تاریخ سند: 8 مهر 1357
مکالمات سوژه از ساعت 0700 شنبه 8/7/157 تا ساعت 0700 شنبه 9/7/57
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 0700 شنبه 8 /7 /157 تا ساعت 0700 شنبه 9 /7 /57
شخصی به نام رنجبر از آباده تماس گرفت و گفت: شماره منزل آقای قائمی2 در آبادان 23627 است. ایشان گفتهاند تا دو ساعت دیگر به شماره 23463 که منزل آقای دهدشتی3 است و همه آقایان آبادان آنجا جمع هستن، تلفن بفرمایید و شماره منزل آقای جمی 24108 .
صدوقی: شما به زاهدان 2545 و 4282 منزل آقای کفعمی هم اطلاع دهید که یکشنبه تعطیل سراسری است. 8 /7 /57
رنجبر گویا در مکروویو آباده باشد.
*****
رنجبر تماس گرفت و گفت: با آقای کفعمی تماس گرفتم و ایشان در جریان بودند و گفتند ما فعالیت خود را میکنیم، ولی تا چه حد تأثیر داشته باشد، خدا میداند.
صدوقی: شما اگر می شود به اهواز، آقای آسید محمدعلی جزایری هم تماس گرفته شود و به ایشان هم بگویید بد نیست؛ اگر با اینجا هم بتوانیم تماس بگیریم عمده کارها را انجام دادهایم.
*****
شخصی به نام نارگونی تماس گرفت و پرسید: آیا فردا ما هم تعطیل کنیم؟
مخاطب: بله.
*****
سه ، چهار بار کارمندان ادارات تماس گرفتن که آیا ما که کارمند هستیم، فردا تعطیل کنیم؟
مخاطب: بله، یک تعطیل سراسری و عمومی است و باید همه تعطیل کنند.
کارمندی پرسید: ما که فردا نرویم، ممکن است ایراد بگیرند، جواب چی بدهیم؟
مخاطب: بگویید مملکت اسلامی است و دولت اسلامی است و ما هم مسلمانیم و تابع مراجع تقلید هستیم؛ فوقش ممکن است شما را یک توبیخی بکنند که مهم نیست.
*****
چندین محصل هم از [ایشان] پرسیدند: ما چی کار کنیم؟
مخاطب: نروید بهتر است.
*****
شخصی به نام [محمدعلی]انصاری از رفسنجان تماس گرفت و بعد از احوالپرسی پرسید: فردا تعطیل است؟
صدوقی: بله و باید یک تعطیلی سراسری و همگانی خوبی باشد.
انصاری: آقای خامنهای هستن؟
صدوقی: بله و قراره امروز با هواپیما بروند تهران.
شماره انصاری 2494 رفسنجان.
*****
دکتر پاک نژاد تماس گرفت و گفت: رئیس ژندارمری جدید به نام جناب سرهنگ غفاری هم امروز آمدند.
صدوقی: بشارتی بود.
*****
شخصی به نام رفیعی تماس گرفت و گفت: آیا فردا کارخانه آرد هم تعطیل است؟
مخاطب: شما که میتوانید، اشکالی ندارد که تعطیل کنید.
*****
از بیمارستان افشار تلفن شد و پرسید: آیا کارمندان بیمارستان هم فردا باید تعطیل بکنند؟
مخاطب: اگر میتوانید بله، تعطیل کنید.
*****
دعایی پرسید: آیا خامنهای هستن؟
مخاطب: یک ربعی است با آقای مناقب رفتهاند فرودگاه که بروند تهران.
*****
مدرسی از مشهد از منزل آیتالله شیرازی تماس گرفت و گفت: آیتالله شیرازی با نجف تماس گرفتهاند و گفته شده که محاصره کماکان ادامه دارد.
صدوقی: خودم هم میدانم و در جریان هستم و هنوز هم افراد را بازرسی میکنند.
*****
شخصی به نام حسینی از مدرسه تعلیمات اسلامی تماس گرفت و گفت: الان پسر آقای دعایی از نجف تلفن کرد و گفت که محاصره ادامه دارد.
صدوقی: خودم میدانم و هیچ تخفیفی داده نشده است.
*****
شخصی که میگفت من مدیر یکی از مدارس راهنمایی هستم، پرسید: فردا چی کار کنیم؟
صدوقی: تعطیل کنید بهتر است.
ناشناس: اگر فقط ما تعطیل کنیم که صحیح نیست؟
صدوقی: از قرار، قراره که همه مدارس تعطیل نمایند.
*****
دکتر پاک نژاد تماس گرفت و گفت: سرگرد سمیعی گفته است راجع به این کلانتری میدان شاه، تهران است؛ برگشت میارم پیش من قسم بخورد.
صدوقی: چی چی تکذیب میکنند، خودش برگشته و گفته که ما هرچی بکشیم کسی کاری نمیتواند با ما بکند.
دکتر: فردا هم قرار شده که هیچ سرباز و پلیسی در خیابان نباشد.
صدوقی: بسیار خوب.
*****
شخصی به نام صادقی و خاقانی از تهران تماس گرفتن و راجع به امام موسی صدر صحبت کردند.
صدوقی: تا آخرین خبری که دارم، موسی صدر زنده هست و خلاصه باید هیئتهایی فرستاد و خلاصه بیکار ننشست و هر اقدامی بشود خوب است. در ضمن من شنیدهام که قذافی گفته امام موسی صدر به من 30 میلیون لیره بدهکار است و هر وقت بدهی خود را داد، آزاد میشود و از این صحبتها.
خاقانی: آیا فردا جز تعطیلی، برنامهای هم هست؟
صدوقی: خیر، ولی شاید شهرهایی که آمادگی داشته باشند، از منزل بیرون بیایند و شعارهایی هم بدهند، ولی نه شعارهای خیلی تند. سپس خداحافظی کردند.
*****
پهلوان نصیر تماس گرفت و گفت: اگر منزل هستید، شهردار میخواست بیاید خدمتتان. در ضمن قسمت ساختمان اداره در حدود 24 یا 25 نفر هستن که همگی مرید شما هستن، تعطیل بکنند یا نه؟
صدوقی: بله، تعطیل کنید بهتر است.
پهلوان نصیر: چشم.
*****
شخصی به نام چشم براه که میگفت کارمند ذیحسابی هستم، پرسید: ما فردا چی کار کنیم؟
مخاطب: اگر به ضررتان نیست و میتوانید نروید، که نروید؛ اگر نمیتوانید که هیچ.
*****
دکتر مینا افتخارزاده تلفن زد و پرسید: آیا فردا مطب هم تعطیل است؟
مخاطب: اگر تعطیل کنید بهتر است.
*****
شخصی که میگفت من مدیر دبیرستان پهلوی هستم، پرسید: آیا ما هم باید فردا تعطیل کنیم؟
مخاطب: بله.
*****
رنجبر تماس گرفت و گفت: من توانستم بالاخره به آبادان، آقای جزایری اطلاع دادم. در ضمن شرکت نفت آبادان اعتصاب است و امروز حتی با کتک کاری عدهای را بردهاند سرکار و ممکن است خود آقای جزایری با شما تماس بگیرد.
*****
شخصی به نام حسن آبادی از اداره برق تماس گرفت و پرسید: ما چی کار کنیم؟
صدوقی: اگر بشود تعطیل کرد و کار برق لنگ نمیشود، تعطیل کنید؛ ولی فکر کنم برق احتیاج باشه به کارگر و این حرفها در هر صورت اگر میشود تعطیل کنید، بهتر است.
*****
شخصی به نام کوهکن از اداره مخابرات تماس گرفت و گفت: ما چی کار کنیم؟
مخاطب: شما هم تعطیل کنید.
کوهکن: آخه ممکن است ما نباشیم ارتباط قطع شود.
مخاطب: اگر ممکن است تلفن از کار بیفتد، تعطیل نکنید.
*****
خانمی که میگفت مدیر یکی از مدارس دخترانه هستم، پرسید: فردا چی کار کنیم؟
مخاطب: خیلی از مدارس تعطیل است، شما هم تعطیل کنید.
فکر کنم مدیر دبیرستان ایراندخت بوده است.
*****
شخصی به نام کریمی از ابرقو تماس گرفت و راجع به فردا پرسید.
صدوقی: فردا تعطیل سراسری است و همه ایران تعطیل است.
*****
پهلوان نصیر تماس گرفت و گفت: اگر حاجی آقا هستن میخواستیم با شهردار بیاییم خدمتشان؟
مخاطب: فردا بیایید، چون دارند میروند مسجد.
*****
شخصی به نام [محمدرضا]مهدوی [کنی] از تهران تماس گرفت و بعد از احوالپرسی، پرسید: از نجف چه خبر؟
صدوقی: پسر یکی از دوستان که در نجف درس میخواند، دیروز تلفن کرد و گفته است که محاصره کماکان ادامه دارد و خبرهای دیگری که شنیدم این است که دولت عراق دارد سعی میکند که اطرافیان آقا را پراکنده کند و هرکدام را بفرستد به محلهای خودشان و در حدود 80 نفر را میخواهد خارج کند و آقای خوئی که تا به حال گویا چهار بار تلگراف زده است، به نتیجهای نرسیده است و آقای خمینی هم سفت و سخت ایستاده و میگوید من از اینجا میروم و دولت عراق گویا با رفتن ایشان به هند موافقت کرده است؛ ولیکن ایشان برای هند حاضر نشدهاند، ولی صدق و کذب آن را نمیدانم و امشب رادیو لندن هم متأسفانه شنیدید که چی درباره آقای شریعتمداری گفتهاند. یکی از بازاریان امروز آمده بود اینجا و گفت که یک جمله آقای شریعتمداری گفتند و ده هزار نفر را به کشتن دادند و آن این بود که آقای شریعتمداری گفتند کسانی که شعار میدهند از ما نیستن و دولت هم به این بهانه مردم را بست به گلوله و امشب هم چیزی که رادیو لندن گفت، ممکن است پشت سرش میخواهند شکاف عمیقی بخواهند ایجاد کنند، گو اینکه حالا توفیقی نمییابند.
مهدوی: بله، باید هشیارانه برخورد کرد و امیداوریم که همانطوری که ما کوتاه میآییم، آنها هم کوتاه بیایند.
سپس مهدوی گوشی را به شخصی به نام شریعتی داد و شریعتی فقط احوالپرسی کرد. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام مقدس از بانک سپه تلفن کرد و پرسید: ما فردا چه تکلیفی داریم؟
مخاطب: تا آنجایی که امکان دارد تعطیل کنید.
توضیحات سند:
1. در این روز، اداره کل سوم ساواک که با ریاست پرویز ثابتی، هدایت فعالیتهای نیروهای امنیتی در جریان مقابله با انقلاب اسلامی را به عهده داشت، در بخشنامهای سراسری دستور داد: «لیست کلیه کشته شدگان حوادث اخیر منطقه استحفاظی و اعضای خانواده آنها که امکانات براندازی میتوانند داشته باشند تهیه و سپس مراقبت از افراد مظنون انجام شود و نتیجه به موقع اعلام شود.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. سند شماره: 7548 /312 - 8 /7 /57
و در همین روز، ساواک یزد در گزارشی نوشت: «در استان یزد، اردکان و شورک، 3 نفر آخوند به اسامی خاتمی(در اردکان) و صدوقی(در یزد) و حاج ابراهیم در(شورک)، این استان و شهرستانها را تحریک میکنند. به طوری که حتی حاجی ابراهیم شمشیر به کمر میبندد و با کفن نماز جماعت میخواند و در خیابانهای شورک راه میرفته و فریاد میزده اگر شاه مرد است، بیاید اینجا تا خونش را بریزم. این شخص همچنین میگفته که باید سهم امام در یزد را به صدوقی و در اردکان به خاتمی و در شورک به او بدهند تا شاه مجبور شود برود دست خمینی را ببوسد.» همان . سند شماره: 43762/ ﻫ 14 - 8 /7 /57
2. آیتالله حاج شیخ عبدالرسول قائمی، فرزند فرج الله در سال 1275 ﻫ ش در دیزیچه اصفهان متولد شد. مقدمات علوم دینی را نزد پدر و اساتید محلی آموخت و در 19 سالگی به اصفهان آمد و دورۀ سطح را در این شهر به پایان برد. وی در سال 1324 عازم مکه شد و در برگشت به آبادان رسید و در این شهر متوجه حضور کسانی شد که پاکدینی را تبلیغ و علیه اسلام فعالیت مینمودند. آیتالله قائمی دست به روشنگری زد و در مقابل حرکت پیروان احمد کسروی ایستاد. ایشان بعدها به توصیه آیتالله آقا سید ابوالحسن اصفهانی در آبادان ماندگار شد و غیر از مبارزه با مبلغین بی دینی، منشأ خدمات مذهبی و عمرانی فراوانی شد. ساخت مساجد، پرورشگاه ایتام و حوزه علمیه از جمله اقدامات آیتالله قائمی است. وی در طول دوران مبارزه یکی از ارکان استان خوزستان به شمار میرفت؛ از پیشگامان نهضت امام خمینی(ره) در سال 1342 بود و در همبستگی روحانیان در این استان نقش موفقی داشت. پس از تبعید حضرت امام(ره)، بسیاری از مبارزین را که تحت تعقیب رژیم شاه بودند، پناه داد و سپس آنان را راهی عراق میکرد. یکی از کانالهای انتقال اعلامیههای حضرت امام(ره) از عراق به ایران از طریق ایشان بود. آیتالله قائمی در سال 1360 به اصفهان بازگشت و 12 سال در مسجد بابالرحمه به برپایی نماز جماعت و تفسیر قرآن پرداخت. آیتالله قائمی در سال 1372 دار فانی را وداع گفت و در صحن حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله حاج شیخ عبدالرسول قائمی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393
3. حجتالاسلام سید محمد کاظم دهدشتی، فرزند آیتالله سید عبدالعزیز دهدشتی در سال 1307ﻫ ش در نجف اشرف دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدائی خود را در آبادان به پایان رسانید و پس از فراگیری مقداری از علوم اسلامی در سن 13 سالگی به نجف اشرف مهاجرت نمود و مدت پانزده سال در جوار مولیالموحدین امیرالمومنین علیابنابیطالب(ع) اقامت و سطوح نهایی را از مدرسین بزرگ فراگرفت و آنگاه در درس آیات عظام سید محسن حکیم، آقا میرزا باقر زنجانی، سید ابوالقاسم خوئی و سید عبدالهادی شیرازی شرکت کرد. در سال 1341 با تقاضای عدهای از اهالی آبادان از آیتالله شاهرودی و آیتالله آقا سید عبدالهادی شیرازی برای ارشاد و هدایت مردم به آبادان مراجعت نمود و مسجد بزرگی به نام مسجد حضرت موسیابن جعفر(ع) معروف به مسجد بهبهانیها مقیم آبادان را تأسیس و به اقامه جماعت و تنویر افکار و تبلیغ احکام و نشر معارف اسلام پرداخت. حجتالاسلام سید محمد کاظم دهدشتی با شروع نهضت حضرت امام(ره) از آن حمایت نمود و در مقاطع مختلف همگام با سایر روحانیون در اقدامات انقلابی فعالانه شرکت داشت و مسجد ایشان(مسجد امام موسی بن جعفر یا مسجد بهبهانیها) یکی از کانونهای انقلاب در آبادان بود و در جنگ و پس از آن نیز همچنان این مسجد کانون حرکتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی ... در آبادان میباشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت کمیتههای انقلاب آبادان را برعهده گرفت. او پناهی برای رزمندگان اسلام در خط مقدم جبهه آبادان به شمار میرفت. در بحبوحه جنگ تحمیلی در سال 1363 و در حالی که آبادان زیر آتش سنگین دشمن بعثی بود ساخت بنای حوزه علمیه آبادان را رها نکرد و تا آنجا پیش رفت که در هنگام ساخت مدرسه علمیه امام صادق(ع) مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و مجروح شد و یک دست خود را از دست داد و به شرف جانبازی نایل آمد و چند همسنگرش نیز به شهادت رسیدند.
پس از جنگ تحمیلی دارالایتام آبادان و مدرسه استقامت را که توسط آیتالله قائمی تأسیس شده بود، احیاء کرد. از آثار ایشان کتابخانهای به نام حضرت ولیعصر (عجلالله فرجه) در جنب مسجد مزبور میباشد.
وی سرانجام در خرداد 1382 بر سجاده نماز رو به سوی معبود پس از اداء تشهد نماز عشاء قالب تن را از جان تهی نمود و به سوی معبودش شتافت و پس از تشییع باشکوه مردم آبادان بنا به وصیت خودشان در محل حوزه علمیه امام صادق(ع) در آبادان به خاک سپرده شد.
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد اول - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 341