تاریخ سند: 21 فروردین 1357
موضوع : درگذشت زاهدی و اشغال مدرسه فیضیه
متن سند:
به : 312
از : 21 ه شماره : 5502 /21 ه
روز 12 /1 /37 میرزا ابوالفضل زاهدی قمی که از علماء قم بود فوت کرد و
باین مناسبت حوزه علمیه و بازار و اکثر مغازه های خیابانهای اطراف قم تعطیل
شد و عده کثیری در حدود ده هزار نفر در تشییع جنازه وی شرکت کردند جنازه
را از مسجد سلماسی واقع در خیابان ارم کوچه آقازاده حرکت داده و در مسیر
خیابان ارم تا سه راه بازار و چهارراه بازار و خیابان آستانه به طرف حرم تشییع
کردند بیشتر جمعیت مشایعین بجای اینکه پشت جنازه باشند در جلو جنازه
حرکت می کردند، جمعیت وقتی جلو مسجد امام رسید عده ای که جلو جنازه
حرکت می کردند می گفتند باید فیضیه را تحویل بگیریم و ضمناً شعارهائی از
قبیل اسلام پیروز است، زنده و جاوید باد نام شهیدان ما، یزد خونین است، تبریز
خونین است، علماء زندانند، درود بر خمینی و اللّه اکبر می دادند تا رسیدند جلو
مدرسه فیضیه.
در اینجا دستها را رو به مدرسه فیضیه گرفته و فریاد می زدند
فیضیه، فیضیه.
در این وقت به طرف مدرسه هجوم کردند و درب چوبی اول را
شکستند و چند نفر از درب آهنی دومی بالا رفته و از داخل درب را باز کردند و
جمعیت در حالی که جنازه را هم همراه داشتند به داخل فیضیه رفتند وقتی به
مدرسه حمله کردند آیات ثلاثه که در تشییع شرکت داشتند ناراحت شده و به
منازل خود رفتند فقط سیدصادق
روحانی همراه جمیعت بود ولی ابتدا داخل مدرسه نشد و به صحن حرم رفت.
جمعیت می گفتند نماز میت باید داخل مدرسه خوانده شود و هر کس واسطه
می شد که جنازه را به حرم ببرند مردم قبول نمی کردند و در این وقت فرزند
زاهدی بنام حاج آقا محمود زاهدی به مدرسه آمده و برای بردن جنازه پدرش
متوسل به نیرنگ شده جمعیت را امر به سکوت کرد و بعد خطاب به جنازه پدرش
گفت «پدر جان تو در مدرسه چشم به جهان گشودی و جنازه تو هم سبب شد که
مدرسه را تحویل بگیرند صبح با آب تربت امام حسین بدنت را غسل دادیم و الآن
هم آب مدرسه فیضیه را بر بدنت می ریزیم» و مقداری آب از حوض فیضیه
برداشت و روی جنازه پدرش ریخت و خطاب به طلاب گفت آقایان پدرم چهار
سال بود که مریض و خانه نشین بود و بحرم نرفته بود وصیت کرده که جنازه او را
در حرم طواف بدهند شما اجازه بدهید پدرم را ببرم و طواف بدهم عده ای
مخالفت کردند ولی او مجدداً گفت شما همه اهل علم هستید من وصی پدرم
هستم و باید وصیت او را عمل کنم و با این نیرنگ جنازه را تحویل گرفته و به حرم
برد ولی جمعیت در مدرسه ماندند و شروع به نظافت کردند زیلوها را از انبار
بیرون آورده حجرات و صحن مدرسه را فرش کردند تا اینکه ظهر شد و
سیدصادق روحانی به مدرسه آمد و اقامه نماز جماعت کرد حدود دوهزار نفر
پشت سر روحانی نماز خواندند و پس از نماز عده ای رفتند نان و پنیر و تخم مرغ
و شیرینی خریده و بین مردم تقسیم کردند و ناهار خورده شد و آماده برای
مجلس ترحیم شدند ساعت 5 بعدازظهر مجلس فاتحه برقرار شد و از آیات فقط
نجفی مرعشی شرکت کرد و
بقیه نماینده فرستاده بودند و خود شرکت نکرده بودند در پایان مجلس محسن قرائتی کاشانی منبر رفت و
سخنرانی کرده و اعلام کرد که هیچگونه شعاری ندهند، به دیوارها چیزی ننویسند پس از سخنرانی وی
شخصی بنام شریف اظهار داشت مدرسه زیر نظر مراجع قم است و از طرف آقایان مراجع هیئت امنا تعیین
خواهد شد لحظه ای بعد فیض مشکینی پیشکار شریعتمداری آمد و اظهار داشت آقایان امشب کسی در
مدرسه نخوابد به ما خبر داده اند که امشب مدرسه را تخلیه خواهند کرد و احتمالاً خطر هست در این موقع
اعتراض شروع شد عده ای می گفتند بیرون نمی رویم ما زحمت کشیدیم تا مدرسه را تحویل گرفتیم ولی
مشکینی گفت ما مشغول اقداماتی هستیم و تا فردا مدرسه را تحویل می گیریم و با ملایمت بالاخره مردم را
بیرون کرد و درب مدرسه بسته شد.
نظریه شنبه : حاج میرزا ابوالفضل زاهدی با اینکه یکی از مدرسین مسن و سابقه دار حوزه علمیه بود و از
نظر علمی هم مقام بالائی داشت ولی به علت اینکه در چند سال قبل بالای منبر در مسجد امام بلیط اعانه
ملی را حلال کرده بود مورد اعتراض حوزه قرار گرفت و محبوبیت خود را از دست داد و اینکه این جمعیت
در تشییع جنازه وی شرکت کردند به خاطر این بود که از تشییع جنازه وی سوءاستفاده کنند و از طرفی
بازاریها و کسبه هم می گفتند ما تصمیم داشتیم برای کشتار یزد بازار را تعطیل کنیم ولی مصادف با فوت
زاهدی شد و تعطیل بازار به حساب مردن زاهدی تمام شد.
نظریه یکشنبه : مفاد گزارش صحیح و نظریه شنبه مورد تأئید است و در ماجرای تشییع جنازه زاهدی
سیدصادق روحانی با اقداماتی که انجام داد که طی تلفنگرام قبلی به عرض رسیده کمال استفاده را به نفع
خودش از جهت تبلیغاتی کرد ولی همانطور که بارها به عرض رسیده هم حوزه علمیه و هم اجتماع قم
هنوز سید صادق را به عنوان آیت الله قبول ندارند و باین زودی هم آیت الله نخواهد شد ولی عده ای از
طرفداران خمینی برای پیشبرد مقاصدشان از وجود وی خوب استفاده می کنند و از طرفی اخیراً مشاهده
شده که مورد توجه جبهه به اصطلاح ملی سابق هم قرار گرفته و آنها هم از وجود وی می خواهند استفاده
کنند.
شراره
منبع:
کتاب
نوزده دی به روایت اسناد ساواک صفحه 504