صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مکالمات سوژه از ساعت 1130 جمعه 14/7/57 تا ساعت 0700 شنبه 15/7/57

تاریخ سند: 14 مهر 1357


مکالمات سوژه از ساعت 1130 جمعه 14/7/57 تا ساعت 0700 شنبه 15/7/57


متن سند:

مکالمات سوژه از ساعت 1130 جمعه 14 /7 /57 تا ساعت 0700 شنبه 15 /7 /57
محمدعلی صدوقی از قم تماس گرفت و پرسید: آقاجان کجا هستن؟ 14 /7 /57
مخاطب: مسجدهستن.1
محمدعلی: به ایشان بگویید که آقای خمینی رفته‌اند فرانسه2 و آن تلگرافی که قرار بود آقاجان به حافظ اسد بزند، نزند.
*****
محمدعلی صدوقی از قم تماس گرفت و گفت: رفته‌اند پاریس.
صدوقی: خوب خیلی بهتر است.
محمدعلی: تلگراف به سوریه نزنید.
صدوقی: علتش را نفهمیده‌اید؟
محمدعلی: نه، رساله‌ آقای خمینی آنجا باز هم هست؟
صدوقی: خیر، سه هزار و پانصد تا بود که تمام شد. اگر می‌خواهی به همان شخصی که آنها را از تهران فرستاده، بگوییم بفرستد.
محمدعلی: بله، یک تعدادی می‌خواستم. سپس خداحافظی کردند.
*****
اشخاصی به نام قریشی از قم و علامه از بم و مهدوی از نجف آباد و شریعتی از قم و فاضل باسوژه تماس گرفتن و جویای حال خمینی شدند. جواب داده شد: قرار است بروند پاریس.
*****
شخصی به نام احمدی از قم تماس گرفت.
مخاطب: مسجد هستن.
احمدی: به ایشان بگویید که آقای خمینی از پاریس با منزل آقای پسندیده صحبت کرده‌اند و مخصوصاً به آقای صدوقی سلام رسانده‌اند.
*****
دکتر [سیدمحمد حسینی] بهشتی اطلاع داد که آقای خمینی به سلامت وارد پاریس شده‌اند.
*****
محمدعلی از قم تماس گرفت و گفت: آقا به پاریس رسیده‌اند و قصد اقامت در آنجا را ندارند و موقتاً آنجا هستن، تا یک کشور مسلمان نشین پیدا کنند.
صدوقی: پاریس را مسلمان نشین بکنند، نهصد هزار مسلمان که دارد و آزادی مطلق هم که هست و دست آقا به همه جا باز هست. آقای دکتر پاک نژاد3، دکتر رمضانخانی4 و حاجی محمود آقا دستمالچی اینجا هستن و سلام می‌رسانند. در ضمن دوشنبه آینده به طوری که آقای بهشتی گفته‌اند، سالگرد شهدای تهران خواهد بود.
*****
شخصی به نام امامی5 از میبد مدرسه علمیه تماس گرفت و گفت: فردا تعطیل است؟
صدوقی: خیر، فقط دوشنبه آینده تعطیل خواهد بود؛ آقا هم به سلامت وارد پاریس شدند با استقبال فراوان. در ضمن یک تلگراف از طرف روحانیت و یک تلگراف از طرف اصناف به رئیس جمهوری فرانسه زده شود که در احترام ایشان کوتاهی نشود و ذکر شود که آنجا محیط سیاسی باز است و ما امید داریم که آقا در این چنین محیطی، حرفهای خودشان را بتوانند به گوش جهانیان برسانند و از این قبیل. در ضمن یکی دو تا تلگراف نباشد؛ فقط از بلوک شما صد تا تلگراف زده شود.
*****
شخصی به نام وافی6 از قم تماس گرفت و در مورد جریان وارد شدن آقای خمینی به پاریس صحبت کردند و گفت: اینجا موقت هستن تا یک کشور مسلمان پیدا کنند. در ضمن از طرف منزل آقا هم اعلامیه‌ای داده شده و اعتراض کرده‌اند به دولت عراق و به دولت ایران، که اگر دست نداشت دولت ایران، حتماً اعتراض به دولت عراق و کویت می‌کردند. حتماً اعلامیه به دست شما خواهد رسید.
صدوقی: اگر می‌شود برایم فوری بفرستید توسط یک مسافر.
*****
دکتر بهشتی از تهران تماس گرفت و گفت: تلفنی که حضرتعالی خواسته بودید، توسط آقای اعتمادیان 5856935- 0331
صدوقی: آقای خمینی چه ساعتی رسیده‌اند؟
دکتر بهشتی: حدود ساعت 6 به وقت ایران. سعی شود که این شماره به کسی داده نشود که خط را شلوغ می‌کنند و ما هم اگر کاری داشته باشیم، آن وقت ما هم نمی‌توانیم تماس بگیریم. سپس خداحافظی کردند.

توضیحات سند:

1. در روز 14 /7 /1357، آیت‌الله صدوقی(ره) پس از نماز مغرب و عشاء به منبر رفت و ضمن پرداختن به مسائل یزد، به حوادث کرمانشاه و خرم آباد اشاره نمود و گفت: « کرمانشاه سه شبانه روز صدای تیراندازی مسلسل می‌آید و یکی از علمای کرمانشاه برای من تلفن کرد و گفت حدود 500 نفر مردم بیگناه را کشته و در خیابان‌ها ریختند. این فضای باز سیاسی می‌باشد. از اول وجود بشریت آدم هائی خونخوارتر بدجنس تر بی شرف تر بی عاطفه تر از اینها خدا خلق نکرده است. روز گذشته هم در خرم آباد همین برنامه بوده است. دیگر اینکه کم و بیش به من تلفن شده و سؤال کردند آیا روز 15 /7 /57 تعطیل است یا خیر، فردا تعطیل نیست؛ اما روز دوشنبه(24 /7 /57) به خاطر درگذشت مصطفی خمینی که سال درگذشت وی می‌باشد، تعطیل است، خلاصه پیر و جوان و زن و مرد را کشتند، اسرائیلی‌ها کشتند، اگر نفت به اسرائیل نمی دادند و او را کمک نمی کردند، حالا ملت بیگناه را نمی کشت. هیچکدام از کشورهای اسلامی مانند ایران تاکنون چنین جنایتی نکرده اند. می‌گویند آشتی ملی، اگر بخواهند آشتی کنند، اول باید تمام خیانت هائی که کرده اند اعتراف کنند، زندانیان را آزاد کنند، تبعیدی‌ها را برگردانند، قانون اسلام را که زیر پا گذاشتند عمل کنند، آقای خمینی به ایران برگردد، آن وقت می‌شود آشتی کرد و آشتی ملی می‌گویند؛ اما هیهات، شما عقیده تان عوض نشود و کار خودتان را دنبال کنید؛ انشاءاله حکومت اسلامی برقرار می‌گردد.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. سند شماره: 4391 /26 ﻫ - 19 /7 /57
2. امام خمینی(ره) در تاریخ 14 مهر ماه، به کشور فرانسه عزیمت و در محله‌ی نوفل لوشاتو، مستقر شدند. ایشان در همین روز و پیش از ترک بغداد، طی پیامی به ملت ایران فرمودند: « سلام و تحیت بر برادران غیور ایرانى که براى رهایى از حکومت طاغوت و خاتمه دادن به چپاول غارتگران بین المللى و نفتخواران بپاخاسته‌اند. درود بر مسلمانان بیدارى که از حمله‌هاى پى در پى دژخیمان شاه، هراس به خود راه نداده و راه اسلام و شهداى مجاهد حق را در پیش گرفته و اساس ستمگران را متزلزل نموده و با تظاهرات مردانه خود پشت استعمارگران مفتخوار را به لرزه درآورده‌اند.
اکنون که من، به ناچار، باید ترک جوار مولا امیر المؤمنین(علیه السلام) را نمایم و در کشورهاى اسلامى، دست خود را براى خدمت به شما ملت محروم، که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستید، باز نمى‌بینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه ممانعت نمودند، به سوى فرانسه پرواز مى‌کنم. پیش من، مکان معینى مطرح نیست؛ عمل به تکلیف الهى مطرح است، مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است. ما و شما امروز که نهضت اسلامى به مرتبه بسیار حساس رسیده است، مسئول هستیم؛ اسلام از ما انتظار دارد. چشم جهانیان امروز به سوى شما ملت غیور دوخته شده. دولت هاى استفاده طلب، به مطالعه روحیه و مقدار پشتکار ملت ما پرداخته‌اند. شما مردان و زنان تاریخ باید پایدارى در راه کوبیدن ستمکاران و دفاع از حق را به جهانیان و نسلهاى آینده ثابت کنید.
من در حال گرفتاری‌ها و اشتغالات اخیر، اخبار ایران و قیام هاى پى در پى نقاط مختلفه را مثل کرمانشاه و بعض مناطق کردستان و قتل هایى که به دست دژخیمان شاه واقع شده‌ مى‌شنیدم، و هم متأثر و متأسف بوده و هستم و هم امیدوار و سربلند؛ امیدوار به شجاعت ملت بزرگ، و سربلند از فداکارى آنان در راه اسلام و مستضعفین. سربلند باد ملتى که با فداکارى خود قدم در راه پیروزى حق برداشت و سدهاى مانع از آن را یکى پس از دیگرى شکست! پیروز باد رادمردانى که با خون خود عزت بر باد رفته را بازگرفت و عظمت پایمال شده به دست سلاطین ستمگر را باز یافت! من وقتى مطالعه روحیه مردان و زنانِ جوانْ از دست داده را مى‌کنم که شجاعانه در مقابل مصایب ایستادگى کرده و مى‌کنند، براى خود احساس شرمندگى مى‌کنم. من مى‌بایست با مصیبت هاى شما قدم به قدم همراه و آنچه شما دیده‌اید دیده باشم؛ مع الأسف نتوانستم در بین شما باشم و آنچه شما لمس کردید بکنم؛ لکن از این راه دور، چشمم به شما روشن و قلبم براى امت اسلامى مى‌تپد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمین و کوتاه شدن دست اجانب و وابستگان آنان را مسألت مى‌نمایم. روح الله الموسوی الخمینى.» صحیفه امام . ج‌ 3. ص 482
3. دکتر سیدرضا پاک نژاد فرزند ابوالقاسم در سال 1303ش در یزد به دنیا آمد. در یکی از اسناد باقیمانده از ساواک، محل تولد ایشان، تبریز ثبت شده است. تحصیلات مقدماتی را در دبستان ملی اسلام و دبیرستان ایرانشهر یزد سپری کرد و در حالی که هنوز دانش‌آموز دبیرستانی بود، به مکه مکرمه مشرف شد که این تشرف، همزمان با وقوع ماجرای گردن زدن ابوطالب یزدی در آنجا بود و ایشان و همسفرانش نیز در این ماجرا دستگیر و به مدت سه ماه(برخی این زمان را یک ماته نوشته اند)در عربستان زندانی بودند. او پس از بازگشت به یزد، به شغل آموزگاری و حسابداری روی آورد و در کنار آن، تحصیلات خود را در رشته پزشکی ادامه داد تا اینکه موفق به اخذ دکترای عمومی پزشکی در سال 1336ش گردید.
شهید پاک نژاد که دوره‌ی سطح علوم حوزوی را نیز طی کرده بود، برای تبیین معارف اسلامی، از تخصص پزشکی خود بهره گرفت و براین اساس، مقالات و کتاب‌های زیادی تدوین نمود که یک نمونه آن، کتاب « اولین دانشگاه و آخرین پیامبر» می‌باشد که در 40 جلد به چاپ رسید و به زبان‌های عربی و انگلیسی نیز ترجمه شد. دکتر پاک نژاد که در دوران عمر شریف خود همواره در کنار علمای یزد، خصوصاً آیت‌الله شهید صدوقی قرار داشت، در مشاغل متعددی خدمت نمود که از آن جمله است: تدریس در دانشسرای عالی یزد . ریاست بیمارستان امیرالمؤمنین(ع) . ریاست هیئت مدیره صندوق جاوید . ریاست مرکز پزشکی شماره 1 یزد . ریاست بهداری سازمان بیمه‌های اجتماعی . ریاست هیئت مدیره گروه فرهنگی علوی یزد . ریاست شورای صنایع . سرپرست اداره کل ارشاد ملی . ریاست بیمارستان هراتی . ریاست بیمه و نمایندگی اولین دوره مجلس شورای اسلامی.
ایشان که سال‌ها در حرف و عمل به اسلام خدمت نموده و همواره تحت کنترل نیروهای امنیتی رژیم شاه قرار داشت و جلسات تفسیر قرآن شهر یزد را هدایت می‌نمود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت فرهنگی خود را مضاعف کرد تا اینکه از طرف مردم یزد برای اولین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. در این ایام بود که در فاجعه‌ی انفجار هفتم تیرماه سال 1360 ش که به دست منافقین صورت گرفت، به درجه‌ی رفیع شهادت رسید. اسناد ساواک . پرونده انفرادی و دانشنامه مشاهیر یزد . ج 1. ص 287
4. دکتر علی اکبر رمضانخانی فرزند حاجی محمد، داروساز و داروخانه دار و از فعالین انقلاب اسلامی در یزد بود که در منزل او جلسات تفسیر قرآن برگزار می‌شد.
5. حجت‌الاسلام سید اسدالله امامی از روحانیون مبارز و انقلابی
6. آیت‌الله شیخ ابوالقاسم وافی فرزند محمود در سال 1314ش در رفسنجان به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در روستای حسین آباد انار و یزد گذراند و سپس وارد حوزه علمیه یزد شد. در سال 1337ش به قم رفت و از محضر اساتید صاحب نام حوزه علمیه قم بهر برد.
برخی از مشاغل و مسئولیت‌های وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به این شرح است: نماینده مجلس شورای ملی در دوره‌های اول و دوم . عضو هیئت مدیره مرکز خدمات حوزه علمیه قم . مشاور وزیر کشور در امور ائمه جمعه و جماعت . مشاور رئیس قوه قضائیه در امور مراجع و روحانیون . عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم . نماینده مردم یزد در مجلس خبرگان. دانشنامه مشاهیر یزد . ج 3. ص 1630
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 21
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.