تاریخ سند: 20 آبان 1342
موضوع : آقای احمد آرامش
متن سند:
شماره : 18307/ س ت
آقای احمد آرامش در یک جلسه خصوصی اظهاراتی بشرح زیر نموده است :
درباره آقای مهندس شریف امامی گفت ما با اینکه قوم و خویش هستیم ولی
در مشی سیاسی در یک جهت نبوده مخصوصا از موقعی که سناتور شده و
باصطلاح سوار کار گردیده است دیگر حتی ملاقات هم با یکدیگر ننموده ایم.
سپس نامبرده در مورد
اوضاع عمومی اظهارنظر
کرده گفت ما همیشه در قید
انگلیسی ها بوده و خواهیم
بود ولی باز هم خدا پدر آنها
را بیامرزد چون امریکاییها
هم نفت هم سرمایه هم
نیروی انسانی و هم تولید
کشاورزی ما را از بین برده و
می برند فقط چون کشور ما
نفت دارد معتقدند عده ای
مثل سایر کشورهای مشابه
حقوق بگیر باشند و پس
برای آنان هیچ مانعی هم
نیست که ما گوشت ـ تخم
مرغ ـ گندم ـ لباس حتی
سبزی و پیازچه مورد احتیاج خود را هم از خارج وارد کنیم.
نامبرده اضافه نمود
دعوای انتخابات تمام شده و امریکاییها خیال کرده اند که آن را برده اند در ظاهر
هم چنین وانمود شده است ولی سیاست انگلستان که همیشه بالای سر ما سایه
افکنده غیر از این باثبات رسانیده است.
امریکاییها از این آمدن ها و رفتن های
اخیر مخصوصا ژنرال دوگل که آن همه احترام و تشریفات نسبت به وی بجا آمد
بسیار ناراضی بودند انگلیس ها دارند ما را بطرف اروپا می کشانند و معتقدند اگر
قرار باشد وامی به ما داده شود از جانب اروپایی بایستی باشد تا این کیفیت کم کم
ملل اروپایی جای امریکایی ها را در این سرزمین بگیرند و خلاصه نقشه
انگلستان این است که امریکاییها حداکثر تا سال 1965 از این سرزمین خارج
شوند.
در مورد سازمان برنامه معتقد بود سازمان پول حرام کن است ثروت کشور
به طور افراط و تفریط در آن از بین می رود و به عبارت دیگر منافع نفت ما برگشت
می شود به همان کشورهای خریدار نفت.
در مورد بیکاری آرامش گفت این
موضوع یک امر وحشتناکی شده که امروزه دامنگیر همه ملل بزرگ می باشد و
بطور کلی از آن ترس دارند.
کارگر امریکایی بایستی کار
داشته باشد تا صدایش در
نیاید و بنا به سیاست آنها ما
بایستی محتاج به آنها باشیم
تا در نتیجه دستگاه
اقتصادی آنها کماکان در
گردش باشد و شاید به ما
روزی برسد البته در مقابل
انگلیس مایل نیست که
امریکا این همه اعمال قدرت
در کشورهای کوچک داشته
باشد ولی چون اغلب ریش
خودش گیر است نمی تواند
زیاد در این موضوع
سماجت کند.
نامبرده بیش
از صحبت های خود نتیجه گرفت که افرادی از قبیل دکتر اقبال.
اصفیا و علم
نمی توانند از خودشان اراده داشته باشند بلکه مهره شطرنجی بوده که مغز متفکر و
کارگران دیگری در پس پرده آنها را پس و پیش می کند.
آرامش اضافه کرد
می خواهند با گرو گذاردن نفت توجه اروپاییها را به سوی ما جلب نمایند تا با این
طریق بازار معامله را با ما افتتاح کنند.
انگلستان هم که خودش خریدار بعضی
کالا بوده در این میان برای مارل دلال را بازی کرده با توجه به اینکه از هر دلال
دیگر بیشتر سود می برد علی الظاهر خدمتگزار ما شده است با این انگیزه می بینیم
که مهره ها یکی پس از دیگری تعویض می شوند یعنی انتظام می رود غلام جان نثار می آید.
علاء می رود
قدس نخعی می آید و به دنبال آن باند انگلیس همه جا را مسخر می کند با این عمل شاه را محصور کرده و
مرتبا همه را به بازی می دهد و در نتیجه بازی کن خوبی هم شده ولی باشد روزی که مجبور به مات شدن
بشود.
می گویند شاه گفته است اغلب وکلاء را نمی شناسم در صورتی که من معتقدم این طرز انتخابات
تراوش فکر خود شاه بوده پس چطور ممکن است شاه وکلاء را نشناخته باشد.
شاه در این انتخابات
انجام دهنده بوده نه مغز متفکر.
خدا آخر و عاقبت مملکت را بخیر گرداند.
آرامش معتقد بود در دستگاه های بزرگ دولتی تغییرات اساسی دیگری هم رخ خواهد داد اگر ما از اول با
روس ها بدون واسطه کنار آمده بودیم بطور قطع و یقین امروز بهتر از هر کشور دیگری می توانستیم از
وامهای بلاعوض امریکا استفاده کنیم و این همه منت نکشیم.
علاء یا اقبال یا قدس یا منصور و غیره خود
شاه هم ممکن است ندانند که وسیله و آلت خیانت به این کشور می باشند باید بدانیم امریکاییها ارتشبد
هدایت را محاکمه می کنند نه دستگاه خسروانی.
بدیهی است پس فردا هم نوبت دیگران فرا می رسد.
کشتن
طیب و غیره بایستی انجام پذیرد تا اسراری در زیر خاک باقی بماند.
درباره تشکیل جلسات گروه ترقیخواه مذاکره شد گفت حالا که حکومت نظامی برچیده شد سعی می کنیم
دوستان را جمع نموده و با وضع و طرز بهتری بشرط آنکه خود دوستان هم همتی از خود نشان دهند
برنامه ها و طرحهای خود را بررسی و دنبال نماییم.
اعتماد از همه سلب شده و موقعی دوستان بی دلیل دور
هم جمع می شوند و زمانی هم بی جهت متفرق و پراکنده می گردند.
من بخودم اعتماد دارم و مطمئنم در
دادن طرح و برنامه هیچ گاه اشتباه نمی کنم و پیوسته هم همه جور فعالیت کرده و خواهم کرد نبایستی
نشست تا خدا روزی دهد و تقدیر سرنوشت ما را تعیین نماید بلکه بایستی جنبید و پیش رفت.
منبع:
کتاب
جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک صفحه 85