صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

درباره: ملاقات یکی از اعضای کمیته تشکیلات تهران با اعضای بوروی حزب منحله توده

تاریخ سند: 1 خرداد 1348


درباره: ملاقات یکی از اعضای کمیته تشکیلات تهران با اعضای بوروی حزب منحله توده


متن سند:

از: 20ﻫ 1 محترماً به عرض می‌رساند چندی پیش تشکیلات تهران حزب منحله توده یکی از اعضای کمیته روشنفکران خود به نام کاوس صاحب را جهت ملاقات با اعضای بوروی کمیته مرکزی حزب مزبور و اخذ دستورات جدید حزبی به آلمان شرقی اعزام داشته بود که شخص مزبور اخیراً مراجعت و چگونگی مسافرت و ملاقات و مذاکراتی که با رضا رادمنش و آشوت شهبازیان انجام داده به شرح زیر در کمیته روشنفکران تشکیلات مطرح نموده است: 1- چگونگی مسافرت و ملاقات‌ها و مذاکرات انجام شده الف- ابتدا با هواپیما به برلن غربی وارد و به آدرس داده شده در لایپزیک تلگراف کرده و در نتیجه هوشنگ گرمان به ملاقات وی آمده و پس از چند روز وسیله یکی از اعضای کمیته مرکزی آلمان شرقی که مسئول نقل و انتقالات مربوط به ایران است ابتدا به برلین شرقی انتقال و سپس با قطار عازم لایپزیک گردیده.
در لایپزیک آشوت شهبازیان به استقبال وی آمده و او را به منزل حزبی منتقل نموده و سپس مقداری نشریه دنیا و چند جزوه مسائل بین المللی و چند بولتن اخبار حزبی را در اختیار وی قرار داده که او تا جائیکه امکان داشته و زمان مهلت می‌داده جزوات را مطالعه نموده است.
ب- در ملاقاتیکه با رضا رادمنش در حضور آشوت شهبازیان داشته ابتدا مسائل مربوط به ایران و خواسته‌های رفقای ایران را مطرح نموده که مورد بررسی قرار گرفته و در خاتمه رادمنش از وی درخواست نموده دو گزارش یکی در مورد نظریات خود درباره نشریات حزبی و رادیو پیک و همچنین رهبری حزب و دیگر در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی واقتصادی ایران به انضمام بیوگرافی حزبی خود تهیه و در اختیار وی قرار دهد.
کاوس اضافه نموده در گزارش اول شدیداً به رهبری حزب که اصل تلفیق رهبری داخل و خارج را رعایت نمی‌کنند و با ادامه این وضع موجبات دلسردی رفقای فعال داخل را فراهم نموده‌اند حمله کرد و در سایر قسمت‌های گزارش از محدود بودن نشریات آموزشی و تربیتی و عدم ارسال به موقع همین نشریات جهت مطالعه اعضای تشکیلات تهران انتقاد نموده و از برخی جنبه‌های منفی نشریات حزبی که به جای ساده نویسی واستفاده از لغاتی که در زبان فارسی معادل دارد از لغات خارجی که از ذهن توده مردم دور است نکوهش کرده است.
ضمناً درباره مشکلات و مخاطرات گذشته بحث و لو رفتن چاپخانه و دستگیری پرویز حکمت جو و علی خاوری و امیر هوشنگ حکیمی و متواری شدن سرگرد سابق حسن رزمی1 و همکار حزبیش محمود شریفی را ناشی از کم توجهی و نقص رهبری خارج و عدم کمک مالی مؤثر قلمداد نموده و به اینگونه کادرها که دو نفر آنان (رزمی و شریفی) به کلی نالایق و ضعیف‌النفس و یکی دیگر (امیرهوشنگ حکیمی) بی بندو بار و دو نفر دیگر (حکمت جو و خاوری) ماجرا جو و حادثه‌پرور بوده‌اند و باعث دستگیری عده‌ای از اعضای تشکیلات تهران و ایجاد خطر برای سایرین و متوقف شدن فعالیت و متلاشی گشتن سازمان شده‌اند حمله نموده و از بورو خواسته است که هر چه بیشتر به رفع نیازهای مادی و معنوی رفقای ایران توجه نموده و در رفع آن‌ها بکوشند و در خاتمه پیشنهاد نموده رهبری برای اثبات صداقت و حقانیت در گفتار خود می‌بایستی عملاً رهبری داخلی را به آنچه در خارج است هم آهنگ و تلفیق نمایند و برای این کار کمیته مرکزی ابتدا هیئت اجرائیه مخصوص کادر ایران را از کادرهای فعال و ورزیده خارج تعیین و به آنها مأموریت دهد که به یکی از کشورهای همجوار ایران عزیمت و مقیم گردند تا هم با مراقبت از اوضاع داخلی کشور نبردهای جدید مبارزه را که اشکال آن نسبت به گذشته رنگ‌های دیگری گرفته شناسائی نمایند و هم با ورود گاه و بیگاه خود به داخل کشور امکان بازگشت و معاودت و انتقال کادر مهاجرین را که در خارج عاطل و باطل مانده است فراهم آورند.
ج ـ درگزارش دیگری که در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور بوده به بیکاری و آثار انقلاب سفید و بالارفتن روزبروز و هزینه زندگی.
شاخص مالیات‌های مستقیم و غیرمستقیم که برابر آمار بانک ملی متصاعداً در حال ترقی است.
برق و آسفالت خیابان‌ها.
وضعیت دانشگاه‌ها.
اعزام دانشجویان فعال به خدمت سربازی و بطور کلی نارضائی‌های موجود اشاره نموده و متذکر شده چون آمار و مدارک کافی از این نظر به همراه نیاورده لذا این گزارش نمی‌تواند کاملاً مستند و مفید واقع شود و پیشنهاد کرده برای تنظیم چنین گزارشی در داخل کشور اقدام و سپس به ارسال آن مبادرت خواهد کرد.
کاوس صاحب اضافه نموده به خاطر تنظیم گزارشات مزبور مورد تحسین رضا رادمنش قرار گرفته و رادمنش قول داده این گزارشات را در بورو مورد بررسی قرار داده و پس از تصویب قسمت‌هائی از آن که مربوط به رادیو پیک و یا نشریات حزبی می‌باشد عیناً استخراج و برای هیئت تحریریه بفرستد.
2ـ دستورات و نظرات کمیته مرکزی.
الف ـ کاوس صاحب اظهار داشته درباره مطالبی که وی گزارش نموده ابتدا رادمنش سعی داشته که کم‌کاری و بی‌توجهی‌های کمیته مرکزی را جبری و ناشی از وضع نامساعد حزب در مهاجرت و مخصوصاً کارشکنی‌های جناح مخالف بداند و تلویحاً اذعان کرده که تمامی این مطالب را که وی گفته و نوشته صحیح است و بارها کوشش نموده که مفهوم واقعی احیاء حزب را در جلسات متمادی کمیته مرکزی روشن نماید ولی قادر به انجام این مشکل نگردیده و درگیربودن کمیته مرکزی و عمده فعالیت‌ آن در مبارزه با جناح مخالف در عمل مانع از توجه همه جانبه بر روی مسئله داخل ایران شده ولی پس از اخراج دارودسته قاسمی در پلنوم یازدهم بهمن ماه سال 43 منعقده در مسکو تا حدودی جناح مخالف سرکوب گردیده‌اند (کاوس اظهار داشته آشوت بطور خصوصی به وی گفته اگر پلنوم در مسکو نبود و شوروی‌ها دخالت ضمنی نمی‌کردند هیچگاه رأی بر اخراج قاسمی گرفته نمی‌شد.) کاوس صاحب اضافه نموده رادمنش برای اینکه ثابت نماید مسئله ایران از نظر او جدی است گزارش چهار صفحه‌ای خود را که در پلنوم یازدهم مطرح شده برای وی قرائت نموده است (کاوس به یکی از دوستان خود بطور خصوصی اظهار داشته رادمنش به وی گفته این گزارش را حتی به مسعود (مسئول تشکیلات تهران) نیز نداده است) در گزارش مزبور که تحت عنوان لزوم تحول اساسی در رهبری تهیه و تنظیم گردیده به لزوم تشکیل کنگره برای تحول و کنفرانسی که راه تشکیل کنگره را تسهیل کند اشاره شده که مورد تائید اکثریت واقع و رادمنش نیز درخواست کرده از تاریخ تصویب لغایت دو سال این کنگره و یا کنفرانس تشکیل گردد و برای تشکیل آن شرکت 60% رفقا و فعالین داخل کشور را تقاضا نموده که امتیازی به نفع فعالین داخل کشور باشد.
ب ـ کمیته روشنفکران تشکیلات تهران می‌بایستی به همان نحوه گذشته مبنی بر حفظ موجودیت.
خودداری از تماس زائد.
رعایت اصول پنهان‌کاری به بهترین وجه.
اجرای مفاد جزوات منتشره و دستورات رادیو پیک عمل نماید زیرا وجود هسته فعال و دینامیک در داخل کشور موجبات تقویت حزب را فراهم می‌آورد و این سازمان زیر زمینی می‌تواند در مواقعی که امکانات بین‌المللی و منطقه‌ای کمک نماید به نیروی وسیعی تبدیل گردد.
( در این مورد رادمنش به وضعیت پاکستان.
تظاهرات ضدامریکائی در ترکیه و سست شدن پیمان سنتو اشاره کرده و این وقایع را در اوضاع ایران موثر قلمداد نموده‌است).
ج ـ رادمنش در مورد نحوه فعالیت تشکیلات تهران پیشنهاد نموده‌ تهران به ‌دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم گردد و هریک از کمیته‌های کارگری و روشنفکری با نام‌های رمز(الف و ب) در یک قسمت قرار گیرند و این کمیته‌ها با یکدیگر تماس نداشته باشند بلکه هریک مستقیماً با رهبری خارج مرتبط گردند تا چنانچه ضربتی به یکی از آن‌ها وارد آید آن دیگری در امان بماند که این پیشنهاد از طرف کاوس صاحب با توجه به‌ این‌که موجب شناسائی اعضای تشکیلات می‌گردد رد شد ولی رادمنش اجرای آن‌را به ‌آینده موکول نموده‌است.
د ـ جهت تلفیق کارعلنی با مخفی هر کمیته حوزه جغرافیائی خود را مورد مطالعه قرار داده و ابتدا کلیه کارگاه‌ها و کارخانجات و مدارس و دانشگاه‌ها و یا هر مجمع دیگری که در محل تقسیم شده خود قرار دارند روی کاغذ آورده و محل‌های تعیین شده را بین هر شاخه تقسیم نمایند تا بدین‌وسیله کنترل و نفوذ خود را بیشتر نمایند.
مثلاً اگر لازم باشد به کارگران تدریس مجانی دهند.
درخواست قانونی و اصولی دانشجویان و معلمین را زیرکانه مطرح و بدون این‌که در ابتدا شعار سیاسی بدهند در مجامع آن‌ها نفوذ نمایند.
زیرا ضمن مبارزه برای به دست آوردن حقوق از دست رفته است که می‌توان هشیاری سیاسی توده‌ها را تدریجاً به وجود آورد.
ﻫ ـ از وظایف مخصوص کمیته روشنفکری(ب) بالا بردن سطح فعالیت و معلومات سمپاتیزان‌ها ماموریت به اعضای حزبی جهت کسب خبر.
استفاده از رفقای حزبی که از نظر نویسندگی قادر می‌باشند و نفوذ این افراد به روزنامه‌های علنی است.
و ـ تهیه و ارسال مقالاتی در مورد وضع زندانیان.
دهقانان.
کارخانه و کارگاه‌ها و روستائی‌های نزدیک تهران با عکس به انضمام اخبار مکتسبه به آدرس‌هائی‌ که در اختیار گذارده شده جهت درج در نشریات و پخش از رادیو پیک و ارسال 30 نشانی از دانشجویان و استادان غیر حزبی به منظور ارسال نشریات منتشره در خارج از کشور برای آن‌ها.
ز ـ رادمنش اصرار داشته چون برای افراد در حال فعالیت حزبی در ایران سالی حداقل 12 بورس گردش و تفریحی وجود دارد حتی‌المقدور سعی نمایند ماهی یک نفر را برای گردش در کشورهای سوسیالیستی و همچنین ملاقات با رفقا به خارج بفرستند و فعلاً نیز هرکس که مدارکش حاضر است فرستاده شود.
ح ـ به مسعود(سهیل) که مسئول تشکیلات تهران است یادآوری شود بیش از ماهی یکبار در جلسات کمیته‌ها شرکت نکند چون لزومی به شرکت بیشتر وی احساس نمی‌شود.
3 ـ ملاقات‌های خصوصی و غیر رسمی کاوس صاحب اظهار داشته رادمنش در یکی از ملاقات‌ها از دستگیری پسران یزدی صحبت کرده و گفته عمل این دو نفر برای من خیلی گران تمام شد و موجب گردید که جناح مخالف در آن زمان کلاً علیه من عمل نمایند.
2 و من با زحمت این بحران را پشت سر گذاشتم.
وی افزود برابر دستور رادمنش آشوت شهبازیان پرونده سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان و سازمان انقلابی حزب توده را ( دو سازمان کمونیستی طرفدار چین و مخالف حزب منحله توده) در اختیار من قرار داده و در نتیجه استنباط نمودم که از طرف حزب عده‌ای در صفوف توده و طوفان رخنه کرده‌ا‌ند و برای کمیته مرکزی جاسوسی می‌نمایند.
ضمناً رادمنش درباره زندگی خصوصی و ازدواجش با خانواده یزدی و اینکه مادر زنش دو بار تا به حال به نزد آنها آمده اظهار داشت برادر زنش به نام مهندس جلال یزدی برای کاری به مسکو رفته و تلگرافی خواسته بوده که با وی یا خانمش تلفنی تماس بگیرد و از دکتر جلال عبده یاد کرده و گفته دکتر جلال عبده از یاران ارانی بوده که دستگیر نشد رادمنش اضافه نمود در مجلس 14 که او هم نماینده بود به عبده گفته خیلی متاسفم که در وقت بازداشت در "حکومت رضا شاه " چرا تو را معرفی نکردم که توهم زندانی شوی و امروز توده‌ای باشی که مخالفت نکنی.
ضمناً کاوس در ملاقاتی خصوصی که با یکی از دوستان خود داشته از قول آشوت شهبازیان اظهار نموده هیچ‌کدام از افراد مهاجر حاضر به بازگشت و قادر به انجام کاری در ایران نیستند و اصولاً کمیته مرکزی هم نمی‌تواند دستور دهد که کادری به ایران اعزام گردد برای نمونه می‌گفت چند نفر دانشجو از غرب به آلمان شرقی آمدند و قبل از عزیمت به ایران با آن‌ها تماس گرفته شد همگی رفتند و نه تماسی گرفتند و نه خبری از آن‌ها پیدا شد و فقط یکی از آن‌ها که با او تماس گرفته شده بود بازگشته و به کار ایران می‌خورد که مجدداً پس از بازگشت معرفی خواهد شد.
ضمناً آشوت در طی این مدت راجع به شهوت‌رانی‌های داود نوروزی3 و جودت4 و ازدواج وقیحانه جودت با آفاق زن خسرو روزبه و داستان‌هائی از کارهای خلاف عفت رضا روستا متوفی که باعث بیزاری حتی بدنام ترین رفقای حزبی آنها شده صحبت نموده‌است و رادمنش در بحث‌های خصوصی گفته هیچ‌کدام از اعضای کمیته مرکزی و مهاجرت حاضر نیستند به ایران بیایند و درثانی برای برخی که شناخته شده‌اند موضوع مرگ و زندگی مطرح می‌باشد و از جانب دیگر اینها پس از چهارده سال به اوضاع ایران آشنائی نداشته و نمی‌توانند مفید واقع گردند و کادرها بایستی در طول مبارزات در میان همین افراد داخل کشور تربیت شوند و وظیفه کمیته مرکزی و مهاجرت کمک‌های بی‌شائبه مادی و معنوی می‌باشد.
نظریه منبع: از ملاقات کاوس صاحب با رادمنش و آشوت و مذاکرات آنان چنین استنباط می‌گردد که کمیته مرکزی و کسانی‌که در مهاجرت هستند زندگی شلوغ و پرماجرائی دارند و در اختلافات مختلف غوطه‌ور و در فساد و تباهی غرقه می‌باشند.
اغلب چشم دیدن یکدیگر را ندارند.
بدبینی و نفرت در حرکات و اعمال آنها مشهود بوده و هیچ‌گونه اعتمادی بین آنها حاکم نیست و کار دامنه این تباهی به جائی کشیده شده که به قول آشوت از زن‌های یکدیگر رو گردان نیستند ماحصل اینکه همه هم و غم آنها مصروف چسبیدن به مقام‌ها و منزلت‌های حزبی می‌باشند که برای آنها دکانی شده است.
رادمنش و طرفدارانش در کمیته مرکزی که موجودیتش قائم و بستگی به وجود و حفظ تشکیلات در داخل ایران را دارد سعی می‌کند اخبار واصله از ایران را بزرگ نموده و تحویل روزنامه و رادیو بدهند و بدین کیفیت مباهات کنند جریانی‌که در داخل کشور بر روی پای خود ایستاده است رهبری می‌کند و از طرفی دهان مخالفین را در بذل کمک‌ها ببندند.
نظریه بخش یک ساواک تهران: ملاقات کاوس صاحب با اعضای بوروی حزب منحله توده و اظهارات وی مورد تأئید می‌باشد.
نظریه بخش 311: 1ـ ضمن تأئید نظریه منبع به استحضار می‌رساند در مصاحبه‌هائی‌که با عده‌ای از افراد مختلف که با رادمنش یا سایر اعضای کمیته مرکزی تماس حزبی داشته‌اند به عمل آمده هریک به نحوی به موضوعات درج شده در نظریه منبع اشاره نموده‌اند.
2ـ تاکنون 5 نفر از اعضای فعال کمیته‌های مختلف تشکیلات تهران به خارج از کشور اعزام و با رادمنش و آشوت ملاقات و مذاکراتی انجام داده‌اند.
برابر اطلاع رادمنش دو آدرس مختلف جهت ارسال اخبار و نشریات در اختیار هر یک از این افراد قرار داده و به آنها تاکید نموده راسا بدون اینکه مسئول تشکیلات یا سایر اعضای کمیته‌ها را از جریان آدرس مطلع نمایند به تنهائی به منظور تماس با کمیته مرکزی از این نشانی‌ها استفاده کنند.
که تعدادی از این آدرس‌ها شناسائی و تحت کنترل می‌باشد علیهذا به نظر می‌رسد که تعیین آدرس‌های جداگانه برای هریک از اعضای کمیته‌ها نیز خود قدمی در راه قطعه قطعه کردن تشکیلات داخلی و از بین بردن و نفی رهبری داخلی می‌باشد که در واقع مغز مستقلی در داخل کشور وجود نداشته باشد که عمل کند.
از طرفی چون رادمنش احتمالاً از نفوذ ساواک در این کمیته‌ها مطلع است به این وسیله می‌خواهد با افراد متعصب حزبی جداگانه تماس برقرار و با کمک آنها فعالیت‌های حقیقی‌تری را دنبال نماید.
3ـ با توجه به اظهارات رادمنش و آشوت اعضای کمیته مرکزی و مهاجرت حاضر نیستند زندگی بالنسبه راحت خود را به خاطر ایدئولوژی‌ای که تصور می‌رود به طور ظاهری معتقد به آن هستند فدای مخاطرات آینده کنند و به عنوان کادر به ایران بیایند به خصوص اینکه می‌د‌انند کادرهائی‌که تاکنون به ایران اعزام شده‌اند دستگیر شده و یا متواری گردیده‌اند.
4ـ محدود کردن فعالیت‌های مسعود(سهیل) مسئول تشکیلات تهران وسیله رادمنش دلیل عدم اعتماد و سوءظن رادمنش به مسعود می‌باشد و این مطلب وسیله افراد اعزامی به خارج نیز تائید گردیده است.
ـ رهبرعلمیات.
نادری‌پور رئیس دایره عملیات.
رضوان رئیس بخش 311.
امیدی رئیس اداره یکم عملیات.
ثابتی در پرونده کاوس صاحب بایگانی شود.
3 /3 /48

توضیحات سند:

1.
حسن رزمی، یکی از اعضای سازمان نظامی حزب توده بود که پس از کشف این سازمان متواری شده و به چکسلواکی می‌رود.
حسن رزمی در نیمه‌ی دوم سال 1341 از سوی رهبری حزب مأمور می‌شود به اتفاق حکمت‌جو به ایران مراجعت کند و هسته‌های حزبی را تشکیل دهد.
پس از دستگیری حکمت‌جو و علی خاوری در تیرماه سال 43 حسن رزمی به اتفاق فرد دیگری به نام مستعار محمود شریفی متواری می‌شود.
از آن پس دیگر هیچ‌گونه اطلاعی از حسن رزمی و فرد همراه او در دست نیست.
در تاریخ 12 /12 /47 مدیرکل اداره‌ی سوم در نامه‌ای به شماره 117179 /311 اعلام می‌دارد: « نظر به اینکه کمیته مرکزی حزب توده و سایر افراد درحال فعالیت حزبی شناخته شده از محل و موقعیت فعلی یادشدگان هیچ‌گونه اطلاعی ندارند و احتمال دارد دو نفر مزبور در یکی از نقاط کشور همچنان مشغول فعالیت مضره باشند و اطلاعیه سفارت شاهنشاهی ایران در وین مبنی بر وجود حسن رزمی در ایران، این احتمال را قوی‌تر ساخته.
خواهشمند است دستور فرمایید با استفاده از وجود منابع همکاران افتخاری و کلیه عوامل و امکانات موجود چنانچه صاحبان عکس پیوست را با مشخصات فوق یا هرگونه مشخصات دیگری مشاهده نمودند بلافاصله دستگیر و مراتب را به این اداره کل اعلام دارند ضمناً چون مراتب به ژاندارمری و شهربانی کل کشور اعلام گردیده از اعلام موجودی در سازمان مزبور خودداری نمایند.
» نورالدین کیانوری می‌نویسد: «حسن رزمی به دستور رادمنش به اتفاق مهندس معصوم‌زاده به ایران آمده و هردو ناپدید شدند.
هردو را شهریاری تحویل ساواک داد و زیر شکنجه کشته شدند، ولی هیچ نشانه‌ای از دستگیری و قتل آنها پیدا نشد.
» (خاطرات نورالدین کیانوری، ص 299).
کیانوری در جای دیگر احتمال می‌دهد که آن دو توسط شهریاری به قتل رسیده باشند.
(همان، ص 449) 2.
حسین و فریدون یزدی در 26 اکتبر 1961 برابر با 4 آبان 1340 بازداشت شدند.
علت دستگیری آنان توسط اشتازی، پلیس امنیتی آلمان شرقی، دستبرد به گاوصندوق منزل رضا رادمنش، دبیر اول حزب توده، که در منطقه ویلایی شهر لایپزیک قرار داشت بود.
در روز 25 اکتبر حسین یزدی از برلین شرقی عازم لایپزیک شد.
در آن زمان رادمنش برای شرکت در بیست و دومین کنگره‌ی حزب کمونیست شوروی به مسکو رفته بود.
حسین یزدی پیش‌تر کلید گاوصندوق رادمنش را سرقت کرده و آن را در اختیار برادر خود فریدون قرار داده بود.
در آخرین ساعات روز بیست و پنجم اکتبر حسین که به منزل رادمنش رفته بود، به همسر رادمنش، ‌مهین یزدی پیشنهاد گردش در اطراف شهر لایپزیک را کرد.
او نیز تقاضای پسر عموی خود را پذیرفت و آن دو ساعت 10 شب از خانه خارج شدند و طبق قرار قبلی حسین در اتاق مشرف به حیاط خانه رادمنش را بازگذاشت.
لحظاتی بعد فریدون وارد خانه شد و به سراغ گاوصندوق رفت و محتویات آن را تخلیه کرد.
صبح روز بعد خبر سرقت توسط مهین رادمنش به ایرج اسکندری منتقل شد.
موضوع بلافاصله در هیأت اجراییه‌ی حزب مطرح و پلیس در جریان قرار گرفت.
چون حسین یزدی شب پیش را در آنجا سپری کرده بود، به او مشکوک بودند.
از سوی دیگر حسین یزدی پس از قراردادن اسناد ساواک در منزل خود در برلین غربی به همراه فریدون و فردی دیگر مجدداً راهی برلین شرقی شد و در منزل توسط پلیس دستگیر گردید.
او تصمیم داشت اسناد و مدارک را چند روز دیگر در کلن به سرهنگ آیرملو تحویل دهد.
امّا اشتازی یکی از اعضای حزب به نام هوشنگ گرمان را به برلین غربی اعزام کرد تا اسناد و مدارک را از صاحبخانه که خاله حسین یزدی بود، دریافت کند.
اسناد بی‌کم‌ و کاست به برلین شرقی بازگشت امّا موضوع مناقشه برانگیزی بین جناح‌های مختلف حزب شد.
پس از این حادثه، هیأت اجراییه‌ی حزب مسئولیت شعبه‌ی ایران را از دکتر رادمنش، که تا آن زمان متصدی آن بود، گرفت و به یک هیأت سه نفره مرکب از اسکندری، دکتر فروتن و کیانوری واگذار کرد تا تکلیف آن در پلنوم کمیته‌ی مرکزی تعیین شود.
کیانوری می‌نویسد: « در پلنوم دهم مسئله نفوذ یزدی سروصدای زیاد به‌پا کرد.
رادمنش در این ماجرا بکلی خرد شده بود و زمانی که در پلنوم از او پرسیده شد که آیا تصور می‌کند که صلاحیت تصدی مقام دبیر اولی حزب را دارد، به صراحت پاسخ داد: نه! در این زمان ایرج اسکندری که موقع را مناسب می‌دید، تلاش شدیدی را برای برکناری رادمنش و دبیراولی خود آغاز کرده بود و برای این‌کار با یکایک افراد کمیته مرکزی تماس می‌گرفت.
سیر ماجرا نیز به همین سمت،‌ تعیین دبیر اوّل جدید، پیش می‌رفت،‌ولی مسئله مهمی پیش آمد که عملاً نتیجه کار را تغییر داد.
» (خاطرات نورالدین کیانوری، ص 395) 3.
داوود نوروزی در سال 1303 در محله سنگلج تهران متولد شد.
او که فارغ‌التحصیل حقوق و علوم اجتماعی از دانشگاه تهران بود، در سال 1342 از رساله‌ی دکترای خود درباره «رسوخ سرمایه خارجی در ایران سده 19» در دانشکده‌ی مارتین لوتر واقع در شهر «هاله» آلمان دمکراتیک دفاع کرد.
با تیراندازی به محمدرضا شاه و غیرقانونی اعلام شدن حزب توده در سال 1327، داوود نوروزی نیز به شبکه‌ی کار غیرعلنی حزب توده ایران پیوست و نقش مهمی در بازسازی شبکه در شرایط مخفی ـ به ویژه در زمینه‌ی تبلیغات و انتشارات ـ ایفا کرد.
نوروزی برای دورانی سردبیر مهم‌ترین نشریه‌ی فرهنگی حزب توده‌ی ایران در دهه‌ی 1330 به نام « سوگند» و در عین حال رداکتور ارگان مرکزی حزب در همان دهه « نامه مردم» بود و سپس، سردبیری « به سوی آینده» را برعهده گرفت که نقش ارگان مرکزی را در غیاب «نامه مردم» داشت.
با کودتای 28 مرداد، داوود نوروزی که همچنان در داخل کشور مانده و فعالیت مخفیانه را سازمان داده بود، غیاباً به اعدام محکوم شد و در سال 1334 به دستور رهبری حزب که توانسته بود خود را در خارج از کشور بازسازی کند، از کشور خارج شد و مدتی به عضویت شورای سردبیری نشریه‌ی «برای صلح پایدار» ارگان احزاب کمونیستی و کارگری که در بخارست پایتخت مجارستان منتشر می‌شد، درآمد.
وی در «رادیو پیک ایران» که ابتدا به مدت کوتاهی در آلمان دمکراتیک و سپس بلغارستان (1340 ـ 1354) مستقر بود، سردبیر شد که نقش اصلی را در سازماندهی کادرها و تنظیم برنامه ایفا می‌کرد.
4.
حسین جودت در سال 1289 در تبریز متولد شد.
وی دارای دکترای فیزیک از کشور فرانسه بود.
مدتی در دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران تدریس کرد.
در سال 1327 به عضویت کمیته‌ی مرکزی حزب توده درآمد.
در جریان سوءقصد به شاه در سال 1327 دستگیر و به 5 سال حبس محکوم شد.
در سال 1329 به همراه چند تن دیگر از رهبران حزب از زندان قصر گریخت.
در شهریور سال 1331 که جودت مسئولیت سازمان افسری حزب را برعهده داشت، حسام لنکرانی توسط این سازمان تصفیه‌ی فیزیکی شد.
جودت در سال 1335 به خارج از کشور رفت و پس از انقلاب اسلامی به ایران بازگشت.

منبع:

کتاب تشکیلات تهران حزب توده به روایت اسناد ساواک صفحه 204










صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.