صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

اطلاعیه

تاریخ سند: 26 بهمن 1338


اطلاعیه


متن سند:

شماره: 1600 / 18 تاریخ:26 /11 /1338

اطلاعیه
در محافل مطبوعاتی گفته می‌شود که در انتخابات آینده از بین روزنامه‌نگاران مهندس والا از خلخال محمود منصوری نراقی (صاحب امتیاز روزنامه ملیون از شمیرانات عباس شاهنده1 از بیجار قاسم مسعودی 2 از دماوند به مجلس شورای ملی و آقایان عبدالرحمن فرامرزی3 و دکتر مصباح‌زاده4 به مجلس سنا خواهند رفت ضمناً گفته می‌شود ‌آقای مصطفی الموتی هم که قرار بود از قزوین انتخاب شود در سمت فعلی انجام وظیفه خواهد کرد.
رونوشت برابر با اصل اصل در پرونده کلاسه الف /930 بایگانی کل
بایگانی شود

توضیحات سند:

1. عباس شاهنده: فرزند احمد (صفاء السلطان)، در سال 1292 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در دبستان خاقانى و متوسطه را در دبیرستان شرف در تهران گذراند و پس از آن به دانشسرا رفت و بعد از اتمام دوره‌ی مربوطه و گرفتن دیپلم به عنوان آموزگار در خدمت وزارت معارف قرار گرفت و به تدریس در دبیرستان‌هاى تهران مشغول شد. پس از استخدام در دولت با سازماندهى اولین جوخه‌ها و گروه‌هاى پیشاهنگى شروع به خودنمایى کرد. خدمات او در این عرصه آنقدر مورد توجه قرار گرفت که وزیر معارف وقت نامبرده را به عنوان اولین رئیس پیشاهنگى تهران منصوب کرد. شاهنده در سال‌هاى اولیه پس از شهریور 1320 ظاهراً جانب مردم را گرفت و خود را طرفدار آزادى و حقوق انسانى جا زد و براى بهره‌بردارى از این وضعیت جدید به فعالیت مطبوعاتى رو کرد و روزنامه‌ی فرمان را با حمایت سرویس‌هاى اطلاعاتى انگلیس انتشار داد. اولین شماره‌ی فرمان در روز 15 خرداد 1322 روانه‌ی پیشخوان روزنامه‌فروشى‌ها شد.
با تشکیل حزب توده و نفوذ روزافزون این حزب و گسترش آن در شهرها و مناطق کارگرى، عباس شاهنده جانب حزب توده را گرفت و روزنامه‌ی فرمان را کاملاً در اختیار جریان کمونیستى ایران گذاشت، ولیکن این حمایت از حزب توده مدت زیادى طول نکشید و زمانى که قوام‌السلطنه بر مسند وزارت تکیه زد، دست از پشتیبانى حزب توده برداشت و این تغییر خط مشى را در 24 دى ماه 1324 علنى کرد و به صف حامیان قوام و محمدرضا پهلوى پیوست.
زمانى که حزب دموکرات تشکیل شد، عباس شاهنده سردستگى اراذل و اوباش هوادار قوام را بر عهده داشت و گروهى را به‌نام گارد احترام و تشریفات حزب دموکرات به وجود آورد. پس از جدایى شاهنده از حزب توده، قوام‌السلطنه او را مورد عنایت و توجه قرار داد و در اسفند 1324 طى فرمانى ویژه وى را از وزارت فرهنگ به نخست‌وزیرى منتقل و مامور سازماندهى اتحادیه‌ی سندیکاهاى کارگرى ایران کرد و او با بهره‌گیرى از این مقام در آذرماه 1325 نام روزنامه‌ی فرمان را به فرمان کارگران تغییر داد.
پس از ختم غائله آذربایجان و کردستان، شاهنده از نخست‌وزیرى به تشکیلات شهردارى تهران انتقال یافت و در سال 1326 به سمت مدیر کل خواربار شهر تهران منصوب شد. شاهنده پس از برکنارى از مقام مدیریت خواربار شهر تهران به مقام مدیریت کل بازرسى شهردارى رسید و در زمان نخست‌وزیرى حاجعلى رزم‌آرا با حفظ سمت به مقام معاونت شهردارى تهران نیز دست یافت. وى مدعى بود که در جریان کودتاى 28 مرداد 1332 جزو اولین کسانى بوده است که به همراه سرهنگ پهلوان، مهدى میراشرافى و احمد فرامرزى و گروهى از اراذل و اوباش نظیر شعبان بى مخ و هفت کچلان به فرستنده‌ی رادیو تهران حمله کرده و پس از تصرف آن سقوط حکومت دکتر مصدق را اعلام داشته است.
او در اکثر سفرهاى خارجى محمدرضا پهلوى و همسرش ثریا و مسافرت‌هاى حسین علاء و منوچهر اقبال به عنوان عضو ثابت و اکثراً به عنوان رئیس هیأت مطبوعاتى به همراه آنان بود. یکى از مهم‌ترین سفرهاى شاهنده، سفر به کشور عراق در آبان 1334 به منظور شرکت در کنفرانس بغداد بود. این کنفرانس منتج به امضاى پیمان بغداد میان کشورهاى ایران، عراق، ترکیه، پاکستان و انگلستان شد. سمت شاهنده در این کنفرانس ریاست هیأت مطبوعاتى همراه حسین علاء، نخست‌وزیر وقت بود. او پیمان بغداد را متمم کودتاى 28 مرداد 1332 معرفى کرد.
وى همچنین در شهریور 1335 سفرى به اسرائیل داشت و در سفرنامه‌ی خود اهمیت اسرائیل براى توازن روابط سیاسى ایران و اعراب را برشمرده است.
در سال 1342 وقتى محمدرضا پهلوى در جریان مراسم سلام نوروزى از طولانى بودن صف روزنامه‌نگاران گله کرد، جهانگیر تفضلى، مدیر روزنامه‌ی ایران ما و وزیر مشاور و سرپرست انتشارات دولت تصمیم به کاستن از تعداد روزنامه‌ها و مطبوعات گرفت و امتیاز 71 نشریه و روزنامه را لغو کرد که روزنامه‌ی فرمان نیز یکى از آنها بود. امّا شاهنده در شمار روزنامه‌نگاران معمولى نبود که به آسانى تسلیم شود و تلاش براى راه اندازى مجدد روزنامه‌ی فرمان را رها نکرد تا اینکه سرانجام موفق شد دوباره امتیاز لغو شده‌اش را پس بگیرد و در تاریخ 29 تیر 1344 مجددا روزنامه‌ی فرمان را انتشار داد و از آنجا که روزنامه‌ی او تنها روزنامه‌اى بود که پس از لغو دوباره امتیاز گرفت، مى‌توان به نفوذ شاهنده در هرم حاکمیت محمدرضا‌شاهى پى برد.
در طول مدتى که روزنامه‌ی فرمان تعطیل بود، عباس شاهنده موافقت مقامات مسئول را براى نامزدى در انتخابات دوره‌ی بیست و یکم مجلس شوراى ملى کسب کرد. در این انتخابات که در تاریخ 26 شهریور 1342 برگزار شد، شاهنده به عنوان نماینده‌ی شهرستان بیجار انتخاب گردید، امّا به دلایلى نامشخص اعتبارنامه او در صحن عمومى مجلس تصویب نشد و او این بار هم نتوانست بر کرسى نمایندگى مجلس تکیه بزند.
شاهنده در مراسم تاجگذارى و نیز در جشن‌هاى 2500 ساله تمام توان و قدرت خود را در خدمت دربار گذاشت و به همین سبب در اسفند ماه 1350 به خاطر خدماتش در جریان برگزارى این جشن‌ها نشان «جشن شاهنشاهى» را دریافت کرد.
همچنین او عضویت شاخه مطبوعاتى حزب ایران نوین را نیز دارا بود و در آذرماه سال 1351 به عنوان نایب رئیس انجمن‌های‌ شهر استان مرکزى برگزیده شد.
عباس شاهنده هنگام اوج‌گیرى انقلاب اسلامى فعال شد و کوشید با فریبکارى و نیرنگ یکبار دیگر خود را در عرصه‌ی مطبوعات ایران جاى دهد و در اواخر سال 1357 مجددا فرمان را منتشر کرد و با فریب مردم انتقادات خود را متوجه هویدا نمود. با پیروزى انقلاب اسلامی، شاهنده کوشید از عملکرد ضدکمونیستى خود سود جوید و به این طریق خود را به حاکمیت و رهبران جمهوری اسلامی نزدیک سازد.
ساواک در سند بیوگرافى وى آورده است: « مشارالیه فردى زیرک، موقع‌شناس، پشتکاردار، فعال و پول پرست، رشوه‌گیر، کلاش، بند و بست چى مى‌باشد و نفوذ وى در اشخاص خوب است، وى استعداد زیادى در متشکل کردن دسته‌هاى کارگرى و تشکیلات حزبى دارد.»
شاهنده فردى ابن‌الوقت و تابع منافع شخصى خود بود و در همین راستا در تشکل‌هاى مختلفى عضویت داشت. وى عضو «جمعیت یاران» دکتر منوچهر اقبال، عضو پروژه‌ی مشترک «بدامن» که گروهى از نویسندگان و روزنامه‌نگاران و روشنفکران و دهها نشست و روزنامه را در خدمت منافع انگلیسى در ایران تعقیب مى‌کرد، بود.
(اسناد ساواک ـ پرونده‌ انفرادى)
2. قاسم مسعودی: فرزند حسن، در سال 1298 ﻫ ش در تهران متولد شد. پس از سپرى کردن دوره ابتدایى و دریافت دیپلم از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران لیسانس گرفت. وی عضو على‌البدل هیئت مدیره شرکت بیمه ایران بود و در سال 1339 کاندیداى حزب مردم براى انتخابات نمایندگى مجلس شوراى ملى بود که با پرداخت یک صد هزار تومان به فرماندار دماوند موفق به راهیابى به مجلس شوراى ملى شد.
قاسم مسعودی به طرفدارى از سیاست انگلستان در مجلس و مطبوعات معروف بود که سابقا مدیریت و سردبیرى ژورنال دوتهران و صاحب امتیاز و مدیر مسئول تهران نیوز که ارگان حزب ملیون بود را برعهده داشت و مدت دو سال در بروکسل مشغول مطالعه در امر روزنامه‌نگارى بود. قاسم مسعودى در حزب ایران نوین عضویت داشت و در سال 1342 با دعوت دولت اسرائیل به فلسطین اشغالى سفر کرد.
مسعودی از طرفداران سرسخت رژیم پهلوى بود و ساواک بارها با حضور وى در مراسم تشریفات موافقت کرد. وى در مجلات مختلف بر علیه امام خمینى (ره) و نهضت اسلامى مقاله مى‌نوشت که به همین دلیل یک بار توسط جوانى در خیابان مضروب گردید. قاسم مسعودى از دوستان نزدیک شعبان جعفرى (بى‌مخ) بود.
رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مسعودی‌ها، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392
3. عبدالرحمن فرامرزی: فرزند عبدالواحد، در سال 1280ﻫ ش متولد شد. وی از مردم جنوب ایران و منسوب به «فرامرزان» بود که بخشی است میان لارستان و بندر لنگه‌. فرامرزی از 1315 تا 1318 معاون اداره‌ی راهنمای نامه نگاری در شهربانی بود که سانسور مطبوعات را همراه با علی دشتی برعهده داشت و از 1318 تا شهریور 1320 رئیس آن اداره بود. پس از شهریور 1320 که مطبوعات آزاد شدند، او هفته‌نامه‌ی «آینده ایران‌» را منتشر ساخت، ولی پس از چند ماه تعطیل شد، سپس هفته نامه‌ی «بهرام‌» را منتشر کرد که آن هم بیش از چند ماه نپایید. فرامرزی در آغاز سال 1321 امتیاز روزنامه‌ی «کیهان‌» را گرفت. در این دوران مصطفی مصباح‌زاده‌، رئیس تبلیغات‌، مدیر و سردبیر کیهان بود. کیهان پس از رویداد خشونت‌بار هفدهم آذر 1321 (به بهانه‌ی کمبود نان در زمان نخست وزیری قوام السلطنه‌) به همراه دیگر مطبوعات توقیف شد و در انتشار مجدد، امتیاز کیهان را مصباح‌زاده گرفت. فرامرزی در دوره‌های 15، 16، 17، 18 و 20 نماینده‌ی مجلس بود و از آن پس جواز وکالت دادگستری گرفت‌. فرامرزی از سال 1346 بر اثر کسالت در کار کیهان چندان دخالت نداشت و نام او به‌عنوان سردبیر در صفحه‌ی اول یا دیگر صفحات کیهان دیده نمی‌شد، ولی رابطه او با کیهان هرگز قطع نشد. به گفته‌ی خودش تمام هزینه‌ی زندگی و نیازهای مالی او از سوی موسسه‌ی کیهان تامین می‌شد و سرانجام در 24 مرداد 1351 درگذشت‌. فرامرزی در مواضع سیاسی ـ اجتماعی مدافع منافع انگلیس‌ها بود.
برای آگاهی بیشتر ر.ک: سلسله مقالات نیمه پنهان (شماره 87)، کیهان 26 شهریور 1377
4. مصطفى مصباح‌زاده: فرزند عبدالرحمن، در سال 1287 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دکتراى حقوق جزا از فرانسه ادامه داد. طبق سند بیوگرافى ساواک، نامبرده نماینده‌ی مجلس شوراى ملى و سنا، صاحب امتیاز روزنامه‌ی کیهان، بازپرس وزارت دادگسترى، استاد دانشگاه، مؤسس علوم ارتباطات اجتماعى، عضو هیئت امناى دانشگاه ملى، عضو هیئت مدیره‌ی سندیکاى کارفرمایان صنعت چاپ مرکز، عضو کمیسیون ترافیک و عضو هیئت امنای بنیاد آرشام بوده که در جوانى به علت فقر مادى توسط یکى از ثروتمندان شیراز به نام قوام شیرازى از وابستگان به انگلیس که قصد داشته پسرش را براى تحصیل به بیروت بفرستد، یاد شده‌ی فوق را نیز براى کمک در کارهاى شخصى فرزندش به اتفاق هم به لبنان فرستاده و مشارالیه پس از چندى در اثر موفقیت در تحصیل براى ادامه‌ی تحصیلات به خرج شخص مذکور به فرانسه رفته و گزارش‌هاى واصله حاکیست که یادشده‌ی فوق در زمان دکتر مصدق از دولت وى طرفدارى می‌کرده و در سال 40 با افراد جبهه‌ی ملى در تماس بوده و نظریات حزب مذکور را در نشریات کیهان منعکس مى‌کرده و براى بالا بردن تیراژ روزنامه‌ی خود از سازش با دستجات سیاسى روگردان نیست. از نظر سیاسى طرفدار سیاست غرب بوده و داراى انحراف جنسى است. در سال 47 به اتفاق حبیب ثابت (از سران تشکیلات بهائیت و وابسته به آمریکا) و مسعودى (سرپرست اطلاعات) و چند نفر از مسئولین وزارت اطلاعات و جهانگردى شرکتى تحت عنوان «روزتل» جهت تثبیت نرخ آگهى در رسانه‌هاى گروهى ایجاد نموده‌اند.
مصباح‌زاده در سال 1351 پس از بازگشت از شوروى برای برگزارى مراسم انتخاب دختر شایسته از طرف مجله‌ی زن روز (متعلق به مشارالیه) از ساواک تقاضای کمک کرده بود. وی در سال 1355 از ایران خارج شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در لندن روزنامه‌ی «کیهان در تبعید» را به صورت هفتگی کرد. این هفته‌نامه بعداً به «کیهان لندن» و «کیهان سلطلنت‌طلبان» مشهور شد. مصباح‌زاده در سال 1384 در 97 سالگی در شهر سن‌دیگو در کالیفرنیای آمریکا درگذشت.
(اسناد ساواک ـ پرونده‌ انفرادى)


منبع:

کتاب مصطفی الموتی‌نیا به روایت اسناد ساواک صفحه 31

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.