صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش درباره : جزوه مضره به مناسبت 15 خرداد

گزارش درباره : جزوه مضره به مناسبت 15 خرداد


متن سند:

از : 312 محترما به استحضار می رساند.
اخیرا جزوه ای در یکی از کوچه های واقع در پشت مدرسه حقانی شهر قم بدست آمده و توسط سازمان اطلاعات و امنیت قم ارسال گردیده است.
این جزوه تحت عنوان «به یاد حماسه آفرینان پانزدهم خرداد 1342» و مشتمل بر 23 برگ است و به صورت پلی کپی تهیه شده و ذیل آن را با عنوان «روحانیون مبارز» امضا کرده اند.
خلاصه جزوه مورد بحث ذیلاً از نظر عالی می گذرد.
پانزدهم خرداد طپش قلب ملتی است که زندگی را در اوج عظمت و آزادگی طالب است.
نه در حضیض ذلت و بردگی.
و این روحیه را وامدار آئینی است که دعوت خویش را بر نفی همه قدرت های دروغین زمینی پایه نهاد و با زبونی و خواری در افتاد و در اولین لحظه تولد خویش با شعار آزادکننده «لااله الااله» در برابر طاغوت های سراسر تاریخ جبهه گرفت، تاریخ اسلام را به عنوان حرکتی مردمی و نیرویی مقاوم و عاصی علیه حکومت های غاصب معرفی می کند.
تشیع، همواره پرورشگاه مردانی پاکدل و پاکباخته و بیدار دل و حق طلب و پرخاشجو در برابر بیداد بوده است.
خمینی پرچمدار این حرکت تاریخی در روزگار ماست، خمینی، ادامه دهنده شیوه آشتی ناپذیر پیشوایان انقلابی اسلام و انسان در مقابله با خشم و استثماری است که بر خلق خدا می رود.
ملت آگاه ایران که در عمق روح خویش با ارزش های اصلی اسلامی آشناست و دلش به یاد حقیقت می طپد، در انتخاب پیشوا تردید نکرد و علیرغم همه سختگیری ها و ددمنشی ها و حقیقت کشی ها، مخلصانه قیادت پیشوا را گردن نهاد و هنگامی که دشمن کوشید تا میان ملت و رهبر جدایی افکند، خشم آهنگ و طوفان زده به سوی دشمن یورش برد و پیمان ناگسستنی خویش با پیشوا را با خون استحکام بخشید و حماسه شورآور و فراموش نشدنی 15 خرداد را آفرید.
قابل توجه است که پس از قیام پانزده خرداد حوزه های علمی اسلامی یکی از محکم ترین پایگاههای مبارزه ملت بوده است و مقاومت سرسختانه ملت در راه زنده نگهداشتن آرمانهای انقلابی قیام 15 خرداد، انقلاب را همچون درخت تناوری در میان طوفانهای ویرانگر خشونت و ترور استوار داشته است.
می پذیریم که پیش از نهضت اسلامی خمینی نیز مذهب نسبت به سرنوشت این ملت بی تفاوت نبوده است و صمیمی ترین رهبران انقلابی، متفکران ارجمند اسلامی بوده اند.
از جمله پس از شهریور 20 می نگریم که مترقی ترین و فداکارترین جناح جبهه ملی، تحت نام «نهضت آزادی ایران» مبارزات خویش را برپایه اصالت ها و تعلیمات مذهبی استوار کرده بود.
درست است که صادق ترین مبارزان ما که همه هستی و توان خویش را صرف نجات ملت کرده اند، اندیشمندانی الهام گرفته از مذهب اند.
نویسنده و یا نویسندگان اعلامیه بعد از عنوان مطالب فوق به وضعیت آیت الله طالقانی اشاره نموده و نوشته اند : مجاهد بزرگ مهدی غیوران (محکوم به حبس ابد)، مأمور می شود تا زمینه ملاقات آیت الله طالقانی1 را با بهرام آرام (رهبر معدوم) (گروه خرابکاران به اصطلاح مجاهدین خلق ایران) فراهم کند.
آیت الله طالقانی که از قضایای پشت پرده (اشاره به تغییر مواضع ایدئولوژیکی گروه خرابکاران به اصطلاح مجاهد خلق) شدیدا متأثر بوده است این ملاقات را پذیرفته و با ماشینی که رانندگی آن را مهدی غیوران به عهده داشته است به قصد نامعلومی حرکت می کند.
مهدی غیوران برای این که مأموری و یا رهگذری مشکوک نشود، خانمی (طاهره سجادی همسر مهدی غیوران که در حال حاضر در زندان بسر می برد) را با چادر سیاه به همراه می آورد.
آیت الله طالقانی با ماشین به خیابانی برده می شود و در آنجا ماشین تحویل آرام و افراخته می شود و غیوران و خانم همراه پیاده می شوند.
آیت الله طالقانی به خانه ای برده می شود و پس از اعتراض شدید ایشان به این که این سازمانی است با آرم مخصوص خود و مرامنامه ای خاص، شما به چه عنوان و روی چه ضوابطی دست به چنین کاری زده اید؟ به جای ارائه هرگونه دلیل، پاسخ می شنود: اگر صدایت در بیاید تو را می کشیم و بعد اعلامیه می دهیم که دولت تو را کشته و شهیدنمایت می کنیم (جالب این که خود آیت الله طالقانی در بازجویی های معموله با تغییراتی به این موضوعات اعتراف کرده است).
بعد بحث 15 خرداد ادامه یافته و نوشته شده است : در سایه این نهضت اصیل روشنفکر راستین این ملک دریافت که هنوز تا چه پایه می توان با تکیه بر اصول عظمت آفرین اسلام زندگی را به راه افتخار کشاند و به همین سبب است که دانشگاههای ما به صورت یکی از نیرومند بخش ترین مراکز انقلابی اسلام درآمد.
در اینجا نویسنده یا نویسندگان به کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» نوشته جلال آل احمد2 اشاره نموده و نامبرده را به عنوان یک روشنفکر متعهد و راستین معرفی نموده اند (مفاد این کتاب قبلاً به استحضار رسیده است).
تحرکی که نهضت از نظر فداکاری در درون حوزه های علمی اسلامی پدید آورد در خور تقدیر و ارج گزاری فراوان است.
نهضت به ملت آموخت که چگونه باید مرحله مبارزات در سطح بحث و شعار به مرحله عمل انقلابی منتقل شود.
اما با تأسف در اینجا باید از جنایت یک مشت منحرف جاه طلب در درون انقلاب یاد کرد که شکوفا شدن انقلاب ملت را به عقب انداخت و میدان را برای تاخت و تاز عناصر دیگر در عملی ساختن نقشه های شوم و جنایت آمیز خویش خالی گذاشت.
در برابر فاجعه نمی توان دیده برهم نهاد و در این عمل به ملتی خیانت شده است.
ملتی که اکثریت قریب به اتفاق آن آرمانهای اسلامی را ارج می نهد اما ناگاه یک مشت منحرف خودخواه خود را از آرمانهای گروه انقلابی اسلامی جدا کردند ولی بی شرمانه تحت همان نام فعالیت خویش را ادامه دادند.
اشاره به تغییر مواضع ایدئولوژیکی گروه است گرچه در گستره تاریخ این حوادث نمی تواند اثر منفی قاطعی بر پیشروی دین حق به سوی آزادسازی حقیقی انسان بگذارد ولی به هر حال جریان پیشروی را کند خواهد کرد.
در اینجا فقط به نقل چند نمونه از اظهارنظر گروههای مبارز ایران، در داخل و خارج از کشور اکتفا می کنیم.
1ـ آیا می توان باور داشت که گلوله مجاهد سینه مجاهد را شکافته باشد؟ هرگز.
هرگز دست های منافقینی باید که تفنگ های مجاهدین را ربوده و سینه پاکشان را نشانه رفته باشند و این «بار غمها است» و با کدامین غم می توان باور داشت که امروز رهروان راه علی و حسین، فریبکاران، کوردلان سرسخت، منفعت طلبان، مرتجع ترین عناصر و ضد انقلاب باشند.
2ـ نباید فراموش کرد که بنابر انتظار بیهوده منافقین با خزیدن در پشت نام مجاهدین و سوءاستفاده از شهرت سازمان و حمایت توده ها، پا برجا نخواهند ماند زیرا خلق، که مرز میان مجاهدین و منافقین، حق و باطل را براساس اعمالشان جدا می کند، هیچ گاه فریب اینان را نخواهند خورد.
3ـ تصفیه به صورتی که رفقا کرده اند (ترور مجید شریف واقفی و طرح ترور مرتضی صمدیه لباف) نه تنها از نقطه نظر حرکت کمونیست ها نادرست بلکه نشانه بی توجهی مطلق به سرنوشت عناصر مبارز است که سوسیالیسم علمی را نپذیرفته یا نمی توانستند بپذیرند.
4ـ همان طور که در بیانیه (مربوط به تغییر مواضع ایدئولوژیکی گروه خرابکاران به اصطلاح مجاهدین خلق) آمده است پایه گذاری سازمان مجاهدین خلق ایران از سال 44 آغاز شده پایه گذاران سازمان را بنا به نظر بیانیه گروهی «معتقد به مبانی اسلامی» تشکیل می دادند.
مشی و اهداف و عضوگیری سازمان مجاهدین خلق سازمانی با مشی و برنامه و هدف و ایدئولوژی اسلامی بود.
حال «بیانیه اعلام مواضع» می خواهد بگوید همان سازمان، سازمان مارکسیستی شده است.
5ـ برای هیچ عنصر صادقی در سازمان : این وضع که گروهی با تلاش بر مبنای گرایشات ایدئولوژیک خود، سازمان را با همه سوابق و تجربیات و حسن شهرت و پایگاه سیاسی توده ای اش که به بهای جانبازی ده هها تن در طول ده سال کار بدست آمده از محتوای ایدئولوژیک ـ استراتژیک خود خالی کرده و آن را با استفاده از قدرت تشکیلاتی خویش به جهت مورد نظر سوق دهند، قابل تحمل نیست.
6ـ از مدتها پیش که شایعات تمایلات مارکسیستی یک عده از رهبران سازمان مجاهدین در افواه عمومی می پیچید مردم را عقیده برآن بود که این بار دست رژیم در کار است ولی شگفت آن که شواهد و شایعات موجود با پخش بیانیه ای از سازمان مجاهدین تأیید گشت.
7ـ اجرای حکم اعدام درباره شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف از هر لحاظ خواندنی است در حقیقت عده ای که به جامعه ایرانی، جامعه کمال مطلوبی را وعده می دهند که در آن انسان را از همه منزلتها و امنیت ها برخوردار می شود و به جامعیت می رسد، درباره افراد خود سازمان، فاشیست مآبانه ترین شیوه ها را به کار می برند.
آنچه که مسلم است به احتمال قریب به یقین جزوه را جناح یا گروهی از روحانیون افراطی که تحت تأثیر عقاید گروه خرابکاران به اصطلاح مجاهدین خلق ایران قرار دارند (شاخه مذهبی) و قبل از تغییر مواضع ایدئولوژیکی مزبور از آن حمایت وسیع و بی دریغ می کردند چاپ و توزیع شده است.
آنچه که حائز اهمیت به نظر می رسد نویسنده یا نویسندگان جزوه، اخبار و اطلاعات قابل توجهی از کیفیت کار گروه برانداز مذهبی و وضعیت روحانیون افراطی طرفدار خمینی در دسترس داشته اند.
به نظر می رسد یا تهیه کنندگان این جزوه با نویسنده کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» که از آثار جلال آل احمد است (مفاد این کتاب قبلاً طی گزارشی به عرض رسیده است) و توسط عوامل ناشناسی چاپ و توزیع شده ارتباط داشته باشند.
زیرا این عده نیز به مذهب برای ایجاد تحرک در توده های مردم و قرار دادن آنها در مسیر مبارزه علیه نظام موجود توجه ویژه ای مبذول می دارند.
ضمن آن که کادر مارکسیست گروه خرابکاران به اصطلاح مجاهدین خلق ایران و اقدامات آنها نیز شدیدا مورد حمله و اعتراض آنها قرار دارد.
مراتب را استحضار به عرض می رساند.
مسئول بررسی ـ خوانساری به عرض می رسد.
11 /4 /36 رئیس بخش 312 رئیس اداره یکم عملیات و برسی ـ عطارپور 31 /3 /36

توضیحات سند:

1ـ آیت الله سید محمود علائی طالقانی معروف به طالقانی، سال 1289 ش / 1329 ق در روستای گلیرد از توابع طالقان به دنیا آمد.
پدر ایشان آیت الله سید ابوالحسن طالقانی از شاگردان میرزای شیرازی و از دوستان نزدیک شهید مدرس بود.
سید محمود تا ده سالگی در زادگاهش خواندن و نوشتن و مقدمات معارف دینی را فراگرفت.
در 1299 ش برای ادامه تحصیل به قم رفت و در مدارس رضویه و فیضیه دوره های سطح و خارج فقه و اصول را با موفقیت به پایان رساند.
در سال 1317 ش پس از نائل شدن به درجه اجتهاد به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه سپهسالار (عالی شهید مطهری) به تدریس پرداخت.
سال بعد به اتهام توهین به مقامات رژیم و نداشتن جواز عمامه بازداشت گردید.
وی در طول دوران زندگی به آموزش تفسیر قرآن به جوانان پرداخت.
در سال 1321 کانون اسلامی مخفی را با شرکت استادان و دانشجویان مسلمان به هدف نشر و اشاعه معارف قرآن تشکیل داد.
در سال 1323 امامت مسجد روستای شهرک در مرکز بخش طالقان را به عهده گرفت.
در سال 1327 امامت مسجد هدایت که کانون تجمع روشنفکران و تحصیلکرده های مسلمان بود، را عهده دار گردید.
در ماجرای نهضت ملی نفت از این نهضت حمایت کرد و پس از کودتای 28 مرداد مدتی به زندان افتاد.
آیت الله طالقانی در تأسیس نهضت مقاومت ملی و نهضت آزادی ایران نقش فعالی داشت.
در بهمن 1341 و در آستانه رفراندوم دستگیر و زندانی شد.
در سال 1342 و در اوج نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام دستگیر و برای مدت ده سال محکوم به زندان شد.
در سال 1346 عفو و آزاد شد، اما در 1350 دوباره بازداشت گردید و برای مدت سه سال در زابل و بافت تبعید گردید.
در سال 1354 به جرم مبارزات اسلامی و به اتهام اقدام علیه امنیت کشور دستگیر و محکوم به ده سال حبس شد و تا آبانماه 1357 در زندان بود.
آیت الله طالقانی در هدایت و رهبری راهپیمایی تاسوعا و عاشورای 57 نقش چشمگیری داشت.
ایشان سرانجام در 19 شهریور 1358 دارفانی را وداع گفت.
آثار زیادی از وی به ویژه درباره تفسیر و معارف قرآنی برجای مانده است.
2ـ جلال آل احمد در سال 1302 شمسی در خانواده ای روحانی چشم به جهان گشود.
پس از طی دوران تحصیل، در سال 1323 به حزب توده پیوست و در مدّتی کمتر از چهار سال در ردیف رهبران توده قرار گرفت.
وی مدت 2 سال به نوشتن مطالبی پرداخت که خود آن را «پرت و پلا» می نامد و به سبب همین نوشته ها مأموریت یافت تا زیر نظر طبری به انتشار نشریه بپردازد.
در سال 1326 از حزب توده که دنباله رو سیاست استالینی بود، خارج شد و در ماجرای ملّی شدن صنعت نفت فعالانه شرکت جست و پس از مرداد 1332 از سیاست عملی کناره و دنبال کار تحقیق و تعلیم را گرفت.
وی برای احراز هویت ملّی، «غربزدگی» را در سال 1341 منتشر کرد.
در سال 1347 بود که اقدام به تشکیل کانون نویسندگان ایران کرد و کنگره هنرمندان دربار را تحریم نمود.
با بروز تحولی عظیم در افکارش و روی آوردن به دین، در سال 1343 به حج رفت و «خسی در میقات» را نوشت.
مهمترین آراء سیاسی و اجتماعی و مذهبی آل احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» آمده است.
وی تشیع را نوعی نهضت مبارز روشنفکری می دانست و انتظار و اجتهاد را دو نقطه اوج آن می خواند.
جلال آل احمد که در طول زندگی 25 کتاب و سفر نامه و مقاله را به رشته تحریر در آورد و 11 عنوان ترجمه انجام داد، در سال 1348 در اسالم دارفانی را وداع گفت.
ر.ک: روزنامه ایران، 17 /6 /75 روزنامه ابرار، 19 /6 /75، ص

منبع:

کتاب قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 8 صفحه 402





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.