تاریخ سند: 20 مهر 1357
مکالمات سوژه از ساعت 1345 پنجشنبه 20/7/57 تا ساعت 1200 جمعه 21/7/57
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 1345 پنجشنبه 20 /7 /57 تا ساعت 1200 جمعه 21 /7 /57
شخصی به نام [ماشاءالله] امینی تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: توی این اداره ما، این دکترها و کارمندان راجع به خواستههای خودشان صحبت میکردند، که اعتصاب کنند و من دیدم با این حساب و با این همه کشتاری که شده، همهاش برای دین اسلام بوده است، همه ادارات که اعتصاب میکنند دم از کمی حقوق و دستمزد میزنند و این نقشه دولت است که به همه بگوید که تمام این سر و صداها و خونریزیها از دستمزد کم بوده است و خلاصه برای شکم بوده است. شما بالای منبر یک گوشزدی بفرمایید. 20 /7 /57
صدوقی: چشم، ولی این را بدانید کسی که باید بفهمد موضوع چی است، میفهمد و با این کارهاشون لطمهای نمیتوانند بزنند. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی از قم تماس گرفت و پرسید: اعلامیه آقا برای روز دوشنبه صادر شده است؟1
مخاطب: زیر چاپ است.
ناشناس: قدری زودتر که ما بتوانیم به همه جا برسانیم.
*****
شخصی به نام حسینی از مدرسه تعلیمات اسلامی تماس گرفت و گفت: همهاش ما مطیع شما هستیم. تنها مدرسهای2 که در روز یکشنبه گذشته تعطیلی شما اعلام فرموده بودید، ما تعطیل کردیم و حتی چند تا از سازمان امنیتیها آمدند و بچههاشون را از اینجا بردند؛ اما در مورد این تعطیلی امروز مدارس، که یک هفتهای بوده است، ما به خاطر اینکه دستور روحانیت نبوده است، تعطیل نکرده بودیم؛ ولی امروز شخصی تلفن زده است که حاجی آقا صدوقی دستور داده است که مدرسه، تمام ساختمان و ماشینها را آتش میزنیم.
صدوقی: به من چه مربوط است؟ من کجا این حرفها را میزنم؟ اصلاً به من ارتباط ندارد.
حسینی: میدانم شما نگفتهاید، ولی شما را خواستم در جریان بگذارم.
صدوقی: بمیرم بهتر است، چون شما به من با این حرفتان به من ضربه میزنید. در ضمن پشت تلفن این حرفها را میزنید که همه جا ثبت شود و همه شهر بفهمد. خدا مرا مرگ بدهد خیلی بهتر است، نمیدانم چی کار کنم و شما باور میکنید که من این حرف را زده باشم.
حسینی: نخیر، من که باور نکردهام.
صدوقی: اگر باور نکرده بودید، پس چرا این تلفن زدید. سپس مکالمه را قطع کرد.
*****
محمدعلی صدوقی از طبس مراجعت نموده است.
*****
شخصی که میگفت دانشجوی ساختمان در اصفهان است، تماس گرفت و گفت: 2 موضوع است که میخواستم خدمتتان برسانم، یکی اینکه در تهران مخصوصاً کتابهای کمونیست دارد به شدت بین دانشجویان پخش میشود و عدهای اسلام و کمونیست را دارند اشتباه میگیرند و حتی این کتابها را هم مجانی در اختیار همه دارند میگذارند، ممکن است به زودی در یزد هم بین همه منتشر و پخش شود؛ خواستم جنابعالی در روی منبر تذکر دهید و جوانها را روشن نمایید که اسلام و کمونیست اصلاً ربطی به یکدیگر ندارد3. ضمناً در تهران در مدرسه کارون خیابان بابائیان، یک خانم معلمی است که بینهایت مذهبی است و تعصب زیادی هم دارد. من یک روزی با او صحبت میکردم و بحث میکردیم، ایشان میگفت که ما عدهای هستیم که آقای شریعتمداری را قبول نداریم و حتی تهمتهایی هم به آقای شریعتمداری میزدند و حتی گفت عدهای هستیم که درصدد قتل آقای شریعتمداری هستیم و عدهای هم برای این کار به قم هم رفتهاند. خواستم جنابعالی در جریان باشید، اگر ممکن است به آقای شریعتمداری هم اطلاع بدهید.
صدوقی: بسیار خوب، چشم.
ناشناس: ما اعتصاب بکنیم یا نه؟
صدوقی: اعتصاب که تمام شد.
ناشناس: اعتصاب دانشجویان را میگویم؟
صدوقی: والله اعتصاب دانشگاه و محصلین چون ریشهاش معلوم نیست و هدف آن هم مشخص نیست، من نظری ندارم.
*****
شخصی به نام سیفی تماس گرفت و پرسید: اعلامیه جنابعالی هنوز به قم نرسیده است؟
صدوقی: فرستادهام، میرسد.
*****
[عباس واعظ] طبسی از مشهد تماس گرفت و بعد از احوالپرسی با محمدعلی صدوقی، گفت: آقایان قم در مورد تعطیلی دوشنبه اعلامیهای دادهاند، برای روز دوشنبه شما مجلسی هم دارید؟
محمدعلی: بله، مجلس هم داریم.
سپس طبسی با خود سوژه صحبت نمود و گفت: امروز قبل از ظهر اعلامیه آقایان ثلاث قم برای روز دوشنبه صادر شده است، ولی گویا ذکری از پسر آقای خمینی در اعلامیه نشده است و این خیلی باعث کم لطفی شده است.
صدوقی: بله، من از آقای بهشتی شنیدهام و گویا آقای قمی هم هنوز اعلامیهای ندادهاند و گفتهاند من اگر اعلامیه بدهم، ذکر مینمایم که در خانه باشند مردم و بیرون نیایند.
طبسی: حالا گویا قرار شده که آقای قمی اعلامیهای بدهند و ذکری هم در این مورد نکنند. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام [سیدجلیل] محامدی تماس گرفت و گفت: من برای روز دوشنبه ساعت شش بعد از ظهر خواستم روضهای بگذارم و از آقایان مناقب و رضوی و پسر آقای خرمشاهی و آسید هدایت و آقای شرفی4 را دعوت کردهام، اشکالی ندارد.
صدوقی: نه، بسیار خوب است.
*****
شخصی به نام [عباس] متین از بندرعباس تماس گرفت و پرسید: از آقا خبری ندارید؟
صدوقی: چرا، دیشب ساعت 1 بعد از نصف شب با ما تماس گرفتند و یک اعلامیهای مفصل هم آقا برای دوشنبه دادهاند. تا به حال که پاریس رفتهاند، از ایشان سه اعلامیه آمده است، یکی سوم، یکی پنجم و یکی نهم.
متین: پنجم به دست ما نرسیده است.
صدوقی: کسی را ندارم برایتان بفرستم.
متین: شخصی میاد خدمتتان. روزنامه نوشته که ایشان در پاریس حق فعالیت سیاسی ندارند پس چی؟
صدوقی: درست نیست؛ چون من پرسیدم جواب داده شد کاملاً آزاد هستن و اعلامیه نهم مشغول تکثیر است و خیلی جالب هم میباشد. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام انصاری از قم با محمدعلی تماس گرفت و گفت: یک اعلامیه است، می خواستم برایتان بخوانم.
محمدعلی: بخوانید.
انصاری:
بسم الله الرحمن الرحیم
با فرا رسیدن دوشنبه سیزدهم ذیقعده 98 هجری خاطره دردناک حادثه میدان ژاله تهران یک بار دیگر تجدید میشود و مردم مسلمان ایران در چهلمین روز مقتولین این فاجعه به سوگ مینشینند. چهل روز پیش هنگامی که جمعیت کثیری از مردم مسلمان وحق طلب تهران در ادامه نهضت مقدس اسلامی خود علیه ظلم و استبداد به پیادهروی و تظاهرات آرام پرداخته بودند مورد هجوم وحشیانه مأمورین مسلح قرار گرفتند و در نتیجه خون بسیاری از مردم حقطلب و بیدفاع میدان ژاله را رنگین ساخت. فاجعه تهران به قدری دلخراش و اسفناک است که پس از گذشت چهل روز از کثرت کشتهشدگان و مجروحین و مصدومین آن هنوز تهیه آمار کامل ممکن نشده است و حتی چندی پیش که نمایندگان ما برای رسیدگی و عیادت آنها که در این فاجعه لطمات سنگین بدنی و عضوی پیدا کردهاند به بیمارستانها مراجعه کردهاند به عظمت این حادثه که قلب هر مسلمان را به درد میآورد پی بردهاند. بدنهای تیرخورده و مجروح و استخوانهای شکسته و مضروب برادران مسلمان در بیمارستان سند زنده و گویایی از مراتب ظلم و بیدادگری در ایران است، بگذارید که ظالمین و ستمگران باز هم بر جامعه ایران ستم روا دارند و حقوق حقه آنان را با گلوله و سرنیزه پاسخ دهند ولی چه زود خواهد بود که آه مظلومین و ستمدیدگان و فریاد آزادیخواهان و حق طلبان خانه ظلم را خراب خواهد کرد. اخبار تأسفآوری که این روزها از کشتار مردم مسلمان در خرم آباد- کرمانشاه- آمل- بوکان- مهاباد- پاوه و بعضی از شهرهای دیگر میرسد در آستانه اربعین کشتهشدگان تهران به صورت غمی بزرگ و ماتمی اندوه بار جامعه روحانیت و ملت مسلمان ایران را فرا گرفته است. لذا روز دوشنبه سیزدهم ذیقعده 98 برابر بیست و چهارم مهر ماه 57 به عنوان اربعین حوزههای علمیه برای تجلیل از خونهای به ناحق ریخته شده و همدردی با بازماندگان حادثه و به عنوان حفظ اصالت و دوام نهضت مقدس اسلامی تعطیل خواهد بود. شایسته است که عموم مسلمانان با تعطیلی دوشنبه بار دیگر وحدت و یکپارچگی خود را به اثبات رسانند و در کمال متانت و آرامش هوشیاری و همبستگی ملی را در برابر نفاقافکنان و تفرقه اندازان نشان دهند و از تشتت و پراکندگی برحذر باشند چرا که اتحاد، رمز پیروزی و سرمنشأ سعادت ملتهاست خداوند متعال مسلمانان را از قید استعمارگران و دشمنان اسلام و از شر ظالمین و بیدادگران محفوظ داشته و مبارزات آزادیخواهانه ملت ما را با پیروزی کامل قرین فرماید.
9 ذیقعده 98 مطابق با 20 مهر ماه 57
شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی . سید کاظم شریعتمداری . محمدرضا موسوی گلپایگانی
انصاری: وقتی از روی نوار یادداشت کردید، نوار را پاک کنید.
محمدعلی: چرا؟
انصاری: برای اینکه صدا نباشد بهتر است.
محمدعلی: باشه، شما از کجا تلفن میکنید؟
انصاری: از 6577 .
محمدعلی: یک اعلامیهای هم آقای خمینی راجع به چهلم دوشنبه داده است.
انصاری: تا یک ساعت دیگر 6577 هستم و بعد میروم 8559 و چاپ شدهاش را هم برایتان میفرستیم. سپس خداحافظی کردند.5
توضیحات سند:
1. در بخشی از این اعلامیه که دارای تاریخ « 8 ذی القعده برابر با 16 مهر 57 » میباشد، آمده است: « ... در این ایام چهلمین روز شهادت صدها مرد و زن دلیر و مبارز تهران در بامداد خونین و سالروز فقدان مرموز و موج آفرین مرحوم آیتالله حاج سید مصطفی خمینی طاب ثراه... فرا میرسد... به عنوان بزرگداشت آن عزیزان از دست رفته و به عنوان اعتراض به این همه تضییقات ناروا به رهبرمان و رفتار ضداسلامی و ضد آزادی نوکرمآبانه حکومتهای ضدمردمی ایران و عراق و کویت روز دوشنبه 24 مهر و 13 ذیقعده را تعطیل اعلام میکنیم... » انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. بخش ضمائم
2. این ادعا درحالی است که ساواک یزد در این روز(20 /7 /1357) در گزارشهای متعددی از تعطیلی تمامی مراکز آموزشی استان یزد خبر داده است: « در روز جاری نیز تربیت معلم فنی و حرفهای و انستیتوتکنولوژی و هنرستان صنعتی و دانشسرایعالی و دانشسرای راهنمائی تحصیلی شهرستان یزد تعطیل میباشند.» انقلاب اسلامی در یزد . ج 4. سند شماره: 4394 /26 ﻫ - 20 /7 /57 و « در روز جاری کلیه دبیرستانهای پسرانه یزد و سه دبیرستان دخترانه به کلی تعطیل بود. ضمناً سایر مدارس به حال نیمه تعطیل بوده است. کلیه مدارس در شهرستان اردکان و هنرستان صنعتی به کلی تعطیل است. در شهرستان بافق دبیرستان وحشی بافقی تعطیل بوده است.» همان . سند شماره: 4402 /26 ﻫ - 20 /7 /57
3. در عین اینکه در این ایام، فعالیتهای کمونیستی نیز به طور پراکنده و مختصر صورت میگرفت؛ ولی رژیم شاه که قصد داشت با ایجاد وحشت از اردوگاه کمونیستی، بخشی از نیروهای مذهبی را از صحنههای مبارزاتی خارج نماید، با ابداع اصطلاح «مارکسیست اسلامی» به این مسئله دامن زد تا مردمی را که در مساجد و حسینیهها و کوچه و خیابانها علیه او به میدان آمده بودند، وابسته به مارکسیستها معرفی نماید. این مسئله به میزانی فراوانی یافت که امام خمینی(ره) در مصاحبهی مورخه 4 اردیبهشت 1357 با لوسین ژرژ، خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند، در پاسخ به سؤال او که پرسید: « درباره لفظ «مارکسیسم اسلامى» که رژیم مرتباً استعمال مىکند، چه فکر مىکنید؟ آیا با دستجات چپ افراطى روابط سازمانى دارید؟» فرمود:
« این شاه است که اصطلاح مذکور را به کار برده است و اطرافیانش از او تبعیت کردهاند. این مفهوم، مفهومى نادرست و حاوى تناقض است و براى از اعتبار انداختن و از بین بردن مبارزه مردم مسلمان ما بر ضد رژیم شاه است. مفهوم اسلامى که بر اساس توحید و وحدانیت خداوند بنا شده است، با ماتریالیسم در تضاد است. اصطلاح «مارکسیسم اسلامى» یک اصطلاح خلاف حقیقت است. به عبارت دیگر، شاه و دستگاه تبلیغاتىاش از اتحاد «ارتجاع سیاه» و «خرابکارى سرخ» نیز هدفى را که گفتیم تعقیب مىکند؛ بدین معنا که وى مىخواهد مردم مسلمان را وحشتزده سازد و بذر ابهام را در آنها بپراکند، تا مخالفتشان را نسبت به رژیم که جامع و غیر قابل بحث و انکار است، از میان ببرد. هیچ گاه میان مردم مسلمانى که بر ضد شاه در حال مبارزهاند و عناصر مارکسیست افراطى یا غیر افراطى، اتحاد وجود نداشته است. من همواره در اعلامیههاى خود خاطرنشان ساختهام که مردم مسلمان بایستى در مبارزه خود همگون و متجانس باقى بمانند و از هر نوع همکارى سازمانى با عناصر کمونیست بر حذر باشند. بدین ترتیب با اتحاد بین تمام مسلمانان است که ما با شاه مبارزه مىکنیم و خواهیم کرد؛ و به همین دلیل است که شاه سعى دارد مبانى مبارزهاى ما را وارونه جلوه دهد.» صحیفه امام . ج 3. ص 366
4. حجتالاسلام محمدکاظم شرفی صدرآبادی(شرفی نیا)، معروف به شرفی، فرزند اکبر در سال 1318ش در صدرآباد رستاق یزد به دنیا آمد. پس از تحصیلات تا دوم دبیرستان، تا سال 1338 ش در صدرآباد به زیلوبافی مشغول شد و سپس به علوم حوزوی روی آورد و تحصیلات خود را در مدرارس علمیه شفیعیعه یزد و مدرسه خان قم پی گرفت. در سال 1347 ش که در شهرستان قیر به منبر میرفت از طرفداران امام خمینی(ره) معرفی و در سال 1349، برای مدت 3 ماه ممنوع المنبر شد. او که از رفقای نزدیک آقای راشدیزدی بود، در سال 1350 به یزد بازگشت و به وعظ و خطابه مشغول شد. در سال 1351 به علت تبلیغ امام(ره) و مخالفت با مراسم نیایش شاهنشاهی در بین طلاب یزد، مورد حساسیت ساواک قرار گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی نماینده آیتالله شهید صدوقی(ره) در سازمان زمین شهری و به مدت 11 سال نیز با دادسرای انقلاب همکاری داشت. ایشان در کنار سفرهای تبلیغی خود، مدتی نیز در دفتر امام جمعهی یزد فعالیت نمود. اسناد ساواک . پرونده انفرادی و دانشنامه مشاهیر یزد . ج 2. ص 801
5. با گذشت ایام، حرکتهای انقلابی مردم نیز گسترده میشد؛ از این رو، پرویز ثابتی در بخشنامهای سراسری دستور داد: «لیست اسامی طرفداران خمینی را در حوزۀ استحفاظی اعم از روحانی و غیرروحانی با ذکر مشخصات کامل و شغل و آخرین آدرس به طور تفکیک تهیه و با اولین پیک» ارسال نمائید ؛ که رئیس ساواک یزد در ذیل آن نوشت: « لیست افراد مورد نظر تهیه و با اولین پیک ارسال شود.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . سند شماره: 7886 /312 - 20 /7 /57
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 42