صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

برای آگاهی... ایران

برای آگاهی... ایران


متن سند:

مبارزه ملت ایران در حول نهضت ملی ایران از طریق مبارزه در راه ملی شدن صنعت نفت1 در سراسر کشور آغاز شد و امروز نیز وفاداران به نهضت ملی ایران هدف های اصلی مبارزه بزرگ ملت ایران را در سراسر کشور دنبال می کنند.
در طول این مبارزه نسل جوان کشور ما با درست اندیشی، همیشه و همه جا وفادارترین و ارزنده ترین نیروی مبارز را فراهم آورد و این چیزی بود که همیشه هیأت های حاکمه کثیف و رسوای ایران را وحشت زده بدنبال تدارک تهمت و افترا می فرستاد.
دانشگاه تهران و همه جوانان کشور ما، در طول مبارزات «نهضت ملی ایران» صادقانه جنبش ملی ایران را یاری کرد و در این راه بزرگ از پذیرش هرگونه شکنجه و عذاب هراسی نداشت.
هنوز 16 آذر سال 32 پرشکوه ترین روز مبارزه جوانان وطن ماست که خاطره آن، نیروی محرکه و فعاله مبارزه آنان را افزون تر می کند.
حکومت کودتا، بیشرمانه با آدمکشی، ساروج پایه های حکومت کثیف خود را با خون جوانان میهن ما محکم کرد و زندانها و شکنجه گاهها شاهد فجایع قصابان حکومت جبر و زور بودند.
در مبارزات چند ماهه اخیر نیز که به رهبری «جبهه ملی ایران» از تیرماه 1339 آغاز شد، همیشه جوانان میهن ما صمیمیت خود و علاقه شدید خود را به مبارزه در راه کسب آزادیهایی که حکومت های فاسد وقت از آنان سلب کرده بودند نشان دادند.
و امروز آقای ارسنجانی1 وزیر کابینه پرهیاهوی آقای امینی در مصاحبه خود می گوید ؛ «من خیلی صریح می گویم که اگر آزادی کنونی دل مردم را زده است راه چاره خیلی آسان و ساده است» ما برای آگاهی مردم ایران اعلام می کنیم : 1ـ مبارزه چند ماهه اخیر ملت ایران که منجر به ابطال انتخابات و انحلال مجلسین و تغییر حکومت های دزد و غارتگر گردید همه به خاطر کسب حقوق و آزادیهایی بود که هشت سال است غاصبانه از ملت ایران غصب کرده اند و این مبارزه با شکلی منطقی همراه با درست اندیشی تا حصول پیروزی ادامه خواهد یافت.
2ـ بدست آوردن آنچه امروز وزیر کابینه و سخنگوی پرحرف حکومت ایران «آزادی» می دانند هدیه و «تفضل» جناب ایشان نیست اگر همه دنیا از چگونگی مفصل همه مبارزات چند ماهه اخیر ملت ایران آگاهی چندانی ندارد سرتاسر ایران می دانند که قدرت مبارزه بزرگ ملت ایران بود که اسلاف ایشان را وادار کرد به خلوت روند و شبانه استغفار کنند.
همه مردم ایران می دانند که در پیشاپیش این مبارزه در راه شرف و افتخار جوانان کشور ما در سرتاسر ایران و حتی خارج از کشور جنگیده اند و امروز افتخار می کنند که هیأت حاکمه را وادار به تسلیم ـ هر چند جزئی ـ کردند.
بنابراین : شما آقای ارسنجانی کوچک تر و حقیرتر از آنید که ادعا کنید من و دولت من آزادی را به ملت ایران تفضل کرده و باز می تواند آن را بستاند.
اگر انکار می کنید دستور بدهید در همه میدانهای شهر مسلسل بگذارند و به سوی همه کسانی که برای سعادت و آزادی ملت ایران مبارزه می کنند قراول بروند ـ چنان که در اسلاف شما بارها آزمایش آدمکشی را به خوبی دادند ـ آن گاه با مشت هایمان مواجه نمی شوید بلکه با سینه هایمان روبرو خواهید شد که پذیرای گلوله های گرم شما خواهد بود.
آن وقت است که سرنوشت قوام ها را که شما ارادتی خاص به ایشان داشتید به پیش چشم خواهید دید.
3ـ در مبارزه چند ماهه اخیر هنگامی که دانشجویان دانشگاه تهران را به زندانهای مختلف پایتخت انتقال دادند و هنگامی که همه مردم ایران را به جرم آزادیخواهی مورد ضرب و جرح قرار می دادند شما آقای ارسنجانی کجا بودید؟ آشکارتر می گویم شما و دوستانتان توطئه می کردید.
مشغول زدوبندهای سیاسی بودید و هنگامی که مبارزه به اوج خود رسید به فراهم آوردن لباس صدارت و وزارت پرداختید و امروز در پشت میز کنفرانسهای فرمایشی و در مقابل خبرنگاران تماشاگر «دموکرات» شده اید و ادعا می کنید : آزادی را به ملت ایران تفضل کردید و باز می توانید آن را بازستانید آیا از اوضاع جهانی اطلاع ندارید؟ آیا هر روز ناظر به ثمر رسیدن مبارزه ملتهای دربند شده آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین نیستید؟ آیا اعتراف «به شکست دیپلماسی» را از قول قدرتهای بزرگ سیاسی جهان نمی شنوید؟ و آیا همبستگی شدید ملت ها را در رشد و تکامل نهضتهای ملی احساس نمی کنید؟ اعلام می کنیم که این آگاهی را دارید ـ چون روزنامه اومانیته را هم می خوانید ـ و باز قصدتان فریب دادن ملتی است که همه خدعه ها و نیرنگهای سیاسی را به واسطه تکرار همیشگی هیأت های حاکمه ایران خوب می دانند و خوب می شناسد.
شرایط مبارزه، در نهضت مشروطیت ستارخان ها را می آفریند و در نهضت ملی ایران مصدق1ها را خلق می کند و شما قادر نیستید که «تفضل» کنید و قدرت آن را ندارید که حاکم مطلق باشید.
4ـ آنچه بیشتر مایه تعجب ماست عنوان کردن (آزادی) است که آقای ارسنجانی آن را هدیه دولت خود می دانند.
آیا سخنگوی دولت از شهرستانهای خیلی نزدیک پایتخت نیز خبردارند که چگونه با مبارزان راه آزادی مردم ایران رفتار می شود و آیا از دستگاههای جاسوسی خود خبر دارند که چگونه رعب و هراس را افزون می کنند و با چه نیرنگهای قرون وسطایی حقیقت را قلب می نمایند؟ آیا آنچه را امروز تنها در پایتخت مملکت می گذرد «آزادی» است که دولت ایشان ادعای تفضل آن را می کنند اعلام می کنیم : که با این ادعاهای نادرست نام گران قدر آزادی ننگین می شود و ننگین کردن آزادی ننگ بشریت و ننگ تاریخ نهضت های ملی سرتاسر گیتی است.
«کمیته دانشجویان دانشگاه تهران وابسته به جبهه ملی» افتخار می کند که در سخت ترین شرایط مبارزه را علیه عمال ظلم و جور آغاز کرده و امروز نیز در مقابل هرگونه تجاوز به حقوق ملت ایران آماده نبرد منطقی است.
نبردی که انتهای آن به ننگ و رسوایی نیروهای ضدملی خواهد انجامید.
توطئه های سیاسی، دیدارهای شبانه، نیرنگهای ضدملی، کنفرانس ها و مصاحبه های پرسروصدا قادر نیست مسیر این مبارزه بزرگ را منحرف کند و دلایلی برای ادامه حکومت هیأت های حاکمه فاسد ایران باشد.
کمیته دانشجویان دانشگاه تهرانـ وابسته به جبهه ملی ایران

توضیحات سند:

1ـ پیرامون، جنبش ملّی شدن صنعت نفت ایران.
رجوع شود به : (دکتر مقصودی، مجتبی : تحوّلات سیاسی ـ اجتماعی ایران، صص 105 ـ 99.) 1ـ سیّد حسن ارسنجانی (1301 ـ 1348 ه.
ش.) فارغ التّحصیل رشته حقوق، منتشر کننده روزنامه «داریا»، نماینده دوره پانزدهم مجلس شورای ملّی، معاون سیاسی قوام السّلطنه و وزیر کشاورزی در کابینه دکتر علی امینی و اسداللّه علم بود.
طبق اسناد ساواک وی با محافل رژیم اسرائیل ارتباط داشت.
در جریان اصلاحات ارضی، ثروت هنگفتی به دست آورد.
وی، همان کسی است که در نوزدهم دیماه 1341، چندین هزار نفر از دهقانانی را که در اصلاحات ارضی ظاهرا صاحب زمین شده بودند، در سالن ورزشی پارک شهر، به نام «کنگره روستائیان» گرد آورد.
در این مجمع ـ که عدّه ای از مسئولان دولت، نظامیان بلندپایه، درباریان و روزنامه نگاران داخلی و خارجی نیز، حضور داشتند ـ شاه، در حلقه محاصره ماموران امنیّتی و در میان هلهله و فریاد و رقص و نمایش رعایا، وارد سالن شد و شش اصل انقلاب به اصطلاح سفید را، اعلام کرد.
دکتر ارسنجانی، پس از اینکه مدّتی در کابینه علم وزیر کشاورزی بود، به خارج از کشور مامور شد و چندی بعد، به طرز مشکوکی درگذشت.
در آن زمان، عدّه ای مرگ ارسنجانی را، نوعی ترور به دستور شاه می دانستند.
1ـ دکتر محمّد مصدّق در 29 /2 /1261 ش.
، در تهران متولّد شد.
پدرش میرزا هدایت، وزیر دفتر و مادرش نجم السّلطنه، خواهر فرمانفرما، از شاهزادگان قاجار بود.
در سن 14 سالگی، به جای پدر، مستوفی خراسان شد و لقب مصدّق السّلطنه گرفت.
در دوره اوّل مشروطه (1286 ش.) در 25 سالگی، از اصفهان به مجلس راه یافت.
در سال 1288، راهی سوئیس و فرانسه، برای ادامه تحصیل شد.
در سال 1292، با دکترای حقوق به ایران بازگشت.
مدّتی والی فارس، بعد از کودتا زمانی وزیر مالیه، عدلیه و خارجه بود و اندک مدّتی، والی آذربایجان شد.
در دوره های پنجم و ششم مجلس راه یافت.
در ابتدا مدافع رضاخان، سپس مورد غضب قرار گرفت.
در سال 1320، بار دیگر به صحنه سیاست راه یافت.
در مجلس، علیه سیّدضیا به مخالفت برخاست.
در سال 1328، به همراه جمعی از سیاسیّون و ملّیون، جبهه ملّی را بنا نهاد.
با کمک مردم، به نخست وزیری رسید.
در دوران تصدّی وی، با یاری و هدایت علما، نهضت نفت به پیروزی رسید.
پس از کودتای 28 مرداد، دستگیر و پس از مدّتی بازداشت تبعید شد و در سال 1345، درگذشت.
مصدّق، با تفکّر لیبرالیستی و ملّی گرائی، همواره مدافع جدائی دین از سیاست بود.
به همین دلیل، در دوره حکومتش، فدائیان اسلام دستگیر شدند و با روحانیّت نتوانست همکاری کند.
نگرشهای غربگرایانه وی، باعث سلطه امریکا بر ایران شد، در صورتی که مردم، علیه استعمار انگلیس مبارزه کرده بودند.

منبع:

کتاب آیت‌الله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 43

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.