حضور با سعادت برادران حوزۀ علمیه قم ـ مجله نسل جوان
متن سند:
به نام خدا
حضور با سعادت برادران حوزۀ علمیه قم ـ مجله نسل جوان
سلام گرم و آتشینم را که با تمام وجودم ارائه میدارم، بپذیرید. و من درین ایام که دستهایم کوتاهست و تقریباً ساقط شدهام از هر کاری اما چه میتوانم برای شما و در نتیجه برای خدا و دین مذهبش اسلام بزرگ، انجام دهم و نیز هنوز گاه آن نرسیده است که بریزیم این خون خفقان شده را در زیر این نهال (اسلام)، و تا پس رود این پرده، و مشهود گردد این عوامفریبیها و حیله و تزیرها و چه و چه، و به هرحال آنچه که در چنتۀ این حقیر است، جز مشق کلمات و یک دو سه شعری اگر بتوان شعرش گفت، چیز دیگری نیست. و نیز تاحدودی تبلیغ و تزریق حقایق به تودۀ مردم که امیدوارم خداوند بزرگ، همراه شما و ازین عاشق دلخستهاش، قبول فرماید. برادران مؤمن و مجاهدم گویا در حدود بیست روز پیش بود که مقالهای ارسال داشتم و برایم مبهم ماند که آیا هنوز بدستتان رسیده است، یا نه و آنرا از شیراز فرستادم. شاید اندکی دهن دریدگی کردم و کارتان را دشوار. ولی چه کنم؟ من میخواهم محتاط1 باشم، و هستم. ولی نه آنقدر با احتیاط که با چنین واقعۀ ملالآوری مواجه گردم، و آن اینست «بعد از مرگ سهراب و نوش دارو!)، و یعنی بعد از آنکه حمله به این ظواهر بزک کرده (بقولی) آیا زندگی اینست؟! و در عصری که باید شورو غوغاها برانگیزیم و در عصر تحرکها چون موش بزعم ترس بروزنها، نهان گردیم؟! و آیا هیچ گنج بیرنج سراغ آید چنگ؟ بپا خیزیم بپاخیزیم و با یک نهضت مطلوب و با ایمان به نیروی حقیقت و اینکه مردگان راه حّق هرگز نمیمیرند! بخشکانیم درخت ظلم براندازیم نهال هرزگی و برافرازیم بیرقهای اسلامی را برفراز این خانههای سوت و کور
ا ـ احسانیان پایان
برادران عزیز در نامۀ قبلی معروض داشتم که بعد از تاریخ 24، 4/ 49 به شهر خود با سرویس بهشهر ـ خیابان پهلوی ـ کوچۀ افشین ـ پلاک 21 ـ مراجعت خواهم نمود (از شیراز) اکنون نیز سبب عواملی، ملزم هستم که به یکی از دهات میانه: که برادرم در آنجا معلّم سپاهی است، عزیمت کنم. و غرض اینست که اگر فرمایش داشتید و سفارش با آدرس ذیل، با من مکاتبه فرمائید.
میانه ـ سرای اطمینان ـ قریۀ حسنآباد ـ سپاهدانش حسن اطمینان ـ اِ، احسانیان.
شهر مقدس: قم
صندوق پستی شماره 6
دفتر مجلّه نسل جوان ارسال شود.2
توضیحات سند:
1. اصل: محطاط
2. متن اشعار در ضمائم کتاب آمده است.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 01 صفحه 115