صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مکالمات سوژه از ساعت 1545 جمعه تاریخ 12/8/57 تا ساعت 0700 شنبه 13/8/57

تاریخ سند: 12 آبان 1357


مکالمات سوژه از ساعت 1545 جمعه تاریخ 12/8/57 تا ساعت 0700 شنبه 13/8/57


متن سند:

مکالمات سوژه از ساعت 1545 جمعه تاریخ 12 /8 /57 تا ساعت 0700 شنبه 13 /8 /57
شخصی تلفن کرد و گفت: من کارمند دولت هستم، به حاجی آقا عرض کنید که ما هم دلمان می‌خواهد در راه‌پیمایی روز یکشنبه شرکت کنیم، اگر می‌شود راه‌پیمایی را بعد از ظهر بیندازند که ما هم بتوانیم شرکت کنیم. 12 /8 /57
مخاطب: چشم، به ایشان می‌گوئیم.
*****
دکتر پاک نژاد تماس گرفت و گفت: راجع به زرندیون رئیس فرودگاه، من به استاندار گفتم و ایشان گفتن نه، من نمی‌دانستم که ایشان بهائی هستن و قسم خورد که ایشان را عوض کند.
صدوقی: به خدا قسم اگر دو سه روز دیگر بگذرد و ایشان را عوض نکنند و او اینجا باشد، یک صحنه عجیب و غریبی ممکن است برپا شود.
دکتر: من به سرگرد سمیعی گفتم، سرگرد هم به رئیس شهربانی گفته و از طرف شهربانی هم چیزی در این مورد نوشته شده است. من هم خبر دارم که ایشان نوشته‌اند که اگر ایشان باشد، در یزد فتنه می‌شود.
صدوقی: فتنه بزرگی می‌شود، شاید نظیر سال 32 شود. راجع به آقای راشد چطور شد؟
دکتر: آقای خرم‌زاده1 خیلی این دفعه قسم‌ها خوردند که می‌روند تهران و دنبالش را می‌گیرند.
صدوقی: هرچی هم هست، می‌گویند زیر سر ایشان است. ایشان قسم و آیه می‌خورند که هر حرفی هست به من بزنید و هر خواهشی است از من بکنید؛ اگر بنا شد سر این موضوع ایشان پافشاری بکنند، آن وقت کی به حرف ایشان اعتماد می‌کند، با کمال شدت به ایشان بفرمایید.
صدوقی: راجع به زرندیون، قرار شد کی جواب بدهند؟
دکتر: تا فردا باید جواب بدهند. سپس خداحافظی کردند.
*****
[محمدعلی] ربانی تماس گرفت و گفت: حقیقت دارد تیمسار اویسی را کشته‌اند؟
صدوقی: والله خبر این طور داده‌اند، دیگر نمی‌دانم صحت داشته باشد یا نه.
ربانی: انشاءالله که درست باشد.
صدوقی: خدا کند.

توضیحات سند:

1. رحمت‌الله خرم‌زاده فرزند محمد در سال 1314ش در روستای لیراوی(بنداسمعیل) از توابع بوشهر متولد شد. پدرش کارمند شرکت نفت بود و به علت جابجائی هایی که داشت، خانواده وی نیز به همراه او جابجا می‌شد. گچساران . هفتگل و رامهرمز، برخی از محل‌های مأموریت پدرش بود و او نیز تحصیلات دبستانی را در گچساران و هفتگل و دبیرستان را در هفتگل و رامهرمز و اهواز سپری کرد و سپس در سال 1334 در دانشکده حقوق دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1337ش لیسانس قضائی گرفت. در سال 1338ش با معرفی فردی به نام سیف اله دانش بختیار، که ساواکی بود، به استخدام ساواک درآمد و پیش از آن در شرکتی به نام یوبانک، به عنوان مترجم و منشی کار می‌کرد. در سال 1342 ش با سمت بازجوی متخصص به اداره کل سوم پیوست و در سال 1343 یک دوره‌ی 4 ماهه را در آلمان بود. در تیر ماه 1351 به یزد آمد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کشور آلمان غربی، که روزگاری توسط سرویس جاسوسی آن آموزش دیده بود، گریخت. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 114
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.