صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : در مورد فعالیت ایرانیان مقیم کشورهای خارج

موضوع : در مورد فعالیت ایرانیان مقیم کشورهای خارج


متن سند:

پانزده روزه دوم مهرماه /1339 1ـ حزب توده فعالیت حزب توده در خارج از کشور الف : آلمان 1ـ پرویز خلعتبری1 (گوینده رادیو پیک ایران) با نام مستعار خسرو اسفندیاری به سفارت ایران در هامبورگ مراجعه و تقاضای تجدید گذرنامه نموده لیکن بواسطه سابقه مضره مورد اعتراض یکی از کارمندان سفارت واقع شده و بالاخره بنا به اصرار رسول اردهالی (از تجار مقیم هامبورگ که سابقه مضره دارد) که مشارالیه را نماینده تجارتی خود معرفی نموده گذرنامه وی به مدت یکسال تمدید گردید، آقای اردهالی تعهد نموده است که این شخص هیچ گونه تماسی با آلمان شرقی ندارد.
2ـ گفتار رادیو پیک ایران : یکی از روزنامه های وابسته به سازمان امنیت که در خارج از ایران بچاپ می رسد اخیرا تحت عنوان این هم شد زندگی مقاله ای در روزنامه مزبور چاپ و سعی کرده است که بزور کلمات و عبارات مسلسل و پر آب و تاب بجنگ واقعیات برود.
مفاد مقاله مزبور نشان می دهد تلاش تبلیغات چیان درباری که سعی دارند همه مردم میهن ما را از اوضاع و احوال راضی و سرگرم نمایند منجر به موفقیت نمی شود و همچنین آه و ناله ها حکایت از توسعه روزافزون نارضایتی شدیدی است که در بین مردم کشور ما روز بروز زیادتر می شود باید گفت که علتالعلل نارضایتیهای مردم زائیده آنست که اقتصاد ملی ما هر روز یک قدم به افلاس نزدیک تر می شود و نتیجه آنست که هر ماه بهای زندگی صد در صد نسبت به ماه قبل افزایش می یابد و فقر و محرومیت پیوسته دامنه بیشتری می گیرد و این امر بر اثر آنست که سیاست مالی شاه مالیه میهن ما را تحت سلطه شکننده و مرگبار سرمایه های خارجی قرار داده است.
سپس رادیو مزبور به پیمان مرکزی حمله نموده و گفته است تا کنون کدامیک از پروژه های دولت جز در حدودی که به گاو و گوسفند قدرتهای امپریالیستی زیان نرساند عملی شده است.
چهار سال است که موضوع کارخانه ذوب آهن جزو برنامه کار قرار داده اند و تا به حال ده ها هیئت فنی به ایران آمده و هر کدام میلیونها از بودجه دولت را به عنوان حق مشاوره و مطالعه و غیره به جیب زده اند و تازه معلوم می شود که کارشناسان امریکائی با انجام این کار مخالفند و باین جهت کار به سازمان خودش نمی رسد، در کشوری که میل و رضای جاسوسان آمریکائی دایر مدار امور باشد چطور ممکنست که کارها پیشروی کند و چطور ممکنست که مردم این حقایق را نادیده بگیرند و تبلیغات مبتذل و سخیف را مورد قبول قرار دهند.
3ـ خسرو امیر خسروی (هوشنگ سعادتی ـ صادق بابک) که از دو سال قبل به عنوان عضو مشاور کمیته مرکزی حزب منحله توده انتخاب شده بود امسال نیز نامزد عضویت دائمی بود که موفق نشده و بهمان عنوان مشاور فعلا باقی مانده است.
از چندی قبل بابک تصمیم گرفته بود که از کار در اتحادیه (M.
I.
E) اتحادیه بین المللی دانشجویان) استعفا دهد زیرا از طرفی موقعیت و مقام او باعث برانگیختن حس حسادت و رقابت شدید رفقایش گردیده و از طرفی دیگر اتحادیه مزبور به داشتن دبیر دائمی از ایران میل و رغبتی نشان نمی داد لذا اخیرا یک نفر عراقی به اتحادیه فرستاد شده که تقریبا تمام کارهای بابک را تحویل گرفته و گمان می رود که مشارالیه قریبا از اتحادیه مزبور کناره گیری نماید.
1

توضیحات سند:

1ـ پرویز خلعتبری، فرزند احمد، متولد 1304 تهران : نامبرده از اعضاء قدیمی حزب توده و عضو کمیسیون تکش و از نویسندگان مجله مردم بوده که تا سال 1332 در تهران به عنوان کارمند در سازمان برنامه اشتغال داشته است و قبل از 28 مرداد جهت شرکت در فستیوالی به همراه عده دیگری از طرف حزب به خارج عزیمت و پس از کودتا از مراجعت به کشور خودداری نموده است.
او پس از ترک ایران ابتدا در مجارستان و سپس در آلمان شرقی اقامت و به عنوان استاد دانشگاههای همبولت و سپس برلین به تدریس رشته اقتصاد پرداخته و از سال 1956 تا 1960 مسئولیت اعضاء حزب در برلین شرقی و غربی را به عهده داشته که متعاقبا به علت عدم توفیق در امور محوله از کار برکنار می گردد.
او همچنین مدتی جهت اشتغال در بخش فارسی رادیو پکن و تدریس زبان فارسی در دانشگاه پکن در چین اقامت داشت.
عباس شهریاری عامل ساواک در حزب توده، از اقوام نزدیک نامبرده محسوب می شده است.
او همچنین از نام خسرو اسفندیاری به عنوان اسم مستعار استفاده می کرده است.
(اسناد ساواک ـ ـ پرونده های انفرادی، خاطرات نورالدین کیانوری ـ موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه ـ ص 449ـ 405ـ 403) 1ـ نورالدین کیانوری در خاطرات خود در خصوص بابک امیر خسروی چنین می نویسد : او دانشجوی دانشکده فنی و از اعضای حزب و از یک خانواده متموّل بود.
بابک را ما دو سال پیش از 28 مرداد به عنوان نماینده سازمان دانشجویان برای کار به دبیرخانه اتحادیه بین المللی دانشجویان فرستادیم.
او به عنوان نماینده سازمان جوانان حزب در دبیرخانه اتحادیه بین المللی دانشجویان (مستقر در پراگ) و فدراسیون بین المللی جوانان دمکرات سالها به کار پرداخت و مسافرتهای زیادی به تمام دنیا داشت.
سپس، پس از پایان کارش در فدراسیون، ما ترتیبی دادیم که وی دوره سه ساله مدرسه عالی حزبی را در مسکو بگذارند.
پس از پایان این دوره، بابک به آلمان دمکراتیک آمد و دو سال در آنجا بود.
در این زمان ما یک دوره ویژه برای او گذاشتیم تا تحصیلات خود را در رشته مهندسی ساختمان تکمیل کند و بتواند در این رشته در غرب به کار بپردازد.
رفقای حزب سوسیالیست متحده آلمان به توصیه ما برای او معلم مخصوص گرفتند تا تمام آن دروسی را که در ایران فراگرفته و فراموش کرده بود مجددا به او بیاموزد.
بدین ترتیب، بابک دوباره مهندس شد.
خانم او هم به آلمان دمکراتیک آمد و طی این مدت مدرک دکترای خود را در رشته شهرسازی با نتیجه «بسیار ممتاز» گرفت.
آنها سپس با موافقت حزب به پاریس رفتند.
بدین ترتیب، آنها با این کمک های حزب و با سرمایه ارزی زیادی که بابک در مسافرتهای خود به عنوان دبیر فدراسیون جوانان دمکرات اندوخته بود، زندگی بسیار مرفهی را در پاریس شروع کردند.
بابک بلافاصله در حومه پاریس و نزدیکی کاخ ورسای و در یک ناحیه جنگلی بسیار زیبا، ویلای خیلی قشنگی ساخت که من رفته و دیده ام.
او در پاریس در یک شرکت ساختمانی فرانسوی، که در الجزایر پیمانکاری های مهمی داشت، کار می کرد و اغلب هفته ها به الجزیره می رفت.
او در پاریس عده ای از افراد حزبی را نیز در پیرامون خود داشت، که این گروه همیشه با گروه حزبی حسین نظری دعوا و اختلاف داشتند.
پس از انقلاب، بابک نیز به ایران آمد و در کمیته مرکزی حزب مسئولیت هایی گرفت که مهم ترین آن مسئولیت شعبه پژوهش بود.
در این دوران، بابک همیشه با من دعوا می کرد و مرتب می گفت : چرا من را عضو هیئت سیاسی نمی کنید، من از تمام این افسرانی که عضو هیئت سیاسی شده اند (عمویی، حجری و دیگران) بالاترم و سوادم بیشتر است.
من به او می گفتم : تو درست می گویی، ولی نباید خودت را با آنها مقایسه کنی.
آنها 25 سال در زندان مقاومت کرده اند و تو حتی یک روز هم به زندان نرفته ای و اگر رفته بودی معلوم نبود چه می شدی! بابک ناراحتی قلبی (تنگی شریان) داشت و برای عمل جراحی به سویس رفت.
پس از معالجه، به من تلفن کرد که به ایران بیایم؟! من پاسخ دادم : اگر می خواهی بیایی، بلند شو و بیا! او دو هفته بعد باز تلفن زد که بیایم؟! باز همان جواب رادادم.
این کار چند بار تکرار شد.
این در زمانی بود که حزب زیر فشار قرار گرفته و فعالیت در ایران توأم با مخاطره بود.
بالاخره، میزانی به من فهماند که این بابا نمی خواهد به ایران باز گردد، شما چرا به او اصرار می کنید.
من پاسخ دادم : ما کسی را مجبور نمی کنیم، خوب، نیاید و در همانجا بماند.
بابک در اروپا ماند.
همسر و فرزندش نیز در پاریس بودند.
بدین ترتیب، بابک یکی از کسانی است که در تمام تاریخ حزب فقط از امکانات حزب استفاده مادّی کرده و زندگی راحت و آسوده ای برای خود ترتیب داده است.
(خاطرات نورالدین کیانوری، ص 558 ـ 559)

منبع:

کتاب چپ در ایران - حزب توده در خارج از کشور به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 30


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.