صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : مسجد هدایت

تاریخ سند: 2 اردیبهشت 1340


موضوع : مسجد هدایت


متن سند:

شماره : 351 /316 ساعت 8 بعدازظهر روز پنجشنبه 31 /1 /40 عده ای در حدود 700 نفر از طبقات مختلف تهران و اعضاء جبهه ملی.
1 نیروی سوم2 ـ زحمتکشان3 ـ و گروههای مختلف بازاری در مسجد هدایت جمع بودند ابتدا یکی از دانشجویان آیاتی از کلام اللّه مجید قرائت و تفسیر نموده و اظهار داشته خداوند در قرآن کریم به رسول اکرم گفته که بشر نباید مقلد باشد بلکه بایستی اصالت عقل داشت و در یک جا هم در جا نزند و با عقل و فکر خویش پیشرفت کند و به فکر مملکت و مردم کشور خویش باشد و در همه جا اظهار عقیده نماید ناطق اظهار داشت مسلمانان به عنوان این که تمام پیروان ادیان مذاهب دنیا منجمله یهودیان و عیسویان به جهنم خواهند رفت و چون خود کلمه اشهد ان لا اله الا اللّه را یاد گرفته و ادا کرده اند به بهشت خواهند رفت مرتکب انواع جنایتها می شوند و مسلمانان افتخار می کنند که مذهب شیعه بهترین مذاهب است و این اشتباه است و مسلمانان باید از پیغمبر اکرم تابعیت کند باید گفتار پیغمبر اکرم را اطاعت نمود.
پیغمبر اکرم گفته است مسلمانان باید به تمام علوم دست یافته و به کمبرات [کرات ]و ماوراء جو بروند آیا چه کسی گفتار پیغمبر اکرم را اطاعت کرده و در این قسمت پیشروی نموده عده ای کوته فکر می گویند چون شوروی به کرات دست یافته به کار خدا دست برده مرتکب کفر شده در صورتی که همه ملت ها باید به کرات دست یابند همان طوری که شورویها به علت تعقل و اصالت عقل و درایت فکر بعضا راه یافته و اخیرا هم انسان به فضا فرستاده اند.
ناطق افزود اگر جوانان کشور ما دور هم جمع آمده و درباره مسائل مختلف گفتگو به عمل آورند می توانند موفقیتی کسب کنند در حالی که امروزه جوانان کشور ما که به مساجد روی می آورند مورد حمله پلیس واقع می گردند و اگر پلیس حمله نکند مسلما بی مخها (منظورش شعبان جعفری1) به جوانان حمله ور می شوند.
ناطق گفت اگر جوانان در جایی جمع گردند و نماینده ای جهت تأمین منافع خود انتخاب نمایند هیأت حاکمه متوحش و متوسل به بی مخها می شوند هیأت حاکمه فقط می خواهد عده ای زنجیرزن داشته باشد تا در روزهای معین به سروکله یکدیگر بزنند و به اصطلاح عزاداری نمایند و آقایان به خر مرادشان سوار گردند و به ریش مردم بخندند بعضی ها می گویند شوروی به فضا راه یافت تا خدا را جستجو کند در صورتی که اینگونه شایعات را فقط عده ای سودطلب به راه انداخته اند بهتر بتوانند به گرده مردم سوار شوند و انتخابات قلابی را انجام دهند.
در این موقع شخصی قبوضی تعمیر مسجد هدایت را ارائه و از حضار تقاضای کمک می کرد.
مهندس بازرگان که در مسجد حضور داشت در این موقع خارج و آیت الله طالقانی شروع به سخنرانی کرده و مشروحا از دستگاه حاکمه انتقاد نمود.
طالقانی گفته روزنامه های کشور مطالب دروغ می نویسند و ملت ایران از هیچ کجای ایران (مجلس ـ دولت ـ روزنامه ـ مردم) اطلاعی ندارند.
هیأت حاکمه افکار جوانان را خراب کرده و آنها را از راه راست منحرف ساخته اند.
طالقانی افزود هیأت حاکمه دین اسلام را هم از مسیر حقیقی خارج و به نفع خود برگردانیده است.
همه چیز در این مملکت روی نفع پرستی ـ شهرت پرستی می گردد مثلاً یک نفر نجار دربی را که می خواهد بسازد اول چانه می زند که متری 20 تومان می گیرم و اگر متری 18 تومان به ایشان دادید همان 18 تومان برایتان کار می کند در نتیجه درب بعد از چند روزی خراب می شود آقا یک نفر نجار در کشورهای مترقی در فکر چانه زدن نیست درب خوب ساخته و پول خوب دریافت می کند بعد مشارالیه چند آیه از قرآن مجید را قرائت و تفسیر نمود.
نامبرده در خصوص انتخابات آزادی و عدم آزادی و مبارزات دانشجویان و طبقات مختلف مردم تهران مشروحا صحبت کرد و در خاتمه اظهار داشت امیدواریم افرادی که تخم نفاق را بین دانشجویان پاشیده اند و آنها را گمراه کرده اند نابود گردند و علاوه نموده است جمعه آینده در خصوص تشویق دانشجویان سخنرانی مخصوصی خواهد کرد.
به فرموده فعلاً بایگانی شود تا بعدا با ایشان مذاکره و تذکر لازم داده شود نشاط 10 /2 /40

توضیحات سند:

1ـ تشکیل جبهه ملّی ایران، به سال 1328 بازمی گردد.
در این سال، عمر مجلس پانزدهم به پایان رسید و تعیین تکلیف مسئله نفت جنوب، به مجلس شانزدهم محوّل شد.
در پایان همین سال، تعدادی از رجال سیاسی کشور به رهبری دکتر مصدّق، در اعتراض به تقلّب در انتخابات مجلس، در دربار متحصّن شدند.
این عدّه 20 نفره، پس از اتمام تحصن نافرجام، در منزل مصدّق گرد آمده و پس از مذاکرات مفصّل و تشکیل کمیسیونها مختلف و تدوین اساسنامه، در اوّل آبان 1328، موجودیّت جبهه ملّی ایران را به رهبری دکتر مصدّق اعلام کردند.
موسّسان جبهه، مدیران برخی جراید و سران احزاب و گروههای سیاسی بودند که با حفظ تشکّل حزبی خود، به عضویّت جبهه ملّی درآمدند و شامل افراد ذیل می شدند: دکتر محمّد مصدّق، دکتر حسین فاطمی، دکتر مظفّر بقایی، حائری زاده، حسین مکّی، دکتر کریم سنجابی، زیرک زاده، محمود نریمان، عبدالغدیر آزاد، عمید نوری، سیّدعلی شایگان، آیت الله غروی، شمس الدّین علایی، جلالی نائینی، عبّاس خلیلی، حسن صدر، رضا کاویانی، ارسلان خلعتبری، یوسف مشاور و احمد ملکی.
جبهه ملّی، هدف خود را، ایجاد حکومت ملّی به وسیله تأمین آزادی انتخابات و آزادی افکار اعلام کرد.
گروههای تشکیل دهنده جبهه ملّی اوّل، عبارت بودند از : حزب ایران به رهبری داریوش فروهر، حزب زحمتکشان ملّت ایران به رهبری مظفّر بقایی، مجمع مسلمانان مجاهد به رهبری شمس قنات آبادی و حزب مردم ایران به رهبری محمّد نخشب.
به دنبال تکرار انتخابات مجلس شانزدهم، هشت نفر از اعضای جبهه ملّی شامل مصدّق، مکّی، شایگان، بقایی، حائری زاده، آزاد و نریمان، به مجلس راه یافتند و فراکسیون نهضت ملّی را تاسیس کردند.
نمایندگان فراکسیون، با شعار «ملّی شدن نفت در سراسر کشور»، هدف خود را حفظ حقوق ایران در قضیه نفت و مخالفت با لوایح پیشنهادی دولت قرار دادند.
مصدّق، از قیام 30ام تیر 1331، دارای قدرتی بود که به فرموده امام خمینی (ره)، حتّی می توانست شاه و نظام سلطنت را سرنگون کند که به خاطر محافظه کاری و تمایل به حفظ نظام پادشاهی مشروطه، بدین مهم توجّهی نکرد.
اختلاف سلیقه، خودمحوری و جاه طلبی برخی اعضا، ضعف سازماندهی، شفاف نبودن ایدئولوژی و خلاء رهبری ـ که با مستقر شدن مصدّق در نخست وزیری و عملاً ترک کردن جبهه ملّی، به اوج خود رسید ـ از جمله دیگر علل بود که موجبات سقوط جریان ملّی گرایی لیبرال و سرنگونی دولت مصدّق را، با انجام کودتای انگلیسی ـ آمریکایی 28 مرداد، تسریع کرد.
هرچند اگر حمایت نیروهای مذهبی نبود، حکومت مصدّق، 13 ماه قبل و پس از پیدایش اختلافات او با دربار و استعفای وی پایان می گرفت و تنها قیام عمومی 30ام تیر بود که دیگر بار امکان قدرت مصدّق را فراهم کرد.
البته ملّیون، قدر پشتوانه مذهبی و مردمی نهضت را ندانستند و خودبه خود، زمینه را برای پیروزی کودتاگران در 28 مرداد 1332، هموار کردند.
پس از کودتا، برخی عنصرها و گروههای ملّی، در قالب نهضت مقاومت ملّی ،فعّالیتهای زیرزمینی محدود ناموفقی علیه رژیم آغاز کردند.
امّا فعّالیتهای نهضت مقاومت، با دستگیری برخی فعّالان آن در تهران و شهرستانها، به رکود گرائید.
مصدّق، به حبس و تبعید در احمدآباد محکوم شد و تا پایان عمر (سال 1345)، تحت نظر باقی ماند و دکتر فاطمی، اعدام شد جبهه ملّی دوم : جبهه ملّی دوم، پس از رایزنیهای فراوان ملّیون و همکاران سابق مصدّق تبعیدی، در 30 تیر 1339، با انتشار بیانیه ای، اعلام موجودیّت کرد.
سران جبهه، در اوّلین اقدام، با توجّه به سخنان شاه مبنی بر برگزاری مجدّد انتخابات محلّی بیستم، طی ملاقاتی با شریف امامی، نخست وزیر وقت و وزیر کشور، خواهان تامین آزادی انتخابات و مطبوعات و اجتماعات شدند.
چون شرایط آنها پذیرفته نشد، نمایندگان جبهه ملّی، در مجلس سنا، تحصّن کردند ولی به بازداشت آنان انجامید و تنها اللّهیار صالح، از حوزه انتخابیه کاشان به مجلس راه یافت.
با روی کار آمدن امینی (اردیبهشت 1340) و به رغم اشتراک نظرش با ملّیون امریکوفیل در خصوص ایجاد اصلاحات، میان او و جبهه ملّی، ائتلاف نیرومندی در برابر رقیب مشترک یعنی شاه و دربار بر عکس، جناح مقابل توانست با دامن زدن به اختلافات آنان، هر دو را ناتوان و از صحنه بیرون کند در 28 /2 /40، با موافقت دولت اجتماع جبهه ملی در میدان جلالیه با حضور انبوه مردم تهران که برای اولبن بار پس از کودتای 28 مرداد، چنین مجالی میافتند- برگزار شد.
همچنین، در دیماه 1341، تنها کنگره جبهه ملّی در طول حیات جبهه ملّی اوّل، تا چهارم برگزار گردید.
به هنگام افتتاح کنگره، برخی از نمایندگان روحانی عضو، در اعتراض به حضور بانوان بی حجاب (پروانه فروهر و هما دارائی)، جلسه را ترک گفتند.
در ادامه، پس از انتخاب مصدّق به ریاست افتخاری کنگره، رای گیری به عمل آمد و اللّهیار صالح، به ریاست اجلاس برگزیده شد.
یکی از موارد اختلاف انگیز کنگره، بر سر عضویّت گروه تازه تاسیس ملّی ـ مذهبی نهضت آزادی بود که به مجادلات فراوان با درخواست این گروه برای عضویّت در جبهه، مخالف شد و منجر به اعتراض نمایندگان نهضت آزادی و ترک جلسه آنان گردید که پس از آن، سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفتند جبهه ملّی سوم جبهه ملّی سوم را، باید ادامه و دنباله طبیعی جبهه ملّی دوم دانست.
گروههای عضو جبهه ملّی سوم ـ که در 7 /5 /44، رسما اعلام موجودیّت کرد ـ عبارت بودند از : حزب ملّت ایران، حزب مردم ایران، جامعه سوسیالیستها و نهضت آزادی.
رهبری جبهه ملّی سوم را، سیّدباقر کاظمی، از نخبگان سیاسی قدیمی کشور برعهده گرفت.
امّا دو هفته پس از اعلام موجودیّت، فروهر و خلیل ملکی، رهبران گروههای کوچک سوسیالیستها و حزب ملّت، دستگیر شدند.
قبل از آن هم، رهبران نهضت آزادی، دستگیر شده بودند.
بدین سان، جبهه سوم، قبل از شروع و گسترش فعّالیتها فرو پاشید و شاه، به ملّی گرایان، امکان داد از خوان نعمت دلارهای نفتی، بهره مند شوند تا منافع آنان، با منافع پهلویها گره بخورد.
برخی دیگر ـ که فعّالیت سیاسی را کنار نهاده بودند ـ وارد فعّالیتهای آموزش عالی شدند.
در طول سالهای 44 تا 56، هیچگونه فعّالیت سیاسی تشکیلاتی و حتّی انفرادی، از ملّی گرایان لیبرال بجز افرادی مانند داریوش فروهر، در مخالفت با استبداد و استعمار نوین ایران و افزایش نفوذ بیگانگان، مشاهده نشد.
اینان، تنها گاهگاهی در دوره ها و محافل خصوصی، گردهم می آمدند و نومیدانه، به بحثهای تکراری و جاری می پرداختند.
در طول تمام این سالها، چشم ملّی گرایان لیبرال، به آمریکا بود تا با گوشه چشمی به آنها و چشم غرّه ای به شاه، امکان فعّالیت و ایجاد فضای باز سیاسی را در ایران فراهم آورد.
جبهه ملّی چهارم به اعتراف رهبران جبهه ملّی، آغاز مجدّد فعّالیتهای این گروه، ناشی از پیدایش فضای باز سیاسی کشور بود که ناشی از به قدرت رسیدن دموکراتها در کاخ سفید بود که پس از وقفه ای 12 ساله، ملّیون، فعّالیتهای خود را از سر گرفتند.
این، زمانی بود که شاه، همانند ابتدای دهه 1340، می خواست با انجام برخی اصلاحات جزیی و هدایت شده، بساط قدرت خویش را استحکام بخشد.
زمینه ساز آغاز به کار جبهه ملّی چهارم، فعّالیتهای متفرقی بود که ملّیون لیبرال، در قالب چند نامه سرگشاده، خطاب به سران رژیم، و سخنرانیهای محفلی ـ انتقادی آنان بود.
در بیانیه اعلام موجودیّت جبهه ملّی چهارم و نامه خطاب به سران رژیم، هیچ نشانه ای از طرح خواسته های اساسی و اعلام مخالفت صریح یا ضمنی با رژیم، به چشم نمی خورد.
آغاز وضعیت انقلابی و خیزشهای مردم علیه نظام پهلوی، با قیام 19 دی 56 مردم قم و سپس برپائی مراسم چهلم شهدا، به صورت ادواری در شهرهای مختلف، آغاز شد.
در این مقطع، تاکید سران جبهه، مبارزه قانونی، در چهارچوب قانون اساسی بود.
در بخشی از اعلامیه دکتر سنجابی، به مناسبت قیام مردم تبریز، آمده بود : «در این مرحله مبارزه قانونی ـ که ما هستیم ـ شعار خود را در یک خواسته متمرکز می سازیم : سرنوشت ملّت ما، به وسیله مبعوثان حقیقی ملّت، تعیین می شود.
» در 30 تیر 1357، «اتّحاد نیروهای ملّی» به «جبهه ملّی چهارم»، تغییر نام یافت.
در این تشکّل، ریاست هیات اجرائی، بر عهده دکتر کریم سنجانی و اعضای آن : بختیار، فروهر، حبیبی و مبشری بودند.
در شهریور 57، سران جبهه ملّی، برای تحقق خواسته های خود در چهارچوب قانون اساسی و کسب برخی امتیازات، مشغول مذاکره و چانه زنی با دولت شریف امامی بودند.
امّا حضور میلیونی مردم در مراسم عید فطر و متعاقبا کشتار مردم مسلمان در 17 شهریور، معادلات طرفین را برهم زد.
در وضعیّت انقلابی کشور طی نیمه دوم همین سال، در جهت جلوگیری از تعارض میان رهبران و نیروهای انقلابی با رژیم، بناچار اتّخاذ مواضع تندتری کرد؛ ولی همچنان خواهان انجام اصلاحات در قالب قانون اساسی بود.
سنجابی، رهبر جبهه ملّی، طی مصاحبه ای در 19 مهر 57، اعلام کرد : «سلطنت مشروطه را رد نمی کنیم و با آن، مخالفتی نداریم.
آنچه ما می خواهیم، از بین رفتن کامل استبداد است».
سنجابی، حتّی پس از ملاقات با امام در پاریس (آبان 57)، از اعلام غیرقانونی و نامشروع بودن نظام پادشاهی و سازش ناپذیری با آن، خودداری کرد.
البته ملّیون لیبرال، به رغم اعلام موضع علنی، در خفا، همچنان به دنبال سازش با رژیم شاه بودند.
پس از بازگشت سنجانی از پاریس و بازداشت ظاهری اش، وی و شاهپور بختیار، ملاقاتهائی با سپهبد ناصر مقدّم، رئیس ساواک و شخص شاه داشتند.
سنجابی، در دیدار با مقدّم گفت : «ما، ممکن است برای شاه، به منزله آخرین تیر ترکش باشیم».
در این مقطع، نراقی، از رهبران جبهه، برای شاه پیام آورده بود که آنان تحت شرایطی، حاضرند با پشت کردن به مذهبیّون، با شاه برای تشکیل دولت، به توافق برسند.
شاه نیز، پس از مذاکره مستقیم با ملّیون، به آنان پیشنهاد تشکیل دولت داد.
سران جبهه نیز، در جلسات داخلی خود، کلیّت پیشنهاد را پذیرفتند و در پی یافتن فرد مطلوب و نیز، حل مشکل خود با امام بودند.
«اکثر افراد شرکت کننده، ابراز عقیده کرده اند که اگر لزومی به جلب همکاری مورد نظر باشد، این، صحیح نیست که جبهه ملّی، خود را تحت عنوان تلاش برای همکاری با خمینی، کوچک کند.
» در آذر 57 ـ که سنجابی و فروهر، تحت نظر مقامات ساواک به سر می بردند ـ خطاب به مقامات عالی رتبه رژیم پهلوی گفتند : بازداشت ما دو نفر، در ابتدای امر می توانست مقداری موجّه باشد.
امّا هر چه زمان بگذرد، میدان برای دیگران و بخصوص آخوندها خالی می ماند و ما، از سازماندهی و ایجاد یک سازمان متشکّل در مقابل آنان، عقب خواهیم ماند.
وقت آن رسیده که جبهه ملّی، تلاشهای خود را شدّت دهد و سازماندهی کند تا بتواند در آینده، مقابل آخوندها ایستادگی نماید.
همزمان، جبهه ملّی، برای مطرح کردن خود به جای نظام پادشاهی و جلب نظر ایالات متّحده، تماسهائی با مقامات سفارت آمریکا در ایران، برقرار کرد.
ارزیابی مسئولان سفارت پس از اوّلین ملاقات رهبر جبهه چنین است : سنجابی، می خواست چیزی را منتقل کند که وی، آنها را نشانه حسن نیت خودش یعنی عقاید روشنفکرانه و گرایش طرفدار غرب، برای توجّه ایالات متّحده می داند.
در آخرین روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و ورود امام خمینی به وطن، جبهه ملّی، بیش از پیش از کاروان انقلاب عقب افتاد و راه مخالفت با برخی مواضع امام و فاصله گیری تدریجی از آن را، در پیش گرفت و سرانجام به دنبال اعلام مخالفت صریح با لایحه قصاص و قصد راهپیمائی و تحریک مردم در این زمینه، حضرت امام، طی سخنانی تند و انقلابی در 25 خرداد 1360، غیرقانونی و مرتد بودن این تشکیلات را، اعلام نمودند.
(ریچارد کاتم : ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدیّن، تهران، کویر، 1370، صص 5 ـ 67 و (محسن مدیر شانه چی: احزاب سیاسی ایران، نشریه خاوران، سال 3، شماره 136، آذر 1372، صص 6 ـ 10) و (کریم سنجابی : امیدها و ناامیدها، لندن، انتشارات ملّیون، 1361، ص 21) و (مارک چی، گازیوروسکی : سیاست خارجی امریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، سال، 1371، صص 234 و 270) و (عمادالدّین باقی : تاریخ شفاهی انقلاب به روایت بی.
بی.
سی، تهران، نشر تفکّر، 1373، صص 139 و 247) و اساسنامه جبهه ملّی سوم، تهران، انتشارات جبهه ملّی ایران، 1342).
جبهه ملی ایران به روایت اسناد ساواک / تهران / 1381 2ـ حزب نیروی سوم ـ که بعدها طبق تصمیم کنگره منعقده در زمستان سال 1340، به جامعه سوسیالیستهای نهضت ملّی ایران، تغییر نام پیدا کرد ـ دارای سازمانی نسبتا متشکّلتر از کلیّه احزاب ملّی بجز حزب توده است که در تهران و بسیاری از شهرهای مهم کشور، تشکیلات داشت.
در تهران، تا قبل از اعلام فرمانداری نظامی، حوزه های کارگری، کارمندی، دانشجویان و جلسه عمومی بحث و انتقاد حزب، به طور علنی در محلّ نشریّه علم و زندگی، تشکیل می گردید.
ولی پس از اعلام فرمانداری نظامی، حزب، به فعّالیت مخفی پرداخته است.
سازمان جامعه سوسیالیستهای نهضت ملّی ایران، تشکیل شده بود از یک کمیته مرکزی مرکّب از 15 نفر آقایان : خلیل ملکی، مهندس قندهاریان استاد هنر سرای عالی، دکتر غلامرضا وثیق، مهندس حسین ملک، رضا شایان کارمند وزارت کار، منوچهر صفا، پاکزاد، میر حسین سرشار، مساوات، آرائی نژاد، غلامرضا شانسی، ابقاء، شریعتمداری کارمند وزارت کشاورزی، عباس عاقلی زاده، دانشجوی حقوق، منوچهر رسا دانشجوی پزشکی.
یک هیئت اجرائیه که عبارت بودند از: عباس عاقلی زاده، ضیاء ابقا، منوچهر رسا، منوچهر صفا، و یکی دو نفر دیگر.
مهندس حسین ملک و خلیل ملکی، در اروپا بودند و از افراد و رهبران حزب در تهران، شعاعی، کارمند بهداری شهرداری، عباس عاقلی زاده، هرمز همایون پور، ضیا، ابقا، منوچهر صفا و عاشوری، فعّالیت جدی داشتند و در تظاهرات و پخش تراکت و غیره، شرکت می کردند.
در شهرستانها، تا آنجا که اطّلاع هست، تبریز، اصفهان، آبادان، رشت، ساری، جامعه فعالیّت نسبتا زیادی داشت و در چند شهرستان دیگر از جمله اهواز، همدان، نقده، سولد، شیرازه و غیره، فعّالیت حزب، عادی و کمتر بود.
در تبریز، زرّینه باف، در اصفهان، موثوق مدیر کل فرهنگ در زمان درخشش، جزو رهبران و گردانندگان اصلی حزب، بشمار می رفت.
تا آنجا که اطّلاع هست، در شهرستانها هم، مثل تهران، تشکیلات حزب، حوزه ای بود و تعلیمات آنها از راه بحث و انتقاد حوزه ها صورت می گرفت.
کمیته مرکزی، بندرت تشکیل می شد و بار اصلی، به دوش هیئت اجرائیه بود.
دستورالعملها، در تهران تهیّه می شد و به عنوان نشریّه داخلی، بیانیه، تفسیر مخصوص، به شهرستانها و غیره، ارسال و در حوزه های مزبور، قرائت و بررسی می شد.
در صورت وجود امکان، بیانیه ها و نشریّات، در نسخ متعدّد تهیّه و به وسیله مسافران ارسال و بین اعضای هر شهرستان فروخته و یا به رایگان توزیع می شد.
تخمین شمار اعضای حزب در تهران و شهرستانها، مشکل است و اگر توجّه کنیم که در درجه اوّل دانشگاه و سپس فرهنگ، وزارت کشاورزی و شهرداری و تا اندازه ای هم بازار، منطقه عمل حزب بوده است، می توانیم احتمال بدهیم که حزب، دارای حداکثر 250 عضو رسمی بوده که فرم پُر کرده بودند و تقریبا 450 نفر هوادار داشته است.
البته این ارزیابی، مربوط به بعد از 28 مرداد 1332 است.
شخصیّت حزب، بستگی به شخصیّت خلیل ملکی داشت و اصولاً باید گفت که استراتژی حزب، داشتن افراد زیاد و یا تاکتیک خیلی درست و حسابی نیست بلکه عامل تقویّتی مهم حزب، نفوذ چند تن از رهبران آن در ادارات و موسّسات بود و بس.
جامعه سوسیالیستهای ایران، تا آن تاریخ، هیچگاه هدف ثابت و مشخّصی نداشت.
گو اینکه از زمان دکتر امینی به بعد، مهمترین تکیه کلام و استخوان بندی مذاکرات حوزه ها، حمله به جبهه ملّی و تخطئه سران آن بود و بیان اینکه دیگر سیاست آنها به پایان رسیده و اصولا فاقد شخصیّت می باشند و نقل اخبار صحیح و ناصحیح، مبنی بر وجود اختلاف بین اعضای شورای جبهه ملّی و جوسازی نسبت به جبهه ملّی، از بارزترین صفات حزب نیروی سوم بود.
به طوری که دیگر جنبه دیکته ای و فرمایشی به خود گرفته بود.
در حالی که حزب، در فعّالیتهای خارج از محیط خود، صددرصد دنباله رو جبهه ملّی بود.
ولی آن روزها، عامل حمله به جبهه ملّی، در درجه دوم اهمیّت قرار گرفت و عامل اوّل، همانا حمله به دستگاه و هیئت حاکمه و به طور ضمنی، شخص شاهنشاه بود.
چندی بود که مسئله ائتلاف یا اتّحاد عمل با دستجات مخالف راست به ویژه روحانیّون و ترجیح حکومتی از نوع سپهبد بختیار بر رژیم شاه، نقل مجلس در حوزه ها بود.
نحوه تبلیغات حزب نیروی سوم، در درجه اوّل، انتشار اعلامیّه ها، بروشورها، نشریّات و کتب بود و در مرتبه دوم، بحث و انتقاد در جلسات و حوزه ها، نحوه اساسی تبلیغ حزب به شمار می رفت.
علاوه بر این، عدّه ای از افراد سازمانی حزب، در دانشگاه و بازار، ماموریّت داشتند افراد دیگر را به دور خود جمع کرده با آنان به بحث و جدل بپردازند و از این قبیل گسیل افراد تعلیم دیده، به خانه رهبران جبهه ملّی و محلهائی که اجتماعات سیاسی تشکیل می شد، فراوان یافت می شود.
وضع مالی حزب، لااقل آن طوری که ابراز می شد، رضایت بخش نبود.
امّا از طرفی، در اخذ و دریافت حق عضویّتها، سستی و اهمال می شد.
در حالی که مخارج، سرجای خود باقی بود و کاری معطّل نمی ماند.
نشریّات، مرتّبا چاپ می شد و هزینه های تبلیغاتی و غیره هم، پرداخت می گردید.
در زمان حکومت دکتر اقبال ـ که دکتر امینی، تازه شروع به مخالفت با وی کرده بود ـ یکی از اعضا، از طرف حزب ماموریّت یافت با دکتر امینی ملاقات و راجع به امکان کمک نقدی وی به انتشار مجلّه علم و زندگی، ارگان حزب، مذاکره نماید.
دکتر امینی هم، استقبال نمود و آن را موکول کرد به بعد از انتخابات تابستانی و پس از آن، دیگر خبری نشد.
در حوزه های حزب، به طور جدّی از دار و دسته بختیار و روحانیّون و فئودالها، طرفداری می شد و دکتر امینی هم، مورد تایید قطعی حزب بود.
ضمنا در سال 1328، کمیته های دو و سه نفری تعیین شد که به نام مامور و رابط علنی، مرتّبا با احزاب ملّی در تماس بودند و نظریات یکدیگر را مبادله می کردند.
(اسناد ساواک، پرونده موضوعی نیروی سوم جامعه سوسیالیستها.) 3ـ حزب زحمتکشان: حزب زحمتکشان ملّت ایران را، خلیل ملکی و مظفّر بقائی، تاسیس کردند.
ملکی ـ که به دنبال وقایع آذربایجان، از حزب توده جدا شده بود ـ با بقائی همداستان شد.
ملکی و یارانش (قندهاریان، جلال آل احمد، محمّدعلی خنجی، ناصر وثوقی، غلامرضا وثیق، نادر پور، هوشنگ ساعد لو و...)، امور تشکیلاتی، آموزشی، مطبوعاتی و عقیدتی حزب را، در دست گرفتند و فعّالیتهای سیاسی، در اختیار بقائی و یاران او باقی ماند.
جریده شاهد، ارگان سیاسی حزب زحمتکشان بود که با نظارت بقائی، روزانه منتشر می شد و ملکی، هفته نامه نیروی سوم و ماهنامه علم و زندگی را تاسیس کرد.
پس از حوادث سی ام تیر 1331 و دوری محسوس بقائی از مصدّق، اختلافات داخلی حزب زحمتکشان، آغاز شد.
گروه ملکی ـ که اکثریّت فعّالان، سازمان دهندگان و نویسندگان حزب را شامل می شد ـ اعتقاد داشتند که حزب زحمتکشان، نمی باید از پشتیبانی فعّال خود از دکتر مصدّق، دست بردارد.
در حالی که مظفّر بقائی، خواستار مخالفت علنی با مصدّق شده بود.
این اختلاف، چراغ عمر یکساله حزب زحمتکشان را، خاموش کرد.
سالهای پس از کودتای 28 مرداد 32، حزب زحمتکشان، رسما منحل نشد، امّا فعّالیت چشمگیری نیز، نداشت.
ولی بعدها در دهه پنجاه، با تجدید فعّالیت محدود احزاب، حزب زحمتکشان ملّت ایران ـ که به رهبری مظفّر بقائی، تلاشهائی کمرنگ صورت داد ـ شباهتی به فعّالیتهای عادی حزب سیاسی نداشت.
1ـ شعبان جعفری، از قهرمانان کشتی بود و سالهای زیادی از عمر خود را، در زورخانه گذراند.
وی، باشگاهی به اسم باشگاه جعفری تاسیس کرده بود و خودش مدیر آن بود.
در جریان انتخابات مجلس هجدهم ـ که در فروردین ماه 1333 انجام گرفت ـ چاقوکشان شعبان بی مخ، دوش به دوش پاسبانان و ماموران فرمانداری نظامی، جلو شعبه های اخذ رای ایستاده و رای کسانی را که می خواستند رأی بدهند می خواندند و اگر از جبهه ملّی کسی را نوشته بودند، او را می زدند یا بازداشت می کردند و رهگذران را به زور وادار می کردند، نامزدهای دولت را روی برگه بنویسند.
این جریان، در روزنامه های غربی، منعکس شد.
وقتی مجلّه نامه تایمز، مطلبی با عنوان «ژنرال بی مخ» چاپ کرد، بر بی آبروئی دولت زاهدی و شاه، افزود.
(وقایع اتفاقیه، جلد 2، ص 240) و (آبادیان، حسین : زندگینامه سیاسی دکتر بقائی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران 1379.) با اندکی تغییر.

منبع:

کتاب آیت‌الله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 20


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.