صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: اظهارات اسماعیل سرمدی

تاریخ سند: 8 آبان 1345


موضوع: اظهارات اسماعیل سرمدی


متن سند:

از: 16/ ﻫ تاریخ: 8 /8 /1345
به: /6/ ﻫ شماره: 5025 /16/ ﻫ
موضوع: اظهارات اسماعیل سرمدی

در اهواز دو نفر به نامان هرمز صدری (سابقه؟) و شالباف(سابقه؟) که شغلشان کتابفروشی است به نفع علمای افراطی فعالیت دارند و با قم و طرفداران خمینی مربوطند و سالیانه مبالغ هنگفتی پول از مردم اخذ و به قم می‌فرستند. هرمز صدری را چندین بار به سازمان امنیت احضار کردند و به علت نداشتن مدارک آزادش کردند ولی بعد از واقعه 15 خرداد 1342 1کار مهمی انجام داده. در یکی از شب‌ها که خمینی در زندان بوده به اتفاق یکی از دوستانش چاپخانه‌ای از آبادان به اهواز آورده و این چاپخانه 50 هزار تومان خریداری کرده‌اند و پولش را یک نفر دیگر داده و در این چاپخانه اعلامیه خمینی چاپ می‌شد و بین مردم اهواز و شهرستان‌های دیگر پخش می‌گردید. وی از کسانی است که در حال حاضر کتب دینی و سیاسی را به فروش می‌رساند. شالباف هم که شغلش کتابفروشی است از این فعالیت‌ها دارد. ضمناً از فعالیت‌های دیگر مذهبی این است که شب‌های شنبه مجلس انجمن موحدین به سرپرستی آیت‌اله سید ابوالقاسم مرعشی(سابقه؟) تشکیل می‌شود و در این مجلس نوار ضبط شده از سخنرانی وعاظ مانند ناصر ابوالمکارم2 و دکتر مفتح2 و غیره گذاشته می‌شود و در این اجتماعات سخنرانی‌هایی صورت می‌گیرد.
نظر مامور: اسماعیل سرمدی در حال حاضر گروهبان وظیفه در هنگ اهواز است و از اعضاء فعال جبهه ملی بوشهر بوده و اخیراً به منظور برگزاری مرخصی به بوشهر آمده و در این مدت با چند نفر ملاقات نموده و این مساله را ضمن مذاکره درباره وضع مذهبی اهواز بیان می‌داشت.
نظر رهبر عملیات: نامبرده در قسمت آجودانی هنگ اهواز خدمت می‌نماید و دارای فعالیت جبهه ملی بوده و حالیه کی [ناخوانا]

توضیحات سند:

1. واقعه‌ی 15 خرداد: به دنبال ادامه‌ی مبارزه و ایراد سخنان کوبنده‌ی عصر عاشورا از سوی حضرت امام خمینی‌(ره)، شب 12 محرم 1383 مطابق با 15 خرداد 1342 حمله‌ی وحشیانه‌ی رژیم شاه به سنگر روحانیت آغاز شد. بسیاری از روحانیون دزدیده شدند و جمعی هم تحت تعقیب قرار گرفتند. در ساعت 3 بعد از نیمه شب 15 خرداد سربازان گارد به منزل امام یورش بردند و پس از دستگیری ایشان به سوی تهران روانه شدند. حاج آقا مصطفی‌، فرزند امام که شاهد عینی این جریان بود، با تمام نیرو فریاد سر داد که "خمینی را بردند" و مردم قم سراسیمه از خانه‌ها بیرون ریختند و اطراف خانه‌ی امام اجتماع کردند. همزمان با دستگیری قائد بزرگ‌، حضرت آیۀالله قمی از مشهد و آیۀالله بهاءالدین محلاّتی از شیراز دستگیر و به تهران گسیل شدند. روز 15 خرداد فریاد «یا مرگ یا خمینی‌ِ» مردم قم‌، شهر را به لرزه درآورد. زنان که در صف مقدم تظاهرات کنندگان حرکت می‌کردند، قبل از دیگران هدف گلوله واقع شدند. مردم که طالب آزادی بی قید و شرط قائد خویش بودند، بی محابا پیش می‌رفتند و با رگبار مسلسل دژخیمان چون برگ درخت روی زمین می‌ریختند. ماموران حکومتی اجساد و مجروحین را با کامیون به سوی مقصد نامعلومی حرکت دادند و ماشین‌های آتش نشانی سراسر خیابان‌ها و کوچه‌ها را شسته و از خون پاک کردند! خبر دستگیری قائد بزرگ به مقامات برجسته‌ی روحانی‌، ملّی و سیاسی پایتخت رسید و ساعتی بعد، این خبر در سراسر تهران مثل بمب صدا کرد. بازاری‌ها مغازه‌ها را تعطیل کردند و به تظاهرات پرداختند. مردم از خانه‌ها و دانشگاه‌ها بیرون ریختند و فریاد اعتراض سر دادند و همگی به سوی کاخ شاه به راه افتادند. تانک‌ها و توپ‌ها از کشته‌ها پشته ساخت و خیابان‌هایی که به کاخ منتهی می‌شد، به صورت کشتارگاه مخوفی درآمد. فجیع‌ترین این کشتارها در سرپل «باقرآباد» اتفاق افتاد که صدها دهقان کفن‌پوش ورامین با فریاد "یا مرگ یا خمینی‌" به نظامیان یورش بردند. اما رگبار مسلسل‌، آنها را قتل عام کرد و چرخ سنگین تانک‌ها، گوشت و استخوانشان را در هم کوبید و جمجمه‌هایشان را خرد کرد؛ به طوری که شناخت اجساد آنها حتی برای بستگان نزدیکشان نیر دشوار بود. جهت سرکوبی جنبش و خاموش کردن آتش انقلابی که می‌رفت تهران را شعله ور سازد، از ساعت 8 بعد از ظهر حکومت نظامی اعلام شد و تهران در سکوتی وحشت زا فرو رفت‌. در همان شب بسیاری از شخصیت‌های ملّی و سیاسی و افراد سرشناس بازار و دانشجویان دستگیر شدند. اما باوجود این تدابیر امنیتی با طلوع صبح‌، هزاران تن از مردم مسلمان و از جان گذشته به پشتیبانی از قائد زندانی خویش به خیابان‌ها آمده و با فریاد «یا مرگ یا خمینی‌»، به طرف کاخ شاه به حرکت درآمدند. شاه فرمان «آتش به قصد کشت‌!» داد و در روز 16 خرداد تهران به کشتارگاه مخوف و حمام خون بدل گشت‌. همزمان با کشت و کشتار فجیع در تهران و قم‌، شهرهای بزرگ به ویژه شیراز و بسیاری از شهرستان‌ها نیز زیر آتش توپ و مسلسل قرار گرفت. رک‌: بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی‌، سید حمید روحانی‌، صص 494 ـ 468
2. آیت‌الله‌‌العظمی ناصر مکارم شیرازى، فرزند حاج محمد در بهمن ماه سال 1305 ﻫ ش در شیراز دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در شیراز گذرانید و پس از شهریور 1320 به فراگیرى مقدمات و سطح در مدرسه علمیه آقابابا خان در آن شهر پرداخت. در سال 1324 به قم عزیمت نمود و طى اقامت پنج ساله در آنجا، از محضر آیات عظام: بروجردى و حجت کوه‌کمرى بهره‌مند شد. وى در سال 1329 جهت ادامه تحصیل، راهى نجف اشرف شد و موفق به کسب اجازه اجتهاد از علماى آن سامان گردید. در سال 1330 به قم بازگشت و مجدداً در درس آیت‌الله‌ بروجردى شرکت کرد. او فلسفه را نزد علامه طباطبایى (ره) خواند و به تدریس سطوح عالیه فقه و اصول در حوزه علمیه قم مشغول شد. در دهه 30 شمسى به منظور مقابله با تبلیغات الحادى، با همکارى گروهى از همفکرانش، مبادرت به تشکل جلسات بحث علمى و فلسفى کرد. در آن جلسات، کلیه اصول فلسفى مکتب هاى مادى را مطرح و در نتیجه کتاب «فیلسوف نماها» را تألیف نمود. این کتاب با استقبال جوانان و روشنفکران روبه‌رو شد و در سال 1333 به عنوان بهترین کتاب سال، بزرگترین جایزه علمى را به خود اختصاص داد. نگارش قریب 50 عنوان کتاب درباره فقه، اقتصاد، فلسفه، کلام و تفسیر از جمله «تفسیر نمونه» در 27 جلد، از جمله اقدامات علمى ایشان است. وى در سال 1337 اقدام به نشر مجله ماهانه «درس‌هایى از مکتب اسلام» نمود. فعالیت و مبارزه سیاسى ایشان با اوج‌گیرى نهضت اسلامى در سال 1342 شهرت یافت. او با ایراد سخنان انتقادى و اعتراض‌آمیز در مجامع علمى و مذهبى و نیز نگارش مقالات انتقادآمیز در نشریه مکتب اسلام، توجه ساواک را به خود جلب کرد. بعد از قیام 15 خرداد 1342 دستگیر و بازداشت شد. پس از آن نیز بارها به شهربانى احضار و مورد تذکر قرار گرفت. به دنبال قیام مردم قم در آذر و دى 1356، ایشان به سه سال اقامت اجبارى در چابهار محکوم شد و پس از مدتى محل تبعید وى به مهاباد و سپس مرودشت تغییر یافت. پس از پیروزى انقلاب اسلامى و بازگشت از تبعید، در قم مستقر شد و همچون گذشته به تدریس و تربیت طلاب علوم دینى پرداخت. آیت‌الله‌ مکارم شیرازى، پس از رحلت آیت‌الله‌العظمى حاج شیخ محمدعلى اراکى، از طرف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان یکى از مراجع تقلید معرفى شد. ایشان در دوره اول و دوم مجلس خبرگان، به نمایندگى از طرف مردم انتخاب شد.
3. شهید آیت‌الله‌ دکتر محمد مفتح عالم اندیشمند، مبارز ژرف‌اندیش، استاد دانشگاه، نویسنده و مترجم معاصر، در سال 1307 ﻫ ش در همدان متولد شد. پس از دوره دبستان، جهت فراگیرى معارف اسلامى به مدرسه مرحوم آخوند ملاعلى معصومى همدانى (ره) رفته و پس از آن در 15 سالگى به حوزه علمیه قم هجرت نمود و در آنجا به سرعت مدارج و مراحل علمى را با استفاده از محضر حضرات امام خمینى (ره)، آیت‌الله بروجردى، علامه طباطبائى و آیت‌الله محقق داماد پیمود و به درجه اجتهاد رسید. در کنار آن، دکتراى فلسفه را نیز از دانشکده الهیات دریافت نمود و در نزدیک کردن دو قشر دانشجو و طلبه سعى فراوان کرد. پس از اوج‌گیرى مبارزه روحانیت و تبعید حضرت امام خمینى به مبارزه در ابعاد مختلف آن ادامه داد که منجر به اخراج وى از آموزش و پرورش و تبعید به نقاط دورافتاده شد. پس از تبعید ناچار به اقامت در تهران شد و فصل دیگرى از زندگانى مبارزاتى او آغاز گشت. وى در منبر و درس علیه استبداد و استعمار فرهنگى به مبارزه پرداخت. در سال‌هاى 1340 ـ 1342 جزء مبارزان نهضت امام بود و پس از آن سال‌ها در خط امام حرکت می‌کرد. بارها دستگیر، تبعید و ممنوع‌المنبر شد. در سال 1352، مسجد جاوید را احیاء و با تشکیل کلاس‌ها، حرکت فرهنگى خود را آغاز نمود، اما ساواک آن مسجد را تعطیل کرد و او را به همراه حضرت آیت‌الله خامنه‌اى دستگیر و روانه زندان ساخت. پس از آن، مسجد قبا را تأسیس نمود و آن را به صورت پایگاه مهمى در جهت فعالیت‌هاى مبارزاتى علیه رژیم شاه درآورد. در سال 1356 و 1357 نماز عید فطر را با عظمت برگزار کرد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به عضویت شوراى انقلاب و جامعه روحانیت مبارز درآمد. وى همچنین ریاست دانشکده الهیات را به عهده گرفت. شهید مفتح در 27 آذر 1358، در حالى که وارد دانشکده مى‌شد، به دست مزدوران آمریکا (موسوم به گروه فرقان) به شهادت رسید. از آثار وى حاشیه بر منظومه، ترجمه تفسیر مجمع‌البیان و روش اندیشه مى‌باشد.
ر. ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان بوشهر، کتاب 1 صفحه 34

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.