صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: برگزاری چهلّمین روز کشته‌شدگان تبریز در ساری

تاریخ سند: 21 فروردین 1357


موضوع: برگزاری چهلّمین روز کشته‌شدگان تبریز در ساری


متن سند:

از: 2ﻫ 1 تاریخ: 21 /1 /37 13570121
به: 312 شماره: 318 /2ﻫ1
موضوع: برگزاری چهلّمین روز کشته‌شدگان تبریز در ساری


مورخه 10 /1 /37 بنا به دعوت سید پیشنمازی1 پیشنماز مسجد جامع و سیدرضی شفیعی2 مجلس ختم چهلّمین روز کشته‌شدگان برگزار و تعدادی کثیری از کلّیه طبقات به خصوص جوانان و بازاریان که عبارتند از حاج محمّد شکوهی3 خرّازی‌فروش، حاج دهقان‌زاده4 کتاب‌فروش، رهبر5 ساندویج‌فروش، رنجبر فرش‌فروش، حاج حسین مفتاحی مصالح فروش، کریم جعفری خواربارفروش‌، سید محمّد منافی6 موکت‌فروش، حاج علی غفرانی موکت‌فروش، سیدمحمّد فداکار سبزی‌فروش، حاج اکبر باقرزادگان کفش‌فروش، سیداسماعیل قاریان،7 سیداسحاق قاریان،8 سیدمحمّد قاریان، نجار میوجی میوه‌فروش، حاج محمّد شعبانی لوازم الکتریکی، احمد قیومی فرش‌فروش، نوروزیان سرپرست بهداشت مدارس، شیخ محمّدهادی روحانی کلّه‌بستی فرزند[دوست‌محمّد] اهل امیرکلای بابل که بنا به دعوت برگزارکنندگان ختم به ساری آمده بود به منبر رفته و اظهار داشت امروز چهلّمین روز کشته‌شدگان تبریز است ماتمی بس بزرگ برای عموم مردم می‌باشد باید از شرکت‌کنندگان کمال تشکر را نمود و اضافه کرد در هر کشوری دو نوع قدرت هست که مملکت را اداره می‌کند یکی قوه‌ی مقننه و دیگری قوه‌ی مجریه در کشور چون ایران قوه‌ی مقننه لزومی ندارد چون قرآن دستورهای آن را تعیین کرده است باید برابر گفتار قرآن عمل نمود اگر قرار باشد اصولی اضافه شود حتماً باید عدّه‌ای صاحب نظر و متخصص بر این اصول صحه بگذارند نه این‌که اگر اصولی را به ما تحمیل کردند بپذیریم روحانیون در صدر مشروطیت استبداد را نابود کردند و ملّت را از فقر نجات دادند و قرار شد هر قانونی که از مجلس می‌گذرد پنج نفر از علمای اعلام بر آن صحه بگذارند و به امضاء آن‌ها برسد بعداً به مرحله عمل درآید9 لذا اصولی که امضاء علما اعلام را ندارد مورد قبول نمی‌باشد سپس اضافه می‌کند مردم علّت کشتار دسته‌جمعی واقعه تبریز و قم را برایتان بیان می‌کنم روز 17 دی ماه یک روزنامه‌نویس روحانیت را به باد مسخره گرفته و به مقام مجتهد اهانت می‌نماید مردم حوزه‌ی علمیّه‌ی قم از این موضوع ناراحت شده به منازل علما و مجتهدین رفته و جریان را بازگو نمودند تا از دولت خواسته شود که نویسنده این مطلب مجازات گردد فردی دست خط آیت‌اله شریعتمداری10 را برای مردم قرائت می‌نمود که‌ای مردم نظم را رعایت نمایید خواسته‌ی شما را به دولت می‌گویم در این موقع یک نفر پلیس به علّت توهینی که به روحانیت می‌کند باعث کشتار عمومی می‌شود پس می‌بینیم مقصّر دولت بود نه ملّت وقتی ملّتی دید به مجتهد و روحانیت توهین می‌شود وظیفه شرعی است که باید بپاخیزد. از این گذشته یک روزنامه‌نویس هرگز نمی‌تواند بدون اجازه چنین دهن‌کجی بکند مگر این‌که دستور از بالاتر صادر شده باشد بالاتر دولت است پس مقصّر دولت بوده نه ملّت ادامه می‌دهد که در سال 1340 دهم فرودین پس از وفات حضرت آیت‌اله بروجردی11و روزنامه‌های رسمی [نوشتند] اگر ملّت ایران آیت‌اله بروجردی را از دست داده حوزه‌ی علمیّه‌ی قم علمائی مانند خمینی، شریعتمداری، گلپایگانی،12 مرعشی،13 و ده‌ها تن دیگر را که باعث افتخار و مباهات حوزه‌ی علمیّه‌ی قم است دارد حالا چطور شد این‌ها مارکسیست اسلامی14 شده‌اند [با] این حرف‌ها خود را رسوا می‌کنند و یا عنوان می‌شود دست اجانب در کار بوده ‌ای مردم چنین نیست این‌ها همه توده‌های مردم بودند که به خاطر مجتهد خود آیت‌اله خمینی بپا خواستند ضمناً در حین سخنرانی روحانی‌راد عکّاسی جهت گرفتن عکس به مسجد وارد که با مخالفت حاضرین روبرو گردید و به طوری که عدّه‌ای می‌خواستند کتکش بزنند که با دخالت حاج حسین مفتاحی موضوع فیصله پیدا کرده و عکّاس را از مسجد بیرون کردند.
نظریه‌ی شنبه: شیخ هادی روحانی‌راد در حدود یک ساعت و نیم سخنرانی حادی کرده و هر وقت اسم خمینی را می‌برد مردم با صدای بلند صلوات می‌فرستادند.
نظریه‌ی یکشنبه: شیخ هادی روحانی‌راد فرزند دوست‌محمّد یکی از روحانیون افراطی بابل بوده که قبلاً در مورد وی گزارشاتی تقدیم گردید ضمناً خبر مورد تأیید است. هوشمند
نظریه‌ی چهارشنبه: مفاد گزارش خبر و نظرات داده شده صحیح است. ب رومی
فیش به نام هادی شهرت روحانی‌راد فرزند دوست‌محمّد بررسی نمایید. قاسم‌پی 11 /2 /37
114874 نیکجو بهره‌برداری شد بایگانی شود 13 /6 /57 هاشم‌پی 27 /1 /37

توضیحات سند:

1ـ منظور از سید پیشنمازی مرحوم آیت‌الله سیدمهدی پیشنمازی است که بیوگرافی وی در صفحات قبل آمده است
2ـ رضى‌الله (سید رضى) شفیعى، فرزند محسن، شغل واعظ در سال 1303 در داراب‌کلاى سارى به دنیا آمد. برابر گزارش ساواک مازندران در 2 /7 /53: «مشارالیه در مسجد جامع سارى ضمن سخنرانى خود مى‌گوید دولت اعلام مى‌کند ما فقیر هستیم در خزانه‌ی دولت پولى نداریم. اگر حقیقتاً در خزانه‌ی کشور پول نیست چرا در ماه رمضان غذا به بچه‌هاى مدارس مى‌دهید. اى مردم اینها وسیله‌ی تبلیغ است مواظب باشید و بگوئید و اعتراض کنید.» که اداره کل سوم ساواک پیرو این گزارش نوشت: «نامبرده را احضار و به او شدیدا تذکر داده شود در صورتى که بدون در نظر گرفتن واقعیات و صرفاً به منظور بالا بردن وجهه‌ی خود در بین عناصر مذهبى و ساده‌لوح مبادرت به ایراد مطالب خلاف بى‌اساس بنماید، تحت تعقیب قرار خواهد گرفت.»
ساواک مازندران در پاسخ به این دستور نوشت: «نامبرده احضار و ضمن اخذ تعهد کتبى مبنى بر این که منبعد برخلاف مسائل کشور در سخنرانى‌هاى خود مطالبى مطرح نسازد شدیدا نیز به مشارالیه تذکرات لازم داده شده است.»
(اسناد ساواک ـ پرونده‌هاى انفرادى)
3ـ محمّد شکوهى، فرزند عبدالکریم، در سال 1304 در سارى به دنیا آمد. شغل وى خرّازى‌فروشى در بازار نرگسیه‌ی سارى و داراى مدرک تحصیلى دوم متوسطه بود وى قبل از انقلاب فعالیّت‌هاى سیاسى، مذهبى در بازار سارى داشت و همیشه کسبه را در ایام بخصوص و سفارش شده از طرف حضرت امام (ره) و روحانیون طرفدار امام نظیر شهادت امام جعفر صادق و سالروز کشتار مردم تبریز و... سفارش به تعطیل محل کسب مى‌نمود و در مراسم مذهبى در این ارتباط شرکت مى‌کرد و ضمنا ساواک مازندران همیشه مراقب او بوده است. یک بار در 9 /2 /57 به ساواک مازندران احضار و ساواک وى را فردى متعصّب مذهبى دانسته که در روز چهلّم کشته‌شدگان تبریز در سال 57 اقدام به تعطیل نمودن مغازه خود کرده و در مراسم ختم نیز شرکت نموده است.
براساس گزارش ساواک مازندران در 4 /2 /57: «نامبرده یکى از متعصّبین مذهبى و جزو محرّکین جهت برگزارى مجلس ختم روز کشته‌شدگان تبریز در سارى بود.» بعد از انقلاب نیز نامبرده یکى از معتمدین سارى بود که در تمام مراسم‌هاى سیاسى، عبادى و اجتماعى حضور فعال داشته او عضو ستاد پشتیبانى جنگ این شهرستان و از اعضاى صندوق قرض‌الحسنه ولى عصر (ع) مى‌باشد.» (اسناد ساواک ـ پرونده‌هاى انفرادى)
4ـ حاجی عسگری دهقان‌زاده شغل کاسب در ساری؛ «برابر گزارش ساواک مرکز به ساواک مازندران در 19 /7 /57 باتوجه به این که مشارالیه مبادرت به تعطیل محل کسب خود در روز 27 /3 /57 نموده است به نظر می‌رسد دارای افکار انحرافی و طرفدار روحانیون افراطی باشد علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید به نحو مقتضی از اعمال و رفتار یادشده بالا مراقبت نتایج حاصله راضمن تهیه و ارسال مشخصات کامل ملصق به عکس وی به این اداره کل اعلام دارند.» (اسناد ساواک – پروند‌های انفرادی)
5ـ قربانعلى سمنانى رهبر مشهور به على رهبر، فرزند مصطفى، در سال 1306 در سارى به دنیا آمد. شغل وى کاسب، ساندویچ‌فروش و نماینده‌ی چرخ خیاطى در سارى بود. براساس گزارش ساواک مازندران در تاریخ 4 /10 /57: «نامبرده از گردانندگان تظاهرات مخالف و اغتشاشات در سارى بود پس از دستورالعمل‌هاى صادره در زمینه‌ی دستگیرى و اعزام افراد محرّک به مرکز و بازداشت چند نفر در سارى متوارى گردید و روز 2 /10 /57 پس از این‌که حدود یک ماه در اختفاء به سر مى‌برد خود را به ساواک مازندران معرفى نمود. وى در کلیّه تظاهرات چندماهه اخیر سارى شرکت فعالانه داشته و در تظاهرات نسبت به شخص اول کشور شعارهاى اهانت‌آمیزى مى‌داد و تظاهرکنندگان را به ادامه‌ی تظاهرات تشویق مى‌نمود.» براساس گزارش دیگر ساواک مازندران در تاریخ 25 /9 /57: «وى تصمیم به انفجار محلّى را که رؤساى ساواک و شهربانى استان و فرمانده‌ ژاندارمرى مازندران استقرار داشته باشند گرفته و قصد داشته ساعت و روز پیوستن آنها را مشخص و ساختمان یا محل مورد نظر را با بمب منفجر نماید.» وى در تاریخ 5 /10 /57 آزاد شد. (اسناد ساواک ـ پرونده‌هاى انفرادى)
6ـ سیدمحمّد منافى، فرزند آقابزرگ، در سال 1324 در سارى به دنیا آمد. وى قبل از انقلاب با گرایش به جنبش مسلمانان مبارز برعلیه رژیم ستم‌شاهى مبارزات سیاسى داشته و از وى به عنوان یکى از متعصّبین مذهبى طرفدار امام خمینى (ره) یاد مى‌کردند. در دوران انقلاب عضو کمیته مبارزه با گرانفروشى و احتکار، عضو کمیته مبارزه با رباخوارى، مسئول کمیته امداد امام در مازندران و از سال 59 تا سال 77 به عنوان مدیرکل بنیاد شهید مازندران فعالیت داشت. در 27 /8 /77 از سوى آقاى رحیمیان نماینده‌ی ولى فقیه در بنیاد شهید به عنوان مدیرکل مددکارى و مشاوره این بنیاد منصوب شد. شایان ذکر است نامبرده در 26 /10 /77 هنگام بازگشت به تهران در جاده‌ی فیروزکوه با یک تریلر تصادف و فوت مى‌نماید. (اسناد بعد از انقلاب ـ پروند‌های انفرادی)
7ـ سیداسماعیل قاریان، فرزند سیدحسن، در سال 1318 در سارى به دنیا آمد شغل وى بقالى بود. براساس سند بیوگرافیک ساواک: «وى از افراد متعصّب مذهبى ناراحت و طرفدار امام خمینى بود که در تاریخ 10 /3 /43 در سارى به اتهام پخش اعلامیه آیت‌الله‌ شریعتمدارى دستگیر و با اخذ تعهد از وى از زندان مرخص گردید و در تاریخ 24 /7 /50 منزل نامبرده توسط مأمورین ساواک بازرسى تعدادى کتاب و نیز دو حلقه نوار ضبط صوت بدست آمد و به اتهام پخش اعلامیه مضرّه و اقدام علیه امنیت داخلى کشور بازداشت و در تاریخ 29 /7 /50 قرار منع پیگرد صادر گردیده است. در تاریخ 9 /8 /51 به جهت دخالت در امر تهیه و توزیع اعلامیّه‌ی (امام) دستگیر و بازداشت لکن در تاریخ 20 /1 /52 به دلیل نبودن دلائل کافى از زندان مرخص و مجدداً در تاریخ 18 /2 /52 به اتهام ارتباط با ستوان احمدیان متوارى و فعالیت به نفع سازمان مجاهدین خلق دستگیر و بازداشت شد که در تاریخ 7 /7 /52 از زندان آزاد شد.» وى پس از آزادى از زندان نیز جزء فعالین مبارزه با رژیم در سارى بود. اسناد ساواک، پرونده‌هاى انفرادى
8ـ سیداسحاق قاریان، فرزند سیدحسن، در سال 1310 در سارى به دنیا آمد. شغل وى بقّالى و داراى تحصیلات ششم ابتدایى بود. براساس سند بیوگرافیک ساواک: «در سال 42 نامبرده از مخالفین سرسخت دولت و عضو فداکار جبهه ملّى معرفى شده که اغلب به تهران مسافرت و با دانشجویان دانشگاه تهران که با یکى دو نفر از آنها نسبت داشته ملاقات و مردم را از ثبت نام و اخذ کارت الکترال منع مى‌نموده است. ضمنا نامبرده اعلامیّه‌هاى امام خمینى را نیز دریافت مى‌داشت که در بازرسى از منزل وى تعدادى جزوه جبهه ملّى و عکس (امام) خمینى بدست مى‌آید. در تاریخ 15 /7 /57 پس از شکسته شدن شیشه‌هاى بانک عمران و ایرانشهر سارى نامبرده مظنوناً دستگیر مى‌گردد که از سرانجام کار وی اطلاعى در دست نیست.»
(اسناد ساواک ـ پرونده‌هاى انفرادى)
9ـ از سوی مقابل، شیخ فضل‌الله نوری مهمترین منتقد مشروطه در میان علما تلقی می‌گردد. شیخ که از حمایت آیت‌الله سید کاظم یزدی- از مراجع بزرگ نجف- برخوردار بود از علمای بزرگ تهران و از رهبران جنبش تنباکو و قیام مشروطه است. وی در ابتدای جنبش به هواداری از آن پرداخت. و در صدر رهبران آن در فعالیّت‌ها شرکت داشت اما به تدریج با آشکار شدن ماهیت و مبانی نظام مشروطه و رفتارها و گفتارهای برخی از مشروطه خواهان غربزده، به صف مخالفان پیوست. وی ابتدا خواهان تطبیق قوانین مشروطه با اسلام شد و با پافشاری او اصل دوم متمّم قانون اساسی مبنی بر «نظارت پنج نفر از مجتهدان برجسته بر قوانین مجلس» به تصویب رسید، اما اختلاف او با مشروطه خواهان پایان نیافت. در واقع شیخ با استناد به افکار و رفتار روشنفکران مشروطه‌خواه‌، مشروطه را مقدمه‌ی بی‌دینی تلقی می‌کرد و تندروی‌هایی که در این زمان روی می‌داد او را بر این عقیده استوار می‌کرد. در واقع آنچه شیخ فضل‌الله را از مشروطه و مشروطه‌خواهان دور می‌کرد، نگرانی او از حاکمیت بی‌دینی و بی‌دینان بود که شیخ طلیعه‌ی آن را در گفته‌ها و نوشته‌ها و اعمال برخی از مشروطه‌خواهان مشاهده می‌کرد و به همین دلیل مصرانه در مخالفت با مشروطه کوشش کرد. بعد از فتح تهران مشروطه خواهان شیخ را – که از پناهنده شدن به سفارتخانه‌های خارجی خودداری کرده بود- دستگیر کردند و سپس به اتهام حمایت از استبداد به دار آویختند. این در حالی بود که مستبدان واقعی همچنان در مقام خود ابقا می‌شدند و یا به صف دولتمردان جدید می‌پیوستند و برای شاه مخلوع مقرری کلان در نظر گرفته شده بود. به هر روی، اعدام شیخ فضل‌الله و پس از آن ترور آیت‌الله بهبهانی ضربه سنگینی به روحانیت وارد ساخت و آنان را از مشروطه و مشروطه‌خواهان دلسرد کرد. انقلاب اسلامی ایران، مولف: جمعی از نویسندگان، (قم: نشر معارف، چاپ 16، تابستان 1388)، ص 63.
10ـ سیدکاظم شریعتمدارى، فرزند حسن، در سال 1283ﻫ ش در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در تبریز شروع کرد و سطوح و فقه و اصول را از میرزا ابوالحسن انگجی فرا گرفت. سپس در سال 1305 به قم رفت و در حوزه‌ی درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر شد.
بعد از مدتی به نجف اشرف رفت و از اساتید آنجا از جمله مرحوم نائینی، آقا ضیاء عراقی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی کسب علم کرد و سپس اجازه‌ی اجتهاد یافت. در سال 1313 به تبریز مراجعت نمود. در ششم خرداد 1326 هنگامی که شاه به مدرسه‌ی طالبیه‌ی تبریز آمده بود، از شاه استقبال به عمل آورد. این موضوع ادامه کار وی در آذربایجان را دشوار ساخت، لذا راهی قم شد. از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط خود را به طور پنهانی با دربار حفظ کرد. اگرچه در بعضی موارد مخالفت‌هایی نیز با اقدامات رژیم می‌نمود. موسسه‌ی دارالتبلیغ اسلامی، بنا به دستور وی در قم در سال 1344 افتتاح شد. به ادعای طرفداران این موسسه، دارالتبلیغ جهت احیای دین اسلام پایه‌ریزی شد؛ اما مخالفان آن از جمله امام خمینی(ره) آن را با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی به نفع رژیم شاه می‌دانستند. اواخر سال 1345، مقامات ساواک با وی ملاقات کردند و طرح آزمایش طلاب و اعزام آنها را به سربازی مطرح کردند و شریعتمداری طرح را تأیید کرد. بعد از درگذشت آیت‌الله حکیم، شاه در دوازدهم خرداد 1349 تلگرامی به همین مناسبت خطاب به وی ارسال داشت و وی در شانزدهم به تلگرام شاه پاسخ گفت. وی با عناصر رژیم شاه ارتباط داشت و رهنمودهایی را به رژیم ارائه می‌داد که چگونه با عناصر انقلابی برخورد کند و امام خمینی(ره) را محدود نمایند. وی بارها با بهبودی و انصاری به عنوان نمایندگان شاه ملاقات داشت. مدتی پس از انقلاب و اندکی پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی، حزب خلق مسلمان با تأیید و حمایت او شروع به فعالیت کرد. این حزب نظرات انتقادی نسبت به نظام داشت و در عوض آیت‌الله شریعتمداری را قبول داشتند. در 15 آذر سال 1358 رادیو و تلویزیون تبریز توسط حزب خلق مسلمان اشغال شد و با قطع خبر ساعت 2 صدای جمهوری اسلامی، اعلامیه‌های شریعتمداری و حزب خلق را قرائت کردند و ضمن آن خواستار آن شدند تا متجاوزان به خانه‌ی شریعتمداری، دستگیر و مسئولان غیربومی تبریز اخراج شوند و انتصابات حتماً با تأیید شریعتمداری باشد. سه روز بعد رادیو و تلویزیون از اشغال خارج شد و کار عادی خود را شروع کرد. روز 14 دی ماه دوباره رادیو و تلویزیون تبریز اشغال شد. در قم نیز طرفداران وی تظاهرات کردند و شعار «رهبر ما شریعتمدار، زنده باد شریعتمدار» را سر دادند و سپس با سپاه پاسداران و حزب‌الله درگیر شدند و در نهایت در ساعت 2 بعداز ظهر، معرکه را ترک کردند.
در پی این حادثه، جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم طیّ اعلامیه‌ای از شریعتمداری انتقاد کرد. فردای آن روز مردم به کمک سپاه پاسداران، رادیو و تلویزیون را بعد از ساعت‌ها درگیری خونین از دست طرفداران شریعتمداری خارج کردند. چندی نگذشته بود که پس از دستگیری توطئه‌گران کودتای نوژه اعتراف کردند که آیت‌الله شریعتمداری را در جریان کودتا قرار داده‌اند و ضمن تأیید متعهد شده است که از آنها حمایت کند. بعد از افشای این توطئه و جریان کودتای قطب‌زاده و همکاری شریعتمداری با آنان، وی در سال 1361 ش از طرف جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم از مرجعیت خلع شد و سرانجام در سال 1365 ش به دنبال یک بیماری سه ماهه از دنیا رفت.
11ـ آیت‌الله‌‌العظمى سید حسین بروجردى، فرزند سید علی طباطبایی، در سال 1254 ﻫ ش در بروجرد متولد شد. تحصیلات خود را در مکتب شروع کرد و سپس به مدرسه نوربخش بروجرد منتقل شد و از آنجا به حوزه علمیه بروجرد رفت و صرف و نحو، بدیع، عروض، منطق و فقه و اصول را فرا گرفت و براى ادامه تحصیل به حوزه علمیه صدر اصفهان رفت و از محضر میرزا جهانگیر خان قشقایى، سید محمدباقر درچه‌اى و میرزا کلباسى و محمدتقى مدرس کسب فیض کرد.
او در سال 1281 براساس درخواست والد خود پس از نُه سال تحصیل در اصفهان به بروجرد مى‌رود و در سال 1282 به نجف اشرف جهت ادامه تحصیل عزیمت مى‌نماید. سید حسین در 36 سالگى در حوزه نجف مشهور شد و چنان موقعیتى پیدا نمود که در معابر و مدارس مورد توجه عام و خاص قرار گرفت و حوزه درسى او بسیار باشکوه برگزار مى‌شد. او از سال 1282 تا سال 1289 در نجف اشرف بود و باز به تقاضاى والد خود در سال 1289 به بروجرد حرکت کرد که در سال 1290 پدر او رحلت فرمودند و مرگ پدر باعث شد که دیگر به نجف نرود و در بروجرد بماند. 12 سال در بروجرد مشغول تربیت طلاب شد و در سال 1304 بعد از مرگ فرزند خود جهت مسافرت عازم مشهد شد. در برگشت به قم رفت و به گرمى از طرف آیت‌الله‌ حائرى و حوزه علمیه قم تکریم شد و به دعوت فضلای قم شروع به مباحثه کرد، ولى با پیگیرى مردم بروجرد پس از یکسال و نیم توقف در سال 1306 به بروجرد بازگشت. سپس به مکه مشرف ‌شد و پس از مراجعت به تهران رفت و از آنجا برای بار دوم عازم مشهد شد و پس از هفت ماه توقف مجددا به بروجرد بازگشت و تا سال 1319 در آنجا ‌ماند. در سال 1320 پس از رحلت آیت‌الله حائرى به درخواست علما و اهل علم ایشان به قم رفتند و خلاء وجودى آیت‌الله‌ حائرى را پر نمودند. با درگذشت مرحوم آیت‌الله‌ قمى آیت‌الله‌‌العظمی بروجردى مرجع تقلید جهان تشیع شدند و ایشان نسبت به گسترش حوزه علمیه قم توجه وافرى داشت و آنرا بیش از گذشته گسترش داد و مکتب فقهى خاص و مکتب علم رجال را پایه‌گذارى نمود.
مرحوم آیت‌الله‌ العظمی بروجردى از روحانیونى بود که با سلطنت رضاشاه مخالفت مى‌کرد و در دوره سلطنت محمدرضا شاه با بسیارى از اقدامات رژیم نظیر لایحه‌ی اصلاحات ارضى مخالف بود و تلاش مى‌کرد تا به وسیله نامه و پیام‌هاى ارسالى از خلافکاری‌هاى رژیم شاه نسبت به حریم اسلام جلوگیرى نماید. او در مواردى نیز تقیه می‌کرد و مبارزه با رژیم شاه را به فرصت مناسب‌ترى موکول می‌نمود. سرانجام پس از یک عمر خدمت به اسلام و مسلمین آیت‌الله‌العظمی بروجردی در دهم فروردین 1340 ﻫ ش ـ (12 شوال 1380 ﻫ ق) رحلت فرمودند.
12ـ آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی، فرزند سید محمد باقر، در سال 1275 ﻫ ش در روستای گوگد در شش کیلومتری گلپایگان دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر، آیت‌الله ملاتقی گوگدی‌، آقا ضیاءالدین اراکی و آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی گذرانید. پس از تأسیس حوزه علمیه قم‌، به دعوت آیت‌الله العظمی حائری یزدی به قم رفت و مدارج عالی علوم حوزوی را در این شهر کسب نمود. تبحر ایشان در علم فقه موجب شد که هفتاد سال مدرس این علم در حوزه علمیه قم باشد. وی همچنین از مهاجرت علماء و زعمای حوزه علمیه نجف به قم در سال 1302 کمال بهره را برد و برای مدتی هر چند کوتاه از محضر درس برخی از آنان همچون آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی‌، آیت‌الله نائینی و غروی اصفهانی بهره‌مند گردید. با درگذشت آیت‌الله حائری‌، آقای گلپایگانی مسئولیتهای سنگین‌تری را متقبل شد و به تدریس دروس خارج فقه و اصول همت گماشت و تا پیش از ارتحال‌، همواره کلاس درس خارج معظم‌له در مسجد اعظم قم‌، یکی از بزرگترین مکاتب تدریس علوم دینی بود. در پی درگذشت آیت‌الله بروجردی نیز بخش اعظم وظائف آن عالم ربانی در اداره حوزه علمیه قم به ایشان واگذار شد. با شروع نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) ایشان همواره حامی نهضت و پشتیبان امام بود. بیشتر اعلامیه‌های مراجع در مسیر مبارزه با رژیم شاه را امضا می‌کرد و در جلساتی که علمای قم در اوایل نهضت تشکیل می‌دادند، شرکت می‌نمود. همگام با امام و دیگر مراجع‌، عید 1342 را به دلیل اصرار رژیم بر اجرای لوایح ششگانه (انقلاب سفید) تحریم و بعد از تبعید امام به ترکیه نیز از این اقدام رژیم به شدت ابراز ناخشنودی کرد. واکنشهای سیاسی حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی نسبت به مسائل روز ایران و جهان اسلام‌، رژیم پهلوی را همواره وادار می‌کرد که از موضع‌گیریهای ایشان بیمناک باشد. مراسم نیایشی که ایشان در سال 1352 برای پیروزی مسلمانان در جنگ با اسرائیل برپا کرد، در آن زمان واکنش قابل توجهی به همراه داشت‌. اعلامیه‌هایی که علیه رژیم شاه در مناسبت‌های مختلف به ویژه در سالهای 56 و 57 از سوی ایشان صادر می‌شد، تنور مبارزه مردم را علیه رژیم شاه گرم نگاه می‌داشت‌. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 ایشان با انتشار اعلامیه‌هایی از ارتش خواست که به ملّت بپیوندد و اعلام کرد: «هر کس مردم را به گلوله ببندد، قرآن را به گلوله بسته است‌.» پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقاطع حساس شاهد حمایت ایشان از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی بوده‌ایم‌. در طول جنگ تحمیلی نیز همواره مشوق رزمندگان اسلام بود و بارها نمایندگان ایشان برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه رفتند. در تمام انتخابات در صحنه بود و مردم را تشویق و ترغیب به رأی دادن می‌کرد. ایشان علاوه بر انجام اقدامات خیریه از قبیل احداث مدارس‌، بیمارستانها و سایر خدمات عام‌المنفعه‌، چندین اثر تألیفی از خود به یادگار گذاشته‌اند که از آن جمله است: حاشیه بر عروۀ‌الوثقی‌، حاشیه بر رسائل‌، مناسک حج‌، تألیفی در فقه و کتابی در اصول‌. حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی در 19 آذر 1372 به ملکوت اعلی پیوست و پس از تشییع پرشکوه در تهران و قم‌، در جوار حضرت معصومه (سلام‌الله علیه‌) به خاک سپرده شد.
ر. ک : حضرت آیت الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی، به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
13ـ آیت‌الله ‌العظمى سیدشهاب‌الدین مرعشى نجفى، فرزند سیدمحمود، در سال 1276 ﻫ ش در نجف اشرف متولد شد. نسب شریف او با 29 واسطه به حضرت امام سجاد (ع) مى‌رسد. تحصیلات ابتدایى و مقدمات علوم را نزد پدر فراگرفت و پس از ادامه تحصیل در محضر اساتید بزرگ آن زمان، در علوم گوناگون از جمله رجال، فقه، کلام، ادیان، انساب، حدیث و علم حروف سرآمد شد. وى در ادبیات، علم طب و هیئت نیز صاحب‌نظر بود. آیت‌الله مرعشى در جوانى به مقام اجتهاد نائل آمد و مدرسان مشهور همچون ضیاءالدین عراقى، فشارکى، یثربى کاشانى، شیخ عبدالکریم حائرى یزدى و میرزا محمدحسین نائینى به وى اجازه روایت و اجتهاد دادند. ایشان پس از فوت آیت‌الله العظمى بروجردى به عنوان یکى از مراجع مطرح شد. از جمله اقدامات فرهنگى و علمى مهم وى، تأسیس یک کتابخانه با بیش از 90000 جلد کتاب است که 25000 جلد آن به صورت خطى و بعضا کمیاب مى‌باشد و به عنوان یکى از گنجینه‌هاى کم‌نظیر و ارزنده اسلامى به حساب مى‌آید. از آیت‌الله مرعشى 70 اثر نفیس علمى در زمینه‌هاى مختلف به جاى مانده و از دیگر خدمات ایشان بناى مساجد، حسینیه‌ها و مراکز درمانى در داخل و خارج کشور مى‌باشد. فعالیت سیاسى ایشان از سال 1341 آغاز شد. وى مانند بیشتر علماى مشهور قم با لایحه‌ی انجمنهاى ایالتى و ولایتى مخالفت کرد. در ماجراى قیام 15 خرداد و حوادث پس از آن از طریق انتشار اعلامیه رژیم را نسبت به اقدامات ضداسلامى و خشونت‌بار مورد انتقاد قرار مى‌داد. با اوج‌گیرى انقلاب اسلامى در سالهاى 1356 و 1357 ایشان با اعلامیه‌هاى متعدد به رفتار دولت اعتراض مى‌کرد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همواره از نظام اسلامى حمایت مى‌نمود. آیت‌الله مرعشى نجفى در روز 8 شهریور 1369 بر اثر سکته قلبى در سن 96 سالگى به رحمت ایزدى پیوست و در محل کتابخانه خویش به خاک سپرده شد.
آیت‌الله العظمی سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، مرکز بررسی اسناد تاریخی
14ـ مارکسیست اسلامى از جعلیات شاه بود این اصطلاح مضحک حربه‌اى شده بود در دست مأموران شاه تا هر مخالفى را که مدرکى علیه وى به دست نیامده بود به این جرم دستگیر و روانه شکنجه‌گاه سازند.
یکى از تلاشهاى وسیع رژیم شاهنشاهى در میان جامعه، ترساندن مردم از خطر کمونیسم و توجیه اقدامات خود بود. این ترس که ریشه در برخى حرکات گروههاى کمونیست ایرانى در سالهاى دهه 1320 داشت و از اقدامات ضداسلامى و ضدانسانى آنان سرچشمه مى‌گرفت و با تبلیغات جهانى در جریان جنگ سرد علیه روسیه شوروى نیز هماهنگ بود، یکى از اقدامات اساسى رژیم براى سرکوب هر نوع حرکتى انقلابى تلقى مى‌شد به طورى که از مسلمانان مبارز و متدینین، با عنوان «مارکسیست اسلامى» نام برده مى‌شد. امّا این ترفند براى فریب حوزه‌هاى علمیّه و علماء دین‌آگاه کارساز نشد و عموم علماء و مدرّسین ضمن مخالفت با کمونیسم، دست از مبارزه با دستگاه حاکمه نکشیدند. این استقلال فکرى حوزه و آگاهى به ماهیت تبلیغات دستگاه رژیم، در میان مردم تبلیغ شد و ملّت بزرگ ایران اسلامى نیز، حساب مبارزین متدیّن و مسلمان را از مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها جدا کرده و با همبستگى با یکدیگر، همزمان علیه کمونیسم و رژیم شاهنشاهى قیام کردند، دو جریانى که توسط استعمار به مثابه دو لبه‌ی قیچى براى هدم احکام نورانى اسلام به کار گرفته مى‌شد.
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد اول (تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ سوم، 1391)، ص 109.


منبع:

کتاب آیت‌الله حاج شیخ هادی روحانی به روایت اسناد ساواک صفحه 117


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.