صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : آقای هژبر یزدانی

تاریخ سند: 15 اسفند 1340


موضوع : آقای هژبر یزدانی


متن سند:

گیرنده : ریاست ساواک تهران شماره : 52097 گزارش واصله از ساواک سمنان حاکیست نامبرده بالا که به سنگسر رفت وآمد دارد بین دوستان و همراهان خود به تبلیغات مضره برعلیه دستگاه دولت مبادرت می نماید و اضافه شده است نامبرده ساکن تهران و در دوران تحصیل جزو عناصر فعال حزب منحله توده1 بوده و در شهمیرزاد و سوسنگرد مراتب مورد تأیید واقع شده است علیهذا دستور فرمایید در اطراف سوابق نامبرده بالا که در قصابخانه تهران به کار مشغول و جزء دستجات بهائی است که مرتبا به منازعه مشغول است بررسی لازم به عمل آورده و نتیجه را ضمن ارسال بیوگرافی ملصق به عکس وی اعلام دارند.
از طرف مدیرکل اداره سوم ـ ب 13 /12 /40 امجدی2 رونوشت به بخش 4 ارسال نتیجه را اعلام دارید.
16 /12 /40

توضیحات سند:

1ـ حزب توده در مهرماه 1320 یک ماه پس از ورود ارتش های بیگانه به خاک ایران موجودیت خود را اعلام کرد.
مؤسسان حزب توده از بقایای کمونیستهای سابق بودند که سالیان پیش از شهریور 1320 ه ش مأمور اشاعه افکار کمونیستی بودند و در سال 1310 محکوم شده بودند و تا شهریور 1320 تعدادی از آنها در زندان و یا در تبعید بودند.
طی فرمان عفو عمومی، 28 شهریور 1320 آزاد شدند و پس از آن درصدد برآمدند که حزبی به نام حزب توده با مرام کمونیستی بنیان گذارند.
افرادی چون سلیمان محسن اسکندری، دکتر محمد بهرامی، مرتضی یزدی، جعفر پیشه وری، تقی مکی نژاد و احسان طبری جزو مؤسسان حزب و آزادشدگان از زندان بودند که به اشاره دولت شوروی دست به تشکیل حزب توده زدند.
اولین جلسه هیأت مؤسسان حزب توده در مهرماه 1320 در منزل محسن اسکندری با حضور 37 نفر از دسته 53 نفر و کمونیستهای دیگر و«علی اف» که ایرانی الاصل و کاردار سفارت شوروی بوده و به صورت ناشناس در جلسه حضور داشت، تشکیل گردید.
در این جلسه اعضای کمیته مرکزی انتخاب شدند و مرامنامه حزب به تصویب رسید.
حزب توده از تأسیس تا آغاز پیدایش فرقه دمکرات به صورت یک سازمان علنی و ملی می خواست باشد، ولی در همان آغاز راه منحرف شد و با طرح مسأله اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی نشان داد که نیروی وابسته به امپریالیسم شرق است.
بعد از پیدایش فرقه دمکرات قدرت حزب توده به اوج خود می رسد و سه وزیر، به کابینه ائتلافی قوام وارد می کند و حزب توده از نظر کمی و کیفی گسترش می یابد که این دوران را دوران طلایی خود می داند.
پس از تیراندازی به شاه در 15 بهمن 1327، حزب توده غیرقانونی اعلام می گردد و اعضای آن دستگیر و یا متواری و سپس در خارج جمع می شوند و حزب را سامان می دهند.
در زمان نخست وزیری دکتر مصدق با استفاده از شرایط مساعد و آزادیهای به وجود آمده، یک سری سازمانهای علنی ایجاد و با شعار ملی شدن نفت مخالفت می کند.
بعد از کودتای 28 مرداد، سازمان نظامی حزب کشف می شود و دوران ورشکستگی حزب فرا می رسد و مجددا در خارج از کشور کار خود را ادامه می دهند و در تمام این دوره که به سال 1357 ختم می شود، کار حزب توده در داخل کشور اقدام به سازماندهی حزب و در خارج ستیز ایدئولوژیکی با گروههای ملی گرا بود.
دوران نهایی حزب توده از سال 1357 می باشد.
که بعضی از آنها معتقد بودند که با استقرار عناصر لیبرال می توانند در بازیهای دیپلماسی شرکت کنند و می گفتند که نهضت روحانیت و حکومت اسلامی دوامی ندارند و گروه دیگر در دل، شکننده بودن نظام را حتمی می دانستند و با کارهای مخفی به سازماندهی مشغول بودند.
اما در ظاهر حامی نظام بودند و از نظام حمایت می کردند ولی در خفا با خائنانی مانند: ناخدا افضلی و سرهنگ عطاران، سرهنگ کبیری و آذرفر، فعالیت پرجوش و خروش جاسوسی به سود شوروی را رهبری می کردند.
اما در سال 1361 به جرم جاسوسی و توطئه حزب توده منحل و رهبران آن دستگیر شدند و اعضای کمیته مرکزی فعالیتهای جاسوسی خود را اعتراف کردند و پایان زندگی این حزب فرا رسید.
سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، خاطرات ایرج اسکندری / تهران / مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ـ خاطرات نورالدین کیانوری / تهران / دیدگاه / 1374.
2ـ سرتیپ مصطفی امجدی مدیرکل اداره کل سوم ساواک [مسؤول امنیت کشور]، از منسوبین بختیار بود که ارتباط بسیار نزدیکی با وی داشت و در تخلفات و جنایات دوران بختیار سهیم بود.
به گفته فردوست: «ساواک در واقع بختیار بود.
علوی کیا و دو برادر امجدی (سرلشگر امجدی و سرتیپ مصطفی امجدی) کل این تشکیلات بازیچه امجدی ها بود که به نفع بختیار کار می کردند.
» پس از واقعه 15 خرداد 1342، به دلیل اینکه ساواک و علی الخصوص اداره کل سوم نتوانسته بود اطلاعات دقیق و پیش بینی از وقوع حادثه داشته باشد، محمدرضا دستور برکناری امجدی را صادر کرد و مقدم جایگزین وی گردید.
فردوست در این زمینه می گوید «حدود ساعت 8 شب 15 خرداد 42 در ملاقاتی که من و اویسی با محمدرضا داشتیم، دستور برکناری امجدی را داد و من فردای آن روز وی را برکنار کرده و مقدم را جایگزین او نمودم، ولی به امجدی قول دادم که پس از گذشت چند ماه در محل دیگری شغل مناسبی برایش پیدا خواهم کرد.
او تشکر کرد و من نیز به وعده خود وفا کردم و مدتی بعد ترتیبی دادم که رئیس یکی از مناطق سه گانه شیلات شمال شود، از شغل جدید خود بسیار راضی بود و سال ها تا زمانی که خواست، در این شغل ماند و بسیار ثروتمند هم شد.
» ر.ک : شرح احوال رجال، ج 2، ص 86.

منبع:

کتاب هژبر یزدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 11

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.