صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 28 فروردین 1343


متن سند:

شماره: 162 [به:]ریاست ساواک1 تهران آقای شهاب اشراقی از طرف آقای خمینی تلفنی با اینجانب صحبت کرد و گفت: آقای خمینی گفتند به قرار اطلاع شیخ عباس طبسی2 را دستگیر کردند؛ ایشان در منزل من صحبت بر خلافی نکرده، شاید گزارش بر خلافی راجع به ایشان داده اند.
اینجانب جواب دادم: به آقا بگویید دستگیری ایشان مربوط به صحبت در منزل آقا نبوده، از مشهد مامورین در تعقیب اوبوده و در این جا اورا دستگیر کردند و هیچ ارتباطی با آقای خمینی ندارد.
آقای اشراقی مجدداً به[با] آقای خمینی مذاکره نمودند و ایشان پیغام کردند: به هر حال چون طبسی به دیدن من آمده، دستگیری او به حساب من گذاشته شده، از تیمسار پاکروان3 استدعا کنید به مصلحت است که ایشان را آزاد کنند.
4 بدیعی5 مخابره شد.
ساعت 18:10 روز28 /1 /43 احمدی

توضیحات سند:

1.
سازمان اطلاعات و امنیت کشور با نام اختصاری «ساواک» در سال 1335 ش توسط 10 نفر از مستشاران آمریکایی مطابق سازمان اطلاعاتی و امنیتی آمریکا ایجاد شد؛ با این تفاوت که چون فعالیت خارجی ایران ناچیز بود سازمان مستقلی همچون «سیا» که عهده دار اطلاعات خارجی باشد به وجود نیامد بلکه مسئولیت اطلاعات خارجی و وظایف امنیت داخلی به عهده یک سازمان نهاده شد و نام آن را «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» گذاردند.
در واقع ساواک تلفیقی از دو سازمان «سیا» (C.
I.
A) و اف.
بی.
آی (F.
B.
A) بود.
تشکیلاتی که توسط مستشاران آمریکایی پایه ریزی شد متشکل از 11 بخش زیر بود : 1ـ رئیس ساواک؛ 2ـ معاون یکم (عملیاتی)؛ 3ـ معاون دوم (اداری)؛ 4ـ اداره کل یکم (امور اداری)؛ 5 ـ اداره کل دوم (کسب اطلاعات خارجی)؛ 6ـ اداره کل سوم (امنیت کشور)؛ 7ـ اداره کل چهارم (حفاظت پرسنل و اسناد و اماکن)؛ 8ـ اداره کل پنجم (امور فنی)؛ 9ـ اداره کل ششم (امور مالی)؛10ـ اداره کل هفتم (بررسی اطلاعات خارجی)؛ 11 اداره کل هشتم (ضد جاسوسی) (فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 409 ـ 401).
در طول دوران 22 ساله ساواک چهار نفر براین سازمان ریاست کردند.
نخستین رئیس ساواک سپهبد تیمور بختیار بود که از بدو تأسیس ساواک تا اسفند 1339 ش بر این سازمان فرمان راند و با قساوت وخشونت تمام به سرکوب مخالفان شاه پرداخت.
پس از او سرلشکر حسن پاکروان به سمت رئیس ساواک منصوب گردید و همزمان حسین فردوست با حفظ سمت رئیس دفتر ویژه اطلاعات به قائم مقامی ساواک گماشته شد و از سوی شاه اختیارات تام گرفت تا ساواک را تجدید سازمان کند.
حسین فردوست که تا فروردین 1350 ش قائم مقام ساواک بود مدعی است در امور عملیاتی این سازمان هیچ نقشی نداشته است و تنها به آموزش پرسنل و سازماندهی مجدد ساواک پرداخته است وی می گوید رئیسان ساواک نیز در امور سازماندهی و آموزش و حوزه‌ی کاری او هیچ دخالتی نداشتند.
دومین رئیس ساواک سرلشگر حسن پاکروان بود که بعد از قیام 15 خرداد 1342 ش شاه او را به دلیل غافلگیری ساواک از کار برکنار و سرلشکر نعمت اللّه نصیری را به جانشینی او منصوب کرد.
دوران فرماندهی نصیری بر ساواک که تا بهار 1357 ش ادامه یافت اوج فعالیت ساواک در دستگیری شکنجه، سرکوب مخالفان رژیم است و این سازمان را به مخوف ترین و وحشتناک ترین نهاد رژیم مبدل کرد.
با اوج گیری قیام مردم مسلمان ایران شاه مجبور شد مهره منفور و بدنام خود در ساواک یعنی ارتشبد نصیری را برکنار و سپهبد ناصر مقدم را به جای او منصوب کرد اما پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 به موجودیت ساواک و ریاست آن خاتمه داد.
حسین فردوست تاریخ ساواک را به 4 دوره تقسیم می کند: دوره نخست از تأسیس رسمی ساواک در اسفند 1335 تا برکناری تیمور بختیار از ریاست ساواک در اسفند 1339، این دوره را ایجاد و راه اندازی ساواک توسط مستشاران آمریکا می داند.
دومین دوره را دوران قائم مقامی خود در ساواک از ابتدای سال 1340 ش تا فروردین 1350 ش می داند وی تحولات ساواک در این زمان را چنین بر شمرده است: 1ـ تصفیه ساواک از هواداران تیمور بختیار و تبدیل آن به یک سازمان صددرصد وفادار 2ـ تبدیل ساواک به صورت یک سازمان منظم و آموزش دیده و نیز مرخص کردن محترمانه مستشاران آمریکایی و استخدام مربیان و استادان علاقمند اسرائیلی به جای آنان.
به عقیده فردوست سومین دوره ساواک با خروج او از ساواک آغاز شد و این سازمان در بست در اختیار نصیری، سرلشکر علی معتضد و پرویز ثابتی قرار گرفت و به مرکز همه بندوبست های سیاسی و اوج شهرت و بدنامی رسید.
وی چهارمین دوره را دوره سقوط و زوال ساواک می داند که با برکناری نصیری شروع می شود.
2.
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عباس واعظ طبسی فرزند غلامرضا در بهمن ماه 1314 ﻫ ش متولد شد.
پس از گذراندن دروس ابتدائی، وارد دبیرستان شد و در هنگام تحصیل دروس دبیرستان، وارد حوزۀ علمیه شد و به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و از محضر اساتید بنامی همچون ادیب نیشابوری، آقا مدرس یزدی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ هاشم قزوینی و آیت‌الله میلانی بهره برد.
مبارزات سیاسی خود را همراه با حضور آیت الله کاشانی و جریان فدائیان اسلام آغاز کرد.
در سال 1339ش به علت سخنرانی علیه رژیم شاه، به مدت هفت ماه ممنوع المنبر شد، که مدتی بعد این ممنوعیت لغو گردید.
در جریان نهضت امام خمینی(ره) و پس از انجام رفراندوم شاه در سا ل 1341 ش به دنبال چند سخنرانی دستگیر و به تهران منتقل شد.
وی مدتی بعد فعالیتهای خود را همراه حضرت آیتالله خامنهای و شهید هاشمی نژاد در مشهد ادامه داد که در طی این فعالیتها دستگیر و روانه زندان شد.
ایشان پس از پیروزی انقلاب مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی خراسان را به عهده گرفت و در سالهای بعد به نمایندگی حضرت امام و حضرت آیتالله خامنهای در خراسان و سرپرستی حوزه‌ی علمیه و تولیت آستان قدس رضوی و مسئولیت اداره سپاه پاسداران منصوب گشت و نماینده‌گی مردم خراسان در دورۀ اول و دوم مجلس خبرگان را نیز دارا بود و پس از آن نیز در سال 1375ش از سوی حضرت آیتالله خامنهای به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب گشت.
3.
سرلشکر حسن پاکروان فرزند فتح اللّه در سال 1290 ش در تهران به دنیا آمد.
پدرش از دولتمردان عصر رضاخان بود که در زمان فاجعه قتل عام در مسجد گوهر شاد استانداری خراسان را به عهده داشت.
تحصیلات نظامی خود را در دانشکده «پواتیه» و «فونتن بلو» فرانسه به پایان رسانید و در سال 1312 به ایران بازگشت و مدتها به عنوان مربی در دانشکده افسری اشتغال داشت.
در سالهای 1320ـ 1322 افسر ستاد ارتش و در سالهای 1323 ـ 1324 فرمانده پادگان بوشهر و افسر انتظامات بنادر جنوب بود.
پاکروان در سالهای 1325ـ1327 افسر رکن دوم ستاد ارتش گردید و در سالهای 1328ـ1329 به عنوان وابسته نظامی به پاکستان رفت.
پس از بازگشت به ایران مدتی ریاست رکن دوم ستاد ارتش را به عهده داشت و مجدداً در سالهای 1333ـ1334 به عنوان وابسته نظامی به هند رفت.
با تأسیس ساواک در اسفند 1335، معاون ساواک گردید و در اسفند 1339 به دنبال عزل تیمور بختیار به ریاست ساواک رسید که این ریاست را تا سال 1343 بر عهده داشت.
از جمله حوادث دوران ریاست او، فاجعه حمله به مدرسه فیضیه، قیام 15 خرداد و دستگیری حضرت امام بود.
او سپس جای خود را به نصیری داد و به عنوان وزیر اطلاعات وارد نخستین کابینه هویدا شد (1343ـ1345).
از شهریور 1345 تا مهر 1348 سفیر ایران در پاکستان بود و در این تاریخ به عنوان سفیر به فرانسه اعزام شد و تا آبان 1352 در پاریس مستقر بود.
در بازگشت به ایران، از سال 1352 توسط ارتشبد فردوست در بازرسی شاهنشاهی به کار گرفته شد و در مهرماه 1356 به عنوان مشاور و سرپرست امور مالی وزارت دربار منصوب گردید.
پاکروان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران دستگیر و بعد از محاکمه، در تاریخ 22 /1 /1358 اعدام شد.
4.
در شرایطی که کشور ایران درگیر مسائلی از قبیل ادعاهای عراق در قبال خوزستان و خلیج فارس وهمچنین زمزمه‌های تجزیه کردستان، که امام خمینی آن را به « پردۀ ابهام عجیب » تعبیر فرمودند، قرار داشت؛ رژیم شاهنشاهی اقدام به دستگیری گسترده روحانیون و شبکه‌ی یاران امام کرد، که یکی از آنان حجت الاسلام واعظ طبسی بود.
بخشی از تحلیل امام در رابطه با این شرایط، در نامه به آیت اله میلانی که دارای تاریخ 25 /2 /1343 می باشد، به شرح زیر است: « مطالب به نظر حقیر در پرده ابهام عجیبی است و مسائل روز، به هیچ وجه روشن نیست و اخبار گوناگونِ داخل و خارج، موجب نگرانی شدید این جانب است و خوف آن است که دست‌های خبیث ناپاکی بخواهند به تمامیّت ارضی مملکت، خدای نخواسته لطمه ای وارد کنند.
اولیای امور یا غافل هستند یا معذور؛ در عین حال که وضع خارجی، خصوصاً مطالبی که در موضوع خوزستان و کردستان گفته می شود و اخیراً در جراید راجع به خوزستان نوشته می شود و دولت باید آرامش داخلی را به هر نحو است حفظ کند، دیده می شود که کارهای تحریک آمیزی در داخل انجام می گیرد.
شیراز را به گرفتن آقای دستغیب و جهرم و حوالی آن را به گرفتن آقای آقا سید حسین و تبریز را به گرفتن آقای قاضی و قم و تهران را به گرفتن جمعی از اهالی منبر و خراسان را به گرفتن آقای طبسی و کارهای دیگر و اصفهان را به نحو دیگر و سایر بلاد را هر یک به نحوی ناراحت و عصبانی می کنند.
این مطالب حقیر را ناراحت و نگران نموده است و می ترسم خدای نخواسته صحنه های اسف انگیزی به وجود آید که بر خلاف مصالح مملکت و اسلام است.
تنبّه به اولیای امور بی اثر است و مثل اینکه به طور خودکار یا الزام، کارهایی انجام می شود که عاقبت وخیمی خدای نخواسته داشته باشد.
حضرت عالی با توجه و تعمّقی که به اطراف مسائل دارید، لازم است در این موضوعات فکری فرمایید؛ یا به وسیله ای اولیای امور را متذکر فرمایید که دست زدن به کارهای تحریک آمیز در این موقعیت و موقع، خطرناک است؛ گرچه تذکر به دولت ها در این وضع، بی نتیجه است؛ البته در امرِ روز با این وضعیت، باید کمال احتیاط و حزم شود که خدای نخواسته مسلمین یا روحانیون آلت دست مقاصد سوء نشوند.
بنده یک نفر که مورد اطمینان طرفین باشد، از دولت خواسته ام که مصالح و مفاسد را تذکر دهم؛ با اینکه سه چهار روز می گذرد، جوابی نیامده و شاید هم نیاید.
دولت اختیاری ندارد که طرف مذاکره بتواند بشود.
این مملکت را که مورد علاقه همه روحانیون است و استقلال و تمامیت ارضی آن مورد علاقه آنها است، دست های مرموزی دارد به پرتگاه می کشاند؛ مگر آنکه خداوند تعالی به برکت ولی عصر عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف حفظ فرماید.
مستدعی است در مظان استجابت دعوات، در مواقع تشرف به آستان قدس، حقیر را منظور نظر مبارک فرمایید.
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته.
روح الله الموسوی الخمینی.
» صحیفه امام، همان، .
ج 1، ص 326 5 .
سرتیپ حسن بدیعی در سال 1302 در شیراز متولد شد.
پس از استخدام در ارتش و فعالیت در برخی کارها و مشاغل، به خدمت ساواک درآمد و به ترتیب ریاست ساواک های قم و بوشهر را عهده دارگردید.
با پیروزی انقلاب اسلامی توسط مردم دستگیر شد که در روز3 /8 /1358 قبل از انجام محاکمه، به علت سکته قلبی در زندان درگذشت.

منبع:

کتاب آیت‌الله شیخ شهاب‌الدین اشراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 4

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.