صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: تشکیل جلسه روشنفکران

تاریخ سند: 14 بهمن 1347


موضوع: تشکیل جلسه روشنفکران


متن سند:

از: 20ﻫ 1 به: 311 شماره: 42792 /20ﻫ 1 جلسه کمیته روشنفکران در ساعت 20:00روز 7 /11 /47 با شرکت مسعود و ایرج و مهدی و بهمن در منزل ایرج تشکیل گردید.
ابتدا مسعود به ایرج خطاب می‌کند انتقاداتی که نسبت به او دارد مطرح سازد ایرج چنین اظهار می‌کند چند موضوع درباره شما از طرف رفقای زندانی گروه جزنی و سورکی مطرح گردیده که شما باید این موضوع را برای ما روشن سازید.
1- نامه‌ای از طرف گروه جزنی به من رسیده در این اثنا مهدی و بهمن اظهار می‌کنند نامه را ارائه دهید ایرج در جواب اظهار داشته نامه به خط بیژن جزنی بوده که با رفقای خود در زندان تماس گرفته و نتیجه تحقیقات خود را برای من نوشته و در آن نامه اشاره کرده بود که در تشکیلات پلیس و مأمور سازمان امنیت وجود دارد باید مراقب بود چون جز من و شما کسی دیگر از افراد تشکیلات تهران با گروه جزنی ارتباط نداشته و از طرفی من دائماً در تهران و در کوران کار نبوده‌ام منظور گروه جزنی از پلیس با اینکه صراحتاً در نامه نیامده بود لیکن شما به نظر می‌رسد که بایستی توضیح و لااقل از نظر ما مسائل را روشن کنید اول اینکه سه نفری که در مرز جنوب دستگیر شده‌اند اظهار داشته‌اند وقتی که به منزل عرب رسیدیم راننده پول و پاسپورت ما را به دست عرب داد و رفت شما توضیح دهید برای چه راننده پاسپورت‌ها را به دست عرب داده است مسعود اظهار می‌کند همیشه ما این طور عمل می‌کنیم چون تا وقتی که وارد مرز عراق نشده صلاح در آن است که حتماً کوچکترین مدرکی شخص عبور کننده همراه نداشته باشد ایرج ادامه می‌دهد عرب ظاهراً در تشویش و نگرانی بوده و مرتب به خارج از خانه تردد می‌کرده و اظهار می‌داشته است که بلم آن طرف رفته تا ده دقیقه دیگر بر‌می‌گردد که در همین اثنا چند نفر ژاندارم برای کشف سیگار قاچاق به خانه عرب می‌ریزند و چون قاچاقی نمی‌بینند آن سه نفر را که پاسپورتشان در نزد عرب کشف شده بود دستگیر و چشم‌های آنان را بسته و بدون عرب آنان را سوار وانت ژاندارمری کرده و می‌برند در راه اتومبیل به گل می‌نشیند بلافاصله لندروری که متعلق به سازمان امنیت در آن جا بوده سه نفر را با آن ماشین منتقل و مستقیماً به تهران می‌آورند و اضافه می‌کند قرار بود شما در مورد دستگیری آنان تحقیق کنید و نتیجه را اطلاع دهید مسعود بیان می‌کند وقتی که من به خوزستان رفتم در تماس با برخی از رفقا و آشنایان و کسانی که در آن خطه وارد و آگاه هستند ملاقات نمودم این مسائل برایم روشن گردید که اولاً ژاندارمها وقتی به منزل زایر حسن(عرب) می‌ریزند در باغ خانه چندین هزار نخ که رقم دقیق آن یادم نیست سیگار کشف می‌کنند و به دنبال آن به منزل عرب می‌ریزند و این سه نفر هم آنجا بوده‌اند و آنان را می‌گیرند چیزی کشف نمی‌کنند و عرب را که جستجو می‌کنند پاسپورت‌های سه نفر مذکور نزد عرب بوده و به دست ژاندارمها می‌افتد سپس عرب را شدیداً مضروب و هر چهار نفر را سوار جیپ ژاندارمری می‌کنند و می‌برند در این هنگام ایرج سؤال می‌کند چرا چشم آنان را بسته‌اند مسعود در جواب اظهار داشته من یقیناً نمی‌دانم که آیا چشم آنان را بسته و یا نبسته‌اند به نظر می‌رسد چون پاسپورت قاچاق داشته‌اند لابد دستوری داشته‌اند که به این قبیل متهمین به این نحو عمل شود و ادامه می‌دهد اتومبیل آنان که در گل گیر می‌کند و اینکه لندرور سازمان امنیت آنجا حاضر بوده و بعید به نظر می‌رسد چون در گل گیر کردن قابل پیش بینی نبوده و علتی نداشته که اگر مأموریت هم داشته باشند خود ژاندارم‌ها آنان را به محل موعود نرساند حاضرین جلسه تصدیق می‌کنند درست است مسعود اضافه می‌کند پس از در گل گیرکردن ماشین آنان را به ماشین دیگری منتقل ابتدا به پاسگاه می‌برند و در آنجا از آنان تحقیق می‌شود و صورت مجلس کشف سیگار را عرب امضاء می‌کند و چون سه نفر سیگار را متعلق به خود نمی‌دانند از امضاء صورت مجلس خودداری می‌کنند و سپس چون ظاهراً موضوع پاسپورت بوده آنان را به ساواک خرمشهر می‌برند که از چگونگی اقدامات ساواک خرمشهر بی‌اطلاع هستم و سپس آنان را به تهران به ساواک مرکز بدرقه می‌کنند و ژاندارمری عرب را تحویل دادگستری می‌دهد که دو ماه و نیم زندانی بوده و با دادن جریمه از زندان آزاد می‌گردد مسعود اضافه می‌کند که این آقایان بی‌عرضه از سه متری آب نتوانسته‌اند عبور نمایند و ایرج اظهار می‌کند تحقیق کرده‌ام آب سه متری نیست و رودخانه بزرگی است مسعود در جواب اظهار داشته کسی که این حرف را زده به محل آشنا نبوده است من شخصاً صد بار از این راه رفته‌ام منزوی را هم از همین محل خارج کرده‌ام این آب نهری است سه متری آنجا بلم هم نبوده بلکه طشت‌های فلزی هست که در آن قاچاق و یا اشخاصی را برای عبور از مرز مورد استفاده قرار می‌دهند و به نظرم شما هم بایستی از این راه بروید شخصاً خواهید دید وقتی که این سه نفر به منزل زایر حسن رسیده‌اند این طشت بلم مانند آن طرف بوده و طرفی که طشت را به آن طرف برده بود با بندبه درخت بسته و به دنبال کاری رفته بوده است آنان می‌توانستند به راحتی از آب رد شوند که جرأت نکرده‌اند وانگهی ژاندارم‌های ما و شرطه‌های عراق همه رشوه می‌گیرند و مسافر قاچاق نرخ روز دارد که اگر مبلغی رشوه میدادند این ماجرا پیش نمی‌آمدو گرفتار نمی‌شدند سپس ایرج مورد دوم را مطرح میکند آنان گفته اندکه برای خروج از مرز و تهیه پاسپورت شما سه نوبت با آنان تماس گرفته اید دفعه اول جلوی دامپزشکی بوده و شخص مشکوکی در آن محل آنان را تعقیب می‌کرده و در تماس بعدی در سر کوچه دردار نیز همین شخص دیده شده است و از شما سؤال میکنند آیا کوپل دارید شما اظهار می‌کنید نخیر در صورتیکه به من گفته اید با کوپل به سر قرار رفته ام و از طرفی همان طوری که دوست ما مهدی و بهمن تأییدکرده‌اند مسعود هیچ گاه درقرارهای خود از کوپل استفاده نکرده موضوع را روشن کنید.
مسعود بیان می‌کند دفعه اول که من جلوی دامپزشکی قرار گذاشتم کسی که آمد کوپل داشت و من هم چون آنان تحت تعقیب بودند و در اطراف موضوع فکر کرده کوپلی را باخود برده بودم و محل قرار را هم خود آنان تعیین کرده بودند با این کیفیت کوپل فرد تماس خود را به دوست خود رساند و مطلبی را با وی در میان گذاشت و آن شخص به من اطلاع داد که ما را تعقیب می‌کنند و هر دو به حال دو پس از طی چند کوچه پس کوچه فرد تماس از من سؤال کرد که شما کوپل دارید گفتم اگر آن شخص لباس چهارخانه را می‌گویید کوپل من است و از اینکه من گفته‌ام کوپل ندارم خلاف است چون دلیلی دارم که آنها دروغ می‌گویند که به موقع خواهم گفت و اضافه کرد که وقت قرار بعدی را در کوچه دردار گذاشتیم آنجا هم وقتی مشغول صحبت شدیم ناگهان کوپل آنها رسید و چیزی به او گفت او هم گفت ما را تعقیب می‌کنند که از کوچه پس کوچه‌های پیچ در پیچ سید اسماعیل با سرعت بسیارگریختیم که وقتی من به منزل رسیدم ساعت 12 شب بود و من شخصاً هیچ چیزغیر منتظره‌ای که موجب شک باشد ندیدم و جلسه بعدی قرار بود که من در همان کوچه دردار از بالا به پایین در ساعت معین در حرکت باشم که همدیگر را ببینیم من در سر قرار حاضر شدم مدت یک ربع ساعت منتظر ماندم نیامد و من بلافاصله با پروین خانم خواهر شما تماس گرفتم و گفتم که نیامده‌اند او تلفنی با آنان تماس گرفت و گفتند ما آمدیم چون همان شخص همیشگی آنجا بود و قرار لو رفته است به این جهت ما نیامدیم من به پروین خانم گفتم از آنان بپرسید که آیا جز شخصی که لباس چهارخانه داشته او را دیده‌اند آن شخص کوپل من می‌باشد پروین خانم هم همین مطلب را عنوان کرد بنابراین می‌رساند که من گفته‌ام که کوپل دارم و تناقض‌گوئی نکرده‌ام و می‌توانید از پروین خانم هم سؤال نمایید ایرج اظهار میکند احتیاج نیست من حرف شما را قبول دارم در این موقع بهمن اظهار میکند اگر مسعود پلیس بود درهمان جلسه اول موجب دستگیری آنان می‌شد برای اینکه شناخته نگردد و از طرفی این سه نفر با هدایت او عازم خارج بوده‌اند دیگر آنان را که کامل شناخته شده بودند چه نیازی داشت که مسعود آنان را همراه خود بیاورد و اینکه بیشتر موجب شناخته شدن مسعود به عنوان یک پلیس به کار می‌رفت و چه علتی منطقی به نظر می‌رسد که مسعود یک چنین اشتباهی کند و مأمورین چرا اصلاً آنان را به طور ناشیانه تعقیب نمایند.
ایرج و مهدی تصدیق می‌کنند که ظاهراً علت مطروحه منطقی نیست و بهمن اضافه می‌کند علی‌الخصوص که تماس‌های بعدی آنان تا حصول نتیجه و رفتن تا مرز خود رساننده این واقعیت است که اگر آنان قرار را لو رفته می‌دانستند دیگر این اعتماد بعدی را نمی‌کردند تا مرز به دنبال مسعود با آن کیفیت راه بیافتند حاضرین جلسه قبول می‌کنند که صحیح است مسعود اظهار می‌کند آنان می‌خواستند به کردستان بروند من گفتم که از آن راه او نمی‌تواند بالاخره وقتی که پاسپورتها تهیه گردید گفتم با من بیائید یا خودتان به خوزستان بروید گفتند خودمان خواهیم آمد قرار شد روز 18 و یا اگر تأخیرشد روز 19 سر ساعت معین در خرمشهر باشند در صورتیکه در همان روز 18و19 اگر جاده‌های منتهی شده به خرمشهر در طول راه از طرف مأمورین به شکل ساده کنترل می‌شد به طور اتفاقی آنان را دستگیر می‌کردند چون من از وسیله آنان خبر نداشتم و هیچگونه در مظان اتهام هم قرار نمی‌گرفتم بنابراین اظهارات آنان مضحک و فقط برای تبرئه خودشان و یا زدن ضربه به تشکیلات تهران می‌باشد بعد توضیح داد وقتی که روز 19 در محل قرار رسیدند مدتی صحبت کردیم و بعد همدیگر را بوسیدیم و آنان را به راننده سپردم که به محل موعود برساند که جمعاً رفت و برگشت بیست دقیقه طول می‌کشد ایرج پرسید رفت و برگشت 45 کیلومتر فقط بیست دقیقه طول خواهد کشید مسعود توضیح داد که طول نهر مرزی 45 کیلومتر است است ولی رسیدن به منزل زایر حسن در حدود 15 کیلومتر در جاده آسفالت است که راننده رفت و برگشت و رسید را ارائه داشت و من دیگر از دستگیری آنان اطلاعی نداشتم همانطوری که به شما هم گفته بودم تصور می‌کردم که به سلامت رفته‌اند که ناگهان یک روز پروین خانم خبر آورد که این سه نفر را آورده‌اند و در تهران زندانی هستند که به دنبال آن تحقیق کردیم و معلوم شد دستگیر شده‌اند سپس در مورد آن دو نفر سؤال کرد مسعود گفت رفته‌اند و شناسنامه‌های خود و رسیدشان هم رسیده و حتی سوغاتی برای یکی ازکسانشان فرستاده‌اند و اکنون هم همان طوریکه در جلسه قبل گفته‌شد در کردستان هستند سپس دراین مورد قرار شد که ایرج از میان آن سه نفر چوپان زاده را که از همه بهتر می‌داند و می‌گوید دارای خصلت و کاراکتر کارگریست در نظر گرفت که از [او] بوسیله‌ای تحقیق شود و مطالب عنوان شده از طرف مسعود تفهیم گردد و مسعود گفت اگر چوپان زاده خلاف آن را عنوان کرد من حاضرم که کنار بروم ایرج اظهار میکند این تحقیق برای ما مسلم است که همانطوری که شما گفته اید موردی نیست که شما کنار بروید فقط از لحاظ بررسی حزبی است که لزوم آن مورد تأیید خواهد بود.
حاضرین جلسه تأیید می‌کنند.
بعد درمورد دستمزد تهیه پاسپورت مطرح می‌گردد مسعود توضیح می‌دهد که برای دو پاسپورت اولی که رفته‌اند 7500 ریال و برای پاسپورت بقیه هزار و اندی دستمزد گرفته ام ایرج پرسید که چرا برای دو عدد 7500ریال و سه نفر دیگر هزار ریال و اندی و قابل تطبیق نیست مسعود در جواب اظهار داشت صورت داده‌ام پاسپورت‌های اولی را خودشان تهیه کرده بودند و دو پاسپورت دومی نیز خودشان تهیه کردند یک پاسپورت ما خریدیم و از طرفی گاهی قیمت تهیه مهر هم اضافه می‌شود مثلاً مهر مونیخ با ایران هر کدام تهیه‌اش مبلغ خاصی دارد و بعد عین صورت پول تهیه پاسپورت‌ها را ارائه و گفت همین را عیناً به آنان داده‌ام و اگر ادعایی دارند بایستی این صورت را پاره نمی‌کردند و حتی حضوراً هم گفته‌ام و اضافه کرد دوستان واقف هستند که چند سال تمام حق عضویت‌های رفقا و پول روزنامه را می‌گرفته و حتی یک شاهی هم اختلاف حساب در آنها مشاهده نشده است و اظهارات آنان عاری از حقیقت است سپس دستگیری ظریفی مطرح گردید.
مسعود گفت جای قرار را خودشان تعیین کرده بودند و او اطلاعی نداشته ایرج اظهار می‌کند ظریفی گفته است مسعود از ملاقات او و رفیقش اطلاع داشته است مسعود در جواب اظهار میکند دقیقاً چنین مطلبی را به من نگفته است و ثانیاً به فرض گفته باشد که از خانه ایرج مرا تعقیب کرده‌اند و در سر قرار من و رفیقم را دستگیر نموده‌اند به دو دلیل بی‌مورد است چون ظریفی همان طوریکه بارها گفته‌اید بسیار دقیق و محتاط بوده و همیشه وقتی جایی می‌رفت آن جا را کنترل می‌کرد و خود را دقیقاً مراقبت می‌نمود و این بعید است که تا سر قرار متوجه تعقیب به هر کیفیتی که حساب کنید نگردد و ثانیاً به شهادت پروین خانم؛ ظریفی ساعت 10:30 دقیقه صبح از منزل ایرج خارج شده است و معلوم نیست به چند مکان سر زده و چند ملاقات انجام داده و تا ساعت دستگیری که ساعت 20:00 یا 21:00 طبق اعلام خودشان می‌باشد فرصت زمان طولانی است و قابل قبول به نظر نمی‌رسد که از منزل ایرج تعقیب شده باشد در صورتیکه نحوه دستگیری نوع دیگری است دراین ضمن گفت که دو نفر کوپل داشته‌اند که آنان را گم کرده‌اند که آن دو نفر دستگیری ظریفی و طرف دیگر را ندیده‌اند ایرج تأیید کرد و گفت یکی از کوپل‌ها که جزء دو نفری بوده که به خارج رفته‌اند سپس مسعود ادامه داد که ظریفی در ظرف 45 روزی که مخفی بوده مرتب و مکرر از خانه ایرج خارج می‌شده و به مکان‌های مختلف و خانه‌های بسیاری سر می‌زده است که خودتان واقفید حتی یک روز به منزل ارفع زاده که خودشان اعتقاد داشتند پلیس است می‌رود که در آن منزل برادر ارفع زاده مهرداد ارفع زاده بوده است که در این هنگام ایرج از مسعود اجازه گرفت و گفت که این مطلب را میداند و اضافه کرد که مهرداد عنصر کثیفی است مهدی هم اظهار کرد به این صراحت نگویید ایرج اضافه کرد تردید نداشته باشید چون در گذشته او از رفقای ما بود و سپس ضمن کار علنی با جبهه ملی مورداعتماد جبهه مزبور قرار می‌گیرد و حتی در تظاهرات بزرگ دانشگاه او شعاری تهیه میکند که ضد شوروی بوده که شوروی را از مطالعات و آزمایش‌های اتمی منع نموده است این شعار را رفقا در دانشگاه چون تولید تفرقه می‌کرده است دزدیدند و سپس گفت که به عضویت شورای عالی جبهه درمی‌آید و او بود که مصراً ایستاده تا ظریفی را از صنف جبهه بیرون و اخراج کنند و گفت مهرداد در یکی از روزهایی که ظریفی مخفی بوده به منزل رفقای دیگرش تردد میکرده مهرداد را که از جای اختفای برادرش آگاه بوده و برای دیدن او رفته است ملاقات می‌کند که این موضوع را مهرداد ارفع زاده در چند جا گفته است و بعید نیست که او آنان را لو داده باشد سپس درباره این که عیسی نصیری در زندان گفته است که خیلی بی وجدانی می‌خواهد که بگوئیم تمامی این دستگیری‌ها اتفاقی بوده است موضوع مطرح شد ایرج اظهار کرد این مطلب را نصیری به گروه جزنی و یارانش گفته و آنان این مطلب را نوشته‌اند بلکه خود نصیری صریحاً اعلامی در این خصوص نکرده است که بهمن و مهدی توضیح می‌دهند که شما طور دیگری در جلسه قبل عنوان کردید ایرج اظهار میکند بعد که تماس گرفتم این طور تأیید شده است.
مسعود درباره دستگیری نصیری و اینکه به دروغ گفته است او را شکنجه داده‌اند چنین اظهار میکند دستگیری او همان طوریکه اطلاع دارید در اثر سستی بوده است مهدی نیز دراین موقع اضافه میکند نصیری گفته بود از او چیزی نگرفته‌اند در صورتیکه کسانیکه با او دستگیر شده‌اند تأیید کرده‌اند و در تحقیقات هم منعکس است که از او کیفی که محتوی آن مدارک بوده ضمن دستگیری به دست پلیس افتاده است.
سپس مسعود درباره دستگیری پرویز حکمت جو و علی خاوری چنین اظهار می‌کند دوستان مطلع هستند پلیس تقی معتمدیان را تعقیب میکرده و به این دو نفر دسترسی پیدا کرده و آنانرا بازداشت می‌کنند که احتیاج به توضیح نیست جلسه بعدی به روز جمعه 11 /11 /47 موکول میشود که در منزل سلیمانی تشکیل گردد.
نظریه منبع: مسعود با تسلط بسیار کامل با روحیه قوی مجلس را اداره کرد و در تجزیه و تحلیل منطقاً و روحاً میاندار جلسه بود وتمام نقاط سیاه و ابهام را فعلاً برطرف کرده و ایرج را قانع ساخته است.
نظریه رهبر عملیات: تشکیل جلسه مورد تأییداست.
نظریه 20ﻫ1: نظریه رهبر عملیات تأیید می‌گردد.
س

منبع:

کتاب تشکیلات تهران حزب توده به روایت اسناد ساواک صفحه 163





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.