صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ولیان چگونه بمملکت و شاهنشاه آریامهر خیانت میکند

ولیان چگونه بمملکت و شاهنشاه آریامهر خیانت میکند


متن سند:

ولیان که بنام وزیر اصلاحات ارضی مشغول خیانت بشاه و مملکت است و با حقه بازی و چاپلوسی نظر شاهنشاه را بکارهائی که از دیگران ندا میگیرد بخود جلب نموده و از طرفی نقشه های خائنانه خود را دنبال میکند، چندی پیش بلندن رفت و پولهای دزدی خود را در بانکهای خارج گذاشت و بمبلغی که زن فاحشه اش ـ که رفیقه تیمسار رسائی است چندی قبل مجانا از طریق رسائی باروپا رفته بود ـ اضافه نمود و با تماس با بختیار خائن نقشه ربودن یکی از خاندان سلطنت را کشیده تا در موقع برگشت بوطن با دست خیانت کار او عملی نماید.
در رم با مقامات سازمان خواربار جهانی در مورد ادغام وزارت کشاورزی با اصلاحات ارضی و وزارت تولیدات و وزارت منابع طبیعی مذاکره نموده که شاهنشاه را وادار باین عمل نمایند تا بتواند دزدی بیشتر[ی] بکند چون خود را وارث وزارت اصلاحات ارضی میداند.
نقشه او با بختیار در درجه اول دزدیدن علیاحضرت ملکه فرح1 است و اگر نشد والاحضرت ولیعهد2 و یا فرحناز و یا والاحضرت علیرضا3 و یا فریده دیبا4 و اگر نتوانند، در نتیجه نزدیکی با شاه دارد ایشانرا بقتل برساند و یا یک کدام از اشخاصی که اسم برده شد.
چون همکاران دیگری دارد که در آینده آنها را نیز معرفی خواهد نمود بهتر است برای حفظ جان افراد خاندان سلطنت از تماس مستقیم این شخص خائن با دربار و خاندان سلطنت جلوگیری شود.
میزان خیانت او از سخنان بختیار که از یکی از رادیوهای خارجی منتشر شد معلوم گردید چون تا قبل از رفتن ولیان بخارج این اندازه اطلاعات در اختیار او نبود و مرتب افسران را نصیحت میکرد ولی از موقعیکه ولیان بخارج رفت، لحن گفتار بختیار خائن فرق کرده و اطلاعات بیشتری را بزبان میاورد.
بموقع گفتند و نوشتند ولی کسی گوش نداد حال هم ندهید تا دود آن بچشم خودتان و ملت ایران برود و خائنین بر مملکت ما پیروز شوند5.

توضیحات سند:

1ـ فرح در مهر ماه سال 1317 در یک خانواده متوسط، از یک پدر آذربایجانی و مادر گیلانی در بخارست پایتخت رومانی به دنیا آمد.
پدر فرح، سهراب دیبا افسر ارتش بود که هنگام تولد فرح برای انجام مأموریتی در رومانی، که در آن زمان رژیم سلطنتی داشت، به سر می برد.
فرح در کودکی پدر را از دست داد و با مادرش راهی تهران شد.
در تهران تحت سرپرستی مادر با مراقبت و حمایت دائیش بزرگ شد.
تحصیلات خود را در تهران ابتدا در مدرسه ایتالیاییها (مدرسه خواهران کاتولیک) و سپس مدرسه ژاندارک و دبیرستان رازی به انجام رساند و برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام و در رشته معماری مشغول تحصیل شد ضمن تحصیل، با گروههای دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه، که در آن زمان بیشتر گرایشهای چپی داشتند محشور گردید.
پسر دایی او رضا قطبی هم در میان این دانشجویان بود که با روابط نزدیک بین آن دو، بالطبع در گرایش و کشش او به سمت این فعالیتها بی تأثیر نبود.
«فرح هنگام تحصیل در پاریس، از نظر تأمین هزینه تحصیل و اقامت خود در پاریس در مضیقه بود و تحت تأثیر شرایط محیط زندگی خود و رواج افکار و عقاید کمونیستی در فرانسه آن روز گرایش های چپی پیدا کرد و به طوری که احسان طبری از رهبران حزب توده بعدها در کتاب «کژراهه» خود نوشت در حوزه های حزب توده در پاریس نیز حضور می یافت.
دوستان او نیز همه گرایش های چپی داشتند و پسردایی فرح، رضا قطبی، که او هم در پاریس تحصیل می کرد به گروههای چپ پیوسته بود.
فرح اولین ملاقات خود را با شاه در یک مجلس پذیرایی که از طرف سفارت ایران در پاریس ترتیب داده شده بود خوب به خاطر می آورد.
...
دو ماه بعد از این ملاقات، فرح برای گذراندن تعطیلات تابستانی به تهران آمد و عمویش اسفندیار دیبا که در آن موقع در دربار کار می کرد، او را برای گرفتن یک بورس تحصیلی به اردشیر زاهدی معرفی کرد.
اردشیر زاهدی که در آن موقع داماد شاه بود، دفتری در دربار داشت و ضمن سایر کارها به امور دانشجویان ایرانی در خارج هم رسیدگی می کرد.
اردشیر زاهدی از قیافه و هیکل متناسب و طرز صحبت این دختر خیلی خوشش آمد و او را برای همسری شاه مناسب تشخیص داد.
فردای همان روز شهناز دختر شاه و همسر اردشیر زاهدی هم فرح را دید و پسندید و تمام داستان از همین جا آغاز شد.
و طی یک ضیافتی که شهناز و اردشیر زاهدی برپا کردند وسیله ای به دست آمد تا با هم بیشتر آشنا شوند و با یکدیگر به گفتگو پرداختند ...
و مراسم ازدواج بعد از ظهر دوشنبه 29 آذرماه 1338 برگزار و در همان شب مجلس شام و ضیافت باشکوهی در کاخ گلستان منعقد گردید.
فرح بعد از مرگ شاه هرگز درباره میزان ثروت و ارثیه ای که به او رسید سخنی بر زبان نیاورد ولی با کمترین تخمین، دارایی او به دهها میلیون دلار بالغ می شود.
وی در یک خانه مجلل در شرق آمریکا زندگی می کند و ویلایی نیز در جنوب فرانسه دارد ولی غالبا در آمریکا زندگی می کند و سالی یکی دوبار هم برای گردش و تفریح و خرید به فرانسه می آید.
پسر کوچک فرح علیرضا و دخترانش فرحناز و لیلا با او زندگی می کنند، ولی با پسر بزرگش رضا پهلوی رفت و آمد زیادی ندارد.
(ر.ک : طلوعی، محمود، از طاووس تا فرح، صص 349 ـ 356 و 424 طلوعی، محمود، پدر و پسر، صص 668، 702، 716 ـ 796) 2ـ «ولیعهد» رضا پهلوی: فرزند ارشد محمدرضا شاه بود که در نهم آبان ماه 1339 در تهران بدنیا آمد و چون شاه قبلاً صاحب فرزند پسری از همسران قبلی اش نبود در هنگام تولد او، اعلام چند روز جشن و سرور نمود.
و طی یک مراسم مجلل که با عنوان تاجگذاری معروف شد و در آن تعداد زیادی از سران ممالک دنیا شرکت داشتند رضا پهلوی را بعنوان ولایت عهدی برگزید یعنی در سال 1346 شاه که به دنبال حادثه سوءقصد در کاخ مرمر بر جان خود ایمن نبود تصمیم گرفت مسئله جانشینی خود را در قانون اساسی روشن نماید و به همین منظور در شهریور ماه سال 1346 مجلس مؤسسان برای تجدید نظر در اصول سه گانه 38 و 41 و 44 متمم قانون اساسی تشکیل گردید.
با اصلاحاتی که در اصول مذکور به عمل آمد مقرر شد که اگر در موقع انتقال سلطنت، ولیعهد به سن قانونی برای احراز مقام سلطنت (بیست سال) نرسیده باشد «شهبانو مادر ولیعهد بلافاصله امور نیابت سلطنت را به عهده خواهد گرفت، مگر این که از طرف پادشاه شخص دیگری به عنوان نایب السلطنه تعیین شده باشد.
نایب السلطنه شورایی مرکب از نخست وزیر و رؤسای مجلسین و رئیس دیوانعالی کشور و چهار نفر از اشخاص خبیر و بصیر کشور به انتخاب خود تشکیل و وظایف سلطنت را طبق قانون اساسی با مشاوره آن شورا انجام خواهد داد تا ولیعهد به سن بیست سال تمام برسد» ولی این ولایت عهدی هرگز عملی نگردید و نامبرده با انقلاب اسلامی مردم ایران برهبری امام خمینی (ره) و با حضور مردم قبل از پیروزی انقلاب، ایران را ترک نموده اول به مصر و سپس به آمریکا عزیمت نموده و هم اکنون نیز با ارث های باقیمانده از پدرش در آنجا مشغول زندگی می باشد.
فرح که هنوز به امکان تغییر اوضاع در ایران و بر تخت نشاندن پسرش امیدوار بود، دو ماه بعد از مرگ شاه مراسمی برای سوگند خوردن «ولیعهد» به عنوان پادشاه جدید ایران ترتیب داد و به تلاش گسترده ای برای جلب کشورهای خارجی از ادعای سلطنت پسرش دست زد ولی هیچ یک از قدرتهای خارجی این ادعا را جدی نگرفتند.
بین فرح و رضا پهلوی بر سر مسائل مالی اختلافاتی بروز کرده و در محافل ایرانیان مقیم خارج شایع است که رضا پهلوی چندین میلیون دلار از ارثیه خواهرانش فرحناز و لیلا را به عنوان سرمایه گذاری از آنها گرفته و حاضر به بازپرداخت اصل آن هم نیست.
البته او کماکان خود را شاه ایران دانسته و در آنجا با حمایت آمریکا حتی کابینه خود را در غربت تشکیل داده است! ولی چند سالی است که ناامید گردیده و فعالیت چندانی از خود نشان نداده و کماکان با درآمدهای بادآورده به عیش و نوش و تفریح مشغول است.
3ـ فرحناز و علیرضا فرح در 21 اسفند ماه سال 1341 دومین فرزند خود (فرحناز) و در اردیبهشت ماه سال 1345 سومین فرزند خود (علیرضا) را به دنیا آورد و به تدریج موقعیت خود را در دربار محکمتر کرد.
همه فرزندان شاه در آمریکا تحصیل کرده اند و در مورد زندگی و کارهای آنها اطلاع دقیقی در دست نیست.
به موجب وصیتنامه شاه ارثیه ای که به آنها تعلق گرفته به این ترتیب است: به موجب این وصیتنامه بیست درصد از ارثیه شاه به همسرش فرح، بیست درصد به پسر بزرگش رضا پهلوی، بیست درصد به پسر دوم علیرضا پهلوی، پانزده درصد به هر یک از دو دختر شاه از فرح، یعنی فرخناز و لیلا پهلوی تعلق می گیرد و از ده درصد باقیمانده هشت درصد به شهناز و دو درصد برای دختر او از اردشیر زاهدی، مهناز منظور شده است.
این وصیتنامه مورد اعتراض شهناز که سهم کمتری برای او منظور شده است قرار گرفته و گویا اردشیر زاهدی نیز به طرفداری از او و دخترش مهناز اقامه دعوی کرده است.
و فرزندان شاه علیرضا و دخترانش فرحناز و لیلا با مادرشان در آمریکا زندگی می کنند.
(ر.ک : پدر و پسر، طلوعی، محمود، ص 707 از طاووس تا فرح، طلوعی، محمود، صص 423 و 424) 4ـ فریده دیبا: در 6 اردیبهشت ماه بدنیا آمد او همسر یک افسر جوان فارغ التحصیل سن سیر فرانسه بود که در درجه سروانی به مرض سل درگذشت شوهر او اهل تبریز بود و فریده دیبا پس از فوت شوهرش هرگز ازدواج نکرد و با برادرش مهندس محمدعلی قطبی در رشت زندگی می کرد و برادرش مهندس قطبی از او و تنها فرزندش یعنی فرح دیبا که بعدها و پس از تحصیل در فرانسه به همسری محمدرضا برگزیده شد نگهداری کرده و مخارج او و تحصیل دخترش را پرداخت می نمود.
فریده دیبا بعد از ازدواج دخترش با شاه به موقعیت اجتماعی بالایی در دربار دست یافت و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با خارج کردن مقادیر زیادی ارز از کشور خارج شده و به اتفاق دختر و و نوه هایش در آمریکا مقیم شده و طبق اطلاع هنوز در قید حیات است.
5ـ ظاهرا نویسنده، ولیان را به عنوان خائن به دستگاه شاهنشاهی متهم می کرد که حرف او برنده باشد اما غافل از اینکه او یکی از سرسپرده ترین عوامل به دستگاه بود.
(ر.ک: طهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، صص 210 ـ 212 پدر و پسر، طلوعی، محمود، صص 711 و 712)

منبع:

کتاب عبد‌العظیم ولیان به روایت اسناد ساواک صفحه 54

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.