صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مکالمات سوژه از ساعت 1045 سه شنبه 31/5/37 تا ساعت 0700 چهارشنبه 1/6/37

تاریخ سند: 31 مرداد 1357


مکالمات سوژه از ساعت 1045 سه شنبه 31/5/37 تا ساعت 0700 چهارشنبه 1/6/37


متن سند:

مکالمات سوژه از ساعت 1045 سه شنبه 31 /5 /37 تا ساعت 0700 چهارشنبه 1 /6 /37
جوانی از خیرآباد تماس گرفت و گفت: چند تا از بچه‌ها اینجا نشسته بودند و یک اعلامیه هم به دیوار بود که جیپ ژاندارمری آمد و با سرنیزه همه را جمع کرد و برد تفت، چی کار کنیم؟ 0531
صدوقی: هیچی، چند تا از معتمدین محل و مردم بروند تفت و بگویید برای چی اینها را گرفته‌اید، حالا هم دیر نشده، بگویید همین الان بلند شوند و بروند.
*****
[عباس] متین از بندرعباس تماس گرفت و سوژه گفت: این جریان آبادان کار خودشان بوده است و حتی کسانی را که موفق شده بودند بیرون بیایند، دوباره آنها را کردند تو سالن.
متین: با آقایان قم صحبت کردید؟
صدوقی: با آقایان قم من چه صحبتی بکنم؟ هر موضوعی را که صحبت کردم، آنها گوش نکردند و صرفه در این می‌بینند که حرف نزنند، من خودم اعلامیه‌ای صادر کردم، و در ضمن از نجف هم اعلامیه‌ای صادر شده، ولی هنوز نرسیده است، ولی خود آبادانی‌ها اعلامیه مفصلی داده‌اند و به قدری شدید است که حساب ندارد و صددرصد عمل دستگاه می‌دانند1، خدا ریشه‌‌شان را بکند و انشاءالله هرچه زودتر مسلمانان از دست این دستگاه جابر راحت شوند. سپس خداحافظی کردند.
*****
جوانی تلفن زد و گفت: در شب پیش، روزنامه نوشته بودند که سینما را به دو نفر پیرمرد عاجز سپرده بودند، در صورتیکه امروز عکس این دو نفر را انداخته بود، عجب پیرمردهای عاجزی بودند.
رجبعلی: چشم، به حاجی آقا می‌گویم، جنابعالی؟
جوان: شریفی هستم.
*****
چندین تلفن شد که فردا تعطیل است؟ جواب داده شد: فعلاً که نه و آخرین بار رجبعلی گفت: صحبتی بوده است، اگر بنا شد تعطیل باشد، خود حاجی آقا امروز در بالای منبر می‌گوید.
*****
دکتر پاک نژاد تماس گرفت و گفت: به حاجی آقا بگویید که راجع به تفت درست شد و دو سه نفر تلفن کردند.
*****
خاتمی از اردکان تماس گرفت. محمدعلی صحبت کرد و گفت: حاجی آقا نیستن، فرمایشی بود؟
خاتمی: می‌خواستم ببینم که ایشان مستقیماً با ‌آبادان و با آقایان آنجا تماس گرفته‌اند و تحقیق درمورد جریان آبادان کرده‌اند؟
محمدعلی: با آقایان آنجا که نتوانستیم تماس بگیریم، ولی از تلفن‌هایی که شد و کسانی که خبر آوردند، جویا شدیم.
خاتمی: چون ما می‌خواستیم اعلامیه در این مورد بدهیم، آقای شریعتی گفت که قدری صبر کنیم که تا قضیه روشن شود.2
محمدعلی: در تماس‌هایی که گرفته شد، همان‌طوری که گفته شده است، درب‌های سینما که بسته بوده است و بعد هم که جمعیت درها را شکسته و بیرون آمده‌اند، پلیس آنها را کرده تو، به این بهانه که می‌خواهیم عاملین اصلی را پیدا کنیم همه را برگردانده تو و از اول وقت هم رئیس شهربانی، آنجا قدم می‌زده و آنجا را کنترل داشته است و تمامی مردم آنجا یقین برایشان هست که کار دولت بوده است.
خاتمی: در هر صورت اگر تماس مستقیمی گرفتید، ما را در جریان بگذارید.
محمدعلی: چشم، اعلامیه آقا رسیده است؟
خاتمی: بله.
محمدعلی: چطور بود؟
خاتمی: خوب بوده است. سپس خداحافظی کردند3.

توضیحات سند:

ـ
1. در بخشی از این اعلامیه‌ی دو صفحه‌ای که دارای امضای «مسلمانان خشمگین و مصمم خوزستان » و تاریخ 30 /5 /1357 می‌باشد، آمده است: « سینما رکس آبادان فیلم گوزن‌ها را به نمایش می‌گذارد. این فیلم که تا حدود زیادی روشنفکران به تماشایش می‌روند، جمعیت انبوهی را به سینما می‌کشد. دستگاه ترور و وحشت شاه که کار همیشگی اش آدمکشی و خون ریزی است، این بار جنایت را با شکلی دیگر و در لباس دیگر و چه بیشرمانه انجام می‌دهد. سینما رکس در یکی از شلوغترین مواقع خود به آتش کشیده می‌شود و بلافاصله مأمورین انتظامی منطقه را کنترل می‌کنند و به عنوان اینکه از فرار خرابکاران جلوگیری شود، درب سینما بسته می‌شود و به هیچکس اجازه نزدیک شدن به درب سینما برای گشودن آن داده نمی‌شود... ملت ایران می‌فهمد اینگونه حوادث که تنها انگیزه اش به کار افتادن دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم علیه مبارزین است... تنها یک روز پس از مصاحبۀ شاه و طرح وحشت بزرگ برای اثبات چنین وحشتی این فاجعه ایجاد شد...» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. بخش ضمائم
2. در این رابطه، آیت‌الله حاج سید روح الله خاتمی(ره) و آیت‌الله حاج شیخ محمد ابراهیم اعرافی(ره) نیز اعلامیه‌ی مشترکی صادر نمودند که در بخشی از آن آمده است: « ... هنوز در فاجعه‌های جانگداز قم و تبریز و یزد و اصفهان و شیراز و... می‌سوختیم که فاجعه ناجوانمردانه سینما رکس آبادان خبرش در گوش ما طنین افکند ... افسوس ما پایان ندارد، احساس درد عمیقی در جانمان رخنه کرده و به خود می‌گوئیم چگونه جان عده‌ای وسیله رسیدن به هدف‌های شیطانی قرار می‌گیرد، آن هم اینگونه فجیع و دردآور!!... » انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. بخش ضمائم
3. درحالی که در این روزها استان یزد، در حال و هوای انقلابی قرار داشت، استاندار یزد در تاریخ 31 /5 /1357 گزارشی «شرفعرضی» به «دفتر مخصوص شاهانه » نوشت که ساواک یزد در توضیح آن نوشته است: «ضمن تشریح وضعیت و وقایعی که در چند ماه اخیر در منطقه استحفاظی استان یزد به وسیله روحانیون افراطی و عناصر متعصب مذهبی و اخلالگران به وقوع پیوسته، بخصوص در مورد اقدامات تحریک‌آمیز حاج شیخ محمد صدوقی و ایادی وی، پیشنهاداتی مبنی بر خاتمه دادن به این قبیل اقدامات اخلالگرانه و همچنین تقویت قوای انتظامی در یزد(شهربانی و ژاندارمری) به شرح زیر تقدیم داشته است :
الف . تقویت قطعی نیروی پلیس و ژاندارمری به ترتیب زیر:
1. برای ژاندارمری حداقل صد نفر سرباز با تجهیزات کامل و چهار دستگاه نفربر زرهی و دو فروند هلیکوپتر نظامی جهت استقرار در فرودگاه یزد
2. برای نیروی پلیس 41 نفر واحد کنترل اغتشاش
ب . استقرار حکومت نظامی برای مدت یک ماه جهت دستگیری و پاکسازی عده‌ای مخرب و اعاده آرامش و امنیت در استان یزد
ج . اعلام وضعیت قرمز
استاندار یزد در خاتمه گزارش معروض داشته ادامه خدمت در استان یزد با وضعیت فعلی برای وی که همیشه یک سرباز فداکار و جانباز بوده، مقدور نمی‌باشد و از پیشگاه شاهانه استدعا می‌نماید اختیار کامل جهت سرکوبی اخلالگران و پاکسازی منطقه به وی داده شود.
گزارش استاندار یزد از طریق دفتر مخصوص به پیشگاه مبارک شاهانه معروض و اوامر شاهنشاه آریامهر در مورخه 2 /6 /36 فقط در مورد قسمت یک و دو بند الف شرف صدور یافته که به وسیله تیمسار ارتشبد قره باغی فرمانده ژاندارمری کشور، تلفنی به شرح زیر به استاندار یزد ابلاغ گردیده است:
1. تعداد چهار دستگاه نفربر زرهی به یزد اعزام خواهد شد.
2. یک فروند هلیکوپتر نظامی به یزد اعزام خواهد شد.
3. یک دسته مرکب از سی نفر سرباز از قم به یزد اعزام خواهد شد تا در پشتیبانی نیروهای موجود در یزد قرار گیرند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . سند شماره: 4059 /26/ ﻫ - 4 /6 /37
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد اول - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 236
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.