پیشینهی خانوادگی
عباس مسعودی در 1282 ﻫ ش[1] در تهران به دنیا آمد. پدرش «محمدعلی» بنابر اظهارات صریح اسناد، کاسب سادهای بود که ظاهراً برای مدتی به قصابی اشتغال داشت. وی از لحاظ اقتصادی وجاهت و تمولی نداشت و همین موضوع باعث ترک تحصیل عباس مسعودی شده بود. در سندی در این مورد آمده است:
«مشارالیه [عباس مسعودی] مردی است که با پدر خود هم خوب نیست و از هیچ به همه چیز رسیده است و قبل از آنکه روزنامه اطلاعات را تشکیل دهد هیچ نداشته و پدرش در سبزهمیدان قصابی داشته[است]...»[2]
راجع به پیشینهی خانوادگی عباس مسعودی به خاطر همین عدم اشتهار اجتماعی، اطلاعات چندانی در دست نیست و مسعودیها نیز هرگز به صراحت دربارهی آن چیزی نگفتهاند؛ که میتواند ناشی از گذشتهی فاقد جذابیت و اعتبارشان باشد. این پنهانکاری در رژیمی که پیشینهی خانوادگی، شأن و منزلت اشخاص را مشخص میکرد، برای کسانی چون عباس مسعودی که به تازگی در محافل اشرافی پذیرفته شده بودند چندان عجیب به نظر نمیرسد. نگاهی به خاطرات بسیاری از رجال و شخصیتهای دورهی پهلوی، این واقعیت تلخ تاریخ ایران را نشان میدهد که چگونه پایگاه اجتماعی پایین بسیاری از این افراد مورد تحقیر قرار میگرفته است. عدم آگاهی ما از پیشینهی خانوادگی عباس مسعودی را باید در چارچوب همین مناسبات حاکم بر طبقات بالای اجتماع در دورهی پهلوی تجزیه و تحلیل کرد.
برادر بزرگ عباس به نام «حسین» هرگز نتوانست موقعیت برجستهای پیدا کند، ولی فرزندان وی به نامهای «قاسم» و «محمدعلی» در سایهی حمایت عموی متنفذشان به تدریج سلسله مراتب قدرت را طی و به مقامات مهمی چون نمایندگی مجلس و ... دست پیدا کردند.[3]
عباس مسعودی چند فرزند داشت که معروفترین آنها «فرهاد مسعودی» است.[4] «قدسی امیرارجمند»، همسر عباس مسعودی، با وجود اینکه در معرفینامههایش در هنگام سفر به خارج از کشور، خود را زنی خانهدار معرفی میکرد، صرفاً به خاطر موقعیت شوهرش به حرفهی روزنامهنگاری روی آورد و توانست برای خود جایگاهی در عرصهی مطبوعات کسب کند. وی «اطلاعات بانوان» را منتشر کرد و خود سردبیری آن را برعهده گرفت. خانم امیرارجمند در نفوذ فرهنگ غربی در میان بانوان ایران نقش بسزایی داشت و روزنامهاش ارگانی برای تبلیغ مظاهر غرب بود.
از انجمنهای وابسته به اطلاعات بانوان باید به «انجمن دوشیزگان و بانوان» اشاره کرد که حائز اهمیت زیادی در شناخت مناسبات فرهنگی رژیم پهلوی است.
ورود به عرصهی روزنامهنگاری
همانگونه که گفته شد، عباس مسعودی در خانوادهای کمبضاعت دوران کودکیاش را پشت سرگذاشت و مجبور به ترک تحصیل شد. موقعیت زمانی ورود وی به حرفهی روزنامهنگاری سبب شد تا ظرف مدت کوتاهی به ثروت و شهرت دست یابد. چگونگی طی کردن این مراحل را اسناد ساواک اینگونه ثبت کردهاند:
«پس از خاتمهی تحصیلات مقدماتی، [عباس مسعودی] چون قادر به ادامهی تحصیل نبود و از حیث زندگی و معاش در زحمت بود ابتدا به شغل حروفچینی و کارگر ساده مطبعه در مطابع تهران مشغول کار [می] شود.
چهار سال حروفچین و کارگر چاپخانه بود، سپس به تدریج مصحح روزنامه اقدام و شفق، [سپس] خبرنگار روزنامههای ایران و کوشش شده و شش سال در چهار روزنامه فوقالذکر خبرنگار و نویسنده بود.
در سال 1300 شمسی ابتدا مرکز کوچکی که فقط یک اتاق داشت در تهران دایر کرد که (مرکز اطلاعات) نامیده میشد. او اخبار خبرگزاریهای رویترز انگلستان[و] هاواس فرانسه را از دوایر مطبوعاتی این دو سفارتخانه میگرفت و با دادن مبلغ مختصری اجازه ترجمه و نشر آن را در تهران گرفت. وی شخصاً با یک مترجم اخبار مزبور را ترجمه و به جراید میفروخت. چون در آن وقت جراید تهران بودجهی مالی کافی نداشتند وی به زحمت مخارج مؤسسهی اطلاعات و زندگی خود و سازمانش را فراهم میکرد. در نتیجهی کوششی که میکرد به تدریج اخبار مؤسسهی اطلاعات جلب توجه سایر سفارتخانهها و مؤسسات داخلی و خارجی کرده آن را آبونه شدند. مسعودی در تیر ماه 1304 امتیاز روزنامه اطلاعات را گرفت و کلیه اخبار خارجی و داخلی را در دو صفحه منتشر کرد...[5] »
مسعودی در سایه حمایتهای خارجی و خلأ مطبوعات قدرتمند در ایران، توانست خود را به عنوان روزنامهنگار در جامعه مطرح و نظر بسیاری از سفارتخانههای خارجی را جلب کند. وی در این عرصه چنان پیشرفت کرد که در سال 1313 ﻫ ش به همراه «رضا شاه» در سفری که به ترکیه داشت با او همراه شد.[6]
مسعودی به دلیل روحیهی مزور و وابستهای که داشت، به ستایش کارها و اقدامات رضاشاه پرداخت و از این طریق خود را به دربار پهلوی نزدیک کرد. اگر بخواهیم نگاهی به سیر فکری حاکم بر روزنامهی اطلاعات بیندازیم، باید این روزنامه را به چند دوره تقسیم کرد؛ دورهی نخست که از بدو تأسیس تا سقوط رضاشاه را شامل میشود، دورهای است که اطلاعات از ارگانهای مهم تبلیغاتی رژیم بوده و مشی سیاسی آن چیزی جز ستایش از اقدامات رضاشاه نمیباشد. با تبعید رضاشاه، مسعودی که تابع سیاست انگلستان بود رویهی خود را تغییر داد و از این به بعد بنا بر موقعیتهای سیاسی جبههگیری میکرد.[7] مواضع روزنامهی اطلاعات پس از شهریور1320به دو دوره تقسیم میشود:
1ـ از سقوط رضاشاه تا کودتای 28 مرداد
در این دوره، با وجود سیاست آشکار مسعودی در دفاع از خانوادهی پهلوی و نزدیکی به آنها، هرازگاهی بنا بر موقعیتهای سیاسی، مقالاتی در روزنامهی اطلاعات منتشر میشد که خشم طرفداران پهلوی را برمیانگیخت. نکتهی جالب در مورد مقالات این دورهی مسعودی در اطلاعات، اغماض خانوادهی پهلوی و گذشتهای همیشگی آنها از انتقادات وی میباشد. این موضوع وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم رژیم پهلوی کوچکترین انتقادی را برنتافته و با مخالفین و منتقدینش به شدت برخورد میکرد و همین مسأله نشاندهندهی اتکای مسعودی به قدرتهای خارجی است.
در 25 شهریور 1320 در ستون «مجلس شورای ملی»، مقالهای تحت عنوان: « معرفی آقای وزیر دارایی، استیضاح در پیرامون جواهرات سلطنتی و پشتوانهی اسکناس» منتشر شد که به گفتهی ساواک علیه خانوادهی پهلوی بوده است. این مقاله در حقیقت بیان دیدگاههای نمایندگان بود نه مخالفت مسعودی با خانوادهی سلطنتی.[8]
مقالهی دیگری که به ظن ساواک علیه رژیم بود « مسؤولیت وزیران در برابر مجلس و ملت» نام دارد که در آن برای نخستین بار به صورت تلویحی سیاستهای پهلوی اول مورد انتقاد قرار گرفته است. از آنجایی که مسعودی به انگلستان وابستگی داشت و در این زمان سیاست انگلستان علیه رضاخان بود، میتوان دلیل این انتقادات را درک کرد. در بخشی از این مقاله آمده است:
« در گذشته وزیران، کار مهمی که داشتند اجرای یک سلسله فرمانها و دستورهایی بود که به آنها داده میشد و از خود در کارها رأی و نظری نداشتند.... امروز مردم با کمال دقت مواظب رفتار و کردار و تصمیمات و اندیشههای وزیران بوده و میل دارند از اقدامات و نظریات و کارهایی که برای مصالح آنها انجام میگیرد آگاه شوند و راضی نخواهند شد که مانند گذشته همه مطالب را از آنها پنهان دارند.»[9]
نوشتهی دیگری که در همین زمان در روزنامهی اطلاعات به چاپ رسید و خشم طرفداران رژیم را برانگیخت، درج نطق «علی دشتی» در 17 مهر 1320 در ستون «مجلس شورای ملی» دربارهی ثروت رضاشاه بود.[10] در بخشی از این نطق آمده است:
«باید فهمید که اصلاً این پول مال ملت است یا مال ملت نیست همه میدانند رضاشاه پهلوی پول نداشته و تمام این پولها را از مردم گرفتهاست و باید تمام این پولها را به مردم پس بدهند ...
گفتند اموال شاه سابق را ازش گرفتهایم و میخواهیم بدهیم به ملت ما حرفی نداریم ولی این پول را چرا نگه داشتهاید. شما میخواهید با این پول دائماً و متصل تظاهر بکنید، ما حرفی نداریم ولی این تظاهرات را میفهمیم عیب ما نیست خدا یک قدری فهم به ما داده است ...»[11]
نگاهی به زمان چاپ این مطالب روزهایی را نشان میدهد که اوضاع سیاسی ایران متشنج و آیندهی رژیم پهلوی در پردهای از ابهام بوده است. در چنین هنگامهای مسعودی با در پیش گرفتن یک سیاست کجدار و مریز که از سوی انگلیس به وی دیکته میشد، از یک طرف از حملهی جدی به خانوادهی پهلوی اجتناب میکرد و از سوی دیگر با ارائهی گزارشهایی که در بالا به نمونهای از آن اشاره شد، مخالفین سلطنت را تا حدی راضی نگه میداشت. این سیاست دوپهلو پس از تثبیت آیندهی سیاسی پهلوی، مجدداً به حالت قبل بازگشت و تا روزهای پرالتهاب ملی شدن نفت همچنان ادامه داشت.[12] مقالات و نوشتههای روزنامهی اطلاعات در جریان کودتای 28 مرداد 1332 به خوبی موقعیتسنجی مسعودی را آشکارمیکند. وی با مشاهدهی تزلزل ارکان رژیم پهلوی مجدداً سیاست دوگانهی خود را در پیش گرفت و کوشید تا از جو به وجود آمده نهایت استفاده را برای تثبیت آیندهی سیاسی خویش ببرد.
2ـ اطلاعات در دورهی مصدق و پس از آن
مسعودی در دورهی نخستوزیری دکتر محمد مصدق، خصوصاً در آخرین ماههای حکومت وی، دست به انتشار گزارشهایی از وقایع جاری کشور زد که همین مسالهی عادی، که وظیفهی هر خبرگزاری و رسالت هر خبرنگاری است، بعداً به شدت مورد انتقاد مقامات امنیتی رژیم پهلوی قرار گرفت. این مطالب که گزارشهای نه چندان صریحی از اوضاع کشور بودند، به خوبی از محدودیتهای مطبوعات در عصر پهلوی حکایت میکنند. نخستین مطلبی که به ظن مقامات امنیتی رژیم پهلوی بوی مخالفت از آن استشمام میشد، به 25 / 5 / 1332 بازمیگردد. این نوشته گزارشی است از کودتای نافرجام «سرهنگ نصیری» بدون هیچگونه تجزیه و تحلیلی پیرامون آن، لذا انتشار آن را باید یک همسویی با تحولات دانست نه اعلام مواضع رسمی عباس مسعودی.[13]
روزنامهی اطلاعات در 26 مرداد همان سال، اقدام به درج اظهارات «شایگان» و «دکتر حسین فاطمی» در میتینگ میدان بهارستان نمود[14] و در 27 مرداد نیز مقالهای با عنوان « کودتا» منتشر کرد.[15]
عباس مسعودی از 28 مرداد 1332 کوشید تا از کوچکترین برخوردی با رژیم پهلوی که خود نیز از اعضای ارشد آن شده بود، اجتناب کرده و به ستایش آن بپردازد.
مواضع عباس مسعودی در قبال دولتهای خارجی
عباس مسعودی طرفدار دولتهای غربی یا به اصطلاح بلوک غرب بود و در اسناد ساواک و اظهارات شخصی وی نیز به آن اشاره شده است. با این وجود هرگاه که شرایط و منافع مسعودی ایجاب میکرد، به کشورهای کمونیستی نیز نزدیک می شد و مقالاتی را در این مورد به چاپ میرساند.[16] از آنجایی که روزنامهی اطلاعات پرتیراژترین روزنامهی کشور بود و مندرجات آن تأثیر فراوانی بر افکار عمومی میگذاشت، اغلب سفارتخانههای خارجی میکوشیدند تا از این روزنامه برای نشر عقاید و سیاستهایشان استفاده کنند. به همین دلیل عباس مسعودی با نمایندگان بسیاری از سفارتخانهها در ارتباط بود و آنها اخبار خود را در اختیار روزنامهی اطلاعات قرار میدادند. برای نمونه انتشار عکسهایی از جنگ ویتنام در روزنامهی اطلاعات واکنش سفیر آمریکا را به دنبال داشت:
«کیهانزاده رئیس اخبار حوادث روزنامه کیهان که بعدازظهرها بهعنوان سردبیر اخبار در وزارت اطلاعات کار میکند به طور خصوصی به یکی از دوستان خود اظهار داشته: صبح روز گذشته (11 / 2 / 46) سفیرکبیر آمریکا شخصاً به وسیلهی تلفن با سناتور عباس مسعودی تماس گرفته و از اینکه اخبار ضد آمریکایی حوادث ویتنام در روزنامهی اطلاعات چاپ میشود اظهار گله نمود و علت را جویا گردیده است و متعاقب آن مسعودی به کلیه سرویسهای خبری خود دستور داده است که اخبار ضد آمریکایی در ویتنام را در روزنامه منعکس ننماید...»[17]
اشتهار مسعودی در حمایت از دولتهای غربی باعث شده بود تا طرفداران بلوک شرق، هرگونه مطلب موافقی در این روزنامه را امتیازی برای خود در نزد افکار عمومی قلمداد کنند. مقالاتی مانند: «در پشت پرده آهنین چه دیدم» و «حالا خواهی دید یک مرد چگونه میمیرد» و مقالاتی دربارهی چین کمونیست از این جمله بودند.[18] در یکی از اسناد ساواک در مورد بازتاب عمومی این مقالات آمده است:
« در این روزها حزب توده از لحاظ تبلیغاتی استفاده فراوانی از مندرجات روزنامه اطلاعات مخصوصاً مقالات (در پشت پرده آهنین چه دیدم) میبرند. چند نفر از اعضای حزب منحلهی توده صحبت میکردهاند که مندرجات روزنامه اطلاعات از نظر تبلیغاتی خدمات مهمی به حزب نموده که خود حزب توده در مدت ده سال و با مخارج گزاف نمیتوانست آن را انجام دهد... ولی روزنامه اطلاعات را عموم طبقات مختلف مطالعه میکنند و از اوضاع و احوال داخلی کشور به طوری که لازم است اطلاع حاصل میکنند....»[19]
عباس مسعودی چند سفر به کشورهای کمونیستی داشت و خاطراتش از سفر به شوروی را نیز نوشت. وی در مورد شوروی رویهی دوگانهای را دنبال میکرد؛ به این صورت که اگر شرایط جامعه به سمت شوروی تمایل پیدا میکرد، وی لحن مطالبش را براین اساس تنظیم و اگر شرایط غیر از آن بود مواضع مخالف تندی اتخاذ میکرد. در سند زیر به خوبی میتوان دیدگاههای دوگانهی مسعودی را مشاهده کرد:
«یکی از کارکنان روزنامه اطلاعات میگفت: عباس مسعودی به طور محرمانه با هیئت تحریریه روزنامه مذکور توصیه کرده در روزنامه مطالبی که جنبهی مخالفت شدید با شورویها را داشته باشد درج نشود و اخبار را بایستی طوری تنظیم کنند که مارک ضد کمونیستی مطلق بر روزنامه نباشد. مسعودی گفته با اینکه ما طرفدار جدی دول غربی خصوصاً آمریکا میباشیم معهذا در حال حاضر روش تبلیغی شورویها در خاورمیانه به صورتی است که زمینه را برای پیشرفت سیاسی آنها در آینده هموارتر میسازد و هرقدر گرفتاری و مشکلات زندگی مردم بیشتر شود پیشرفت سیاسی شوروی محسوستر خواهد بود و روزنامه اطلاعات هم نباید در جهتی خلاف سیاست روز گام بردارد که مورد مخالفت مردم قرار گیرد و روی توصیه مسعودی ناگزیر اخبار روزنامه اطلاعات به صورتی تنظیم میشود که در عین حالی که جنبه طرفداری از دول غربی دارد از مطالب تحریکآمیز علیه شورویها نیز در آن خبری به چشم نمیخورد....»[20]
عباس مسعودی با چین نیز رابطهی دوستانهای داشت[21] و به همین منظور در یک سفر که به دعوت رسمی مقامات چینی صورت گرفت، به همراه همسرش به این کشور مسافرت کرد. در حاشیهی یکی از اسناد ساواک در این مورد آمده است:
«... چینیها در مورد مسافرت آقای مسعودی و همسرش علاقه فراوانی نشان میدهند و نشان میدهد که در مدت کوتاهی با ایشان بسیار دوست شدهاند»[22]
این سفر جنبهی تبلیغاتی داشت و مقامات چینی میخواستند زمینهی انعکاس پیشرفتهایشان را در روزنامهی اطلاعات فراهم کنند. در سندی در این باره آمده است:
« برابر اطلاع واصله سفیر جمهوری خلق چین در تهران در یک جلسه خصوصی سفارت خطاب به تعدادی از اعضا اظهار نموده که آقای سناتور مسعودی شخصی است که باید توجه بیشتری به او مبذول گردد. متعاقباً پس از تماس مکرر اعضای سفارت و خبرگزاری چیننو از نامبرده و همسرش دعوت به عمل آمد که به چین مسافرت نمایند...[23] »
وابستگی عباس مسعودی به انگلستان
کشوری که مسعودی از آن حمایت میکرد، انگلستان بود. در اسناد ساواک بارها به جاسوسی وی برای آن کشور اشاره شده است. مهمترین سند در باب وابستگی مسعودی به اینتلیجنت سرویس، پیدا شدن کیف وی در فرودگاه و انتشار محتویات آن میباشد. در این کیف نامه ای به دست آمد که از رابطهی وی با سرویسهای امنیتی انگلستان پرده برمیدارد. باتوجه به اهمیت این موضوع، ترجمهی متن انگلیسی سند مورد اشاره را در زیر میآوریم:
«بدین وسیله عباس مسعودی به شما معرفی میشود. او در حال اعزام به انگلستان است تا بخش موفقی از دوران خود را بگذراند. نامبرده یکی از دوستان قابل اعتماد ماست که همواره کمکهای ارزشمندی را در تهران به ما داشته است. لطفاً تا جایی که ممکن است و تا زمانی که او در لندن است در فعالیتهایی که دارد به او مساعدت کنید و با او مذاکره و گفتگو نمایید. من فکر میکنم شما موفق خواهید شد که از طریق این شخص با روزنامهها و انتشارات ایرانی و فارسیزبان برای ما لینک برقرار کنید، از شایستگی نامبرده در ارتباطگیریاش با مقامات رسمی غافل نشوید. »[24]
این سند به وسیلهی سر رابرت سون ،کاردار سفارت انگلستان ،برای وزارت خارجه بریتانیا ارسال شده بود. گمشدن کیف مسعودی در فرودگاه باعث میشود که این سند به دست ساواک بیفتد. در سند زیر اطلاعات جالبی در مورد مسعودی گزارش شده که علاوه بر نشان دادن وابستگی وی به انگلستان، صفات و روحیات وی را نیز به طرز جالبی بیان کرده است:
«.... پس از گرفتن دیپلم [عباس مسعودی] و وارد شدن به امور روزنامهنگاری با سیاست انگلستان نزدیک شده و ترقی نموده است خیلی باهوش و زرنگ است در تمام مملکت شاید دو میلیون ثروت ندارد و بقیه ثروت خود را نزدیک به ده میلیون دلار در بانکهای سوئیس ـ انگلستان به صورت نقد و املاکی در سوئیس در آورده... وی مرد هزار رنگ و بیحقیقتی است و شاید در رجال مملکت هیچکس به اندازه او در مردم و طبقات عامه مخالف ندارد و منفور نیست و تمام مردم با او مخالف و مورد نفرت عامه مردم است.»[25]
مسعودی دیدارهایی نیز با مقامات ارشد انگلیسی پیرامون آیندهی خلیج فارس داشت که مهمترین آنها دیدار با «سر الک داگلس هیوم» وزیرخارجه این کشور در سال 1349 بود.[26] مسعودی در توسعهی روابط میان ایران و اسرائیل نیز نقش مهمی برعهده داشت و در غالب سفرهایش به کشورهای عربی بر روی این مسأله تأکید میکرد. ملاقات وی با «انورسادات»، رئیس جمهور مصر، در سال 1350 راجع به این موضوع بود. مسعودی در همین سفر با رئیس مجلس مصر نیز ملاقات داشت که در اسناد ساواک به آن اشاره شده است:
« در ملاقات سناتور مسعودی با حافظ بدوی رئیس مجلس [مصر] نام برده درباره روابط ایران و اسرائیل و روابط اقتصادی دو کشور سؤالاتی کرده است و ایشان در پاسخ گفته است که ما اصولاً از یک سیاست مستقل ملی پیروی میکنیم و سعی میکنیم که با همهی کشورها دوست باشیم. روابط سیاسی ما هم با اسرائیل در سطح مبادله سفیر نیست و روابط دو فاکتو میباشد.»[27]
موضوع نزدیکی و ارتباط مسعودی با محافل غربی از چنان اشتهاری برخوردار بود که مخالفین وی بارها از آن برای نشان دادن وابستگیاش به بیگانگان استفاده میکردند. در قسمتی از نطق رادیو «صدای آزادی ایران» مورخهی 24 / 9 / 1350 آمده است:
«عباس مسعودی در اثر نوکری به ارباب و دربار شاهنشاهی و استعمار و گذاشتن ورق پارهاش در خدمت رضاشاه و پسر او و پردهپوشی جنایتهای آنها مجموع نشریههای مؤسسه خود را به بیش از ده نشریه روزانه و هفتگی افزایش داده [است].»[28]
عباس مسعودی و مسألهی بحرین
از دیگر نکات تاریک حیات سیاسی عباس مسعودی که سندی قاطع بر وابستگی وی به بیگانگان و حاکی از بیاعتنایی وی به منافع ملی است، ماجرای استقلال بحرین می باشد.
عباس مسعودی همانگونه که در ادامه خواهد آمد، رابطهی بسیار نزدیکی با شیوخ منطقه داشت. وی بهعنوان یک چهرهی سیاسی و سناتوری که پرتیراژترین روزنامهی کشور را در اختیار داشت، به جای توجه به مسائل ملی، منافع شخصی خود و اربابان خارجیاش را در اولویت قرار داده و به جای دفاع از حقوق حقهی ملت ایران، به پرکردن جیب خود میپرداخت.
«در ضیافت شام سفیر شاهنشاه آریامهر در ابوظبی که به افتخار سناتور مسعودی برپا گردیده بود و در آن عده زیادی شرکت داشتند یک آمریکایی به سناتور مسعودی گفته است امیدوارم بتوانی پول زیادی از شیوخ به چنگآوری »[29]
مسعودی در روزنامهی اطلاعات همواره مالکیت ایران بر بحرین را رد و در سخنرانیها و گفتگوهایش به صراحت از این موضوع دفاع میکرد. اسناد زیادی در این مورد در دست است که بدون هیچ توضیحی خیانت مسعودی را نشان میدهند. نخستین سند در این مورد به سخنرانی وی در یک میهمانی خصوصی در شهر شیراز به سال 1345 بازمیگردد. در بخشهایی از این سند آمده است:
«از نکات قابل توجه اظهارات آقای سناتور عباس مسعودی که شب گذشته در مهمانی خصوصی غلامحسین صاحبدیوانی در حضور آقای استاندار و تعداد معدودی از رؤسای دوایر استان فارس و ارباب جراید محلی بیان نمودند، اینکه بحرین بهطور عجیب سنگر تبلیغاتی ناصر برعلیه ایران در زمینهی اینکه ایرانیان چشم طمع به سرزمین اعراب دارند گردیده است. آقای سناتور چنین نتیجه گرفتند که بایستی وضع بحرین روشن شده و دولت با شهامت تمام در مورد بحرین که جز سنگر تبلیغاتی عاید دیگری برای ایران و ایرانیان ندارد چشم پوشیده یا تصمیم مقتضی بگیرد....»[30]
نکتهی قابل تأمل این است که این اظهارات در ایران و در حضور بسیاری از مقامات ارشد سیاسی و مطبوعاتی شیراز ایراد شده است. مسعودی پس از بیان این مواضع صریح در مورد عدم حاکمیت ایران بر بحرین، به امارات متحدهی عربی سفری کرد. اینگونه بهنظر میرسد که طرح این مسائل قبل از حرکت وی به کشورهای عربی اقدامی از پیش طراحی شده از سوی رژیم پهلوی بوده است؛ چرا که وی به عنوان نایب رئیس مجلس سنا بعید به نظر میرسد که بدون هماهنگی این حرفها را عنوان کرده باشد، مگر اینکه اینگونه تصور کنیم که وی صرفاً به خاطر منافع شخصی و انجام مأموریت از سوی انگلستان این اظهارات را بیان کرده است. مسعودی در ابوظبی و دوبی به گرمی مورد استقبال قرار گرفت و ضیافتهای شاهانهای به افتخار وی تدارک دیده شد.
در این سفر مسعودی در اکثر میهمانیها و دیدارهایش با شیوخ دوبی، شارجه، رأسالخیمه، امالقوین و ولیعهد عجمان به موضوع بحرین اشاره کرده است.[31] وی در محافل خصوصی و علنی در کشور کویت نیز همین اظهارات را در مورد بحرین تکرار کرده و در اسناد ساواک نیز به آن اشاره شده است:
«آقای عباس مسعودی سناتور و مدیر روزنامه اطلاعات که اخیراً مسافرتی به اتفاق آقای فنسه نویسنده مجله الاخاء به کویت و سایر شیخنشینها نموده است معلوم نیست تحتتأثیر چه عواملی بدون اطلاع از اوضاع جغرافیایی و تاریخی خلیج فارس در اغلب محافل اظهار داشته است که ایران حق مالکیت بر بحرین را ندارد و بحرین ناحیهای عربی میباشد و حتی وعده داده است که اولیای ایران را قانع کند که از ادعای حق مالکیت بر بحرین صرفنظر نماید ... در هر صورت اظهارات آقای مسعودی دربارهی بحرین عکسالعمل سویی بخشیده است و تقریباً چنین وانمود شده است که در این مدت دعوی ایران بر حق مالکیت بحرین واهی و عبث بوده است. »[32]
مسعودی پس از بازگشت به کشور با انتشار مقالاتی در روزنامهی اطلاعات زمینههای نظری جدایی بحرین از ایران را فراهم کرد. نوشتههای روزنامهی اطلاعات واکنشهای زیادی را در سطح کشور به دنبال داشت.
مسعودی در سال 1348 مجدداً به کشورهای حوزهی خلیج فارس سفر کرد، در بحرین به گرمی مورد استقبال قرار گرفت و از وی پذیرایی مفصلی به عمل آمد. مسعودی در بحرین در «زلاّق» ـ از مناطق مهم توریستی بحرین و یکی از محلهای استقرار انگلیسیها ـ اسکان یافت. در سندی که به این موضوع اشاره دارد، آمده است:
«... مسعودی در بحرین مورد استقبال گرم و مهماننوازی شیوخ قرار گرفته است و نامبرده در جزیره بحرین به غیر از تماس با مقامات بحرینی با هیچیک از افراد ایرانی تماس حاصل نکرده که شمهای از وضع ایرانیان را در روزنامهی خود چاپ و منتشر نماید، ضمناً ایرانیان جزیره بحرین از مصاحبه نامبرده در روزنامهی الاضواء که مطالبی عاری از حقیقت منتشر نموده نگران و دل سرد و دلشکسته شدهاند. زیرا مسافرت این شخص [عباس مسعودی] به جزیره بحرین مرحمی[مرهمی] بر زخمهای ایرانیان جزیره نگذاشت بلکه تمامی حقوق ملت ایران را زیر پا گذاشته و گفته است که ما خطا کردیم که میگوییم جزیره بحرین جزئی از خاک ایران است و باید به حکومت بحرین اعتراف کنیم و فرصت بیشتری به او بدهیم که برای خودش آزاد باشد.
.... آقای مسعودی همهاش با اشخاص با نفوذ و مخالف ایران ملاقات و مورد پذیرایی واقع شده و کورکورانه مطالبی اظهار داشته و البته باید چنین باشد زیرا شخصی که در زلاّق محل تفریح و عیش و نوش با زنان و دختران انگلیسی و صرف مشروبات الکلی بگذراند باید چنین مطالبی که نمک به زخم ایرانیان میپاشد بازگو نماید...»[33]
مسعودی در قبال به رسمیت شناختن حاکمیت بحرین و صرفنظر کردن از منافع ملی ایران، قطعاً انتظار پاداشهای فراوانی از شیوخ عرب منطقه داشته است. در اسناد ساواک برخی از مبالغی را که وی دریافت کرده، آمده است. در سندی به تاریخ 31 / 6 / 1348 موضوع دریافت پول از اعراب به این صورت بیان شده است:
«پس از مسافرتی که سناتور مسعودی [عباس] در حدود سه ماه قبل به بحرین نمود مرتباً شایعاتی در زمینه مسافرت نام برده به بحرین بر سر زبانها است از جمله گفته میشود در جلسات میهمانیهایی که سید محمود علوی سکرتر شیخ عیسی به افتخار سناتور مسعودی برقرار نموده بود به مسعودی قول دادهاند در صورتی که نامبرده اقداماتی به عمل آورد که دولت ایران از ادعای خود بر بحرین چشمپوشی کند رژیم بحرین نیز تا پانزده میلیون دلار آمریکا به وی حقالزحمه خواهد پرداخت. گفته میشود سناتور مسعودی نیز قول مساعد به شیوخ آلخلیفه را داده است و از قرار معلوم عباس مسعودی تا حدی اقداماتی هم به نفع شیوخ آلخلیفه به عمل آورد...»[34]
سند فوق احتیاجی به هیچگونه تحلیل و تفسیر ندارد و پرده از اقدامات ضدملی مسعودی برمیدارد. قطعاً به خاطر چنین وعدههایی بود که وی پس از بازگشت به ایران اقدام به انتشار خاطرات و مشاهدات سفرش از بحرین و کشورهای حوزهی خلیج فارس کرد. وی در این خاطرات مجدداً از مواضع قبلیاش در مورد بحرین دفاع و مالکیت ایران بر بحرین را رد کرد. شاید تشکر وزارت اطلاعات عربستان سعودی از وی به دلیل همین اظهارات و مطالب بود؛ چرا که مسعودی معتقد بود ایرانیان در اشتباه بوده و «اعراب اهالی بحرین را برادران خود میدانند.»
در اینجا این سوال به ذهن متبادر میشود که علت سکوت سازمانهای امنیتی رژیم پهلوی در قبال خیانتهای مسعودی چه بوده است؟ چرا رژیم پهلوی که داعیهی وطنپرستی و دفاع از منافع ملی را داشت، مسعودی را که از اعضای برجستهی مجلس سنا بود در انجام این اقدامات آزاد گذاشته بود؟ و سؤالات فراوان دیگری که پاسخ به هر کدام میتواند نکات مبهمی از تاریخ سیاه رژیم پهلوی را آشکارتر کند. شواهد نشان میدهد که عباس مسعودی از سوی قدرتهای بزرگ مأموریت مشخصی را دنبال میکرده است. ملاقات با اشخاصی چون «سیدمحمود علوی» و «احمد عبیدلی» از جاسوسان انگلیس و سابقهی شخص مسعودی در ارتباطش با این کشور، از فعال بودن دست دول غربی، خصوصاً انگلستان، حکایت میکند. در سند زیر به این موضوع اشاره شده است:
«کتابی که اخیراً سناتور مسعودی درباره مسافرت اخیر خود به جزیره بحرین و شیخنشینهای خلیج فارس منتشر نموده، به دست بعضی از اهالی و ایرانیان جزیره بحرین رسیده است به طور کلی انتشارات آقای مسعودی دربارهی جزیره بحرین در بین ایرانیان با عکسالعمل خوبی روبهرو نشده به خصوص که مشارالیه با افرادی مانند سیدمحمود علوی که به جاسوسی [برای] انگلیسیها مشهور است ملاقات نموده، آقای مسعودی نام شخص مذکور را در کتاب خود شیخ محمودبنابراهیم ذکر کرده که صحیح نمیباشد ضمناً نام احمد عبیدلی در ابوظبی در کتاب مسعودی دیده میشود که این شخص نیز از سرسپردگان انگلیسیها میباشد و موقع برکناری شیخ شخبوط از حکومت ابوظبی به وسیله انگلیسها از بحرین به ابوظبی اعزام و در حال حاضر همه کاره شیخ زاید است. شخص مذکور از اهالی کوشکنار منطقه بندر لنگه میباشد و در خوشخدمتی به انگلیسها اشتهار دارد.
نظریه رهبر عملیات: قبلاً گزارشات خبری درباره مسافرت آقای مسعودی اعلام گردیده و نظریه داده شده که آقای مسعودی با عوامل انگلیس در جزیره بحرین تماسهایی گرفته است که باعث دلتنگی ایرانیان جزیره گردید و هماکنون کتابهایش نیز به آن جزیره ارسال گردیده است.»[35]
سوءاستفاده مسعودی از روزنامهی اطلاعات
عباس مسعودی بهعنوان سناتور، از این مصونیت پارلمانی برای اعمال نفوذ و نشر مطالبی که سایرین قادر به انتشار آن نبودند، استفاده میکرد. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:
«تعدادی از مدیران جراید پس از احراز سمت نمایندگی در مجالس مقننه بعضاً مطالبی را برخلاف حقیقت راساً یا به عنوان نقل قول به شخص یا اشخاص یا مقامات رسمی تصریحاً یا تلویحاً نسبت میدهند....»[36]
مسعودی از روزنامهی اطلاعات برای تخریب یا فشار بر رقبایش استفاده میکرد و به دلیل تیراژ گستردهی این روزنامه، غالباً تأثیر موافق میل او نیز حاصل میشد. بهطور نمونه میتوان به مقالات روزنامهی اطلاعات در زمینهی سوءاستفادههای مالی «احمد نفیسی» شهردار تهران اشاره کرد. انتقادهای مسعودی در روزنامهی اطلاعات به حدی مغرضانه بود که در محافل عمومی بازتابهای منفی به دنبال داشت. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:
« میلیونها مردمی که به زندگی و اسرار گذشته عباس مسعودی آگاهی دارند به جای اینکه از دستگیری نفیسی ابراز شادمانی کنند از خود میپرسند علت این حرارتی که عباس مسعودی از خود نشان میدهد، چیست؟»[37]
مسعودی هر کسی را که با وی و خواستههایش مخالفت میکرد، در روزنامهی اطلاعات مورد هجمه قرار میداد که از جملهی این افراد میتوان به « غلامرضا نیکپی» اشاره کرد. این شخص که به گفتهی اسناد هنگام وزارتش در « وزارت آبادانی و مسکن»، داماد مسعودی به نام « بهمن میکده» را از معاونت آن وزارتخانه کنار گذاشته بود، برای مدتها مورد عداوت و دشمنی مسعودی بود و وی از هر فرصتی در روزنامهاش برای انتقاد از وی استفاده میکرد. در سندی از ساواک آمده است:
«از هنگام ترمیم کابینه و انتصاب آقای نیکپی به سمت وزیر آبادانی و مسکن سناتور مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات نسبت به ایشان روش بیمهری در پیش گرفته و خبر انتصاب و معرفی وی به حضور ملوکانه و در روزهای بعد نیز اخبار مربوط به آن وزارتخانه را دستور داده که به طور خلاصه و با حروف کوچکتر و در صفحات وسط روزنامه چاپ کنند و یا اصولاً از چاپ آنها خودداری شود. علت صدور چنین دستوری از طرف آقای مسعودی ناشی از این است که آقای مهندس بهمن میکده معاون وزارت آبادانی و مسکن که داماد سناتور مسعودی میباشد مورد توجه وزیر جدید آبادانی و مسکن نبوده و موقعیتش در خطر میباشد و به همین جهت مدیر روزنامه اطلاعات نسبت به آقای نیکپی نظر موافق ندارد...»[38]
مخالفت با نخست وزیری علی امینی
عباس مسعودی در زمان نخستوزیری علی امینی متأثر از سیاست محمدرضا برای حذف وی و گرایش انگلیسی مسعودی در مخالفت با منافع آمریکایی امینی، جبههای تشکیل داد که در آن محمدعلی و قاسم مسعودی و تعداد دیگری از شخصیتهای با نفوذ عرصهی سیاست و مطبوعات نیز حضور داشتند.[39] این افراد نهایتاً توانستند امینی را که مورد حمایت آمریکا بود، وادار به کنارگیری از نخستوزیری کنند. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:
«صدریپور مدیر مجله آسیا میگفت در این موقع که اوضاع و احوال سیاسی برعلیه دکتر امینی میباشد مخالفین او بهعنوان تاخیر در انتخابات به چند جبهه تقسیم و زیر نظر رجال سیاسی متنفذ شروع به کار کردهاند. اول مالکین و متنفذین دستگاههای دولتی که جلسات خود را روزهای دوشنبه و سهشنبه هر هفته در باغ سردار فاخر حکمت در شمیران و عباس مسعودی و گلشائیان و چند نفر دیگر تشکیل و تاکنون توانستهاند چند نفر از روزنامهنویسان و متنفذین دیگر را با وعده به صف خود ملحق نمایند... محمدعلی مسعودی که خود دارای دستهی مستقلی است زیر نظر سردار فاخر حکمت فعالیت میکند و عباس شاهنده، و مسعودی از قبیل کاظم مسعودی مدیر روزنامه آژنگ هم تحتنظر عباس مسعودی فعالیت دارند.دستهی دیگر دکتر بهزادی مدیر مجله سپید و سیاه و دوستان او اسمعیل پوروالی مدیر روزنامه بامشاد که همگی تحتنظر عباس مسعودی کار میکنند با نشر اخبار و مقالات انتقادی در روزنامههای خود علیه دولت فعالیت میکنند.»[40]
مخالفت با نیروهای مذهبی
در یکی از اسناد ساواک در مورد مسعودی آمده است: «حقهباز ـ بیحقیقت ـ هزاررنگ ـ جاسوسصفت ـ علاقهمند به افزایش ثروت ـ ظاهر مطیع ـ باطن مزور ـ غیرقابل اعتماد و ...».[41] این اظهارات صریح ساواک را میتوان به سایر جنبههای زندگی مسعودی، خصوصاً اعتقاداتش تسری داد. وی در سالهای فعالیت سیاسیاش جز در موارد معدودی که آن هم جنبهی شخصی داشت، با نیروهای مذهبی علناً مخالفت میکرد.[42] مقالات و اظهارات ضدمذهبی وی واکنشهای وسیعی در سطح جامعه به دنبال داشت. نخستین این موارد به سخنان وی در مجلس سنا به سال 1331 بازمیگردد که در آن به قاطبهی ملّت ایران توهین شده بود. پس از انتشار این اظهارات در سراسر کشور مردم علیه وی جبههگیری کرده و بیانیههای فراوانی در محکومیتش صادر کردند. در یکی از این اعلامیهها که عنوان «قیام افکار عمومی علیه مدیر روزنامهی اطلاعات» را دارد، از مردم ایران خواسته شده است تا «در این موقع خطیر از خریدن و خواندن روزنامهای که به قلم خائنانهی «لرد سالیسبوری ایران» نوشته میشود، اجتناب کنند.»[43] در این اعلامیه عباس مسعودی به عنوان «یکی از مدافعین بزرگ و شناخته شده شرکت غاصب نفت و عامل منفور مارکدار سیاست دزدان دریایی و مدیر بوقلمونصفت روزنامهی ربعقرنی اطلاعات انگلیسی چاپ تهران...»[44] معرفی شده است.
اعضای اتحادیهی مسلمین نیز پس از سخنان مسعودی در مجلس سنا از پخش روزنامهی اطلاعات جلوگیری و مردم نیز از آن حمایت کردند. در سندی در این مورد آمده است:
«اصولاً قضیه مربوط به اتحادیه مسلمین نیست، اهالی بازار و کسبه خرید روزنامه اطلاعات را [در شهر آبادان] تحریم کرده و نمیخرند و کسی مانع فروش روزنامه اطلاعات نشده است.[45] »
جدیترین حملهی روزنامهی اطلاعات و شخص عباس مسعودی به نیروهای مذهبی خصوصاً امام خمینی (ره) به حوادث پس از 15 خرداد 1342 باز میگردد. مسعودی در گزارشی با عنوان «مرتجع کیست؟!» به جای بررسی منصفانه قیام خونین پانزده خرداد به ساحت مقدس امامخمینی(ره) حمله و به دفاع از اقدامات رژیم پرداخته است.
نشریات وابسته به روزنامهی اطلاعات و داراییهای عباس مسعودی
عباس مسعودی که روزگاری بهعنوان کارگر ساده در یک چاپخانه کار میکرد و در سال 1304ه ش امتیاز روزنامهی اطلاعات را با نیرنگ از «علی سلیمی» گرفته بود، این مؤسسه را چنان گسترش داد که تعداد نشریات وابسته به آن به ده عدد میرسید. تعدادی از مجلات زیرمجموعهی مؤسسه اطلاعات عبارت بودند از:
1ـ مجلهی اطلاعات هفتگی، سال تأسیس 1320
2ـ مجلهی اطلاعات ماهانه، سال تأسیس 1330
3ـ مجلهی بانوان؛ سال تأسیس 1329
4ـ مجلهی جوانان؛ سال تأسیس 1329
5ـ اطلاعات کودکان؛ سال تأسیس 1335
6ـ اطلاعات هفتگی انگلیسی؛ سال تأسیس 1338
7ـ ژورنال دِ تهران، به زبان فرانسه، سال تأسیس 1319
8ـ تهران ژورنال، به زبان انگلیسی، سال تأسیس 1334
9ـ اطلاعات هوایی مخصوص خارج از کشور، سال تأسیس 1329
10ـ سالنامهی اطلاعات، سال تأسیس 1339
روزنامهی اطلاعات همچنین دارای تعداد زیادی مؤسسات فنی بود که مهمترین آنها عبارت بودند از: چاپخانهی اطلاعات که کاملترین دستگاه چاپ روتاتیو را داشت، دستگاههای جدید و خودکار چاپ، دستگاههای گیرندهی خبر، کتابخانه و ساختمانهایی که ارزش مادی فراوانی داشتند. عباس مسعودی به جای اینکه سرمایهی خود را در کشور صرف عمران و آبادانی کند، آن را به خارج از کشور انتقال داده و در بانکهای اروپا و آمریکا ذخیره میکرد.[46] در سندی از ساواک به واریز پول به یکی از حسابهای وی توسط آمریکاییها اشاره شده است:
«... آقای عباس مسعودی دارای حسابی در «ایونینگ تراست کمپانی» واقع در ایالت نیویورک میباشد که به علل مجهولی یک بار در حدود سال 38 مبلغ یکصد هزار دلار دفعه دیگر در سال 43 مبلغ هشتاد هزار دلار [به] وسیله (آمریکاییها به حساب وی بهعنوان وام واریز گردیده است)....»[47]
مسعودی همانگونه که گفته شد، در ماجرای بحرین تنها در یک مرحله بیش از پانزده میلیون دلار پاداش دریافت کرد. وی از هر راهی میکوشید تا علاقهی وافرش به ثروت را ارضا کند؛ امری که از دید مأمورین ساواک نیز پنهان نبود، چرا که در وصف وی آمده است: « ... ایدهای جز افزودن تیراژ روزنامه و ازدیاد ثروت ندارد». در سیستمی که فساد در تمام ارکان آن ریشه دوانده بود، مشاهدهی مطالبی مانند این دیگر چندان غریب به نظر نمیرسد:
«سناتور مسعودی مبلغ 70 میلیون ریال بابت مالیات بدهکار بوده لکن مسئولین وزارت دارایی روی موقعیت وی از دریافت آن استنکاف مینمایند» [48]
در سندی دیگر راجع به اقدامات غیرقانونی مسعودی آمده است:
« عباس مسعودی به منظور عدم پرداخت مالیات قانونی خود شخصی به نام طلائی را که از صاحبمنصبان قدیمی وزارت دارایی بوده و بازنشسته میباشد وکیل نموده و مشارالیه با تبانی مسئولین مربوط مالیه همه ساله زیان قابل توجهی به خزانه دولت از این بابت وارد میسازد. برای نمونه میتوان بیلان سال 43 دفتر کل مؤسسه اطلاعات را عنوان نموده در این بیلان چنانچه بهطور صحیح رسیدگی شود سود ویژه مؤسسه متجاوز از بیست و هفت میلیون ریال بوده درحالیکه وکیل مزبور بیلان سال فوق را با مبلغ دو میلیون ریال ضرر نشان داده که در نتیجه وزارت دارایی فقط با اخذ پانصد هزار ریال موضوع را خاتمه داده است.
به علاوه در مورد مالیات سال 44 وکیل مربوط عنوان نموده که مؤسسه مبلغ 1462000 ریال ضرر نموده درصورتی که در همان سال مبلغ 20071000 ریال سود ویژه داشته که چنانچه به دفتر کل در ناحیه 6 وزارت دارایی مراجعه و با دقت در حساب مربوط به (مدیر و خرید کاغذ) رسیدگی گردد اختلاف موجود روشن و آشکار خواهد شد.
.... تصور میرود با تلاشی که آقای طلایی در این زمینه به عمل میآورد و با نفوذی که در کارمندان اخاذ وزارت دارایی دارد در انجام این امر به سهولت توفیق حاصل کند...» [49]
نکته جالب در مورد این سند اظهارات پایانی مندرج در آن است که حاکی از ترس گویندهی خبر از اقدامات تلافیجویانهی مسعودی میباشد:
« ... چنانچه عباس مسعودی از این امر مطلع گردد بهطور مسلم علیه اینجانب اسناد جعلی تهیه و مرا تحت تعقیب قرار خواهد داد... » [50]
عباس مسعودی از بنیانگذاران «کلوپ روتاری»[51] و از اعضای برجستهی مجلس سنا، سرانجام در تیرماه سال 1353 هنگام کار در مؤسسهی اطلاعات درگذشت و فرزندش فرهاد ریاست مؤسسهی اطلاعات را برعهده گرفت.
[1] . در برخی اسناد ساواک تاریخ تولد عباس مسعودی 1274 ثبت شده است.
[2] . سند مورخه 2 / 12 / 1342 از همین مجموعه. مسعودیها هنگامی که به شهرت و ثروت رسیدند، همچنان ارتباط خود را با صنف قصابها حفظ کردند. در سندی از ساواک که به بیوگرافی عباس مسعودی اختصاص دارد آمده است: « [عباس مسعودی] عضو سازمان مخفی پلیس مختاری و به او گزارش میداده [است]. برادرش حسن مسعودی با صنف قصابها رابطه نزدیک و عباس مسعودی تا چند سال قبل رسماً از قصابها حمایت میکرد»، سند مورخه 28 / 7 / 1339 از همین مجموعه
[3] . راجع به قاسم و محمدعلی در ادامه به صورت جداگانه مدخلهایی ارائه شده است.
[4] . راجع به فرهاد مسعودی به صورت جداگانه مدخلی در همین کتاب ارائه شده است.
[5] . سند مورخه 28 / 9 / 1339، از همین مجموعه
[6] . . مسعودی در سال 1318 به همراه محمدرضاشاه پهلوی که در آن زمان ولیعهد بود به مصر سفر کرد: برای آگاهی از سفرهای رسمی وی ر.ک: به سند مورخه 28 / 9 / 1339 از همین مجموعه
[7] . همان
[8] . روزنامهی اطلاعات مورخه 25 / 6 / 1320
[9] . روزنامهی اطلاعات مورخه 29 / 9 / 1320
[10] . سیاست انگلستان در این زمان علیه رضاخان بود، درهمین چارچوب همهی عوامل این کشور از جمله علی دشتی و عباس مسعودی فعال شده و برنامههای انگلیس را اجرا میکردند. رادیو بیبیسی فارسی نیز که درهمین زمان تأسیس شده بود، برنامهای علیه رضاخان پخش میکرد. ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 112
[11] . روزنامهی اطلاعات مورخه 17 / 10 / 1320
[12] . سند مورخه 28 / 7 / 1331 (ضمیمهی بیوگرافی عباس مسعودی) از همین مجموعه
[13] . روزنامه اطلاعات مورخه 25 / 5 / 1332. همچنین ر.ک: بولتن ویژه دربارهی مندرجات روزنامهی اطلاعات در وقایع شهریور 1320 و مرداد 1333، ص 5 از همین مجموعه
[14] . روزنامهی اطلاعات مورخه 26 / 5 / 1332. همچنین ر.ک: بولتن ویژه، همان ص 6
[15] . روزنامهی اطلاعات مورخه 27 / 5 / 1332
[16] . در تعدادی از اسناد ساواک به این موضوع اشاره شده است، به طور نمونه میتوان به این اظهارنظر ساواک اشاره کرد: «....[مسعودی] نوکر و موافق مصدق بوده با حزب توده، حزب ایران و هر سیاست و دستهای نزدیک و با همه سازش داشت ...»
[17] . سند مورخه 12 / 2 / 1346 از همین مجموعه
[18] . ر.ک: به بولتن ویژه، مندرجات چند سالهی اخیر نشریات وابسته به موسسهی اطلاعات، ص 3 و 4 از همین مجموعه
[19] . سند فاقد تاریخ بوده و در صفحهی 40 همین مجموعه ارائه شده است.
[20] . سند مورخه 7 / 11 / 1336 از همین مجموعه
[21] . از جمله مقالات روزنامهی اطلاعات که در آن وضعیت کمونیست در دو کشور چین و روسیه بررسی شده است، باید به مقالهای به قلم «داریوش همایون» با عنوان «مبارزهی رهبر نهضت» اشاره کرد. برای آگاهی ازمحتوای این مقاله نگاه شود به اسناد مورخه 23 / 4 / 1342 و 5 / 8 / 1342 از همین مجموعه
[22] . سند مورخه 10 / 4 / 1352 از همین مجموعه
[23] . سند مورخه 30 / 5 / 1352 از همین مجموعه
[24] . سند مورخه 12 / 5 / 1946از همین مجموعه
[25] . سند فاقد تاریخ میباشد و در متن کتاب آمده است.
[26] . روزنامهی کیهان 26 / 7 / 1349
[27] . سند مورخه 11 / 3 / 1350 از همین مجموعه
[28] . رادیو صدای آزادی، مورخه 24 / 9 / 1350
[29] . سند مورخه 29 / 11 / 1351 از همین مجموعه
[30] . سند مورخه 28 / 6 / 1345 از همین مجموعه
[31] . سند مورخه 27 / 6 / 1345 از همین مجموعه
[32] . سند مورخه 24 / 7 / 1345 از همین مجموعه
[33] . سند مورخه 23 / 4 / 1348 از همین مجموعه
[34] . سند مورخه 31 / 6 / 1348 از همین مجموعه
[35] . سند فاقد تاریخ بوده و درصفحه ی 241 همین مجموعه آمده است.
[36] . سند مورخه 25 / 9 / 1346 از همین مجموعه
[37] . سند مورخه 16 / 10 / 1342 از همین مجموعه
[38] . سند مورخه 3 / 7 / 1347 و سند مورخه 10 / 3 / 1339 از همین مجموعه
[39] . در سندی آمده است: «به طوری که مشاهده میگردد عباس مسعودی، محمدعلی مسعودی و قاسم مسعودی با دولت دکتر امینی شروع به مخالفت نموده و قریباً تصمیم دارند آن را علنی نمایند.» سند مورخه 6 / 4 / 1340 از همین مجموعه
[40] . سند مورخهی 8 / 7 / 1340 از همین مجموعه. علی امینی در خاطراتش به مخالفتهای مسعودی اشاره کرده است. رک: خاطرات علی امینی، به کوشش یعقوب توکلی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1377، صص 121 ـ 119
[41] . سند مورخه 23 / 4 / 1331 از همین مجموعه. این القاب درحالی به مسعودی داده شده که وی نایب رئیس مجلس سنا بوده است.
[42] . از جمله این موارد میتوان به امتناع از درج مقالهی «دین و سیاست» اشاره کرد، در این مورد ر.ک: بولتن ویژه: مندرجات روزنامهی اطلاعات و کیهان، ص 3 و 4.
[43] . اعلامیهی قیام افکار عمومی علیه روزنامهی اطلاعات مندرج در همین مجموعه
[44] . همان
[45] . اسناد مورخه 23 / 4 / 1337 ، 26 / 4 / 1331 و 21 / 4 / 1341 از همین مجموعه
[46] . سند مورخه 18 / 2 / 1346 از همین مجموعه
[47] . همان
[48] . سند مورخه 8 / 5 / 1345 از همین مجموعه
[49] . سند مورخه 18 / 2 / 1346 از همین مجموعه
[50] . همان
[51] . عباس مسعودی به همراه سی نفر از همفکرانش در سال 1335 کلوپ روتاری را در تهران تأسیس کردند. ر .ک: کلوپ روتاری به روایت اسناد ساواک، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1390