صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تأسیس باشگاه مطبوعات

تاریخ سند: 13 شهریور 1338


تأسیس باشگاه مطبوعات


متن سند:

شماره : 2377 قابل توجه جناب آقای نخست وزیر به طوری که خاطر جناب آقای نخست وزیر مستحضر می باشد تهران فاقد یک باشگاه مطبوعاتی است که ارباب قلم بتوانند در مواقع مختلف از میهمان داخلی و خارجی خود در آنجا پذیرائی به عمل آورده و اجتماعات خود را تشکیل دهند لذا روزنامه فرمان که همیشه در امور مربوط به صنف خویش پیشقدم بوده و هست بدینوسیله اعلام می کند که حاضر است آگهی مربوط به مؤدیان مالیاتی را که بر سر تقسیم آن گفتگوهائی نیز به وجود آمده مجانا در فرمان به چاپ رساند به شرط آنکه اجازه فرمایند حق الدرج آن عینا از قرار سطری 15 ریال در اختیار آقایان عمیدی نوری1، محمدعلی مسعودی، لطف اللّه ترقی، هاشمی حائری، سید مهدی میراشرافی،2 اسمعیل پوروالی،3 دکتر رحمت مصطفوی،4 صادق بهداد، انوشیروانی،5 مهندس عبداللّه والا،6 یزدان بخش،7 کاظم مسعودی،8 دکتر الموتی،9 سپهر و منصوری10 روزنامه ها و مجلات داد،11 پست تهران ـ ترقی12 ـ طلوع13 ـ آتش14 ـ بامشاد15 ـ سحر16 ـ تهران مصور17 ـ آژنگ18 ـ صبح امروز19 ـ واهمه20 و ملیون21 قرار گیرد که برای ساختمان باشگاه مطبوعات ایران آنرا به مصرف رسانند.
با توجه به میزان هزینه ساختمان و اینکه باید این محل از هر لحاظ شایستگی باشگاه مطبوعات ایران را داشته باشد و از طرفی چون مطبوعات یکی از ارکان مهم مشروطیت ایران را تشکیل می دهند و هرگونه کمکی که به مطبوعات بشود در حکم تقویت مبانی مشروطیت ایران است.
مقرر خواهند فرمود که شهرداری تهران یا بانک ساختمانی زمین مناسبی برای انجام این مقصود عالی در اختیار هیئت بالا بگذارند تا این کار بزرگ نیز در عصر فرخنده اعلیحضرت همایونی (پهلوی دوم) که خود بزرگترین مشوق مطبوعات هستند و در زمان کابینه اقبال لباس عمل به خود بپوشد و اثر این اقدام فراموش نشدنی در تاریخ مطبوعات ایران برای همیشه باقی و برقرار بماند.

توضیحات سند:

1ـ ابوالحسن عمید نوری : فرزند محمدرضا در سال 1282 ه ش در تهران بدنیا آمد.
نامبرده پس از تحصیلات مقدماتی و عالی به شغل وکالت در دادگستری پرداخت.
مشارالیه در غائله آذربایجان طی سالهای 23 و 24 و 25 در پشتیبانی از پیشه وری شرکت و در حزب دمکرات قوام السلطنه عضویت داشت و نماینده خصوصی و محرمانه قوام در تماس و مذاکره با پیشه وری بود.
ابوالحسن عمید نوری از مهره های فعال و اساسی سقوط مصدق در کودتای 28 مرداد 1332 بود و پس از کودتا سخنگوی دولت کودتا و معاون زاهدی شد و در هنگام معرفی کابینه به شاه، محمدرضا پهلوی به وی گفت: «تو سرباز مقدم این مبارزه بودی و حالا سعی کن فساد دستگاه مصدق را از بین ببری.
» نامبرده در طول مدت خدمت در دستگاه ظالم پهلوی، با تصرف اراضی مزروعی و باغ های مردم مستضعف، ستم و تجاوز بی حدی به کشاورزان و ضعفاء روا داشت.
مشارالیه بعد از انقلاب بر علیه امام (قدس سره) و انقلاب اسلامی در خارج از کشور سمپاشی و تبلیغ زیادی داشت و انقلاب اسلامی را تحریک بیگانگان می دانست.
ابوالحسن عمیدنوری در سال 59 پس از مراجعت به کشور دستگیر و در سال 60 در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به عنوان مفسدفی الارض معرفی و اعدام شد.
2ـ مهدی میر اشرافی، فرزند سیدحسین در سال 1289 در تهران متولد شد.
وی در آغاز وارد ارتش شد و دانشکده افسری را در 1313 به پایان رسانید.
ولی بعدا کناره گیری کرد و به مشاغل آزاد روی آورد.
نام میراشرافی به عنوان یکی از چهره های مؤثر وابسته به اینتلیجنس سرویس، که در حوادث سالهای 1320 - 1332 و به ویژه کودتای 25-28 مرداد 1332 نقش مخرب و چشمگیری داشته اند، مطرح بوده است.
او از جمله عناصر هفت خطی بود که با سلاح جسارت و بی پروایی توانست از پایین ترین درجات اجتماع خود را در جرگه رجال متنفذ و سردم داران جای دهد.
او قبلا در فعل وانفعالات پس از 1320 روزنامه آتش را به راه انداخت.
و نیز به دنبال فعالیتها و تلاش های مداوم به وکالت مجلس دست یافت.
او بعدها روزنامه آتش را رها کرده و در اصفهان ظاهر شد و کارخانه مهم (تاج) را خرید.
او در جریان کودتای 28 مرداد جماعتی از اوباش و اراذل را به راه انداخت و نخستین کسی بود که پس از اشغال فرستنده رادیویی تهران با عربده کشی و نعره های گوش خراش، به دکتر مصدق و سران نهضت ملی حمله کرد.
میراشرافی در مهرماه 1357 تقاضای تجدید امتیاز روزنامه آتش را کرد و ساواک در تاریخ 27 /7 /1357 با این تقاضا موافقت نمود.
ظاهرا او قصد داشت که مانند برخی دیگر از فعالین سیاسی دهه های پیشین، با هدایت کانونهای توطئه، وارد گود حوادث انقلاب شود.
میراشرافی با پیروزی انقلاب دستگیر و در دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان به طور علنی و با حضور صدها شاکی خصوصی، محاکمه و اعدام گردید.
(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 2) (بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، ناصر نجمی) 3ـ اسماعیل پوروالی ایروانی، فرزند غلامحسین در سال 1304 در مشهد بدنیا آمد.
نامبرده در سن طفولیت بهمراه خانواده اش به تهران آمد و پس از سپری نمودن تحصیلات مقدماتی به دانشگاه تهران راه یافت.
مشارالیه در سال 1331 از دانشکده ادبیات لیسانس تاریخ و جغرافیا دریافت نمود و از سال 1319 در زمینه روزنامه نگاری با روزنامه ستاره همکاری کرده و از سال 1322 با روزنامه بهار ارگان حزب پیکار که بعدها به نبرد و ایران ما تغییر نام یافت فعالیت و همکاری کرد.
در اسناد ساواک وی را از عناصر حزب توده معرفی نموده که ضمن چاپ مقالاتی برعلیه دستگاه سلطنت در روزنامه ها، در غائله پیشه وری در آذربایجان با فرقه دموکرات همکاری داشت و از سال 20 تا 27 چندین بار به دلیل چاپ مقالات به اصطلاح مضره به فرمانداری نظامی تهران احضار شد.
اسماعیل پوروالی در حزب میهن پرستان نیز عضویت داشت و در سال 1327 به عنوان معاون اداره تبلیغات وزارت اطلاعات بکار پرداخت و بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به معاونت سیاسی و سرپرست رادیو تهران انتخاب شد و تا سال 1350 در این سمت باقی بود.
نامبرده در سال 1335 درخواست انتشار روزنامه بامشاد را نمود که با موافقت مسؤولین از سال 1336 با هدف طرفداری از دولت و حزب ملیون شروع به فعالیت نمود ولی در همین سال به دلیل چاپ عکسی از محمدرضا و درج شعری نامناسب در حاشیه آن دستگیر و به مدت یک ماه در بازداشت به سر برد که طی مکاتبه ای به شاه با ابراز ندامت درخواست عفو نمود که با قبول توبه و ندامتش از زندان آزاد شد.
مشارالیه در سال 37 در محافل مختلف خود را مشاور دکتر منوچهر اقبال نخست وزیر معرفی می نمود که با دستور او به مسؤولیت امور تبلیغات و انتشارات وزارت کار و بیمه های اجتماعی با حقوق ماهیانه 25 هزار ریال انتخاب شد.
ساواک در سال 38 طی یک ارزیابی اسماعیل پوروالی را فردی طرفدار مقام شامخ سلطنت و دولت فعلی و به دلیل چاپ مقالاتی در روزنامه اش برعلیه کمونیست، مخالف شوروی و نویسنده با استعداد و توانمند و در سیاست خارجی میانه رو معرفی نموده است.
نامبرده در سال 39 جهت مخالفت با دولت وقت و تلاش برای نخست وزیری دکتر منوچهر اقبال فعالیت و تبلیغ داشت و در سال 39 به دعوت سفارت کبری یوگسلاوی و با موافقت ساواک جهت بازدید از فدراسیون روزنامه نگاران به آن کشور و در سال 44 به عنوان نماینده دولت و مطبوعات ایران به همراه تعدادی دیگر از روزنامه نگاران به دعوت اسرائیل به فلسطین اشغالی سفر نمود.
اسماعیل پوروالی در سال 44 به مناسبت بیست و پنجمین سال روزنامه نگاری خود جشنی برپا نمود که نخست وزیر نیز در آن شرکت داشت.
نامبرده در سال 45 در انجمن فرهنگی ایران و آمریکا سخنرانی نمود و در سال 47 خانه مطبوعات را تأسیس و جهت هرگونه همکاری با ساواک اعلام آمادگی کرد و ساواک در سال 49 با استخدام فرزندش بنام مهرزاد پوروالی در مشاغل حساس شرکت نفت موافقت نمود.
مشارالیه در سال 50 به عنوان مدیر مرکز رادیو و تلویزیون ملی ایران در پاریس به فرانسه رفت و در سال 52 با تهیه جزوه ای درباره تحصیل فرح در فرانسه و تقدیم آن به نامبرده از طرف دفتر فرح از پوروالی تشکر و قدردانی شد و در سال 54 مبالغ قابل توجهی از بودجه اختصاصی به مرکز رادیو و تلویزیون ملی در فرانسه را اختلاس کرد و بعلاوه از کانالهای دیگری از جمله وزارت آب و برق، وزارت فرهنگ و هنر، شرکت ملی نفت، کمک های متفرقه از بودجه محرمانه نخست وزیری به عناوین مختلف کمک دریافت می نمود و در سال 53 نیز طی نامه ای به دربار به دلیل خسارت از ناحیه توقف انتشار مجله درخواست کمک کرد که شاه دستور مساعدت به وی را به دولت داد.
اسماعیل پوروالی دارای فساد اخلاق بود و این مسئله در پاریس به دلیل حضور همسرش در سوئیس و زندگی مجردی ابعاد وسیعتری یافت.
ساواک مستمرا با حضور نامبرده در مراسم تشریفات و در سال 57 در جشن های دو هزار پانصد ساله موافقت نمود و هویدا نیز از خدمات پوروالی به نظام شاهنشاهی تقدیر کرد و از طرف شاه نیز نشانه های همایون و تاج را دریافت نمود.
4ـ رحمت اللّه مصطفوی فرزند مصطفی در سال 1299 به دنیا آمد و پس از سپری نمودن مقدمات تحصیلی در رشته حقوق دکترا گرفت و مدتی در وزارت خارجه رئیس اداره اطلاعات و مطبوعات بود و مدتها به عنوان معاون رادیو تهران بکار پرداخت و پس از استعفاء وکیل دادگستری شد و همزمان ریاست هیئت مدیره بنگاه آبیاری را بر عهده داشت.
نامبرده مدیر روزنامه روشنفکر بود و به دلیل چاپ مقالات نامناسب و طرفداری از مصدق در سال 1332 آن روزنامه توقیف و دکتر مصطفوی نیز بازداشت و پس از مدتی آزاد گردید.
مشارالیه در سال 32 جمعیت طرفداران شاه و رژیم سلطنت را تشکیل داد و عده ای از رجال در آن عضویت داشتند و با گرفتن پول از علم تعهد داد ضمن طرفداری از حزب مردم، مطبوعات را نیز در این زمینه با خود همراه نماید و در سال 37 با تعهد به پیروی از روش سیاسی آمریکا با انتشار مجله روشنفکر موافقت شد و در همین سال با شاه نیز ملاقات خصوصی داشت.
دکتر رحمت اللّه مصطفوی در سال 38 با چاپ مقالاتی بر علیه شوروی در مجله اش مورد تشویق دستگاه پهلوی قرار گرفت و با ابراز تمایل برای سفر به اسرائیل در سال 54 با دعوت از طرف صهیونیست ها به فلسطین اشغالی سفر نمود.
نامبرده در سال 45 در کانون دانشجویان وابسته به انجمن روابط فرهنگی ایران و آمریکا سخنرانی می کرد و نویسنده روزنامه رستاخیز بود و ساواک بارها با حضورش در مراسم تشریفات موافقت نمود.
رحمت اللّه مصطفوی از طرف محمدرضا نشان های همایون، تاجگذاری و جشن های 2500 ساله شاهنشاهی را دریافت نمود.
5ـ سلیمان انوشیروانی، مدیر روزنامه سحر، فرزند قادرخان وی یکی از ملاکین و خوانین بزرگ سقز بوده است که در سال 1338 به عضویت حزب مردم به رهبری اسداللّه علم در آمد و چون در آن سازمان هم صاحب روزنامه سحر بود، در کمیسیون مطبوعات حزب عضویت پیدا کرد.
انوشیروانی عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی و عضو میهن پرستان و نماینده مجلس شورای ملی از سقز و بانه و عضو حزب ایران نوین، رستاخیز و جمعیت فراماسونری بوده است.
وی به خاطر تلاشهایی که در جهت تثبیت رژیم داشته است مدالهای همایونی، اصلاحات ارضی و تاجگذاری نیز دریافت کرده است.
(ساواک) 6ـ عبداله والا فرزند حسین ظهیرالسلطان، ملاک و پیشکار احمد شاه بود که در سال 1301 در قریه شال خلخال به دنیا آمد.
وی فارغ التحصیل هنر سرای عالی در رشته شیمی در سال 1322 و لیسانسیه حقوق از دانشگاه تهران در سال 1324 و مسلط به زبانهای فرانسه و انگلیسی بود.
نامبرده در سال 1321 با ثریا شقاقی دختر یکی از متمولین تهران ازدواج نمود و تنها صاحب یک فرزند بنام کامران در سال 1333 گردید.
وی کار مطبوعاتی خود را در سال 1321 با عنوان مدیر مسئولی نشریه تهران مصور آغاز نمود و در ادامه با توجه به نزدیکیش به دهقان توانست به عنوان رابط نشریه با ارتش در زمینه چاپ نشریه در چاپخانه ارتش و همچنین تنظیم مطالب تحت عنوان زیر ذره بین ایفای نقش بنماید.
پس از درگیر شدن احمد دهقان با رزم آرا به خاطر چاپ مقاله "من جاسوس شوروی در ایران بودم" و نهایتا قتل احمد دهقان، عبداله والا با کمک رزم آرا توانست دو سال به تاریخ تولدش در شناسنامه بیافزاید و از سال 1301 به 1299 تغییر دهد و با این روش صاحب امتیازی نشریه تهران مصور را که می بایست بر طبق قانون مطبوعات حداقل سی سال سن داشته باشد، بدست آورد تا به عنوان جانشین احمد دهقان امور نشریه را بدست گرفته و منویات مورد نظر!! خود را جامه عمل بپوشاند.
نامبرده در دوره های 20 و 21 مجلس شورای ملی از خلخال نمایندگی مردم را به عهده داشته و طی بررسی به عمل آمده در اسناد ساواک 7 مجموعه سند پیرامون سوابق و زندگینامه عبداله والا شناسایی گردیده است.
در اسناد شماره 9 /25718 و 10 /25718، ساواک به 42 سؤال مختلف پیرامون وی در این سند علاوه بر مشخصات سجلی و سوابق تحصیلی و خانوادگی به روحیات و افکار، نقاط قوت و ضعف، سوابق خدمتی، پای بندی به رژیم و فعالیتهای سیاسی پاسخ گفته شده و علاقمندی وی به شاه خوب و نسبت به مذهب عادی ارزیابی شده است و یا اینکه علاقمندی نامبرده به مقام، شهرت، زن و پول فوق العاده تشخیص داده شده و از جمله نقاط ضعف وی نیز به همین مسائل اشاره گردیده است.
به استناد اطلاعات مندرج در این سند وی طرفدار سیاست غرب در رژیم مشروطه سلطنتی و در ادوار گذشته وفاداری خود را نسبت به شاه به ثبوت رسانیده است.
(سند شماره 87) در سند 42 /25718 پیرامون عبداله والا اظهار شده است: وی دارای مرام ضد کمونیستی شدید می باشد و طرفدار مقام شامخ سلطنت و با توده ایها و مصدق مبارزه پی گیر نموده است.
(سند شماره 88) در سند شماره 56 /25718 که به منظور تعیین صلاحیت جهت شرکت در مراسم سلام تنظیم شده، عنوان گردیده است: مهندس عبداله والا صاحب امتیاز و مدیر مجله تهران مصور و تماشاخانه تهران و نماینده مجلس شورای ملی فاقد حسن شهرت درگذشته بوده و روش روزنامه نگاری وی ضد کمونیستی و حتی مقالات عدیده ای در این زمینه هم درج نموده است.
نامبرده در اواسط سال جاری (1345) ضمن همکاری با بهرام شاهرخ مقالات شدیدی علیه دولت آقای هویدا منتشر نمود که در نتیجه از طرف وزارت اطلاعات تضییقاتی از نظر آگهی و رپرتاژ برای وی به عمل آمد.
ضمنا به علت فوق الذکر از حزب مردم نیز اخراج گردیده است.
(سند شماره 89) در سند شماره 60 /25718 آمده است: خیلی حساس و زودرنج بوده و وضع مادی خوبی ندارد.
برای عقیده خود ارزش و احترامی بیش از آنچه که هست قائل می باشد و با اکثریت میانه خوبی ندارد و رویهمرفته شخص مغرضی نیست و اگر نفرتی داشته باشد به علت زمینه قبلی بوده که برایش فراهم شده بود.
(مجموعه سند شماره 90) در اسناد ساواک در سال 1350 مشخصات، سوابق، فعالیت ها و نظرات وی در قالب فرمی تنظیم شده است.
در این اسناد به مطالب زیر اشاره شده است : ...
مدیر مجله تهران مصور و رئیس تئاتر نصر و رئیس سندیکای مرکزی صنعت چاپ می باشد.
...
(مشاغل قبلی وی) روزنامه نگاری بوده و سابقا رئیس فدراسیون ژیمناستیک و عضو انجمن طرفدار پیش آهنگی بوده است...
...
(میزان ثروت) بیش از 50 میلیون ریال ـ دارای زمین و ساختمان تماشاخانه نصر و صاحب سهم از زمین و ساختمان سینما اروپا ـ منزلی در شمیران و منزلی در تهران خیابان شاه آباد و پنجاه هزار متر مربع زمین در بندر پهلوی و صاحب چاپخانه تهران مصور ـ منزل مسکونی وی اجاره ای است و ماهیانه در حدود بیست و شش هزار ریال اجاره بها می پردازد...
...
درآمد وی از سینما اروپا و تماشاخانه تهران و چاپخانه و مجله تهران مصور و اجاره منزل در حدود پانصد هزار ریال...
...
عضو حزب مردم و جمعیتهای غیر سیاسی کلوپ روتاری...
...
(سرگرمی ها) مطالعه و معاشرتهای دوستانه و قمار می کند و علاقمند به عیاشی و خوشگذرانی...
...
(اعتیادات مضره) ندارد، سیگار می کشد، مشروب می نوشد...
...
تاکنون هیچگونه قرائن و اماراتی که دال بر عدم علاقمندی به رژیم و کشور باشد از وی مشاهده و بدست نیامده است(سند شماره 92) سرانجام در 1369 ش درگذشت.
او نیز عضو کلوپ روتاری بود و در لژ کوروش عضویت داشت.
(روزنامه اطلاعات، شماره 11211، 1342 ش ؛ دولتمردان ایران، جلد 2، ص 320) 7ـ سید احمد یزدانبخش کهیازی، فرزند حاج سیدعلی در سال 1276 در اردلان متولد شد.
وی دارای تحصیلات قدیمه بود و در سال 1314 در اداره غله اصفهان به عنوان کمک انباردار استخدام گردید.
نامبرده به دلیل اختلاس در شرکت آزما و اداره غله اصفهان، از آنجا اخراج و بعد از آن در اداره کل قندوشکر اصفهان بکار پرداخت.
وی همچنین مدتی کارمند بنگاه صادرات تریاک و به عنوان مشاور مطبوعاتی در سازمان بیمه های اجتماعی کارگران مشغول بکار بود.
مشارالیه مدیر روزنامه پیک ایران و اتحاد بود و در احزاب ملیون و اتحاد عضویت داشت، وی از جمله افرادی بود که در سال 1339 دکتر کاسمی قول نمایندگی مجلس شورا از طرف حزب ملیون را به او داد و نامبرده در انتخابات دوره 20 مجلس شورای ملی کاندید حزب ملیون از شهرستان اردستان بود.
ساواک در یک ارزیابی درباره نامبرده و روزنامه اش می نویسد: روزنامه پیک ایران از طرفداران جدی مقام شامخ سلطنت و مخالف سرسخت کمونیسم و شوروی بوده و با سیاست دولت همگام است مرد بی آزار و متینی است و اگر مأموریتی به او واگذار شود مورد اعتماد است، اهل زدوبند نیست با مصدق همکاری نداشته، نشریه مفیدی است این جریده وابسته به حزب ملیون بوده ولی مخفیانه با کارگردانان حزب مردم تماس و بستگی داشته است.
سید احمد یزدانبخش در سال 1340 به دعوت سنتو به ترکیه سفر نمود و در سال 1345 بر اثر سکته مغزی در آلمان فوت کرد.
8ـ کاظم مسعودی، فرزند سید محمد در سال 1305 ه ش در مشهد متولد شد.
نامبرده تحصیلاتش را تا مقطع فوق لیسانس سپری نمود، مشارالیه کار مطبوعاتی را از سال 1325 آغاز کرد و مدتی مدیر مؤسسه مطبوعاتی آژنگ بود.
نامبرده از سال 1332 ضمن نویسندگی و خبرنگاری مدیر مسئول و سردبیر چندین نشریه از جمله روزنامه آژنگ روزانه و هوائی را بر عهده داشت.
سید کاظم مسعودی 15 بار نشانهای تاج و سپاس و...
از طرف محمدرضا پهلوی دریافت نمود و کتابهای نی زرد و آلمان، سرزمین شکست و پیروزی از جمله تألیفات او می باشد.
چهره مطبوعات معاصر ایران صفحه 38 9ـ مصطفی الموتی از روزنامه نگاران بعد از شهریور 1320 می باشد که روزنامه صبح امروز را منتشر می کرد.
او با قوام رابطه نزدیکی داشت و در زمان کابینه سوم قوام نماینده مجلس شورای ملی بود و قوام او را معاون در امور بازرسی خود منصوب کرد.
وی با اقبال رابطه نزدیک داشت و در کابینه اقبال معاون او بود.
وی از ماسون های برجسته بود و عضو فعال حزب ایران نوین و حزب رستاخیز بشمار می رفت.
پس از انقلاب به انگلستان پناهنده شد.
«بازیگران عصر پهلوی، محمود طلوعی» 10ـ محمود منصوری نراقی 1307 در نراق محلات متولد شد.
ساواک وی را لیسانسیه علوم الهیات و دکتری حقوق بین المللی معرفی نموده است.
نامبرده یکی از عوامل فعال در کودتای 28 مرداد 1332 و مؤسس و مدیر روزنامه ملیون بود که طی سالهای 39، 42 و 54 از شمیران و کاشان کاندید نمایندگی مجلس شورای ملی و مجلس سنا بود که درباره نتیجه آن مطلبی در پرونده درج نشده است.
مشارالیه عضو حزب رستاخیز ملت ایران و لاینز بین المللی ایران بود و در سال 1350 در کنفرانس صلح در یوگسلاوی شرکت داشت.
محمود منصوری، فردی عیاش، خوشگذران و صاحب باغی در نیاوران بود که آن را مرکز فساد، فحشا و شکنجه نیروهای مخالف رژیم قرار داد و دائما مردم محل را با برخوردهای خود مرعوب می نمود و اهالی چندین بار قصد برخورد با او را داشتند.
نامبرده با زدوبند فراوان زمین های زیادی بدست آورد و خلیل رزم آرا برای موفقیت در راهیابی به مجلس شورای ملی از شهرستان ملایر مبلغ 60 هزار تومان بوی داد.
مشارالیه با خانمی نیوزلندی به نام سوزان منصوری (فرمن) فرزند کریستافر رایموند ازدواج نمود و در یکی از سفرهای خارجی اش مدارک خانم هوسپیان را سرقت و با جعل عنوان و مهر توانست پس از ورود به کشور اموال خانم فوق الذکر را تصرف نماید.
محمود منصوری از دوستان نزدیک هویدا، نخست وزیر و نصیری، رئیس ساواک بود.
11ـ مجله داد: روزنامه داد به صاحب امتیازی و مدیر مسئول ابوالحسن عمیدنوری و سردبیری مصطفی الموتی و محمد مشیری از سال 1321 به صورت روزانه با روش اجتماعی، سیاسی و خبری منتشر می گردید.
راهنمای مطبوعات ایران (134 ش تا 1357 ش) مؤلف ـ سید محمد صدری طباطبائی نائینی ص 259.
12ـ نشریه ترقی در قالب این نام دو روزنامه انتشار یافته اند، اولین روزنامه طی سال 1303 و به مسئولیت میرزا لطف اله دانشمند و در قالب انتقادی ـ خبری انتشار یافت و دومین آن توسط لطف اله ترقی و در دو دوره انتشار طی سالهای 1308 الی 1344 انتشار یافت در این نشریه افرادی چون علی زرین قلم، ابراهیم مدرسی، علی حافظی، منوچهر مطیعی و خسرو معتضد به سردبیری مشغول بوده اند.
13ـ روزنامه طلوع با روش سیاسی، اجتماعی، خبری و اقتصادی به صاحب امتیازی و مدیر مسئوولی علی هاشمی حائری از سال 1327 در تهران به صورت روزانه منتشر گردید.
راهنمای مطبوعات معاصر (1304 ش 1357 ش) مؤلف : سید محمد صدری طباطبائی نائینی ص 500.
14ـ روزنامه آتش در اواخر دهه بیست توسط فخر الدین میراشرافی و به سردبیری نصرت اللّه معینیان به عنوان مدافع شاه و دربار منتشر شد.
مواضع نشریه در راستای سیاست انگلیس و سنت اختلاف میان نیروهای سیاسی و رهبران نهضت ملی نفت ایران بود.
این نشریه در اواخر رژیم شاهنشاهی با همان شیوه و سیاست بار دیگر انتشار یافت اما با پیروزی انقلاب اسلامی و دستگیری و اعدام میراشرافی برای همیشه تعطیل شد.
روزنامه آتش در سال 1325 انتشار یافت و تا سال 1341 به فعالیت خود ادامه داد و سردبیر آن انوشیروان معالی بود.
هفته نامه آتش در سال 1337 انتشار یافت و سردبیران آن به ترتیب سیامک پور زند و احمد سروش بوده اند.
15ـ مجله بامشاد به صاحب امتیازی اسماعیل پوروالی و سردبیری مرتضی عسکری با روش سیاسی، اجتماعی و هنری به صورت هفتگی در تهران در سال 1337 شروع به انتشار نمود.
این مجله مدتی به صورت روزنامه نیز منتشر شد.
فهرست روزنامه های موجود در کتابخانه ملی ایران.
تهیه و تنظیم : بیژن سرتیپ زاده با همکاری کبری خداپرست، ص 55 16ـ نشریه سحر : این نشریه به صورت هفتگی و در قالب سیاسی ـ خبری از سوی سلیمان انوشیروانی در سال 1329 انتشار یافت و تا سال 1353 به حیات خود ادامه داد.
لازم به ذکر است که روزنامه دیگری به همین اسم در تهران از سوی دکتر علی فرهمندی و به سردبیری علی اصغر مضر در قالب فرهنگی ـ اجتماعی طی سالهای 1324 لغایت 1353 منتشر می شد.
17ـ مجله تهران مصور : مجله اجتماعی، خبری و انتقادی تهران مصور به صاحب امتیازی عبداللّه والا و سردبیری عبداللّه والا، فرح کیوانی، محمود رجاء، کریم روشنیان، نصراللّه شیفته، احمد بشیری، لعبت والا، هوشنگ ساعدلو، فرامرز برزگر، حسین سرفراز و ستار لقایی طی سالهای 1325 ش تا 1353 به صورت هفتگی در تهران منتشر می شد.
راهنمای مطبوعات ایران (1304 ش تا 1357 ش) مؤلف: سیدمحمد صدری طباطبائی نائینی، جلد اول، ص 228 و 229) 18ـ روزنامه آژنگ هفته نامه، روزنامه سیاسی، خبری عضو جبهه مطبوعات متفق.
طرفدار حزب ملیون.
مدیر و ناشر : کاظم مسعودی سردبیرها به ترتیب : رضا عزیزی، ایرج نبوی، فرهنگ فرهی و رضا عزمی محل انتشار و تاریخ نشر: تهران، 1342 در نیمه دوم عمر انتشار یک هفته نامه هوایی با همین عنوان برای ایرانیان خارج از کشور انتشار داد که بیشتر جنبه سیاسی داشت.
ر.ک: شناسنامه مطبوعات ایران، مسعود برزین، ص، 15 19ـ نشریه صبح امروز این نشریه به صورت روزنامه و هفتگی در قالب اجتماعی توسط خانم عفت عمیدی نوری (الموتی) و مصطفی الموتی و به سردبیری نجفقلی پسیان و ناصر ملک محمدی طی سالهای 1333 لغایت 1353 انتشار یافت.
20ـ مجله واهمه در تهران در سال 1330 به صاحب امتیازی و مدیر مسؤولی عبدالمجید سپهرنیا با روش خبری ـ سیاسی ـ اجتماعی و تبلیغاتی به صورت هفتگی منتشر می شد.
چهره مطبوعات معاصر : صفحه 325 21ـ نشریه صدای ملیون : این نشریه ارگان حزب ملیون بود که در سال 1340 توسط فضل اله سلجوقی انتشار یافت و تا 1345 به حیات خود ادامه داد.
مطالب این نشریه عمدتا سیاسی بود.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک صفحه 99

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.