تاریخ سند: 19 تیر 1357
مکالمات سوژه از ساعت 0715 دوشنبه 19/4/37 تا ساعت 0715 سه شنبه 20/4/37
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 0715 دوشنبه 19 /4 /37 تا ساعت 0715 سه شنبه 20 /4 /37 0419
دکتر پاک نژاد تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: آقای خرم زاده1 میگن که من بعداً چند مرتبه میام خدمتتان و اگر امکان داره مثلاً این دفعه، یک جای دیگه باشه، مثلاً اگر اشکال نداره، مثلاً منزل آقای خرمشاهی2، منزل هر دو بفرمایید چند دقیقهای ملاقات بشه.
صدوقی: تلفنی نمیتوانم باهتان عرایضی بکنم.
دکتر پاک نژاد: پس میآیم خدمتتان. سپس خداحافظی کردند.
*****
دکتر پاک نژاد دوباره گرفت و گفت: پس بنا شد من ساعت 12 بروم بیارمشان خدمتتان منزل آقای مناقب. سپس خداحافظی کردند.
*****
سعیدی3 تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: مدتی است از گوشه و کنار شنیدم که حضرتعالی از من ناراضی هستید.
صدوقی: والله آن بیانات حسینیه آب شور و ضیغم آبادتون که آقایان هم بودند و جاهای دیگرتون.
سعیدی: ما حالا به دستور جنابعالی عمل میکنیم، هر جور بفرمایید، من امسال غیر از پارسال است و من خیلی خودداری کردم و جنابعالی متوجه هستید که من خیلی خیلی اطراف و جوانب را پائیدم و مواظب بودم، انشاءالله دین و ایمان ما محفوظ باشه، ما ارادتمند بودیم و هستیم.
صدوقی: موضوع، موضوع روحانیت است. عرض کنم یک طرف روحانیت و یک طرف این دولت کفر، خلاصه طرفداری و حمایت از آنها هیچ موردی ندارد که بشود تأمین و اصلاح کرد.
سعیدی: اجازه بفرمایید من هرجا رفتم به منبر، دنبال مطلب آقایان که جلوتر در همین باب صحبت میکردند، صحبت کردم و وظیفه خودم میدانم.
صدوقی: این مطالب تلفنی نیست و من یکی از دوستان را میفرستم خدمتتان.
سعیدی: کی منتظر باشم؟
صدوقی: همین امروز و فردا.
سعیدی: حاجی آقا! من یک کسی را گفتهام که بیاید خدمتتان.
صدوقی: پس آن کسی که میآید، باهاش صحبت میکنم.
سعیدی: عفو بفرمایید. سپس خداحافظی کرد.
*****
مرتضی شاهرودی4 تماس گرفت و بعد از احوالپرسی: آقا عموم، آشیخ محمد که کربلا بودند، ایشان دو روزی با ما یزد آمدند؛ نیم ساعت است که برگشتن به تهران.
صدوقی: خدا شاهد است نه دیروز یزد بودم، نه پریروز.
شاهرودی: میدانم، ایشان به من گفتن همان روز اولی که آمدیم، برویم خدمت آقای صدوقی برای تسلیت و خیلی مایل بودند شما را ببیند.
صدوقی: فوقالعاده متأسفم، پریروز اتفاق افتاد، رفتیم نصرآباد تا 10 شب طول کشید و دیروز رفتیم بهاباد و ساعت 5 /9 شب فارغ شدیم، خیلی نگران شدم ای کاش صبح اول وقت تماس گرفته بودم، شما تا کی تشریف دارید؟
شاهرودی: من دو روز است از مجلس ما گذشته و6 روز دیگر هستیم و امسال یک مجلس خیلی پر برکتی است و ما دعاگو هستیم، برنامه پنج شنبهها برقرار است که؟
صدوقی: بله.
شاهرودی: آقای پهلوان پور هم سلام میرسانند.
صدوقی: شما هم سلام برسانید.
شاهرودی: شما صبحها منزل هستید؟
صدوقی: بله. سپس خداحافظی کردند.
*****
مناقب تماس گرفت و گفت: چرا نمیآیید، اینها آمدند.5
مخاطب: آمدند بیرون. سپس گوشی را مناقب قطع کرد.
*****
سخاوت تماس گرفت و گفت: جلوتر مادرم، خانم مرشد، به شما تلفن زده بود و شما فرموده بودیدکه وقت دوشنبه خوب است، ولی تشریف نیاوردید.
صدوقی: والله دعوتی از من نکرده بودند.
سخاوت: ممکن است شما توجه نکرده بودید.
صدوقی: هیچ دعوتی از من نشده بود.
سخاوت: حالا محبت بفرمایید تشریف بیاورید.
صدوقی: دعوت کردن حسابی دارد.
سخاوت: من دائیم را فرستادم حضورتان با راننده.
صدوقی: حالا فرستادید؟
سخاوت: من فکر کردم مادرم که صحبت کرده با شما، جنابعالی را دعوت کردهاند.
صدوقی: فقط وقت را از من پرسیدند و دعوتی نبوده است.
سخاوت: ما حالا شگون کردیم که جنابعالی تشریف بیاورید.
صدوقی: بسیار خوب. مکالمه تمام شد.
(گویا دوشنبه 19 /4 /37 عروسی سرهنگ سخاوت رئیس آگاهی بوده است.)
توضیحات سند:
ـ
1. رحمتالله خرمزاده فرزند محمد در سال 1314ش در روستای لیراوی(بنداسمعیل) از توابع بوشهر متولد شد. پدرش کارمند شرکت نفت بود و به علت جابجائی هایی که داشت، خانواده وی نیز به همراه او جابجا میشد. گچساران، هفتگل و رامهرمز، برخی از محلهای مأموریت پدرش بود و او نیز تحصیلات دبستانی را در گچساران و هفتگل و دبیرستان را در هفتگل و رامهرمز و اهواز سپری کرد و سپس در سال 1334 در دانشکده حقوق دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1337ش لیسانس قضائی گرفت. در سال 1338ش با معرفی فردی به نام سیفالله دانش بختیار، که ساواکی بود، به استخدام ساواک درآمد و پیش از آن در شرکتی به نام یوبانک، به عنوان مترجم و منشی کار میکرد. در سال 1342 ش با سمت بازجوی متخصص به اداره کل سوم پیوست و در سال 1343 یک دورهی 4 ماهه را در آلمان بود. در تیر ماه 1351 به یزد آمد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کشور آلمان غربی، که روزگاری توسط سرویس جاسوسی آن آموزش دیده بود، گریخت. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
2. محمود خرمشاهی فرزند علیرضا در سال 1324ش در کربلای معلی به دنیا آمد. در سال 1343ش در رشتهی مهندسی عمران از دانشگاه بغداد فارغ التحصیل شد. پس از بازگشت به ایران، در جریان اخراج ایرانیان توسط حکومت بعثی، در چند شرکت ساختمانی و راه سازی فعالیت کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس، از سال 1358 تا 1367ش با ستاد بازسازی مناطق جنگی همکاری داشت و مدتی نیز رئیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی بود و از سال 1368ش، مسئولیت دفتر طرحهای عمرانی دانشگاه یزد را عهده دار گردید. دانشنامه مشاهیر یزد . ج 1. ص 514
3. حجتالاسلام سیدابوالفضل مدرس سعیدی ریحان یزدی
4. حجتالاسلام مرتضی شاهرودی فرزند حسین، از جمله وعاظی که بارها برای سخنرانی به یزد دعوت شد.
5. منظور جلسه با رئیس ساواک یزد، رحمتالله خرمزاده است.
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد اول - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 115