صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : کمیته مرکزی حزب توده و اختلافات در دسته بندیهای داخلی آن عطف : 2543ـ20/7/46 (315)

تاریخ سند: 30 دی 1346


موضوع : کمیته مرکزی حزب توده و اختلافات در دسته بندیهای داخلی آن عطف : 2543ـ20/7/46 (315)


متن سند:

شماره : 3810 ـ7 /11 /46 منبع : یکی از ایرانیانی که از شرق به غرب آمده در این باره اطلاعات بنده بسیار ناچیز است و از آنچه در ایران گذشته به کلی بی اطلاعم در پلنوم چهارم کمیته مرکزی موجود در گروه اپوزیسیون و گروه مسلط تصریح گردید که گروه مسلط شامل دکتر رادمنش ـ ایرج اسکندری ـ دکتر حسین جودت ـ دکتر مرتضی یزدی ـ دکتر محمد بهرامی ـ رضا روستا1 ـ محمود بقراطی ـ دکتر فریدون کشاورز و بابازاده برده [بوده ]و گروه اپوزیسیون نیز شامل کامبخش ـ کیانوری ـ احمد قاسمی ـ دکتر فروتن ـ علی امیر خیزی ـ آرادشس آوانسیان و صمد حکیمی بوده است و دو تن احسان طبری و عبدالحسین نوشین خود را برکنار از این دو گروه می نامیده اند ولی در عین حال نوشین به کیانوری و قاسمی نظر منفی داشته است.
در بین این دو گروه نیز اختلاف نظرهائی وجود داشته است مثلاً کیانوری و قاسمی در عین اینکه در مقابل گروه رادمنش همکاری داشتند با یکدیگر موافق نبوده اند.
و با اینکه ایرج اسکندری در عین مخالفت با گروه کامبخش و کیانوری می خواست رادمنش را از دبیر اولی حزب برکنار کند و در پلنوم یازدهم خود جای آنها را بگیرد.
در پلنوم هفتم حزب که وحدت با فرقه دمکرات مطرح بود گروه رادمنش امیدوار بودند که از طریق وارد کردن نمایندگان فرقه اکثریت را در دست خود بگیرند به این جهت آنها موافق داخل کردن اعضاء جدید از حزب توده به کمیته مرکزی نبودند ولی گروه کامبخش و کیانوری طرفدار جدی این امر بودند و می خواستند اعضای جدید طرفدار خود را وارد کمیته مرکزی کنند و موازنه را حفظ نمایند.
پلنوم یازدهم با موفقیت گروه رادمنش پایان یافت بدین معنی که ایرج اسکندری1 را که سودای رهبری در سر داشت کوبیدند و سر جای خود نشاندند و ضمنا با اخراج احمد قاسمی و دکتر فروتن و کنار ماندن عباس سقائی اکثریت در دست آنان افتاد.
در این جریان به خصوص آنها برای خراب کردن گروه کامبخش نزد شورویها استفاده کردند و آنها را طرفدار نظریات چپ و چینی نامیدند.
در این گیرودار تغییرات کوچکی هم رخ داد بدین معنی که بابازاده از گروه رادمنش کناره گرفت ولی البته به کامبخش و کیانوری نپیوست.
ضمنا غلام یحیی و دارودسته اش وزنه را داخل حزب به نفع خود سنگین کردند و در این کار دکتر حسین جودت نقش اساسی را بر عهده داشته است.
این طرح با شدت از نظریات تجزیه طلبانه فرقه دفاع می کند و مسئله «حق تعیین مقدرات» مردم آذربایجان را تا سر حد جدائی مطرح می سازد و با آنها همکاری نزدیک دارد و حتی مدتی کاندید دبیر اولی حزب از طرف دارودسته غلام یحیی بوده است منتها اربابها گویا به رادمنش هنوز مرحمت دارند و نگذاشتند که جودت توفیقی در کار خود حاصل کند.
ضمنا ایرج اسکندری از رادمنش تبعیت می کند ولی در باطن مخالف جدی او است منتها به علت نفرت شدیدتری که نسبت به کامبخش و گروه او دارد ناگزیر به رادمنش نزدیک می شود.
و رادمنش که بنظر من زرنگترین و حیله گرترین افراد این کمیته مرکزی در تمام طول تاریخ موجودیت حزب توده از انواع اختلافات به سود خود حداکثر استفاده را کرده و همچنان در موقعیت ممتازتری باقی مانده است.
احسان طبری1 به طور کلی به هر دو طرف چشمک می زند و در این میانه خود را نگاهداشته و وسیله استفاده هر دو طرف می گردد.
روابط ایرج اسکندری و دکتر کشاورز خیلی نزدیک بوده و شاید اگر دکتر کشاورز از کمیته مرکزی خارج نمی شد ایرج تاکنون توفیقی حاصل کرده بود.
البته این در صورتی است که با [ما] مداخله شورویها را به حساب نیاوریم و اینهم امری است محال چون در هر حال نظر آنها شرط است و آنها هر طور بخواهند عمل می کنند.
ضمنا بنده معتقدم شورویها طبق اصل همبستگی خویش مایلند در کمیته مرکزی اختلاف موجود باشد تا بتوانند بهتر حکومت کنند.
آنها نه تنها در کمیته مرکزی بلکه در بدنه حزب نیز آتش اختلافات را دامن می زنند و اگر سابقا ناشیانه عمل می کردند حالا دقیقتر عمل می کنند.
حوادث چین و رومانی و سرپیچی بسیاری از احزاب کمونیست از اطاعت مسکو موجب شده که آنها به این نکته بیشتر معتقد گردند و ایجاد اختلاف در سازمانهای حزبی سایر احزاب کمونیست یکی از شیوه های معموله و دلخواه آنها است و چه بسا ضررهای بزرگی را متحمل شده اند معهذا چون برای آنها حفظ سیادت جهانی اهمیت حیاتی دارد لذا همیشه دستجات مخالف ایجاد و آنها را در مقابل همدیگر قرار می دهند و هیچ کدام را هم از بین نمی برند بلکه با همه مغازله و معاشقه می کنند و از این رهگذر استفاده های لازمه خود را می برند.
این است نظر من به طور کلی درباره اختلافات در دستگاه کمیته مرکزی حزب توده.
اصل در حزب توده در خارج از کشور بپرونده آرادشس آوانسیان ضمیمه و ارائه شود 6 /1

توضیحات سند:

1ـ رضا روستا بنیانگذار اصلی شورای متحده مرکزی بود.
در سال 1282 در روستای ویشکا در یک خانواده روستائی گیلان به دنیا آمد.
در دوره دبیرستان به فعالیت های اجتماعی و سیاسی جلب شد و چندی بعد مدرسه را رها کرده و به کمونیست های گیلان پیوست.
پس از سرکوب نهضت جنگل در سال 1301 به اتحاد شوروی رفت و در سال 1302 به ایران بازگشت.
در تهران به حزب سوسیالیست سلیمان میرزا اسکندری پیوست و در شهرهای مختلف به فعالیت پرداخت و بارها به زندان رفت و از جمله به هنگام دستگیری «53» نفر او نیز دستگیر و پس از ده ماه تبعید شد.
او در سال 1326 به شوروی رفت و متعاقبا در آلمان شرقی مسکن گزید و در سال 1350 در این کشور درگذشت.
ر.ک : (خاطرات نورالدین کیانوری، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، ص 82، 83).
1ـ ایرج اسکندری از اعضای گروه 53 نفر، برادرزاده سلیمان میرزا اسکندری و از رهبران و بنیانگذاران حزب توده ایران بود.
وی در 1286 به دنیا آمد، در مدرسه سیاسی درس خواند و در 1304 با استفاده از بورس دولتی برای تحصیل به فرانسه اعزام شد.
در 1306 با مرتضی علوی و دکتر تقی ارانی آشنا شد، چندی پس از این آشنایی با قطع شدن بورس تحصیلی او از سوی دولت، تحصیل را رها کرده به ایران بازگشت.
در 1316 همراه گروه دکتر ارانی دستگیر شد و پس از شهریور 1320 و آزادی از زندان به همراه بازماندگان گروه 53 نفر حزب توده ایران را تشکیل داد.
وی از بدو تأسیس حزب توده همواره یکی از اعضای کمیته مرکزی و دبیران حزب بود و از سال 1349 تا 1357 دبیرکلی آن را برعهده داشت.
در مجلس چهاردهم (1322) به نمایندگی مجلس رسید و در کابینه قوام (1325) وزیر صناعت بود.
پس از وقایع آذربایجان در بهمن 1325 به شوروی گریخت و تا پایان عمر (1364) در خارج از کشور زندگی کرد.
او در 1357 از دبیرکلی و همه مشاغل حزبی معزول شد.
در این دوران خاطرات خود را نوشت.
این کتاب تحت عنوان خاطرات ایرج اسکندری توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در سال 1365 چاپ شد.
اسکندری در سال 1364 در سن 78 سالگی در پاریس دارفانی را وداع گفت.
1ـ احسان طبری در 1295 در ساری متولد شد، در 1314 فعالیت سیاسی خود را با همکاری در انتشار مجله دنیا آغاز کرد، در 1316 به عنوان یکی از جوانترین اعضای گروه 53 نفر دستگیر و زندانی شد.
پس از شهریور 1320 از مؤسسین حزب توده بود و در همین دوران، مدتی در شرکت نفت مشغول به کار شد، پس از آن به عنوان مترجم در خبرگزاری تاس به کار پرداخت.
در کنگره اول حزب توده (1323) به عضویت کمیته مرکزی انتخاب شد و بعد از غیرقانونی شدن فعالیت حزب در 1327 به شوروی گریخت، سپس به همراه کمیته مرکزی حزب توده به آلمان شرقی رفت، در 1358 به ایران بازگشت و در 1362 دستگیر شد.
وی از بدو تأسیس حزب توده همواره در رأس تشکیلات و رهبری آن قرار داشت و به عنوان ایدئولوگ حزب برای مدتی طولانی مسئولیت شعب آموزش و تبلیغات آن را برعهده داشت.
نشریه دنیا زیر نظر او انتشار می یافت.
و از 1350 به این سو، تقریبا تمامی بیانیه ها و اعلامیه های حزبی به وسیله او تنظیم و تدوین می شد.
گذشته از رسائل حزبی، تحقیقات او در زمینه های تاریخ و فرهنگ و تلاش وی برای مطابقت دادن تئوریهای مارکسیستی با تاریخ و ادبیات ایران از اهمیت بسیاری برخوردار است.
در جریان دستگیری سران حزب توده طبری نیز دستگیر و زندانی شد در طول مدت بازداشت تحول عمیق فکری در او ایجاد شد و علیه حزب توده افشاگریهائی انجام داد.
کتابهای کژراهه، آورندگان اندیشه خطا و مجموعه اشعار لابه و از همه مهمتر کتاب سنجش مارکسیزم در این دوران توسط او نگاشته شد.
احسان طبری در 9 اردیبهشت 1368 در تهران از دنیا رفت.

منبع:

کتاب چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 27


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.