صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مکالمات سوژه از ساعت 0715 شنبه 3/4/37 تا ساعت 0715 یکشنبه 4/4/37

تاریخ سند: 3 تیر 1357


مکالمات سوژه از ساعت 0715 شنبه 3/4/37 تا ساعت 0715 یکشنبه 4/4/37


متن سند:


مکالمات سوژه از ساعت 0715 شنبه 3 /4 /37 تا ساعت 0715 یکشنبه 4 /4 /37
دکتر پاک‌ نژاد تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: من گفتم الان بهتان تلفن‌ می‌کند. در ضمن محمدعلی راجع به مطالبی که اسعد گفته و من با ایشان گفتم، به شما گفته است؟ 0403
صدوقی: خیر، چیزی به من نگفته است.
*****
شخصی به نام کارگر تماس گرفت و گفت: دو سه شب پیش، دو تا بچه که حاجی آبادی و مال دهات ما بودند، از حظیره که بیرون آمدند، تعقیبشون کردند و بچه‌ای را که تَرک[موتور] بوده، گرفتن و خود موتوری فرار کرده است و خلاصه در بند است؛ دو سه روز می‌دویم و قراره امروز سند ببریم و آزاد کنند.
صدوقی: همش برای اذیت است.
کارگر: آن شخصی که فرار کرده است، رفته‌اند منزلشان را گشتن و پدرش را احضار کرده‌اند. خلاصه در مورد این پسر می‌خواستم ببینم تکلیف چیست؟
صدوقی: راهش ندهند منزل و اگر که کسی را دارند که شفاعت او را قبول می‌کنند، برود.
کارگر: شما صلاح می‌دانید که پدرش برود پیش رئیس شهربانی، التماس و عجز لابه کند؟
صدوقی: یه کسی برود تند و سفت صحبت کند، عجز[و]لابه چرا؟ معنی ندارد.
کارگر: آخه باید یه کسی باشه که قدرت گفتن این حرفها را داشته باشه.
صدوقی: اینها را باید تهدیدشان کنند، بگویند که تعطیل می‌کنیم و تعطیل عمومی‌ می‌کنیم تا اینها کم‌کم آدم بشن وگرنه نفس نکشیدن همین‌ها را دارد.
*****
شخصی به منزل سوژه تلفن زد و سوژه را خواست.
مخاطب: خواب هستن.
ناشناس: بگوئید به ایشان که بالای منبر بگویند پیغمبر گفته ماشین مردم را آتش بزنند؟1
*****
محمدزاده تماس گرفت و بعد از احوالپرسی و گفتن عصر بخیر، ادامه داد: بنده همان ‌طوری که عرض کردم، می‌خواهم بروم طرف همانجا و یک ترتیباتی می‌دهم که آنجا مساعدتی باشه و همان ‌طوری که عرض کردم، مستلزم این است که تشریفات اداریش یک چند روزی طی شود. این را خواهش می‌کنم که حضرتعالی در نظر داشته باشید و صلاح هم در این است.
صدوقی: بسیار خوب، طوری باشه که دیگه بیچاره‌ها مورد شکنجه و اذیت قرار نگیرند.
محمدزاده: خدا شاهد است که این طور نیست.
صدوقی: به جان شما، بوده است و شما خودتان را می‌بینید، آن بدرفتار را نمی‌ بینید.
محمدزاده: من در حال رفتن هستم، چون فردا صبح وقتم نیست، ولی از اینکه به خودم واگذار کردید، یعنی قبول کردید که من نظر اصلاحی دارم.
صدوقی: من همیشه به شما اطمینان داشتم.
محمدزاده: این اشخاصی که در آنجا هستن، از نعمت آسایش و امنیت برخوردار باشند، من می‌روم ترتیباتی می‌دهم که اینها وضعشان و شرفشان و همه چیزشان محفوظ بماند و انتظامات و امنیت برایشان در آنجا محفوظ باشد و همان ‌طوری که عرض کردم، یه قدری تشریفات اداریش مشکل است، ولی خوب خواهید دید که این کار را صددرصد خواهم کرد و از دعای خیر ما را فراموش نفرمایید و التماس دعا.
صدوقی: لطف سرکار کم نشود و ممنون شما هستم.
توجه! شخصی که خود را محمدزاده معرفی کرد به احتمال خیلی خیلی قوی سرهنگ اسعد می‌باشد.

توضیحات سند:

ـ
1. بعداز نماز مغرب و عشاء روز 19 /3 /1357 در مسجد حظیره شهر یزد، تعدادی اعلامیه دست نویس با عنوان «از پلیس یزد باید انتقام خون برادران شهید خود را بگیریم» پخش شد که در آن به «مبارزه منفی با پلیس و خانواده و فرزندان آنها، کور کردن پلیس با پاشیدن اسید و شیشه خرده، آتش زدن منازل و اتومبیل‌ها و گروگان گیری فرزندان آنها اشاره گردیده» بود. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 3. سند شماره: 36 /1- 23 /5- 5 - /3 /2537
در این دوران، چند ماشین متعلق به عوامل فروش وسائل لهو و لعب و مشروب فروشی‌ها پس از چند بار اخطار کتبی به صاحبان آنها برای ترک فعل حرام، توسط نیروهای انقلابی به آتش کشیده شد.
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد اول - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 96
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.