تاریخ سند: 18 آذر 1350
موضوع: کانون بحث و انتقاد دینی
متن سند:
از: 9/ﻫ تاریخ:18 /9 /1350
به: 312 شمار: 13676 /9 ﻫ
موضوع: کانون بحث و انتقاد دینی
از صبح روز 5 /9 جلسه کانون نشر حقایق و بحث انتقاد دینی واقع در فلکه گوهرشاد که تحت نظر ابطحی پیشنماز آنجا اداره میشود، کار خود را شروع و هاشمینژاد به سؤالات در عرض هفته پاسخ میگوید. اولین جلسه کانون با طرح این سؤال که چرا دین مسیح و یهود نسخ شد آغاز و جواب: چون دین جامعی نبود و حتی یکدیگر را نسخ میکردند.
سؤال دوم درباره مشروب در قرآن حرام نشده و آن را اجتناب فرمودند. ج: همان اجتناب به معنی حرام، چون عمل شیطان است. آخرین سؤال مطروحه این بود که دین اسلام دین شمشیر بود. در پاسخ گفت این نکته از مسیحیت سرچشمه گرفته و آنها این مطلب را شعار دادهاند در صورتیکه [خود] دین مسیحیت این چنین است. شاهد آن در قرون وسطی تفتیش عقاید کلیسا1 که مردم را شکنجه میکردند و آنها را به زجر میکشتند و جنگ بیافرایا نیجریه2 که در پشت پرده محرک آن پاپ اعظم بود و میلیونها نفر را کشت و سوم جنگ ایرلند شمالی3 بود. اینها هستند که خود را پاک معرفی مینمایند و اشاره به زمان حال که فرهنگها تحت استعمارند مطالبی بیان داشت. ناطق سپس افزود از طرفی میگویند بیسوادی و جهل باید ریشه کن شود و از طرفی سطح فرهنگ را پایین میآورند و به همین زودیها طوری میشود که پس از مدتها تحصیل ما یک مهندس نخواهیم داشت. ما به قول یونسکو نیستیم که میگوید بیسوادی در فلان کشور از 8% به 5% رسیده است؛ البته بیسوادی که فقط آدرس میداند و امضا میکنند. در پایان جلسه جوانی را معرفی کرد که اهل هامبورگ بود و تازه مسلمان شده است و با چند نفر به ایران آمده است.
نظریه یکشنبه: تشکیل جلسه کانون نشر حقایق و بحث و انتقاد دینی مورد تأیید بوده و گفتار هاشمینژاد تحت کنترل میباشد. پدرام
توضیحات سند:
__
1. تفتیش عقاید یا باورپرسی یا باورکاوی که به معنی بازرسی و جستوجو در باورهای افراد است، به اعمالی گفته میشود که یک موضع صاحب قدرت، مردم را به دلیل باورهایی که دارند، بازخواست میکند. مشهورترین آن، تفتیش عقاید در اروپای مسیحی است. این نام از دوران قرون وسطی به یادگار مانده است و در برابر آزادی بیان و آزادی عقیده یا آزادی اندیشه است. تأسیس فرقههای جدید و تشتت در میان پیروان کلیسای کاتولیک، از یک سو پادشاهان و از دیگر سو، رهبران کلیسایی را دچار واهمه نمود چه اینکه تفرقه میان کلیسا، هرج و مرج و نزاع را به دنبال میآورد. از همین رو، پادشاهان کشورهای مسیحینشین همراه و همسو با رهبران کلیسایی به فکر چارهای برای برونرفت از این وضعیت افتادند که نتیجهی آن تشکیل دادگاههای تفتیش عقاید بود. تفتیش عقاید، به بیان دقیقتر عبارت بود از هیئتهای داوری بسیار مجهز که کلیسای کاتولیک میکوشید از طریق آنها به یکپارچگی دینی مورد نظر خود نائل شود و آن را مبارزه با فرقهگرایی دینی مینامید. شروع روند تفتیش عقاید، قرن دوازدهم و در فرانسه بود. این کار توسط دستگاه کلیسا انجام میشد و متهمان بسیاری در دادگاههای تفتیش عقاید متهم به ارتداد، شرک و جادوگری میشدند. این افراد ابتدا برای اعترافگیری شکنجه میشدند. در صورت عدم اعتراف سرنوشت معلومی برای آنها متصور نبود، اگرچه اکثر مردم تاب شکنجهها را نداشتند و اعتراف به اعمال کرده و ناکرده خود میکردند. سپس دستگاه تفتیش عقاید آنها را محکوم به مجازاتهای گوناگون و در بسیاری از مواقع به صورتهای غیرانسانی اعدام میکرد.
2. جنگ بیافرا نیجریه: نیجریه پرجمعیتترین کشور افریقایی است. در سده ۱۹ میلادی این کشور مستعمره انگلیس شد، اما با تأثیرپذیری از رویدادهای جهانی و جنبش بومیان افریقا، نیجریه در اکتبر سال 1960م. مستقل شد و بهصورت یک جمهوری فدرالی درآمد. ساختار خاص و منحصر به فرد جمعیتی حاکم بر نیجریه که «قبیله» در آن حرف اول و آخر را میزند، موجب شده تا این کشور از زمان استقلال از استعمار انگلیس تا پایان هزارۀ دوم میلادی یعنی برای چهار دهه، شاهد کودتاهای مستمر و متوالی در عرصه سیاسی باشد. در ژوییه سال 1966م. ژنرال مسیحی یعقوب گاوون با حمایت نظامیان مسلمان دست به یک کودتای نظامی میزند و یک دولت فدرال نظامی را در نیجریه مستقر میکند. ژنرال چوکووامکا اودومگوو اوجوکوو، فرماندار نظامی ایالت شرقی محل سکونت قوم ایبو که آنها نیز مسیحی بودند، مشروعیت حکومت یعقوب گاوون را به رسمیت نمیشناسد و از اینجا روزشمار جنگ آغاز میشود.
ریشه اصلی این جنگ مرگبار نفت بود. ایالت شرقی و سرزمین بیافرا واقع در جنوب شرقی نیجریه، دارای ذخایر غنی نفت بود که شرکتهای انگلیسی شل و بریتیش پترولیوم در سال 1955م. آنها را کشف کردند. پس از اینکه یعقوب گاوون به قدرت رسید، اوجوکوو اعلام میکند درآمدهای نفتی منطقه توسط فرمانداری بیافرا مسدود میشود تا برای انتقال و اسکان ایبوهایی ساکن شمال که از سرکوب فرار کرده و آواره شده بودند، برسد. پس از اینکه مجلس مشورتی ایالت شرقی نیجریه تجزیه بیافرا از نیجریه را تصویب میکند، 3 روز بعد اوجوکوو استقلال جمهوری بیافرا را اعلام میکند. واکنش دولت فدرال نظامی فوری بود. لاگوس وضعیت فوقالعاده اعلام کرده و نیروهای ارتش را به بیافرا اعزام میکند و درگیری به زودی به یک جنگ تمام عیار داخلی مبدل میشود که در شدیدترین مراحل آن بیش از 250 هزار سرباز دولت فدرال با جداییطلبان بیافرایی میجنگیدند. درابتدا بیافرا بهخوبی مقاومت میکند. اما نیروهای دولت فدرال سرزمین بیافرا را محاصره کرده و از ورود هرگونه موادغذایی و کمکهای بشردوستانه به آن منطقه جلوگیری کردند. ایبوهای ساکن بیافرا بااینکه در معرض قحطی قرار داشتند، تسلیم نشدند و قحطی و گرسنگی موجب مرگ صدها نفر در روز میشد و این تعداد هرروز افزایش مییافت.
سرانجام بیافرا به زانو درآمد و از سازمان ملل خواست دربارۀ شرایط یک آتشبس برای تدارک توافقهای صلح میانجیگری کند. اما دولت فدرال قاطعانه پاسخ منفی داد و اعلام کرد جداییطلبان بیافرا باید بدون قید و شرط تسلیم شوند و استقلال بیافرا منتفی شود. پس از آن، در پی حملۀ سنگین نیروهای فدرال به نیروهای دفاعی تحلیلرفتۀ جداییطلبان، اوجوکوو رهبر آنان به ساحلعاج فرار کرد و به این ترتیب، در سال 1970م. شورش بیافرا پایان پذیرفت و حکومت مرکزی به پیروزی رسید. در اکتبر 1976م. مجلس مؤسسان شکلگرفته از شورای حکومتهای استانی، پیشنویس قانون اساسی کشور نیجریه را تهیه کردند. اما آشوبها و درگیریها همچنان در آن کشور ادامه یافت تااینکه سرانجام انتخاباتی عمومی در سال 1999م. برگزار شد و به پانزده سال حکومت نظامی در نیجریه پایان داد و حکومت مردم بر پایۀ دمکراسی چندحزبی شکل گرفت.
3. جنگ ایرلند شمالی: ایرلند شمالی کشوری است در شمال جزیرۀ ایرلند و در غرب جزیرۀ بریتانیا. این سرزمین به همراه کشورهای انگلستان، اسکاتلند و ولز، کشور «پادشاهی متحد بریتانیای کبیر» را تشکیل میدهند. انگلیسیها در سدۀ 12 میلادی با حمله به ایرلند و شکست وایکینگها و پایان دادن به حکومت صدسالۀ آنها، سلطهای 700 ساله را بر جزیرۀ ایرلند آغاز کردند که منازعۀ تاریخی آنگلو – آیریش و شورشها و سرکوبهای وسیع در آن دوران را رقم زد. ایرلند در سال ۱۸۰۱م. بخشی از پادشاهی متحد بریتانیا گردید. اما اختلافات فرقهای ایرلند که در زمان جنگ مذهبی در قرن هفدهم میلادی میان پروتستانها و کاتولیکهای مسیحی آغاز شده بود، با بروز مشکلات اقتصادی در قرن نزدهم میلادی شدت یافت. زمانی که بریتانیا در دهۀ ۱۸۴۰ میلادی سیستم اقتصادی کشور را اقتصاد بازار آزاد اعلام نمود، از این سیستم بیشتر اهالی مناطق شمال شرقی اولستر که اکثریت آنها پروتستان بودند، متنفع شدند. اما مردم مناطق دیگر که بیشتر متکی بر کشاورزی و دامپروری بودند، با کاهش شدید قیمت جهانی مواد غذایی و قحطی سرتاسری ایرلندی در سالهای۱۸۵۰– 1845 میلادی به شدت متضرر شدند. این عوامل باعث ظهور جنبشهای ناسیونالیستی ایرلند گردید که بیشتر از حمایت کاتولیکهای جنوب برخوردار و خواهان ایجاد یک پارلمان جدید ایرلندی و ازسرگیری دوبارۀ اقدامات حمایتی مردم ایرلند بودند. زمانی که ویلیام گلدستون، نخستوزیر وقت بریتانیا، در سال ۱۸۸۵م. استقلال مقننه ایرلندی (تحت نام حکومت ملی/ خودمختاری داخلی) را پیشنهاد کرد، با مخالفت شدید و شورشهای فرقهای مردم شمال شرق روبهرو شد. پروتستانهای اولستر بیم آن را داشتند که با روی کار آمدن حکومت ملی خودمختار داخلی در کشور، قانون کلیسای کاتولیک در کشور نافذ میگردد و آزادیهای مذهبی و اقتصادی را که تحت پرچم پادشاهی متحد از آن برخوردار بودند، در یک کشور مستقل اما عمدتاً کاتولیک از دست خواهند داد. زمانی که سایر مناطق ایرلند بهعنوان «دولت آزاد ایرلندی» یا «جمهوری ایرلند» در سال ۱۹۲۲م. استقلال خود را به دست آورد، دولت بریتانیا از بیم اینکه ناآرامیهای مدنی پروتستانهای اولستر، مبدل به یک جنگ داخلی علیه دولت جدید یعنی «دولت آزاد ایرلندی» نشود، مجبور شد تا شش ایالت شمال شرقی ایرلند را از دولت آزاد ایرلند جدا کرده و با نام «ایرلند شمالی» به رسمیت بشناسد.
ایرلند شمالی از آن زمان به بعد شاهد خشونتهای فرقهای شدید بین اکثریت پروتستان و اقلیت کاتولیکها، بهویژه شورشهای سالهای ۱۹۹۸ – 1968 میلادی بود. در همین زمان ارتش آزادیبخش جمهوری ایرلند در بلفاست با هدف حذف حکومت پروتستان ایرلند شمالی که مورد حمایت انگلیس بود، تشکیل شد که بر اثر درگیریهای سخت بین این ارتش با نیروهای انگلیس و ایرلند شمالی، حدود چهار هزار نفر جان خود را از دست دادند. آخرین درگیری شدید این ارتش که 17 ماه به طول انجامید، در اواسط دهه 1990 بود که انفجارهای شدیدی را در لندن و منچستر درپی داشت. سرانجام پس از کشمکشهای فراوان، در سال ۱۹۹۸ میلادی توافقنامهای موسوم به «جمعه خوب» به امضا رسید که به موجب آن دولت جمهوری از ادعای خود بر مناطق شمالی ایرلند دست برداشت و لندن اعلام کرد که سرنوشت مناطق شمالی به خواست مردم تعیین خواهد شد. این توافق تاحدی در کاهش درگیریها موفق بود اما تنشها هنوز هم باقی مانده است. درحالحاضر و از آنجاییکه از سال ۲۰۰۲ ایرلند شمالی توسط نماینده منصوب شده از سوی بریتانیا اداره میشود، تمام فعالیتهای سیاسی در این کشور معطوف به تلاش در جهت ائتلافی است که توانایی تشکیل یک دولت مستقل را داشته باشد.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 07 صفحه 175