صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

ورقه بازجوئی: از سرپاسبان یکم علی عربشاهی مأمور کلانتری بخش 4 نام بازجو: ستوان یکم تیموری س ـ خود را معرفی کنید.
ج ـ اسم علی شهرت عربشاهی پدرم عبدالمجید شغل سرپاسبان یکم مأمور کلانتری بخش چهار عیال اولاد دارم سواد امضاء دارم س ـ روز جاری چه خدمتی بشما ارجاع گردیده آیا خدمت داشتید یا راحت بودید ج ـ من روز خدمتم بود پاس خیابان طبرسی بودم ساعت 8 شب از پاس عوض شدم و بکلانتری آمدم ساعت 219 شب بود که سر کار افسر نگهبان بمن دستور داد که برای کمک کلانتری بخش 6 به ته خیابان بیایم من باتفاق سرپاسبان دوم یحیائی و پاسبان محمد آباد بیات پاسبان بعنوان کمک مأمورین کلانتری 6 آمدیم به محض اینکه جنب کوچه سیاه آب رسیدیم کنار خیابان جمعیت زیادی ایستاده بودند و یکعده هم مشغول رفت و آمد بودند اشخاصیکه توقف کرده بودند دستور دادیم که آقایان متفرق بشوید که ناگهان یکنفر از پشت سر بشدت بگوش سمت چپم زده که سرم گیج رفته بدرب دکان خورده زمین خوردم و هم اکنون پرده دردمندی دارد.
س ـ حاضر هستید جهت معاینه نزد پزشک قانونی بروید آثار ضربه ظاهری دارید.
ج ـ گوشم از داخل درد میکند ضربه ظاهری ندارم پزشک قانونی میروم س ـ آن شخص را شناختید.
ج ـ میان جمعیت بود نشناختم س ـ عده ایکه در آن محل جمع بودند تقریبا چند نفر بودند.
ج ـ جمعیت زیاد بود که از داخل جمعیت پاره آجر بطرف مأمورین پرت میکردند.
س ـ اظهارات خود را چگونه گواهی مینمائید.
ج ـ امضاء میکنم.

توضیحات سند:

* گزارش مأمور دیگری در خصوص حادثه مسجد فیل بشرح زیر می باشد: تاریخ: 22 /7 /42 محترما بعرض میرساند اینجانب پاسبان شماره 64 رضائی مأمور کلانتری 2 بفرموده در ساعت 1845 دقیقه مأمور شدم جهت معرفی نمودن خود به افسر نگهبان کلانتری 6 پس از معرفی بنا به دستور افسر نگهبان خود را به سرکار سرهنگ 2 عسکر [عسگری ]مقابل مسجد فیل انجام وظیفه نمایم پس از اینکه آقای هاشمی واعظ از منبر پائین آمد چون سر کار سر گرد قاسمی میخواست او را بشهربانی ببرند یک مرتبه مردم حمله آوردند وقتیکه سر کار سرگرد قاسمی رفتند مردم با چوب و سنگ بامورین حمله کردند سرپاسبان حسن نجفی مقدم که پهلوی من ایستاده بود با چوب و سنگ باو زدند سرو دست و پایش مجروح گردید و مرا هم کتک کاری نمودند آثار ضرب و خراش کمی در پشت دست من میباشد من ناچار بدون اینکه به کلانتری [کسی] تیراندازی نمایم و مردم چون زیاد اجتماع کرده بودند و بطرف ما سنگ و آجر پرت میکردند و مردم بطرف کلانتری می آمدند و بنده هم عقب عقب آمدم تا جلوی کلانتری رسیدم مشاهده نمودم دیدم که مردم دست نمیکشند تا روبروی کلانتری با مأمورین اسلحه برنو از کلانتری 6 گرفتند و بنده یک قبظه [قبضه ]اسلحه برنو گرفته با 10 تیر فشنگ پائین کلانتری رو به هوا تیر اندازی نمودم یا برای متفرق نمودن مردم و حفاظت جان و اسلحه خودم 5 تیر به هوا تیراندازی نمودم.
مراتب جهت اطلاع عرض شد.
پاسبان شماره 64 رضائی

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک صفحه 39

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.