرد.
خواهشمند است دستور فرمائید :
1ـ نامههاى نامبرده بالا را که بعضا حاوى مطالبى بر خلاف مصالح مملکت و اهانت نسبت بمقام شامخ سلطنت میباشد جمع آورى و از توزیع آن خوددارى و عینا باین اداره کل ارسال دارند.
2ـ نامههاى عادى یاد شده که فاقد مطالب بر خلاف میباشد توزیع گردد.
3ـ چنانچه در مورد نامهاى که حاوى مطالب مشکوکى میباشد احتیاج به مکاتبه و اظهار نظر این اداره کل بود فتوکپى نامه را تهیه و ارسال تا بررسى و نظریه اعلام گردد.
4ـ در گشودن پاکات از وسایل فنى استفاده و به ترتیبى باز شود که جلب نظر ننماید ضمنا از زدن سنجاق باین پاکات که بر خلاف حفاظت است خوددارى نمایند (پاکت پیوست نامه معطوفى بطریق غیر اصولى باز شده و علائم متعدد و سنجاق خوردگى در آن بچشم میخورد).
5 ـ نامه پیوست نامه معطوفى اعاده میگردد و توزیع آن بلامانع است.
مدیر کل اداره سوم. ثابتى
امّا هیچیک از این اقدامات موثر واقع نشد و مرحوم کروبى همچنان به تحرکات خویش ادامه داد.
شایعه دیوانه بودن
یکى از ترفندهایى که رژیم شاه براى تخریب وجهه مرحوم کروبى اعمال کرد اینکه با عنایت به تهور و بى باکى ایشان شایع نماید که وى دیوانه است، رئیس ساواک لرستان طى نامهاى در تاریخ 21 / 2 / 1357چنین مىنویسد :
دستور فرمائید ضمن مراقبت از نامبرده بالا بنحو متقضى شایع نمایند که شیخ احمد کروبى دیوانه شده و هر کس به منزل او تردد مىنماید ویرا طرفدار خمینى و ضد میهنى معرفى و براى افراد گرفتارى بوجود مىآید.
این در حالى است که ساواک سالها چنین شایعهاى را منتشر کرده بود و خود اذعان داشت که چنین شایعهاى هیچ فایدهاى ندارد و بطورى که در تاریخ 1 / 12 / 55 رئیس ساواک دماوند نوشت :
با در نظر گرفتن اینکه شخص موصوف دچار بیمارى روانى بوده [ زیرا!!] و مرتبا در کوچه و خیابان شعارهاى مخالف مصالح کشور مىدهد [ امّا] و اهالى این شهرستان اکثرا داراى تعصبات به اصطلاح مذهبى بوده و از بیمارى وى اطلاعى ندارند [ !!] و معتقد هستند که مشارالیه معممى سالم و عالم است و در راه حق فعالیت داشته و دولت درباره وى بىعدالتى مىنماید.
رژیم شاه تصور مىکرد که هر کس علیه او سخن مىگوید دیوانه است همانطور که در طول تاریخ کلیه ستمگران، حق جویان و خدا طلبان را به دیوانگى متهم کردند که در رأس آنها پیامبر عظیم الشأن اسلام است که مشرکان او را دیوانه خطاب کردند و قرآن این مطلب را به صراحت چنین نقل مىنماید «و یقولون انه لمجنون» و آنها چنین مىگویند که بدرستیکه حتما پیامبر دیوانه است.
اگر مرحوم کروبى دیوانه بود چرا در خیابان به هیچ کس جز شاه بد نمىگفت؟!
مردم خوب و شریف دماوند و الیگودرز میدانستند که شخصیتى شجاع و مبارز چون مرحوم کروبى، تنها روح سرکش بى باک اوست که چنین قدرتى عظیم به او بخشیده است.
بهرحال رژیم شاه در بن بست عجیبى نسبت به این شخصیت مبارز بود که با اوج گرفتن انقلاب اسلامى در سال 1357 مرحوم کروبى نیز آزاد شد و چون دیگر مبارزان به ضدیت علیه رژیم ستم شاهى ادامه داد و با پیروزى درخشان انقلاب اسلامى او نیز دین خود را به اسلام ادا کرد.
پایان یک عمر مبارزه
وى همچنان ساده زیست و بىآلایش به خدمات خود ادامه داد و با پیروزى انقلاب احساس کرد بارى که سالهاى متمادى بردوش داشته اینک به مقصد رسیده است، و دیگر غم و غصهاى نداشت. فرزند ایشان در زمینه آخرین روزهاى زندگى وى چنین مىگوید.
پس از تبعید به الیگودرز رفتند و همان راه را ادامه داد و نامههایى که براى بزرگان و خصوصا حضرت امام نوشتند و امام نیز به ایشان علاقمند بود. ایشان را به تهران آوردیم و تا آخر عمر خویش در یک آپارتمان در خیابان خردمند زندگى کردند.
در روز بیستم خرداد ماه 1363 نزدیک ظهر خوابید و چند لحظهاى بعد بیدار شد و گفت وضو ندارم و برخاست وضو گرفت و خوابید و پس از بیست دقیقه که اذان گفتند همسر ایشان وقتى ایشان را صدا کرد و بیدار نشد رفت و متوجه شد که از دار دنیا رفته است مراسم بسیار سادهاى براى ایشان گرفته شد و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. رحلت ایشان در خرداد ماه و مصادف با ماه رمضان بود و ایشان همان ماه رمضان را روزه گرفته بود.
آرى بزرگ مردانى گمنام اینچنین زیستند و اینگونه به دیدار حق شتافتند خدا ایشان را رحمت کند و با انبیاء و اولیا محشور دارد.
[1]- روزنامه اطلاعات، 26 / 3 / 1378، خاطرات حجهالاسلام والمسلمین کروبى پیرامون مرحوم ملا احمد کروبى تحت عنوان مجاهدت و پارسایى.
[2]- رئیس سازمان اطلاعات و امنیت لرستان. شباب 29 / 1 / 45
[3]- رئیس سازمان اطلاعات و امنیت لرستان. شباب 21 / 8
[4]- همان
[5]- همان مأخذ
[6]- همان مأخذ
[7] . رئیس ساواک قم ـ معینى
[8]- متأسفانه پرونده ایشان در دماوند مفقود گردیده است.
[9]- رئیس سازمان اطلاعات و امنیت سمنان. فردوس