صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

حاجی سیدعلیمحمد وزیری

تاریخ سند: 3 فروردین 1342


حاجی سیدعلیمحمد وزیری


متن سند:

[تاریخ:] 3 /1 /1342

محترماً معروض می‌‌دارد
چون روز پنجشنبه اول فروردین چهل و دو مصادف با شب رحلت حضرت امام جعفر صادق(ع) بود، آقای حاجی سیدعلیمحمد وزیری1 در مسجد جامع به وسیله بلندگو اعلام داشتند: چون روز جمعه روز شهادت امام جعفر صادق است، از این لحاظ عید نیست و چنانچه کسی خواست عید بگیرد، روز شنبه را عید بگیرد. عصر همان روز، اعلامیه‌ای در یزد منتشر شد که عیناً جهت اطلاع به پیوست تقدیم می‌‌دارد. منتشرکننده آن شناخته نشد، ولی آنچه مسلّم است، این اوراق به وسیله دانشجویانی که برای گذراندن تعطیلات عید به یزد آمده‌اند به یزد آورده شده است. پس از انتشار این اعلامیه که ذیل آن به نام مسلمانان متحد امضاء شده بود2، علمای یزد روز شنبه را نیز عید نگرفته و حتی در خانه‌های خود هم نبودند. ضمناً اعلامیه3 دیگری که در ذیل آن به نام روح‌الله الموسوی الخمینی4 امضاء شده بود، منتشر گردید که این اعلامیه نیز به وسیله دانشجویان مسافر به یزد حمل و منتشر شده است که عیناً تقدیم می‌‌گردد. ضمناً یادآور می‌‌شود که انتشار این دو اعلامیه در بین مردم تأثیر داشته و به طوری که شنیده می‌‌شود، علماء تصمیم دارند به هر وسیله ممکن باشد، ذهن مردم را مشوب نمایند. مطلب دیگر شایعاتی که بین مردم از طرف مخالفین دولت شیوع دارد، یکی مخالفت دولت فعلی با شرع مقدس اسلام، دیگری بردن دختران برای خدمت وظیفه و زیرپاگذاشتن احکام قرآن است؛ گرچه در ظاهر کسی رسماً اظهاری نمی‌کند، ولی باید به عرض برسانم که در باطن اوضاع کاملاً آرام نیست و بیم ایجاد حوادثی می‌‌رود و چنانچه خدای نخواسته اتفاقی روی دهد، دستگاه انتظامی یزد قادر به کنترل نظم و آرامش نیست.
چنانچه صلاح بدانند، به شهربانی و ژاندارمری دستور فرمایند که بیش از پیش مراقب اوضاع بوده، نگذارند اخلالگران به تحریک و دسیسه پردازند. به نظر اینجانب اگر مأمورین انتظامی انتشاردهنده یکی از اعلامیه‌ها را دستگیر و مجازات کند، دیگر نظیر آن رخ نخواهد داد.
اینجانب سعی و کوشش می‌‌نمایم اوضاع را دقیقاً زیر نظر گرفته و کوچکترین حادثه را سریعاً





گزارش نمایم و حتی‌الامکان انتشاردهنده اعلامیه‌ها را شناخته و معرفی نمایم. در خاتمه یادآور می‌‌شود که وضع فعلی یزد احتیاج به توجه دقیق دارد.
با تقدیم احترام. شیرازی 17
علمای مورد توجه مردم به قرار زیر هستند:
1. حاجی محمد صدوقی
2. حاجی سیدعلیرضا مدرس
3. حاجی سیدعلیمحمد وزیری
ولی تاکنون رسماً از طرف اینها اقدامی‌نشده است.

توضیحات سند:

1. حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیدعلی محمد عریضی معروف به وزیری: متولد 1273 ش از روحانیون خوش‌ذوق و خدوم یزد است که بعد از شهریور 1320 و فرار رضاخان، خدمات شایسته‌ای در احیای حوزه علمیه یزد نمود. وی دروس مقدماتی را نزد پسردایی خود، معتمد العلماء، فراگرفت؛ آنگاه در مدارس علمیه مصلی، شفیعیه و خان یزد تحصیلات خود را نزد علمای یزد ادامه داد وی اجازاتی در امور حسبیه و روایی از علمایی چون مرحوم آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، آیت‌الله العظمی ‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی و دیگران داشت. ایشان سفرهای زیادی به اطراف و اکناف عالم داشت و بعد از تعمیر مسجد جامع یزد، کتابخانه کم‌نظیری نیز از خود به یادگار گذاشت. وی در یک اقدام کم نظیر، اقدام به جمع‌آوری دستنوشته‌هایی از علماء و بزرگان نمود که از آن جمله است: دست نوشته‌‌ی معروف امام خمینی(ره) که به سال 1321 تحریر یافته و به تاریخی‌ترین سند مبارزاتی امام(ره) شهرت دارد. حجت‌الاسلام وزیری در اردیبهشت سال 1356 در 83 سالگی درگذشت و در ورودی کتابخانه وزیری به خاک سپرده شد. ر.ک: صحیفه امام، ج 1، ص 3.
2. این اعلامیه به شرح زیر است:
«چون دستگاه حاکمه از احکام اسلام و قانون اساسی تخلف نموده و قصد تجاوز به قرآن کریم و نوامیس مسلمین دارد، پیرو نظر آیات عظام و مراجع تقلید دامت برکاتهم، مسلمین امسال عید نداشته و در ملاقات به جای تبریک، تنفر خود را نسبت به اعمال هیئت حاکمه مستند اعلام می‌‌دارد. مسلمانان متحد»
3. این پیام که خطاب به ملت ایران و دارای تاریخ 22 اسفند 1341 است، به شرح زیر می‌‌باشد:
«بسم الله الرحمن الرحیم‌ انّا لله و انّا الیه راجعون دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرد، و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نوامیس مسلمین در شُرُفِ هتک است. و دستگاه جابره با تصویبنامه‌هاى خلاف شرع و قانون اساسى مى‌خواهد زنهاى عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند. دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند. یعنى احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، یعنى دخترهاى هجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانه‌ها بکشد، یعنى با زور سرنیزه دخترهاى جوان عفیف مسلمانان را به مراکز فحشا ببرد. هدف اجانب، قرآن و روحانیت است. دست‌هاى ناپاک اجانب، با دست این قبیل دولت‌ها، قصد دارد قرآن را از میان بردارد، و روحانیت را پایمال کند. ما باید به نفع یهود، امریکا، و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فداى اغراض شُوم اجانب شویم. آن‌ها اسلام و روحانیت را براى اجراى مقاصد خود مضر و مانع مى‌دانند. این سد باید به دست دولت‌هاى مستبد شکسته شود. موجودیت دستگاه، رهین شکستن این سد است. قرآن و روحانیت باید سرکوب شود. من این عید را براى جامعه مسلمین عزا اعلام مى‌کنم، تا مسلمین را از خطرهایى که براى قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم. من به دستگاه جابره اعلام خطر مى‌کنم. من به خداى تعالى، از انقلاب سیاه و انقلاب‌ از پایین نگران هستم. دستگاهها با سوء تدبیر و با سوء نیت گویى مقدمات آن را فراهم مى‌کنند. من چاره در این مى‌بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسى کنار برود؛ و دولتى که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید. بارالها! من تکلیف فعلى خود را ادا کردم؛ الّلهُمَّ قَد بَلَّغتُ و اگر زنده ماندم، تکلیف بعدى خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد. خداوندا! قرآن کریم و ناموس مسلمین را از شرّ اجانب نجات بده. روح اللَّه الموسوی الخمینى‌» صحیفه امام، ج 1، ص 154.
4. آیت‌الله العظمی حاج آقاروح‌اللّه‌ موسوى خمینى: فرزند سید مصطفى موسوى، در دوم جمادى الثانى 1320ق در شهرستان خمین چشم به جهان گشود. پس از تحصیل مقدماتى، در سال 1339ق به حوزه علمیه اراک، که تحت زعامت آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى(ره) قرار داشت، رفت و یک سال بعد که آیت‌اللّه‌ حائرى حوزه علمیه اراک را به قم انتقال داد، ایشان هم به قم آمد. در سال 1345ق سطح را به پایان رسانید و در محضر آیت‌الله حائری به درجه اجتهاد رسید. تدریس علوم «منقول» و خارج فقه و اصول را در سال 1364ق همزمان با ورود آیت‌اللّه‌ بروجردى به قم آغاز کرد که البته پیش از شروع به تدریس درس خارج، سالیان دراز به تدریس «سطح» اشتغال داشت. امام خمینى در اردیبهشت 1323ش، اولین بیانیه سیاسى خود را مبنى بر قیام عمومى علماى اسلام و جامعه اسلامى، آشکارا اعلام داشت و با وجود آنکه پاسخ مناسبى دریافت نکرد، امیدوار و مقاوم به مبارزات خود ادامه داد. در فروردین سال 1340ش آیت‌اللّه بروجردى رحلت کرد. رژیم شاهنشاهی که فکر می‌‌کرد حوزه‌‌ی علمیه‌‌ی قم، با رحلت آیت‌الله بروجردی، بدون زعیم است، در 16 مهر ماه سال 1341ش لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى را توسط کابینه امیر اسداللّه‌ علم مطرح و به تصویب رساند. در این موقع امام به همراه علماى بزرگ قم و تهران دست به اعتراضات همه‌جانبه زدند که در این میان، لحن تلگراف‌هاى امام به شاه و نخست وزیر، تند و هشداردهنده بود و در پى آن شاه که مى‌خواست اصول ششگانه اصلاحات خویش را که به دستور آمریکایی‌ها قصد اجرای آن را داشت، به رفراندوم بگذارد، با بیانیه‌‌ی کوبنده بهمن 1341 امام مواجه شد. در ادامه‌‌ی این مبارزات، با پیشنهاد امام خمینى، عید نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد و متعاقب آن، شاه که در صدد سرکوب بود، در فروردین 1342 که مصادف با شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام) بود، فاجعه‌‌ی خونین فیضیه و شبیه به آن را در طالبیه تبریز به وجود آورد. به دنبال این فاجعه بود که امام اعلامیه معروف خود را در 13 فروردین 1342، تحت عنوان «شاه‌دوستى یعنى غارتگرى» منتشر ساخت. این مبارزات که براى رژیم گران تمام مى‌شد باعث دستگیرى امام در سحرگاه 15 خرداد 42 و فاجعه خونین 15 خرداد گردید؛ اما با فشار علماء و مردم، این دستگیرى و زندان، در 11 مرداد ماه همان سال به پایان رسید. ولى این ظاهر قضیه بود؛ چون امام پس از آن به منزلى در داودیه منتقل شد که این حصر خانگی تا 18 فروردین سال بعد ادامه داشت و نهایتاً در این روز امام به قم منتقل شد. روشن بود که مبارزه به اینجا ختم نمى‌شد. با افشاگری‌های امام، علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران در سال 43 - آبان 1343 - مجدداً در آستانه قیام قرارگرفت که در پى آن، در سحرگاه 13 آبان 43، امام دوباره دستگیر و از آنجا به تهران و سپس از طریق هوایى به آنکارا تبعید شد. این تبعید، یازده ماه به درازا کشیده شد و پس از آن، امام در 13 مهر 44 به تبعیدگاه دوم فرستاده شد؛ یعنى از ترکیه به عراق اعزام گردید که این تبعید، 13 سال به طول انجامید. حضرت امام، در این مدت طولانى، دست از مبارزه برنداشت و با صحبت‌ها، سخنرانی‌ها و بیانیه‌ها، ضمن آگاهی‌بخشی و راهنمایى مردم در مسیر مبارزه، همواره رژیم شاهنشاهی را مورد حمله قرار می‌‌داد که این تلاش‌ها در سال 1356ش به ثمر نشست و انقلاب اسلامی در سراسر ایران آغاز شد. اخراج امام از عراق، یکی از اقداماتی بود که سیاست‌های استعماری برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران طراحی کردند و از این رو، پس از آنکه دولت کویت اجازه‌‌ی ورود به ایشان را نداد، ایشان در 14 مهر 57 از بغداد به پاریس عزیمت نمود و در نوفل لوشاتو ساکن شد و از آنجا به هدایت و رهبری انقلاب اسلامی پرداخت. شرایط حاکم بر فضای سیاسی اجتماعی ایران در ماه‌های پایانی سال 1357 ش، رژیم شاه را مجبور کرد تا با بازگشت امام به ایران موافقت نماید. ‌با وجود بسته شدن فرودگاه‌ها برای مدتی محدود، در نهایت این اقدام عملی شد و حضرت امام در تاریخ 12 بهمن 1357 در میان استقبالی تاریخی به ایران بازگشت و در عصر همان روز در بهشت زهرای تهران با مردم ایران سخن گفت و مانند گذشته، دولت وقت را غیرقانونى اعلام کرد که این دولت پس از 10 روز متلاشی شد و انقلاب اسلامی ایران در روز 22 بهمن سال 1357 به پیروزی رسید. امام پس ازپیروزى انقلاب در تاریخ 10 اسفند 57 از تهران به قم رفت وتا زمان ابتلاء به بیمارى قلبى –دوم بهمن 1358ـ در این شهر بود، تا اینکه مجدداً برای مداوا به تهران بازگشت و پس از 39 روزی که در بیمارستان قلب تهران بستری بود، به طور موقت در منزلى در منطقه دربند تهران ساکن شد و پس از آن، در تاریخ 27 اردیبهشت 1359 بنا به تمایل خود، به منزلى در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت ـ 14 خرداد 1368 ـ در همین منزل ماند. ده‌ها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینى در مباحث اخلاقى، عرفانى، فقهى، اصولى، فلسفى، سیاسى و اجتماعى بر جاى مانده که بسیارى از آنها تاکنون منتشر شده است.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 1 صفحه 9


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.