تاریخ سند: 20 دی 1314
موکب اعلیحضرت همایون شاهنشاهی و موکب علیاحضرت ملکه پهلوی
متن سند:
13141020
وزارت امور خارجه
اداره اطلاعات و مطبوعات
مورخه :20 /10 /14
متحدالمال (۴۲)
نمره: ۴۴۳۷۹
١- سه ساعت بعد از ظهر روز ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ موکب اعلیحضرت همایون شاهنشاهی و موکب علیاحضرت ملکه پهلوی1 و والاحضرتین شاهدخت برای افتتاح دانشسرای مقدماتی و اعطای دانشنامههای محصلات طب و قابلگی به عمارت جدید دانشسرای مقدماتی2 نزول اجلال فرمودند. حضور علیاحضرت ملکه پهلوی و والاحضرتین شاهدخت در مراسم افتتاح، فصل تازهای در تاریخ جدید ایران و مرحله نوینی در دوره حیات اجتماعی کشور ما میباشد و این اقدام شاهانه نمونه بینی است از نیت بلند و علو قدر اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در ایجاد تساوی مقام زن و مرد و رفع حجاب و نشر علم و معرفت و سرمشق عملی است برای کسانی که سالیان دراز آرزومند چنین روز فرخنده[ای] بودهاند و اینک آرزوی خود را با این اقدام شاهانه برآورده میبینند.
پس از آنکه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی و علیاحضرت ملکه و والاحضرتین شاهدخت در سالن پذیرائی دانشسرای مقدماتی قرار گرفتند جناب آقای سمیعی3 رئیس تشریفات سلطنتی خانمهای وزرا را حضور اعلیحضرت همایون شاهنشاهی و علیاحضرت ملکه و والاحضرتین شاهدخت معرفی نمودند و در این سالن دفتر یادگار این روز تاریخی به امضا ملوکانه و علیاحضرت ملکه و والاحضرتین موشح گردید.
اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در تالار محصلین خطاب به فارغ التحصیلهای دانشکدهها و دبیرستانها و دانشسراها بیانات شاهانه ذیل را فرمودند:
«دو مطلب را میخواهم به فرزندان خود گوشزد نمایم، اولا باید دانش آموزها همیشه در صدد ترقی و تعالی خود باشند و این امر برای آنها طبیعی است و پیشرفت و ترقی آنان، ترقی و تعالی کشور خواهد بود. زیرا سعادت افراد است که سعادت جامعه را فراهم میکند. میخواهم خاطرنشان کنم که خودتان را دوست داشته باشید و مقصود از دوست داشتن خود این نیست که استفاده شخصی را منظور نظر قرار دهید بلکه مقصود این است که به خودتان احترام بگذارید عزت نفس و مناعت طبع داشته باشید، خود را پست و حقیر نشمارید و فکر کنید که همیشه شما بزرگ بوده و خودتان بزرگ هستید و میتوانید واجد عظمت باشید.
مطلب دوم که به مراتب از موضوع اول مهمتر است و فعلا فرصت بیان دلایل اهمیت آن نیست این است که سعادت میهن و کشور باید نصب العین شما باشد علاقه و دلبستگی فوق العاده به کشور خود داشته باشید. علاقه و دلبستگی شما نباید از لحاظ مال و منال و ترقی باشد که در کشور خود دارید زیرا ما فوق تمام این مسایل، شرافتی وجود دارد که برای شخص از علاقه به وطن حاصل میشود، کسی که به کشور دلبستگی ندارد در هر جا و هر نقطه که باشد بیگانه است. قدر و منزلتی ندارد و همواره حتی نزد نفس خود هم خوار و بیمقدار است. به شما فرزندان خود میگویم که علاقه به مملکت را باید بواسطه سعی و عملی که به آزادی و استقلال کشور اعمال میکنید نشان دهید و مخصوصا توجه داشته باشید که شرافت و افتخار شما بسته به آزادی و استقلال کشور شماست. نسبت به میهن خود صمیمی باشید و عواطف صمیمت شما نسبت به میهن خودتان باید مافوق تمام عواطف و احساسات باشد و از سرچشمه همین عواطف است که آزادی و استقلال کشور همواره در نظر شما بزرگ و بزرگتر مجسم خواهد بود. بالاخره در راه سعادت خود که سعادت و ترقی کشور و میهن شماست کار کنید و در سعی و مجاهدت سرآمد همه باشید.»
و نیز اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در تالار دوشیزگان و خانمهای آموزگار بیانات ذیل را فرمودند:
بی نهایت مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا شده و پی به حقوق و مزایای خود بردهاند. زنهای این کشور بواسطۀ خارج بودن از اجتماع نمیتوانستند استعداد و لیاقت ذاتی خود را بروز دهند بلکه باید بگویم که نمیتوانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بالاخره خدمات و فداکاری خود را آن طور که شایسته است انجام دهند و حالا میروند علاوه بر امتیاز برجسته مادری که دارا میباشند از مزایای دیگر اجتماع هم بهرهمند گردند. ما نباید از نظر دور بداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمیآمد یعنی نصف قوای عامله مملکت بیکار بود. هیچ وقت احصائیه از زنها برداشته نمیشد مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزء جمعیت ایران بشمار نمیآمدند خیلی جای تأسف است که فقط یک مورد ممکن بود احصائیه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق در مضیقه افتاد و در آن موقع سرشماری میکردند و میخواستند تأمین آذوقه نمایند. من میل به تظاهر ندارم و نمیخواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمیخواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم ولی شما خانمها! باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایی که دارید برای ترقی کشور استفاده نمایید، من معتقدم که برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم قلب کار کنیم همین طور باید در راه معارف کار کرد. گر چه معارف در نتیجه کوشش عمال دولت پیشرفت دارد ولی هیچ نباید غفلت نمایند که مملکت محتاج به فعالیت و کار است و باید روز به روز بیشتر و بهتر برای سعادت و نیک بختی مردم قدم برداشته شود.
شما خواهران و دختران من حالا که وارد اجتماع شدهاید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذاردهاید بدانید وظیفه شماست که باید در راه وطن خود کار کنید. سعادت آتیه در دست شماست، شما تربیت کننده نسل آتیه خواهید بود و شما هستید که میتوانید آموزگاران خوبی باشید و افراد خوبی از زیر دست شما بیرون بیایند. انتظار من از شما خانمهای دانشمند در این موقع که میروید به حقوق و مزایای خود آگاه شوید و خدمت خود را به کشور انجام دهید این است که در زندگی قانع باشید و کار نمایید، به اقتصاد و صرفه جویی در زندگانی عادت نمایید از تجمل اسراف بپرهیزید.4»
در این چند روزه برای پیروی از سرمشق اعلیحضرت همایون شاهنشاهی و اطاعت از منویات شاهانه که برای ترقی و سعادت کشور از قدمهای مهم و اساسی میباشد. مهمانیهای متعدد داده میشود که خانمها نیز در آن شرکت مینمایند و بدین ترتیب باید روز ۱۷ دی ماه را تاریخ اصلاح اجتماعی زنان ایران دانست5.
توضیحات سند:
١- تاج الملوک فرزند تیمور خان میرپنج دومین همسر رضا خان بود. که پس از درگذشت همسر اولش اختیار کرد تیمور خان پدر تاج الملوک فرمانده فوج قزاقی بود که رضاخان از آن برخاسته بود و از مهاجرین آذربایجان شوروی بودند که به ایران آمده بودند. و در آن زمان برای رضاخان افتخاری بود که با دختر یک میرپنج ازدواج کرده است. وی در سال ۱۲۹۴ ش با تاج الملوک ازدواج کرد و از او دارای چهار فرزند شد: شمس، محمدرضا و اشرف که دو قلو بودند و علیرضا. تاج الملوک روز ششم اردیبهشت سال ۱۲۸۷ ش به دنیا آمده است و دارای سه خواهر و یک برادر بود. رضا خان از ابتدای ازدواج با تاج الملوک با او اختلاف داشت لذا روابط خوبی با او نداشت و این روابط بعد از اینکه وی در سال ۱۳۰۱ ش دختری از خاندان قاجار بنام ملکه توران را به زنی گرفت، تیرهتر و سردتر شد. ولی با توجه به اینکه تاج الملوک ولیعهد آینده ایران (محمدرضا) را بدنیا آورده بود رضا خان سعی میکرد به او احترام بگذارد. وی زنی بداخلاق، تندخو، هوسباز، بیحیا و فاسد بود. بعد از اینکه رضا شاه در تبعید مرد، هنوز کفن او خشک نشده بود که تاج الملوک در تهران غلامحسین صاحب دیوان را به عنوان معشوقه خود برگزید و چهار سال بعد از آن با یکدیگر ازدواج کردند. صاحب دیوان در واقع هم سن و سال پسر تاج الملوک و عضو یکی از شاخههای خانواده قوام الملک شیرازی بود که مهمترین و بانفوذترین خانوادهها در استان فارس به شمار میآمد. اما ملکه مادر به غلامحسین خان اکتفا نکرد و بعدها چندین همسر رسمی و غیر رسمی انتخاب کرد که آخرین آن در سن ۸۰- ۸۵سالگی رحیم على خرم، یک کارگر آسفالت کار بود. رحیم على خرم یک روستایی بیسواد با هیکلی درشت بود. بعد از انتخاب توسط ملکه ۸۵ ساله شاه به عنوان معشوقه رسمی از کارگری و عملگی ساده یک شبه به مقاطعه کاری ترقی کرد که تأسیسات پارک خرم [پارک ارم فعلی در بزرگراه تهران – کرج] و کاباره جزیره جزء املاک او بود که پس از انقلاب اسلامی ایران اموال او مصادره و بواسطه جنایتهایی که در پارک خرم مرتکب شده بود (تجاوز و قتل زنان و دختران، که در یک مورد مردی را که به دفاع از ناموس خود پرداخته بود در قفس یک شیر درنده انداخت) اعدام شد. حمیدرضا پهلوی [فرزند رضا خان از زن چهارمش بنام عصمت الملوک] پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اظهار میداشت که «تاج الملوک بسیار آلوده به به فساد اخلاقی بود و حتی در زمان حیات رضا شاه نیز دارای معشوقه بود. یک بار که رضاشاه نسبت به ارتباط خادم منزل خود [سلیمان بهبودی] با همسرش مشکوک شده بود آن قدر او را کتک زد که در معرض مرگ واقع شد. او مدتی با تهدید و ارعاب با دامادش[ شوهر شمس، مهرداد پهلبد] ارتباط نامشروع برقرار ساخته بود.»... به گفته یکی از رهبران سلطنت طلب «ملکه مادر که نزدیک به نود سال دارد و به سختی حرکت میکند بدون ملاحظه سن و سال خود و لطمهای که از این رهگذر به مبارزات گروههای سلطنت طلب [!] و پرستیژ آنها وارد میآید!! در آپارتمانهایشان در نیویورک.... و این موضوع باعث بیآبرویی نهضت[!] شده است. ثریا اسفندیاری زن دوم محمدرضا پهلوی درباره او میگوید: «وی [تاج الملوک] به عنوان مادر نخستین و بزرگترین پسر بعد از مرگ رضا خان همچنان در رأس میماند و طبیعتا در تصمیم گیریها و بعضی از مسایل داخلی اثر میگذارد. من به این نتیجه رسیده بودم که دربار ایران اساسا دربار زنان است. گر چه از نظر قانونی هیچ نوع حقی نداشتند. لکن در عمل با به کار بردن هزاران نیزنگ و فریب و دودوزه بازیها به هدف و مقصد خود میرسیدند. احساس میکردم، من تحت سلطه دربار زندگی میکنم که ملکه مادر یا رئیسه خاندان در رأس آن قرار دارد. این اشتباه خواهد بود اگر تصور کنیم که زنان آن چنانی از سیاست سر در میآوردند، افق دیدشان بسیار کوتاه و محدود بود. مهمترین مسئله مورد نظر و توجه آنها انواع دسیسهها و پشت هماندازهای زیبنده دربار بود...» (ر.ک : بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، محمود طلوعی، صفحات ۶۴۷ و ۶۴۸ و زندگی پرماجرای رضاشاه، اسکندر دلدم، جلد اول، صفحات ۱۹ تا ۲۳ و خاطرات ملکه ثریا، ثریا اسفندیاری، ترجمه موسی مجیدی، صفحات ۶۶ و ۶۷).
۲- برای تصویر موقعیت و وضعیت دانشسرای مقدماتی شرحی را که روزنامه اطلاعات - یک روز پس از رسمیت کشف حجاب آورده است به صورت اختصار در زیر میآوریم:
«بیرون دروازه دولت در زمینی که تا یک سال پیش مخصوص فوتبال بود عمارت مفصل و باشکوهی که گراور آن را در همین شماره ملاحظه میفرمایید [عکس دانشسرا در گوشه صفحه اول چاپ شده است] برای دانشسرای مقدماتی ساخته شده است. دیروز جشن افتتاح بنا و جشن اعطای دیپلم به محصلات و محصلین قسمتهای متوسطه و عالی در همین عمارت معمول گردید. منظره خارجی عمارت خیلی ساده بود برای اینکه هیچ گونه تزیینی در آن به کار نرفته بود ولی در عین حال که لباسهای یکنواخت و زیبای پیشاهنگی در برداشتند احاطه کرده بودند.... در یک تالار خانمهای فارغ التحصیل از دانشکده قابلگی، دانشسرا، دبیرستانها، آموزگاران، دبستانها و دبیرستانهای دوشیزگان به ترتیب جالب توجهی قرار گرفته بودند... [بیرون از عمارت] عده زیادی از دوشیزگان مدارس نیز در طرفین خیابان جلو جمعیت زنها قرار گرفته و یک فوج گارد احترام نیز مقابل درب ورودی کنار خیابان صف بسته بودند... از دو ساعت بعد از ظهر آقای رئیس الوزرا [محمود جم] و آقایان وزرا هر کدام با خانمهای خود و با لباسهای رسمی (ژاکت و کلاه بلند) متدرجا در عمارت دانشسرا حضور یافتند و پس از معرفی خانمها، آقایان وزرا در جلوی عمارت و خانمها نیز در جلوی عمارت در ایران قرار گرفتند. علاوه بر هیئت دولت آقای رئیس مجلس شورای ملی [حسن اسفندیاری] و چند نفر از صاحب منصبان ارشد ارتش نیز در این جشن شرکت داشتند... شاگردان دانشسرا به ریاست آقای صحیحی (رئیس دانشسرا) صف بسته بودند... (روزنامه اطلاعات، شماره ۲۶۸۲ - ۱۳۱۴/۱۰/۱۸، صفحه اول)
عکس دانشسرای مذکور در عکسهای پیوست درج گردیده است.
٣- حسین سمیعی (ادیب السلطنه) فرزند میرزا حسن خان ادیب السلطنه در سال ۱۲۵۳ ش در رشت متولد شد. در کرمانشاه نزد ابوالفقراء اصفهانی و میرزا سالک و در تهران در مدرسه دارالفنون تحصیلات خود را گذراند. مشاغل دولتی را از وزارت خارجه آغاز کرد و در سال ۱۳۱۴ قمری [۱۲۷۵ شمسی] معاون دوم اداره عثمانی و در محرم ۱۳۲۶ قمری [۱۲۸۷ شمسی] مدیر اداره تحریرات دول غیر همجوار بود و در سال ۱۳۲۹ قمری [۱۲۹۰ شمسی] مدیریت کل وزارت داخله را بر عهده داشت. ادیب السلطنه سمیعی در سال ۱۲۹۳ ش به مجلس شواری ملی راه یافت. در دوره سوم نماینده مردم رشت بود. هنگام ورود قوای متجاوز روسیه به ایران در محرم ۱۳۳۴ قمری [۱۲۹۴ شمسی] و خروج آزادیخواهان و دموکراتها از تهران او نیز که از سران حزب دموکرات رشت بود، به همراه مهاجرین تهران را ترک گفت. هنگامی که مهاجرین در کرمانشاه حکومت مستقل موقتی خود را بریاست نظام السلطنه مافی تشکیل دادند وزیر داخل این حکومت در تبعید بود. پس از تصرف غرب کشور توسط ارتش روسیه به استانبول و حلب رفت و تا سال ۱۳۳۸ قمری [۱۲۹۸ ] شمسی به کشور بازنگشت. سمیعی در کابینه فتح الله اکبر سپهدار رشتی که در پنجم آبان ماه ۱۲۹۹ ش تشکیل شد معاون رئیسالوزراء بود و در همین سمت بود که از طرف دولت و دربار مأمور شد تا جلوی حرکت کودتاچیان سوم اسفند ۱۲۹۹ ش را بگیرد ولی موفق نشد و توسط کودتاچیان مدتی بازداشت شد. پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ ش ادیب السلطنه سمیعی به مناصب بالاتر ترقی کرد در کابینه اول قوام السلطنه که در ۱۴ خرداد ۱۳۰۰ ش تشکیل شد وزیر فوائد عامه و تجارت شد و همین سمت را در کابینه مشیرالدوله که در سوم بهمن ماه ۱۳۰۰ ش تشکیل شد حفظ کرد. در اسفند ماه ۱۳۰۱ ش در کابینه مستوفی الممالک به کفالت وزارت داخله منصوب شد که در اثر فشار مخالفین دولت در مجلس و کشور که بیارتباط با تحریکات سردار سپه نبود در اردیبهشت ماه ۱۳۰۲ ش مجبور به استعفا شد. در سال ۱۳۰۴ ش هنگامی که مجلس مؤسسان به منظور تفویض سلطنت به خاندان پهلوی و تغییر پارهای از مواد قانون اساسی تشکیل شد او نیز به نمایندگی این مجلس برگزیده شد و به سلطنت پهلوی رای داد. در هفتم شهریور ماه ۱۳۰۳ ش به عنوان وزیر عدلیه وارد کابینه سردار سپه شد و پس از آن به جای عبدالحسین تیمورتاش رئیس تشریفات دربار شد و در حقیقت وظایف وزیر دربار را انجام میداد. سمیعی از سال ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۱ ش سفیر ایران در افغانستان بود و سپس در کابینه على سهیلی که در ۲۸ بهمن ۱۳۲۱ تشکیل شد وزیر مشاور و از ۱۹ تیر ۱۳۲۲ وزیر کشور شد و تا۱۳۲۲/۶/۹در این سمت بود. ادیب السلطنه همان طور که مورد اعتماد رضاشاه بود مورد اعتماد محمدرضا پهلوی نیز بود و از سال ۱۳۲۵ ش در سمت ریاست دربار پهلوی دوم به خدمت پرداخت. ادیب السلطنه از فراماسونرهای قدیمی و عضو لژهای بیداری ایران و انجمن اخوت بود. هنگامی که شاه مخلوع محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۷ ش به اروپا رفت ادیب السلطنه یکی از اعضای شورای سلطنتی بود. مدتی انجمن ادبی تهران، تحت ریاست او اداره میشد و مدتی هم رئیس فرهنگستان و رئیس انجمن تربیت بدنی و پیشاهنگی بود. مدتی هم حکومت آذربایجان را بر عهده داشت او مردی سخنور و اهل شعر و ادب بود... و دارای کتبی نیز در این زمینه است... ادیب السلطنه در ۱۵ بهمن ۱۳۳۲ درگذشت. (زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، جلد چهارم صفحات ۶۵ تا ۶۸).
۴- کشف حجاب در ایران از دیدگاههای مختلفی قابل بررسی است ولی ما در این پاورقی فقط به چند مورد آن اشاره میکنیم و قضاوت آن را بر عهده خواننده محترم میگذاریم:
بعد از مشروطیت هر کسی که بر مسند سلطنت جلوس میکرد ملزم بود که به قانون اساسی پای بند باشد و برای حفظ و حراست آن نهایت سعی و کوشش خود را بنماید. برای فهم این موضوع که واقعه کشف حجاب در تناقض با قانون اساسی مشروطه است. فقط به اصل اول و دوم آن اشاره کرده، خود را فارغ از توضیح اضافه و تحلیل و تفسیر آن میدانیم :
«اصل اول قانون اساسی شاهنشاهی: مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه است. باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد.
اصل دوم: مجلس مقدس شواری ملی که به توجه و تأیید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله ملکه و سلطانه و مراقبت حجج اسلام کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده است، باید در هیچ عصری از اعصار، مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلوات الله وسلامه علیه نداشته باشد و معین است تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلام بر عهده علمای اعلام ادام الله برکات وجودهم بوده و هست، لهذا رسما مقرر است در هر عصری از اعصار هیئتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقها و متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به این طریق که... تا موادی که در مجلسین عنوان میشود به دقت مذاکره و غوررسی نموده هر یک آن مواد که مخالفت با قواعد مقدسه اسلامیه داشته باشد طرح و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هشت نفر علما در این باب مطاع و متبع خواهد بود. و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجت عصر عجل الله فرجه تغییرپذیر نخواهد بود.» (حجاب، بدون نام نویسنده، ثبت در کتابخانه ملی، صفحه ۹).
۵- «۱۷ دی روز ورود به صحنه تمدن است عرصه مملکت را آوازه تمدن و ترقی فرا گرفته است. «مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه معرفت بوضعیت خود آشنایی یافتهاند، نصف قوای مملکت بیکار بود و به حساب نمیآمد اینک داخل جماعت شده است» با آنکه مشغول خانه داری بودند به عرصه ولنگاری قدم نهادند. در هیچ جای دنیا زن به قدر ایران کار نمیکرد و نمیکند: در شهرها و قراء زن علاوه بر کارخانه داری بزرگترین کمک را به اقتصاد مملکت میکند. قالی،گلیم، جاجیم غالب از زیر دست زن بیرون میآید یا دخترها. همه حرف در تهران است. در تهران هم زنهای خانه دار و کدبانو در فرصت، خیاطی، گلدوزی، و بافندگی میکنند، سوای شوهرداری و تربیت اطفال. اگر تمدن امروز صحنه سینما، تآتر، قهودخانه، گردش لاله زار و اسلامبول فرصت بدهد. خانه داری در جماعت اهم کارهاست، از معدودی هرزه گرد و لاابالی که بگذریم، زنده بودیم، دیدیم معرفت خانمها به وضعیت خودشان چه ثمر بخشید. اوضاع را بعضی نویسندگان عفیف نوشتهاند... قبیحترین زندگی پاریس (مرکز فواحش) امروز مصدر زندگی تهران شده است. البته به شهرهای دیگر به نسبت اسباب بیسرایت نمانده، هجوم مردم ولایات به تهران و تنگ شدن عرصه بر اهالی روی همین ولنگاریها است... آنچه در تعدیل صادر و وارد [صادرات و واردات] رشته بودیم به حمله کفش و کلاه چله شد. پولمان را میخواستیم طلا کنیم هبا شد. بالجمله نطقها کردند و قصاید سرودند و ریشه عصمت و عفت را درویدند... برای اینکه مجبور نشوم خلاف وجدان تصدیقی بکنم من به آن مجلس دانش سرای مقدماتی نرفتم میدانستم لجام که برداشته شد، سرانجام چه خواهد بودن. در فضایل تمدن بولواری مرا قصیدهای است چند بیت یاد میشود:
و مردم عفت شعار در سنواتی هزار کرده بدند استوار عفت پیر و جوان
از همه علم و هنر تحفه ما رقص شد رقص و شراب و قمار هست کنون رایگان
مدرسهای کان فزود مدرسه رقص بود و مشغل خانگی شرب و قمار کلان
گر چه تجدد بود اینکه بدیدیم ما من زتجدد بری باشم و لعنت بر آن
..بالجمله امر صادر شد که از اول فروردین ۱۳1۴ مردها کلاه فرنگی (لگنی) بر سر بگذارند و زنها چادر را ترک کنند. اجنبی ملیت را از بین برد و برداشتن چادر عفت را... پلیس دستور یافت روسری را از سر زنها بکشد، روسریها پاره شد و اگر ارزش داشت تصاحب، مدتی زد و خورد بین پلیس و زنها دوام داشت. بسیار زنها را شنیدم که از خانه بیرون نیامدند... بواسطه رفع حجاب. در حقیقت حجب و قبول رسوم ناباب و تقلید هرزه گردان پاریس، تکلف در لباس به جایی کشیده که عایدات مشروع و حلال، هشتاد در صد وفا به ایفای مد نمیکند. لباس صبح، لباس ظهر، لباس عصر، لباس شب، کفش و جوراب و کلاه هم رنگ دامن... سابق وسمه میکشیدند، سرانگشتان را حنا میبستند، چون پولی به خارج نمیرفت وحشیگری بود. حال که مبلغی گزاف به بهای ماتیک میرود نشانه تمدن و ترقی است... (خاطرات و خطرات، مهدیقلی هدایت مخبرالسلطنه)، صفحات ۴۰۵ تا ۴۰۸ و ۴۹۲ و ۴۹۳ شما این سخنان را از زبان و قلم یک فرد مذهبی، متدین و ضد رژیم پهلوی نشنیده و نمیخوانید این سخنان هدایت است همان نخست وزیر حکومت رضاخان که کارنامه سراسر ننگ او در پاورقی سند شماره ۴ گذشت، کسی که علاوه بر فراماسونر بودن، مبارزه با هویت اسلامی و ملی ایران در زمان صدارت او شروع شد و تمام قضایای تغییر لباس و کلاه و آماده سازیهای بیحجابی زنان در حکومت او انجام شد. وقتی چنین کسی، چنین بگوید، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
و چقدر ناآگاهی و سادگی میخواهد که کسی فکر کند این کاری بوده که خود رضاخان به آن عقیده مند بوده و مسئله توطئهای در میان نبوده که مثلا یک کشور استعماری یا استعمار جهانی چنین نقشههایی را به دست نشانده خود دیکته کرده باشد و آنها که این امور را به کشورهای قدرتمند و سیاستمدار نسبت میدهند و توهم توطئه» را کردهاند!!.. همفری جاسوس و سازنده عبدالوهاب و کیش خود ساخته وهابیت، در مورد نقشههای استعمار و وزارت مستعمرات انگلیس مطالب مفصلی دارد که ما قسمتی از آن را که در ارتباط با موضوع ماست ذیلا میآوریم تا معلوم شود که «توهم توطئه» توطئهای بیش نیست، برای غسل تعمید دادن اربابان استعمارگر... برای کوبیدن و محو اسلام در یک قرن... «... ۱۲ - باید در مورد تحقیر زن در اجتماعات اسلامی کوشش کرد و حق و حقوق او را وارونه جلوه داد.... ۱۴ – به هر وسیلهای شده باید زن مسلمان را از حجاب اسلامی خارج کرد و بیحجابی را در بین زنان مسلمان رایج نمود و ابتدا برای گول زدن آنها که حجاب را کنار بگذارند باید به آنها تفهیم کرد که حجاب به صورت چادر و یا عبا مربوط به اسلام نیست. چادر لباس قدیمی ایرانیان قبل از اسلام بوده و عبا لباسی است که خلفا عباسی برای زنان مسلمان رسم کردهاند و این یک لباس اسلامی نیست، و چه خوب مطبوعات و سخنرانان عین همین مطلب را به شنوندگان خود بارها و بارها در ایران و سایر کشورهای اسلامی القا کردهاند مردم صدر اسلام زنان پیغمبر را میدیدند که در همه شئون و مشاغل مردان مداخله میکردند (سیاست تحریف تاریخ و حقایق) خواه ناخواه وقتی زنها از حجاب خارج شوند مردها و جوانان فریفته میشوند و در نتیجه فساد در کانون خانوادهها رخنه میکند. برای اجرا باید اول سعی کرد زنان غیر مسلمان در کشورهای اسلامی را از حجاب خارج کرد تا زنان مسلمان نیز پیروی آنان کنند...» (وهابیت ایده استعمار، خاطرات همفری، ترجمه علم الهدی، صفحات ۶۰ تا ۸۳)
منبع:
کتاب
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 132