صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

روز دوشنبه سیزدهم محرم به اتفاق یکی از دوستان منزل آقای خمینی رفته طلاب زیادی در اطاقهای پائین جمع بودند معلوم شد که آقای خمینی در اطاق بالا می باشد به وسایلی اطاق بالا رفته پنج نفر از خواص در آنجا بودند من نزد ایشان نشستم و دوستم مرا معرفی نمودند ولی آقای خمینی با قیافه متجسس و عبوسی از من استقبال کرد و بعد با زبان عربی از ایشان تقاضای وقت خصوصی نمودم ایشان در جواب به فارسی اظهار نمودند که من محرمانه با کسی کاری ندارم ممکنست مطلبی دارید بیان کنید و من کلیه مطالبی را که دارم روی منبر علنی گفته و می گویم فهمیدم که از من مشکوک است بعدا دوست من دم گوشی به ایشان مطالبی گفتند گویا مرا کاملاً معرفی نموده و گفته است که از نجف می آید و مطالب خاصی دارد ربع ساعت گذشت آقایان حاضر بلند شدند و رفتند من هم در شرف رفتن بودم که ایشان به من اشاره کرد که در اطاق روبرو بروید بعد از رفتن در اطاق دیگر من و ایشان دو به دو نشسته و شروع به مذاکرات نمودیم و گفتم مطالبی که می خواهم عرض کنم نه مربوط به ایران است و نه مربوط به سیاست بلکه می خواهم عرض کنم که متأسفانه حوزه علمیه نجف رو به انقراض است و دشمن بزرگی ماها را تهدید می کند و برای رفع آن و التیام به این امر نزد شما آمده ام که هر چه زودتر در رفع آن اقدامات عاجلی بفرمائید پس از بیان این مطالب ایشان قیافه اش باز شد و به کلی سوءظنش رفع گردید گفتند تمام مطالب را بیان کنید و من خیلی معذرت می خواهم که در برخورد اول از شما مشکوک شدم چون بعضی آقایان می آیند و مرا ناراحت می کنند و من مواظب و هوشیارم دیگر از شما مطمئنم سپس بحث در اطراف مراجع نجف دور زد که در روز عید رمضان عده ای به فتوای آقای حکیم روز جمعه عید گرفته و عده ای بعنوان آقای خوئی روز شنبه را عید گرفتند و این موضوع تولید دو دستگی و انزجار هر دو دسته را فراهم نمود و گذشته از این رقابت و سعایت شدیدی بین دو دسته درگیری شده که چیزی نمی گذرد به حوزه علمیه قم سرایت نماید بیان مفصلی شد و خلاصه مطالب جوابیه آقای خمینی این بود که من سه نامه جهت آقایان حکیم و شاهرودی و خوئی نوشته ام و از آقای حکیم و شاهرودی جوابی نرسیده فقط آقای خوئی جواب نوشته و شما از طرف من به آقای حکیم و شاهرودی بگویید که عدم جواب باعث دلخوری و عصبانیت من است و هر چه می دانید در این موضوع بگویید.
مطلب دیگری که ایشان از من سئوال کردند نتیجه ملاقات عامر با آقای حکیم بود که چرا به اطلاع نرسانیده اند فهمیدم خبر ملاقات عامر با آقای حکیم صحیح می باشد جوابا گفتم در آن موقع در عراق نبودم و می روم تحقیق می کنم و برای شما می نویسم ایشان گفتند خیر در این موضوع ننویسید خودم ترتیب آن را می دهم و راجع به التیام آقایان علماء عده ای را برای رفع کدورت به نجف خواهم فرستاد و موضوع رفع می شود.
مطلب دیگر ابراز عصبانیت شدیدی نسبت به تلگراف آقای خوئی به نخست وزیر بود که خیلی ابراز انزجار نمود و گفتند خودسرانه بوده و من در بیان و نطقم اشاره ای به این مطلب نمودم به هر حال ملاقات من یک ساعت به طول انجامید و پس از بلند شدن و فهمیدن به اینکه این دو روزه به عراق مراجعت می کنم دعای سفر را بیخ گوشم خواند و مجددا از برخورد اول معذرت خواستند و گفتند اگر باز به ایران آمدید مستقیما شما را ببینم آمدم بیرون و از آنجا رفتم منزل آقای شریعتمداری عده ای در اطاق مجتمع بودند تا اینکه آمدند به محض نشستن با ایشان مصافحه نمودم دوستم بنده را معرفی کردند ما همدیگر را می شناختیم و خیلی اظهار محبت کردند باز دوستم به ایشان اظهار کردند که فلانی می خواهد خصوصی ملاقات کند بلافاصله برخواستند و در اطاق دیگری نیز دوستم را هدایت نمودند سه نفری نشستیم و شروع به مطالب نمودیم که تقریبا با مطالب اظهار شده آقای خمینی کم و بیش یکی بود ایشان خیلی اظهار تأسف کردند و گفتند که حتما برای رفع این مصیبت اقدامات خواهیم کرد و عده ای را به نجف می فرستیم من مختصری از اختلافات آقایان شنیده بودم ولی نه به این مفصلی و شدت و ایشان نیز مانند آقای خمینی از ملاقات عامر با آیت الله حکیم پرسش نمودند اظهار بی اطلاعی کردم و ایشان گفتند آقای حکیم خیلی بد می کند که فوری ماها را در جریان نمی گذارند و مثل این است که با حوزه علمیه قم هماهنگی ندارند فقط آقای خوئی است که مرد مبارزه می باشد ولی نسبت به تلگراف ایشان موافق نبودیم و نمی دانم چه باعث شده که این اقدام را نمودند ضمن مذاکرات گفته که ما درصدد هستیم تشکیل مؤسسه تبلیغاتی را فراهم کنیم و یک نسخه از بیانیه چاپی را به من دادند و گفتند خیلی خوب است که امثال شما آقازاده های متدین و با ایمان به این مؤسسه ملحق شوید و ما وجه کافی در اختیار داریم و همه گونه رفاه محصلین را فراهم می کنیم (نسخه بیانیه پیوست می باشد) از جمله صحبتهای ایشان که خیلی عصبانی بودند این بود که می خواهند کلمات عربی را از فارسی سوا کنند که به کلی ریشه عرب کنده شود و کم کم مانند ترکیه قرآن و نماز را هم برانداخته و فارسی نمایند.
از این ملاقات نتیجه گرفتم که آقای خمینی با شریعتمداری هم آهنگی کاملی دارند و منتظر فرصت می باشند و دیگر آنکه روابط قم با حوزه علمیه نجف با رقابت و اختلاف فیمابین محکم است و تیرگی کمی با آقای حکیم دارند و این تیرگی را حدس می زنم روی رقابت اولویت آقای حکیم باشد که رفته رفته شاخص تر شده است.
موضوع دیگر آزادی آقایان علماء نسبت به ملاقاتهای مشکوک با اشخاص است زیرا احساس کردم که در این دو ملاقات محرمانه مراقبتی از من بعمل نیامده و تحت تعقیب واقع نشدم و به علاوه در مهمانخانه از من هویتی خواسته نشد که معلوم شود این مسافر چه کسی می باشد عدم مراقبت از اطراف آقایان صلاح نبوده و زیان بخش است باید معلوم شود کسی که یک ساعت با چنین شخص خطرناکی ملاقات نمود کی و از طرف چه کسی می باشد این را من حدس می زنم چه بسا در حقیقت مراقبتی هم داشته ام ولی این حدس ضعیف است زیرا نه در مهمانخانه از من تحقیق شد و نه در مسیر بین خانه خمینی و شریعتمداری مراقبتی داشتم.

منبع:

کتاب قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 6 صفحه 112


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.